تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813281017




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سيره قرآني شهيد سيد محمد حسين علم الهدي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سيده قرآني شهيد سيد محمد حسين علم الهدي
سيره قرآني شهيد سيد محمد حسين علم الهدي با قرآن مي شناسمت ؟ شهيد سيد محمد حسين علم الهدي ـ متولد 1337 و سيد حسين نام داشت .قاري قرآن صبحگاه مدرسه بود . قرآن را با لحن قشنگي مي خواند .آنقدر زيبا که همه را شيفته مي کرد . دلت مي خواست همه عمر قرآن بخواند و بشنوي .همه محله مي دانستند : فوتبال دم اذان تعطيل ! ـ چهارده ساله بود که شنيد يک سيرک مصري آمده اهواز .مسئول سيرک آدم فاسدي بود .فقط براي خنداندن اهوازي ها نيامده بود . حسين همراه چند تا از دوستانش ، چادر سيرک را آتش زدند و فرار کردند . ـ دو سال بعد ، مسير دسته هاي سينه زني عاشورا ، ميداني بود که مجسمه شاه در آن نصب شده بود . حسين دلش نمي خواست دور شاه بگردد . مسير را عوض کرد و بعد از آن ، همه هيئت ها پشت سر هم مسير حرکت خود را تغيير دادند .پليس عصباني شده بود و دنبال عامل مي گشت . با همکاري ساواک ، سرنخ ها رسيد به حسين .در مدرسه دستگيرش کردند ، براي بازجويي ،مي خواستند خانه حسين را هم بگردند . ريختند توي خانه . حسين فرياد زد :ما روي اين فرش ها نماز مي خوانيم ، کفش هايتان را در بياوريد .مأمور ساواک خشکش زده بود . ـ حسين را انداختند توي بند نوجوانان بزهکار . صبوري به خرج داد . چند روز بعد صداي نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند بلند بود . مأموران حسين را گرفتند زير مشت و لگد . مي گفتند تو به اينها چه کار داشتي ؟! از آن به بعد شکنجه حسين ، کار هر روز مأموران شده بود . يک بار هم نشد که زير شکنجه ،اطلاعات را لو بدهد. نوجوان شانزده ساله را مي نشاندند روي صندلي الکتريکي ، يا اينکه از سقف آويزانش مي کردند . ـ رشته مورد علاقه اش تاريخ بود . سال 1356 در دانشگاه فردوسي مشهد قبول شد . هر روز نماز صبحش را در حرم مي خواند . توي مسجد کرامت مشهد جلسات تفسير قرآن مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مدضله العالي را پيدا کرده بود . بچه هاي دانشجو را به اين جلسات مي برد . ـ اهل مطالعه و تحقيق بود .با اشتياق مي خواند . گاهي با اساتيد به شدت بحث مي کرد ، مخصوصاً اساتيدي که برداشت صحيحي از تاريخ اسلام نداشتند . مي گفتند :اگر حسين در کلاس باشد ، ما به کلاس نمي آييم . اهل تحليل بود . در دوره اي که گروه هاي مختلف سياسي در حال جذب جوانان بودند ، با رهنمودهاي آيت الله خامنه اي و شهيد هاشمي نژاد ، ذره اي از مسير صحيح انقلاب دور نشد . ـ قبل از پيروزي انقلاب يک بار به اهواز آمد . از اينکه روي ديوارها شعاري نوشته نشده بود ، بسيار ناراحت شد . شبانه با يکي از دوستانش رفتند و اولين شعاري که نوشت اين بود :«تنها ره سعادت ، ايمان ، جهاد ، شهادت » اهل آرامش نبود . گروه موحدين را تشکيل داده بود و مرتب براي انقلاب فعاليت مي کرد .تکبير مي گفت . بعد از تبعيد امام از عراق به مقصد نامعلوم ، شبانه براي نشان دادن خشم ملت ايران ، کنسولگري عراق را در خرمشهر به آتش کشيد . برنامه چريکي بعدي اش زمينه سازي براي اعتصاب شرکت نفت بود . ـ رفت اهواز تا اسلحه و تدارکات تهيه کند . به تعداد بچه ها هم نهج البلاغه خريد .مي گفت همراه با آموزش نظامي ، بايد با نهج البلاغه هم آشنا شويد . ـ فرمانده بود .ولي از انجام هيچ کاري روي گردان نبود . اسامي بچه ها براي نگهباني دادن ، تنظيم شده بود . حسين ناراحت بود که چرا نام او را در ليست نگهباني ننوشته اند . ـ صدام شايعه کرده بود که عشاير عرب خوزستان طرفدار او هستند و در نفوذ عراقي ها به ايران ، کمک کرده اند . حسين فکر خنثي کردن شايعات بود . تصميم گرفت گروهي از عشاير عرب را به ديدار امام ببرد . هزاران نفر از عشاير عرب ، براي ديدار امام ثبت نام کردند . ـ بني صدر دستور داده بود که بايد نيروهاي مستقر در هويزه عقب نشيني کنند و به سوسنگرد بيايند .حسين مي گفت : هويزه در دل دشمن است و ما از اينجا نمي توانيم به عراق ضربه بزنيم . شخصاً با بني صدر هم صحبت کرده بود . وقتي که ديد راه به جايي نمي برد ، نامه اي به آيت الله خامنه اي نوشت و گفت که تعداد اسلحه هاي ما از تعداد نيروها هم کمتر است ، ولي مي مانيم ! ـ چهارم دي 1359 بيست تا سي نفر از جوانان با دست خالي ، اما با دل استوار از ايمان و توکل ، مقابل دشمن تا دندان مسلح ايستادگي کردند ، هيچ کس زنده نماند ! ـ عراقي ها با تانک از روي اجساد مطهر شهداي هويزه گذشتند . طوري که هيچ اثري از شهدا نماند . بعدها جنازه ها به سختي شناسايي شدند . حسين را از قرآني که در کنارش بود ، شناختند. قرآني با امضاي امام خميني (ره) و رهبر عزيزمان حضرت آيت الله خامنه اي ( مدظله ) ـ مادرحسين نيز شيرزني بود .بعد از تبعيد امام در سال 1342 ، تلگرافي براي شاه فرستاد :اگر مسلماني چرا مرجع تقليد ما را تبعيد کرده اي و اگر مسلمان نيستي ، بگو ما تکليف خودمان را بدانيم . زينب وار در تمام سختي ها ايستادگي کرده بود .در سال 67 به رحمت ايزدي رفت و بنا به وصيتش درکنار حسين ، در هويزه آرام گرفت . منبع:ماهنامه قرآني ،آموزشي نسيم وحي،شماره 8 /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن