محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845923264
حيات و مرگ معنوى قلب
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حيات و مرگ معنوى قلب درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) متن حديث:يا عَلى ثَلاثٌ مُجالَسَتُهُمْ تُميتُ الْقَلْبَ: مُجالَسَةُ الاَْنْذال وَ مُجالَسَةُ الاَغْنياء; وَالَحَديثُ مَعَ النِّساءترجمه:اى على، همنشينى با سه گروه قلب را مى ميراند: همنشينى با انسانهاى پست، همنشينى با ثروتمندان، سخن گفتن با زنان.شرح حديث:نكته هايى كه از اين فقره از وصيّت نامه حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) خطاب به اميرمؤمنان(عليه السلام) استفاده مى شود اين است كه:1ـ از اين حديث مى توان استفاده مهمّى در مورد حيات و مرگ قلب كرد. قلب در اين جا كنايه از روح و جان آدمى است; يعنى، علاوه بر اين كه جسم آدمى حيات و ممات دارد، دل و روح آدمى نيز داراى حيات و مرگ است كه از آن به «حيات و مرگ معنوى» تعبير مى شود.«مَسْكِنَتى وَ أَماتَ قَلْبى، عَظيمَ جَنايَتى; خدايا، خطاهايم بر من لباس خوارى پوشانده و دورى از تو، جامه بيچارگى به تنم كرده و جنايات و گناهان بزرگم، قلبم را ميرانده است».(1)همين دعا، دلالت بر اين مطلب دارد كه قلب هم داراى مرگ و زندگى است. و اصلاً مناجات تائبين خود بيانگر عوامل مرگ و حيات قلب است. امام(عليه السلام) عرض مى كند: خدايا با توبه قلبم را زنده كن; بدين معنى كه، حيات با توبه و مرگ با گناهان صورت مى پذيرد.بعضى از افراد هستند كه در كنار آنان هزاران درس عبرت صورت مى گيرد و يا هزاران آيه و روايت و مواعظ تكان دهنده در گوش آنها مى خوانند، امّا كوچكترين اثرى در آنها ندارد و هيچ تكان نمى خورد، چون قلبش مرده است.حيات را مى توان با دو چيز به خوبى شناخت: حسّ و حركت، يعنى موجودى كه نه احساس دارد و نه حركت، مرده است، و همان طور كه قرآن در بحث مفصّل خود از حيات و مرگ معنوى گاهى مثلاً، بعضى ازمرده ها را در رديف زنده ها قرار مى دهد: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ; مپندار كه كشته شدگان راه خدا مرده اند، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند»(2)يا در جاى ديگر عدّه اى از زنده ها را در صف مرده ها قرار مى دهد: «انّك لا تَسْمَعُ الْمَوتى وَلا تَسْمَعُ مِنَ الصَمِّ الدُّعا(3) در جايى ديگر مى فرمايد: «لِيُنْذِرَ بِهِ مَنْ كانَ حَيّاً; تا به سبب آن كسى كه زنده است انذار داده شود (بدهد)»(4). قرآن وسيله انذار به آدمهاى زنده است.«حيات و مرگ دلها»انسانها داراى چند نوع حيات و مرگند!نخست حيات و مرگ «نباتى»، كه مظهرش همان نمو و رشد و تغذيه و توليد مثل است و از اين نظر با تمام گياهان همگام مى باشد.ديگر حيات و مرگ «حيوانى»، كه نشانه بارز آن «احساس» و «حركت» است و در اين دو ويژگى نيز با تمام حيوانات يكسان است.امّا نوع سوّم از حيات مخصوص انسانهاست و آنان را از گياهان و حيوانات ديگر جدا مى كند كه آن حيات «انسانى و روحانى» است; اين همان چيزى است كه در روايات اسلامى از آن به عنوان «حياةُ القلوب» تعبير شده است كه منظور از «قلب» در اين جا، همان «روح»، «عقل» و «عواطف» انسان است. در سخنان اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه ها و كلمات قصار نهج البلاغه روى اين مسأله، بسيار تأكيد شده است، در خطبه 110 درباره قرآن مى گويد: «تَفَقَّهُوا فيهِ فَإِنَّهُ رَبيعُ الْقُلُوبِ; درباره قرآن بينديشيد كه بهار حيات بخش دلهاست». در خطبه 133 درباره حكمت و دانش مى فرمايد: «هِىَ حَياةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ; حكمت مايه حيات دلهاى مرده است». و گاهى بيمارى قلب را در برابر بيمارى بدن قرار داده و در كلمه قصار، شماره 388 مى فرمايد: «وَ اَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ; بدتر از بيمارى تن بيمارى دل است». در كلمه شماره 349 مى فرمايد: «مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُه; هر كس روح ورع در او كم شود قلبش مى ميرد». و تعبيرات فراوان ديگر.از سوى ديگر، قرآن مجيد براى انسان نوع خاصّى از بينايى و شنوايى و درك و شعور، غير از بينايى و شنوايى و شعور ظاهر قايل شده چنان كه درباره كافران مى فرمايد: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ; آنها كران و لالان و كورانند و به همين دليل چيزى نمى فهمند».(5)در جاى ديگر، منافقان را بيمار دلانى مى نامد كه خداوند بر بيمارى آنها مى افزايد: «فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهِ مَرَضاً»(6)كسانى را كه ترس از خدا در وجودشان نيست سنگدلانى معرّفى كرده كه قلبشان از سنگ خارا نيز سخت تر است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكمْ فَهىَ كَالْحِجارَةِ اَوْ اَشّد قسْوَة»(7) درباره گروهى از كافران تعبيرى دارد كه ضمن آن، آنان را به عنوان «ناپاكان» معرّفى مى كند، مى گويد: «أُولئِكَ الذِّينَ لَمْ يَرِدِ اللّه اَنْ يُطَهّرَ قُلُوبُهُمْ; آنان كسانى هستند كه خدا نمى خواهد دلهايشان را پاك سازد»(8).در جاى ديگر مى فرمايد: دعوت تو را تنها زندگانى كه گوش شنوا دارند اجابت مى كنند نه مردگان «اِنَّما يَسْتجيبُ الذِّينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثَهمُ اللّهُ ثُمَّ اِلَيْه يُرْجَعوُنِ; تنها كسانى كه گوش شنوا دارند اجابت دعوت تو را مى كنند، امّا مردگان را خدا در قيامت بر مى انگيزد سپس به سوى او باز مى گردند»(9)از مجموع اين تعبيرها و تعبيرهاى فراوان ديگرى كه مشابه آن است به خوبى روشن مى شود كه قرآن محور حيات و مرگ را همان محور انسانى و عقلانى مى شمرد، چرا كه تمام ارزش انسان نيز در همين قسمت نهفته شده است.عوامل مرگ و حيات روحانى بسيار زياد است، ولى قدر مسلّم اين است كه «نفاق»، «كبر»، «عصبيّت»، «جهل» و گناهان بزرگ، قلب را مى ميراند، چنانكه در مناجات تائبين از مناجاتهاى پانزدهگانه امام زين العابدين، على بن الحسين(عليه السلام)مى خوانيم: «وَأماتَ قَلْبى عَظيمَ جَنايتى»(10)حال رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: همنشينى با سه دسته قلب را مى ميراند: همنشينى با انسانهاى آلوده و پست قلب را مى ميراند و انسان در اثر مجالست با اين گونه افراد به جاهايى سقوط مى كند كه چه بسا مايه عبرت همگان مى شود. («نذل» به معناى رذل و پست از نظر اخلاقى، دينى، فكرى و...) انسان از چند راه ـ كه عمدتاً چهار راه است ـ كسب شخصيّت مى كند:الف) پدر و مادر كه در دامان آنها پرورش مى يابد;ب) جامعه، كوچه و بازار و هر آنچه به عنوان عرف، عادت و محيط تعبيرمى كنند;ج) معلّم و استاد;د) دوست و همنشين، كه بخش عمده شخصيّت هر كسى، مولود همنشينى با دوستان است; يعنى، اگر آنان آلوده باشند او هم آلوده مى شود و اگر اينها پاك باشند، او هم پاك مى شود.در انسان، حالتى روانى به نام «محاكات» (تقليد) وجود دارد كه هر چه را ببيند بى اختيار تقليد مى نمايد; مثلا، يك نفر خميازه مى كشد اكثر آنانى كه اطراف مجلس نشسته اند خميازه مى كشند. بسيارى از صفات و حالات در انسان همين گونه است كه با محاكات ناخودآگاه در انسان منعكس مى شود كه از جمله آنها، تأثير احوال و اخلاق دوست بر دوست است. فرموده اند: اگر افراد خويشتن دار و تودارى را ديديد كه نتوانستيد آنان را در بر خورد اوّل و دوّم تشخيص بدهيد، نگاه به دوستان و همنشينانش كنيد; «فَانْظُروُا اِلى خُلفائِهِ وَ جَلَسائِه;(11) به همنشينانش بنگريد».اگر ديديد كه عدّه اى لااُبالى و ولگرد دور او جمع هستند، هر چه هم جانماز آب بكشد فريب او را نخوريد، چون «اِنَّ الْمَرْءَ عَلى دينِ خَليلِهِ وَ جَليلِهِ;(12) چون آدمى، بر دين دوست و همنشين خود است». بنابراين همنشينى با اراذل قلب را مى ميراند.(13)2ـ همنشينى با اغنياست كه قلب انسان را مى ميراند، البتّه مراد از اغنيا در اين جا، نوع اغنياست. اين گونه نيست هر كسى غنى بود، بد باشد. چه بسا افراد ثروتمندى باشند كه همنشينى با آنها سعادت بيافريند; مانند حضرت ابراهيم(عليه السلام)كه ثروت زيادى داشت، امّا همين كه يك نفر ذكر «سُبُّوحٌ وَ قُدُّوسٌ» مى گويد، نصف اموالش را در راه خدا به او مى بخشد. و اين حساب ديگرى دارد. يعنى در اغنياى متديّن بحثى نيست، بلكه چون غالب و بيشتر اغنيا، آدمهاى مرّفه، بى درد، و از خود راضى، متكبّر و غرق در ناز و نعمتند و وقتى انسان با آنان مى نشيند، يا درباره درآمدها و يا درباره مخارج زندگى صحبت مى كنند از خدا و پيغمبر و معنويات يا اصلا صحبتى نمى كنند يا كم سخن مى گويند. اگر صحبت شود، مشاهده مى كنى كه شايد 60 نوع چلوخورشت را براى شما مى شمارد، علم و آگاهى و اطلاعات آنها در انواع غذاها، چرندگان و پرندگان، وسايل عيش و نوش،... بسيار زياد است، امّا همين كه يك بحث اخلاقى شود، همه ساكت و خاموش مى شوند گويا خاك قبرستان بر آنها پاشيده شده است و مجالست با اغنيايى با چنين اوصافى قلب را مى ميراند(14).3ـ «اَلْحَديثُ مَعَ النِّساء» البته نه در مورد زنان با ايمان و ديندار; چون اكثر بحثهاى زنان، درباره تجمّلات است; مثلا، يا درباره جواهراتست و يا عيب و ايراد گرفتن ديگران. خلاصه در هر جايى كه سخن از دنيا و تجمّلات و زرق و برق و... باشد باعث مرگ قلب مى شود، چون حديث يعنى، گفتگو و اين لازمه مجالست است. قرآن درباره زنان تعبير جالبى دارد: «أَوَ مَنْ يُنْشِّىء فىِ الحِلْيَة وَ هُوَ فِى الْخِصالِ غَيْرُ مبين; چون اينان در زينت پرورش پيدا مى كنند; يعنى، بافت فكرى آنها، بافت تجمّلاتى است. مسأله مهمّ توجّه به اين نكته است كه عوامل حيات و مرگ قلب بسيار زياد است و انسان بايد مواظب باشد كه روح و جان خودش را به دست هر كس نسپارد.پی نوشتها: 1. مناجات تائبين.2. سوره آل عمران(3)، آيه(169).3. سوره نمل(27)، آيه (80).4. سوره يس(36)، آيه (70).5. بقره، آيه 171.6. بقره(2)، آيه 10.7. بقره،آيه 74.8. مائده،آيه41. 9. انعام،آيه36.10. تفسير نمونه، ج 18، ص 442 ـ 44411. بحارالانوار، ج 74، ص 19712. همان مدرك13. بدون شك انسان بخش مهمّى از افكار و صفات اخلاقى خود را از طريق دوستانش مى گيرد، اين تأثير پذيرى از نظر منطق اسلام تا آن حد است كه در روايات اسلامى از پيامبر خدا حضرت سليمان(عليه السلام) چنين نقل شده: «لاتَحْكُمُوا عَلى رَجُل بَشَىء حَتّى تَنْظروُا اِلى مَنْ يُصاحِبَ; فَاِنَّما يَعْرَفُ الرَّجُل بِأَشْكالِهِ وَ أَقْرانِ، وَ يَنْسِبُ اِلى اَصْحابِهِ وَ أَخَذَنْه; درباره كسى قضاوت نكنيد تا به دوستانش نظر بيفكنيد، چرا كه انسان با دوستان وياران رفقايش شناخته مى شود».امام اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب(عليه السلام) در گفتار گوياى خود مى فرمايد: «وَ مَنْ اِشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرَه، وَ لَمْ تَعْرِفُوا دينَهُ، فَانْظُرُوا اِلى خُلاَفائِهِ; فَاِنْ كانُوا أَهْلَ دينِ اللهِ فَهُوَ عَلى دينِ اللهِ، وَ اِنْ كانُوا عَلى غَيْرِ دينِ اللهِ فَلاحَظَ لَهُ مِنْ دينِ الله; هر گاه وضع كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين و آيين خدا باشند او نيز پيرو آيين خداست و اگر بر آيين خدا نباشند او نيز بهره اى از آيين حق ندارد». به راستى گاه نقش دوست در خوشبختى و بدبختى انسان، از هر عاملى مهمتر است، گاه او را تا سر حد فنا و نيستى پيش مى بردو گاه او را به اوج افتخار مى رساند.14. شايد يكى از دلايل اين كه همنشينى با اغنيا موجب مرگ معنوى مى شود اين باشد كه سر چشمه غالب مفاسد اجتماعى نيز ثروتمندان از خدا بى خبرى هستند كه در ناز و نعمت و عيش و هوس غرقند و هر نغمه اصلاحى و انسانى و اخلاقى در گوش آنان ناهنجار است; به همين دليل هميشه در صف اوّل، در مقابل پيامبران ايستاده بودند و هميشه دعوتشان را - كه به نفع عدل و داد و حمايت از مستضعفان بوده - بر ضد خود مى ديدند. (تفسير نمونه، ج12، ص60)منبع:پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 542]
صفحات پیشنهادی
حيات و مرگ معنوى قلب
قلب در اين جا كنايه از روح و جان آدمى است; يعنى، علاوه بر اين كه جسم آدمى حيات و ممات دارد، دل و روح آدمى نيز داراى حيات و مرگ است كه از آن به «حيات و مرگ معنوى» تعبير ...
قلب در اين جا كنايه از روح و جان آدمى است; يعنى، علاوه بر اين كه جسم آدمى حيات و ممات دارد، دل و روح آدمى نيز داراى حيات و مرگ است كه از آن به «حيات و مرگ معنوى» تعبير ...
آن وقت که دل ها می میرند
قلب در این جا كنایه از روح و جان آدمى است; یعنى، علاوه بر این كه جسم آدمى حیات و ممات دارد، دل و روح آدمى نیز داراى حیات و مرگ است كه از آن به «حیات و مرگ معنوى» تعبیر ...
قلب در این جا كنایه از روح و جان آدمى است; یعنى، علاوه بر این كه جسم آدمى حیات و ممات دارد، دل و روح آدمى نیز داراى حیات و مرگ است كه از آن به «حیات و مرگ معنوى» تعبیر ...
درباره ايمان و توبه در حال مرگ
حيات و مرگ معنوى قلب امام(عليه السلام) عرض مى كند: خدايا با توبه قلبم را زنده كن; بدين معنى كه، حيات با ... در خطبه 133 درباره حكمت و دانش مى فرمايد: «هِىَ حَياةٌ لِلْقَلْبِ ...
حيات و مرگ معنوى قلب امام(عليه السلام) عرض مى كند: خدايا با توبه قلبم را زنده كن; بدين معنى كه، حيات با ... در خطبه 133 درباره حكمت و دانش مى فرمايد: «هِىَ حَياةٌ لِلْقَلْبِ ...
تصوف و حيات معنوى در تركيه
تصوف و حيات معنوى در تركيه نويسنده: آنِ مارى شيمل ؛ امير جوان آراسته يك روز در اواخر ... ترك ها به تدريج به اسلام رو آوردند و آن را از صميم قلب پذيرفتند، به گونه اى كه در .... يا همانند رقص ستارگان و به عنوان نمادى از مرگ و رستاخيز آدمى در عشق، تلقى كند.
تصوف و حيات معنوى در تركيه نويسنده: آنِ مارى شيمل ؛ امير جوان آراسته يك روز در اواخر ... ترك ها به تدريج به اسلام رو آوردند و آن را از صميم قلب پذيرفتند، به گونه اى كه در .... يا همانند رقص ستارگان و به عنوان نمادى از مرگ و رستاخيز آدمى در عشق، تلقى كند.
مرگ و زندگى در نگاه علوى
مرگ قلبهااز ديدگاه معصومين عليهمالسلام مرده واقعى شخص دل مرده است؛ شخصى كه از ... بنابراين ، اگر به گفتار او اطمينان نباشد ، پس حيات او تباه و باطل شده است.»2. ... به منزله نبودِ مانع در راه كمال و ترقّى معنوى است، ولى همين فقر براى افراد بىايمان و ...
مرگ قلبهااز ديدگاه معصومين عليهمالسلام مرده واقعى شخص دل مرده است؛ شخصى كه از ... بنابراين ، اگر به گفتار او اطمينان نباشد ، پس حيات او تباه و باطل شده است.»2. ... به منزله نبودِ مانع در راه كمال و ترقّى معنوى است، ولى همين فقر براى افراد بىايمان و ...
عوامل و موانع ترويج معنويت
ايـن مـعـنـويت طبعى ، هميشه آدميان را همراهى مى كند و هيچ گاه از سرشت او جدايى نـمـى ... و معنويت الحادى اين است كه معنويت ديندارانه به حيات پس از مرگ و زندگى آن جهانى .... شود و قلب او درست نمى شود مگر اين كه زبانش اصلاح گردد.7 صبر و استقامت را در هر ...
ايـن مـعـنـويت طبعى ، هميشه آدميان را همراهى مى كند و هيچ گاه از سرشت او جدايى نـمـى ... و معنويت الحادى اين است كه معنويت ديندارانه به حيات پس از مرگ و زندگى آن جهانى .... شود و قلب او درست نمى شود مگر اين كه زبانش اصلاح گردد.7 صبر و استقامت را در هر ...
مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند (2)
مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند (2)-مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند ... تا جايي كه حيات انسانها جهان در صورت فقدان مراقبه گران محكوم به نابودي است. ..... بازگشت به صورت چرخش روح انسان بدون گذشت زمان و بلافاصله پس از مرگ وي در پيكر انساني ديگر است علت ... ص 46 13) ضربان قلب حقيقت مطلق.
مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند (2)-مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند ... تا جايي كه حيات انسانها جهان در صورت فقدان مراقبه گران محكوم به نابودي است. ..... بازگشت به صورت چرخش روح انسان بدون گذشت زمان و بلافاصله پس از مرگ وي در پيكر انساني ديگر است علت ... ص 46 13) ضربان قلب حقيقت مطلق.
آسيب شناسى معنويت
زنـدگـى مـعـنـوى و حـيـات طيبه نيز از همين رهگذر حاصل مى آيد. ... كـيـهـان ، مـسـتـلزم رسـتـاخـيـزى در روح و قـلب حـداقـل شـمـارى از انـسـان هـاى مـعـاصـر اسـت تـا امـر ... قدسى را از نو كشف كنند؛ دوره اى كه نيچه با سخن گفتن از ((مرگ خدا)) از سقوط آن خبر داده بود.
زنـدگـى مـعـنـوى و حـيـات طيبه نيز از همين رهگذر حاصل مى آيد. ... كـيـهـان ، مـسـتـلزم رسـتـاخـيـزى در روح و قـلب حـداقـل شـمـارى از انـسـان هـاى مـعـاصـر اسـت تـا امـر ... قدسى را از نو كشف كنند؛ دوره اى كه نيچه با سخن گفتن از ((مرگ خدا)) از سقوط آن خبر داده بود.
شمهاى از کمالات معنوى حضرت زینب (س)
شمهاى از کمالات معنوى حضرت زینب (س)-شمهاى از کمالات معنوى حضرت زینب (س) ... و تا آنجا که قلب زمانه مىتپد، به کالبد مرده انسانها روح و حیات مىبخشد و فراراه .... که وصیّت مىکند پیکرش را بعد از مرگ در تابوتى با دیوارههاى بلند بگذارند تا از ...
شمهاى از کمالات معنوى حضرت زینب (س)-شمهاى از کمالات معنوى حضرت زینب (س) ... و تا آنجا که قلب زمانه مىتپد، به کالبد مرده انسانها روح و حیات مىبخشد و فراراه .... که وصیّت مىکند پیکرش را بعد از مرگ در تابوتى با دیوارههاى بلند بگذارند تا از ...
نويسنده:على بورونىآموزههاى اخلاقى در مثنوى معنوى
نويسنده:على بورونىآموزههاى اخلاقى در مثنوى معنوى خبرگزاري فارس: نوشته حاضر، درآمدى بر ... گرفته شود، بلكه نورى است كه خداى تبارك و تعالى در قلب هر كس كه اراده هدايت وى كند، قرار مىدهد، پس اگر .... مرگ كين جمله از و در وحشتند .... آن با اصل حيات، آن چنان قوى است كه اغلب اوقات، مبارزه با نفس، با مبارزه با اصل حيات اشتباه مىشود.
نويسنده:على بورونىآموزههاى اخلاقى در مثنوى معنوى خبرگزاري فارس: نوشته حاضر، درآمدى بر ... گرفته شود، بلكه نورى است كه خداى تبارك و تعالى در قلب هر كس كه اراده هدايت وى كند، قرار مىدهد، پس اگر .... مرگ كين جمله از و در وحشتند .... آن با اصل حيات، آن چنان قوى است كه اغلب اوقات، مبارزه با نفس، با مبارزه با اصل حيات اشتباه مىشود.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها