تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835024621




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناگفته‌هاي زندگي آيت‌الله خامنه‌اي (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ناگفته‌هاي زندگي آيت‌الله خامنه‌اي (1)
ناگفته‌هاي زندگي آيت‌الله خامنه‌اي (1) مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین مرویحضرت آيت الله سيدعلي خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در زندگي شخصي و سلوك فردي خود چگونه رفتار مي كنند؟ چند فرزند دارند؟ فرزندانشان چه مي كنند؟ غير از رسيدگي به امور حكومتي، رهبري اوقات خود را چگونه مي گذرانند؟ خوراكشان چگونه است؟ و .... از جمله پرسشهايي است كه يافتن پاسخي براي آنها، شايد براي همه ما بسيار جالب باشد.بيشتر ما، در طول 20 سال گذشته كه آيت الله خامنه اي رهبري انقلاب را در دست داشته و پيش از آن نيز در مقام رييس جمهوري و ديگر سمتها، ايفاي نقش كرده اند، از طريق ديدگاهها، سخنرانيها و برخوردهاي ايشان در مجامع عمومي و سفرهاي مردمي، چهره رسمي رهبر معظم انقلاب را به خوبي شناخته ايم، اما كمتر ديده شده است كه از پشت پرده زندگي رسمي ايشان مطلبي منتشر شود.براي يافتن پاسخ پرسشهاي فوق به سراغ حجت الاسلام والمسلمين "احمد مروي" رفته و پاسخهايي جالب گرفته است.وي از دوران نوجواني با حضرت آيت الله خامنه اي آشنايي و ارتباط نزديك دارد و از 19 پيش تاكنون نيز در مقام معاون ارتباطات حوزه اي دفتر مقام معظم رهبري، از نزديك واقعيتهاي زندگي ايشان را ديده است.اين مصاحبه خواندني را پيش رو داريد:- بسم‌ الله الرّحمن الرّحيم. جناب آقاي مروي! از حضرت‌عالي كه قبول زحمت فرموديد و در اين گفت‌وگو شركت كرديد، متشكرم. طبعا خوانندگان در ابتدا بايد نسبت شما و نوع ارتباطتتان را با دفتر مقام معظم رهبري بدانند؛ از اين منظر كه نشان داده شود كه سخنان حضرتعالي و حرفهاي شما مستند است.اگر ممكن است ابتدا اين ارتباط را تبيين بفرماييد.بسم‌ الله الرّحمن الرّحيم. از جناب‌عالي و دوستان محترم كه قبول زحمت فرمودند، تشكر مي‌كنم. از اينكه براي معرفي بيشتر مقام معظم رهبري به جامعه، چنين ويژه‌نامه‌اي را ترتيب داده‌ايد و از اين ابتكار و از اين طراحي كه انجام شده، تشكر مي‌كنم. البته من خودم را حقيقتاً قابل اين نمي‌دانم كه بخواهم در مورد شخصيت مقام معظم رهبري صحبت بكنم. خودم را كوچكتر از آن معنا مي‌دانم. من تقريباً از اواخر سال 68 افتخار همكاري در دفتر مقام معظم رهبري را پيدا كردم؛ تقريباً حدود هشت ‌‌ نه ماه كه از دوره‌ رهبري ايشان مي‌گذشت. بنده در قم، مشغول درس و كارهاي طلبگي‌ام بودم كه به امر ايشان و با عنايت و نظر مبارك خود ايشان، اين افتخار نصيب اين حقير شد كه همكاري را در دفتر شروع كنم و در خدمت ايشان باشم. البته قبل از انقلاب هم، از دوره‌ تقريباً نوجواني خدمت ايشان در مشهد بوديم و ارادت داشتيم. در سخنراني‌هاي ايشان در مسجد امام حسن، در مسجد كرامت و جلساتي كه در منزلشان داشتند، خدمتشان مي‌رسيديم. ما از همان دوره‌ تقريباً نوجواني ارادت به ايشان و ارتباط داشتيم. حتي يادم هست ايشان با مرحوم پدر و مرحوم اخوي ‌ما آشنا بودند و گاهي منزل ما تشريف مي‌آوردند و ارتباط، ارادت و آشنايي ما با ايشان به سالهاي تقريباً 53-52 برمي‌گردد. ولي ارتباط كاري‌مان از تقريباً اسفند يا بهمن 68 شروع شد كه اينجا در معاونت ارتباطات حوزه‌اي، در خدمت ايشان هستيم.- تمام اين مدت، همين مسئوليت را داشتيد؟نه‌خير. در آن سالها دفترمقام معظم رهبري، هنوز اين چارچوبي را كه الان دارد، نداشت. به تدريج اين چارچوب و اين ساختار براي دفتر به وجود آمده است. در قسمتهاي مختلف كار مي‌كرديم، تا دفتر تقريباً شكل گرفت و ساختار خودش را پيدا كرد و الان تقريباً پانزده‌ شانزده سال مي‌شود كه مشخصاً در همين بخش، مشغول انجام وظيفه هستم.با توجه به آشنايي‌ كه با مقام معظم رهبري از سالهاي قبل از انقلاب، قاعدتاً از دوران رياست جمهوري ايشان هم اطلاع داريد، الان هم كه از نزديك شاهد قضيه هستيد، در زندگي شخصي ايشان، از نظر سادگي و ميزان برخورداري از امكانات مادي و امثال اين سري مسائل، چه تغييراتي را مي‌بينيد؟ آيا واقعاً تغييري در زمان رهبري ايجاد شده است يا نه؟من يكي آن سلوك و نوع رفتار خود حضرت آقا را عرض مي‌كنم و يكي مسئله‌ زندگي شخصي ايشان را. يكي از چيزهايي كه از اوّل براي من خيلي جالب بوده و همين برخوردهاي حضرت آقا است كه بنده و امثال بنده را مجذوب كرد، آن روحيّه‌ صميمي مقام معظم رهبري است كه با افراد، خيلي صميمي، خيلي راحت و بدون تكلّف برخورد مي‌كنند. اين را ما هم قبل از انقلاب شاهد بوديم، هم بعد از انقلاب و هم در دوره‌ رهبري حضرت آقا. هيچ فرقي از اين جهت نكرده است. من يادم هست سالهاي 53 يا 54، قم طلبه بودم، مي‌خواستم مشهد مشرف بشوم. ايّام تعطيلي حوزه بود و ما هم مشهدي بوديم و بايد به مشهد مي‌رفتيم. اخوي ‌من آقاي شيخ هادي مروي گفتند شما اگر مي‌خواهيد مشهد برويد، نامه‌اي هست از آيت‌الله پسنديده‌ اخوي و وكيل حضرت امام در قم‌ اين نامه را بگيريد و در مشهد، به حضرت آقاي خامنه‌اي بدهيد. بنده اين نامه را گرفتم و بردم مشهد. هنوز به تنهايي منزل ايشان نرفته بودم و خجالت مي‌كشيدم كه تنهايي بروم. در چهارراه شهدا‌ چهارراه نادري آن روز‌ كه مغازه` دايي‌ام آنجا بود، حضرت آقا را ديدم كه از آنجا عبور مي‌كنند. از مغازه بيرون آمدم و رفتم سلام كردم. عرض كردم من فلاني هستم و از قم نامه‌اي را آيت‌الله پسنديده دادند كه خدمتتان تقديم كنم. فرمودند نه، اين را اينجا به من نده؛ چون حتماً اينجا مأمورين هستند و دائماً من تحت كنترل و در تيررس مأمورين ساواك هستم و براي خودت زحمت مي‌شود. بعد مي‌آيند شما را اذيّت مي‌كنند كه اين نامه چه بود؟ از كجا آوردي؟ محتواي آن چه بود؟ شما را اذيّت مي‌كنند. امروز عصر به منزل ما بيا. بعدازظهر رفتم منزلشان؛ آن اولين جلسه‌اي بود كه من خدمت ايشان رسيده بودم و تنها هم بودم. من يك جوان تقريباً شانزده‌ ساله، هفده‌ ساله بودم و حضرت آقا همان موقع هم يك روحاني برجسته` متشخّص، داراي نام و نشان و معروف بودند. اين قدر آن برخورد اوّليّه` ايشان با من صميمي و گرم و متواضعانه بود كه جداً مرا تحت تأثير قرار داد. آن نامه را كه دادم، صحبت كردند كه از قم چه خبر؟ درس چه كسي مي‌رويد؟ چه كار مي‌كنيد؟ بعد فرمودند: "من در مورد امام جعفر صادق (عليه‌السلام) در تهران يك سخنراني كرده‌ام، آيا آن سخنراني مرا شما گوش داده‌ايد؟" عرض كردم نه، من نوار آن را نديده‌ام. فرمودند: آن را گوش بدهيد. نفس اين جور صحبت ايشان، واقعاً به من شخصيتي داد. من از اين برخورد بسيار متواضعانه و صميمي ايشان، احساس شخصيت كردم. با همه، همين جور بودند؛ لذا منزل ايشان قبل از انقلاب، پاتوق طلبه‌هاي جوان و دانشگاهي‌ها بود. گاهي ما ايّام تابستان كه مشهد مشرف مي‌شديم، مي‌رفتيم منزل ايشان، بيست‌ نفر، سي‌ نفر در منزل ايشان بودند، اصلاً حالت مهماني و اينها هم نبود، حالت يك حجره‌ بزرگ طلبگي بود. همانجا يك بساط چاي هم كنار اتاق بود. خود طلبه‌ها و دانشجوها چاي درست مي‌كردند و پذيرايي مي‌كردند، حضرت آقا هم مثل نگيني در ميان اين جوانها نشسته بودند. اين دانشگاهي‌ها بحث مي‌كردند. مباحث عقيدتي، مباحث سياسي، از انقلاب، از مبارزه، همه مباحث مطرح بود. يك فضاي زيبايي بود. خيلي فضاي صميمي بود. كمتر اين جور فضاها را من ديده‌ام. بايد بگويم در نوع خودش بي‌نظير است كه يك كسي در خانه‌اش باز باشد و افراد بدون هيچ تكلفي بيايند و آنجا براي خودشان احساس صاحب‌خانه بودن بكنند، خودشان چاي درست بكنند، از هم‌ديگر پذيرايي بكنند و صاحب‌خانه هم آنجا باشد و صحبت و درس و...، گاهي نصف روز اين جلسات ادامه داشت. در يك تابستان، من رفتم منزل ايشان. حدود شايد بيست‌ سي‌ نفر دانشگاهي‌ها و طلبه‌ها و ... منزلشان بودند. منزل بزرگي هم نبود، دو تا اتاق بود، در تمام اتاق نشسته بودند و پر بود. شهيد بهشتي هم اتفاقاً از تهران آمده بودند، ايشان هم آمدند آنجا و يادم هست بحث اومانيسم مطرح بود. ظاهراً از آن مباحثي بود كه تازه در غرب مطرح شده بود. آنجا سؤال و جواب پيرامون اين قضيه بود و اين را بحث مي‌كردند كه حضرت آقا به احترام شهيد بهشتي، رشته‌ بحث را در اختيار ايشان گذاشتند و گفتند شما پاسخ بدهيد. يك جلسه‌ بسيار صميمي، زيبا و خوب بود. منظور اينكه بالاخره يكي از خصوصيات ايشان، آن صميميت حضرت آقا بود كه همين موجب جذب جوانها، طلبه‌ها و دانشگاهي‌ها مي‌شد. اين روحيه، در دوره‌ رهبري حضرت آقا هم كه ما بيشتر توفيق اين را پيدا كرديم كه خدمت ايشان برسيم، كاملاً حفظ شده است. يعني انسان در محضر ايشان خيلي راحت است. من در جاهاي مختلف اين را گفته‌ام، با اينكه حضرت آقا در يك موقعيت برجسته‌ علمي، فقهي و سياسي هستند، رهبري انقلاب را برعهده دارند، مرجع تقليد هستند و جهات مختلف دارند، ولي آن قدر راحت و صميمي برخورد مي‌كنند كه وقتي انسان خدمتشان مي‌رسد، هيچ احساس وحشت و دلهره و نگراني ندارد بلكه خيلي راحت مي‌تواند مطلبش را منتقل كند. من كه قبل از انقلاب هم خدمتشان رسيدم، الان هم خدمتشان مي‌رسم، از نظر اين روحيّه‌ صميمي و متواضع، هيچ فرقي حقيقتاً نمي‌بينم. در مورد زندگي ايشان بايد بگويم كه ايشان در مشهد، منزلي در خيابان خسروي نو داشتند‌، محله‌اي كه متوسطين مشهد از مذهبي‌ها، آنجا مي‌نشستند‌. ايشان هم يك خانه‌ حدود صد‌وهشتاد متر داشتند، همين قدرها بيشتر نبود. عمده، بعد از انقلاب است كه فضاهايي براي ايشان باز شد، شرايطي باز شد و ما مي‌بينيم كه زندگي ايشان هيچ تغييري از نظر كيفيت، نسبت به قبل از انقلاب، نداشته است. يكي‌ دو خاطره را كه خود ايشان نقل فرمودند، من عرض مي‌كنم. يك وقت گزارشي را خدمتشان بردم، راجع به يكي از روحانيوني كه آن موقع قاضي شده بود. خانه‌اي خريده بود و مقداري كمك و مساعدت هم براي آن خانه مي‌خواست. گزارشي را خدمت ايشان دادم. با اينكه خيلي خانه‌ گران‌قيمتي هم نسبت به شرايط آن روز نبود، ايشان فرمودند كه چه ضرورتي دارد يك طلبه، خانه‌‌اي مثلاً بيست ميليون توماني بخرد‌ اين قضيه مال مثلاً دوازده‌ سيزده سال قبل است. با اينكه بيست ميليون تومان آن موقع هم خيلي زياد نبود و خانه‌ هم آن چناني نبود. بعد فرمودند ما داريم يك طبقه‌ جديد از مترفين به‌وجود مي‌آوريم. اين را با يك نگراني اظهار كردند و فرمودند من نگرانم كه بر اثر انقلاب و امكانات و موقعيت‌هايي كه هست و مي‌شود به يك جاهايي دست‌اندازي كرد، يك طبقه‌ جديد از مترفين را ما روحانيون به‌وجود بياوريم. من نگران اين هستم. بعد فرمودند خانواده‌ ما گاهي مي‌روند منزل بعضي از آقايان و مي‌آيند تعريف مي‌كنند كه مثلاً دورتادور اتاق، پشتي قاليچه‌اي بود؛ كه ايشان فرمودند من تعجب مي‌كنم! چه ضرورتي دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتي قاليچه‌اي باشد؟! نمي‌شود يك پشتي معمولي باشد؟ حتماً بايد قاليچه‌اي باشد؟ گران قيمت باشد؟ يك پشتي باشد كه به ديوار تكيه ندهند؛ با يك پارچه‌ معمولي هم مي‌شود اين را تأمين كرد و كنار اتاق گذاشت. چه ضرورتي دارد مخصوصاً ما روحانيون، زندگي‌ها، خانه‌ها و وضعيتمان اين جوري باشد؟ بعد فرمودند در خانه‌ ما يك فرش دستبافت بيشتر نداريم، اين هم جزو جهيزيه‌ خانمم بوده است كه الان هم ديگر نخ‌نما شده است. ولي چون يادگاري است، اين را در خانه نگه داشتيم؛ والاّ همه‌ خانه‌ ما موكت هست و اصلاً فرش دستبافت نداريم، حتي فرش ماشيني هم در خانه‌ ما نيست و كلاً خانه‌ ما با موكت فرش شده است. بعد اين را هم خودشان فرمودند كه من براي اينكه بيشتر در داخل خانه حضور داشته و كنار بچه‌ها باشم ‌ چون قبل از انقلاب كه همه‌اش مبارزه و زندان و تبعيد و اينها بود و ما نبوديم ‌ كه بچه‌ها خيلي خلا نبود پدر را احساس نكنند، فرمودند من به دفتر گفتم كه يك مبل دو نفره‌ نه يك سرويس‌ براي ما تهيه كنند كه وقتي داخل خانه و زندگي شخصي مي‌روم، روي مبل باشم كه كمر و پايم درد مي‌گيرد، راحت باشم، ضمناً بتوانم در آن فرصت به كارها هم برسم، نامه‌ها و گزارشها را مطالعه كنم. در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچه‌ها وجود پدر را احساس كنند. بعد فرمودند يك روز آمدم ديدم اين مبل را كه آورده‌اند، خانواده‌ ما آن را بيرون گذاشته‌اند. به ايشان گفتم كه چرا بيرون گذاشتيد؟ خانواده گفتند كه آقا! تا حالا در خانه‌ ما مبل نبوده، تا الان زندگي ‌ما طلبگي بوده، الان هم مبل در خانه نياوريد. حضرت آقا فرمودند گفتم اين را از پول شخصي‌ام تهيه كردند، نه از پول دفتر، كه حضورم در خانه، بيشتر باشد. گفتند خيلي خوب، حالا اگر اين باعث مي‌شود شما حضورتان در خانه بيشتر باشد، بچه‌ها بيشتر پدر را احساس بكنند، ما اين مبل دو نفره را تحمل مي‌كنيم.ايشان فرمودند كه چه ضرورتي دارد يك طلبه، خانه‌‌اي مثلاً بيست ميليون توماني بخرد‌. بعد من سؤالي از دوستان دفتر كردم، گفتند اين يك مبل دست دومي بود، اين را تهيه كرديم، داديم تعميرش كردند، پارچه‌اي روي آن كشيدند و براي آقا آورديم. اين خاطره‌اي بود كه خود آقا تعريف كردند. يك خاطره‌ ديگر، همين ايام ماه مبارك بود. براي قضيه‌ استهلال ما در دفتر مانده بوديم. شب با يكي از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتيم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما اين موقع - موقع افطار - در دفتر هستيد؟ گفتيم براي استهلال مانده‌ايم. فرمودند خيلي خوب، افطار را برويم منزل ما. ما هم دلمان مي‌خواست كه براي افطار منزل آقا برويم، ولي تعارف هم مي‌كرديم. گفتيم نه آقا در دفتر غذا تهيه كرده‌اند. فرمودند نه، بياييد برويم. ما هم رفتيم. ‌اين آقاي حاج ناصر كه پذيرايي مي‌كند، مقداري نان و پنير و سبزي و حلوا آورد. ما مقداري نان و پنير، يك مقدار هم حلوا خورديم. ولي منتظر بوديم كه غذا را بياورند. بالاخره افطار است و با غذايي بايد ادامه پيدا كند. چون ما كنار آقا نشسته بوديم. ايشان چشمشان توي چشم ما نمي‌افتاد، مقداري آزادتر بوديم. اين آقاي حاج ناصر كه مي‌آمد، من يك جوري علامت دادم كه چيزي ادامه دارد يا نه، كه اگر ادامه ندارد، ما همين را بخوريم و گرسنه نباشيم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اينها سير نكنيم. علامتي دادم. ايشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنير را خورديم. ولي اگر دفتر مي‌آمديم، قطعاً غذايي كه در دفتر درست كرده بودند‌ براي همين پرسنلي كه شيفت كاري داشتند‌ چرب‌تر از غذاي حضرت آقا بود. بعد كه افطار كرديم و حضرت آقا تشريف بردند داخل، ما به آقاي حاج ناصر عرض كرديم كه اين چه افطاري بود؟ اگر ما دفتر بوديم يك غذاي حسابي به ما مي‌دادند. ايشان گفت كه خانواده‌ حضرت آقا مشهد مشرف شده‌اند و قبل از رفتن يك قابلمه‌ بزرگ از اين حلواها درست كرده‌اند. به اندازه‌ اين سه‌ چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنير و حلوا مي‌خوريم. گفتم سحر چه كار مي‌كنيد؟ ايشان گفت براي سحر هم آبگوشت درست مي‌كنيم و به اندازه يك پياله‌ براي حضرت آقا آبگوشت مي‌دهيم و بقيه‌اش را هم خودمان مي‌خوريم. اين برنامه‌ غذايي آقا بود. از اين نمونه‌ها تقريباً فراوان است كه واقعاً زندگي آقا، يك زندگي كاملاً زاهدانه است. يعني من مي‌توانم به جرات عرض بكنم كه زندگي ايشان از نظر كيفيت، هيچ فرقي با قبل از انقلاب نكرده است. البته تعداد اولاد بيشتر شده‌اند‌، عروس، داماد و نوه و يك مقدار فضاي بيشتري لازم است‌ اما كيفيت زندگي هيچ فرقي نكرده است، همان زندگي، همان خانه، همان امكاناتي كه ايشان در دوره‌ قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهديم الان همان وضعيت هست. - آن خانه‌ مشهد الان چه وضعي دارد؟آن خانه‌ مشهد را آن وقت فروخته بودند. بعد بنا شد دوستان حضرت آقا در مشهد بروند بخرند و آن را نگه دارند. ديگر حالا نمي‌دانم چه كارش كردند.يك وقتي حضرت آقا سفري به كره‌ شمالي داشتند‌ در دوره‌ رياست جمهوري كه سفر خارجي تشريف مي‌بردند‌ خوب، رسم است كه روِساي جمهور كشورها به مهمان‌هاي‌شان، در سفر خارجي هديه مي‌دهند. يك سرويس ظرف به اصطلاح چيني، رئيس جمهور كره‌ يا يكي از اين كشورها‌ به حضرت آقا داده بود. ايشان هم به خانه آورده بودند. اين را هم باز خانم آقا بيرون گذاشته بودند. حضرت آقا فرموده بودند اين هديه است. طلا و نقره هم نيست، يك ظرف چيني معمولي است و آن چنان گران قيمت هم نيست. اين را بگويم كه حضرت آقا هدايايي كه به ايشان داده مي‌شود، هم در دوره‌ رياست جمهوري‌شان، هم در دوره‌ رهبري، همه‌ هدايا را به آستان قدس رضوي مي‌دهند. در آنجا يك موزه‌اي درست شده، بخش هداياي حضرت آقا، تابلويي هم دارد، مشخص است. حالا اين ظرف را آقا در خانه، نگه داشته بودند. با اينكه عرض مي‌كنم خيلي ظرف گران قيمت يا طلا و نقره هم نبود. خانم حضرت آقا مي‌گويند ما اين غذاهايي كه مي‌خوريم، با اين ظرفها جور درنمي‌آيد، همان ظرفهاي خودمان خوب است، اينها را رد كنيد، برود. ما اينها را لازم نداريم.اين را مي‌خواهم عرض كنم كه خانواده‌ حضرت آقا هم خيلي به اين مسائل مقيّدند و اين خيلي مهم است. من يك وقتي درمورد آقازاده‌‌هاي آقا فكر مي‌كردم كه اينها چرا اين قدر به تعبير بنده، بچه‌هاي خوبي هستند.‌ واقعاً آقازاده‌هاي آقا خيلي خوبند، از هر جهت، خيلي خوب تربيت شده‌اند. ديانت، پاكي، زهد، بي‌تعلقي به دنيا و عدم اقبال به مسائل دنيا و امكانات. بالاخره ايشان در اين موقعيتي كه هستند، خيلي امكانات برايشان هست. براي كساني كه خيلي خيلي مراتب پايين‌تر هستند، بالاخره امكاناتي هست. براي اينها كه در اين مقام، در اين رتبه هستند، خيلي امكانات برايشان بيشتر هست. امّا حقيقتاً ما نمي‌بينيم كه از اين امكانات استفاده بكنند.‌ يك علت آن، اين است كه هم خود آقا، هم خانواده‌ ايشان. يعني اين پدر و مادر، دو بال هستند براي رُشد و پرورش و تربيت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند. اگر يك بال شكسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نيستيم، بايد هر دو بال باشد و اين را ما در زندگي حضرت آقا كاملاً احساس مي‌كنيم. همان جوري كه خود آقا مقيد به زهد و سادگي و بي‌آلايشي و بي‌رغبتي به دنيا و زيورهاي دنيايي هستند؛ ما همين را هم در مورد خانواده‌ آقا احساس مي‌كنيم. يعني همسر ايشان هم دقيقاً همين جور هستند. اين دو نمونه‌اي كه من عرض كردم، هر دوي آنها مربوط به خانواده‌ حضرت آقا مي‌شد.همين جور در مهماني‌هايي كه خانواده‌ آقا تشريف مي‌برند، گاهي خانواده‌هاي ما هم هستند، مي‌آيند تعريف مي‌كنند كه خانواده‌ حضرت آقا تقريباً جزو ساده‌ترين‌ها در اين مهماني‌ها‌، از نظر لباس و وضع ظاهري، هستند. آقازاده‌هاي حضرت آقا هم همين جورند. فرزندان آقا به چه كاري مشغولند؟ايشان چهار پسر دارند كه هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقيقتاً هم درس مي‌خوانند. خوب هم درس مي‌خوانند. من با اينها مأنوسم، اين توفيق را دارم. اُنسي دارم، نشست داريم، گعده داريم، صحبت مي‌كنيم. يك بار نديده‌ام كه اينها راجع به پولي، امكاناتي و چيزهاي از اين قبيل صحبت بكنند. گويي افرادي معمولي هستند و پدرشان هم يك فرد معمولي است.اين خيلي ارزش دارد كه امكانات باشد و موقعيت فراهم باشد و هيچ اقبالي به آن نشان داده نشود. اين خيلي ارزشمند است. براي خود حضرت آقا، همه رقم امكانات هست ولي هيچ اقبالي ما نمي‌بينيم. نه خودشان، نه خانواده‌شان!آيا هيچ‌گونه نهي‌اي از سوي حضرت آقا براي انجام فعاليتهاي اقتصادي يا مديريتي فرزندان وجود دارد، يا خود بچه‌ها هم در واقع چنين ميلي ندارند؟قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند كه بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌شان در كارهاي اقتصادي باشند، قطعاً اين را آقا نمي‌پسندند. خود اينها هم هيچ رغبتي و هيچ اقبالي ندارند. حالا به هر صورت اين جور تربيت شده‌اند كه هيچ اقبالي به اين چيزها ندارند. لذا مي‌بينيد حتي ضدانقلاب‌ترين مجموعه‌ها و گروهها، داخل و خارج، براي هر كس حرفي بزنند‌ البته من آن حرفها را تأييد نمي‌كنم، خيلي از آنها هم شايعات و حرفهاي دروغ است، من نمي‌خواهم آنها را تصديق كنم‌ ولي در مورد حضرت آقا و آقازاده‌ها من نشنيده‌ام چيزي گفته شود. هيچ كس هم شايد نشنيده باشد. چون مي‌دانند اگر اين را بگويند، كسي باور نمي‌كند و آن حرفهاي ديگرشان را هم كسي باور نمي‌كند. يعني اين قدر زندگي آقا و زندگي خانواده و فرزندان آقا‌ سادگي‌شان، بي‌رغبتي‌شان و بي‌توجهي‌شان به مسائل دنيايي‌ تقريباً محرز است كه هيچ وقت حتي آن ضدانقلابها، متعرض اين معنا نشده‌اند. فرزندانشان بيشتر همين مسائل درس و بحث برايشان مطرح است و نگراني‌هايي كه نسبت به مردم و نسبت به زندگي طلاب و نسبت به قضاياي ديگر دارند، همان دغدغه‌هايي است كه خود آقا دارند. اين كه آنها براي خودشان دنبال آينده‌اي باشند‌ زندگي، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع مي‌شدم. چون خيلي با اينها مأنوسم. من چنين چيزي واقعاً در اينها نديده‌ام. اين را با يك نگراني اظهار كردند و فرمودند من نگرانم كه بر اثر انقلاب و امكانات و موقعيت‌هايي كه هست و مي‌شود به يك جاهايي دست‌اندازي كردآقا مصطفي‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان كه طلبه‌ قم بودند ‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌اي اجاره كرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را يك روز براي ناهار دعوت كردند. ما رفتيم منزل ايشان. يك سال از ازدواج ايشان نگذشته بود، ماههاي اول ازدواج ايشان بود. ما هم يك گلدان معمولي خريديم و رفتيم كه دست خالي نرويم. من واقعاً‌ تعجب كردم كه آيا اين خانه، خانه‌ يك تازه‌داماد است؟! حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول كشور، حتّي خانه‌ يك تازه‌داماد هم اين نيست. يعني يك خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره يك زرق و برقي دارد؛ تا مدتها اين زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توي خانه‌ اينها، واقعاً همان زرق و برق معمولي يك تازه‌داماد و يك تازه عروس را نديدم. بسيار زندگي معمولي، دوتا فرش ماشيني، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به اين چيزها. دور و بر خودم را نگاه مي‌كردم. حواسم بود و تا آنجا كه مي‌توانستم، رصد مي‌كردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متري انداخته بودند، دور خانه هم موكت بود و دو‌ سه تا پشتي ابري معمولي، نه مبلماني، نه زرق و برقي! زندگي ساده و خوبي در آقازاده‌هاي ايشان سراغ داريم.با توجه به اين كه مقام معظم رهبري هم رهبرند و هم مرجع تقليد، طبعا مسائل مالي زيادي در پيرامون ايشان وجود دارد از جمله وجوهات شرعي. اگر مصاديقي را سراغ داريد كه از حساسيت‌هاي آقا براي حفظ بيت‌المال يا درست هزينه شدن وجوهات حكايت دارند، براي مردم بيان فرماييد. اداره‌ زندگي ايشان عمدتاً‌ يعني آن قدر كه من اطلاع دارم كه تا حدي دقيق است‌ بيشتر از نذوراتي است كه مردم در مورد حضرت آقا انجام مي‌دهند. نذورات مي‌آيد. براي امام هم (رضوان‌الله تعالي عليه) خيلي نذورات مي‌رفت. براي حضرت آقا هم نذورات زياد مي‌آيد كه نذر شخصي آقا مي‌كنند كه آقا، زندگي‌شان عمدتاً از همين نذورات اداره مي‌شود و از بيت‌المال و از دفتر استفاده نمي‌كنند. از وجوهات كه اصلاً هيچ استفاده نمي‌كنند. عمدتاً همين نذورات است. آقازاده‌هايي كه در دفتر هم كار مي‌كنند و مسئوليت دارند، حقوقي دريافت نمي‌كنند؟نه، آقازاده‌ها در دفتر مسئوليتي ندارند. فقط در نشر آثار همكاري دارند والاّ هيچ كدام از آقازاده‌ها مسئوليتي ندارند. جايي هم مشغول نيستند. ممحّض در درس و كار طلبگي هستند. درس مي‌خوانند و انصافاً هم درسشان خيلي خوب است. خيلي خوب پيشرفت كرده‌اند. خود آقا مصطفي كه الان سطوح عاليه را در قم تدريس مي‌كنند. ايشان مكاسب و كفايه در قم تدريس مي‌كنند.حضرت آقا هدايايي كه به ايشان داده مي‌شود ، هم در دوره‌ رياست جمهوري‌شان، هم در دوره‌ رهبري، همه‌ هدايا را به آستان قدس رضوي مي‌دهند. من حالا دو خاطره عرض بكنم. يك بار با هواپيما در خدمتشان بوديم، مشهد مشرف مي‌شديم. خوب، پذيرايي هواپيماها، بالاخره در آن پروتكلي كه نوشته شده، هواپيماهاي خاص مسؤلان، پذيرايي‌شان مقداري مفصّل‌تر از هواپيماهاي معمولي است. يك مقدار ميوه هم مي‌گذارند. يك مختصر آجيل هم مي‌گذارند. يك مقدار شيريني هم مي‌گذارند. ما يك بار در هواپيما بوديم، براي حضرت آقا آوردند، جلوي ما هم گذاشتند - همان سيني‌هايي بود كه داخل سيني، اين چيزها را گذاشته بودند در خدمت يكي از دوستان دفتر هم بوديم‌. ديديم ايشان نمي‌خورند. خود آقا هم خيلي كم. بعد فرمودند كه من پول اين را از خودم كنار گذاشتم، شما مصرف كنيد، نگران نباشيد. بعد از آن هم ديگر حضرت آقا فرمودند كه پذيرايي هواپيماي ما هم، مثل پذيرايي هواپيماي مسافربري باشد. نبايد هيچ چيزي اضافه باشد. الان گاهي در سفرهاي استانها در خدمتشان هستيم، پذيرايي كمتر از همان پذيرايي هواپيماي مسافربري است. هيچ چيزي بيشتر در آن نيست. از اين نظر ايشان مقيّدند. همين چندي قبل، يكي از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زيادي را دادند و فرمودند اين را جزو پولهاي دفتر قرار بدهيد. از پول شخصي خودم هست. جزو پولهاي دفتر بگذاريد. براي استفاده‌هايي كه ما از امكانات مي‌كنيم، گاهي تلفني و گاهي از امكانات بيت‌المال كه استفاده مي‌كنيم‌.نوعاً پذيرايي آقا ديگر همه جا معروف است، يك رقم غذا، يك رقم خورش. آقازاده‌هاي‌ ايشان مراسم عروسي كه داشتند، ما هم دعوت بوديم‌.‌ در همين دفتر، چند نفري را دعوت كردند، بستگانشان و چند نفر هم همين دفتري‌ها‌ مراسم ايشان، هيچ كدام در تالار و مفصل نبوده است. در همين دو‌ سه تا اتاقهاي دفتر بوده است. يادم هست يكي از همين جلسات مهماني‌ هميشه‌اش همين جوري بوده، اين سه‌ چهار تا عروسي‌هايي كه داشتند، ما شركت كرديم‌ ميوه، همان ميوه‌ فصل، آن هم دو رقم. مثلاً سيب و خيار. آن هم نه اينكه ديس بچينند بلكه توي بشقاب، يك خيار و يك دانه سيب. با يكي از دوستان دفتر بوديم. گفت اين مجلس ختم‌هاي تهران، بيشتر از مجلس عروسي پسران حضرت آقا پذيرايي مي‌كنند. آنها باز يك شيريني، چيزي هم مي‌آورند. حلوا هم مي‌آورند. مي‌برند دور مي‌گردانند. باز دو‌ سه رقم ميوه مي‌گذارند. اينجا حلوا هم نيست، شيريني هم كه همين يك شيريني دانماركي و يك سيب، يك خيار. بيشتر هم نمي‌شود خورد!هيچ وقت من نديدم سر سفره‌ ايشان، چه جلسات عمومي، چه مهماني‌هاي خصوصي، حتي دو نفر، سه نفر، من نديدم كه دو رقم خورش سر سفره ايشان باشد. شبها كه حاضري است. مهمان داشته باشند، نداشته باشند. يك شب يادم هست خدمت حضرت آقا بوديم. سفره انداخته بودند، آقاي هاشمي شاهرودي، رئيس قوه قضائيه هم مهمان آقا بودند. نان و پنير و سبزي، يك مختصر هم سوپ خيلي رقيق، فقط همين. برنامه‌ شبشان يك غذاي خيلي سبك و خيلي ساده است. خلاصه، در مهماني‌هاي ايشان توفيقي پيدا كرديم، هم‌سفره‌ با ايشان بوديم و سعادتي داشتيم، چه جلسات عمومي در حسينيه، يا در منزل ايشان يا جاي ديگر، يك رقم غذا، يك رقم خورش. من واقعاً تا حالا دو رقم نديد‌ه‌ام و ايشان مقيّدند به اين جور قضايا. حالا مطالبي در مورد مرجعيت و وجوهات عرض كنم كه آقا از وجوهات هيچ استفاده نمي‌كنند. بحث مرجعيت هم واقعاً خودش يك بابي است. چون من از نظر كاري هم در اين حوزه بيشتر انجام وظيفه مي‌كنم، مي‌توانم با تمام وجود، با اطمينان كامل عرض كنم كه حضرت آقا هيچ رغبتي به مسئله‌ مرجعيت و اين جور مسائل ندارند. همان جور كه در تلويزيون امسال، ايّام سالگرد رحلت امام (رضوان‌الله تعالي عليه)، تلويزيون برنامه‌ خوبي نشان داد. مجلس خبرگان و موضع‌گيري خود آقا نسبت به رهبري‌شان و اينهايي كه نشان دادند براي مردم ما خيلي جالب و ديدني بود. البته ما شنيده بوديم ولي فيلم آن را نديده بوديم. من اين را مي‌توانم بگويم همان جوري كه حضرت آقا در مورد رهبري هيچ رغبتي نداشتند، بلكه استنكاف مي‌كردند و قبول نمي‌كردند و بر ايشان تحميل شد، در مرجعيت هم واقعاً اين جور است. من هيچ رغبتي و هيچ استقبالي از ناحيه آقا نسبت به قضيه‌ مرجعيت نديده‌ام. هر وقت هم ما در اين حوزه با ايشان صحبت كرديم، جوابي از ايشان نگرفتيم و استقبال نكردند. خيلي راه ندادند كه ما با ايشان صحبت كنيم‌ براي رساله‌ با اينكه الان براساس برآوردي كه ما داريم، شايد مقلدين ايشان تقريباً در داخل كشور، در صدر مقلدين ديگر مراجع باشند. يعني شايد بيشتر جمعيت از حضرت آقا تقليد مي‌كنند اما هنوز ما نتوانسته‌ايم ايشان را راضي كنيم كه رساله بدهند و هر وقت هم صحبت كرديم، به يك شكلي شانه از بار اين قضيه خالي كردند و ما را به راههاي ديگري ارجاع دادند. واقعاً تحت فشار هستيم، از طرف مردم مورد سؤال هستيم. رساله مي‌خواهند، مسائل شرعي را مي‌خواهند، مقلّد هستند. بالاخره آقا را پذيرفتند. كسي هم آقا را تحميل نكرده است، خودشان انتخاب كرده‌اند. خوب، بايد راه را باز كنيم. ولي ديديم آقا راه را باز نمي‌كنند. استقبال نمي‌كنند.اين خاطره را هم عرض بكنم. براي مرحوم آيت‌الله العظمي گلپايگاني كه فوت كردند، حضرت آقا مجلس ختمي در قم گرفتند‌ مسجد اعظم‌ و يك مجلس ختمي هم در تهران‌ مدرسه عالي شهيد مطهري‌ آنجا يكي از آقايان منبر رفتند. بخشي از صحبت ايشان راجع به مرجعيت آقا بود. بالاخره ايشان خواست در آن فضا، بعد از فوت مرحوم آيت‌الله العظمي گلپايگاني، مرجعيت آقا را جا بيندازد. بعد كه آمديم بيرون، آقا فرمودند كه عجب منبر بدي ايشان رفت! كه فهميدم آقا حقيقتاً ناراحت شده‌اند، به خاطر اينكه اين جوري صحبت شده است .يك وقت يكي از آقايان به ما گفت: بالاخره در خارج از كشور، مرجعيت را به رساله مي‌شناسند، مثلاً كشورهاي خليج‌فارس و كشورهاي عربي، مرجع را به رساله مي‌شناسند. مرجع، هر چقدر هم ملاّ باشد، اگر رساله نداشته باشد، اينها او را نمي‌توانند بپذيرند و الان بسياري از شيعيان كشورهاي خليج‌فارس، مقلّد آقا هستند و وجوهات خوبي هم مي‌دهند. ما به زعم خودمان خواستيم روي همان درك و فهم محدود خودمان، يك جوري حضرت آقا را تحريك كنيم كه رساله بدهند. من عرض كردم كه بسياري از مقلدين شما، از اين شيعيان كشورهاي خليج‌فارس هستند و اينها وجوهات خوبي هم مي‌دهند، اگر رساله ندهيد، اينها از شما برمي‌گردند، به كس ديگري مراجعه مي‌كنند، وجوهات هم ديگر نمي‌دهند.به جرات عرض بكنم كه زندگي ايشان از نظر كيفيت، هيچ فرقي با قبل از انقلاب نكرده استحضرت آقا فرمودند كه خوب، وجوهات ندهند. مي‌دهند به يك مرجع ديگر. آن مرجع ديگر هم شهريه مي‌دهد و در اختيار طلبه‌ها قرار مي‌دهد. مگر بنا است همه‌ خيرات به دست ما انجام بشود. ديگران هم خيرات انجام بدهند. اين وجوهات توي جيب من كه نمي‌رود. براي من كه نيست. اين مالِ طلبه‌ها است. حق اين طلبه‌ها است. به بنده ندهند، به يكي ديگر مي‌دهند. به يك مرجع ديگر مي‌دهند. او هم مي‌دهد به طلبه‌ها. مگر بناست همه كارهاي خير از طريق من انجام بشود!يا راجع به همين وجوهات كه عرض كردم هيچ وقت حضرت آقا استفاده نكرده‌اند و عمدتاً هم خرج طلبه‌ها و شهريه طلبه‌ها مي‌شود، بارها فرمودند كه هر وقت هر چقدر داريد، بدهيد، نگه نداريد. اين را بگويم كه واقعاً وضع معيشتي‌ طلبه‌ها خوب نيست. شهريه‌ يك طلبه كه مراتب عالي حوزه را دارد طي مي‌كند‌ زن دارد، بچه دارد و همه‌ مراحل امتحانات حوزه را طي كرده است‌ در قم، حداكثر دويست‌وهشتاد تومان است و در شهرستانها و استانها از صدوپنجاه تومان تجاوز نمي‌كند، بلكه پايين‌تر از صدو‌پنجاه تومان است. اينها را من دلم مي‌خواهد مردم بدانند. بعضي از مردم ما، بعضي از مسئولين را كه روحاني هستند، مي‌بينند، بعد فكر مي‌كنند همه‌ روحانيون اين جوري هستند. نه، آن كسي كه حالا مسئول است، اگر درآمدي دارد، مربوط به حقوق طلبگي‌اش نيست، اين حقوق آن مسئوليت و آن كار و مديريتش است و ربطي به طلبگي‌اش ندارد. چند درصد از روحانيون ما مگر شاغل هستند؟ يك درصد هم شاغل نيستند، خيلي كمتر از نيم درصد شاغل هستند. خوب اينها كه شاغل هستند، حقوقي مي‌گيرند. اين حقوق مديريت و شغلش است، مثل بقيه‌ مردم كه شاغلند و حقوق مي‌گيرند. اين ربطي به لباس طلبگي ندارد. البته گاهي به مناسبتهاي ماه مبارك رمضان، يا ماه محرم و اينها، منبر و تبليغ، يا كار نويسندگي و كار تحقيقاتي هم دارند كه آن هم باز همه را شامل نمي‌شود. يعني ما مي‌توانيم عرض كنيم كه بيش از نيمي از روحانيون ما با همين حقوق دويست‌وهشتاد تومان در قم و در استانها كمتر از صدوپنجاه‌ تومان، زندگي مي‌كنند! واقعاً بسيار وضعيت اسف‌باري دارند و مردم ما هم اطلاع ندارند كه روحانيون در چه وضعيتي هستند. فرزندان مقام معظم رهبري جز درس و بحث طلبگي هيچ مسئوليت ديگري ندارند.ما هر وقت خدمت آقا مطرح كرديم كه آقا! شهريه را مقداري اضافه بكنيم. چون شهريه ايشان هم فقط از وجوهات است و از غير وجوهات نيست. براي بعضي‌ها اين ابهام هست كه آقا مثلاً پولهاي ديگر را به طلبه‌ها مي‌دهند، نه، از همان روز اولي كه حضرت آقا، پرداخت شهريه را شروع كردند، از وجوهات بوده‌است. گاهي آن اوايل، كم هم مي‌آمد ولي تا روزي كه مي‌خواستند شهريه را بدهند، به لطف خدا و عنايت امام زمان، وجوهات مي‌رسيد. يادم هست همان سال اول، يك وقت تقريباً نزديك آخر ماه بود يعني اول ماه نزديك بود و بايد شهريه بدهند. پول به حدّ مورد نياز نرسيده بود. يكي از آقايان‌ آقاي غيوري‌ خدمت آقا عرض مي‌كنند‌ كه ما به دفتر وجوهاتتان يك مقدار قرض مي‌دهيم كه شهريه كامل داده بشود، بعد كه داشتيد، به ما برگردانيد. آقا فرمودند: نه، ما قرض نداريم. ما هماني را كه داريم، شهريه مي‌دهيم. اگر كم آمد، خوب كمتر شهريه مي‌دهيم. اگر زياد آمد، بيشتر شهريه مي‌دهيم. ما قرض نمي‌كنيم. واقعاً هميشه هم همين جور بود. آقا هيچ وقت قرض نكرده‌اند. الان ما هر چه شهريه مي‌دهيم، همه‌اش از وجوهات است. هيچ پول غير وجوهات در شهريه‌ ما نيست. بحمدالله ما تا حالا هيچ وقت براي شهريه، كم نياورديم و اين واقعاً يكي از جاهايي است كه به خوبي عنايت حضرت ولي‌عصر (سلام‌الله عليه) را ديده‌ايم. بالاخره ايشان صاحب حوزه‌ها هستند و ما همه‌ خودمان را سرباز ايشان مي‌دانيم.روي اين بحث شما، يك سؤال فرعي راجع به درس خارج حضرت آقا مطرح مي‌كنم. آيا الان آقا به صورت مرتب‌، درس خارج خودشان را دارند؟بله، حضرت آقا از سال 69، درس خارج را شروع كردند. اول كتاب جهاد را شروع كردند. بحمدالله تمام شد. بحث قصاص را شروع كردند. قصاص هم عمده‌اش تمام شد و الان چهار سال است كه بحث مكاسب محرمه را دارند. هفته‌اي سه روز، انصافاً هم درس پربار و خوب و قابل استفاده‌اي است. ما داريم كتاب قصاص را آماده مي‌كنيم كه ان‌شاءالله بتوانيم بحث قصاص را چاپ كنيم و در اختيار حوزه‌‌ها و علما و روحانيون قرار بدهيم.در اين باب، نظريات‌ جديدي دارند؟بله، بالاخره نظريات جديد دارند و فتاواي جديدي در كتاب قصاص هست كه به هر صورت، يك كتاب فقهي و علمي آقا است كه ان‌شاءالله چاپ مي‌شود. مكاسب محرمه هم كه ان‌شاءالله تمام بشود، چاپش مي‌كنيم و منتشر مي‌كنيم.شنيده‌ايم كه تفاوتي محسوس در شيوه‌ تدريس آقا به نسبت خيلي از مراجع و علماي ديگر وجود دارد و آن موضوع‌محوري و دسته‌بندي‌هاي خيلي دقيق و نيز به صورت خاص، حساسيت آقا در موضوع علم رجال و توانمندي‌اي است كه در اين حوزه از خود نشان مي‌دهند. اگر در اين مورد هم اطلاعات و نظري داريد، بفرماييد.ببينيد، درس آقا ويژگي‌هاي مختلفي دارد. يكي بيان خود آقاست. بيان، خيلي مهم است. يكي از نعمتهاي ويژه خداوند در كنار دهها، صدها و هزاران نعمت ديگري كه خداوند به ايشان عنايت كرده، بيان بسيار روان و رسا و شيواي ايشان است. اين در بيان و در تفهيم مطلب و خصوصاً در مباحث علمي، براي مخاطب و شنونده و شاگرد، بسيار مهم و مؤثر است. دسته‌بندي مطالب هم از سوي ايشان بسيار زيبا است.منبع:جام جم/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن