تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802786527




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پاسخ به سه شبهه مهم پیرامون ولایت فقیه (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پاسخ به سه شبهه مهم پیرامون ولایت فقیه (2)
پاسخ به سه شبهه مهم پیرامون ولایت فقیه (2) نویسنده : کیوان عزتیمنبع : اختصاصی راسخون شبهه ي دوم : اين كه مي گوئيد : «حكومت ولي فقيه در ماهيت و حقانيت هيچ فرقي با حكومت نبي و يا وصي معصوم نمي‌كند » نظر همه ي فقها نیست، بلكه نظر بخشی از فقها است. عده دیگر از علما این نحوه ولایت فقیه که شما معتقدید را قبول ندارند. پاسخ شبهه : اولا : همانطور كه در پاسخ سؤال قبل هم اشاره شد ، مستشكل تنها به دنبال فرار از مسئوليت است و تنها بهانه اي هم كه مي تواند براي اين بي مسئوليتي بتراشد مخالفت بعضي از فقها است ! براي روشن شدن بطلان اين عقيده به توضيح زير توجه كنيد :فرض كنيد فقها در مسأله ي چگونگي ولايت فقيه دو نظر داشته باشند:دسته ي اول قائلند : ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است.دسته ي دوم قائلند : ولايت فقيه همان ولايت رسول الله نيست.اگر كسي مثل مستشكل ما بگويد : قول اول باطل است چون دسته ي دوم با آن مخالفند ، خب بديهي است كه كسي هم بگويد كه : قول دوم باطل است چون دسته ي اول با آن مخالفند ! اين گونه سخيف استدلال كردن اوج بي اطلاعي مستشكل را به ما نشان مي دهد. جالب اينكه همين مستشكل در جاي ديگري از كلام خود ژست روشنفكري به خود گرفته و مي نويسد : « ... چرا فکر می کنید باید چیزی را حتما فلان فرد بگوید تا به آن معتقد باشم ... چرا انسان ها را فاقد فکر مستقل میدانید؟ ...» بالاخره شما اهل استدلاليد يا مقلد اين و آن ؟!براي اينكه ببينيم كلام شخصي صحيح است يا غلط بايد استدلال او را بشنويم و سپس آن را بپذيريم يا نقد كنيم. اينكه : فلان عقيده « نظر همه ي فقها نیست، بلكه نظر بخشی از فقها است.» استدلال نيست بلكه فرار از استدلال است.ثانيا : نكته ي دقيقي كه مستشكل ما اصلا به آن توجه ندارد جايگاه و ترتيب مباحث است. اينكه آيا گستره ي ولايت فقيه همان گستره ي ولايت رسول الله است يا مضيق است بحثي است متفرع بر بحث از اصل اثبات ولايت فقيه. يعني اول بايد ثابت كنيم فقيه ولايت دارد يا نه سپس بحث كنيم كه محدوده ي اين ولايت كجاست. لذا بحث ميزان وسعت ولايت فقيه از سوي كسي كه اصل ولايت فقيه را قبول ندارد بحثي بي معناست.و اين دليلي است آشكار بر اينكه مستشكل ما به دنبال حق نيست بلكه تنها سعي در مچ گيري دارد ! ثالثا : همانطور كه در بند قبل آمد بحث از ميزان ولايت فقيه پس از آن است كه با استفاده از ادله ي عقلي و نقلي مقام ولايت براي فقيه ثابت شده باشد. و همانطور كه تمامي كساني كه ادله ي عقلي و نقلي را ديده باشند ، مي دانند ؛ اين ادله به اصطلاح علم اصول « مطلق » هستند و ولايت را بطور اطلاق براي فقيه ثابت مي كنند. (12) لذا اگر كسي معتقد به ولايت مقيد باشد بايد براي تقييد دليل ارائه دهد. اما همانطور كه آشكار است مستشكل ما چنين دليلي ارائه نمي كند و اصولا توان ارائه ي چنين دليل مقيِّدي را ندارد. براي تكميل بحث نمونه اي از استدلالات علما بر اين موضوع را ذكر مي كنيم :آيت الله جوادي آملي پس از ذكر مقدمات مبسوطي در اين باره و اثبات اصل ولايت فقيه مي نويسند :« از برهان ضرورت وجود ناظم و رهبر براي جامعه ي اسلامي و نيز نيابت فقيه جامع الشرايط از امام عصر عليه السلام در دوران غيبت آن حضرت و از آنچه در فصول گذشته گفته شد ، به خوبي روشن مي گردد كه ولي فقيه ، همه ي اختيارات پيامبر اكرم (ص) و امامان عليهم السلام در اداره ي جامعه را داراست ؛ زيرا او در غيبت امام عصر عليه السلام متولي دين است و بايد اسلام را در همه ي ابعاد و احكام گوناگون اجتماعي اش اجرا نمايد. حاكم اسلامي ، بايد براي اجراي تمام احكام اسلامي ، حكومتي تشكيل دهد و در اجراي دستورهاي اسلام ، تزاحم احكام را به وسيله ي تقديم أهم بر مهم رفع كند. اجراي قوانين جزايي و اقتصادي و سائر شئون اسلام و جلوگيري از مفاسد و انحرافات جامعه ، از وظايف فقيه جامع الشرايط است كه تحقق آنها نيازمند هماهنگي همه ي مردم و مديريت متمركز و حكومتي عادل و مقتدر است.» (13) ايشان در ادامه بسياري از اختيارات را براي ولي فقيه برمي شمارند و در پايان مي نويسند :« ... بدون چنين وظائفي ، اجراي كامل و همه جانبه ي اسلام و اداره ي مطلوب جامعه ي اسلامي ، به آن گونه كه مورد رضايت خداوند باشد ، امكان پذير نيست.» (14) براي اطلاع از ادله ي مورد اشاره ي آيت الله جوادي آملي به كتاب ايشان – ولايت فقيه ، ولايت فقاهت و عدالت – رجوع شود.آيت الله خوئي نيز در اين باره كه فقيه علاوه بر مسئوليت افتاء و قضاوت ، مسئوليت اجراي احكام انتظامي اسلام را نيز كه از وظايف معصومين است بعهده دارد ، مي نويسد :« به دو دليل ، فقيه جامع الشرايط در عصر غيبت مي تواند مجري احكام انتظامي اسلامي باشد :اولا : اجراي احكام انتظامي در راستاي مصلحت عمومي تشريع گرديده تا جلو فساد گرفته شود و ظلم و ستم ، تجاوز و تعدّي ، فحشا و فجور و هرگونه تبهكاري و سركشي در جامعه ريشه كن شود. و اين نمي تواند مخصوص يك دوره ي از زمان ( زمان حضور ) بوده باشد ، زيرا وجود مصلحت ياد شده در هر زماني ، ايجاب مي كند كه احكام مربوطه همچنان ادامه داشته باشد. و حضور معصوم ، در اين مصلحت كه در راستاي تأمين سعادت و سلامت زندگي جامعه در نظر گرفته شده ، مدخليتي ندارد.ثانيا : از نظر فني ( مصطلحات علم اصول ) دلائل احكام انتظامي اسلام ، اطلاق دارد ( اطلاق ازماني و احوالي ) و نمي توان آن را مقيد به زمان خاص يا حالت خاصي دانست و همين اطلاق ، چنين اقتضا دارد كه در امتداد زمان نيز اين احكام اجرا شود.ولي اين كه مخاطب به اين تكليف كيست ... در توقيع شريف آمده است : در پيش آمدها و رخدادها به فقيهاني كه با گفتار ما آشنايي كامل دارند مراجعه كنيد كه آنان حجت ما بر شمايند ، همانگونه كه من حجت خدايم. در روايت حفص بن غياث نيز آمده است : « إقامة الحدود ، إلي مَن إليه الحكم » اين روايت ، به ضميمه ي رواياتي كه صدور حكم در عصر غيبت را شايسته ي فقهاي جامع الشرايط مي داند ، به خوبي دلالت دارد كه اجراي احكام انتظامي در دوران غيبت بر عهده ي فقهاي شايسته است.» (15)به خاطر همين دلايل است كه امام خميني (ره) مي فرمايند: « اصل اين است كه فقيهِ دارايِ شرايطِ حاكميت - در عصر غيبت – همان اختيارات وسيع معصوم را داشته باشد ، مگر آنكه دليل خاصي داشته باشيم كه فلان امر از اختصاصات وليّ معصوم است.» (16)شبهه ي سوم :از لحاظ عقلی “علی مع الحق و الحق مع علی” بنابراین هر چه حضرت علی (ع) دستور داد و انجام داد عین دستور خداوند است و هر آنچه مد نظر خداوند سبحان بود، حضرت علی (ع) انجام داد؛ اما ولی فقیه معصوم نیست و لذا ممکن الخطا است و نمی توان گفت هر آنچه دستور داده یا عمل کرده است، دستور الهی است. ممکن است دستوری دهد که با فرمان الهی سازگار نمی باشد یا در جایی از دادن دستوری خودداری کند که نباید.پاسخ شبهه :اين شبهه نيز به جاي آن كه استدلالي در خود داشته باشد ، تنها بيان مغالطه اي قديمي است كه بارها و بارها بدان پاسخ گفته شده است اما مستشكل ما نيز بدون توجه به اين پاسخ ها فقط عين مغالطه را تكرار كرده است.اما توضيح پاسخ :ولايت مراتبي دارد و بسياري از مراتب آن هيچ ارتباطي با عصمت ندارد ؛ مثل ولايت پدر بر فرزند ، شوهر بر زن ، قيّم بر صغير و ...قرآن مجيد مواردي از ولايت را ذكر مي كند كه لزوما مشروط به عصمت نيست ؛ مثلا مي فرمايد : « والمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولياء بعض » (17) يا « أن الذين آمنوا و هاجروا ... أولئك بعضهم أولياء بعض » (18) از سوي ديگر يكي از اقسام ولايت « زعامت و رهبري سياسي » است. اكنون اين سؤال پديد مي آيد كه آيا اين مرتبه از ولايت ، عصمت مي خواهد ؟ پاسخ آن است كه وجود عصمت براي رهبر و پيشواي سياسي ، بسيار خوب و مفيد است و با وجود شخص معصوم ، هيچ فرد ديگري ، حق حكم راني و ولايت ندارد. حال اگر شخص معصوم وجود نداشت و يا در غيبت به سر مي برد ، چه بايد كرد ؟ آيا امت اسلامي بايد بدون رهبر باشد ؟ يا بايد به رهبري و ولايت طاغوت تن دهند ؟ و يا بايد بهترين كسي كه از نظر علم ، زهد ، تقوا و مديريت سياسي ، كمترين فاصله را با معصوم دارد ، به رهبري برگزينند ؟در واقع با وجود معصوم ، بايد خود او رهبري كند و در عصر غيبت به نيابت از امام زمان (عج) ، ولي فقيه رهبري و زمام امور جامعه را به دست گيرد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشيسم و يا ناچار به پيروي از طاغوت نشود. اين مسأله هم از نظر عقلي پذيرفته شده و مورد تأييد است و هم نصوص ديني بر آن صحّه مي گذارد.ناگفته نماند خطا دوگونه است :يكم. خطاهاي فاحش و روشني كه حداقل براي عموم كارشناسان مسائل ديني ، سياسي و اجتماعي ، بطلان آن روشن است.دوم. خطاهاي پيچيده و كارشناسي كه در ميان كارشناسان نيز چندان روشن نيست و معمولا مورد اختلاف آرا و نظرات است. در اين صورت نمي توان با قاطعيت حكم كرد كه نظر كدام يك صحيح است ؛ زيرا هر كس بر اساس مباني پذيرفته شده ي خود ، حكم مي راند. اين گونه موارد در مسائل اجتماعي و سياسي زياد به چشم مي خورد و ولي فقيه هم يكي از آراي متفاوت را برمي گزيند.از طرف ديگر در چنين مواردي ، چاره اي جز اين نيست كه يك رأي ملاك عمل قرار گيرد ؛ زيرا كنش اجتماعي و سياسي نيازمند وحدت رويه است و در غير اين صورت جامعه دچار هرج و مرج مي شود. ضمن آنكه از نظر فكري ، راه تحليل و نقد و بررسي سالم براي همگان باز است ؛ اما نظم و انضباط اجتماعي مستلزم وحدت رويه و عمل است ؛ همچنان كه در تمام نظام هاي سياسي اين گونه عمل مي شود و از آن گريزي نيست.بنابراين در فرض فقدان معصوم يا غيبت او ، هيچ راهي براي به صفر رساندن خطا وجود ندارد. از طرفي نمي توان به آنارشيسم و هرج و مرج تن داد و لاجرم بايد يك رأي مورد تبعيت قرار گيرد.گفتني است كه امامان عليهم السلام مرجعيت كامل ديني را در تمام ابعاد دارند و حجت واقعي خداوند مي باشند. لازمه ي چنين چيزي مسلما عصمت است ؛ در حالي كه مجتهد و ولي فقيه حجت ظاهري است و لازمه ي آن عصمت نيست ، بلكه عدالت و فقاهت است كه نزديك ترين مرتبه ي ممكن به عصمت مي باشد. (19) (20)شنيدن پاسخ نقضي آيت الله جوادي آملي نيز درباره ي ولي منصوب و غير معصوم خالي از لطف نيست ، ايشان مي فرمايند :« ... وقتي كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مالك اشتر را براي ولايت منصوب كرد يا حضرت حجت (عج) نواب چهارگانه داشت ، همين مسأله وجود داشت.در مسأله مرجعيت و قضاء نيز همين اشكال مطرح است و وجود خطا به نحو اجمال ، قطعي است ؛ زيرا اختلاف تبايني در فتوا يا قضاء ( بين مجتهدان ) ، نشانه ي خطاي يكي از آنها خواهد بود. پس اگرچه فقيهان گاهي خطا مي كنند ، ولي كسي در منصوب بودن آنان براي افتاء و قضاء بحثي ندارد. » (21)و اما در پايان براي استفاده ي ديگر خوانندگان پاسخ علامه مصباح يزدي را به اين شبهه بيان مي كنيم. ايشان مي فرمايند :« روشن است در ميان معتقدان به ولايت فقيه هيچ كس معتقد به عصمت ولي فقيه نبوده و حتي چنين ادعايي نكرده است ، زيرا ما معتقديم فقط پيامبران ، حضرت زهرا و امامان صلوات الله عليهم اجمعين معصومند.اكنون سؤال اين است : با توجه به عدم عصمت ولي فقيه و احتمال خطا و اشتباه در او ، آيا اين احتمال مانع اطاعت از وي مي گردد ؟به نظر مي آيد چنين ملازمه اي وجود ندارد يعني چنان نيست كه اگر كسي معصوم نبود ، اطاعت او لازم نباشد. اگر به سيره ي عملي شيعيان توجه كنيم ، مي يابيم آنها بي چون و چرا از مراجع ، تقليد مي كرده اند و به فتواي آنان عمل مي نموده اند ، در حالي كه هيچ كس معتقد به عصمت مراجع نبوده ، بلكه با تغيير فتواي مرجع مي فهميدند نه تنها او عصمت ندارد ، كه قطعا اشتباه هم كرده است ، زيرا يا فتواي پيشين او خطا بوده يا فتواي جديدش. همچنين از اختلاف فتاواي مراجع معلوم مي شود بعضي ار انان دچار خطاي در فتوا شده اند ، ولي با اين حال هيچ كس اندك ترديدي در وجوب تقليد از مراجع ندارد.حال به سؤال مورد نظر خود بپردازيم. آيا احتمال خطا در ولي فقيه ، موجب عدم اطاعت از او مي شود ؟ضرورت اطاعت از حاكم يكي از دو ركن حكومتشكي نيست كه هر جامعه اي نيازمند حكومت است و قوام حكومت به دو امر است. يكي حق حاكميت ، يعني كساني حق داشته باشند دستور بدهند و فرمان صادر كنند ؛ و ديگري ضرورت اطاعت و فرمانبرداري. اگر يكي از اين دو تحقق نيابد ، حكومتي به وجود نمي آيد. حال اگر احتمال خطا ، مجوز سرپيچي از دستور حاكم باشد ، چنين احتمال هيچ گاه منتفي نيست ، اطاعت از حاكم هيچ گاه تحقق نخواهد يافت و يك ركن حكومت محقق نخواهد شد ، پس حكومت از بين خواهد رفت.اگر به روش خردمندان زندگي توجه كنيم ، مي يابيم آنان در مواردي اطاعت را ضروري مي دانند ، گرچه دستور دهنده را معصوم نمي دانند. فرض كنيد فرماندهي در جنگ به سربازان خود دستوري بدهد ؛ اگر سربازان بخواهند به استناد اينكه احتمال دارد فرمانده خطا كند ، از دستورش سرپيچي نمايند ، آيا كار جنگ سامان خواهد گرفت ؟ آيا اقدام و حركتي صورت مي گيرد ؟ آيا شكست اين گروه حتمي نيست ؟ پس تبعيت نكردن چنان زياني دارد كه با ضرر ناشي از پيروي از دستور اشتباه قابل مقايسه نيست. به عبارت ديگر اطاعت از فرمانده چنان منافعي دارد كه با ضرر اندك ناشي از پيروي يك مورد دستور اشتباه قابل مقايسه نيست. همچنين زماني كه به پزشك متخصص مراجعه مي كنيد ، آيا احتمال خطا در تشخيص او مي دهيد ؟ با وجود چنين احتمالي از مراجعه به پزشك چشم نمي پوشيد.اطاعت نكردن از حاكم موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه مي گردد. ضرر ناشي از اين هرج و مرج بسيار بيشتر از ضرري است كه گاه در اثر اطاعت از يك دستور اشتباه به جامعه وارد مي شود.در تمام موارد مذكور روش خردمندان اعتنا نكردن به احتمالات ضعيف به هنگام عمل است. حال اگر به خصوصيات ولي فقيه توجه كنيم و در نظر داشته باشيم كه حاكم اسلامي هميشه در هر كاري با صاحب نظران و متخصصان مشورت مي كند و بعد تصميم مي گيرد و مردم هم وظيفه دارند از خيرخواهي و مصلحت انديشي براي حاكم شرعي مضايقه نكنند ، احتمال خطا تا حد بسياري كاهش مي يابد و ديگر معقول نيست از دستور هاي او سرپيچي كنيم.انگيزه طرح مسأله معصوم نبودن ولي فقيهدر پايان بايد گفت اشكال عدم عصمت درباره ي هر حاكم و رئيس در هر حكومتي وارد است ، ولي اگر اين اشكال در مورد نظام ولايت فقيه مطرح مي گردد و در مورد نظام هاي ديگر اين اشكال مطرح نمي شود ، ما را به اين برداشت رهنمون مي شود كه غرض مطرح كنندگان از طرح اينگونه اشكالات شكست قداست رهبري نظام اسلامي است ، زيرا قداست رهبر در موارد بسياري سد راه دشمنان و برهم زننده ي نقشه ي آنان بوده است. اگر با يك فرمان امام راحل قدس سره حصر آبادان شكسته شد ، به علت اين بود كه به ذهن هيچيك از رزمندگان خطور نكرده بود كه مخالفت با امر ايشان جايز است يا نه. چون در اثر اين قداست و لزوم اطاعت ، دشمنان به ناكامي رسيده اند ، اين اشكالات طرح مي شود. پس توجه داشته باشيم همه ي اشكالات براي دريافت جواب حق مطرح نمي گردد ، بلكه انگيزه اين اشكال تراشي امور ديگري است.» (22)با توجه به همه ي آنچه گفته شد در صورت احتمال صدور خطا در يك مسأله :اولا : فقهاي خبره بايد نظر دهند ، نه هر آدم معمولي بي اطلاع ؛ كه اشتباه يك فقيه اهل فن را بايد فقهاي اهل فن تشخيص دهند.ثانيا : حفظ اساس حكومت از يك اشتباه ، بالاتر است و مقام ولايت نبايد آسيب ببيند.ثالثا : شايد فقيه مصلحتي را تشخيص دهد كه من و شما از آن غافليم.و اصولا اگر امر دائر باشد بين اينكه يك جوان بي خبر از مسائل عديده ي سياسي و اجتماعي و احكام پيچيده ي فقهي و تخصصي ، در فهم خود اشتباه كرده باشد يا ولي فقيه جامع الشرايط كه مسلط به اوضاع آشكار و نهان يك مملكت است ، بنظر شما كداميك در خطا كردن اولي هستند ؟!!! (23)در خانه اگر كس است ، يك حرف بس است!والسلام علي من اتبع الهديپي نوشت : (12) تا آن جايي كه حقير تتبع كرده ام رواياتي كه براي اثبات ولايت مطلقه ي فقيه به آن ها استدلال شده است از اين حيث اطلاق دارند به عنوان نمونه به اطلاق روايات زير توجه كنيد :الف – اللهم ارحم خلفائي ... الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي ( بحار ج 2 ص 145 ح 5 )ب – الفقهاء امناء الرسل ... ( كافي ج 1 ص 46 ح 5 )ج – لأن المؤمنين الفقهاء حصون الإسلام كحصون سور المدينة لها ( كافي ج 1 ص 38 ح 3 )د – منزلة الفقيه في هذا الوقت كمنزلة الأنبياء في بني اسرائيل ( بحار ج 75 ص 346 ح 4 )ه - ... فليرضوا به حكما ، فإني قد جعلته عليكم حاكما ... ( كافي ج 1 ص 67 ح 10 )و ...(13) آيت الله جوادي آملي ، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت ، ص 248 و 249 (14) همان مدرك ، ص 249 (15) مباني تكملة المنهاج ، ج 1 ، ص 224 – 226 (16) حكومت اسلامي ، ص 56 و 57(17) سوره توبه ، آيه 71 (18) سوره انفال ، آيه 72 (19) توجه شود كه اين حرف با مطالب قبلي كه گفتيم ولايت فقيه همان ولايت پيامبر و ائمه است منافاتي ندارد. زيرا آن جا كه از برابري ولايت صحبت مي شد در محدوده ي ولايت تشريعي بود نه تمام اقسام ولايت از جمله ولايت تكويني . كما اينكه در پاسخ شبهه ي دوم از زبان آيت الله جوادي آملي ذكر شد كه : « همه ي اختيارات پيامبر اكرم (ص) و امامان عليهم السلام در اداره ي جامعه » يا در كلام آيت الله خوئي از آن به « اجراي احكام انتظامي اسلام » تعبير شد.(20) حميد رضا شاكرين ، پرسش ها و پاسخ هاي دانشجويي ، ج 15 ، ص 103 – 105 (21) آيت الله جوادي آملي ، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت ، ص 398 (22) آيت الله مصباح يزدي ، پرسش ها و پاسخ ها ، ج 2 ، ص 14 – 16 (23) اين سه شبهه مهم ترين شبهاتي هستند كه در كلام مستشكل بدانها اشاره شده بود. اما در متن مورد اشاره جداي از تهمت ها و ادعاهاي بي دليل پيرامون مقام معظم رهبري اشكالات جزئي ديگري هم بود كه در قسمتي ديگر به آنها هم خواهيم پرداخت. در هر صورت درباره پاسخ به شبهات مطرح پيرامون ولايت فقيه كتب متعددي چاپ شده كه خواننده ي طالب حقيقت مي تواند با رجوع به آنها پاسخ تمامي سؤالات خود را بيابد. لذا انگيزه ي كسي كه بجاي مطالعه ي اين كتب وقت خود را صرف جنجال سازي و شبهه پراكني در محيط وبلاگي مي كند نمي تواند حق طلبي باشد. چند كتاب خوب براي مطالعه :الف. ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت ، نوشته : آيت اله جوادي آمليب. پاسخ به شبهاتي پيرامون ولايت فقيه ، نوشته : علي شيرازيج. پرسش ها و پاسخ ها ، جلد 1 تا 4 ، نوشته : آيت الله مصباح يزديد. پرسش ها و پاسخ هاي دانشجويي ، جلد 15 ، نوشته : حميد رضا شاكرينهـ. نظريه سياسي اسلام ، 2 جلد ، نوشته : آيت الله مصباح يزديو. نظريه حقوقي اسلام ، 2 جلد ، نوشته : آيت الله مصباح يزدي ز. پيشينه ها و مباني ولايت فقيه ، نوشته : محسن حيدري/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن