تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805452788




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دانش طب و طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
دانش طب و طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی
نتیجه تحقیق گویای این است که علم طب همواره در شاخه علوم غیر دینی (غیر شرعی) و در شاخه فرعی از علوم طبیعی و در حوزه حکمت نظری و از علوم آلی و عقلی (فلسفی) و غیرعملی (نظری) رده‌بندی شده است.

خبرگزاری فارس: دانش طب و طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی



چکیده پژوهش حاضر به جایگاه علم طب در طبقه‌بندی علوم پرداخته است تا روش‌ لازم جهت کسب تخصص و مراتب تدریس آن علم برای استاد و دانشجو معین گردد. نتیجه تحقیق نیز گویای این است که علم طب همواره در شاخه علوم غیر دینی (غیر شرعی) و در شاخه فرعی از علوم طبیعی و در حوزه حکمت نظری و از علوم آلی و عقلی (فلسفی) و غیرعملی (نظری) رده‌بندی شده است. طب نظری نیز مقدمه شناخت طب عملی است اما، بدون آموزش طب عملی، طب نظری از حیطه حکمت خارج است. پس نظام آموزش طب به دلیل ماهیت دنیوی آن باید زیر نظر مستقیم نظام آموزشی شرعی رشد و نمو کند و طبیب باید در علوم شرعی نیز مرتبه‌ای از تخصص و تبحر را کسب نماید تا سعادت دنیوی و اخروی او تامین شود و از طرف دیگر از انحرافات جدی ناشی از علم صرفاً دنیوی نیز جلوگیری گردد. واژگان کلیدی طب، طبقه‌بندی علوم، طبقه‌بندی طب، علوم شرعی، طب نظری، طب عملی. طرح مسئله از همان آغاز تاریخ علم، در یونان باستان، تنها فلسفه به‌عنوان یک دانش مطرح و این دانش نیز شامل مجموعه‌ای از معرفت‌های نظری و عملی بوده است. اما به‌‌تدریج علوم گسترده‌تر شدند و امکان تسلط یک دانشمند بر همه شاخه‌های علوم تقریباً غیر ممکن شد، لذا علم از حالت تک‌بعدی خارج گشت و کسب تخصص در هر علم، به‌ویژه دانش طب، ملاک برتری یک دانشمند بر دیگر دانشمندان بود. لذا امروزه بررسی جایگاه علومی مانند طب در طبقه‌بندی علوم، هم برای آشنایی بهتر با مسیر و نحوه پیشرفت آن دانش مفید است و هم در روش‌های لازم جهت کسب تخصص و مراتب تدریس آن علم شایان توجه است. (1) پس بررسی جایگاه علم طب در طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی ضرورت دارد؛ زیرا از طرفی دانش طب حداقل در سه قرن اول تمدن اسلامی، محتوا و ماهیتی تقریباً غیر اسلامی داشته و از یونان و ایران باستان متاثر بوده است و ابا توجه به جامعه نوپای اسلامی، باید این دانش نیز جایگاه خود را در سلسله مراتب معرفتی می‌یافت. اولین حاصل آن نیز تشخیص نوع ارتباط میان دانش طب با علوم اسلامی جهت معین کردن سود و زیان این دانش بود. شاید اولین سخن در تمدن اسلامی درباره دانش طب، این گفته پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است که فرموده‌اند: العلم علمان، علم الأبدان و علم الأدیان. دانش‌ها دو گونه‌اند، پزشکی و الهیات. دومین گفته مهم از امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) است که: «العلوم أربعه، الفقه للأدیان، و الطب للأبدان، و النحو للسان، و النجوم لمعرفه الأزمان؛ دانش چهار گونه است، فقه برای آئین‌شناسی، پزشکی برای پاییدن و درمان تَن، نَحو برای زبان و درست سخن گفتن و ستاره‌شناسی برای شناخت زمان». (2) از طرف دیگر، آشنایی با جایگاه علم طب در طبقه بندی علوم، امکان رشد متوازن آن را با سایر علوم میسر می‌سازد. گسترش تدریجی علوم در تمدن اسلامی، موجب پدید آمدن سلسله مراتبی شد که در این چارچوب مشخص، نظام آموزشی یک دانش معین مانند طب نیز مشخص می‌شود. علم در نظر مسلمانان چون درختی است که رشد می‌کند و شکوفا می‌گردد؛ اما باید شاخه‌های مختلف آن هماهنگ رشد کنند و هدف طبقه‌بندی علوم جلوگیری از رشد ناهماهنگ و ناهمگون این درخت است. حال دانش‌هایی که باید هماهنگ با دانش طب رشد کنند، کدامند و حدِ کفایت مطالعه و تخصص در هر کدام چیست. (3) از طرف دیگر، ترتیب آموزش علوم مرتبط با این دانش را برای دانشجو معین می‌شود؛ زیرا در طب اسلامی ضروری بود که پیش از آموزش، برخی علوم ابتدایی برای دانشجو تدریس شود. به همین دلیل معمولاً تحصیلات مقدماتی شامل هندسه، حساب، منطق، موسیقی و نجوم بود. (4) دلیل آشنایی با منطق جهت تسهیل یادگیری دانش طب بود، مطالعه هندسه نیز به دانشجو کمک می‌کرد تا بتواند شکل زخم‌ها را تشخیص دهد، زیرا زخم‌های گِرد به دشواری درمان می‌شدند، درحالی‌که زخم‌های چند ضلعی به آسانی التیام می‌یافتند و موسیقی نیز به تشخیص حالت‌های مختلف نبض کمک می‌کرد. (5) این مقاله در جستجوی پاسخ به دو سؤال است: 1. علم طب در طبقه‌بندی علوم اسلامی چه جایگاهی دارد؟ 2. با توجه به این جایگاه، مسیر آموزشی خاص دانشجوی طب امروزی چگونه ترسیم می‌گردد؟ برای پاسخ به این سؤالات باید به بررسی متون دسته اول در زمینۀ طبقه‌بندی علوم پرداخت. پس هدف اصلی از این پژوهش، روشن ساختن مسیر آموزشی دانشجوی طب است، زیرا باید تقدّم و تأخّر علم طب نسبت به سایر علوم بر اساسی سنجیده و استوار تنظیم گردد تا از این طریق، مسیر آموزشی دانشجوی طب نیز به درستی ترسیم شود و جایگاه علم طب در داخل طرح کلی معرفت، پیوسته در مقابل نظر دانشجو قرار گیرد. باید توجه داشت که نگاه و محتوای متون مربوط به طبقه‌بندی علوم با یکدیگر بسیار متفاوت است و بر این اساس با روش‌های گوناگونی مواجه می‌شویم. اما برای اینکه بتوان در حوزه علم طب تخصصی پژوهش کرد، باید این دانش را به‌صورت دقیق انشعاب داد و این طبقه‌بندی به ما کمک می‌کند تا علوم فرعی لازم جهت تخصص در حوزه این دانش و ارتباط مبانی نظری و عملی و اهمیت هر یک را نیز مشخص سازیم. جایگاه دانش طب در طبقه‌بندی علوم اسلامی الف) جایگاه طب در طبقه‌بندی فقهی علوم اساساً نگرش فقهی بر ملاحظات اخلاقی استوارست. جایگاه فقهی هر علم نیز، براساس میزان سود آن برای فرد و جامعه در جهت اهداف متعالی و نهایی دین مبین اسلام، تعیین می‌شود. در این میان، بررسی جایگاه علم طب در این نوع طبقه‌بندی حاوی نکاتی قابل توجه است. در این نگرش، ابتدا علوم را به دو قِسم واجب کفایی و مستحب تقسیم می‌کنند و علوم واجب کفایی، خود به دو دسته شرعی و غیرشرعی تقسیم می‌شوند. علوم غیرشرعی نیز از پیامبران سرچشمه نگرفته، عقل، تجربه و سماع در حصول آنها نقش دارند و خود سه گونه‌اند: محمود، مذموم و مباح. علوم محمود نیز با فعالیت در زندگی دنیوی به فراگیری این علوم بستگی دارد که شامل علم طب نیز می‌شود. پس علم طب از علومی است که یادگیری آن واجب کفایی است، زیرا علومی واجب کفایی به‌شمار می‌آیند که برای سعادت این جهان لازم اند و در عین حال، بالضروره یادگیری آن بر تک‌تک افراد جامعه واجب نیست. (6) در این نگرش برای کسب علم طب، دانشجو ملزم است برتری و اولویت واجب عینی را بر یادگیری علم طب همواره حفظ و سیر تدریجی در خواندن علم طب را رعایت کند؛ زیرا علم طب خود از نظر برتری، نسبت به دیگر علوم واجب کفایی، مراتب گوناگونی دارد. در عین حال، شخص باید از خواندن علومی که شمار کافی از مردم در پی آن رفته‌اند، پرهیز نماید. پس اگر در منطقه‌ای به تعداد کافی طبیب حضور دارند، لازم نیست دانشجو به‌دنبال دانش طب برود. در این نگرش به‌طورکلی در کسب علم سه مرتبه وجود دارد: اقتصار، اقتصاد و استقصا. اصل اولیه و کلی در مورد علم طب نیز این است که آموختن این علم نباید از دو مرتبه ابتدایی اقتصاد و اقتصار فراتر رود و در واقع ژرف‌نگری در ماهیت علم طب و جزئیات غیر ضروری امّا لازم آن، مستحب (و نه واجب) تلقی می‌شود. پس دانستن اندکی از طب به حد نیاز مورد تأیید است. (7) تأثیر این دیدگاه را می‌توان در طبقه‌بندی ابن‌عبدالبر نیز مشاهده کرد. او در یک روش خاص، علوم را از دیدگاه تمامی ادیان به سه علم تقسیم می‌کند: اعلی، اوسط و اسفل و بر این اساس در همه ادیان، همواره علم طب جزو علم اوسط است. (8) ب) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم حِکمی ـ غیر حِکمی در یک نگاه کلی، علوم حکمی (دانش فلسفی، حقیقی یا ثابت) علومی‌اند که احکامشان در تمام ادوار زمانی جاری، معتبر و نسبت به جمیع اجزای زمان مساوی است و حکم آن هیچ‌گاه با دگرگون شدن زمان و مکان و دولت‌ و آئین‌ دگرگون نمی‌شود؛ زیرا مربوط به ذات حکمت است. اما علوم غیر حکمی، علومی است که احکامش در همه دوره‌ها و زمان‌ها جاری نیست، بلکه تنها در یک مقطع مشخص از زمان جاری می‌شود. علوم حکمی خود به دو قسم تقسیم می‌شوند: نظری و عملی. هدف نهایی حکمت نظری، اعتقاد یقینی به حال موجوداتی است که وجود آنها به فعل انسان بستگی ندارد و مقصود از تحصیل آن تنها حصول رای است و شامل: مابعدالطبییه، ریاضیات، طبیعیات و منطق است. علوم طبیعی نیز شامل هشت شاخه اصلی و هشت شاخه فرعی‌اند که علم طب جزو علوم فرعی طبیعی محسوب می‌شود. پس علم طب زیر شاخه فرعی علوم طبیعی و از مجموعه حکمت نظری است. (9) در روش دیگری از این نوع طبقه بندی، علوم غیر حکمی شامل علومی است که به پیامبران و وحی نسبت داده شده است و نیازی به آزمایش و شنیدن مستقیم (از پیامبر) ندارد و خود بر دو قسم است؛ علوم دینی (شرعی) که از وحی سرچشمه می‌گیرد و علوم غیر دینی که حصول آنها از طریق سماع و تجربه و غیر آن است و دانش طب در این طبقه قرار دارد. (10) علامه فیض کاشانی از اندیشمندان متأخر است که تحت تأثیر این روش طبقه‌بندی قرار داشته و در رساله فهرس العلوم، (11) علوم را به سه قسم تقسیم کرده است: علوم ادبی، علوم شرعی و علوم فلسفی. علوم فلسفی (حکمی) خود به دو بخش نظری و عملی تقسیم می‌شود. علم فلسفه نظری نیز به پنج بخش تقسیم شده که شامل منطق، فلسفه اولی، طبیعیات، ریاضیات و الهیات است که علم طب از فروع طبیعیات می‌باشد. ج) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم عقلی (فلسفی) ـ نقلی (شرعی) علوم عقلی برای انسان از این حیث که دارای فکر است، قابل طرح است و به قوم خاصی اختصاص ندارد، بلکه به جهتی نگاه آنها به تمامی ملل است و انسان‌ها در دستیابی به این علوم یکسانند. این علوم از زمان آفرینش بشریت وجود داشته، به مذهبی خاص متعلق نیستند و علوم فلسفی نامیده می‌شوند. چهار قسم علوم عقلی شامل منطق، علوم طبیعی، الهیات و تعالیم‌اند. علم طب نیز زیر شاخه علوم طبیعی و از فروع آن است. پس علوم عقلی به معنی علوم نظری نیست، زیرا علوم نظری گاهی در مقابل علم بدیهی و ضروری است و گاهی مقابل علم عملی است مثلاً می‌گویند بخش حکمت نظری و عملی. از نام‌های دیگر علوم عقلی، علوم اوایل، علوم قدما، علوم قدیمه یا علوم عقلیه است. تا از علوم عرب، حدیثه و به خصوص شرعیه متمایز شوند. علوم اوایل در مقابل علوم اواخر (علوم اسلامی) قرار دارد. حال برخی به عدم وحدت رویه در تعریف علوم عقلی اشاره کرده‌اند، مثلاً علوم عقلی در طبقه‌بندی ابن‌سینا مترادف با علوم فلسفی ارسطو است، درحالی‌که برخی دانشمندان دیگر، علوم عقلی را بر دو دسته دنیوی و اُخروی تقسیم می‌کنند که در این تقسیم‌بندی، طب، جزو علوم دنیوی و حرفه و صنعت است، اما علم نیست. پس علم طب متباین با علوم اخروی است، زیرا صرف زمان برای این دانش معمولاً مانع پرداختن به علوم اخروی می‌شود؛ زیرا توانایی عقل برای یادگیری هر دو کافی نیست. پس طب زیر شاخۀ علوم طبیعی و جزء علوم عقلی است. (12) ابن‌ندیم نیز در مقاله هفتم کتاب الفهرست (13)دانش‌های فلسفی و علوم اوایل یا قدیمه را بررسی می‌کند و در فن سوم نیز به علم طب می‌پردازد. د) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم نظری ـ عملی علوم عملی به نحوه انجام کار وابسته است و کسب آن وابسته بر «ممارست و عمل و مزاولت صنایع» است و علوم نظری نیز علومی است که بی‌نیاز از ممارست در عمل است. بر همین اساس، طب نظری خارج از دایره حکمت و علوم عملی است؛ زیرا در حصول به مزاولت عمل نیازی ندارند. پس دانش پزشکی غیرکاربردی (نظری)، بدین معنا، بیرون از علوم عملی می‌باشد. بنابراین برای به دست آوردن آن نیازی به تمرین و کاربرد ندارد، اما دانش حجامت‌گری نیاز به تمرین دارد. در واقع علوم نظری، علومی است که هدف غایی آن حصول معرفت است و به اعتبار تعلق وجود خارجی و ذهنی به ماده و حرکت به سه قسم اصلی: طبیعیات، ریاضیات و الهیات تقسیم می‌شود و علم طبیعیات از متحرک و محسوس بحث می‌کند که علم طب یکی از اقسام آن است. (14) ﻫ) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم عربی (شریعت یا علوم اسلامی) و غیرعربی در قرن چهارم قمری با شکل‌گیری شعب مختلف علوم اسلامی و تکمیل آنها، بیشتر دانشمندان علوم را به دو دسته دانش‌های عربی و دانش‌های غیرعربی تقسیم ‌کردند و در این میان علوم عَجَم (غیرعربی یا فلسفی) که به یونانیان و دیگر ملت‌ها تعلق داشت، شامل دانش طب نیز می‌شد و بر این مبنا طب را خارج از حیطه علوم عربی (اسلامی) قرار داده‌اند. (15) ‍و) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم آلی (منطقی یا حقیقی) و علوم غیرآلی (غیر کاربردی یا نظری) علوم غیرآلی (غیر کاربردی یا نظری) ابزار و وسیله کسب و آموختن دیگر علوم و مقدمه‌ای برای دستیابی به علوم عقلی یا ذهنی دیگر است و یا دانش فِعلی است که خود مورد خواست و نیاز باشد، ولی علوم آلی یا دانش کاربردی یا عملی دانشی است که خود مورد نیاز اصالتاً نباشد و براساس این تعریف، دانش طب در علوم آلی رده‌بندی می‌شود. (16) ز) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم جزئیه و غیر جزئیه (کلی) به دانش‌هایی که موضوع آنها نسبت به موضوع دانش دیگر اَخص باشد، علوم جزئیه می‌گویند، مانند علم طب که موضوع آن بدن انسان است که جزیی از موضوع علم طبیعی است. (17) ابوسهل مسیحی در رساله اصناف العلوم الحکمیه علوم را به دو قسم کلی و جزئی تقسیم کرده است: «علوم کلی که به‌طور مطلق در موجودات و انحای موجودات بسیط از حیث وجودشان نظر می‌کند، و سپس در واحد و انحای واحد نظر می‌افکند، خود به دو قسم تقسیم می‌شود: علوم طبیعی و مابعدالطبیعی. علمی را که در موجودات نظر می‌افکند، نه از حیثی که موجودات بسیط یا مفرد هستند، بلکه از حیثی که موجودات مرکب کثیر و متغیرند، علوم طبیعی می‌نامند. علوم جزئی نیز مشتمل است بر سایر علوم، زیرا در علوم جزئی نظر در موجود خاص و لوازم آن از حیثی که آن موجود خاص است، می‌باشد. مثل طب و آن در مقایسه با علوم طبیعی و الهی (علوم کلی) در حقیقت علم نیست؛ زیرا جزئی است و صرفاً در موجود خاص نظر می‌افکند ... نهایت اینکه این علوم جزئی، صرفاً نَفس را آماده دریافت علم کلی می‌کند.» او سپس علم طب را به دو قسم: طب علمی و عملی تقسیم نماید. (18) ح) جایگاه طب در طبقه‌بندی علوم مفید در دنیا و آخرت و غیر مفید در دنیا و آخرت سلماسی در رساله الشرفیه از قاعده اشرفیت سود برده و آن را به‌خوبی به‌کار بسته و سعی در دفاع از عقل کرده است. او علوم را به دو دسته تقسیم کرده است: علم مفید در دنیا و آخرت که طب از مصادیق آن است و علم غیر مفید در دنیا و آخرت. هر چند وی در جای دیگر علم طب را علم خاص دنیا می‌داند. (19)در روشی دیگر دانش طب جزو علومی است که مصالح بدن در دنیا به آن تعلق دارد. در مقابل آنچه به مصالح نفس و تصفیه باطنی تعلق دارد. (20) رساله سلماسی آخرین تلاش در دفاع از علوم طبیعی در کنار علوم باطنی و شرعی بوده و تلاش شده طب را کنار فقه و هم مرتبه علوم شرعی قرار دهد. (21) ملاصدرا در رساله اکسیرالعارفین علوم را به‌طور مطلق به دو دسته دنیوی و اُخروی تقسیم کرده است. علوم دنیوی نیز به سه قسم: اقوال، افعال و افکار تقسیم می‌شوند. در این میان علم افکار چهار قسم است و قسم چهارم آن، علم طبیعت و پزشکی و دام‌پزشکی است و فایده این علم و هدف از آن، حفظ و اصلاحِ نمو و بقای حیات است. (22) ابن‌عبدالبر نیز از قول اسحاق خوافی علوم را به سه دسته تقسیم کرده است: علم دنیایی، علم دنیایی و آخرتی و علمی که نه دنیایی است نه آخرتی و بر این اساس علم طب از علوم دنیایی است. (23) ط) جایگاه علم طب در طبقه‌بندی طاش کپری‌زاده مفتاح السعاده او در کتاب مفتاح السعاده ابتدا اشیا را دارای چهار مرتبه وجودی می‌داند: وجود نوشتاری، عبارت‌پردازی، ذهنی‌ها (تصورات) و آنچه در بیرون از ذهن موجود است و هر کدام آنها پیش درآمد دیگری می‌باشد؛ زیرا نوشتار، نمایشگر واژه‌هاست و آن خود پیش درآمد ذهن و ذهن بازتاب آنچه در خارج است. علمی که وابسته به ماده است، علم الاعیان خوانده می‌شود و آن را بر دو بخش عملی و نظری، گروه‌بندی می‌کنند: علم اعیان عملی، دانشی است که خود کاربرد نداشته باشد، بلکه برای شناخت چیزی دیگر باشد. علم اعیان نظری علمی است که برای شناخت خود کاربرد داشته باشد. سپس هر کدام آنها اگر از دین (مذهب) گرفته شده باشد، علم شرعی و اگر تنها از خِرَد حاصل شده، حکمت و عقلی است. بنابراین، این اصول هفت‌گانه ذکر شده نشان می‌دهد که هر کدام آنها چند گونه دارد و هر گونه آنها شامل چه زیر شاخه‌هایی می‌شود. او کتاب خود را در هفت دوحه (گفتار) تدوین کرده و برای هر یک از اصول هفت گانه یک دوحه و برای هر دوحه، شاخه‌هایی برگزیده است تا بتواند زیر شاخه‌های هر کدام را گزاره کند. بر طبق عقیده او علوم ذهنی پیش درآمد علوم اعیان است و فکر را از خطا در اکتساب محفوظ می‌دارد و مصداق آن نیز دانش منطق است. علوم اعیان نیز انسان را از خطای در مناظره و درس باز می‌دارد و منقسم به علم نظر، علم جدل و علم خلاف است. او در گفتار چهارم از دانش‌های وابسته به اعیان (ماده) به دانش طبیعی می‌پردازد که از علوم فرعی آن دانش پزشکی است. (24) البته برای علم طبقه‌بندی‌های دیگری وجود دارد که می‌توان به این موارد اشاره کرد: 1. ابن‌مقفع در کتاب المنطق، حکمت را ابتدا به دو بخش تقسیم می‌کند: آنچه باعث تبصّر قلب و فکر کردن آن می‌شود (علم) و آنچه باعث حرکت قلب و نیروی آن است (عمل) و این هر دو دانش را به سه قسم تقسیم می‌کند: اعلی، اوسط و اسفل. علم اسفل در واقع علم اجساد است و علم طب زیر شاخه این علم است که در کنار علوم صناعت و تجارت قرار دارد. (25) 2. ابن‌حَزم اندلسی تقسیم‌بندی دوگانه رایج را به‌طور غیر مستقیم ادامه داده و هفت علمی را که در کتابش نام برده است به دو دسته تقسیم می‌کند: علومی که سبب جدایی امتی از امت دیگر می‌شوند که وجه تمایز امت‌هاست (سه علم) و علومی که همه امتها بر آنها اتفاق دارند (چهار علم) که یکی از آنها، علم طب است. (26) 3. ابن‌فریغون کتاب خود را به دو مقاله تقسیم کرده است: مقالت یکم: ادبیات عرب، و شیوه کتابت و دیوان نویسی، ریاضیات و هندسه، و شرایع و اخلاق و برخی از بیماری‌های روانی و مقالت دوم: ویژه حرفه‌های درباری و رشته‌های فلسفه عملی است. او به‌طور غیر مستقیم از برخی شاخه‌های طب نام می‌برد و آنها را جزو علوم غیر ادبی عرب و علوم فلسفی قرار می‌دهد که ازجمله این مباحث طبی به این موارد می‌توان اشاره کرد: تحرک و سکون، تدبیر غذا، ریاضت جسمانی، جماع، (27) براز، (28) باه (29) و خواب. (30) 4. سیوطی در کتاب اتمام الدرایه القرء النقایه، قاعده اشرفیت علوم بر یکدیگر را در طبقه‌بندی لحاظ کرده است. او معتقد است چون علوم معانی و بدیع مبتنی بر اصلاح زبان است که عضوی از انسان را تشکیل می‌دهد، پس باید به دانش پزشکی که اصلاح تمام بدن را به عهده دارد، زودتر پرداخته شود. او دانش تشریح را بر طب مقدم داشته، زیرا که نسبت آن به پزشکی مانند نسبت صَرف به نحو است. چون پزشکی برای معالجه بیماری‌های ظاهری در دنیاست. تصوف نیز که به معالجه بیماری‌های باطنی و اخروی می‌پردازد، در کنار آن بررسی شده است. (31) طب نظری مقدمه و مکمل طب عملی به‌طورکلی، در متون اسلامی دانش طب به دو شاخه طب نظری و عملی تقسیم شده است. هرچند در برخی منابع مؤلف خود را ملزم به ارائه تعریفی از این دو شاخه ندانسته است. (32) اما تعریف و محدوده طب نظری و عملی در طول تمدن اسلامی معمولاً مشخص بوده است. در ابتدا طب نظری را نگریستن صِرف در جسم برای تعلیم و طب عملی را نگریستن در جسم برای یاد گرفتنِ نحوه کارکرد جسم می‌دانستند. (33) اما پس از آن، به این دو شاخه اصطلاح علم اطلاق شد، زیرا در همه حرفه‌ها دو جنبه نظری و عملی وجود دارد، مانند فلسفه و طب. مفهوم نظری و عملی این نیست که یک بخش آموزش و بخش دیگر به‌عنوان کاربرد عملی باشد،  بلکه طب نظری و عملی هر دو علم اند، یکی از آنها دانش اصول طب و آن دیگری علم اسلوب به‌کار گرفتن این اصول است، یعنی علمی است که برای دو جنبه آن دو لفظ به‌کار گرفته شده است. پس به‌طورکلی مقصود از طب نظری دانشی است که از راه فراگیری به اصول آن پی ببریم بدون اینکه اسلوب و روش کاربرد آن را بیان کنیم، مثلاً می‌گوییم انواع تب بر سه نوع است و این از اصول طب است اما، منظور از طب عملی پی بردن به اسلوب کاربرد این علم است (مثلاً چگونگی درمان وَرم‌های گرم) و این تعلیم به مُتعلِّم می‌آموزد که چگونه باید عمل کرد. (34) در تعریفی دیگر، طب نظری شناخت حقیقت مطلب مورد نظری است که در فکر جای گرفته است، همان فکری که تشخیص و تدبیر آنچه باید به عمل درآید، بدان بستگی دارد و طب عملی آن است که مطلبی که در فکر جای گرفته است، آن‌چنان که شناخته شده است، به بررسی حسی و عمل درآید. (35) زیرا اساساً تعریف طب هم شناخت اسباب بیماری و تندرستی است (طب نظری) و هم دانستن نحوه حفظ تندرستی (حفظ الصحه) و روش و ابزار درمان بیماری (علم علاج) است (طب عملی). پس اگر طبیب خواهان آشنایی کامل با بخش علمی (نظری) از علم طب باشد، باید مسائلی را که برای جسم انسان‌ها طبیعی و غیر طبیعی است، بشناسد. امور طبیعی نیز چهار گونه است: 1. چیزهای طبیعی که تن انسان‌ بدان برپا شده است (امورطبیعیه)؛ 2. حالهای تن مردم چون مزاج اصلی است که بر آن زاده می‌شوند. احوال در سنین مختلف عمر، مزاج نَر و مادگی و عادتها و نحوه خوی کردن با چیزها نیز مطرح است؛ 3. احوال آنچه بیرون از تن اوست، مانند احوال شهرها و خانه‌ها؛ 4. احوال تندرستی که مزاج‌های مختلف اندام‌ها و اخلاط و ارواح و قوت اندام‌ها بدان بستگی دارد. زمانی که هر یک از این اسباب طبیعی تغییر کند، حالت غیرطبیعی رخ می‌دهد که بیماری است. هرگاه طبیب بخواهد که طب عملی را به‌طور کامل درک کند، باید با مسائلی که برای نگاه داشتن تندرستی و دوری از بیماری از هر شخصی لازم است (مقدار، زمان و چگونگی استفاده) آشنا شود. بنابراین مقصود از علم طب زمانی حاصل می‌شود که طبیب این دو شاخه طب نظری و عملی را با هم بیاموزد. (36) تاکنون تعریف و محدوده این دو طبقه از دانش طب تا حدودی مشخص شده است. طب نظری مقدمه شناخت طب عملی است و تا زمانی که طب نظری شناخته نشود، طب عملی نیز شناخته نخواهد شد، زیرا سلامتی (حفظ الصحه) بستگی به افعالی دارد که از قوا و نیروهای انسان صادر می‌شود اعم از افعال نفسانی (فکر و تخیل و...) یا افعال جسمانی. برای شناخت افعال و قوا باید مزاج شناخته شود و برای شناخت مزاج باید ارکان سازنده بدن را شناخت. بر این اساس، علم طب نظری، علم شناخت اشیای طبیعی است که به‌تدریج به‌سوی طب عملی می‌رود و آموزش آنها نیاز به عمل ندارد و طب عملی شناخت کیفیت ایجاد این اعمال طبیعی در بدن است. لذا طب نظری علم به مبادی طب و امور طبیعی است که در واقع علم شناخت کلیاتی از بدن انسان و مواد سازنده آن و در کنار آن، شناخت سلامتی و بیماری و موارد منسوب به آن و تمیز بین سلامتی و بیماری است که خود مقدمه طب عملی است که دانشی تجربی است و شامل تشریح و شناخت قوای ادویه است. (37) طب نظری، علم به کیفیت، روش، اصول و درمان عملی، اما بدون قصد مباشرت عمل و طب عملی علم به کیفیت عمل است با نیت مباشرت عمل. در واقع جزء نظری، علمی است در مقایسه با جز دوم که عملی است. البته هر دو شاخۀ طب، علم‌اند به این معنا که هر دو با تعلیم و تربیت حاصل می‌شوند و هدف نیز از تعلیم طب علمی (نظری) تنها آشنایی «بدون قصد مباشرتِ عمل» است، مانند علم به امور طبیعیه و علم به احوال بدن انسان، مثل علم به اقسام تَبهای اصلی سه‌گانه و طب عملی آموختن و آشنایی با «کیفیت عمل است برای مباشرت آن، نه نفس مباشرت»، مانند علم حفظ الصحه و علم به کیفیت معالجه امراض، مانند فَصد کردن. طب نظری شناخت برخی اصول است که دانستن آن برای طبیب ضروری است و به طریق برهان و دلیل حاصل می‌شود، در حالی‌که طب عملی از راه تقلید نیز حاصل می‌شود. (38) طبقه‌بندی دانش طب براساس متون غیر طبی در این متون به‌طورکلی دانش طب بررسی شده و هدف آن آشنایی دانشجویان با طب به‌عنوان یکی از دانش‌های عقلی بوده است. بر این اساس، دانش طب به این طبقات تقسیم شده است: 1. علم به امور طبیعی، مثل ارکان، مزاج، اخلاط، قوا و افعال؛ 2. علم به علامات و دلائل و صِحّت و مرض و اسباب و اَعراض آن؛ 3. علم معالجه (حفظ الصحه) که دو قسم است: الف) معالجه با دوا؛ ب) درمان با دَست؛ 4. طب اَبدان که خود به دو قسم تقسیم می‌شود: الف) اعمالی که به‌وسیله دست انجام می‌شود (پانسمان، جراحی و داغ کردن)؛ ب) برطرف کردن بیماری‌ها به‌وسیله دارو که خود شامل معاینه بیمار و بهداشت بیماری‌هاست. 5. علم تشریح اعضای مفرده و مرکبه؛ 6 . علم اهویه، بلدان و المیاه؛ 7. معالجه با دوا، غذا و المزورات؛ (39) 8 . پختن اشربه و معجون‌ها؛ 9. علم معالجه با دوا و غذا و با دست که خاص چشم است (کحالت)؛ 10. علم درمان با دست (جراحی)؛ 11. شکسته‌بندی (جبر)؛ 12. علم درمان چارپایان (بیطره)؛ 13. علم درمان بُزاه (درمان باز شکاری)؛ 14. شرح احوال ریاضت؛ 15. شرح احوال مباشرت (جماع)؛ 16. روان‌شناسی؛ 17. قی کردن و غرغره کردن؛ 18. داروی مسهل خوردن؛ 19. رگ زدن (حجامت)؛ 20. حَقنه کردن؛ 21. اقسام نبض و کیفیت و احوال آن؛ 22. علم صیدله یا داروشناسی که شامل خواص ادویه، نحوه ترکیب و کیفیت مصرف ا‌ست. 23. علم فَصد؛ 24. علم مقادیر و اوزان مورد استفاده در طب؛ 25. علم الباه. (40)و (41) نتیجه در مجموع از آنچه گفته آمد، می‌توان بدین نتایج دست یافت: 1. بر طالب دانش طب واجب است تا پیش از ورود به این رشته، ابتدا نیاز جامعه را نسبت به این دانش مطالعه کند و اگر مشاهده کرد که تعداد زیادی دانشجو و فارغ‌التحصیل در این رشته در حال تحصیل و طبابتند، ترجیحاً رشته دیگری را برای تحصیل انتخاب نماید، زیرا در هر حال ماهیت این دانش دنیوی است و اگر در جامعه نیاز مبرمی به این دانش نباشد، تحصیل آن تنها اتلاف زمان و هزینه فرد و جامعه خواهد بود. پس از انتخاب آگاهانه این رشته، اولین مرحله آشنایی با علومی است که از لحاظ اشرفیت بر علم طب، رجحان و برتری دارند که شامل طبیعیات، فلسفه، ریاضیات، منطق و الهیات می‌شود. چهار علم نخست، روح و ذهن دانشجو را بارور و فعال می‌سازند اما یادگیری آنها می‌تواند پیش از ورود به دوره اصلی آموزشی این دانش قرار گیرد و نیاز به ادامه تخصصی این علوم نیز در دوره آموزشی و پس از آن نخواهد بود. اما در این میان جایگاه، و ارتباط علوم شرعی با دانش طب ماهیتی متفاوت دارد. طب به‌طور عام جزء علوم دنیوی است و یادگیری و تخصص محض در آن برای آخرت دارای ارزش ناچیزی است. حتی در دنیای جدید، در مواردی، تفسیر علمی ناقص از پدیده‌های طبیعی، این دانش را در تضاد آشکار و نهان با علوم اخروی نیز قرارداده که در این صورت خسران فردی در آخرت، اولین معلول آن است. 2. برخلاف علوم دیگر، دانشجوی طب باید پیش از ورود به دوره آموزشی طب، با مبانی شرع مبین آشنایی حاصل کند و در تمام دوره تحصیل و به‌ویژه پس از آن، کسب تخصص در زمینه الهیات را همپای تخصص در دانش طب مورد توجه قرار دهد. زیرا از یک طرف طب از علوم دنیوی، و مادی است و چون فناپذیری و نسبیت، محمول ماده است، پس محمول دانش طب نیز می‌گردد. اما اصول شرع وحیانی، مطلق و همواره در همه زمان‌ها پایدار و صادق‌اند. از دیگر سو، همان‌طور که گذشت علوم شرعی و دینی همواره دارای اشرفیت و برتری بر علوم دنیوی هستند و اگر دانش طب در پرتو الهیات رشد و نمو نماید، هم سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی را برای فرد به ارمغان خواهد آورد. پس اگر طبیب با علوم شرعی آشنایی نداشته باشد، عموماً نظام آموزشی غیر دینی او را منحرف ساخته، در بلند مدت به‌دلیل عدم نظارت شرع، دانشجو دچار انحرافاتی جبران‌ناپذیر خواهد شد. در واقع علوم شرعی پیشرو و علوم دنیوی، (همچون دانش طب) باید دنباله‌رو یا حداقل همسو با آن حرکت نمایند. 3. اگر، نهادهای مذهبی همچون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و حوزه‌های علمیه به صورت تخصصی و مستمر بر نظام آموزش نظری و عملی دانش طب نظارت آگاهانه و پویا نداشته باشند این مهم حاصل نخواهد شد. حتی این نظارت باید پس از فراغت از تحصیل نیز ادامه یابد که متأسفانه این نظارت تنها حالت صوری دارد وبه دلیل عدم آشنایی و تخصص ناظران بر دانش طب اسلامی معمولاً فاقد اثرگذاری است. 4. طب از علومی است که کسب تخصص در آن تنها از طریق مشاهده و تجربه دقیق شخصی حاصل می‌آید. پس اگر در دانشگاه‌های علوم پزشکی آموزش مبانی نظری همراه با آموزش عملی نباشد، فاقد ارزش کاربردی و حتی خارج از دایره حکمت است. پی نوشت: .[1] شاله، شناخت روش علوم یا فلسفه عملی، ص 60 ـ 54؛ سجادی، طبقه‌بندی علوم در اسلام، ص 75. 2. مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 218 و 220. 3. برای اطلاعات بیشتر در زمینه طبقه‌بندی علوم در اسلام، ر.ک: وسل، دائرةالمعارف‌های فارسی، ص 7؛ بهبهانی، نظری به تقسیمات علوم بانضمام ...، ص 181؛ حکیمی، دانش مسلمین، ص 83 ـ 82 ؛ رفیعی، طبقه‌بندی علوم در جهان اسلام، ص 36؛ نصر، علم در اسلام، ص 45 و 52؛ بکار، طبقه‌بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، پیشگفتار، ص15؛ قراملکی، رهیافت‌های دانشمندان مسلمان در علم‌شناسی، ص 46؛ طاهری عراقی، تقسیم‌بندی علوم از نظر غزالی، ص 82 . 4. ابن ابی‌اصیبعه، عیون الانباء، ج 1، ص 71؛ قفطی، تاریخ الحکماء، ص 172؛ شهرزوری، نزهةالارواح و روضةالافراح، ص 324؛ ابن‌هندو، مفتاح الطب، ص 66 ـ 65؛ رهاوی، ادب الطبیب، ص 178؛ حمارنه، تاریخ تراث العلوم الطبّیه عند العرب و المسلمین، ج 1، ص 92. 5. الگود، تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی، ص 268. 6. غزالی، رساله العلم، ص 20؛ همو، احیاء العلوم الدین، ج 1، ص 14 ـ 13. 7. همان، ص 36 ـ 34؛ بکار، تاریخ و فلسفه علوم اسلامی، ص 258؛ طاهری، تقسیم‌بندی علوم از نظر غزالی، ص 86 . 8. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج 2، ص 39 ـ 37. 9. ابن‌سینا، منطق المشرقین و القصده المزدوجه فی المنطق، ص 7 ـ 5؛ لوکری، ص 117 ـ 113. به نقل از: مقاله «تقسیم‌بندی علوم از نظر دانشمندان اسلامی»، تألیف مهدی محقق، ص 39 ـ 38؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، ج 1، ص 30 ـ 21؛ طوسی، اخلاق ناصری، مقدمه، ص 40 ـ 37؛ ابن‌اکفانی، ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، ص 19 و 65 ؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، مقدمه، ج 1، ص 12؛ شیرازی، درة التاج، ج 1، ص 155؛ بکار، تاریخ و فلسفه علوم اسلامی، ص 302؛ حبیبی، مبانی تقسیمات علوم ...، ص 154 و 160. 10. حاجی خلیفه، کشف الظنون، مقدمه، ج 1، ص 12. 11. محقق، آرام نامه، ص 185 ـ 182. 12. بکار، تاریخ و فلسفه علوم اسلامی، ص 255؛ آملی، نفایس الفنون فی عرایس العیون، ج 1، ص20؛ ابن‌خلدون، مقدمه، ص 478؛ وسل، دائرةالمعارف‌های فارسی، ص 8 ؛ صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص 139؛ سجادی، طبقه‌بندی علوم در اسلام، ص 532. 13. ابن ندیم، الفهرست، ص 345. 14. تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 5؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، مقدمه، ج 1، ص 12 ـ 11؛ دنیسری، نوادر التبادر التحفة البهادر، ص 48. 15. فخرالدین رازی، جامع العلوم، ص 103؛ یواقیت العلوم، ص 211. 16. حاجی خلیفه، کشف الظنون، مقدمه، ج 1، ص 12 ـ 11؛ خوری، العلوم عند العرب، ص 444 ـ 443. 17. تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 6 . 18. مسیحی گرگانی، اصناف العلوم الحکمیه، ص 217 ـ 213. 19. سلماسی، الرسالة الشرفیه، ص 106 و 114. 20. همو، ص 127. 21. نورانی‌نژاد، رساله الشرفیه سلماسی و سیر علوم عقلی در اصفهان سده‌های میانه اسلامی، ص 31. 22. ملاصدرا، اکسیر العارفین، ص 9 ـ 8 . 23. ابن‌عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج 2، ص 40. 24.طاش کبری‌زاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة فی موضوعات العلوم، ج 1، ص 321 ـ 302. 25. همان، ص 106. 26. ابن‌حزم، مراتب العلوم، ص 50، 71 و 79. 27. مُقاربت جنسی. 28. ماده دفعی بدن. 29. علم الباه علمی است که از کیفیت معالجات مربوط به نیروی آمیزش و مباشرت گفتگو می‌کند که چه غذاهایی مناسب و چه دواهایی مقوی و فزاینده و لذت بخشندۀ آرمیدن و اعمال و رفتار مربوط به آن است. (ر.ک: دهخدا، ذیل واژه) 30. ابن‌فریغون، جوامع العلوم، ص 204 و 216 ـ 212. 31. سیوطی، اتمام الدرایة لقراء النقایه، ص 3. 32. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: اخوینی، هدیة المتعلمین، ص 16؛ بغدادی، الطب من الکتاب و السنه، ص 4؛ ابن‌هبل، المختار، ج 1، ص 7؛ ابن‌نفیس، الموجز قانون، ص 31؛ اکفانی، ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، ص 66 ؛ واجد علی خان، مطلع العلوم و مجمع الفنون، ص 221؛ حکیم شمس‌الدین احمد، خزائن الملوک، ج 1، ص 5. 33. حنین بن اسحاق، المسائل فی الطب للمتعلمین، ص 360. 34. ابن‌سینا، القانون، ص 34 ـ 33. 35. علی بن عباس، کامل الصناعه، ج 1، ص 35. 36. جرجانی، الذخیره خوارزمشاهی، ج 1، ص 10 ـ 8 . 37. ابن‌هندو، مفتاح الطب، ص 30؛ ابن‌رشد، الکیات فی الطب، ص 21 ـ 20. 38. عقیلی شیرازی، خلاصة الحکمه، ص 13؛ محمود بن محمد، تحفه خانی، ص 3؛ آملی، نفایس الفنون، ج 3، ص 11. 39. مزور: آنچه از قسم غذا برای تسلای بیمار بپزند و طعام نرم که مریض را دهند یا آش نرم. (ر.ک: دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه «مُزوَّر») 40. ر.ک: فخررازی، جامع العلوم، ص 103، 108 و 110؛ ابن‌حزم، مراتب العلوم، ص 80 ـ 79؛ شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت نامه علایی، ص 397 ـ 396؛ رستمداری، ریاض الابرار، به نقل از: مقاله منزوی، ص 749؛ فیض کاشانی، فهرس العلوم، به نقل از: محقق، آرام نامه، ص 185؛ کپری‌زاده، مفتاح السعادة، ج 1، ص 324 ‌ـ 321؛ آملی، نفائس الفنون، ج 1، ص 20. 41. علمی است که از کیفیت معالجات مربوط به نیروی آمیزش و مباشرت گفتگو می‌کند که چه غذاهایی مناسب و چه دواهایی مقوی و فزاینده و لذت بخشندۀ آرمیدن و اعمال و رفتار مربوط به آن است.   سید ماهیار شریعت پناهی: استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد ایران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 14 پایان متن/

94/04/06 - 05:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن