محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831218994
جامعه دینی ـ انسان دینی (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جامعه دینی ـ انسان دینی (1) نويسنده: قادر فاضلی در باب تعریف دین و بررسی کارکردهای آن و انتظاراتی که میتوان یا باید از آن داشت مباحثات بسیاری شده است. در این مختصر، درصدد بررسی دیدگاههای مرحوم اقبال لاهوری در این خصوص هستیم: الف: آزادی دین از جمله، برای آزادسازی مردم از غل و زنجیرهای فردی و اجتماعی آمده است و قرآن کریم، را باید آئیننامة آزادی دانست و انبیأ و اولیأ را مجریان آن. اَلَّذینَ یَتَّبِعوُنَ النَّبیَّ اَلاُمِیَّ اَلَّذی یَجِدوُنَهُ مَکتوُباً عِندَهُم فی التَّوریةِ وَ الاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروُفِ وَ یَنهیُم عَنِالمُنکَرِوَیُحِلَّ لَهُمُ الطَّیٍّبتِ وَ یُحَرٍّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِثَ وَ یَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَ الاَغللَ الَّتی کانَت عَلَیهِم. آنانکه پیروی میکنند از پیامبر اُمی که در نزد آنان و در تورات و انجیل، پیامبری وی ثابت و ثبت شده بود، امر به معروف و نهی از منکر کرده و پاکیها را برایشان حلال و پلیدیها را حرام کرده و بار سنگین و زنجیرهای اسارت را از گردة آنها برمیدارد. اقبال لاهوری با توجه به این قبیل تعالیم قرآنی، مسلمان را «آزاد» دانسته و افتادن در دام زنجیرهای اسارت را از نظر دین مردود میشمارد. هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست ماسِوَی الله را مسلمان بنده نیست پیش فرعونی سرش افکنده نیست صورت ماهی به بحر آباد شو یعنی از قید مقام آزاد شو هر که از قید جهان آزاد شد چون فلک در شش جهت آباد شد جان نگنجد در جهان ای هوشمند مرد حُر بیگانه از هر قید و بند حر ز خاک تیره آید در خروش زانکه از باران نیاید کار موش انتظاری که اقبال از یک مسلمان دارد آن است که او با پیروی از قرآن، خود را از هر قید و بندی رها سازد، تا جائیکه حتی بر قوانین اسباب و علل نیز چیره گردد: گر به اللهالصمد دل بستهای از حد اسباب بیرون جستهای بندة حق بندة اسباب نیست زندگانی گردش دولاب نیست مسلم استی بینیاز از غیر شو اهل عالم را سراپا خیر شو پیش منعم شکوة گردون مکن دست خویش از آستین بیرون مکن چون علی در سازبانان شعیر گردن مرحب شکن خیبر بگیر رزق خود را از کف دونان مگیر یوسف استی خویش را ارزان مگیر راه دشوار است سامان کم بگیر در جهان آزاد زی آزاد میر خودبخود گردد در میخانه باز بر تهی پیمانگان بینیاز آزادی در اندیشة اقبال، مولود عشق پاک است که از معشوق حجازی دستور گرفته و خاک یثرب را به جهانی نمیدهد. از اینرو نه تنها به بارگاه سلاطین نمیرود بلکه آنها را به حلقة درس خود میخواند. آزادی مؤمن از نظر اقبال، از حقجوئی و حقگوئی او سرچشمه میگیرد و از تعالیم دین است که جز حق، همه چیز لاشِیٌ است. حفظ قرآن عظیم، آئین تست حرف حق را فاش گفتن دین تست تو کلیمی چند باشی سرنگون دست خویش از آستین آور برون مرد حق از کس نگیرد رنگ و بو مرد حق از حق پذیرد رنگ و بو هر زمان اندر تنش جانی دگر هر زمان او را چو حق شأنی دگر حق ببین حق گوی و غیر از حق مجوی یک دو حرف از من به آن ملت بگوی بندة حق بینیاز از هر مقام نی غلام او را نه او کس را غلام بندة حق مرد آزاد است وبس ملک و آئینش خدا داد است و بس عقل خود بین غافل از بهبود غیر سود خود بیند نبیند سود غیر وحی حق بینندة سود همه در نگاهش سود و بهبود همه غیر حق چون ناهی و آمر شود زور ور بر ناتوان قاهر شود زیر گردون آمری از قاهری است آمری از ماسوالله کافری است در منطق اقبال، مسلمان هنگامی نزد رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سربلند است که بندِ غلامی غیر را از پای خود گسسته و حصارهای محکومیت حاکمان زور را شکسته و بربام بلند آزادی نشسته باشد. اگر چنین نباشد ادعای پیروی حضرت محمد(ص) نشاید، و از چنین ادعائی نیز کار نآید. تا غلام در غلامی زادهام ز آستان کعبه دور افتادهام عشق میگوید که ای محکوم غیر سینهی تو از بتان مانند دیر از قیام بی حضور من مپرس از سجود بی سرور من مپرس جلوهی حق گر چه باشد یک نفس قسمت مردان آزاد است و بس مردی آزادی چو آید در سجود در طوافش گرم رو چرخ کبود مؤمن است و پیشهی او آزری است دین و عرفانش سراپا کافری است از دم سیراب آن اُمی لقب لاله رست از ریگ صحرای عرب حریت پروردهی آغوش اوست یعنی امروز امم از دوش اوست او ولی در پیکر آدم نهاد او نقاب از طلعت آدم گشاد گرمی هنگامه بدر و حُنین حیدر و صدیق و فاروق و حسین ب: استغنا و استقلال از نظر اقبال، انسانی که در دامن دین تربیت یافته باشد به مقام استغنأ در عین فقر و استقلال در عین وابستگی میرسد، فقر قرآنی و نبوی که: اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلَی اِ وَ اُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمید شما فقیران به سوی خداوند و خداوند تنها بینیازو ستوده هست. این چنین فقری که موجب فخر افتخار عالَم یعنی حضرت ختمی مرتبت - صلیالله علیه و آله - است. اَلفَقرُ فَخری (فقر موجب فخر من است) اما این فقر به همراه استغنأ است نه وابستگی به غیر خدا. این فقر چشمپوشی و از دست دادن ما سوی الله و اتصال به حقیقت عالَم یعنی حضرت باری تعالی است. چشمپوشی نه به معنی وانهادن و از دست دادن بلکه به معنی به دست آوردن و اسیر خود نمودن و خود را مافوق آن قرار دادن. طبع بلندی که بند بندگی غیرخدا را از دست و پای خود بگسلد و پلاس بندگی را به خلعت شهریاری ندهد. طبع بلند دادهای بند ز پای من گشای تا به پلاس تو دهم خلعت شهریار را فقری که مسلمان را جهانگیر میکند نه دلگیر. زیرا، دل سرای توست پاکش دارم از آلودگی کاندرین ویرانه مهمانی ندانم کیستی فقری که اقبال مطرح میکند، فقر دینی است که موجب استغنأ و استقلال میگردد که (هر کس که آن ندارد حقا که دین ندارد). فقر دینی، نان جو خوردن و قلعة خیبر گشودن است. با سلاطین ظالم جهان در افتادن و رها کردن خلق از دام جبر و قهر است. از شیشه، الماس تراشیدن و ساختن با بوریا و از بین بردن ریا است. فقر، کار خویش را سنجیدن است بر دو حرف لا اله پیچیدن است فقر خیبرگیر با نان شعیر بستهی فتراک او سلطان و میر فقر، ذوق و شوق و تسلیم و رضاست ما امینیم این متاع مصطفی است فقر بر کروبیان شبخون زند بر نوامیس جهان شبخون زند بر مقام دیگر اندازد تو را از زجاج الماس میسازد تو را برگ و ساز او ز قرآن عظیم مرد درویشی نگنجد در گلیم گر چه اندر بزم کم گوید سخن یک دم او گرمی صد انجمن بی پران را ذوق پروازی دهد پشه را تمکین شهبازی دهد با سلاطین درفتد مرد فقیر از شکوه بوریا لرزد سریر از جنون میافکند هوئی به شهر وا رهاند خلق را از جبر و قهر می نگیرد جز به آن صحرا مقام کاندرو شاهین گریزد از حمام قلب او را قوت از جذب و سلوک پیش سلطان نعرهی او لاملوک آتش ما سوزناک از خاک او شعله ترسد از خس و خاشاک او برنیفتد ملتی اندر نبرد تا درو باقیست یک درویش مَرد آبروی ما ز استغنای اوست سوز ما از شوق بیپروای اوست خویشتن را اندر این آیینه بین تا تو را بخشند سلطان مبین حکمت دین دلنوازیهای فقر قوت دین بینیازیهای فقر مؤمنان را گفت آن سلطان دین مسجد من این همه روی زمین الامان از گردش نه آسمان مسجد مؤمن به دست دیگران؟! سخت کوشد بندة پاکیزه کیش تا بگیرد مسجد مولای خویش ای که از ترک جهان گوئی مگو ترک این دیر کهن تسخیراو راکبش بودن ازو وارستن است از مقام آب و گل برجستن است صید مؤمن این جهان آب و گل باز را گوئی که صید خود بهل؟ سرمایه مسلمان، ارثی است که از نیاکان وی بدو رسیده است که همان فقر مقدس یا فقر دینی است که «سرش به دنیی و عقبی فرو نمیآید» و «نگاهش را از مه و پروین بلند میسازد». به خلوت نی نوازیهای من بین به خلوت خود گدازیهای من بین گرفتم نکتة فقر از نیاگان ز سلطان بینیازیهای من بین نم و رنگ از دم بادی نجویم ز فیض آفتاب تو برویم نگاهم از مه و پروین بلند است سخن را بر مزاج کس نگویم یکی از وجوه استغنای دینی، تشابه به حضرت ایزدی است که او بینیاز مطلق است و مؤمن بینیاز مقید، مؤمن از باب تَخَلَّقوُا بِاَخلاقِا سعی دارد که خود را به صفت قدرت و غنی متصف سازد و جز به «الفِ قامت یار» به چیزی نپردازد. استغنای دینی به دنبال خود، استقلال میآورد. مراد از استقلال دینی، بریدن از همه چیز و همه کس در همه حال نیست بلکه بریدن از هر آنچه مخالف حق است، میباشد. استقلال دینی سه مرحله دارد. الف: مقاومت در مقابل اطاعت و غلبه بر تنپروری و پیروی از احکام دینی. ب: خودشناسی حاصل از اطاعت و بندگی که همان مرحله ضبط نفس است. ج: رسیدن به خداشناسی و مقام خلیفةاللهی که مرحله رهبری است. رمز «فارغ از ارباب دونالله» شدن در قرآن کریم چنین آمده است. أَربابٌ مُتَفَرَّقُونَ خَیرٌ اَمِ ا الواحِدُ القَهارُ؟! آیا اربابهای متفرق به سود شماست یا خداوند واحد قهار. ... وَلایَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً اَرباباً مِن دُونِ اِ ... و اینکه هیچکدام از ما بعض دیگر را ارباب خود قرار ندهد و تنها خدا را به خدائی بپذیریم. تا کجا طوف چراغ محفلی ز آتش خود سوز اگر داری دلی چون نظر در پردههای خویش باش میپر و اما به جای خویش باش در جهان مثل حجاب ای هوشمند راه خلوت خانه بر اغیار بند فرد فرد آمد که خود را وا شناخت قوم قوم آمد که جز با خود نساخت از پیام مصطفی آگاه شو فارغ از ارباب دون الله شو آنکه از ارباب متفرق برهد و دل به واحد قهار بدهد زیر بیدق هیچ ابرقدرتی نرود، و طبق سنت لایتخیر الهی از بذر استقلالش یقینا ثمرة سروری دِرَود. خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت به آن ملت سر و کاری ندارد که دهقانش برای دیگران کشت غیرت و سروری در استقلال و استغنائی که اقبال مطرح میکند غیر از آن است که سلاطین دنیا و اربابان زر و زور و تزویر در پیآنند. بلکه سروری در دین اسلام همان خدمتگری است. آن هم نه خدمتی که نیرویش به زور انواع و اقسام اطمعه و اشربهی تقویتی حاصل شده باشد بلکه نان جوین خوردن و قلعه خیبر از جا بردن است. سروری در دین ما خدمتگری است عدل فاروقی و فقر حیدری است آن مسلمانان که میری کردهاند در شهنشاهی فقیری کردهاند در امارت فقر را افزودهاند مثل سلمان در مدائن بودهاند حکمرانی بود و سامانی نداشت دست او جز تیغ و قرآنی نداشت ج: دین و دلیری یکی از خصوصیات دیگر دین و نقش سازندة آن قدرت بخشیدن به پیروان خود و دلیرپروری است. دلیری، لازمة دینداری است زیرا افقهایی که دین در تعلیمات خود پیش روی دینداران مینهد آنها را شجاع بار آورده و جز خوف خدا در دل آنها نپرورده است. انسان دیندار اولین درسی که از دین میگیرد شهامت و شجاعت در مقابل غیر خدا و تکیه بر قدرت لایزال الهی است. وَ لاتَّهِنُوا وَ لاتَحزَنُوا وَ اَنتُم اُلاَعلونِ اِن کُنتُم مُؤمِنینَ و سست و محزون نشوید که شما برترین هستید اگر مؤمن باشید. بدین جهت اگر تمام دنیا علیه مؤمن بسیج شود، نه تنها نمیترسد بلکه بر ایمان وی میافزاید و خدا را در کمک گرفتن کافی میداند. اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ الناسُ اِنَّ الناسَ قَدجَمِعُوا تَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم اِیماناً وَ قالُوا حَسبُنَا ا وَ نِعمَ الوَکیلُ کسانیکه مردم به آنها گفتند دشمنان شما علیه شما بسیج شدهاند پس از آنها بترسید. آنها نه تنها نترسیدند بلکه ایمانشان زیاد شد و گفتند خداوند ما را بس است که او بهترین یاریدهندة ما میباشد. فَمَن تَبِعَ هدایَ فَلاخَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنُونَ هر که از هدایت من پیروی کند پس ترسی برای آنها نبوده و محزون نمیگردند. اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا ا ثُمَّ استَقاموُا فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ یقینا آنانکه گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت کردند، هیچ خوفی برای آنها نبوده و محزون نمیشوند. با توجه به این آیات است که یکی از انتظارات اساسی از دین دلیرپروری وی است. اقبال که از اقبال پرورش در دامن دین بهرهمند بوده است و آنگونه سخن میگوید و عمل میکند که دین از او میخواهد و دین وی به گونهای است که وی انتظار دارد در اشعار زیر که ترجمة ادبی آیات فوق و سایر آیات مربوط به موضوع بحث است میگوید: ملت از آئین حق گیرد نظام از نظام محکمی خیزد دوام قدرت اندر علم او پیداستی هم عصا و هم ید بیضاستی با تو گویم سر اسلام است شرع شرع آغاز است و انجام است شرع ای که باشی حکمت دین را امین با تو گویم نکتة شرع مبین چون کسی گردد مزاحم بیسبب با مسلمان در ادای مستحب مستحب را فرض گردانیدهاند زندگی را عین قدرت دیدهاند سر این فرمان حق دانی که چیست زیستن اندر خطرها زندگیست شرع میخواهد که چون آئی به جنگ شعله گردی واشکافی کام سنگ آزماید قوت بازوی تو مینهد الوند پیش روی تو بازگوید سرمهساز الوند را از تف خنجر گداز الوند را شارع آیینشناس خوب و زشت بهر تو این نسخة قدرت نوشت از عمل آهن عصب میسازدت جای خوبی در جهان اندازدت خسته باشی استوارت میکند پخته مثل کوهسارت میکند هست دین مصطفی دین حیات شرع او تفسیر آیین حیات گر زمینی آسمان سازد تو را آنچه حق میخواند آن سازد تو را صیقلش آیینه سازد سنگ را از دل آهن رباید زنگ را اقبال با توجه به آیات قرآن کریم قهر و غلبه را دستور شرع میداند. قرآن میگوید: اِنَّما وَلِیُّکُمُ اَ وَ رَسوُلُهُ وَ الَّذینَ امَنوُا الَّذینَ یَقیموُنَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعوُنَ - وَ مَن یَتَوَلَّ اَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ امَنوُا فَاِنَّ حِزبَ اِ هُمُ الغالِبوُنَ یقینا ولی شما خدا و رسول خدا و مؤمنینی که نماز را برپاداشته و زکات را در حال رکوع میپردازند میباشند. هر که ولایت خدا و رسول و مؤمنین را قبول کند. پس فقط حزب خدا پیروز است. از نظر قرآن کریم کسی که ولایت خدا و رسول و خاندان رسول را پذیرفته و داخل حزبالله شده است نباید ولایت غیر آنان را پذیرفته و اطاعت کند. غلبه مخصوص حزب خدا است پس مؤمن بودن با مغلوب شدن نمیسازد. و برای اینکه مغلوب نشویم هر چه در توان داریم باید فراهم کنیم. وَ اَعِدوُا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّةٍ و هر چه در توان دارید برای مقابلة با دشمنان آماده کنید. خُذوُا ما آتَیناکُم بِقُوَّةٍ و هر چه را به شما دادیم با توان و قدرت بگیرید. وحی حق بینندة سود همه در نگاهش سود و بهبود همه عادل اندر صلح و هم اندر مصاف وصل و فصلش لایراعی لایخاف غیر حق چون ناهی و آمر شود زور ور بر ناتوان قاهر شود زیر گردون آمری از قاهری است آمری از ماسوا کافری است قاهر آمر که باشد پخته کار از قوانین گرد خود بندد حصار جره شاهین تیزچنگ و زودگیر صعوه را در کارها گیرد مشیر قاهری را شرع و دستوری دهد بی بصیرت سرمه با کوری دهد مؤمنان زیر سپهر لاجورد زنده از عشقاند و نی از خواب خورد میندانی عشق و مستی از کجاست؟ این شعاع آفتاب مصطفی است زندهای تا سوزاو در جان تست این نگه دارندة ایمان تست دل ز دین سرچشمة هر قوت است دین همه از معجزات صحبت است همة ارزشهای انسانی از قبیل استقلال و استقامت و قدرت و سربلندی در گرو پیروی از شعار مصطفی است. امت اسلام تا قولا و فعلا پیرو پیامبر خود بودند «امت نمونه - وسط» و «شهید و شاهد» امتهای دیگر بودند، اما وقتی تنپروری و تنبلی به آنها چیره شد از آنوقت چشمهای آنها به دست دیگران خیره شد. آنکه تا دیروز بانگ تکبیرش دل سنگ را آب میکرد اکنون از ناله بلبل بیتاب میشود. همة این بدبختیها در اثر برگشتن از دین و همة خوشبختیها در سایه عمل به احکام است. تا شعار مصطفی از دست رفت قوم را رمز بقا از دست رفت آن نهال سربلند و استوار مسلم صحرائی اشتر سوار پای تا در وادی بطحا گرفت تربیت از گرمی صحرا گرفت آن چنان کاهید از باد عجم همچو نی گردید از باد عجم آنکه کشتی شیر را چون گوسفند گشت از پامال موری دردمند آنکه از تکبیر او سنگ آب گشت از صفیر بلبلی بیتاب گشت آنکه عزمش کوه را کاهی شمرد با توکل دست و پای خود سپرد آنکه ضربش گردن اعدا شکست قلب خویش از ضربهای سینه خست آنکه گامش نقش صد هنگامه بست پای اندر گوشة عزلت شکست آنکه فرمانش جهان را ناگزیر بردرش اسکندر و دارا فقیر کوشش او با قناعت ساز کرد تا به کشکول گدائی ناز کرد از نظر اقبال همة ارزشها در سایه قدرت معنا مییابد. اگر علم ارزش است، در صورتی این ارزش را حفظ خواهد کرد که از روی آزادی و توانائی حاصل شده باشد نه از روی ناچاری. علم ارزشمند، علمی است که به آدم قدرت سیطرة بر آفاق و انفس میدهد. بدین جهت اگر جنگ و جهادی پیش آید عالم را از کُنج مدرس بیرون میسازد و در مقتل و مشهد غازیان بر دشمنان میتازد والا صد بار شتر کتاب به تکبیر یک مجاهد در عهد شباب نمیارزد. من آن علم و فراست با پر کاهی نمیگیرم که از تیغ و سپر بیگانه سازد مرد را به هر نرخی که این کالا بگیری سودمند افتد به زور بازوی حیدر بده ادراک را از نظر اقبال حضرت علیبنابیطالب - صلواتاللهوسلامهعلیه - نمونة کامل و عینی یک انسان دیندار و دلیر است و امت اسلام همه باید به وی اقتدا کنند. عظمت اخروی حضرت علی وی را از وظایف دنیوی غافل نساخته و «قسیم کوثر» بودن را با «شکوه خیبر» جمع کرده است. علمی که دین توصیه میکند نه تنها آدمی را از دنیا جدا نمیکند بلکه او را بر دنیا محیط کرده و موجب «خودآگاهی» میگردد. خودآگاهیی که به دنبال خود «یداللهی» و «شهنشاهی» دارد. در عین حال دل به دنیا نسپرده و در عین شهنشاهی به «ابوترابی» بسنده کرده است. مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایة ایمان علی از ولای دودمانش زندهام در جهان مثل گهر تابندهام از رخ او فال پیغمبرگرفت ملت حق از شکوهش فرگرفت قوت دین مبین فرمودهاش کائنات آئین پذیر از دودهاش مرسل حق کرد نامش بوتراب حق یداله خواند در امالکتاب هر که دانای رموز زندگیست سر اسمای علی داند که چیست شیر حق این خاک را تسخیر کرد این گل تاریک را اکسیر کرد مرتضی کز تیغ او حق روشن است بوتراب از فتح اقلیم شن است مرد کشور گیر از کراری است گوهرش را آبرو خود داری است هر که در آفاق گردد بوتراب بازگرداند ز مغرب آفتاب هر که زین بر مرکب تن تنگ بست چون نگین بر خاتم دولت نشست زیرپاش اینجا شکوه خیبر است دست او آنجا قسیم کوثر است از خود آگاهی یداللهی کند از یداللهی شهنشاهی کند ذات ا و دروازة شهر علوم زیر فرمانش حجاز و چین و روم حکمران باید شدن بر خاک خویش تا می روشن خوری از تاک خویش خاک گشتن مذهب پروانگیست خاک را اَب شو که این مردانگیست سنگ شو ای همچو گل نازک بدن تا شوی بنیاد دیوار چمن ادامه دارد ..... /خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 561]
صفحات پیشنهادی
جامعه دینی ـ انسان دینی (1)
جامعه دینی ـ انسان دینی (1) نويسنده: قادر فاضلی در باب تعریف دین و بررسی کارکردهای آن و انتظاراتی که میتوان یا باید از آن داشت مباحثات بسیاری شده است.
جامعه دینی ـ انسان دینی (1) نويسنده: قادر فاضلی در باب تعریف دین و بررسی کارکردهای آن و انتظاراتی که میتوان یا باید از آن داشت مباحثات بسیاری شده است.
عوامل تحقق جامعه دینی (1)
عوامل تحقق جامعه دینی (1) نويسنده:روح الله مظاهریمنبع : راسخون مقدمهجامعه مطلوب اسلامی ، نقطه اوج آمال و آرزوهای یک انسان کامل است که در تمام لحظات زندگی ، با تمام وجود ...
عوامل تحقق جامعه دینی (1) نويسنده:روح الله مظاهریمنبع : راسخون مقدمهجامعه مطلوب اسلامی ، نقطه اوج آمال و آرزوهای یک انسان کامل است که در تمام لحظات زندگی ، با تمام وجود ...
معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه (2)
چند بايستگي در حوزه معارفي در جامعه ي ديني ضرورت دارد. 1) شناخت خدا به عنوان خالق، شارع، حکيم، مدبر، رحيم و خدايي که سراسر لطف و کرامت و فيض و رحمت است، ...
چند بايستگي در حوزه معارفي در جامعه ي ديني ضرورت دارد. 1) شناخت خدا به عنوان خالق، شارع، حکيم، مدبر، رحيم و خدايي که سراسر لطف و کرامت و فيض و رحمت است، ...
جامعه ي ديني در آينه ي انديشه(1)
جامعه ي ديني در آينه ي انديشه(1) مجله ي انديشه ي حوزه، در طول پانزده سال پژوهش و ... بنابراين جامعه اي توسعه يافته تر است که در آن انسان هاي متعالي تري باشند، لذا اگر ...
جامعه ي ديني در آينه ي انديشه(1) مجله ي انديشه ي حوزه، در طول پانزده سال پژوهش و ... بنابراين جامعه اي توسعه يافته تر است که در آن انسان هاي متعالي تري باشند، لذا اگر ...
اخلاق فضيلت، گوهر جامعه ي ديني (1)
اخلاق فضيلت، گوهر جامعه ي ديني (1)-اخلاق فضيلت، گوهر جامعه ي ديني (1) نويسنده: ... گويي تمام پيامبران براي اين مبعوث گشته اند تا انسان را، در هر زمان و مکان، به ...
اخلاق فضيلت، گوهر جامعه ي ديني (1)-اخلاق فضيلت، گوهر جامعه ي ديني (1) نويسنده: ... گويي تمام پيامبران براي اين مبعوث گشته اند تا انسان را، در هر زمان و مکان، به ...
جامعه مدنی، جامعه دینی(2)
جامعه مدنی، جامعه دینی(2) ۱ـ فردگرایی (individualism): جامعه مدنی بر محور .... آن سه سازه و عنصر پايه عبارتند از: 1) اختيار انسان؛ 2) حق مندي انسان؛ 3) مسؤوليت انسان ...
جامعه مدنی، جامعه دینی(2) ۱ـ فردگرایی (individualism): جامعه مدنی بر محور .... آن سه سازه و عنصر پايه عبارتند از: 1) اختيار انسان؛ 2) حق مندي انسان؛ 3) مسؤوليت انسان ...
انتخاب و انتصاب در جامعه ي ديني(1)
انتخاب و انتصاب در جامعه ي ديني(1)-انتخاب و انتصاب در جامعه ي ديني(1) چکيده انتخاب و ... همان طوري که بيان گرديد، جامعه برآمده از مجموعه ي انسان هاي عامل و کنش گري مي ...
انتخاب و انتصاب در جامعه ي ديني(1)-انتخاب و انتصاب در جامعه ي ديني(1) چکيده انتخاب و ... همان طوري که بيان گرديد، جامعه برآمده از مجموعه ي انسان هاي عامل و کنش گري مي ...
قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2)
قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2)-قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2) درگفت ... البته براي تقويت دين داري در جامعه اي که دين دار است، بايد همه جنبه ها را در نظر بگيريم. ..... ديدگاه برنامه ي درسي اخلاق مدار با تکيه بر پرورش منش (1) ...
قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2)-قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2) درگفت ... البته براي تقويت دين داري در جامعه اي که دين دار است، بايد همه جنبه ها را در نظر بگيريم. ..... ديدگاه برنامه ي درسي اخلاق مدار با تکيه بر پرورش منش (1) ...
جامعه ي ديني در آينه ي انديشه (4)
چکيده: مقاله ي حاضر از عامل انسجام در جامعه ي ديني جستجو مي کند. در جامعه ... 1) درک جهان بيني اسلاي؛ 2) اشراف و وقوف بر نوع انسان شناسي و تصويري که انسان در آينه ي ...
چکيده: مقاله ي حاضر از عامل انسجام در جامعه ي ديني جستجو مي کند. در جامعه ... 1) درک جهان بيني اسلاي؛ 2) اشراف و وقوف بر نوع انسان شناسي و تصويري که انسان در آينه ي ...
رفتار شناسي سياسي مطلوب در جامعه ي ديني (3)
رفتار شناسي سياسي مطلوب در جامعه ي ديني (3)-رفتار شناسي سياسي مطلوب در جامعه ي ... و علت آن هم اين است که در هر دو نظام،انسان مورد اهميت قرار داده مي شود و آزاد و مختار است. ... مشارکت، سطوح مختلفي را شامل مي شود که عبارتند از: 1) مشارکت کنندگان ...
رفتار شناسي سياسي مطلوب در جامعه ي ديني (3)-رفتار شناسي سياسي مطلوب در جامعه ي ... و علت آن هم اين است که در هر دو نظام،انسان مورد اهميت قرار داده مي شود و آزاد و مختار است. ... مشارکت، سطوح مختلفي را شامل مي شود که عبارتند از: 1) مشارکت کنندگان ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها