تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):براستى كه حق را دولتى است و باطل را دولتى، و هر يك از اين دو، در دولت ديگرى ذليل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837998304




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خوش خوابي در سنگر نگهباني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خوش خوابي در سنگر نگهباني
خوش خوابي در سنگر نگهباني نويسنده: محمد احمديان کردستان، ارتفاع هزار قله. روي تپه هاي مقابل، پايگاه داشتيم. من هم مسئول يک پايگاه بودم. نيروي کم سن و سالي داشتيم که به خاطر سن کم و بد خوابي، بيشتر اوقات نزديک صبح و مي گذاشتمش نگهباني تا از طرفي هوا روشن بشه واز طرفي هم خوب بخوابه و مشکلي جهت بيدار کردنش نداشته باشيم. حدوداً ساعت چهار بود که به سراغش رفتم تا بيدارش کنم. طبق معمول من را با مادرش اشتباه گرفته بود. من تکونش مي دادم، اونم غلت مي خورد و مي گفت: خوابم مي آيد. منم طبق معمول با خنده مي گفتم: پاشو مامان جون قربونت بره مدرسه ات ديرنشه و ...! وآخرالامرهم با يه تشر بيدارميشد. زار و بيل( اسلحه ومهماتش) رو برمي داشت و غرغرکنان مي رفت سنگر نگهباني. بايد تا سنگر هم همراهي اش مي کرديم تا خواب از سرش بپره و در عالم خواب و بيداري، سر ازبغداد درنياره.يک شب رسوندمش پست نگهباني. طبق معمول و سفارشات هميشگي: مواظب باش، خوابت نبره، يه مملکت به اميد خدا و چشم هاي بيدار تو راحت خوابيدن و ...! و برگشتم سنگر خودم و از بس خسته بودم سرم به پتو نرسيده خوابم برد تا ناگهان صداي شليک تير مرا از خواب بيدار کرد. از سنگر پريدم بيرون. تيراندازي از طرف سنگر آقاي کاظمي بود. اسلحه رو برداشتم، خودم را به سنگرش رسوندم که يک دفعه با ديدن صحنه اي خشکم زد.نگهبان خوش خواب پتوي روي جعبه مهمات رو کف سنگر پهن کرده بود و اسلحه را بغل کرده بود و خروپف مي کرد.با چند تکون، بيدارش شد، بلند شد بلند شد به سمت سنگراجتماعي دويد.گفتم: کجا:گفت: برم بچه ها رو بيدار کنم. نگاهش کردم و گفتم: لازم نکرده همه بيدارن، فقط اونکه بايد بيدار بشه، خواب مونده...تيراندازي عراقي ها همراه شد با جملات عراقي ها که به فرياد نزديک تر بود تا حرف زدن با هم، تعجب کردم. نمي فهميديم چي ميگن، اما بازار ترجمه هاي شکمي شروع شد.يکي مي گفت: مي گن بياين اسير بشين. يکي مي گفت: نه بابا مي گن همتون محاصره ايد. يکي ديگه مي گفت: دارن نيروهاشون رو هدايت مي کنن تا آماده حمله بشن و ...که من به بچه ها گفتم: خوب دقت کنيد. بذارين جلو بيان، بعد امونشون نديد. تکه تکه مي شيم، اما تن به اسارت نمي ديم. (جاتون خالي) چند تا تيکه حماسي برابچه ها اومدم، بعد سه تا آرپي جي زن و دوقبضه نارنجک تفنگي و يک قبضه خمپاره شصت روي تپه رو کف شيار روانه کردم؛ يک آتيش تهيه مختصر به راه انداختيم.خط آرام شد. توي دلم به خودم آفرين گفتم.نماز صبح رو که خوندم. هوا داشت کم کم روشن مي شد. به اتفاق چهار نفراز بچه ها روانه کف شيار شديم که اگه عراقي ها معبري باز کردن يا جنازه اي جا گذاشته اند و ...؛ احتمال مي داديم يک گروه گشت ضربت عراقي ها بود.از ارتفاع سرازير شديم. نزديک کف شيار زيريک صخره چيزي ديدم که خنده مون گرفت. از بس خنديديم، دل درد گرفتيم.دو عراقي درحالي که يکي از اونها خودش رو خراب کرده بود، زير صخره کز کرده بودند. اونا رو آورديم پايگاه.در بازجويي متوجه شديم اين مادر مرده ها از تاريکي شب استفاده کرده از نيروهاي عراقي جدا شده و خودشون رو به ما رسانده بودند تا پناهنده شوند.تا نزديک سنگر نگهباني جلو ميان. وقتي به سنگرمي رسن متوجه مي شوند آقاي نگهبان خواب تشريف دارند. برمي گردند تا با فاصله چند تيرهوايي شليک کنند تا نگهبان بيدار بشه وبعد بهش بگن ما قصد پناهنده شدن داريم. اما سرو صداي عراقي ها بابت اين بوده که به ما حالي کنند ما قصد جنگ نداشته و آمده ايم تسليم شويم.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن