واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه انتشار كتاب «فلسفه نظام حقوق زن»
خبرگزاري فارس: انسان عقلمحور، بريده از وحي با ديده ترديد و گاه انكار، ساختارهاي اجتماعي و همه يافتههاي بشر را يكسره ساخته مردان دانسته است، در اين ميان چيزي كه باز فراموش شده، هويت و شخصيت زن است.
به گزارش خبرنگار آيين و انديشه خبرگزاري فارس، كتاب فلسفه نظام حقوق زن تاليف محمود حكمتنيا در سه جلد به همت پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي چاپ و منتشر شد.
جلد نخست كتاب با عنوان «فلسفه نظام حقوق زن» جلد دوم «حقوق و شوراي فردي و اجتماعي» و جلد سوم «حقوق زن و خانواده» چاپ و منتشر شده است.
جلد نخست به چهار بخش تقسيم شده است كه در بخش نخست به مفهومشناسي و چيستيشناسي، بخش دوم: ساختار معرفتي و روششناختي نظام حقوق زن در اسلام، بخش سوم: اصول و قواعد حاكم بر نظام حقوق زن در اسلام، بخش چهارم: رابطه نظام حقوق زن در اسلام با نظام اقتصادي اسلام. فصل پنجم: رابطه نظام حقوق زن در اسلام با نظام عبادي اسلام ميپردازد.
جلد دوم «حقوق و شوراي فردي و اجتماعي» به چهار بخش تقسيم شده است در بخش اول: حقوق و مسئوليتهاي فردي زن، بخش دوم: حقوق و آزادي و مسئوليتهاي سياسي زنان بخش سوم: حقوق فرهنگي و بخش چهارم به حقوق و مسئوليتهاي مالي و اقتصادي ميپردازد.
جلد سوم به نام «حقوق زن و خانواده» به چهار بخش تقسيم شده است و در بخش اول: كليات، بخش دوم: رويكردها و اصول نظام حقوق خانواده و بخش سوم: حقوق و مسئوليتهاي اقتصادي زن در خانواده و بخش چهارم به حقوق غيراقتصادي ميپردازد.
نويسنده در اين كتاب معتقد است، نگاهي گذرا به تاريخ انديشه بشر، نشان ميدهد شخصيت زن از جمله موضوعات پرچالش و بحثبرانگيز بوده است. اين مباحث به حوزة انديشه منحصر نمانده است و حيات اجتماعي و حقوق زن را نيز دستخوش نگرشهاي گوناگون قرار داده است.
گاه شخصيت وي از جانب كساني كه تمام حياتشان به تفكر گذشته، مورد ترديد و انكار قرار گرفته است و گاه در حيات اجتماعي، چنان حقوقش در محاق قرار گرفته كه بديهيترين و مقدسترين حق وي، يعني حق حيات از جانب نزديكترين اشخاص به او، چون پدر با نارواترين توجيه، مانند حمايت از قبيله و با زشتترين صورت، چون زندهبهگور كردن، مورد تعدي و تجاوز قرار گرفته است؛ در اين ميان، انقلاب معرفتي و فرهنگي مبتني بر آموزههاي وحياني كه توسط پيامبر در شبهجزيره جهلزده و ستمپيشه عربستان صورت گرفت، نگاه معرفتي به انسان را دچار تغيير بنيادين كرد. اين انقلاب، انسان وامانده در پستترين شرايط حيات، زانوزده در برابر مشتي سنگ، و غوطهور در تعصب و جهل را مخاطبان وحي الاهي ساخت.
در همان اوان، آموزه وحياني با لساني پر از سرزنش، فطرت خفته را مورد پرسش قرار داد كه چرا و به چه جرم نكردهاي بر حيات دختركي بيگناه ميتازيد. پيامبرش براي گزارش از كودكان زنده به خاكشده، گريست و عاطفة مرده انساني را بيدار كرد.
نويسنده ادامه ميدهد: اكنون بار ديگر در جهان معاصر نه از سر جهل، بلكه با انديشه و روش، سخن از بازخواني شخصيت و حقوق زن و تحليل ستم رفته بر زنان است. اين تحليل از سطوح معرفتي آغاز شده و تمام ساحتهاي حيات را شامل ميشود.
انسان عقلمحور، بريده از وحي با ديده ترديد و گاه انكار، ساختارهاي اجتماعي و همه يافتههاي بشر را يكسره ساختة مردان دانسته، در صدد است ستم از حيات زنان بزدايد و گاه آنان را چون مردان بپندارد ؛ در اين ميان چيزي كه باز فراموش شده است، هويت و شخصيت زن است. اين بار نيز بايد به منابع معرفتي وحياني مراجعه كرد و تلاش نمود با حفظ شخصيت و هويت زن و به رسميت شناختن جسم و روح او، اصول، قواعد و نهادهاي حقوقي را متناسب با هويت زنبودن استنباط و با زبان مناسب حقوقي تحليل كرد.
اين پژوهش تلاش ميكند با شناسايي ساختار فكري و معرفتي نظام حقوق زن در اسلام، مرزهاي بينشي و ارزشي اين نظام را از ساير مكاتب و نظامهاي حقوقي جدا سازد و با بررسي اصول و قواعد، ساختار مناسبي از كليت خردهنظام حقوقي زن ارائه دهد و در ادامه، رابطة اين نظام را با ديگر نظامهاي رفتاري بسنجد. اين پژوهش در اينجا خاتمه نمييابد، بلكه در آثار بعدي وارد مباحث محتوايي نظام حقوق زن در اسلام شده، حقوق فردي و اجتماعي و حقوق زن و خانواده را مورد بررسي قرار خواهد داد.
نويسنده ادامه ميدهد، خانواده قديميترين و مهمترين گروه اجتماعي، واحد بنيادين جامعه و كانون اصلي رشد و تعالي انسان است. زن و مرد بر اساس قواعد حقوقي و با رعايت احكام اخلاقي، اين نهاد را تشكيل ميدهند، از روي مودت و رحمت در اين كانون آرامش ميگيرند، نسل فردا و آيندهسازان در اين محيط زاده ميشوند و توسط پدر و مادر با همكاري دولت و جامعه پرورش مييابند. عقيده، آرمان، اخلاق، تربيت و حقوق در كنار هم و به صورت همعرض و همزمان اين مجموعه را سامان ميدهند، از قداست آن پاسداري ميكنند و در استواري روابط خانوادگي تلاش مينمايند.
امروز برخي ديدگاهها بر حق انتخاب زن و يا مرد در نوع روابط جنسي و آزادي آن تأكيد ميورزند، اين ديدگاهها خانواده را در حد يك نهاد عرفي و قراردادي تنزل ميدهند. نتيجة قدمنهادن در اينگونه ديدگاهها آزادي روابط جنسي، مشروعيت همخانگي، همجنسبازي و روسپيگري خواهد بود. با توجه به اين آزادي است كه گفته شده است ليبرالهاي امروزي خانواده را «ارتجاعي» ميدانند. دليل آن نيز روشن است؛ زيرا خانواده با بسياري از اين آزاديها در تنافي است.
همچنين در برخي از نظريههاي دولت اظهار شده است كه «دولت رفاه» از دو فلسفه مرتبط با هم حاصل شده است: اشتراكيگري و مساواتطلبي كه با سنت و سلامت خانواده به طور كامل بيگانهاند؛ به عبارت سادهتر، جوهر، منطق و حاصل كار دولت رفاه، تهاجم و تسخير همه زندگي خصوصي به دست دولت است. اينها تنها نمونههايي از رويكردهايي است كه نتيجه پذيرش آنها رويگرداندن از خانواده است.
انتهاي پيام/ك
شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]