تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803242999




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه‏هاي عرفاني و شعر امام خميني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انديشه‏هاي عرفاني و شعر امام خميني
انديشه‏هاي عرفاني و شعر امام خميني نويسنده: دكتر نرگس جهان شخصيت امام خميني(رحمت الله علیه) در ايران و خارج از ايران، به‌خصوص براي عاشقان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي نيازي به معرفي ندارد. او در زندگي و بعد از مرگ به چنان اوجي از شهرت، عزت و احترام رسيده بود که بعد از قرنها، انسانها کمتر به آن دست مي‏يابند. در ايران، بچه و بزرگ، جوان و پير، زن و مرد، کس و ناکس، خاص و عام، اسمشان را با تعظيم و تکريم به «امام» نام مي‏برند. عارف در اصطلاح عرفان آن کس است که هم اهل دين و مذهب باشد، هم اهل رياضت و کشف و شهود. او از مقام علم اليقين به مرتبه عين اليقين و حق اليقين مي‏رسد. امام(ره) در همين نکته اظهار نظر مي‏کند: حاصل کون و مکان جمله ز عکس رخ توستپس همين بس که همه کون و مکان حاصل مادل عارف مانند آئينه پاک و صاف است و در آن صنايع خدا به طريق معرفت مي‏بيند: هرکجا پا بنهي حسن وي آنجا پيداستهرکجا سر بنهي سجده‏گه آن زيباستبه عقيده امام يک عارف و صوفي بايد در خلوت، دور از شور و غوغاي زندگي مردم بسر ببرد تا قربت‏خدا حاصل شود. صوفي و عارف از اين باديه دور افتادندجام مي‌ گير ز مطرب که روي سوي صفايک عارف را نبايد که بر زعم معرفت‏خويش، لاف اناالحق بزند آنکس که به زعم خويش عارف باشد، غواص به درياي معارف باشد، وقتي از حجاب آزاد خواهد شد كه لاکش به او کشف ‏شود. روزي اگر از حجاب آزاد شودبيند که به لاک خويش واقف باشدامام اين نوع عارفان را که بدون معرفت لاف عرفان مي‏زنند ، طوطي صفت مي‏گويد: طوطي صفتي و لاف عرفان بزني‌اي مور، دم از تخت‏سليمان بزني فرهاد نديده‏اي و شيرين گشتيياسر نشدي و دم ز سلمان بزنياو معتقد است يک عارف حقيقي تا وقتي در مشاهده دوست‏ خودبيني را از دست ندهد، هرگز به گوهر مقصود خود نخواهد رسيد: تا خوابي در خودي خود پنهانيخورشيد جهان بود زچشم تو نهانحضرت امام ، خودبيني و شرک را يکي مي‏داند: گر نيست‏شوي کوس انا الحق نزنيبا دعوي پوچ خود معلق نزني تا خودبيني تو مشرکي بيش نه‏ايبي‏خود بشوي که لاف مطلق نزنيامام بزرگ اين نوع صوفيان را که خودبين هستند به مانند حافظ، «مدعي» مي‏گويد. ايشان رباعي‌اي سروده‌اند به عنوان «مدعي»: از صوفي‏ها، صفا نديدم هرگززين طايفه من وفا نديدم هرگز زين مدعيان که فاش اناالحق گويندبا خودبيني فنا نديدم هرگزاو علم و عرفان را براي رسيدن به منزلگه عشاق، راه باطل مي‏داند: علم و عرفان به خرابات ندارد راهيکه به منزلگه عشاق ره باطل نيستدر طول تاريخ، مذهب، عرفان و فلسفه بر فکر انساني تاثير بسياري داشته‌اند. مذهب بر وجود خداي بزرگ و برتر دلالت مي‏کند. براي مومن زندگي اين دنياي فاني موقت و زودگذر است. ايشان با احساسات لطيف زندگاني را به‌سر مي‏برند، هدف زندگي عارفان و صوفيان ديدار الهي است. امام هم در طول زندگي خود در عشق الهي بسر برده است و اينگونه سروده است: عمر را پايان رسيد و يارم از در نيامدقصه‏ام آخر شد و اين غصه را آخر نيامدمرغ جان در اين قفس بي‏بال و پر افتاد و هرگزآنکه بايد اين قفس را بشکند از در نيامديک عارف حقيقي يک صوفي با کمال و يک درويش غني با اين دنياي فاني عشق نمي‏ورزد. او در حالت ‏سرمستي، دور از همه عيش و عشرت زندگي بسر مي‏برد، امام بزرگ نيز اين عقيده را مي‏سرايد: آنکه دل بگسلد از هر دو جهان درويش استآنکه بگذشت زپيدا و نهان درويش استخرقه و خانقه از مذهب رندان دور استآنکه دوري کند از اين و از آن، درويش استحجاب به اصطلاح صوفيه هر چيزي است که انسان را از حق تعالي باز مي‏دارد. نزد مستملي بخارا حجاب چهار نوع است: دنيا حجاب عقبي است؛ خلق، حجاب اطاعت است. شيطان، حجاب دين و نفس حجاب خدا. امام(ره) علم و فلسفه را نفس حجاب خدا و حجاب اکبر مي‏داند: آنان که به علم فلسفه مي‏نازندبر علم دگر به آشکارا تازندترسم که در اين حجاب اکبر آخرسرگرم شوند و خويشتن را بازندامام بسياري از نکات عرفان را به فاطي خطاب کرده است: فاطي که زمن نامه عرفاني خواستاز مورچه‏اي تخت‏سليماني خواستگويي نشنيده ما عرفناک از آنکجبرئيل ازو نفخه رحماني خواست

مکتب عرفان که بر سراسر ايران و بر شعر و ادبيات فارسي مسلط است، يک نظام فکري خاصي دارد. در اين نظام فكري يک انسان عارف و صوفي مي‏شود. او با روش و طريقت‏خاص خدا را مي‏شناسد و خود را در ياد خدا فنا مي‏کند. امام عارف کاملي بود، اساس فکر عرفان امام بر يک تصور زيباست، او پرتو حسن را جمال خالق مي‏داند: پرتو حسنت‏ به جان افتاد و آن را نيست کردعشق آمد دردها را هرچه بد درمان نمودحافظ همين نکته را مي‏سرايد: در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زدعشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد امام(ره) جمال مطلق را بعد از گسستن دل از علايق جهان مي‏بيند: فاطي ز علايق جهان دل برکناز دوست‏ شدن به اين و آن دل برکن يک دوست که آن جمال مطلق باشدبگزين تو و از کون و مکان دل برکن«جلوه جمال» و «ديدار يار» را در «آئينه جان» مشاهده مي‏کند. به عقيده وي، جان آئينه هستي است، يعني زندگي آدمي در اطراف آن گردش مي‏کند: جان که آئينه هستي است در اقليم وجودبرزده سنگ به آئينه جان آمده‏امهمچنين مي‏افزايد: آتش عشق بيفزا غم دل افزون کناين دل غمزده نتوان که غم افزا نشود او عشق الهي را «قبله عشق» مي‏داند: بهار شد در ميخانه باز بايد کردبسوي قبله عاشق نماز بايد کرداو سفر عشق را با دل تنگ در سايه عشق و لطف طي‏کرده است: عالم عشق است هرجا بنگري از پست و بالاسايه عشقم که خود پيدا و پنهاني ندارم آن سرو دل آراي من آن روح جان افزاي مندر سايه لطفش نشين کاين سايه دل آرا بودو در سايه لطف خدا از چاک نفي بيرون مي‏آيد: بردار اين ارقام را بگذار اين اوهام رابستان ز ساقي جام را جامي که در آن لا بوداو در قافله عشق را در صبح ازل باده الست، ‏يعني باده عشق وحدانيت‏خدا نوشيده است؛ چون خمير آدم از گل عشق سرشته شده است: جز عشق تو هيچ نيست اندر دل ماعشق تو سرشته گشته اندر گل ماوي بعد از پيمودن اين همه مراحل عشق به اين نتيجه مي‏رسد که هر شئ و هرکس در تحت توجهات و فرمان خدا حرکت مي‏کند: ملحد و عارف و درويش و خراباتي و مست همهدر امر تو هستند و تو فرمانفرمابه نظر امام هدف زندگي شناخت زيبايي و لذت بردن از زيبايي است، او حاضر نيست «زيبائي باغ» را با نظرهاي کوتاه ببيند: اي روي تو نور بخش خلوتگاهمياد تو فروغ دل نا آگاهم آن سرو بلند باغ زيبايي راديدن نتوان با نظر کوتاهمعرفان يکي از تابناک‌ترين تجليات انديشه انسان است‏. بايد گفت که اين، طريقه عارفان و روش صاحب نظران است. آنها با ذوق و شوق منازل «راه معرفت» را طي مي‏کنند و من در اينجا از عناوين غزليات و رباعيات امام(ره) استفاده کرده‏ام. امام تقريبا بر هر اصطلاح تصوف غزل يا رباعي يا مسمط ساخته است و در آن نکات عرفاني را بيان کرده است. امام مانند يک صوفي کامل اول هستي خودش را فراموش مي‏کند، سپس در هر ذره خدا را مي‏جويد. او معتقد است که اگر کسي هستي خويش را فراموش نکند، در وحدت خدا شرک مي‏ورزد. آنکس که ره معرفت الله پويدپيوسته ز هر ذره خدا مي‏جويد تا هستي خويشتن فرامش نکندخواهد که ز شرک عطر وحدت بويددر انديشه امام(ره) دنيا و هر شئ که در دنياست، ‏حتي از ذره تا خورشيد، نمايشگر زيبايي خداست و اگر ما نمي‏بينيم، اين عيب ماست، ور نه خدا هرجا موجود است. عيب از ما است اگر دوست زما مستور استديده بگشاي که بيني هم عالم طور استايشان معتقدند «ان‌الله علي كل شيئ قدير»:ذره‏اي نيست که از لطف تو هامون نبودقطره‏اي نيست که از مهر تو دريا نشودنيز عقيده قرآن را بيان مي‏کند که هر شئ در اين کون و مکان در تسبيح خدا غرق‏ است.وقت آنست که بنشينم و دم در نزنمبه همه کون و مکان مدحت او مسطور استاو عاشق خدا است و معشوقش هر چيز و در هر جا جلوه فکن است، ‏حتي نغمه‏هاي موسيقي پرندگان زيبا، گلهاي نرگس و لاله و سنبل از تجليات انوار حق پر هستند: از سنبل و نرگس جهان باشد به مانند جنانوز سوسن و نسرين زمين چون روضه خلد برين از قمري و کبک و هزار‌ آيد نداي ارغنونوز سيره و کوکو و سار آواز چنگ راستين عارف حقيقي هميشه دور از رسومات و غوغاي مردم در خلوت زندگي به سر مي‏برد. امام عيد و شادهاي دنيا را براي اهل دنيا وقف مي‏کند و خود در موقع شادي‌ها و خوشي‏ها، خلوت را تلاش کرده، در ياد خدا غرق مي‏شود: صوفي و عارف ازين باديه دور افتادندجام مي‌ گير ز مطرب که روي سوي صفا همه در عيد به صحرا و گلستان بروندمن سرمست ز ميخانه کنم رو به خدااو منزل عشق را به سر و جان طي مي‏کند: گر مرا ره به در پير خرابات دهيبه سر و جان به سويش راه نوردم نه به پااو كه بعد از تلاش بسيار به دلدار خود رسيده بود، حاضر نيست که دوباره اين خطا بکند: سالها در صف ارباب عمائم بودمتا به دلدار رسيدم نکنم باز خطانزد امام(ره) تجلي خدا دو نوع است: ‏يکي تجلي ذات و ديگري تجلي صفات الهي. در شعر امام انوار هر دو تجليات درخشان هستند:جز رخ يار جمالي و جميلي نبوددر غم اوست که در گفت و مگوئيم همهجز سر کوي تواي دوست ندارم جاييدر سرم نيست ‏به جز خاک درت سوداييامواج حسن دوست چو درياي بيکراناين مست تشنه کام غمش در کرانه استحاصل کون و مکان جمله ز عکس رخ توستپس همين بس که همه کون و مکان حاصل ما ايشان تجلي الوهيت را که حضرت محمد(ص) هستند، در شعر مي‏سرايد:بلبل باغ جنان را نبود راه به دوستنازم آن مطرب مجلس که بود قبله نمادر آيه 72 سوره احزاب آمده است که خدا امانت (عشق) خود را به آسمان و زمين و کوه عرضه کرد هيچ کدام نپذيرفتند، ولي اين شت‏خاکي اين عشق را پذيرفت. شعراي زبان و ادبيات فارسي و اردو زبان نيز عرفا و صوفيان اين عشق خداوند را با بار امانت ياد مي‏کنند و شعر مي‏سرايند. بايد اضافه کرد که دل آدمي از هفت آسمان و زمين کوه عرش و کرسي و لوح فراخ‏تر بوده که اين امانت را بر سرخود گذاشته است. حافظ همين نکته را مي‏سرايد: آسمان بار امانت نتوانست کشيدقرعه فال بنام من ديوانه زدند مير تقي مير شاعر اردو زبان مي‏سرايد: سب په جس بار گرانيکي است کو يه ناتوان اتهاليا امام بزرگ غزلي با نام «بار امانت» سروده است: کشم بار امانت با دلي زارامانت‏دار اسرارم تو باشي درين غزل او به نکات عرفاني اشاره مي‏کند و در مقابل محبت و مودت وجود عارف اين دنيا را هيچ ارزش نمي‏دهد. در انديشه امام، در مقابل عشق خدا، جهان به اندازه يک جو ارزش ندارد: جهان را يک جوي ارزش نباشداگر يارم اگر يارم تو باشيو به سبب عشق خدا آدم خاکي به معراج عشق رسيده است:رسد جانم به فوق قاب قوسينکه خورشيد شب تارم تو باشيامام (ره) اگر وصال دوست به او حاصل مي‏شود، با نهايت خوشحالي و شادماني مرگ را به آغوش مي‏گيرد:ببوسم چوبه دارم به شادياگر در پاي آن دارم تو باشيعرفا در شراب وحدت غرق‏اند و ايشان در حالت سرمستي تجليات خدا را مشاهده مي‏کند. امام(ره) مي‏سرايد: هشياري من بگير و مستم بنماسرمست زباده الستم بنمابر نيستي‏ام فزون کن از راه کرمدر ديده خود هر آنچه هستم بنما در اين رباعي اشاره است به آيه «الست‏بربکم» امام با کمال استغنا که بي‏نيازي حق است، در حالت مستي، قربت خدا را مي‏جويد. همچنين اين هستي را براي رسيدن به مطلوب خود يک نياز لازم مي‌داند:بي‌نيازي است در اين مستي و بيهوشي عشقدر هستي زدن از روي نياز است هنوزاي نسيم سحري اگر سرکويش گذريعطر برگير که او غاليه ساز است هنوز به عقيده عرفاي اسلامي آدمي را بر فرشتگان، به سبب علم فضيلت بزرگي حاصل است. چون هرچه آدم مي‏داند، فرشتگان از دانستن آنها عاجزند. امام(ره) به اين مطلب اشاره مي‏کند: قدسيان را نرسد تا که به ما فخر کنندقصه علم الاسماء به زبان است هنوزصوفيان به بردن نعره «اناالحق» وحدت وجود قائل‏اند و به اين منزل بعد از پيمودن راه دراز مي‏رسند، ولي امام(ره) در مشاهده حسن دوست خاموشي را ترجيح مي‏دهد و زدن نعره‏ها را لاف عارف مي‏داند:تا منصوري لاف انا الحق بزنيناديده جمال دوست غوغا فکني دک کن جبل خودي خود چون موسيتا جلوه کند جمال او بي‏ارنيبه عقيده صاحب نظران و عارفان ابليس آدم را فريب داد، او دانه گندم را خورد. در اين نافرماني آدم و حوا را از بهشت‏بيرون راندند. در قرآن هم اين مطلب ‌آمده است. در روايات وجه تخليق کائنات را در «کنت کنزا مخفيا» «ولولاک لما خلقت الافلاک» بيان کرده‏اند. امام(ره) از اين مطلب نتيجه‏گيري مي‏کند که اگرچه فريب دادن شيطان آدم را، از سوءنيت بود، ولي در حقيقت احسانش بود؛ چون ازين سبب عشق پيدا گشت و آدم از ملک ملک رخت بربست.خواست شيطان بد کند با من ولي احسان نموداز بهشتم برد بيرون بسته جانان نموديا: خواست از فردوس بيرونم کند خوارم کندعشق پيدا گشت و از ملک و ملک پران نمود پرتو حسنت‏بجان افتاد و آن را نيست کردعشق آمد دردها را هرچه بد درمان نمودغالب بزبان اردو مي‏گويد:عشق که طبيعت نه زيست کا مزا پايادرد کي دوا پائي درد لا دوا پايا امام از اهل تشيع بود، چنانچه با نهايت اخلاص در قصيده بهاريه انتظاريه در حق شيعيان دعاگوست:اي صاحب حضرت زمان، اي پادشاه انس و جانلطفي نما بر شيعيان تاييد کن دين مبينتاريخ شاهد است که هميشه عارفان حقيقي و صوفيان با کمال در معاشره و اجتماع خود کارهاي اصلاحي انجام داده‏اند. امام نيز با انديشه‏هاي عرفان اسلامي و به طريق صاحب نظري، ايران و ايرانيان را از چنگال استبداد آمريکا رهائي بخشيد. او ايران را از انقلاب سفيد بيرون آورده، به انقلاب اسلامي رهنمايي کرد و کشور ايران را از خودکامگي شاه رها کرده و به جمهوري اسلامي ايران مبدل کرد و گفت:جمهوري ما نشانگر اسلام استافکار پليد فتنه جويان خام استملت‏به ره خويش جلو مي‏تازدصدام به دست‏خويش در صد دام استيا: جمهوري اسلامي ما جاويد استدشمن ز حيات خويشتن نوميد استآن روز که عالم ز ستمگر خالي استما را و همه ستمکشان را عيد استاو ملت اسلام را با اخلاق اسلام آراسته کرد. او مردي ساده زيست‏بود و اين خصوصيت‏خود را به ملت ايران بخشيد.او مردي مسلمان و پايبند به صوم و صلوة بود و در ياد خدا غرق مي‏شد. چنانچه همه ما در تلويزيون ديديم که در آخرين لحظات، در حالت بيماري، نماز را به جا آورد و آرزويش به پايه تکميل رسيد: به بيماري دهم جان و سر خوداگر يار پرستارم تو باشيشوم اي دوست پرچمدار هستيدر آن روزي که سردارم تو باشيمنبع: روزنامه اطلاعات/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 991]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن