تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806761857




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن
مقاله حاضر درنظر دارد با طرح منطق صوری واژه های قرآنی، آن را به عنوان روش شناسی کشف معنای مفردات آیات به کار برد.

خبرگزاری فارس: منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن



بخش دوم و پایانی 8 . ساختار موازنه ای یکی از سبک های قرآن به لحاظ ارائه آیات این است که میان دو یا چند مفهوم، ساختار موازنه ای برقرار می کند. البته این روش همانند برخی روش های پیش گفته در صنایع ادبی و شعری، به ویژه شعر جاهلیت کاربرد فراوانی دارد. کلیدِ دانستن بعضی مفاهیم مبهم، از طریق برقرار ساختن موازنه میان دو یا چند آیه می باشد. (همان: 81) این چند آیه به کمک یکدیگر، نظامی منسجم را در حوزه معنایی پیش  رو قرار می دهند و به کمک یکدیگر، دلیلی روشن برای توصیف هم طراز الفاظ مختلف به دست می دهند: «وَ مَن لَّمْ یَحْکم بمَا أ نزَلَ اللّهُ فَأ وْلَئِک هُمُ الْکافِرُونَ؛ و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری نکرده اند، آنان خود کافرانند.» (مائده / 44) «وَ مَن لَّمْ یَحْکم بمَا أنزَلَ اللّهُ فَأ وْلَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ؛ و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری نکرده اند، آنان خود ستمگرانند.» (مائده / 45) «وَ مَن لَّمْ یَحْکم بمَا أ نزَلَ اللّهُ فَأ وْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده، حکم نکنند، آنان خود نافرمانند.» (مائده / 47) اگر ساختمان آیات را با یکدیگر درنظر گیریم، به روشنی می توان به معادله معنایی دست یافت. در این آیات، سه واژه «کافر»، «ظالم» و «فاسق» از نظر ساختاری و معنایی در یک ردیف و طراز قرار گرفته اند. البته جهت مشترکی میان این سه مفهوم وجود دارد و آن، حکم نکردن براساس فرمان الهی است. لذا کفر، ظلم و فسق در یک حوزه معنایی قرار می گیرند. نمونه دیگر مربوط به واژه ایمان است: «وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ؛ و کسی که به خدا بگرود، دلش را به راه آورد.» (تغابن / 11) «فَمَن یُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا یَخَافُ بَخْسًا وَ لَا رَهَقًا؛ پس کسی که به پروردگار خود ایمان آورد، از کمی [پاداش] و سختی بیم ندارد.» (جن / 13) «وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ؛ و هرکس به خدا بگرود و کار شایسته کند، او را در باغ هایی که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است، درمی آورد.» (طلاق / 11) با تدبر در سه آیه مزبور و براساس سبک ساختار موازنه ای می توان به این نتیجه رسید که اگر کسی اهل ایمان به خدا باشد، خداوند قلب و جان او را هدایت می کند، از کمی پاداش و سختی بیم ندارد و نصیب او بهشت است. لذا هدایت، عدم بیم و نیز بهشتی شدن در یک خانواده قرار می گیرند و ایمان، حلقه وصل و محور مشترک این خانواده خواهد بود. 9. توصیف علّی قرآن کریم کتابی است در اوج فصاحت و بلاغت که طبعاً روابط بی انتهایی میان الفاظ، عبارات و آیات آن وجود دارد. بسیاری از این ارتباطات، پنهان است و با تدبر می توان آنها را آشکار نمود. یکی از نسبت ها و پیوندهای به کار رفته در قرآن، رابطه علّی و معمولی است. این رابطه گاه میان دو واژه و گاهی میان دو عبارت به چشم می خورد. تأمل در ارتباط علّی و معمولی می تواند سبکی برای کشف معنای دقیق مفاهیم قرآن محسوب گردد. إ نَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إ بْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ ذُرِّیَّه بَعْضُهَا مِن بَعْض  وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. (آل عمران / 34 ـ 33) به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است؛ فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند و خداوند شنوای داناست. درنگ در این آیه به ما نشان می دهد که از یک سو نام دو پیامبر، یعنی آدم و نوح(علیه السلام) به صورت فرد به کار رفته است، اما ابراهیم و عمران(علیه السلام) به عنوان وصف عام و به صورت «آل ابراهیم» و «آل عمران» به کار رفته اند. از سوی دیگر، ارتباط نسبی ابراهیم و عمران(علیه السلام) با واژه «ذریه» بیان شده و از سویی دلالتی واضح بر رابطه مشابهت و مماثلت میان دو پیامبر و فرزندان آنها برقرار شده است؛ بدین معنا که ابراهیم و عمران(علیه السلام) و هرکس از فرزندان شان که مشابه آنها باشد، برگزیده خواهد شد. از دیگر سو، در پایان از دو اسم «سمیع» و «علیم» خدا استفاده شده است که اشاره به اساس و بنیان مشابهت و مماثلت در ذریه دارد. به بیان دیگر، سلسله انبیا در ذریه ابراهیم و خاندان او قرار داده شد و گزینش انبیای سلف برپایه مشابهت و مماثلت ابنا و آبا بوده است؛ مشابهتی که از احاطه علمی خدا نشئت می گیرد. نتیجه ای که به دست می آید، کشف معنای دقیق واژه «اصطفی» می باشد. سطوح مختلف معنای «اصطفی» را به این صورت می توان نوشت: ـ برگزیدن؛ ـ برگزیدن براساس اصل مشابهت ابنا با آبا؛ ـ برگزیدن براساس اصل مشابهتی که از احاطه علمی خدا ناشی شود. پرواضح است که معنای سوم از راه دقت و تدبر بیشتر به دست آمد. این تدبر براساس کاربست اصل علیت میان «ذریه» و «آل ابراهیم» از یک سو و «سمیع و علیم» و «ذریه» از سوی دیگر آشکار شد. 10. تصنیف یکی از اصطلاحات بدیعی که در صنعت بلاغت و نیز در مباحث تفسیری وجود دارد، صنعت تصنیف یا تقسیم می باشد. تقسیم بدین معناست که گوینده مفهومی عام را مطرح کرده، سپس اقسام آن را ارائه می کند و سعی بر آن دارد که اقسام به گونه ای مطرح شوند که تا حد امکان جامع باشند؛ به تعبیری استیفای اقسام و استیعاب تقسیم شود. این روش در اشعار عرب، شیوه ای رایج بوده است. نصیب، از شاعران برجسته عرب می گوید: فَقالَ فَریقٌ القومُ لا، وَ فَریقُهم نَعَم، وَ فَریقٌ لا یَمُنّ الله ما نَدری (عسکری، 1401: 341) شعر مزبور براساس ساختار تقسیم شکل گرفته است؛ بدین بیان که بدون شک جواب های قوم از سه قسم بیرون نیست: خیر، آری و نمی دانیم. در قرآن کریم هم از این سبک استفاده شده است. در برخی از آیات، مفهومی اساسی که می تواند به منزله مَقْسم باشد، مطرح و در ادامه، اقسامی برای آن ذکر می شود. ذکر اقسام گاهی شفاف و گاهی پنهان است؛ اما می توان با تأمل، اقسام را به دست آورد. به عنوان نمونه، به این آیه توجه کنید: یَوْمَ یَأ تِ لاَ تَکلَّمُ نَفْسٌ إ لاَّ بِإ ذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ فَأ مَّا الَّذِینَ شَقُواْ فَفِى النَّار  لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ شَهیقٌ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ إ لاَّ مَا شَاء رَبُّک إ نَّ رَبَّک فَعَّالٌ لِّمَا یُر یدُ وَ أ مَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِى الْجَنَّه خَالِدِینَ فِیهَا. (هود / 108 ـ 105) روزی [است] که چون فرا رسد، هیچ کس جز به اذن وی سخن نگوید؛ آنگاه بعضی از آنان تیره بختند و [برخی] نیکبخت. و اما کسانی که تیره بخت شده اند، در آتش فریاد و ناله ای دارند؛ تا آسمان ها و زمین برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد. و اما کسانی که نیکبخت شده اند، تا آسمان ها و زمین برجاست، در بهشت جاودانند. آیه ناظر به شرایط انسان ها در قیامت است. آدمیان در صحنه محشر توان سخن گفتن ندارند، مگر به اذن الهی. سپس تقسیمی مطرح می شود و آن اینکه، انسان ها دو دسته اند: شقی و سعید. هرکدام از این دو قسم، احکامی دارند؛ مثل اینکه اشقیا اهل نارند و سعدا اهل بهشت، و این حکم برای هردو به صورت ابدی و همراه با خلود برقرار است. مفهوم اولیه ای که برای مقسم درنظر گرفته شده است، «یَوْمَ یَأ تِ لاَ تَکلَّمُ نَفْسٌ إ لاَّ بِإ ذْنِهِ» می باشد. در این فراز واژه «نفس» نکره در سیاق نفی است که افاده معنای عموم می کند؛ لذا شامل تمام انسان ها می شود. در ادامه، دو قسم برای این مقسم بیان می شود. نکته این است که هرگاه به احکام و ویژگی های یکی از اقسام ـ چه شقی و چه سعید ـ توجه شود، ویژگی قسم دیگر آشکار می گردد؛ مثلاً اگر دانستیم که دوزخیان «زفیر» (فریاد) و «شهیق» (ناله) دارند، درمی یابیم که بهشتیان اهل ناله و فریاد نیستند. منطق صوری فهم واژه ها با رویکرد معرفت شناسی حاصل آنکه، در قرآن سبک هایی وجود دارد که با استفاده از آنها می توان معانی یا مقاصد این کتاب آسمانی را کشف نمود یا حداقل به آن نزدیک شد. این سبک ها به دو صورت یافت می شوند: گاهی این روش ها ناظر به آیات قرآن کریم است و گاهی در مورد واژه ها به کار می روند. این سبک ها و روش ها را می توان به عنوان «منطق صوری فهم قرآن» درنظر گرفت؛ به گونه ای که حتی اگر مضامین قرآنی را چندان هم لحاظ نکردیم، می توانیم به فهمی نسبت به آیه ها یا واژه ها تقرب یابیم یا بر آن واقف شویم. شایان ذکر اینکه، منطق صوری فهم متن، ابزاری است در راستای کشف معنا یا مراد گوینده پیام. قواعد منطق صوری به گونه های مختلف صورت بندی شده اند یا می توان برای آن صورت بندی جدیدی ارائه نمود. البته برخی از آنها در کتاب های مربوط به اعجاز قرآن یا معانی و بیان یا علوم قرآن ذکر شده اند (باقلانی، 1993: 97 ـ 94؛ جرجانی، 1404: 78 ـ 74؛ بغدادی، 1401: 112 ـ 103؛ ابن قیم جوزیه، 1401: 143 ـ 134؛ زرکشی، 1408: 3 / 483 ـ 471؛ عسکری، 1401: 378 ـ 375؛ قزوینی، 1405: 247؛ رازی، 1411: 10 / 156 ـ 149)؛ اما محدوده آنها بسیار وسیع تر است. درباره روش شناسی فهم واژه های قرآنی، به گونه ای دیگر هم می توان سخن گفت. در این رابطه، حوزه معرفت شناسی را به عنوان نمونه مدنظر قرار می دهیم. نخستین گام در ارائه معرفت شناسی قرآن، تحلیل واژه هاست. به عنوان مثال، در معرفت شناسی اسلامی با واژه هایی نظیر علم حضوری، بدیهی، معقول اول یا مفهوم کلی مواجه می شویم که بر پژوهشگر لازم است در آغاز نسبت به تحلیل و معنایابی این واژه ها همت گمارد. اصولاً هرگونه تحقیق و پژوهش نیازمند «ایضاح مفهوم کلیدی» است؛ این اولین وظیفه هر دانش پژوه است. او باید بداند الفاظ اساسی یک علم یا یک کتاب یا یک متفکر به چه معنا استعمال شده است. این امر، فواید و نتایج مثبتی درپی دارد؛ اولاً در بسیاری از اوقات اگر لفظ یا مفهومی واضح شود، معلوم خواهد شد که اصلاً نزاعی در بین نبوده است؛ یعنی نزاع حاصل آمده، به دلیل ابهام مفهومی بوده است که بعد از وضوح، نزاع ظاهری منتفی می شود. ثانیاً در پاره ای اوقات بعد از آشکار شدن معنای دقیق یک اصطلاح، برخی موافقان، مخالف می شوند و بعضی مخالفان به توافق می رسند؛ زیرا علت خلاف یا وفاق، غموض و تیرگی آن مفهوم بوده است. لذا با ابهام زدایی کسی که تا دیروز موافق بوده است، خواهد فهمید که در واقع مخالف است و آن کس که قبلاً مخالفتی داشته است، از این به بعد موافق خواهد شد. به تعبیر دیگر، اگر لفظی دارای دو معنا باشد، ممکن است شخصی معنای اول را درنظر گیرد و براین اساس امری را ثابت کند و فرد دوم، معنای دوم را ملاحظه کند و با توجه به آن، همان امر را نفی کند. در این حالت، وفاق و خلاف، ظاهری است. وفاق و خلاف آنگاه جدی و واقعی است که بعد از ایضاح مفهومی قرار گیرد. مخالفت و موافقت اگر قبل از ابهام زدایی و وضوح سازی باشد، قابل اعتنا نیست. ثالثاً اینکه، ایضاح مفاهیم، شرط لازم برای وصول به واقع است. اگر لفظ و معنا حاکی از واقعیتی هستند، قبل از مطالبه دلیل و کشف واقع از راه آن باید به معنای دقیق لفظ واقف شد تا بتوان واقعیت را کشف کرد. قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این کتاب آسمانی، واژه های معرفتی فراوانی به کار رفته است. در آغاز فرض است که «واژگان معرفتی» قرآن حاصل، و با شیوه ای درون قرآنی به کشف معنای هریک همت گمارد. سؤالی که در اینجا مطرح می شود اینکه، اگر ما درصدد کشف معانی یا مراد واژه های معرفتی قرآن هستیم، شیوه مناسب چیست؟ شاید بتوان شیوه «ایضاح درونی» را راهی مطلوب برای کشف معنا یا مراد واژه های قرآن، ازجمله واژه های معرفتی دانست. در این روش، نخست یک واحد کلام، نظیر کل قرآن را درنظر گرفته و تمام آیات مربوط به واژه موردنظر را که اطلاعاتی دراین زمینه می دهند، جمع آوری کرده، در کنار یکدیگر می نشانیم. سپس از هر تعبیر و جمله ای، اطلاعی جدید دریافت کرده، آن را با معلوماتی که از آیات دیگر به دست آورده ایم، همراه می کنیم تا از این طریق آهسته آهسته دامنه برداشت خود را توسعه دهیم و به تدریج به تصویری جامع از معنا یا مراد واژه مدنظر برسیم. بدین ترتیب، شاکله و ساختار هر واژه کم کم در ذهن ترسیم شده و می توان به مفهومی زلال از آن در قرآن دست یافت. به کمک روش مطالعه ارگانیک یا ایضاح درونی که مشابه روش «تفسیر آیه به آیه» است، هرچه دقت، ظرافت و معلومات پیشین بیشتر باشد، طبعاً اوصاف و ویژگی های افزون تری آشکار خواهد شد. با این روش می توان به تصویر روشنی از هر واژه در قرآن رسید و ناشناخته های مسئله را با مراجعه به آیات قرآن از طریق استقرای آیات و گردآوری معانی، واضح نمود. به طور خلاصه می توان شیوه ایضاح درونی را این گونه بیان کرد: ـ گردآوری آیات مشابه در یک واحد کلام؛ ـ کشف اطلاعات جدید؛ ـ ارائه تصویر جامع. با توجه به اینکه برخی واژه های معرفتی از قبیل «اسم معنا» هستند، مشکلی رخ می دهد؛ توضیح آنکه، اسامی دو گونه اند: اسم محسوس و اسم معنا. الفاظی که بر اشیای محسوس اطلاق می شوند، با اشاره به مصادیق حسی می توان به معنای آنها دست یافت؛ مثلاً اگر کودکی نمی داند آب چیست، می توان یک لیوان آب را به او نشان داد و به او گفت: این آب است. ممکن است کودک در مراحل اولیه معنای آب را به درستی درنیابد و مثلاً مجموع ظرف و مظروف را آب بپندارند، یا تنها آب راکد را آب بداند، یا آب آلوده را آب نداند؛ ولی با تمرین و تکرار می توان کم کم اوصاف غیر دخیل در معنای آب را کنار زد و حقیقت و هسته معنای آب را به کودک تفهیم کرد. خلاصه آنکه، تعیین معنای آب و دیگر الفاظ محسوس، با ارجاع به مصداق واژه یا «تعریف بالاشاره» امکان دارد و امری سهل و آسان می نماید. اما مفاهیمی نظیر امید، غم و شادی و به طورکلی امور نامحسوس را نمی توان از این طریق واضح نمود؛ زیرا فاقد مصداق قابل اشاره و همگانی اند. اگر کودکی پرسید: امید چیست، با این سؤال که میز چیست، تفاوت دارد. اموری از قبیل میز، صندلی، درخت و پنجره، اشیای محسوس اند و می شود معنای آنها را به تدریج از طریق مصداق محسوس القا نمود؛ ولی امید یا غم را چگونه می توان تفهیم کرد؟ البته امور نفسانی یک سلسله مظاهر جسمانی و بدنی دارند که شاید پنداشته شود می توان آنها را از طریق این نشانه های جسمی روشن نمود؛ زیرا حالت روانی دارای رفتار و کردار ظاهری متناسب با خود است و چون اثر، انسان را به مؤثر رهنمون است، از طریق مشاهده یا بررسی مجموعه آثار ظاهری می توان راهی به درون باز کرد و از باطن مطلع شد. اما باید توجه داشت که این روش، طریقی مستقیم و راهگشا نیست؛ زیرا اولاً حالت نفسانی امری غیر از رفتار جسمانی بوده و بر فرض انتقال از یکی به دیگری، ماهیت امور درونی و حقیقتشان را نشان نمی دهد. ثانیاً انتقال از رفتار به حالت، همیشه کارساز نیست؛ چون اگر حالت X در من حاصل آمد، ممکن است حالت Y از من سر بزند. پس به همراه حالت X و مقارن آن، نمود Y صورت گرفته است؛ ولی انتقال از Y به X ممکن است گمراه کننده باشد؛ چون امکان دارد Y از چند حالت و شاید چند حالتِ متقابل سر زند. به عنوان مثال ممکن است کسی بخندد، اما خنده او همیشه حاکی از حالت شادی نیست؛ زیرا برخی هم به هنگام شادمانی می خندند و هم به هنگام غمناکی. گذشته از آنکه رفتار ظاهری نمی تواند مرتبه و میزان حالت درونی را دقیقاً نشان دهد. در نهایت این سؤال باقی است که از کجا بدانیم آنچه من از غم درک می کنم، همان است که شما می یابید و آنچه که من غم می نامم، همان است که شما غم می نامید؛ چون درک این امور از سنخ علم حضوری است و علم حضوری خصیصه ای درونی و شخصی دارد؛ ازاین رو قابل انتقال به دیگران نیست و تنها در محدوده درون می ماند و این نوعی «تنها گروی» یا «نه جز من گروی» است که در معرفت شناسی مطرح می باشد. همین امر یکی از علل عمده ابهام های مفاهیم علوم انسانی است که نیاز دوچندان به تحلیل های مفهومی را برملا می کند. بسیاری از واژه های معرفتی، شبیه اسامی معنا و امور درونی اند؛ لذا با مشکل ابهام مفهومی روبه رو بوده و نیازمند ابهام زدایی هستند. این امر لازم است در مراحل اولیه صورت گیرد تا در حل مسائل معرفتی با چشمی باز و بصیرتی کافی بتوان اتخاذ موضع نمود. البته راه مسدود نیست؛ بلکه باید طریقی هموار و شیوه ای مناسب به کار بست تا نتیجه بخش باشد. نتیجه حاصل آنکه، در پاسخ به این سؤال که چگونه می توان معنای واژه های قرآن را تشخیص داد و با چه روشی یا روش هایی می توان به فهم مفردات آیات نائل آمد، شیوه ها و راهکارهایی قابل طرح است. این روش ها که به عنوان منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن به کار می روند، عبارتند از: ریشه شناسی واژه، انتخاب واژه، جایگاه واژه، توصیف بافتی، توصیف جانشینی، توصیف به تضاد، توصیف سلبی، ساختار موازنه ای، توصیف علّی و تصنیف. از سوی دیگر، روش شناسی ایضاح درونی واژه ها می تواند اسلوبی مناسب برای فهم معانی مفردات باشد. براین اساس قرآن کریم در سطح آیه و نیز در سطح واژه دارای منطق صوری فهم معنا خواهد بود. منابع و مآخذ قرآن کریم.
ابن قیم جوزیه، 1401 ق، الفوائد المشوّق الی علوم القرآن و علم البیان، قاهره، مکتبه المتنبی.
ایزوتسو، توشیهیکو، 1378، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، فرزان.
باقلانی، محمد بن طیب، 1993 م، اعجاز القرآن، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
بغدادی، محمد  بن حیدر، 1401 ق، قانون البلاغه، بیروت، مؤسسه الرساله.
بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمان، 1376، الاعجاز البیانی للقرآن الکریم، ترجمه حسین صابری، تهران، علمی و فرهنگی.
جرجانی، عبدالقاهر شریف، 1404 ق، دلائل الاعجاز فی علم المعانی، قم، مکتبه الارومیه.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1411 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار الکتب العلمیه.
زرکشی، محمد بن بهادر، 1408 ق، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر.
شریف لاهیجی، محمد، 1373، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق میرجلال الدین حسینی ارموی، تهران، دفتر نشر داد، چ اول.
صادقی تهرانی، محمد، 1419 ق، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مکتبه محمد الصادقی الطهرانی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، چ پنجم.
عسکری، حسن بن عبدالله، 1401 ق، الصناعتین الکتابه و الشعر، بیروت، دار الکتب العلمیه.
غرناطی، مکرم، 1409 ق، التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت، دار احیاء التراث.
فضل الله، محمدحسین، 1419 ق، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک.
الفقیه شبر، عبدالله، 2008 م، الدلاله القرآنیه فی الفکر محمدحسین الطباطبایی، بیروت، دارالهادی.
قاسمی، محمد جمال الدین، 1418 ق، محاسن التأویل، تحقیق محمد باسل عیون السود، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ اول.
قائمی نیا، علیرضا، 1389، بیولوژی نص، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
قزوینی، خطیب، 1405 ق، الایضاح فی علم البلاغه المعانی و البیان و البدیع، بیروت، دار الکتاب العلمیه.
گنابادی، سلطان محمد، 1344، بیان السعاده، تهران، دانشگاه تهران. نخجوانی، نعمت الله بن محمود، 1999 م، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی، چ اول محمدتقی فعالی: عضو هیئت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات عالی تهران، گروه عرفان اسلامی، تهران، ایران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 33 انتهای متن/

94/03/31 - 03:49





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن