محبوبترینها
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1824830509
چیستی و هستی جامعه همکنشی آن با اجزای تشکیل دهندهاش - بخش دوم و پایانی تاثیرات متقابل فرد و جامعه
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: چیستی و هستی جامعه همکنشی آن با اجزای تشکیل دهندهاش - بخش دوم و پایانی
تاثیرات متقابل فرد و جامعه
بحث از هویت، اصالت و ترکیب جامعه، از مباحث درخور تأملی است که در شمار مبادی فلسفه نظری تاریخ قلمداد میشود و رهیافتهای مختلفی درباره آن وجود دارد.
تأثیر جامعه بر فرد از جمله مباحث مهم در این مبحث، تأثیر جامعه در تکوین و تغییر شخصیت فرد، میزان این تأثیر و نقش و جهت چنین تغییری است. جامعهشناسان، همانگونه که تصور جامعه بدون تصور اجزای تشکیلدهندهاش را ممکن نمیدانند، وجود منحاز فرد را نیز، بدون تصور جامعه و فرهنگ، میسر نمیدانند و لذا به بحث تأثیرات اساسی آن پرداختهاند. نکته درخور ذکر این است که از نگاه اندیشورانی که معتقد به وجود، وحدت و شخصیت حقیقی جامعه نیستند و آن را اعتباری میدانند، تأثیر موردنظر در اینجا نیز صرفاً تأثیر اکثریت افراد جامعه بر فرد یا افراد خاص است (مصباح، 1367، ص 160). در مقابل، عدهای اوصاف و خصائل افراد را در تأثیر جامعه بهعنوان وجودی حقیقی، میدانند. همچنین تأثیر فرد از جامعه در اینجا بهمعنای این نیست که تکون شخصیت و وجود فرد کاملاً و بهصورت علت تامه در سیطره وجود جامعه باشد، حتی شاید نتوان گفت عوامل مؤثر بر فرد، تعیینکننده رفتار و شخصیت اوست و نوعی ادراک یا میل جدیدی که هیچ مایه فطری نداشته باشد بهوجود آورد، یا میل و گرایشی را که مایه فطری آن در وجود آدمی است معدوم کند؛ بلکه یگانه کاری که این عوامل میتوانند انجام دهند، ادراکات و گرایشهای روحی و فطری فرد را تقویت، یا تضعیف میکنند (همان، ص 183ـ184). علاوه بر این، جامعه میتواند وسایل و ابزار چنین میل و گرایشهای فطری را از قوه به فعلیت برساند و بروز دهد. همچنین، تعیین شیوه ارضای گرایشها حسب فرهنگ و نظام ارزشی جامعه و مشخص کردن شکل مجرای ارضای نیازها از دیگر کارویژههای جامعه در قبال فرد است. جامعه و زندگی اجتماعی چنین مجالی را به غرائز و گرایشهای درونی افراد میدهد تا موضوع و متعلق خود را بیابد و آن را به شکل دیگری ابراز کند. اما با وجود پذیرش آنچه گفته شد و عطف نظر بر تعیینکنندگی خواستهها و گرایشها و غریزه فطری آدمی در شخصیت انسان، نکته درخور توجه در اینجا این است که در مرحله بعد که جامعه فشارهای تضعیفکننده یا تقویتکنندهاش را بر فرد فرو آورد، ممکن است فرد را در سیطره خواست و خاصیت جمعی خود قرار دهد و گاه بهسبب نیروی زیاد جامعه، قوای فردی و روحی آدمی را تحت تأثیر قرار دهد یا حتی او را منفعل سازد. علّامه طباطبائی معتقد است جامعه همچون افراد دارای ویژگیها، خواص و قوای خاصی است و چنانچه خواستههای این دو با هم تعارض کنند، مسلماً جامعه بر فرد غلبه خواهد کرد و فرد مجبور به پیروی از کل و تابع سیر اجتماعی است و حتی گاه جامعه، چنان سیطره خود را بر افراد خواهد انداخت که در موارد مختلفی مانند شورشها، انبوههها، وحشتهای عمومی و در برابر برخی آداب و رسوم قومی و...، اراده افراد را سلب میکند و فکر و ادراک را از آنان میگیرد (طباطبائی، 1374، ج 4، ص 93ـ97). این تأثیر و فشارهای ساختاری را بهصورت افراطیاش در اندیشه دورکیم میتوان مشاهده کرد. وی معتقد است پدیدههای اجتماعی از قوت و قدرت اجباری برخوردارند و خود را بر فرد تحمیل میکنند و فرد هرگز نمیتواند بنیاد پدیدههای مذکور باشد (دورکیم، 1383، ص 29ـ30و130ـ131و116). او اساساً انسان را ساخته محیط و شخصیت انسانی را ناشی از عوامل اجتماعی قلمداد کرده است (نصری، 1384، ص377). نکته مهم دیگر این است که اگر چه اندیشوران، عوامل مؤثر بر شخصیت فرد، از قبیل وراثت، گذر زمان، وجدان اخلاقی، محیط داخلی و طبیعی و جغرافیایی را از جوانب مختلف روانشناختی، تربیتی، سیاسی و مانند اینها برشمردهاند، اما محطّ و منظور ما در اینجا بیشتر عوامل خارجی انسانی و اجتماعی و تأثیرات آن است که بهصورت مجموعه آموختههای فرد از جامعه، در قالب هنجارهای مختلف دینی، رسمی و سنتی و در سازوکارهای متفاوتی شکل میگیرد. اگر چه افراد انسانی ویژگیهایی ذاتی و وراثتی دارند، رشد و شکلگیری شخصیت آنان بیشتر در تعامل و ارتباط با محیط، بازخوردها و تأثیراتی است که از آن دریافت میکند. محیطهای مؤثر بر شخصیت افراد، یا طبیعی و فیزیکی است یا اجتماعی، که در اینجا اصل بحث به بخش اول چندان ارتباطی ندارد و تنها عوامل جامعهای بر فردیت افراد در کانون بررسی قرار میگیرد؛ اگر چه پدیدههای طبیعی و فیزیکی هم بر رفتارهای اجتماعی تأثیرگذار است. از جمله عوامل موثر بر شخصیت افراد، الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، شیوههای تربیتی و بهطور کلی عامل جامعهپذیری یا اجتماعیشدن است. این فرایند از نقش تربیتی والدین آغاز میشود و آنان در ابتدای این مرحله میتوانند فطرت آماده مولود را با تربیتهای خود ارتقا یا تنزل دهند (محدث قمی، 1474، ج 7، ص 115). این نقشپذیری در مراحل بعد، از دیگران ـ بهویژه گروه همسالان و دوستان که قرآن نیز به این نقش در انحراف یا اصلاح فرد تأکید دارد ـ حاصل میشود (زخرف: 68؛ مجلسی: 1403ق، ج 74، ص 192؛ کلینی، بیتا، ج 5، ص 332). بسیاری از صفاتی که در جوهره انسانی رسوخ مییابد و جزء شخصیت او میشود، متأثر از محیط آموزشی است که او در آن زندگی میکند. استعدادها و تواناییهای درونی افراد و تأثیرات خارجی، بر اساس یک وحدت ارگانیک در حال دادوستدهای آشکار و پنهان است. در واقع انسان با برخی استعدادهای ژنتیکی برای انسان شدن پا به عرصه حیات میگذارد و شخصیت او را افراد و گروههایی تعیین میکنند که با او کنش متقابل دارند. مهمترین فرایندی که شخصیت فرد از روابط و فرهنگ و جامعه متأثر میشود و مراحل تکاملی خود را میپیماید، فرایند جامعهپذیری و فرهنگپذیری است که ابتدا از درون خانواده آغاز میشود. در مرحله پسینی آن، آموزشهایی که فرد از جامعه خود میگیرد، در تکون شخصیت او تأثیر فراوانی دارد. میتوان گفت قسمت عمده یادگیریهای شخص، در محیط پیچیدهای صورت میگیرد که بهوسیله رفتار افراد دیگر خلق و ایجاد شده است. محیط پیچیده اجتماعی یعنی الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، شیوههای تربیتی، ساختار خانواده، روشهای تعلیم و تربیتی و الگوهای استخدامی که هر یک بهنوعی در شخصیت افراد اثر گذارند. در حقیقت تفاوت در کنشهای افراد غالبأ به سبب اختلاف و تفاوت در تجربیات و هنجارهایی است که افراد از گروههایی میگیرند که در آن زندگی میکنند. حتی محتوای عینی زبان و علم را نیز که مبرزترین شاخص فرهنگ و پدیدهای جمعی است، عملاً وجود اجتماعی تعیین میکند. ناگفته پیداست که منظور از زبان و علم صرفاً مجموعهای برهم چیده از کلمات نیست که در مکاتبات یا مشافهات بهکار گرفته میشود، بلکه نوعی فضای فرهنگی و ارتباطی مدنظر است که تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم دارد. در مسیر این فرایند، ممکن است در مراحل آغازین، آگاهی و خودآگاهیهای فرد توسط فعالیتهای غریزیاش در رابطه با اطراف خود شکل بگیرد و در مرحله دوم، نوع آن تغییر میکند. این آگاهیها و خودآگاهیهای اجتماعی مظهر خصایصی است که در مرحله نخست در فرد پدید آمده، اما مسلماً عقاید بنیانیافته دیگری در او هویدا میشود که حاصل کنشها و واکنشهای حضور در جامعه است. در واقع هستی یکپارچه انسان، متشکل از دو عنصر است: یکی اجتماعی و دیگری مربوط به حیات فردی اوست. در وضعیت اجتماعی و جمعی، سازوکارهای جمعی برای هماهنگسازی او با فرهنگ و جامعه به فعالیت میپردازند و عنصر فردی او در برابر این سازوکارها معمولاً مقاومت میکند، اما با شکسته شدن این مقاومت یا پذیرش داوطلبانه فرد، مراحل تأثیر متقابل فرد و جمع بهخوبی انجام میشود و با افزایش پیچیدگی جامعه سرنوشت انسان نیز تغییر مییابد و تأثیرات متقابل فرد و جامعه عمیقتر میشود. از دیگر حوزههایی که اثرپذیری فرد از جامعه را میتوان دید، حوزه تسلط یا کنترل اجتماعی است. ارزشها و هنجارهای اجتماعی در شکلهای مختلف باعث فشار بر وجدان فردی میشود و سرپیچی از آنها ناممکن یا همراه با مجازاتهای سخت از سوی جامعه است. چنین تسلطی، یا مجموع عوامل محسوس یا نامحسوسی است که یک گروه اجتماعی برای حفظ یگانگی خود و رعایت ارزشها به کار میبرد یا مجموع موانعی است که گروه اجتماعی بهمنظور جلوگیری از کجروی اجتماعی پدید میآورد. این کنترلها نیز یا اجباری است یا بهصورت ترغیبی و تشویقی؛ اما به هر حال نوعی تأثیر عمیق نهادینهشده جامعه بر روی افراد خود است. موقعیت اجتماعی و نقشپذیری فرد در آن، از دیگر حوزههای تأثیر جامعه بر فرد و چارچوبی است که نظام اجتماعی بهوسیله آن، محدوده و کیفیت افکار و رفتارها را شکل میدهد. موقعیت اجتماعی به لحاظ ایستا و همیشگی بودنش، دارای ویژگی علّی است که شکل، نوع و محدوده افکار و اعمال را تعیین میکند (ترنر، 1370، ص 235). لذا اشغال یک موقعیت اجتماعی و شکلگیری یک رابطه اجتماعی مانند رابطه همسایگی، خویشاوندی، استاد و شاگردی و... باعث میشود بسیاری از افکار و رفتارهای افراد از شکلی به شکل دیگری درآیند. به تعبیر گیدنز، قرارگرفتن فرد در موقعیتی با سلسله روابط و انتظارهای مشخص، انواع مشخصی از رفتار را بر او تحمیل میکند (گیدنز، 1382، ص 130). فرد با اشغال هر موقعیت، وارد شبکه روابطی با موقعیتها و نقشها میشود و همین ورود به شبکه موقعیتها عاملی تعیینکننده برای رفتار او میشود. برای مثال، فرد با قرار گرفتن در موقعیت جدید مانند نقش استادی، دانشجویی، پدری، مادری، همسری، وارد نظام نهادی فرهنگی جدیدی با کارکردها، وظایف و انتظارات نقشی جدید و گاه متفاوت با قبل میشود که الگوی رفتاری فرد را شکل میدهد. فرد با قرار گرفتن در هر موقعیت، ناگزیر از رفتار کردن بر اساس الگوهای مشخصشده برای آن و پیروی از انتظارات است؛ این انتظارات از فرد، از سوی کل جامعه است. زمانی که کل جامعه، گروه مرجع فرد بهشمار آیند، یعنی جامعه تعیینکننده رفتار فرد است که سرباززدن از اقتضاهای هنجاری ترسیمشده که دارای ضمانت اجرایی است، به سبب واکنش شدید گروه مرجع، بسیار مشکل است. نقشها، یا شخصی هستند یا گروهی و یا نهادی (بلاو، 1372، ص 220). در نقشهای گروهی یا شخصی، افراد از آزادی بیشتری برخوردارند؛ اما نقشهای نهادی که عینی و خارجی هستند، خود را بر فرد تحمیل میکنند و بر افراد تقدم دارند و فرد در درون آن، آزادی عمل کمتری دارد. محسوسترین تأثیر جامعه بر فرد را میتوان در تأثیراتی دید که نهادهای اجتماعی بر افراد دارند. این تأثیرات تحت احاطه روابطی شکل میگیرد که در شبکهای از هنجارها و ارزشها و الگوهای رفتاری مورد انتظار ایجاد میشود. این رابطه مفهومی درونی و پنهان، دارای تجلیات عینی است که میتوان در تعاملات مشاهده کرد. در واقع ساختارها، تحت تحولات خاص، ثابتاند؛ لذا میتوانند به حیات خود ادامه دهند؛ در حالیکه عناصر تشکیلدهنده آنها دستخوش تغییرات در صفاتی میشوند که با باز تولیدشان ارتباطی ندارند (سایر، 1388، ص 108). البته نمیتوان ادعا کرد که تمام روابط موجود در فرد و جامعه بهصورت متقارن مشغول به فعالیتاند، بلکه گاه روابط درونی نامتقارن را نیز میتوان تشخیص داد. در این نوع روابط یک موضوع در یک رابطه میتواند غیر موزون و بدون دیگری وجود داشته باشد (همان، ص 102). با توجه به آیات فراوانی از قرآن این رابطه نامتوازن را میتوان ادراک کرد که گاه افراد تحت نفوذ یک ساختار میتوانند منفعل، ناکارآمد یا حتی کارآمدتر و فعالتر ظهور کنند. از نگاه دانشوران اسلامی نیز چنین تأثیری بهخوبی هویداست. ابنخلدون میگوید: آغاز هر بزرگواری و شرفی، امری خارجی است؛ انسان ساخته و فرزند عادات خود است نه فرزند طبیعت و مزاج خویش. هرچه در آداب و رسوم مختلف خوی و ملکه انسان گردد، سرانجام جانشین طبیعت و سرشت او میشود (شیخ، 1363، ص86 ـ87). چنین تأثیراتی را در اندیشه متأخرین مانند علّامه طباطبائی، شهید مطهری و دیگران نیز میتوان مشاهده کرد. علّامه تأثیر جامعه بر فرد را تا این حد میداند که گاه فرد در برابر اراده کل و جمعیت، چارهای جز تبعیت از جمع ندارد و گاه از او را سلب اختیار میکند و اراده و فکر را از او میگیرد. او تبعیت فرد از جامعه در رسوم متعارف، در زمان جنگ و قحطی و شکست، در عادات قومی و دیگر انفعالات عمومی را از این باب میشمرد که قدرت نیروی جامعه، فرد را در خود مستهلک میکند و بهسبب چنین تأثیرات ژرفی است که اسلام مهمترین احکام خود را بر اساس اجتماع قرار داده است. فهم معانی مفاهیمی همچون بیعت، امامت، خلافت و... در قرآن میسر نیست جز با فهم چارچوب مستقلی که تعیینکننده سلسله روابطی که حضور دائم و ایستاگرایانه داشته باشند. این مفاهیم، نه صرفاً در گرو افراد و عناصر و کنشهای فردی، بلکه در عرصه گستردهتر و باثباتتری که متشکل از سلسله روابط ثابت که هویتی اجتماعی دارد، قابل تعریف و تبیین است؛ لذا این روح واحد که در شکل اجتماعی تجلی مییابد، همچون افراد انسانی دارای ذات و جوهری است که مانند برخی اوصاف فردی انسان دارای اوصافی منحصر به فرد است. علاوه بر این، قرآن وقتی از گروههایی مانند مؤمنین، مستضعفین، جاهلین، و مستکبرین سخن بهمیان میآورد، منظور صرفاً افراد موجود در زمان وحی نیست، بلکه مراد همه افرادی است که آن نوع اعتقادات و فضای فرهنگی و روابط حاکم بر آنها، شکلدهنده خلق و رفتارهای جمعی مؤمنانه، مستضعفانه، جاهلانه و مستکبرانه آنان است. روشن است که مقصود از این تأثیرات، سلب اختیار از فرد به مفهوم فلسفی و کلامی آن نیست تا توجیهگر اثرپذیریهای نادرست و رفتارهای برخاسته از آن باشد. تأثیر فرد بر جامعه تأثیر، همچون قدرت، بهمعنای امکان تحمیل اراده فرد بر دیگری یا دیگران است که آثار موردنظر ایجاد و از آن نتایج مطلوبی گرفته شود. تأثیر در اشکال متعددی صورت میگیرد: «تأثیر یا قدرت بر جسم» که بهعنوان قدرت خشن و عریان بهصورت مجازات رخ مینمایاند، «تأثیر بر عقیده» که نفوذی است که افراد با میل خود، به اراده دیگری تن میدهند و «تأثیر بر انگیزه»، که اطاعتپذیری آن به سبب پاداش و تشویق است. درباره تأثیر فرد بر جامعه، برخی برداشتهای افراطی وجود دارد که اصولاً تاریخ را بر اساس کار قهرمانان تفسیر میکنند و معتقدند هیچ تحول چشمگیر تاریخی به وجود نیامده است که ساخته مردان بزرگ نباشد و در همه ابعاد و وجوه تمدن و فرهنگ بشری، کارهای بزرگ را تنی چند از افراد بزرگ انجام دادهاند و سایر افراد در این میان چندان منشأ اثر نبودهاند. لکن چنین برداشتی بهسبب نداشتن هیچ معیاری برای شناسایی قهرمان و ارائه ندادن هیچگونه دلیل قانعکننده بر اینکه تأثیر قطعی و انکارناپذیر چنین افرادی در زمینههای فعالیتی باعث تحول و تغییر شده است نادرست و مبالغهآمیز است؛ چراکه انبوه خلق، تودههایی بیصورت و بیشکل نیستند که منتظر بمانند تا قهرمان بدانها شکل و صورت ببخشند، بلکه آنها نیز میتوانند منشأ اثر باشند. تصویر دیگری که از تأثیر فرد بر جامعه میتوان ارائه داد این است که مجموع نیروهای جامعه علت حرکت یک شیء میشوند و آنچه در جامعه انجام میشود، معلول مجموع نیروهای افراد آن است (مصباح، 1367، ص 221). اما تصویر صحیح از تأثیر فرد در جامعه این است که برخی افراد که اقلیت جامعه را تشکیل میدهند، بهموجب ویژگیهای خاص در اکثریت اثر میگذارند و خط و مشی و اوضاع و احوال زمان را دگرگون میکنند؛ لذا مسیر و جهت و وضع موجود جامعه معلول وجود آنان است (همان، ص 222). از جمله تأثیراتی که جامعه از فرد میپذیرد، تأثیر در زمینه اعتباریات صرف است که نوآوریهای برخی از افراد جامعه، با استقبال دیگران شیوع مییابد و در جامعه منشأ آثاری میشود. این زمینهها که شامل مواردی مانند عرف، عادت، آداب و رسوم و هنرها است، توسط معدودی افراد تولید میشود و بهتدریج بهعنوان هنجار جامعه مورد تبعیت قرار میگیرد. اثرگذاری در زمینه فنون، صنایع و اختراعات، از دیگر موارد تأثیر فرد بر جامعه است که برخی افراد با ایجاد یا تکمیل ابزارهایی، در جهت گذران زندگی مادی بشر، مؤثر واقع میشوند. اما از مهمترین تأثیرات فرد در جامعه، تأثیر در زمینه اعتباریات واجد منشأ حقیقی است که از طریق پیامبران، علمای دین، فیلسوفان اخلاق و حقوق بر جامعه اعمال میشود تا ارزشهای دینی، اخلاقی و حقوقی را در جهت هماهنگ کردن زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی خود به مردم عرضه کنند (همان، ص 224). در طول تاریخ هیچ امتی بدون پیامبر، امام، نذیر و هدایتگر نبوده (یونس: 47؛ رعد: 7؛ فاطر: 24؛ نحل: 36) و همواره امتها کمابیش تحت تأثیر ایشان بودهاند. آنان توانستهاند با حضور و پیام خود، شکل فرهنگ و تمدن و تاریخ را تغییر دهند. قرآن از ایشان با عنوان «ائمه هدی» تعبیر کرده است (انبیا: 73؛ قصص: 5؛ سجده: 34). البته عدهای نیز در چنین زمینههایی منشأ تأثیرات منفی میشوند که قرآن از آنان با اوصاف «مستکبرین»، «ائمه ضلال» یاد کرده است (قصص: 41؛ توبه: 12). از آنجا که جهانبینی، نظام ارزشی و ایدئولوژی در جامعه انسانی، دارای نقشی اساسی است و انسان بدون آن هویتی روشن ندارد و در همه ابعاد و وجوه حیات و نیز دنیا و آخرت جریان دارد، تأثیرات فرهنگی و ایدئولوژیک ـ که در دو قسم اخیر از آن یاد شد و به قدرت ایدئولوژیک معروف است که از طریق نظام ارزشی و اعتقادی اعمال میشود ـ هم از نظر تعداد و گستره و هم از جهت عمق و نفوذ، بیش از سایر تأثیرات میباشد. در این فرایند، نظام ارزشگذاری و افکار عملی جامعه بر پایه تغییر در نظام جهانبینی و افکار نظری مصلحان اجتماعی و رهبران تغییر میکند و میتواند کل جامعه را با تحولی چشمگیر مواجه سازد. علّامه طباطبائی، در ذیل آیه 213 بقره و 13 شوری، برای اثرپذیری جامعه از فرد، سازوکاری را با عنوان استخدام طرح کرده است؛ به این معنی که هر انسانی میخواهد بهوسیله دیگران حوائج خود را برآورد و سلطه خود را گسترش دهد؛ آنگاه اراده خود را بر آنها تحمیل مینماید و این خصیصه، گاه بهصورت ریاست در خانواده، قبیله یا امت جلوه میکند. از نگاه ایشان، به سبب این غریزه بوده که اختلاف و نزاع میان افراد پیدا شده و لذا خداوند، انبیا را برانگیخت تا وحدت اجتماعی آنان را برگردانند. اثرپذیری جامعه از فرد در زمینه قدرتهای اجتماعی که عمدتاً در شکل سیاسی و نیز صورتهای گوناگون اقتصادی، تبلیغاتی و مانند اینها در جامعه رخ مینمایاند، از دیگر موارد اثرپذیری جامعه از فرد است. نتیجه گیری بحث از چیستی جامعه و وجود و اصالت آن، بهعنوان یکی از زیربناییترین مسائل فلسفه اجتماع، تأملات نظری زیادی را در سلسله مباحث و برداشتهای جامعهشناختی ایجاد کرده و طیفی از تبیینها و گرایشها را به خود اختصاص داده که نحوه تعامل آن با فرد در قرائتهای متفاوت و تأثیرات متقابل آنها از مباحث اساسی است که در این مقاله دنبال شده است. تحلیل بحث از وجود جامعه، اگر چه در طیف وسیعی از نظریات قابل طرح است اما اغلب در سه رویکرد مهم ساختارگرا، عاملیت گرا و عاملیت-ساختارگرا، دنبال شده که این مقاله ضمن تأکید بر رویکرد سوم، به نقش زمینهها و شرایط، در مدلی تفسیری- تبیینی توجه کرده، ضمن آنکه نوع روابط و نحوه شکلگیری آن را در این بحث، از نظر دور نداشته است. مسئله فرد و جامعه، اگر چه دارای سهم یکسانی در اهمیت و تأثیر نمیباشند، لکن شناسایی تأثیرات متقابلی که ایندو در کنشها و روابط اجتماعی بر یکدیگر دارند از اهمیتی ویژه برخوردار است که این نوشتار با توجه و بهرهگیری از مفاهیم آیات قرآن تا حدی این تأثیرات متقابل را ترسیم کرده است. در بحث تأثیرات جامعه بر فرد، مباحثی همچون الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، شیوههای تربیتی و بهطور کلی عامل مهم اجتماعی شدن و فرهنگی شدن پیگیری شده است؛ ضمن اینکه به عامل کنترل اجتماعی، موقعیت اجتماعی و نقشپذیری فرد و فضای فرهنگی حاکم توجه شده است. در نهایت در بحث تأثیرات فرد بر جامعه، به تأثیر در زمینه اعتباریات، تأثیرات فرهنگی و ایدئولوژیک که از طریق نظام ارزشی و اعتقادی اعمال میشود، عامل استخدام و اشکال سیاسی تأثیر از جمله قدرت و صورتهای گوناگون اقتصادی و تبلیغی اشاره شده است. منابع ابنعاشور، محمد طاهر(1972م)، اصولالنظام الاجتماعی فیالاسلام، تونس، دارالراسخون للنشر و التوزیع. اژدریزاده، حسین (1384)، تأملی جامعهشناختی بر مباحث معرفتی علامه طباطبائی در تفسیر المیزان، معرفت و جامعه، به کوشش حفیظالله فولادی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. اسکیدمور، ویلیام (1385)، تفکر نظری در جامعهشناسی، ترجمه علیمحمد حاضری و دیگران، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. سایر، آندرو (1388)، روش در علوم اجتماعی، رویکردی رئالیستی، ترجمه عماد افروغ، چ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. باتامور، تی. بی (1357)، جامعهشناسی، ترجمه سیدحسن منصور و سیدحسن حسینی کلجاهی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی. فی برایان، (1383)، پارادایمشناسی علوم انسانی، ترجمه مرتضی مردیها، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی. بوخنسکی، م (1361)، مقدمهای بر فلسفه، ترجمه محمدرضا باطنی، تهران، نو. پلا مناتز، جان، (1371)، فلسفه اجتماعی و سیاسی هگل، ترجمه حسین بشیریه، چ دوم، تهران، نی. جمعی از نویسندگان (1373)، تاریخچه جامعهشناسی، قم، حوزه و دانشگاه و سمت. جوادی آملی، عبدالله (1389)، جامعه در قرآن، چ سوم، قم، اسرا. چلبی، مسعود (1376)، جامعه شناسی نظم، تهران، نی. حکیم، سید منذر، (430 م ق)، مجتمعنا فی فکر و تراث الشهید محمدباقر صدر، طهران، المجمع العالمی لتقریب بین المذاهب الاسلامیه، مرکز الدراسات العلمیه. راین، آلن (1387)، فلسفه علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش، چ چهارم، تهران، صراط. رجبی، محمود و همکاران (1378)، تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، تهران، سمت. ریتزر، جورج (1382)، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، چ هفتم، تهران، علمی. آرون، ریمون (1387)، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، چ نهم، تهران، علمی و فرهنگی. زتومکا، پیوتر (1386)، اعتماد، نظریه جامعهشناختی، ترجمه غلامرضا غفاری، تهران، شیرازه. صدر، سیدمحمدباقر (1367)، انسان مسئول، و تاریخساز از دیدگاه قرآن، چ دوم، تهران، بنیاد قرآن. صدر، سیدمحمدباقر (بیتا)، المدرسه القرانیه، موسوعه الشهید محمدباقر الصدر، مرکزالابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید صدر. طباطبائی، سیدمحمدحسین (1374)، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین. طوسی، خواجه نصیرالدین (1360)، اخلاق ناصری، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی. کلینی، محمدبن یعقوب (بیتا)، فروع کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه. گیدنز، آنتونی (1376)، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، چ سوم، تهران، نی. مصباح، محمد تقی (1367)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی. مطهری، مرتضی (1384)، جامعه و تاریخ، چ هفدهم، تهران، صدرا. مطهری، مرتضی (1385)، مجموعه آثار، تهران، صدرا، تهران. مفضل، بن عمر (بیتا)، توحید مفضل، ترجمه نجف علی میرزایی، تهران، هجرت. همیلتون، پیتر (1380)، شناخت و ساختار اجتماعی، ترجمه حسن شمسآوری، تهران، مرکز. سید حسین فخر زارع: دانشجوی دکترای جامعه المصطفی (ص) العالمیه. فصلنامه معرفت فرهنگی و اجتماعی 10- سال سوم انتهای متن/
94/05/25 - 05:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]
صفحات پیشنهادی
چیستی و هستی جامعه، همکنشی آن با اجزای تشکیل دهندهاش - بخش اول رابطه فرد و جامعه
چیستی و هستی جامعه همکنشی آن با اجزای تشکیل دهندهاش - بخش اولرابطه فرد و جامعهبحث از هویت اصالت و ترکیب جامعه از مباحث درخور تأملی است که در شمار مبادی فلسفه نظری تاریخ قلمداد میشود و رهیافتهای مختلفی درباره آن وجود دارد چکیده بحث از هویت اصالت و ترکیب جامعه ازمبانی پرورش صلهرحم و نقش آن در سبک زندگی اسلامی - بخش دوم و پایانی پرورش مبانی صله رحم و تأثیر آن در سبک زندگ
مبانی پرورش صلهرحم و نقش آن در سبک زندگی اسلامی - بخش دوم و پایانیپرورش مبانی صله رحم و تأثیر آن در سبک زندگی اسلامیهدف پژوهش حاضر بررسی مبانی پرورش صله رحم و نقش کلیدی آن در ایجاد همبستگی و تحکیم تعاملات و پیوندهای میان اعضای شبکه خویشاوندی و اجتماعی است رابطه پرورش مبعوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده - بخش دوم و پایانی یار و غمخوار و مایه نشاط بودن
عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده - بخش دوم و پایانییار و غمخوار و مایه نشاط بودنروابط عاطفی میان والدین در خانواده که مهمترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین آموزشگاه فرد شمرده میشود اثرگذارترین عامل حرکت مطلوب فرزندان برای انتخاب سبک و شیوه زندگی اسلامی است ح عفو و بخشمبانی متافیزیکی علوم طبیعی در تمدن اسلامی - بخش دوم و پایانی سلسله مراتب هفت گانه هستی
مبانی متافیزیکی علوم طبیعی در تمدن اسلامی - بخش دوم و پایانیسلسله مراتب هفت گانه هستیتأثیرپذیری علم از مبانی متافیزیکی از مسائل بنیادین فلسفه علم است که ارتباط نزدیکی با مسئله اسلامی سازی علوم دارد ج سلسله مراتب هفت گانه هستی مسلمانان براساس آموزه های دینی معتقد به هفت آآیه فی، از قوی ترین مستندات قرآنی در زمینه توازن اقتصادی - بخش دوم و پایانی تداول ثروت میان اغنیا به معنای گرد
آیه فی از قوی ترین مستندات قرآنی در زمینه توازن اقتصادی - بخش دوم و پایانیتداول ثروت میان اغنیا به معنای گردش سلطه و استیلا بر اموال جامعه استبا تحقق شرایط الغای خصوصیت و تنقیح مناط در آیه شریفه فیء به طور کلی می توان ممنوعیت تداول اموال و دارایی های جامعه را در میان عده ای ثرونگاهی به فلسفه هنر هایدگر و نسبت آن با اندیشه متفکران مسلمان - بخش دوم و پایانی هستی شناسانه بودن مقوله هنر
نگاهی به فلسفه هنر هایدگر و نسبت آن با اندیشه متفکران مسلمان - بخش دوم و پایانیهستی شناسانه بودن مقوله هنرهنر بزرگ از منظر اسلامی یک مقوله دینی است حقیقتی متعالی و مقدس که نجات بخش بشریت است و یک رسالت مافوق مادی و متعالی و در عین حال انسانی دارد هنر بزرگ محل و جلوه گاه زیبایینسبت صدور انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی از منظر امام خمینی(رحمه الله علیه) - بخش دوم و پایانی دو گلوگاه اصلی ن
نسبت صدور انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی از منظر امام خمینی رحمه الله علیه - بخش دوم و پایانیدو گلوگاه اصلی نظام ارتباطی نظام رسانهای و دیپلماسی فعالراهبردهای صدور انقلاب اسلامی با انگاره فرهنگی و دولت سرمشق مهمترین مکانیسم و سه تحول مثبت انسانشناختی جامعهشناختی و رسانهاشیوههای نوین تبلیغی در بستر اخلاق حرفهای - بخش دوم و پایانی چگونگی رهیافت به عرصههای نوین تبلیغی
شیوههای نوین تبلیغی در بستر اخلاق حرفهای - بخش دوم و پایانیچگونگی رهیافت به عرصههای نوین تبلیغیاخلاق حرفهای وظایفی را متوجهِ سازمان تبلیغ دین میکند که رهیافت به عرصههای نوین ازجمله آنهاست رهیافت به عرصههای نوین مقتضای اخلاق حرفهای با توجه به پیشرفت جهجایگاه امور فرامادی در تحلیل فتوحات مسلمانان در ایران - بخش دوم و پایانی فهم صحیح از دلایل پیروزی زودهنگام فا
جایگاه امور فرامادی در تحلیل فتوحات مسلمانان در ایران - بخش دوم و پایانیفهم صحیح از دلایل پیروزی زودهنگام فاتحانمسئله فتح ایران توسط مسلمانان از مسائلی است که هنوز ابعاد آن بهطور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است پرسشهای بسیاری درباره این فتوحات وجود دارد خوابهاشناسایی مؤلفههای سبک زندگی اسلامی در حوزه کسبوکار - بخش دوم و پایانی شناسایی شیوهها و راهکارهای نهادینهساز
شناسایی مؤلفههای سبک زندگی اسلامی در حوزه کسبوکار - بخش دوم و پایانیشناسایی شیوهها و راهکارهای نهادینهسازی مؤلفههای سبک زندگیاگرچه شاخصهای گوناگون سبک زندگی اسلامی در آیات و روایات متعددی تبیین شده است عدم تعمیق و تدقیق اندیشمندان اسلامی در این حوزه و نیز توأم نشدنِ آن با-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها