تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804931197




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي تحليلي مفهوم عزت در متون ديني (5)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي تحليلي مفهوم عزت در متون ديني (5
بررسي تحليلي مفهوم عزت در متون ديني (5) نويسنده:دکترسيد حميدرضا علوي درتفسيرروح الجنان نيز در تفسير آيه ي مذکور ازعزت و منعت و حميت و جاهليت که دردل و دماغ برخي گنهکاران است و آنان را به سوي گناه سوق مي دهد سخن گفته شده است . (1) همچنين قرآن کريم متذکر مي گردد که منافقين براي خود عزت و سربلندي خيالي و پنداري قايل بودندو به خيال باطل خود ، پيامبر و مسلمين را در مقابل خود خوار و ذليل مي پنداشتند و مي گفتند اگر ما وارد شهر مدينه شويم ما که عزيزتريم ، مسلمين را که ذليل ترند ازشهرخارج خواهيم نمود : « يقولون لئن رجعنا الي المدينه ليخرجن الاعز منها الاذل »حال آنکه قرآن مي فرمايد : « و لله العزه و لرسوله و للمومنين و لکن المنافقين لا يعلمون » (2) در تفسير مجمع البيان در مورد آيه ي مذکور اين گونه آمده است :براي خدا عزت است به ربوبيت او و براي پيامبر عزت است به رسالت او و براي مومنين عزت است به بندگي و خدا پرستي آنان . آن گاه محقق و مسلم فرمود که پيامبر و مومنان را عزيز و غالب نموده و شرق و غرب زمين را براي آنان بگشايد . (3) همچنين در تفسير منهج الصادقين ذکر شده که منافقان ، حقيقت عزت را نمي دانند و در نمي يابند و به علت ضلالت و جهالت گمان ايشان آن است که آنان واجد عزت هستند . (4) درحجه التفاسير نيز اين گونه آمده است : عزت اصليه از آن خداست و عزت ظليه از آن رسول خداست و عزت هاي تبعيه از آن مسلمانان است . (5) در همين راستا است که علي (ع) مي فرمايد : « موسي بن عمران با برادرش بر فرعون وارد شدند ،درحالي که لباس هاي پشمين به تن داشتند و دردست هر کدام عصايي بود . با او شرط کردند که اگر تسليم فرمان پروردگارشود ،حکومت و ملکش باقي بماند و عزت و قدرتش دوام يابد . اما او گفت : آيا از اين دو تعجب نمي کنيد که با من شرط مي کنند بقاي ملک و دوام عزتم بستگي به خواسته ي آنان داشته باشد ، در حالي که خودشان فقر و بيچارگي از سر و وضعشان مي بارد ؟ چرا دستبندهايي از طلا به آنها داده نشده است ؟ ... اما خداوند پيامبران خويش را از نظرعزم و اراده ، قوي ، و از نظر ظاهر فقير و ضعيف قرار داد ، ولي توام با قناعتي که قلب هاوچشم ها را پر از بي نيازي مي کرد ، هر چند فقر و ناداري ظاهري آنها چشم ها و گوش ها را از ناراحتي مملو مي ساخت » (6) امير المومنين (ع) از زماني سخن مي گويد که « رعيت بر والي خويش چيره گردد و يا رئيس حکومت بر رعايا اجحاف نمايد . [ در آن زمان ] نظام بر هم مي خورد ، نشانه هاي ستم و جور آشکار خواهد گرديد ، دستبرد در برنامه هاي ديني بسيار مي شود ، و جاده هاي وسيع سنن و آداب مذهبي متروک خواهد ماند . بر طبق ميل و هوا عمل مي کنند و احکام خداوند تعطيل مي گردد و بيماري هاي اخلاقي بسيارخواهد شد . [ مردم ] از حقوق بزرگي که تعطيل مي شود و باطل هاي عظيمي که رواج مي يابد وحشتي نمي کنند .در چنين وضعي ، نيکان خوار و ذليل گردند و اشرار و بدان ، عزيز و قدرتمند شوند و مجازات هاي الهي بر بندگان بزرگ مي نمايد ،درحالي که اين کيفرها را با اعمال خود به وجود آورده اند » (7) بيهوده نيست که حضرت علي (ع) در راه خدا و جهاد براي او هرگز کثرت جمعيت در اطراف خود را موجب عزت و قدرت براي خود نمي شمارد و متفرق شدن آنان را ازاطراف خود موجب وحشت نمي داند و حتي اگر تمامي مردم او را رها سازند به تضرع و خشوع نخواهد افتاد و يا در برابر ظلم سستي به خرج نخواهد داد و تسليم و راضي به ظلم نخواهد گرديد . (8) به طور کلي ، علي (ع) دنيا را جايي معرفي مي نمايد که افراد عزيز و قدرتمند آن خوار و ذليل مي شوند . (9) همچنين آن حضرت دنياپرستان را همچون سگاني مي داند که «بي صبرانه همواره صدا مي کنند و درندگاني که در پي دريدن يکديگرند ، زورمندان ضعيفان را مي خورند و بزرگ ترها کوچک ترها را » (10) لذا آن حضرت بر اين نکته تاکيد مي ورزد که « در عزت و افتخارات [موهوم ] اين جهان سر و دست نشکنيد ،و به زينت و نعمت هاي آن فريفته نگرديد ،و ازرنج و سختي هاي آن جزع و زاري نکنيد، زيرا عزت و افتخارات آن به زودي پايان مي گيرد (11).»(12) اين جاست که علي (ع) از پيشينيان که از دنيا رفته اند به عنوان گروهي ياد مي کند که «شرافتمندي و عزتشان ازميان رفته و نعمت ها و سرورشان منقطع گرديده است » (13) ،زيرا از ديدگاه ايشان ،عزت و فخردنيا تمام شدني و ناپايداراست (14) و همچنين عزت دنيا ذلت و خواري است . (15) نتيجه با توجه به معناي عزت مي توان گفت که عزيز مطلق خداست و تمامي عزت از آن اوست ،اما اگرخود او موارد يا افرادي را شايسته ي عزت تشخيص دهد به آنها عزت لازم را خواهد بخشيد ؛چنان که در اين راستا اسلام را،پيامبر اسلام (ص) را ، مومنين را ، کعبه را ، قرآن را و ... عزت بخشيده و عزيز و گرامي داشته است . اما زماني خداوند فرد را عزتمند خواهد نمود که خود آن فرد مقدمات و زمينه هاي عزت را در خود فراهم نموده باشد . با توجه به متون ديني ،مهم ترين عواملي که مي توانند سبب عزت و عدم ذلت گردند عبارتند از :ايمان و تقواي الهي و اطاعت خدا و محترم شمردن اوامرالهي و ياري دين خدا ، عبوديت و بندگي خدا ،تهذيب انديشه و رفتار از غير خدا به طوري که عزت از غير خدا نجويد ، امر به معروف و نهي از منکر ، رعايت حقوق زمامداران توسط رعيت و رعايت حقوق رعيت توسط زمامداران و رعايت حق به طور کلي ، جهاد در راه خدا ، صبر و استقامت در مقابل مصايب و بلاها و آزمايش هاي الهي ، اتحاد و همبستگي و وحدت هدف، کظم غيظ ، اجتناب از هرگونه ظلم و ظلم پذيري ، اجتناب ازحرص و طمع ،قناعت ،صداقت و راستي ،علم و بينش و بصيرت ، رعايت انصاف ،خودداري از آزار و اذيت مردم و خودداري ازسبک شمردن آنان ، عفو و بخشش ،ارتباط با افراد شايسته ، ترک قيل و قال ها و مجادلات بي جا و بي مورد ،تعهد و پاي بندي به اسلام و پيامبر (ص) و قرآن و ائمه ي معصومين (ع) . اگر فرد يا جامعه اي بخواهد بداند تا چه ميزان درمسيرعزت و شرف قدم بر مي دارد و تا چه حد عزيز و عزتمند است بايد دقيقاً خود را مطابق با معيارها و ملاک هاي مذکور مورد سنجش و ارزيابي قرار دهد . لذا هر قدرافراد جامعه اي بتوانند بيشتر اين عوامل و ملاک ها را در خود ايجاد نمايند ، زمينه سازي بهتري را براي عزت خود فراهم ساخته اند و قطعاً خداوند آنان را هر چه افزون تر عزت خواهد داد و عزيز خواهد نمود . امام حسين (ع) به راستي مظهر و تجسمي از صفات و خصوصيات مذکور بودند و با توجه به اين نکات مي توان معناي راستين عزت و افتخارحسيني را فهميد . بيهوده نبود که حضرتش مرگ با عزت را بر زندگي با ذلت ترجيح مي داند . خداوند هيچ فرد و گروهي را بدون علت ، عزيز يا ذليل نمي سازد و بنابراين اگر فرد يا افرادي پاي بند و مقيد به معيارها و خصوصيات فوق نگرديدند هرگز عزيز نخواهند بود .اگرهم اوقات مي بينيم چنين افراد و يا جوامعي به واسطه ي برخورداري از ثروت و مکنت و شهرت و ... خود را عزيز مي شمارند ، در واقع ، عزت آنها پنداري و خيالي و کاذب است و نه عزت حقيقي .عزت حقيقي را بايد از خدا طلبيد و نه از شهرت و ثروت و جاه و مقام .براي رسيدن به عزت حقيقي ، بايد از جانب خدا مستحق مقام عزت گرديد که آن هم با رعايت موازين و معيارهاي حقيقي عزت امکان پذيرخواهد بود . منابع : 1ـ الطبرسي ، شيخ ابو علي فضل بن حسن ، تفسيرمجمع البيان ، 27 جلد ، ترجمه : گروه مترجمين ، تهران ، انتشارات فراهاني ، 1350 ـ 1360 ش . 2 ـ الخزاعي النيشابوري حسين بن علي محمد بن احمد ، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن ( تفسير ابوالفتوح رازي ) ، 14 جلد ، مشهد ، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي ، 1366 ـ 1374 ش . 3 ـ الحکيمي ، محمد رضا و الحکيمي ، محمد ، و الحکيمي ، علي ، الحياه ، 6 جلد ، الطبعه السادسه ، تهران ، مکتب نشر الثقافة الاسلاميه ، 370 ش. 4 ـ آشتياني ، محمد رضا و امامي ، محمد جعفر ، ترجمه ي نهج البلاغه ، قم : نشر امام علي ، 1369 ش . 5 ـ بلاغي ، سيد عبد الحجت ، حجت التفاسير و بلاغ الا کسير ( تفسير بلاغي) ، 100 جلد ،قم، چاپ حکمت ، 1345 ش . 6 ـ ثقفي تهراني ، ميرزا محمد ، روان جاويد درتفسير قرآن مجيد ، 5 جلد ، چاپ دوم ، تهران ،انتشارات برهاني ، بي تا . 7 ـ دهخدا ،علي اکبر ، لغت نامه دهخدا ، 15 جلد ،تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1377 ش. 8 ـ اصفهاني ، راغب ، معجم مفردات الفاظ قرآن ، دارالکاتب العربي ، بي تا . 9 ـ خرمشاهي ، بهاء الدين ، ترجمه قرآن کريم ، تهران ، انتشارات نيلوفر ، بي تا . 10 ـ سحاب ، ابوالقاسيم ، زندگاني حضرت خامس آل عبا ابي عبدالله الحسين سيد الشهدا ء ،2 جلد ، کتابفروشي و چاپخانه دانش ، 1334 ش . 11 ـ شريعتمداري ،جعفر ،شرح و تفسير لغات قرآن بر اساس تفسيرنمونه ، 4 جلد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس رضوي ، بي تا . 12 ـ شهيدي ، سيد جعفر ، ترجمه ي نهج البلاغه ،چاپ بيست و يکم ، تهران ، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي ، 1380 ش. 13 ـ تفسيرالميزان ، ترجمه : سيد محمد باقر موسوي همداني ، 20 جلد ، قم ، دفتر انتشارات اسلامي ، 1363 ش . 14 ـ عبدالباقي ، محمد فواد ، المعجم المفهرس لا لفاظ قرآن الکريم ،چاپ دوم ، تهران ، انتشارات اسلامي ، 1374 ش . 15 ـ قرشي ، سيد علي اکبر ،قاموس قرآن ، 7 جلد ، چاپ چهارم ، تهران ، دارالکتب الاسلاميه ، 1364 ش . 16 ـ کاشاني ، ملا فتح الله ، تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين (تفسير کبير ملا فتح الله کاشاني ) ، 10 جلد ، چاپ دوم ، تهران ، کتابفروشي اسلاميه ، 1344 ش. 17 ـ محمدي ، سيد کاظم ،و دشتي ، محمد ، المعجم المفهرس لا لفاظ نهج البلاغه ، چاپ دوم ، قم ، نشر امام علي ،1369 ش. 18 ـ محمدي ري شهري ، محمد ، ميزان الحکمه ، 10 جلد ، الطبعه الرابعه ، مکتب الاعلام الاسلامي ، 1372 ش . 19 ـ مکارم شيرازي ، ناصر ، تفسير نمونه ، 27 جلد ، تهران ، دارالکتاب الاسلاميه ، 1353 ـ 1366 ش . 20 ـ معين ، محمد ، فرهنگ معين ، 6 جلد ، چاپ هفتم ، تهران ، انتشارات امير کبير ، 1371 ش. پي نوشتها : 1ـ الخزاعي النيشابوري ، حسين بن علي محمد بن احمد ، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن ( تفسير ابوالفتوح رازي ) ، ج 3 ، ص 156 .2 ـ منافقون / 8 .3 ـ ترجمه تفسير مجمع البيان ، ترجمه : گروه مترجمين ، ج 25 ، ص 51 .4 ـ کاشاني ، ملا فتح الله ، همان ، ج 29 ، .ص 297 5 ـ بلاغي ، سيد عبدالحجه ، حجه التفاسير و بلاغ الاکسير(تفسير بلاغي ) ، ج 7 ، ص 26 .6 ـ آشتياني و امامي ،ترجمه ي نهج البلاغه ، خطبه ي 192 ، ص 114 .7 ـ همان ، صص 132 ـ 133 . «و اذا غلبت الرعيه و اليها ،او اجحف الوالي برعينه ،اختلفت هنالک الکلمه ، و ظهرت معالم الجور ،و کثرالادغال في الذين ، و ترکت محاج السنن ،فعمل بالهوي ، و عطلت الاحکام ،و کثرت علل النفوس ، فلا يستوحش لعظيم حق عطل ،و لا لعظيم باطل فعل !فهنالک تذل الابرار ، و تعز الاشرار ، و تعظم تبعات الله سبحانه عند العباد » ( نهج البلاغه ، خطبه ي 216 ) .8 ـ « لا يزيدني کثره الناس حولي عزه ، و لا تفرقهم عني وحشه ،و لا تحسبن ابن ابيک و لو اسلمه الناس متضرعاً متخشعا ، و لا مقرا للضيم و اهناً »(همان ، نامه ي 36 ) .9 ـ « عزيزها مغلوب » ( همان ، خطبه ي 111 ) .10 ـ آشتياني و امامي ، ترجمه ي نهج البلاغه ،ص 160 .«فانما اهلها کلاب عاويه ، و سباع ضاريه ؛يهر بعضها علي بعض ، و ياکل عزيزها ذليلها ،و يقهر کبيرها صغيرها » ( نهج البلاغه ، نامه ي 31 ) .11 ـ « فلا تنافسوا في الدنيا و فخرها ، و لا تعجبوا بزينتها و نعيمها ، و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها ، فان عزها و فخرها الي انقطاع »(نهج البلاغه ، خطبه ي 99 ). 12 ـ آشتياني و امامي ، ترجمه ي نهج البلاغه ، ص 49 .13 ـ آشتياني و امامي ، ترجمه ي نهج البلاغه ، ص 86 «و ذهب شرفهم و عزهم ؛ و انقطع سرورهم و نعيمهم » ( نهج البلاغه ، خطبه ي 161 ) .14 ـ « فان عزها و فخرها الي انقطاع » ( همان ، خطبه ي 99 ) .15 ـ «عزها ذل »(همان،خطبه ي 191 ) .منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 8/ن
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 896]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن