تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه دیدید که مردی باکی ندارد که چه می گوید و چه درباره اش گفته می شود،چنین ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806811124




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سبويي از اقيانوس


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سبويي از اقيانوس
سبويي از اقيانوس کرامت و بزرگواري امام حسين(ع)روزي امام حسين(ع) از جايي عبور مي کرد، جواني را ديد که به سگي غذا داد، به او فرمود: «چرا اين گونه به اين سگ مهرباني مي کني؟» او عرض کرد: مي خواهم با خشنود کردن اين حيوان غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد، اندوه من از اين روست که من غلام يک نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم.امام حسين(ع) با آن غلام به خانه ي آن مرد يهودي آمدند، امام حسين(ع) دويست دينار به يهودي داد، تا غلام را خريداري کرده و آزاد سازد. يهودي گفت: به خاطر قدم مبارک شما که به خانه ي ما آمدي اين غلام را به شما بخشيدم و اين باغ را نيز به غلام بخشيدم و آن پول مال خودتان باشد. امام حسين(ع) همان دم غلام را آزاد کرد و همه ي آن بوستان و پول را به او بخشيد. وقتي که همسر يهودي، اين بزرگواري را از امام حسين(ع) ديد گفت: «من مسلمان شدم و مهريه ام را به شوهرم بخشيدم» و به دنبال او شوهرش گفت: «من نيز مسلمان شدم و اين خانه ام را به همسرم بخشيدم.»داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(ع)، محمد محمدي اشتهارديفرمانروايي بر تمام موجوداتگر طبيبانه بيايي به سر بالينمبه دو عالم ندهم لذت بيماري رادر زمان حضرت امام حسين(ع) شخصي دچاربيماري و تب سختي شده بود. امام حسين(ع) براي عيادت و ديدار او راهي منزلش شد، و چون که حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گرديد؛ و مريض گفت: راضي شدم به حقّانيّتي که از طرف خداوند متعال به شما اهل بيت ارزاني شده است تا جايي که تب با وجود شما از بين مي رود.امام حسين(ع) فرمود: قسم به خداوند! چيزي آفريده نشده است مگر آن که تحت فرمان ما خواهد بود.زنده شدن زني مردهعدّه اي در حضور امام حسين(ع) نشسته بودند، که ناگاه جواني گريه کنان وارد شد.امام حسين(ع) به او فرمود: چرا گريان و ناراحتي؟جوان اظهار داشت: هم اکنون مادرم بدون آن که وصيّتي کرده باشد، فوت نمود و از دنيا رفت؛ و او اموال بسياري داشت، پيش از آن که بميرد به من گفت که بدون مشورت با شما هيچ دخالت و تصرّفي در اموالش نکنم.پس امام حسين(ع) به کساني که آنجا حضور داشتند فرمود:برخيزيد تا به منزل اين زن برويم.لذا همگي حرکت کردند و به منزلي که جنازه ي زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوي درب اتاق ايستادند.در اين هنگام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) دعايي را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده، زنده شد.همين که زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتين، نگاهي به امام(ع) انداخت و گفت: اي سرورم! سخني بفرما و مرا به دستورات خود راهنمايي نما.حضرت اباعبدالله الحسين(ع) داخل اتاق شد و بر بالشي تکيه داد و فرمود: هم اينک وصيّت کن، خداوند تو را رحمت نمايد.زن اظهار داشت: اي پسر رسول خدا! من اموالي چنين و چنان در فلان مکان دارم، يک سوّم آنها را به شما مي دهم تا در هر راهي که مصلحت مي داني، مصرف نمايي.و دو سوّم ديگر آنها را به اين پسرم مي دهم؛ البتّه به شرط آن که او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت(ع) باشد. ولي چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامي اموال خودم را در اختيار شما قرار مي دهم؛ چون که مخالفين شما هيچ حقّي در اموال مؤمنين ندارند. سپس آن زن از حضرت خواهش نمود که بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل کفن و دفنش را نيز خود حضرت برعهده گيرد.چهل داستان و چهل حديث از امام حسين(ع) عبدالله صالحيمنبع:نشريه قدر ،شماره 21/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن