تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835124855
- عوامل غيرادبي نقش اساسي در شهرت صادق هدايت داشت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون: صادق هدايت نويسنده مشهوري در ايران است و عمده شهرت آن نيز به خاطر كتاب «بوف كور» است. البته اين نويسنده در خارج از ايران نيز كاملا شناخته شده است و متاسفانه در برخي از اوقات ادبيات ايران را كاملا با اين نويسنده ميشناسند. به گزارش خبرگزاري فارس، با اين حال مناقشه بر روي اين نويسنده ايراني زياد است؛ از شيفتگاني كه هيچ نقدي بر آثار اين نويسنده را بر نميتابند و عدهاي ديگر همانند محمدرضا سرشار معتقدند هدايت يك نويسنده كاملا معمولي و حتي ضعيف است و بر اثر اتفاقاتي غيرمعمولي اين چنين بزرگ! و مشهور شده است. متن زير بخشي از مصاحبه بخشي از مصاحبه طولاني سرشار با ماهنامه تخصصي «فرهنگ عمومي» است كه با عنوان «بازخواني انتقادي ادبيات داستاني معاصر ايران» منتشر شده است كه بخش مربوط به صادق هدايت به دليل سالگرد خودكشي وي در فرانسه در 190فروردين 1330شمسي با اندكي تلخصي در پي ميآيد. ضمن اين كه در روزهاي آينده نيز مطالبي در خصوص نقد آثار هدايت منتشر خواهد شد. ** داستانهاي هدايت تقليدي ناقص و دست و پا شكسته از داستانهاي غربي است سئوال: اگر اجازه بفرمائيد سؤالي را در مورد هدايت مطرح كنيم از آن جهت كه شما به طور ويژه روي صادق هدايت كار كرديد و ميتوان گفت چه در قالب كتاب و چه در هيئت بحثهاي شفاهي در قالب ميزگرد و نقدهاي شفاهي، گمان ميكنم آثار اصلي هدايت را بطور مشخص نقادي كرديد. معروفترينش «حقيقت بوف كور» است كه كتابي حجيمتر از خود كتاب هدايت است، هدايت از نظر ادبي و از نظر فكري چه جايگاهي دارد و اگر جوانان ما سراغ هدايت بروند چه آفاتي گريبانگر آنان خواهد شد؟ و اگر سراغ او نروند چه چيزي را از دست ميدهند؟ محمدرضا سرشار: نويسندگان از دو جنبه قابل بررسي هستند: يكي از نظر زمانهاي كه در آن زندگي ميكردند و در قياس با همكاران خودشان؛ و يكي نسبت به ادبيات امروز و نويسندگان امروزي. هدايت در ارتباط با زمانه خودش كه، اصلاً اين شأن و جايگاهي را كه امروزه برايش تبليغ ميشود، ندارد. من باب مثال، سعي كردهاند در همه چيز براي او سابقه پيشكسوتي جعل كنند. مثلاً به عنوان پدر داستاننويسي جديد معاصر. خوب اگر به ادعاي خودتان جمالزاده پدر و آغازگر اين نوع داستان هست، پس هدايت چيست؟ يك جريان كه چند تا پدر نميتواند داشته باشد! از قضا كار جمالزاده، بعضاً تلفيقي از قصهنويسي قديم ايراني با داستاننويسي امروز غربي است. در حالي كه در مورد هدايت تقليدي كاملاً ناقص و دست و پا شكسته از داستان غربي ميشود. يعني همان يك مقداري هم كه -به تعبير شما- اميد به اين بود كه ما دوران گذاري را در ادبيات شروع كنيم و كمكم به يك ادبيات داستاني كاملاً بومي برسيم، براي هميشه از بين برد. براي اينكه هدايت با ادبيات داستاني گذشته ايران آشنايي نداشت. يعني نسبت به ادبيات داستاني كهن ايران، بيسواد بود. همانطور كه در ارتباط با زبان فارسي، حتي به عنوان يك فارسيزبان عامي هم نميتواند درست بنويسد. يعني نوشتههاي او پراز غلط هاي آشكار است. ** نويسندهاي كه فارسي بلد نبود اما پدر داستاننويسي ايران بود سئوال: يعني اين درست است كه هدايت بلد نبوده فارسي بنويسد؟ محمدرضا سرشار: واقعاً هدايت فارسياش فوقالعاده ضعيف و غلط و ابتدايي است. يعني اگر اين متون او را يك دانشآموز دبيرستاني بدون ادعاي نويسندگي مينوشت، بهتر از هدايت مينوشت. (اتفاقاً در گذشته دانشآموزان مدارس ما در زبان و ادبيات فارسي قوي بودند با بوستان و گلستان و ديگر متون كهن ادبي شروع ميكردند. تا آنجا كه يكي از تفاخرهايي كه پدران ما نسبت به فرزندان خودشان ميكردند در همين زمينه بود.) مشكل هدايت كماستعدادي او در خيلي چيزها است. در رياضي و علوم تجربي كه كاملاً ضعيف است. ضمن اينكه در علوم انساني هم ما استعداد خاصي از او نديدهايم. اين حكايت زبان فارسي هدايت است. در داستان هاي كوتاه، شما صادق هدايت را مثلاً با صادق چوبك مقايسه كنيد؛ كه تقريباً برخي از كارهايشان همزمان منتشر شده است. در اين مقايسه چوبك قويتر از هدايت است با اينكه هر دو غربزده و لامذهب هستند. كمي بعد، با اندك فاصلهاي، آلاحمد را داريم. در كارهاي او داستانهاي كوتاه خيلي بهتري نسبت به داستانهاي كوتاه هدايت پيدا ميشود. بنابراين اگر بنا باشد به صرف اينكه نويسندهاي مثل هدايت با فاصله زماني ده ساله از جمالزاده [اولين كار هدايت حدود ده سال بعد از اولين كار جمالزاده منتشر شد] به صرف اينكه داستان كوتاه و بلند ايراني متأثر از غرب را، كه با جمالزاده شروع شد، قدري غربزدهتر كرده است، براي او هم فضل پيشكسوتي و شأن پدري در اين موضوع قائل شويم، طبيعتاً بايد براي صادق چوبك هم فضل پيشكسوتي و پدري ديگري قائل شويم. براي آل احمد فضل پيشكسوتي ديگري. همين جور با هر نويسنده قدري متفاوتي، بايد يك پدر براي ادبيات داستاني معاصر كشور جديد درست كنيم! درحاليكه نه عقلاً و نه در هيچ جاي دنياي متمدن، اين گونه نيست. لذا اينكه عدهاي هدايت را پدر داستاننويسي جديد ايران ميدانند، كاملاً نادرست و جعلي است. يك وجه پيشكسوتي ديگر ميخواستند براي او در مورد آغازكننده اهتمام به گردآوري فرهنگ و ادبيات عاميانه قائل شوند. كه آن هم كذب محض است. سالها قبل از هدايت ادبيات عاميانه ايران توسط غربيها شروع شد. و حاصلش منتشر هم شده بود. يعني كاري نبود كه ايرانيها شروع كرده باشند. بعد از غربيها و همزمان با هدايت، كسي چون كوهي كرماني هست كه در اين زمينه كار و آثاري منتشركرده، كه خيلي هم قابل توجه است. حالا اينكه بيايند بگويند صادق هدايت چون مثلاً در اين كار از حروف فنوتيك استفاده كرده و آن ديگري نكرده بود پس فضل پيشكسوتي در اين امر هم متعلق به او است كه نميشود! لذا اين مورد هم كذب است. از همين موارد است كه هر فضلي براي هدايت قائل شدهاند دروغ است. اما اگر ترجمه آثار به زبانهاي ديگر ملاك باشد، سال 1316 «پيامبر» زينالعابدين رهنما منتشر شده است. همان زمان، اين اثر به زبانهاي فرانسه، عربي، انگليسي در همان زمان ترجمه و چاپ شد. اتفاقاً چاپ اول اين كتاب به زبان عربي در دمشق است. و اين كتاب تا پيروزي انقلاب دهها بار چاپ شد. در حالي كه اولين اثر هدايت، بعد از مرگ او در سال 1332 (شانزده سال بعد)، آن هم تحت تأثير عوامل كاملاً غير ادبي، به زبان فرانسه چاپ شد. شما به لحاظ زبان، به لحاظ توصيف، به لحاظ ساختار و به لحاظ حجم اين رمان را با «بوف كور» هدايت مقايسه كنيد كه مثلا يك داستان بلند 140 صفحهاي است. اصلاً توانايي اين دو نويسنده در داستاننويسي، غيرقابلمقايسه است. در واقع ميتوان گفت به اين لحاظ، زين العابدين رهنما در مقام استادي هدايت است. لذا اين ادعا كه او نسبت به نويسندگان همزمان خود، يك سروگردن يا بيشتر بلندتر است هم، درست نيست؛ و ادعايي بيش نيست! در واقع هدايت نويسندهاي است كه شايد بتوان براي او تعبير «نويسنده گلخانهاي» را به كار برد يعني عناصر غيرادبي مختلفي جمع شدند تا هدايت را هدايت كنند. كه اولين آنها همان راديو بي بي سي و دوستان او مينوي و فرزاد در اين راديوي استعماري بودند. اين غربزدگي روشنفكران و اهالي ادبيات ما هم باعث شد، كه چون بي بي سي ازهدايت و آثار او تعريف كرده بود، يكدفعه به اين فكر افتادند اين كيست كه ما تا حالا نشناختيمش؟! در خاطرات كسي مثل فرزانه هم هست؛ كه ميگويد: صبح روز بعد از انتشار موضوع از بي بي سي، ما راه افتاديم كه ببينيم اين صادق هدايت چه كسي است كه تا آن روز متوجه او نشده بوديم! ** آثار هدايت فاقد ارزش خواندن است و به درد موزهها ميخورد در مورد قسمت دوم سؤال شما هم، بايد بگويم: در حال حاضر آثار هدايت موجود است. داستانهاي كوتاه هدايت جمعاً سيوچهارتاست، اما به غير از سه چهارتاي آنها كه آنها هم به دلايل غير داستاني و غير ادبي بعضاً و گهگاه در ميان محافل شبهروشنفكري دانشگاهي مطرح است، بقيه اين داستانها، عمدتاً حتي فاقد ارزش خواندن است. نه اينكه ضعيف باشد؛ اصلاً فاقد ارزش خواندن است. ما با حضور برخي دوستان در جمعهايي آنها را نقد كرديم و آن نقد هم إنشاءالله امسال منتشر ميشود. بخوانند تا دلايل اين حرف مرا ببينند. جوان امروز ما بايد ببيند براي چه به سراغ اين آثار ميرود؟ اگر ميخواهد از آنها داستاننويسي بياموزد، بداند كه چيزي دستگير او نميشود. ضمن اينكه برايش، غلط يا بد آموزي فني هم دارد. يعني با خواندن اينها ممكن است تصور كند داستاننويسي به همين آساني است. بعد مينويسد و ميبيند هيچ كس از آثار او استقبال نميكند و در حيرت فرو ميرود كه چطور هدايت كه ضعيفتر از او نوشت، از آثارش آن همه استقبال شد؛ اما من مينويسم كسي حاضر نيست حتي در يك مجله آن را چاپ كند؟! در نتيجه، اين باعث سرخوردگي جوانان ما ميشود. يك وقت است كه كسي به عنوان آشنايي با تاريخ ادبيات به سراغ آثار هدايت ميرود؛ كه آن بحث ديگري است. اگر كسي رشته او ادبيات است و ميخواهد ببيند سير داستاننويسي ما چگونه بوده است، عيبي ندارد آثار هدايت را مطالعه كند. به همان تعبيري كه امام(ره) راجع به كمونيسم به كار بردند، خيلي از آثار داستاني از مشروطه به اين طرف ما، الان فقط به درد موزههاي ادبي ميخورند؛ تا اهالي ادبيات، به عنوان آثار باستاني به آنها نگاه كنند و ببينند درگذشتهاي نه چندان دور، مردم ما چگونه داستان مينوشتند. در آن صورت، هم خوشحال ميشوند كه الان ما اين قدر پيش رفتهايم، واز كجا شروع كردهايم و به كجا رسيدهايم. ** «داش آكل» در آثار هدايت استثنا است اما داراي اشكالات اساسي است آن سه چهار داستان كوتاه هدايت هم كه اشاره شد، عمدتاً به علت ناقص بودن نوشته، ابهام مخل، استفاده از نمادهاي كاملاً شخصي و بازيهاي بيمنطق با عناصر داستان است كه در حال حاضر، گهگاه در معدودي از محافل ادبي شبهروشنفكري بعضاً مطرح ميشود. بعد هم اين نقص و ضعفها را دال بر قوي و عميق بودن اثر تلقي ميكنند! همين داستانهاي «سه قطره خون» ، «تاريكخانه» و «زنده به گور». «داش آكل» در كارهاي صادق هدايت، از جهاتي استثنا است و به نظر ميرسد قصه آن را در جايي شنيده و بعد براساس آن، اين را نوشته است. اما آن هم از نظر ساختاري اشكالات اساسي دارد. ولي قصهي جالبي دارد. يعني نه زوايه ديد درست و حسابي دارد، نه پرداخت شخصيت درست و حسابي دارد، نه پيرنگ معقول و سنجيدهاي دارد... . با وجود اين در مورد هدايت، تب و موجي درست كردهاند كه متأسفانه از طرف بعضي اساتيد يا بيسواد يا مغرض، مدام طوري به دانشجويان القا ميشود كه تصور كنند مثلاً اگر كارهاي هدايت را نخوانده باشند چيزي كم دارند. در نتيجه، اغلب، آثارش را ميخرند يا اصلاً نميخوانند يا يكي دوتاي آنها را كه ميخوانند ميبينند ارزش خواندن ندارد. يا ميخوانند و لذتي نميبرند و استفادهاي نميكنند؛ منتها روي آن را ندارند كه اين را به ديگران بگويند. ميترسند متهم به بيسوادي شوند! من فكر ميكنم هيچ شخصي كه اندك آشنايي با ادبيات داستاني اصيل داشته باشد وجود ندارد كه امروز از خواندن آثار هدايت حظّ ادبي ببرد. ** نقدهاي هدايت به مذهب روش افراد بيسواد است سئوال: بيترديد علاوه بر اين فوايد اخلاقي و فكري هم ندارد. محمدرضا سرشار: من خواستم فعلاً بحث محتوايي نكنم. به لحاظ محتوايي كه اصلاً بسياري از اين كارها مبتذل است. يعني انسان حيرت ميكند مثلاً كسي با ادعاي روشنفكري، اين قدر نسبت به مسائل اعتقادي و فكري جاهل باشد كه مثلاً حتي وقتي بخواهد مذهب را بكوبد، اين جورعوامانه بكوبد. يعني روش او در اين موارد، روش آدمهاي بيسواد و عوام براي كوبيدن مذهب است. به علاوه اينكه، هيچ درونمايه عميقي، هيچ حرف نويي، يك محتواي ارزشمند، در اين آثار نميبينيم. براي اينكه خود نويسنده از اين عوالم بري و كاملاً دور بوده است. سئوال: آيا شما نقد دكتر شميسا [نقد كه حالا چه عرض كنيم] و آن چيزي كه تحت عنوان «داستان يك روح» نوشته است را ملاحظه كردهايد؟ محمدرضا سرشار: اولين نكتهاي كه خيلي تو ذوق من زد اين بود كه ديدم ايشان دنبال بهانهاي بوده كه براي تجديد چاپ «بوف كور» مجوزي شبه قانوني پيدا كند. من نه نشنيده و نه خواندهام، كه در هيچ نقدي در هيچ جاي دنيا، بيايند تمام آن داستان مورد نقد را در خلال نقد آن بياورند. آقاي شميسا، متأسفانه اين كار را كرده است. بعد، مثل معلمهاي دبيرستان كه مثلاً شعري را براي دانشآموزانش ميخواند و معني ميكند، يك بخش از كتاب را ميآورد، و راجع به آن، توضيح ميدهد. بخش ديگري را ميآورد. به همين ترتيب، كاملاً پيوسته و دنبال هم، داستان را ادامه ميدهد. به همين دليل ميخواهم عرض كنم كه با وجود اين كتاب به اصطلاح نقد آقاي شميسا، هرگز «بوف كور» هدايت در ايران عملاً ممنوع چاپ نبوده است. چون موقعي كه خود كتاب اجازه نداشته آقاي شميسا با اين ترفند كتاب را چاپ ميكرده است. بعد از آن هم، به نظر من، كار ايشان نقد نيست و بيشتر يك تفسير شخصي اغلب فاقد پشتوانه واقعي از متن اثر است. چون من نديدم كه ايشان به معني واقعي وارد نقد عناصر ساختاري اثر شود. عمدهي كار او معني كردن و تفسير كردن اين اثر؛ آن هم عمدتاً متأثر از نقدهاي ماقبل خودش است. همان تعابير شبه روانشناختي و انطباق اينها روي اثر و اينگونه بحثها. در واقع عمده نقدهايي كه بنده در مورد بوف كور ديدم، نقدهاي ادبي نيستند. يعني در بهترين شكل آنها، تفاسير شبه روانشناختياند، من كلاً آقاي شميسا را اگر بخواهيم با اين نقد دربارهاش قضاوت كنيم منتقد ادبي نميدانم. سئوال: شما فرموديد شميسا اصلاً بحث ساختاري نكرده است، آيا به لحاظ محتوا فكر ميكنيد حرفهايي كه او زده واقعيت نفس الامري دراثر صادق هدايت دارد يا كاملاً تفسير به رأي شخصي است؟ ** خانلري ميگفت هدايت را بت نكنيم محمدرضا سرشار: عرض كردم، خود هدايت هم جلو جلو پيشبيني كرده بود كه بعدها چنين چهره اسطورهاي از او درست و چنان تفاسير عجيب و غريبي از برخي آثارش بكنند. خانلري هم در همان زمان خوب گفته است كه سعي نكنيم از هدايت يك بت بينقص درست كنيم. با اينكه او به تعبيري خود رفيق هدايت بوده است. نه. اين چيزهايي كه آقاي شميسا به اين اثر نسبت ميدهد اغلب فاقد پشتوانه استدلالي و متني -از خود «بوف كور»- است. بخش اعظم نقد بنده بر «بوف كور»، نقد نوشتههايي است كه به اسم نقد درمورد اين اثر نوشته شده؛ و از جمله -اگر اسم هم نبردم- بخشي از آن، نقد همين نوشته ايشان بوده است. خوشبختانه آن كتابي كه آقاي فرزانه به عنوان خاطراتش منتشركرد چون واقعياتي را در آنجا آورده است، دانسته و ندانسته پته خيلي از نقدوارهها و تفاسير نوشته شده بر «بوف كور» را روي آب ريخته است. 999 منتظراخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم: سالروز مرگ صادق هدايت صادق هدايت بوف كور محمدرضا سرشار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]
-
گوناگون
پربازدیدترینها