تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837408888
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت نويسنده: استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقةوَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ اين يك واقعيّت است كه شناخت و معرفت به هر چيزى ريشه ى ميل يا تنفّر انسان به آن چيز است .در صورتى كه انسان چيزى را بيابد كه در واقع براى او منفعت دارد ، به آن ميل و عشق پيدا مى كند و براى جلب آن و به دست آوردنش ، يا شكل گيرى از آن ، يا كسب رضايتش نهايت فعاليت را مى نمايد .انسان به مواد غذايى ، به لباس و پوشاك ، به خانه و لوازم آن و به تمام اشياء مورد نياز خود علاقه دارد ، چرا ؟ براى اينكه به حقيقت يافته است كه اين اشياء براى حيات او منفعت دارد و در مقابل ، از بسيارى از امور سخت متنفّر است ، چرا ؟ براى اينكه به اين حقيقت دست يافته است كه آنها براى زندگى او ضرر دارند .آنجا كه از اشياء منفعتى ديده باشد درصدد به دست آوردن آنهاست و جايى كه اشيايى را ضررى ديده است در راه دور كردن آنها از خط زندگى خويش است .شما به قرآن مجيد و آثار اسلامى مراجعه كنيد و از طريق آن آثار ، خدا را بيابيد ، كه آن وجود مقدّس منبع تمام صفات كمال است . صفاتى كمالى كه نامحدود است . و دريابيد كه همه چيزها به دست اوست و توجّه كنيد كه حضرتش مبدأ وجود است و به هر چيزى هرچه را كه لياقت داشت عنايت نمود ، و به انسان بيش از لياقت و استحقاقش توجّه فرمود .شما از راه قرآن و آثار اهل بيت (عليهم السلام) عنايتش را به نيكوكاران ; كرم و لطف و محبّتش را به بدكارانِ توبه كار و رحمت و كرامتش را نسبت به دوستان در قيامت بنگريد .شما آياتى كه وضع نيكوكاران را در بهشت نشان مى دهد ملاحظه كنيد ; روايات باب توبه و عفو و شفاعت را بنگريد ; محبّت هاى بى دريغش را در همين دنيا به موجودات زنده و به خصوص انسان تماشا كنيد ; قوانين عالى اش را در قرآن مجيد ، براى تأمين سعادت انسان ببينيد ; به بخش رسالت رسولان و امامت امامان و حكمت حكيمان و عرفان عارفان انديشه كنيد ; ببينيد كه شخص پيامبر را رحمة للعالمين مى خواند و به نيكوكار وعده ى اجر غير ممنون مى دهد و مزد بى حساب و بهشت عالى در برابر اعمال محدود و كم عنايت مى كند . و به گنهكاران مى گويد : هرچه هستى و هركه هستى بازگرد و گذشته را جبران كن ، من از تمام گناهانت چشم مى پوشم تا بيش از پيش با او آشنا شده و قهراً پس از اين معرفت و آشنايى به دنياى عشق و محبّت ، به خداى خود راه پيدا كند ، و محبّتى برتر از محبّت ها و عشقى والاتر از همه عشق ها برايش حاصل شود .انسان با اين معرفت ، هر عقشى را دنباله ى عشق خود قرار مى دهد و خداى متعال به خاطر او از همه چيز گذشت مى كند ، و انسان به هنگام فرا رسيدن فرمان او ، با كمال محبّت از او فرمان مى برد و از آنچه نهى كرده ، با كمال علاقه پرهيز مى كند و با زبان حال مى گويد :اى ز دردت خستگان را بوى درمان آمده *** ياد تو مر عاشقان را راحت جان آمدهصد هزاران عاشق سرگشته بينم بر اميد *** در بيابان غمت الله گويان آمدهسينه ها بينم ز سوز هجر تو بريان شده *** ديده ها بينم ز درد عشق گريان آمدهپير انصار از شراب شوق خورده جرعه اى *** همچو مجنون گرد عالم مست و حيران آمدهخواجه عبدالله انصارى مى گويد : « اى عزيز ! هر كه عزيمت عاشقى دارد گو دل از جان بردارد . هر كه قصد حرم دارد گو باديه فرو گذارد . عاشق را دلى بايد بى غش و سينه از شور ، آتش .عشق آتشى سوزان و بحرى بيكران است . همه جان و قصّه ى بى پايان است . عقل و ادراك از فهم آن حيران است . دل در ، يافت وى ناتوان . نهان كننده ى آشكار است و آشكار كننده ى نهان . روح روح است و فتوح فتوح . اگر خاموش باشد دلش چاك كند و از غير خود پاك كند و اگر بخروشد وى را زير و بر كند . و شهر را خبر كند . هم آتش است هم آب . هم ظلمت است هم آفتاب . عشق درد است ليكن به درد آورد . چنانكه علّت حيات است ، سبب ممات است هرچند مايه راحت است پيرايه آفت است .دل عاشق خانه ى شير است ، كسى درآيد كه از جان سير است . از ماجراى درد عشق ، حكايت خطاست و از محنت محبّت اظهار شكايت نارواست . بر هركه پرتوى از عشق تافت سعادت دنيا و آخرت يافت » .مقصود دل و مراد جانى عشق است *** سرمايه عمر جاودانى عشق استآن عشق بود كزو بقا يافته خضر *** يعنى كه حيات جاودانى عشق استبى ترديد عشق منهاى معرفت به معشوق ، معنى ندارد و اين عشق بدون آگاهى به معشوق حاصل نگردد . البتّه اين شناخت از راه دقّت در آيات و آثار اسلامى ميسّر است . اينك به قسمتى از آثار اسلامى در راه شناخت حضرت حق توجّه كنيد :صفات حق در دعاي جوشن کبيريا سَيِّدَ السَّاداتِ ، يا مُجيبَ الدَّعَواتِ ، يا رافِعَ الدَّرَجاتِ ، يا وَلِيَّ الْحَسَناتِ ، يا غافِرَ الْخَطيئاتِ ، يا مُعْطِيَ الْمَسْئَلاتِ ، يا قابِلَ التَّوْباتِ ، يا سامِعَ الأَصْواتِ ، يا عالِمَ الْخَفِيّاتِ ، يا دافِعَ الْبَلِيّاتِ .اى آقاى آقايان ! اى پاسخ دهنده ى خواسته ها ! اى بالا برنده ى درجات ! اى صاحب اصلى نيكى ها ! اى آمرزنده اشتباهات ! اى عطاكننده ى خواسته ها ! اى پذيرنده ى توبه ها ! اى شنونده ى صداها ! اى آگاه بر پنهانى ها ! اى رد كننده بلاها .يا خَيْرَ الْغافِرينَ ، يا خَيْرَ الْفاتِحينَ ، يا خَيْرَ النّاصِرينَ ، يا خَيْرَ الْحاكِمينَ ، يا خَيْرَ الرّازِقينَ ، يا خَيْرَ الْوارِثينَ ، يا خَيْرَ الْحامِدينَ ، يا خَيْرَ الذّاكرينَ ، يا خَيْرَ المُنْزِلينَ ، يا خَيْرَ الْمُحْسِنينَ .اى بهترين آمرزندگان ! اى بهترين گره گشايان ! اى بهترين يارى كنندگان ! اى بهترين حكم كنندگان ! اى بهترين روزى بخشان ! اى بهترين وارثان ! اى بهترين ستايندگان ! اى بهترين يادكنندگان ! اى بهترين فرو فرستادگان ! اى بهترين نيكوكاران !يا غافِرَ الْخَطايا ، يا كاشِفَ الْبَلايا ، يا مُنْتَهَى الرَّجايا ، يا مُجْزِلَ الْعَطايا ، يا واهِبَ الْهَدايا ، يا رازِقَ البَرايا ، يا قاضيَ المُنايا ، يا سامِعَ الشَّكايا ، يا باعِثَ البَرايا ، يا مُطْلِقَ الاُسارى .اى در گذرنده ى از اشتباهات ! اى برطرف كننده ى بلاها ! اى نهايت اميدها ! اى بخشنده ى عطاها ! اى عنايت كننده ى هديه ها ! اى برآورنده ى آرزوهاى قلبى ! اى شنونده ى شكايت ها ! اى برانگيزنده مردمان ! اى آزاد كننده اسيران !يا عُدَّتي عِنْدَ شِدَّتي ، يا رَجائي عِنْدَ مُصيبَتي ، يا مُونِسي عِنْدَ وَحْشَتي ، يا صاحِبي عِنْدَ غُرْبَتي ، يا وَلِيّي عِنْدَ نِعْمَتي ، يا غِياثي عِنْدَ كُرْبَتي ، يا دَليلي عِنْدَ حِيرَتي ، يا غِنائي عِنْدَ افْتِقاري ، يا مَلْجَأي عِنْدَ اضْطِراري ، يا مُعيني عِنْدَ مَفْزَعي .اى توشه ام در رنج و سختى ! اى اميدم به هنگام مصيبت ! اى مونسم به وقت ترس ! اى رفيقم به هنگام غربت ! اى سرپرستم در نعمت و خوشى ! اى فريادرسم زمان غمزدگى ! اى راهنمايم به وقت سرگردانى ! اى سرمايه ام زمان ندارى ! اى تكيه گاهم گاه اضطرار ! اى پشتيبانم در وقت پريشانى .يا دَليلَ المُتَحَيِّرينَ ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ ، يا صَريخَ الْمُسْتَصْرِخينَ ، يا جارَ الْمُسْتَجيرينَ ، يا أَمانَ الْخائِفينَ ، يا عَوْنَ الْمُؤْمِنينَ ، يا راحِمَ الْمَساكينَ ، يا مَلْجَأَ الْعاصِينَ ، يا غافِرَ الْمُذْنِبينَ ، يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ .اى راهنماى سرگردانان ! اى فريادرس فرياد كنندگان ! اى دادرس دادرس طلبان ! اى پناه پناه جويان ! اى امان ترسويان ! اى پشتيبان مؤمنان ! اى رحم كننده ى بر افتادگان ! اى پناهگاه عاصيان ! اى آمرزنده ى گنهكاران ! اى اجابت كننده ى خواسته ى بيچارگان !يا مَنْ إِلَيْهِ يَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ ، يا مَنْ إِلَيْهِ يَلْجَأُ الْمُتَحَيِّرونَ ، يا مَنْ بِهِ يَسْتَأْنَسُ الْمُريدُونَ ، يا مَنْ بِهِ يَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ ، يا مَنْ في عَفْوِهِ يَطْمَعُ الخاطِئُونَ ، يا مَنْ إِلَيْهِ يَسْكُنُ الْمُوقِنُونَ ، يا مَنْ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ .اى آن كه زاهدان به سويش گريزند . اى آن كه سرگردانان به او پناه برند ، اى آن كه بازآيندگان به سوى او پناه برند ، اى آن كه پارسايان بدو ميل كنند ، اى آن كه سرگردانان به او پناهنده شوند ، اى آن كه خواستاران به او انس گيرند ، اى آن كه عاشقان به او فخر كنند ، اى آن كه اشتباه كاران در عفوش طمع ورزند ، اى آن كه يقين داران به او آرامش يابند . اى آن كه تكيه كنندگان به او تكيه كنند .يا حَبيبَ الباكِينَ ، يا سَيِّدَ الْمُتَوَكِّلينَ ، يا هادِيَ المُضِلِّينَ ، يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ ، يا أَنيسَ الذّاكِرينَ ، يا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفينَ ، يا مُنْجِيَ الصّادِقينَ ، يا أَقْدَرَ القادِرينَ ، يا أَعْلَمَ العالَمينَ ، يا اِلهَ الْخَلْقِ اَجْمَعين.اى محبوب گريه كنندگان ، اى آقاى تكيه كنندگان ، اى رهنماى گمراهان ، اى سرپرست مؤمنان، اى همدم يادكنندگان ، اى پناه دلسوختگان ، اى نجات بخش راستان ، اى تواناترين توانايان ، اى داناترين دانايان ، اى معبود تمام آفريده ها .صفات حق در دعاي کميلاَللّهُمَّ مَوْلايَ كَمْ مِنْ قَبيح سَتَرْتَهُ وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ أَقَلْتَهُ وَكَمْ مِنْ عِثاء وَقَيْتَهُ وَكَمْ مِنْ مَكْرُوه دَفَعْتَهُ وَكَمْ مِنْ ثَناء جَميل لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ .« پروردگارم ، سرورم ، چه كارهاى زشتى كه از من پوشاندى كه اگر قسمتى از آن بر مردم روشن مى شد ، تا پايان عمر برايم آبرو نمى ماند ، و چه بسيار بارهاى سنگينى از بلا كه از دوشم برداشتى و از چه لغزش هائى مرا مصون داشتى ، و چه برنامه هاى ناخوش آيندى كه از من دور كردى ، و چه تعريف هاى جميلى كه لايقش نبودم ولى از من در بين مردم پخش كردى ، و جامعه مرا از آن ديدگاه نظر مى كند ، كه اين چنين مورد محبّت هستم » .يا مَنْ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنى .« اى آن كه نامش دو و يادش شفا و فرمان بردنش ثروت است » .يا سابِغَ النِّعَمِ ، يا دافِعَ النِّقَمِْ ، يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ في الظُّلَمِ ، يا عالِماً لا يُعَلَّمُ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَافْعَلْ بي ما أَنْتَ أَهْلُه .« اى سرشار دهنده ى نعمت ها ، اى برطرف كننده ى انتقامها ، اى چراغ وحشت زدگانِ در تاريكى ها ، اى داناى بى تعليم ، بر محمّد و آلش درود فرست و با من آن چنان كه تو اهل آنى معامله كن » .يا وَلِيَ الْمُؤْمِنينَ ، يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ ، يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ ويَا إِلهَ الْعالَمينَ .اى سرپرست مؤمنان ! اى نهايت آرزوى عارفان ! اى فريادرس بيچارگان ! اى محبوب دلهاى راستان ! اى معبود جهانيان !در دعاى بعد از زيارت حضرت رضا (عليه السلام)لا تُحْمَدُ يا سَيِّدي إِلاّ بِتَوْفِيق مِنْكَ يَقْتَضي حَمْداً لا تُشْكَرُ عَلى أَصْغَرِ مِنَّة إِلاّ اسْتَوْجَبْتَ بِها شُكْراً فَمَتى تُحْصى نَعْماءُكَ يا إِلهي وَتُجازى آلاءُكَ يا مَوْلايَ وَتُكافَئُ صَنايِعُكَ يا سَيِّدي وَمِنْ نِعَمِكَ تَحْمَدُ الحامِدُونَ وَمِنْ شُكْرِكَ تَشْكُرُ الشَّاكِرُونَ وَأَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّنوبِ في عَفْوِكَ وَالنَّاشرُِ عَلَى الْخاطِئينَ جَناحَ سِتْرِكَ وَأَنْتَ الْكاشِفُ لِلضُّرِّ بِيَدِكَ فَكَمْ مِنْ سَيِّئَة أَخْفاها حِلْمُكَ حَتّى دَخِلَتْ وَحَسَنَة صَناعَفَها فَضْلُكَ حَتّى عَظُمَتْ عَلَيْها مُجازاتُكَ ...« ستايش تو اى آقاى من برايم ممكن نيست ، مگر اينكه خودت قدرت ستايش كردن به من عنايت كنى ، قدرتى كه براى آن هم ستايش ديگرى لازم است ، و سپاس نشوى بر كوچكترين منّتى كه بر من دارى ; مگر اينكه براى آن سپاس مستحقّ سپاس ديگرى ، اى معبود من كجا نعمتهايت قابل شمارش است و چگونه ممكن است به عطايت پاداش داده شود ؟ و به چه صورت در قدرت كسى است كه ساخته هايت را اجر كافى دهد به بركت نعمت هايت ستايش كنندگان تو را ستايش گويند و بر سپاس پذيرى تو بر تو سپاس گويند ، هركسى كه بر گناهانش بر عفو تو تكيه دارد بال و پر گناه پوشيت بر خطاكاران گسترده شده ، با دست قدرتت بد حاليها برطرف گشتند ، چه گناهانى كه بردباريت آن را پنهان نموده تا از بين رفت چه اعمال خوبى كه به فضل و عنايتت چند برابر كردى تا پاداش دادنت بر آن بزرگ و عظيم باشد » .يا مَعْروفَ الْعارِفينَ ، يا مَعْبُودَ الْعابِدينَ ، يا مَشْكُورَ الشَّاكِرينَ ، يا جَليسَ الذَّاكِرينَ ، يا مَحْمودَ مَنْ حُمِدَهُ ، يا مَوْجُودَ مَنْ طلبَهُ ، يا مَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ ، يا مَحْبُوبَ مَنْ أَحَبَّهُ ، يا غَوْثَ مَنْ أَرادَهُ ، يا مَقْصُودَ مَنْ أَنابَ إِلَيْهِ ...اى شناخته شده نزد ارباب شناخت ، اى مورد پرستش پرستندگان ، اى سپاس شده سپاس گذاران . اى همنشين يادكنندگان ، اى ستوده آن كس كه تو را به حق ستود ، اى محبوب دوستداران ، اى فريادرس كسى كه تو را اراده كرد . اى هدف آن كه به سويت بازگشت .ما به همين بسنده مى كنيم چرا كه اگر بخواهيم نام آيات ، روايات و دعاها را نقل كنيم خود كتاب مستقلّى مى طلبد .آيا با توجّه به اين معانى بلند و با دقّت در اين مضامين عالى ، كه نمايشگر گوشه اى از صفات آن جناب است ، ممكن است دل با تمام وجودش خريدار عشق او نگردد ؟ آن كدام دل است كه پس از يافتن اين واقعيّت ، غرق در عشق او نگردد ؟ به قول قرآن اين دل ، دلى است چون سنگ يا سخت تر از سنگ ، آنان كه دلى در گروه عشق او داشتند و جان و سر از پى آن عشق روانه كردند ، پس از اين معرفت به آن گوهر ارزنده دست يافتند . بدون اين معرفت ، آن هم معرفتى كه پايه اش قرآن و ريشه اش آثار محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين است ، آيا تحصيل اين عشق ممكن است ؟ آرى ! آنان كه اين چنين عاشق شدند با كليد معرفت درب بسته شده ى محبّت و عشق به او را به روى خود گشودند . عاشقان حضرت دوست اين چنين مويه مى كنند :دلى كو با تو شد همراه و همبر *** چگونه مهر بندد جاى ديگردلى كو را تو هم جانى و هم هوش *** از آن دل چون شود يادت فراموشآن كس كه تو را شناخت جان را چه كند *** فرزند و عيال و خان و مال را چه كندديوانه كنى هر دو جهانش بخشى *** ديوانه تو هر دو جهان را چه كندما را سر وسوداى كس ديگر نيست *** در عشق تو پرواى كس ديگر نيستجز تو دگرى جان نگيرد در دل *** دل جاى تو شد جاى كس ديگر نيستيا رب زشراب عشق سرمستم كن *** وز عشق خودت نيست كن و هستم كناز هرچه زعشق خود تهى دستم كن *** يكباره به بند عشق پا بستم كنتا در ره عشق او مجرّد نشوى *** هرگز ز خود خويش بى خود نشوىدنيا همه بند توست بر درگه او *** در بند قبول باشى تا رد نشوىمرا ديوانه و شيدا تو ديرى *** مرا سرگشته و رسوا تو ديرىنمى دونم دلم دارد ج *** هميدونم كه دروى جا تو ديرىدل بى عشق را از افسردن اولى *** هركه دردى نداره مردن اولىتنى كه نيست ثابت در ره عشق *** ذره ذره به آتش سوتن اولىنگارينا دل و جانم تو دارى *** همه پيدا و پنهانم تو دارىنمى دونم كه اين درد از كه دارم *** همين دونم كه درمانم تو دارىعاشق آن بى كه دايم در بلايى *** ايوب آسابه كرمان مبتلايىحسن آسا بنوشه كاسه زهر *** حسين آسا شهيد كربلايىمرا عشقت زجان آذر بر آره *** زپيكر مشت خاكستر بر آرهنهال مهرت از دل گر ببرن *** هزاران شاخ هر سو سر بر آرهزعشقت آتشى در بوته ديرم *** در آن آتش دل و جان سوته ديرمسگت گر پا نهد بر چشمم اى دوست *** به مژگان خاك راهش رو ته ديرمبابا طاهر عريان و نيز زمزمه مى كنند :روضه روح من رضاى تو باد *** قبله گاه در سراى تو بادسرمه ديده جهان بينم *** تا بود گرد خاك پاى تو بادگر همه رأى تو فناى من است *** كار من بر مراد رأى تو بادشد دلم ذرهوار در هوست *** دلم اين ذرّه در هواى تو بادخواجه عبدالله انصارى همچنين ناله برمى آورند كه :كرديم عاقبت وطن اندر ديار عشق *** خورديم آب بيخودى از جويبار عشقمستان عشق را به صبوحى چه حاجت است *** زيرا كه دردسر نرساند خمار عشقسى سال لاف زدم تا سحر گهى *** وا شد دلم چو گل زنسيم بهار عشقفارغ شود زدرد سر عقل فلسفى *** يك جرعه گر كشد زمى خوشگوار عشقدر دامن مراد نبينى گل مراد *** بى ترك خواب راحت و بى نيش خار عشقاى فرّخ آن سرى كه زنندش به تيغ يار *** وى خرّم آن تنى كه كشندش به دار عشقروزى نديده تا به كنون چشم روزگار *** از دور روزگار به از روزگار عشقپروانه گر ز عشق بسوزد عجب مدار *** كآتش زند به خرمن هستى شرار عشقآن دم مس وجود تو زر مى شود كه تن *** در بوته فراق گدازد به نار عشقهركس كه يافت آگهى از سر عاشقى *** وحدت صفت كند سر و جان را نثار عشقوحدت كرمانشاهى اين جهان و آن جهان و هرچه هست *** عاشقان را روى معشوق است وبسگر نباشد قبله عالم مرا *** قبله من كوى معشوق است و بسمنبع: http://erfan.ir/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]
صفحات پیشنهادی
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت-عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت نويسنده: استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقةوَالْحُبُّ فَرْعُ ...
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت-عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت نويسنده: استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقةوَالْحُبُّ فَرْعُ ...
قبله ی اهل بلا
قبله ی اهل بلا-نام مقدس حسین در نخستین دورههای ادبیات عرفانی قسمت دوم از مقاله ی :نام نمادین حسین در ادبیات عرفانیمقدمه را ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
قبله ی اهل بلا-نام مقدس حسین در نخستین دورههای ادبیات عرفانی قسمت دوم از مقاله ی :نام نمادین حسین در ادبیات عرفانیمقدمه را ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
ريشه در عشق
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت بدون اين معرفت ، آن هم معرفتى كه پايه اش قرآن و ريشه اش آثار محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين است ، آيا تحصيل اين عشق ...
عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت بدون اين معرفت ، آن هم معرفتى كه پايه اش قرآن و ريشه اش آثار محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين است ، آيا تحصيل اين عشق ...
افسانه عمر
افسانه عمر خواننده : علیرضا افتخاریدر كنج دلم عشق كسي خانه نداردكس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارددل را به كف هر كه دهم باز پس ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
افسانه عمر خواننده : علیرضا افتخاریدر كنج دلم عشق كسي خانه نداردكس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارددل را به كف هر كه دهم باز پس ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
ترنم باران
سالهاست كه طلاب و اقشار مختلف مردم از چشمه زلال اخلاق و عرفان ايشان سيراب مي شوند. با ايشان گفت و ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت · تاریخ پیامبر اسلام ...
سالهاست كه طلاب و اقشار مختلف مردم از چشمه زلال اخلاق و عرفان ايشان سيراب مي شوند. با ايشان گفت و ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت · تاریخ پیامبر اسلام ...
شَاهد افلاکی
عصر غیبت (3) ادامه زندگی حضرت (عج) · تاریخ پیامبر اسلام (6) سال چهارم هجرت · عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت · عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات ...
عصر غیبت (3) ادامه زندگی حضرت (عج) · تاریخ پیامبر اسلام (6) سال چهارم هجرت · عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت · عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات ...
آسايش و آرامش در پرتو قناعت و پرهيز از زياده طلبي
(1) پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد: «طوبي لمن أسلم و کان عيشه کفافاً خوشا به سعادت فردي که مسلمان است و زندگي او در حد .... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
(1) پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد: «طوبي لمن أسلم و کان عيشه کفافاً خوشا به سعادت فردي که مسلمان است و زندگي او در حد .... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
مبتلا
نواي مني بي نواي تو امبلاي مني مبتلا ي تو امسرود مني چنگ عود منيوجود مني تار و پود منيمنم غباري به كوي تومنم كه مستم به ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
نواي مني بي نواي تو امبلاي مني مبتلا ي تو امسرود مني چنگ عود منيوجود مني تار و پود منيمنم غباري به كوي تومنم كه مستم به ... عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت ...
سخنان و حکايت کوتاه اخلاقي و تربيتي
عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات · عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت. . مطالب پیشین. نقش خدا محوري در زندگي انسان ها · عالم درباري · لقمان و اندرزهاي ارزنده به ...
عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات · عرفان اسلامی (24) معرفت ریشه ی محبت. . مطالب پیشین. نقش خدا محوري در زندگي انسان ها · عالم درباري · لقمان و اندرزهاي ارزنده به ...
شاخص های تمدن اسلامی در نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله
شاخص های تمدن اسلامی در نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله-شاخص های تمدن اسلامی در ... ( جاثیه / 24 ) را مبنای زندگی قرار داده بودند ، نبی اعظم صلی الله علیه وآله تمدنی را بنیان ... 15 در تمدن مطلوب نبی اعظم صلی الله علیه وآله ، نگاه محبت آمیز به چهره اساتید ... دارد که در حقیقت علم و معرفت سرآمد همه ی خوبی ها و نادانی ریشه ی همه بدی هاست .
شاخص های تمدن اسلامی در نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله-شاخص های تمدن اسلامی در ... ( جاثیه / 24 ) را مبنای زندگی قرار داده بودند ، نبی اعظم صلی الله علیه وآله تمدنی را بنیان ... 15 در تمدن مطلوب نبی اعظم صلی الله علیه وآله ، نگاه محبت آمیز به چهره اساتید ... دارد که در حقیقت علم و معرفت سرآمد همه ی خوبی ها و نادانی ریشه ی همه بدی هاست .
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها