تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):مؤمن نيازمند سه چيز است: توفيقى از پروردگار، پند دهنده اى از درون خويش و پذيرش از نصيح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803274552




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نظام حقوق زن و خانواده در اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نظام حقوق زن و خانواده در اسلام
نظام حقوق زن و خانواده در اسلام مقدمهيکي از شاخه هاي حقوق مدني ، حقوق خانواده است . حقوق خانواده ، بويژه حقوق زن ، اهميت قابل ملاحظه اي دارد . از آن جا که در نظام حقوقي خانواده در اسلام گهگاه تفاوتهايي بين زن و مرد وجود دارد ، برخي نا آگاهان يا مغرضان ، آن را بر تبعيض هاي ناروا حمل نموده و از اين جهت اسلام را مورد سؤال يا حمله قرار مي دهند . براي روشن شدن حقيقت اين امر ، مي بايست در آغاز نگاهي به وضعيت اجتماعي ، حقوقي و ارزشي زن در ديگر جوامع بيندازيم ، تا تحول و تکاملي را که اسلام نسبت به حقوق زنان پديد آورده است بهتر درک کنيم . سپس نگاه اسلام به زن را از بعد انسان شناختي و ارزشي مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم و آنگاه به موضوع اصلي بحث ، يعني نگاه اسلام به زن ، از بعد حقوقي بپردازيم . چرا که بدون روشن شدن نگاه اول، بحث از نگاه دوم چندان موفقيت آميز نخواهد بود .الف) جايگاه ارزشي ، اجتماعي و حقوقي زن در جوامع مختلفزن تا پيش از وضعيت بظاهر مترقي و مطلوب کنوني اش ، همواره و همه جا - بجز در قطعاتي کوچک و کوتاه ، که در پرتو وحي ، ارزش يافته و انسان انگاشته شده - به گونه ها و درجات متفاوت ، عنصري غير انساني ، نيمه انساني ، طفيلي ، بدون حق و يا با کمترين حق ، فرض شده است . در اين جهت ، ملل متمدن هم دست کمي از جوامع بدوي و غير متمدن نداشته اند .نگاهي گذرا به وضعيت زنان در جوامع و قبايل مختلف در طول تاريخ اثبات کننده ي اين مدعا است . اول : در جوامع غير متمدن- در قبايل استراليا ، زن حکم حيوان اهلي را داشته که فقط براي دفع شهوت و توليد نسل بکار مي رفته است و سابقا در مواقع قحط و غلاء ، زنان را کشته و مي خوردند .- در آفريقاي مرکزي ، مثل اقيانوسيه ، زن از غذا خوردن با شوهر ممنوع است . پدر خانواده روي کوچکترين بهانه اي همسر خود را به حدي مي زند که مشرف به مرگ مي شود .- در جزاير مارکيز ، غذاهاي لذيذ از قبيل گوشت مرغ و خوک ، نارگيل و گردو ، اغذيه ي الهي ناميده مي شود . اين اطعمه مخصوص خدايان و مردان است . زنها را در اين غذاها حقي و طمعي نيست .- در چين ، زن حق غذا خوردن با شوهر و يا پسرانش را نداشته است .- در بيرماني ، شوهران حق دارند زنهاي خود را به خارجي قرض دهند . در موردي که شوهر يا پدر ، مقروض باشد ، دعوا بر عليه زن اقامه مي شود و ممکن است طلبکار بجاي پول ، از زن يا دختر بدهکار استفاده نمايد .- در هند و بيرماني ، شوهر ، زن خود را به نام خدمتکار و کنيز مي نامد ؛ به عکس ، زن بايد او را ارباب ، عاليجناب و گاهي خداوندگار خطاب کند .- در عربستان جاهلي ، وضع زنان و دختران بسيار رقت آور بوده است . دختران در نظر پدران ، و زنان در نظر شوهران ، موجودي ضعيف ، بي قيمت و شيء قابل تملک و معامله بوده اند . کشتن دختران در عربستان نشان مي دهد که اختيارات مرد نامحدود بوده و مادر حتي در درون خانه ، حق هيچ مداخله اي در ا مر زندگي نداشته است . در بعضي قبايل عرب ، دختران تازه زائيده شده را سر مي بريدند ، بعضي ها کودک را از بالاي قله به پائين پرتاب مي کردند ، بعضي ديگر دختر را به آب غرق مي نمودند يا زنده به گور مي کردند .دوم : در جوامع متمدن- در رم پدر مي توانسته تصميم بگيرد که فرزند جديد الولاده بايد بميرد . همچنين حق داشته به حيات هر يک از اعضاي خانواده ، مخصوصا زن خود خاتمه دهد . ترکه و ارث پدر فقط به پسرانش مي رسيد که فرزند حقوقي او هستند . دختران و زن متوفي حقي در ميراث نداشتند . به عکس ، فرزند خوانده ، مانند فرزند ارث مي برد . در حقوق رم قديم ؛ زن و دختر داراي هيچ گونه شخصيت و اختياري نبودند . دختران و زنان بيشتر مانند شيئي مملوک مورد معامله واقع مي شدند . حق مالکيت ، معاشرت ، رفت و آمد و حتي حق حيات نداشتند . پدر هر وقت صلاح مي دانست مي توانست آنها را بفروشد و قرض و کرايه دهد و يا بکشد . در انتخاب شوهر ، به هيچ وجه نظر زن دخيل نبوده و بدون چون و چرا بايد تسليم شود .- در يونان ، چون منظور از ازدواج ، صرفا بقاي نسل خانواده به وسيله ي فرزندان ذکور بوده ، بدور انداختن زناني که پسر نمي آوردند مانعي نداشته است . زن شيئي قابل تملک و عنصر توالد و ارضاي شهوات بوده و به هيچ وجه او را شريک مرد و واجد قواي کامل بشري نمي دانسته اند . بسياري از متفکرين معتقد بوده اند که زن داراي روح خالد انساني نيست و به همين مناسبت حق ندارد بعد از وفات شوهر زندگي کند . سوختن زنده زنده با جسد شوهر متوفي ، در بعضي نقاط عالم ناشي از همين عقيده است . اين وضعيت رقت آور در غرب همچنان ادامه داشت تا اين که با ظهور حضرت مسيح - عليه السلام - و افکار مذهبي پيروان او و بعدا تأثير اسلام در غرب ، بتدريج وضع زنان از صورت شيء قابل تملک ، به انسان داراي حق مالکيت و حقوق اجتماعي ، تغيير يافت . البته اين تغيير خيلي با تاخير و کندي صورت مي گرفت ، به گونه اي که مثلا در کشورهاي اسکانديناوي ( سوئد ، نروژ ، دانمارک ) تا همين سده هاي اخير ، به دختر مطلقا ارث نمي دادند ، و يا آن که هم اکنون نيز ، زن پس از ازدواج ، نام خانوادگي خويش را از دست داده وبه نام شوهرش خوانده مي شود ، و اين خود نشاني از باقي مانده هاي نگاه طفيلي وار غرب به زن است .- در مشرق زمين و ايران قديم نيز وضعيت کمابيش چنين بوده است . دختر در انتخاب شوهر حق اظهار نظر نداشته است ، بلکه بايد صد در صد متابعت کند . در جامعه ايراني به دلايل نژاد پرستانه ، ازدواج با بيگانه ممنوع بوده است . و افراط در اين مسئله ، کار را به جايي کشانده است که براي رهايي از بن بست ، ازدواج با محارم مشروع تلقي شده است . ازدواج بهرام چوبين با خواهرش گرديه ، نمونه اي از آن است . از سوي ديگر طلاق ، بدون هيچ مصلحت شرعي و عقلي و رعايت طرفين امکان پذير بوده است ، در ايران قديم نيز مثل روم و يونان ، مرد در استفاده از عوايد ملکي و يا دستمزد زنان - حتي بر خلاف رضايت زن - کاملا مختار بوده است ، زيرا زن هيچ حق مستقل اقتصادي نداشته است . (1)سوم : فمينيسم- اين همه محروميت و اسارت و تبعيض و ستم ، بطور طبيعي سبب پيدايش جنبشي زن مدارانه در جهت آزادي هاي زن از يک سو ، و برابري و تساوي او با مرد از سوي ديگر ، شد که به دليل خاستگاه انفعالي و واکنشي آن ، اين بار به نوعي ديگر ، زنان را به اسارت کشيد و به آنان ستم نمود . استاد شهيد مرتضي مطهري در اين زمينه مي نويسد : « نهضتي که در اروپا براي احقاق حقوق پايمال شده زن صورت گرفت به دليل آن که دير (2) به اين فکر افتاده بودند ، با دستپاچگي و عجله زيادي انجام گرفت . احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگويد و راهنما قرار گيرد . از اين رو تر و خشک با يکديگر سوخت . اين نهضت يک سلسله بدبختي هايي را از زن گرفت و حقوق زيادي به او داد و درهاي بسته اي را باز کرد اما در عوض ، بدبختي ها و بيچارگي هاي ديگري براي خود زن و براي جامعه بشريت به وجود آورد ». (3) افزون بر آن ، در جريان همين جنبش نيز دست ناپيداي مرد خود خواه و پول پرست و لذت جوي غربي بشدت مؤثر بود .از يک سو و در شرايط گسترش تکنولوژي و تاسيس کارخانه هاي بزرگ براي دستيابي به نيروي کار ارزان ، مالکيت زن را به رسميت شناخت ، تا بهتر بتواند از او به عنوان کارگر استفاده کند به همين جهت ، بي توجه به ويژگي خاص زنان ، آنچنان او را در حقوق کار ( و به عبارت بهتر در تکليف کار ) همسان و همسنگ مردان پنداشت و کارهاي سنگين صرفا مردانه را در کارخانجات بر او تحميل کرد که فرياد پشيماني اين دسته از زنان غربي را از شعار تساوي حقوقي با مردان ، بلند ساخت (4) و از سوي ديگر با فرياد شعار آزادي و رهايي زن ، به گونه افراطي ، بيش از آن که او را از اسارت مرد آزاد سازند ، از قيد و بند اخلاق گسستند . مرد سالاران غربي ، حتي براي کامجويي خياباني خويش با نام آزادي آنچنان برنامه ريزي کردند که زنان در کوچه و خيابان ، در اداره و کارگاه ، با آرايش و خودنمايي لذت مردان را تأمين کنند . نتيجه طبيعي چنين افراطي ، فساد گسترده ا ي است که دامنگير غرب شده است به گونه اي که آنچنان نهاد خانواده را در معرض تزلزل و نابودي قرار داده است که هم اکنون براي انسان سعادت طلب و کمال جوي غربي ، سخن از حفظ کيان خانواده ، شيرين ترين سخن و بهترين شعار محسوب شده و گوينده ي آن به عنوان انسان مطلوب و ناجي بشر مطرح مي شود. از همين رو ، چندي است که مجددا نهضتهاي ديگري به عنوان نهضت دفاع از حقوق زن به راه افتاده است تا از اين ظلم و اسارت جديد جلوگيري کند . چرا که با آن نهضت عجولانه قديم ، هم کرامت زن در نتيجه ابتذال اخلاقي از دست رفت و هم در اثر اين بي کرامتي و بي ارزشي ، مردان به زنان بي رغبت شده و به همجنس گرايي روي آورده و در نتيجه نهاد خانواده بشدت آسيب پذير گشت .ب) زن در اسلامهرچند هدف اصلي اين نوشتار ، پرداختن به مباحث حقوقي مربوط به زنان از ديدگاه اسلام است ، اما از آن جا که نظام حقوقي زن و خانواده در اسلام ، مبتني بر نگاه اين مکتب به زن است ، بنابراين لازم است در آغاز به ديدگاه انسان شناختي و ارزشي اسلام نظري سريع انداخته و سپس از نظام حقوق زن و خانواده در اسلام ، سخن گوييم . در اين قسمت موضوع بحث ، صنف زن است در برابر صنف مرد ، بر خلاف قسمت مربوط به حقوق زن ، که بيشتر ( و نه کاملا ) موضوع بحث عناوين عرضي بر زن موضوع بحث است نه صنف زن ، همچون زن در برابر شوهر ، خواهر در برابر برادر ، مادر در برابر پدر و ... اول : زن در نگاه انسان شناختي و ارزشيوقتي از زن در برابر مرد سخن گفته مي شود ، چه بسا ممکن است در اولين مرحله ، نوعي تقابل و تضاد بين زن و مرد به ذهن خطور کند ، اما بايد دانست که هدف از اين مقايسه و مطالعه تطبيقي ، تعارف و شناخت بهترين راه تکامل و در نتيجه تعامل و همکاري هر چه بيشتر توسط هر يک از مرد و زن است و نه تقابل وتفاخر و تضاد و در نتيجه نزاع و درگيري و در افتادن به وادي انحطاط .از ديدگاه اسلام ، زن و مرد ، دو صنف اند از يک نوع و نه دو نوع از يک جنس ، و به همين جهت در عين داشتن وحدت نوعيه ، هر کدام ، از ويژگي هاي خاص خويش برخوردار است . و چه بسا ، همين ويژگي ها است که سبب برخي تفاوتهاي حقوقي بين زن و مرد شده است ، بي آن که کمترين اختلافي را در انسانيت و ارزشهاي انساني بين آنان پديد آورد . بنابراين مناسب است که در آغاز از وجوه اشتراک زن و مرد سخن گوييم و سپس از وجوه افتراق .1- اشتراک ها و تساوي هايک) زن ، انساني همچون مردبا مطالعه متون اسلام و بويژه قرآن کريم به خوبي روشن مي شود که از نگاه اسلام ، زن انساني است همچون مرد ، با همه ويژگي ها و لوازم انسانيت .از نظر اسلام ، اصلا انسانيت انسان ، به روح او وابسته است و نه تن او ، و روح انساني به مذکر و مؤنث تقسيم نمي شود . اين همساني مرد و زن در برخورداري از انسانيت را ، از ابعاد مختلف و گوناگون ، در متون ديني مي توان يافت .- در آفرينشزن و مرد ، در آفرينش کاملا يکسان و مساوي اند ، هم نسبت به مبدأ و چگونگي آفرينش و هم نسبت به هدف آفرينش .- از نظر مبدا آفرينش ؛ زن و مرد ، هر دو از يک مبدأ و گوهر پديد آمده اند ، و اين سخن هم نسبت به اولين انسان ، از زن و مرد ( آدم و حوا ) صادق است و هم نسبت به فرزندان دختر و پسر آنان در ادامه نسل بني آدم .قرآن کريم تصريح مي فرمايد که در نخستين آفرينش ، زنان از همان آفريده شده اند که مردان . (5) و امام باقر عليه السلام نيز در روايتي بر همين نکته تاکيد ورزيده اند . (6) چنانکه در ادامه نسل بني آدم ، همه آنان را ، اعم از زن و مرد ، آفريده از يک واقعيت مي داند ، واقعيتي که از آن به نامهاي مختلف ، همچون ماء ، طين ، تراب ، طين لازب ، نطفه ، نطفه امشاج ، صلصال من حمأ مسنون ، صلصال کالفخار و علق ،ياد شده است .- از نظر هدف آفرينش ؛ زن به خاطر همان هدف آفريده شده است که مرد براي آن آفريده شده است . اين همساني ، هم نسبت به هدف غايي از آفرينش نوع انسان صادق است و هم نسبت به هدف نزديک مربوط به آفرينش هر يک از دو صنف زن و مرد .از يک سو در برخي آيات قرآن هدف غايي و نهايي آفرينش مطلق انسان و از جمله زن ، استکمال او در پرتو عبادت معرفي شده است . (7) و در برخي آيات ديگر به تصريح و به تاکيد ، برابري زن و مرد در بهره مندي از مزاياي سلوک راه تکامل و عبوديت و يا ابتلا به عذابهاي ناشي از مخالفت با اين راه را ، اعلام نموده است و سرنوشتي واحد را براي مؤمن و مؤمنه ، صالح وصالحه و يا کافر و کافره و مشرک و مشرکه معرفي کرده است . (8)از سوي ديگر ، نسبت به هدف نزديک آفرينش هر يک از دو صنف زن و مرد ، سکن و آرامش يافتن هر يک را در کنار ديگري ، به عنوان هدف معرفي فرموده است . (9) همان طور که زن را آرامش بخش مرد معرفي کرده ، آرامش خود او را نيز در کنار مرد تأمين نموده است . لحن آيات قرآن در اين زمينه به گونه اي است که در عين اعلام نياز هر يک از زن و مرد به ديگري ، به اصالت و استقلال هر يک از دو صنف اشارت داشته و هيچ صنفي را طفيلي صنف ديگر قرار نمي دهد .- در ماهيت انساني و لوازم آنوقتي که زن و مرد در ابعاد مختلف آفرينش ، از اصل همساني برخوردار باشند ، طبعا بلحاظ برخورداري از ماهيت انساني و لوازم آن نيز يکسان بوده و از ارزش مساوي بهره مند خواهند بود و هيچکدام موجودي درجه دوم تلقي نخواهد شد .- در داشتن استعدادها و امکاناتنتيجه طبيعي همانندي زن و مرد در آفرينش و اتحاد در ماهيت انساني ، آن است که هر دو براي رسيدن به تکامل و هدف نهايي آفرينش انسان ، از استعدادها و امکانات يکساني برخوردارند و زن و يا مرد بودن ، موجب هيچ گونه مزيت و يا محروميتي نمي شود ، هر دو از روح الهي (10) بهره مندندو هر دو از ساختاري معتدل برخوردار . (11) هر دو داراي ابزار شناختي و ادراکي يکساني هستند (12) و نهاد هر دو بر فطرت الهي (13) سرشته شده است . هر دو حامل امانت الهي (14) و هر دو داراي وجدان اخلاقي اند (15) آسمان و زمين و آنچه در آن است ، خورشيد و ماه و شب و روز به يکسان مسخر هر دو قرار داده شده است (16) و هر دو يکسان از تعليم الهي (17) و نعمت بيان (18) بهره مندند و بالاخره هر دو همانند هم و در کنار هم مخاطب خداوند و پيامبران و بهره مند از هدايت آنان قرار گرفته اند . (19)- در موانع راه تکامل : موانعي که بر سر راه تکامل هر يک از زن و مرد قرار دارد نيز يکسان است و از اين جهت بين آن دو اختلافي نيست ، به عنوان مثال ، قرآن کريم ، همراه با ذکر مصاديق مختلفي ، نفس حيواني (20) و شيطان (21) را به يک گونه به عنوان موانع راه تکامل مرد و زن معرفي مي کند .دوم ) زن ، با ارزشي همچون مردلازمه قهري و نتيجه طبيعي تساوي و يکساني مرد و زن در آفرينش و ماهيت انساني و برخورداري از استعدادها و امکانات مساوي ، و امکان برابر در پيمودن راه تکامل ، تساوي ارزشي زن و مرد است . زن با کسب کمالات ، به همان سان ارجمند خواهد بود که مرد ؛ و با کسب رذايل ، همان گونه ضد ارزش خواهد شد که مرد . و اين ، افزون بر آن ارزش ذاتي است که هر دو بلحاظ بهره مندي از روح الهي ، به يکسان از آن بهره مندند . در اين جا سخن از ارزشها و يا ضد ارزشهاي اکتسابي است . زنان در بهره مندي از ارزشهايي همچون : ايمان ، سبقت در ايمان ،عمل صالح ، تقوا ، هجرت ، علم و دانش و ... با مردان تفاوتي ندارند ، چنانکه در انحطاط ناشي از کسب رذايلي چون : کفر ، شرک و نفاق با مرد اختلافي ندارند. (22) هرچند عموم و اطلاق خطابات و بيانات قرآني ، بيانگر اين تساوي ارزشي يا ضد ارزشي است ولي در عين حال براي رفع هر گونه ابهام ، نه تنها قرآن کريم در بسياري از موارد به تفصيل اما به يکسان از مردان و زنان بهره مند از اين اوصاف ارزشي يا ضد ارزشي نام مي برد (23) بلکه در هنگام ارائه الگوهاي مثبت و منفي ، از زنان نيک و بد ، در کنار مردان نيک و بد ياد مي کند و به عنوان مثال ، از حضرت حوا همسر حضرت آدم ، ساره همسر حضرت ابراهيم، مادر يحياي پيامبر همسر حضرت زکريا، مادر مريم همسر عمران ، حضرت مريم مادر حضرت عيسي ، مادر و خواهر حضرت موسي ، آسيه همسر فرعون مصر ، دختران شعيب پيامبر و بلقيس ملکه سبا به نيکي ياد مي کند و در برابر ، از زن نوح ، زن لوط و زن ابي لهب به زشتي نام مي برد ، و در اين مسير تا بدانجا پيش مي رود که زناني پاک و مؤمن ، همچون آسيه و مريم را به عنوان الگوي مؤمنين (24) و زناني همچون همسر نوح و همسر لوط (25) را به عنوان الگوي کافرين معرفي مي فرمايد و با اين معرفي ، استقلال شخصيت وي را نيز - چه مثبت و چه منفي - به نمايش مي گذارد.2- ويژگي ها و تفاوت هاهرچند گرايشات افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يک سو ، و ظلم تاريخي وارد بر زنان از سوي ديگر ، ممکن است سخن گفتن از تفاوتهاي زن و مرد را با مشکل و قضاوت پيشيني منفي روبرو سازد ، اما حقيقت آن است که واقعيات عيني تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند ، و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمي و بدني و هم از نظر روحي و عاطفي آنقدر روشن است که انکار آن ، همچون انکار بديهيات است . البته واضح است که سوء استفاده مردان از اين تفاوتهاي طبيعي و ذاتي هرگز نمي تواند دليلي بر نفي و انکار اين تفاوتها باشد ، بلکه بر عکس ، فقط با شناخت اين تفاوتها است که مي توان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه اي متناسب با اين واقعيات براي زن و مرد ا قدام نمود . تفاوت زن و مرد - چه به صورت درست و چه به صورت نادرست - از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه اي همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونه اي ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژي ، روان شناسي و جامعه شناسي قرار دارد . قبل از بيان برخي از اين ويژگي ها و تفاوتها بايد به اين نکته ي مهم توجه داشت که از ديدگاه اسلام « اين تفاوتها به هيچ وجه به اين که مرد يا زن جنس برتر است و ديگري جنس پائين تر و پست تر و ناقص تر مربوط نيست . قانون خلقت از اين تفاوتها منظور ديگري داشته است قانون خلقت اين تفاوتها را براي اين به وجود آورده است که پيوند خانوادگي زن و مرد را محکمتر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد . قانون خلقت اين تفاوتها را به اين منظور ايجاد کرده است که به دست خود ، حقوق و وظائف خانوادگي را ميان زن و مرد تقسيم کند . قانون خلقت تفاوتهاي زن و مرد را به منظوري شبيه اختلافات ميان اعضاي يک بدن ايجاد کرده است . اگر قانون خلقت هر يک از چشم وگوش و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوصي قرار داده است نه از آن جهت است که با دو چشم به آنها نگاه مي کرده و نظر تبعيض داشته و به يکي نسبت به ديگري جفا روا داشته است » (26) . خلاصه آن که اين نوع اختلافات بين زن و مرد ، تأثيري در ماهيت و ارزشهاي انساني آنها نداشته ، بلکه آيتي از حکمت آفريدگار است . تفاوتي حکيمانه و تناسبي سازگارانه است که نوع انسان را به دو صنف زن و مرد تقسيم مي کند تا هر يک مکمل وجود ديگري شود نه آن که موجب قضاوتي ارزش گذارانه و يا تبعيضي ظالمانه در حقوق گردد .پس از بيان اين مقدمه اينک به بيان برخي از مهمترين ويژگي ها و تفاوت هاي زن و مرد مي پردازيم :يک) ويژگي ها و تفاوتهاي جسمي و بدنييکي از اختلافات جسمي مرد و زن ، اختلافات اندامي مربوط به توليد نسل است . بر اساس اين اختلاف طبيعي ، نقش پدر در تولد فرزند بسيار ضعيف تر و کم اهميت تر از نقش مادر است که مي بايست در مدتي طولاني نزديک به 9 ماه جنين را پرورش دهد و اين بار سنگين و امانت بزرگ را با همه عوارضي که دارد با خود حمل کند . اختلاف اندامي ديگر به تغذيه فرزند مربوط مي شود ، زن به گونه اي آفريده شده است که بطور طبيعي قادر است فرزند خود را در دو مرحله به بهترين شکل تغذيه کند و بهترين و مناسب ترين غذاها را در اختيار او قرار دهد ، يکي مرحله جنيني و تغذيه جنين از خون مادر ، و ديگري مرحله پس از تولد و تغذيه طفل از شير مادر .سومين اختلاف جسمي مرد و زن - در وجه غالب - به قدرت و نيروي بدني و چگونگي رشد مربوط مي شود . اختلافات ديگر ؛ از اين قرار است :« مرد بطور متوسط درشت اندام تر است و زن کوچک اندام تر ، مرد بلند قدتر است و زن کوتاه تر ، مرد خشن تر است و زن ظريف تر ، صداي مرد کلفت و خشن تر و صداي زن نازک تر و لطيف تر ، رشد بدني زن سريعتر و رشد بدني مرد بطيء تر است ، حتي گفته مي شود جنين دختر از جنين پسر ، سريعتر رشد مي کند . رشد عقلاني مرد و نيروي بدني او از زن بيشتر است .مقاومت زن در مقابل بسياري از بيماري ها از مقاومت مرد بيشتر است. زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ مي رسد و زودتر از مرد هم از نظر توليد مثل از کار مي افتد دختر زودتر از پسر به سخن مي آيد . مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است ولي با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموعه بدن ، مغز زن بزرگتر است . ريه مرد قادر به تنفس هواي بيشتري از ريه زن است ، ضربان قلب زن ، از ضربان قلب مرد سريعتر است . » (27)دو) ويژگي ها و تفاوتهاي روحي و عاطفياين تفاوتها دو گونه است : کمي و کيفي . مقصود از تفاوتهاي کمي آن دسته از ويژگيهايي است که هر يک از زن و مرد ، به دليل انسان بودن از آن برخوردارند و از اين جهت مطلق اند و در آن تضايفي نيست . ولي در مقدار برخورداري ، در مقام مقايسه ، يکي بيشتر و ديگري کمتر برخوردار است . اختلاف در وجه تعقل ، حزم و دور انديشي ، محاسبه گري و امثال آن و نيز عاطفه ، احساسات و مهرورزي مهمترين نمونه اين نوع از تفاوتها است . در اغلب موارد ، - و نه هميشه - مردان از تعقل ، حزم و دورانديشي بيشتري برخوردارند و متقابلا زنان از عاطفه و احساسات زيادتري بهره مندند . و اين تفاوت - چنانکه قبلا اشارت رفت - خود آيتي از حکمت الهي است ، چرا که در غير اين صورت نه نهاد خانواده شکل مي گرفت و نه مادري عاشقانه فرزندش را در آغوش مي کشيد و شيره جانش را در کام او مي ريخت و نه مردي به تدبير زندگي همت مي گماشت .مقصود از تفاوتهاي کيفي - که بيشتر صبغه تضايفي دارند - ويژگي هايي است که به انسان بودن زن يا مرد مربوط نمي شود ، بلکه به زن يا مرد بودن انسان مربوط مي گردد و به همين دليل کيفيت آنچه را که مرد دارد با آنچه را که زن دارد متفاوت است ( و نه کميت آن ) و يا آن که اصلا آنچه را که مرد دارد زن ندارد و بالعکس . عاليترين نمونه اين تفاوتها ، نوع احساسات هر يک از مرد و زن نسبت به ديگري است که در اختلاف بين زن و مرد در دلربايي و دل دادگي ، حمايت خواهي وحمايتگري تجلي مي يابد . و جالب اينجاست که دست آفرينش ، همه وسايل دلربايي را به زن عطا کرده است چنانکه همه ي ابزار لازم براي حمايتگري را نيز به مرد بخشيده است .پي نوشت ها: 1. بولتن انديشه ، شماره 15-12 . ص 103-123 . ( با اندک تصرف و تلخيص )2. « در قرن بيستم ميلادي براي اولين بار در غرب ، مسئله حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد . انگلستان که قديمي ترين کشور دموکراسي بشمار مي رود تازه در اوايل قرن بيستم براي زن و مرد حق مساوي قائل شد. دول متحد آمريکا با آنکه در قرن هيجده ضمن اعلام استقلال به حقوق بشر اعتراف کرده بودند ، در سال 1920 ميلادي قانون تساوي زن و مرد را در حقوق سياسي تصويب کردند . همچنين فرانسه در قرن بيستم تسليم اين امر شد . » شهيد مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص 131 .3. همان ، ص 184 .4. همان ، مقدمه ، ص 25-22 .5. يا ايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها . نساء / 1 .- هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسکن اليها . اعراف / 189 .6. ابو مقدام گويد از امام - عليه السلام - پرسيدم ، خدا از چه حوا را بيافريد ؟ فرمود : ديگران چه مي گويند ؟ گفتم آنان معتقدند خدا حوا را از دنده مرد خلق کرد . فرمود : دروغ مي گويند . آيا خداوند ناتوان بود که حوا را خلق کند . گفتم : پس حوا چگونه خلق شد ؟ فرمود : خدا مشتي از خاک زمين برداشت و از آن آدم را بيافريد . و از بقيه آن حوا را خلق کرد . صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 379 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، ج 11 ، ص 116 .7. و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون. ذاريات / 56 .8. نساء / 124 ، رحل / 97 ، توبه / 72 ، احزاب / 35 ، فتح / 5 و 6 ، حديد / 1 ، 12 و 13 ، يس / 56 ، مؤمن / 8 ، بقره / 221 .9. هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسکن اليها ، اعراف / 189 .- و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه . روم / 21 .10. فاذا سويته و نفخت فيه من روحي . حجر / 29 و ص / 72 .11. لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم . تين / 4 .12. والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شيئا و جعل لکم السمع والابصار والافئده ، لعلکم تشکرون . نحل / 78 .13. فاقم وجهک للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها . روم / 30 .14. انا عرضنا الامانه علي السموات والارض والجبال فابين ان يحملها و اشفقن منها و حملها الانسان . احزاب / 72 .15. و نفس و ما سويها ، فالهمها فجورها و تقويها . شمس / 7 و 8 .16. جاثيه / 13 ، ابراهيم / 33 .17. بقره / 239 ، انعام / 91 ، علق 4 و 5 .18. الرحمن / 1 - 3 .19. عموم و اطلاق همه آياتي که با تعابير الذين آمنوا ، الذين کفروا ، الانسان ومانند آن ، آدمي را موضع سخن و خطاب قرار داده است .20. ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي . قصص / 15 ، فاطر / 6 ، زخرف / 62 .21. ان الشيطان للانسان عدو مبين . يوسف / 5 .22. ر.ک ص 11 پاورقي شماره (2) .23. به عنوان نمونه ، آيه 35 از سوره احزاب مي فرمايد : ان المسلمين والمسلمات و المومنين والمومنات و القانتين والقانتات والصادقين والصادقات والصابرين والصابرات والخاشعين والخاشعات والمتصدقين والمتصدقات والصائمين والصائمات والحافظين فروجهم والحافظات والذاکرين الله کثيرا والذاکرات اعدالله لهم مغفره واجرا عظيما .24. و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأه فرعون ، اذ قالت رب ابن لي عندک بيتا في الجنه و نجني من فرعون و عمله ، و نجني من القوم الظالمين / و مريم ابنت عمران التي احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتين . تحريم / 11 و 12 .25. ضرب الله مثلا للذين کفروا امرأت نوح و امرأت لوط ، کانتا تحت عبدين من عبادنا فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا ، و قيل ادخلا النار مع الداخلين . تحريم / 10 .26. شهيد مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص 200 .27. شهيد مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص 173 .منبع: کتاب فلسفه ي حقوق/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 571]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن