تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):نصيحت و خيرخواهى از حسود محال است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803174319




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهرت عوام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شهرت عوام
شهرت عوام نويسنده: استاد مطهري چندي بود كه در ميان مردم عوام ، نام شخصي بسيار برده مي شد. و شهرت او به قدس و تقوا و ديانت پيچيده بود. همه جا عامه مردم ، سخن از بزرگي و بزرگواري او مي گفتند. مكرر در محضر امام صادق ، سخن از آن مرد و ارادت و اخلاص عوام الناس نسبت به او به ميان مي آمد. امام به فكر افتاد كه دور از چشم ديگران ، آن مرد بزرگوار را كه تا اين حد مورد علاقه و ارادت توده مردم واقع شده از نزديك ببيند. يك روز، به طور ناشناس ، نزد او رفت ، ديد ارادتمندان وي كه همه از طبقه عوام بودند غوغايي در اطراف او بپا كرده اند. امام بدون آنكه خود را بنماياند و معرفي كند، ناظر جريان بود. اولين چيزي كه نظر امام را جلب كرد، اطوارها و ژستهاي عوام فريبانه وي بود. تا آنكه او از مردم جدا شد و به تنهايي راهي را پيش گرفت . امام آهسته به دنبال او روان شد تا ببيند كجا مي رود و چه مي كند و اعمال جالب و مورد توجه اين مرد از چه نوع اعمالي است ؟ طولي نكشيد كه آن مرد جلو دكان نانوايي ايستاد. امام با كمال تعجب مشاهده كرد كه اين مرد، همينكه چشم صاحب دكان را غافل ديد، آهسته دو عدد نان برداشت و در زير جامه خويش مخفي كرد و راه افتاد. امام با خود گفت ، شايد منظورش خريداري است و پول نان را قبلاً داده يا بعدا خواهد داد. ولي بعد فكر كرد، اگر اين طور بود پس چرا همينكه چشم نانواي بيچاره را دور ديد نانها رابلند كرد و راه افتاد. باز امام آن مرد را تعقيب كرد و هنوز در فكر جريان دكان نانوايي بود كه ديد در مقابل بساط يك ميوه فروش ايستاد، آنجا هم مقداري درنگ كرد و تا چشم ميوه فروش را دور ديد، دو عدد انار برداشت و زير جامه خود پنهان كرد و راه افتاد. بر تعجب امام افزوده شد. تعجب امام آن وقت به منتها درجه رسيد كه ديد آن مرد رفت به سراغ يك نفر مريض و نانها و انارها را به او داد و راه افتاد، در اين وقت امام خود را به آن مرد رساند و اظهار داشت :من امروز كار عجيبي از تو ديدم تمام جريان را برايش بازگو كرد و از او توضيح خواست . او نگاهي به قيافه امام كرد و گفت : خيال مي كنم تو جعفر بن محمدي ؟ بلي درست حدس زدي ، من جعفر بن محمدم . البته تو فرزند رسول خدايي و داراي شرافت نسب مي باشي ، اما افسوس كه اين اندازه جاهل و ناداني . چه جهالتي از من ديدي ؟ همين پرسشي كه مي كني از منتهاي جهالت است ، معلوم مي شود كه يك حساب ساده را در كار دين نمي تواني درك كني ، مگر نمي داني كه خداوند در قرآن فرموده : مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها؛ هر كار نيكي ده برابر پاداش دارد. باز قرآن فرمود: وَمَنْ جاَّءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزي اِلاّ مِثْلَها؛ هر كار بد فقط يك برابر كيفر دارد روي اين حساب پس من دو نان دزديدم دو خطا محسوب شد، دو انار هم دزديدم دو خطاي ديگر شد، مجموعا چهار خطا شد، اما از آن طرف آن دو نان و آن دو انار را در راه خدا دادم ، در برابر هر كدام از آنها ده حسنه دارم ، مجموعا چهل حسنه نصيب من مي شود. در اينجا يك حساب خيلي ساده نتيجه مطلب را روشن مي كند. و آن اينكه چون چهار را از چهل تفريق كنيم ، سي و شش باقي مي ماند. بنابراين من 36 حسنه خالص دارم . و اين است آن حساب ساده اي كه گفتم تو از درك آن عاجزي !!! خدا تو را مرگ بدهد، جاهل توئي كه به خيال خود اين طور حساب مي كني . آيه قرآن را مگر نشنيده اي كه مي فرمايد:اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ؛ خدا فقط عمل پرهيزگاران را مي پذيرد. حالا يك حساب بسيار ساده كافي است كه تو را به اشتباهت واقف كند، تو به اقرار خودت چهار گناه مرتكب شدي و چون مال مردم را به نام صدقه و احسان به ديگران دادي نه تنها حسنه اي نداري ، بلكه به عدد هر يك از آنها گناه ديگري مرتكب شدي . پس چهار گناه ديگر بر چهار گناه اولي تو اضافه شد و مجموعا هشت گناه شد هيچ حسنه اي هم نداري . امام اين بيان را كرد و در حالي كه چشمان بهت زده او به صورت امام خيره شده بود، او را رها كرد و برگشت . امام صادق وقتي اين داستان را براي دوستان نقل كرد، فرمود:اينگونه تفسيرها و توجيه هاي جاهلانه و زشت در امور ديني سبب مي شود كه عده اي گمراه شوند و ديگران را هم گمراه سازند.منبع: داستان راستان  /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن