واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وصف خوبان (قسمت دوم) اشارهقسمت دوم بيانات حضرت آيه الله ناصري اصفهاني (دامت برکاته) در تفسير خطبه متقين (همام).تقويبسم الله الرحمن الرحيم، حسبناالله و نعم الوکيل نعم المولي و نعم النصير.الصلوه و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين و اللعنه الدائمه الابديه علي اعدائهم اجمعينهنگامي که همام بيان صفت ها و خصائص متقين را از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تقاضا کرد، ايشان فرمودند:«اتق الله و احسن» «إن الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون»(1)جمله ي اول (اتق الله و احسن) فرمايش حضرت است؛ لکن جمله ي بعد، آخرين آيه ي سوره ي مبارکه ي نحل است که در اين جا حضرت به آن استشهاد کرده است. براي تقوا معاني مختلفي در لغت و در سخنان بزرگان و علماي اخلاق ذکر شده است.واژه ي «تقوا»در قرآن، واژه ي تقوا، هفده بار و مشتقات تقوا دويست و پنجاه مرتبه ذکر شده است که مجموعا دويست و شصت و هفت مرتبه مي شود.در نهج البلاغه هم چهل و پنج مرتبه واژه ي تقوا و متجاوز از يکصد مرتبه مشتقاتش ذکر شده است.معلوم مي شود که حضرت حق به تقوا بسيار اهميت داده است که حدود دويست و شصت و هفت بار در قرآن از آن نام برده است. حضرت اميرالمؤمنين عليه آلاف التحيه و الثناء، هم متجاوز از صد و چهل مرتبه از تقوا نام برده است. ائمه اطهار عليهم السلام و بزرگان ديگر الي ما شاء الله ذکر کرده اند.معناي تقواتقوا از" وقايه " به معناي نگه داري خود و در اصطلاح، به معناي نگه داري خود از ترک واجبات و اتيان محرمات است. يعني خودمان را از مخالفت حق و دستورات شرع مقدس نگه داريم؛ لذا تقيه همه به همين معنا است. تقيه کردن يعني از اظهار چيزي بر خلاف مرام اهل سنت، خودداري کرده و عملي را به خاطر آنان انجام نمي دهم و خود را حفظ مي کنم تا نفهمند چه کاره ام. مثلا شما که مکه مشرف مي شويد و در نماز مهر نمي گذاريد، نمي گذاريد عقايد شما را بفهمند؛ البته اين يکي از معناي تقوا است.اقسام تقواواژه ي تقوا که به معناي پرهيز و خويشتن داري است - در قرآن، با مفعول هاي متفاوتي آورده است. گاهي مي فرمايد: «اتق الله و لا تطع الکافرين و المنافقين»(2) که " الله " مفعول " اتق " است يعني هشدار باش خدا را.در بعضي آيات آمده است: «فاتقوا النار التي وقودها الناس»(3)؛ از آتش جهنم خودت را حفظ کن. در بعضي آيات دارد که «واتقوا فتنه..» بپرهيز از فتنه اي که آثار آن مخصوص ظالمين نيست و غير ظالمين را هم فرا مي گيرد.بنابراين مفعول «اتق» گاهي «الله» است و گاهي «آتش» و گاهي «روز قيامت» است و گاهي «آثار و عقوبات فتنه» تمام اين ها به يک معنا است و مي خواهد بگويد:طبق ضوابط الهي عمل کن. تو بنده هستي، بنده يعني فرمانبردار حق درجميع اعمال و رفتار و کردار، هيچ خواسته و اراده اي بر خلاف اراده و خواسته ي حق ندارد؛ لذا بهترين القاب نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بندگي است؛ «سبحان الذي اسري بعبده ليلا»(4) در تشهد مي گوييد: «أشهد ان محمدا عبده و رسوله»پيامبر گرامي اسلام به دليل عبوديت و بندگي به اين مقام رسيد؛ «رسوله» را بعد از «عبده» مي آوريد؛اول عبوديت است.بندگي کرد تا به رسالت رسيد. يعني اول بندگي، بعد رسالت، بعد خلت (خليل بودن) و بعد ساير مراتب.حقيقت تقواتقوا حالتي است نفساني و به تعبيري يک پليس دروني مخفي است. يعني انسان حالتي پيدا مي کند که طبق ضوابط انسانيت و طبق ضوابط مذهب شريعت عمل کند و ذره اي مخالفت نکند؛ پس تقوا يک قدرت داخلي و نفساني است که انسان را ملزم مي کند به انجام واجبات و ترک محرمات. [و کمترين درجه تقوي، انجام واجبات و ترک محرمات است.] قرآن، هادي و راهنماي همين طائفه (هدي للمتقين) است که چنين حالتي دارند.آثار تقواالف: بينش و بصيرت: متقين کساني هستند که خدا درباره ي آنان مي فرمايد: و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب»(5) کساني که اين حالت و اين مقدار از تقوا در درونشان حاکم باشد، ممکن است چشم هاي باطنشان باز شود گرفتاريهايشان برطرف مي شود و از جايي که گمان نمي کنند به آنها روزي مي دهند و اين خيلي مهم است.ب:حيات جامعه: تقوا يک ضابطه است که سبب حيات جامعه است تقوا يعني خود نگهداري از آنچه بر خلاف انسانيت است و اين تقوا غير از محدوديت است. بعضي مي گويند: «تقوا براي انسان محدوديت مي آورد.». در صورتي که اشتباه مي کنند؛ زيرا فرق است بين محدوديت و مصونيت تقوا براي حيات بشر مصونيت ايجاد مي کند. مثلا تقواي مي گويد: ظلم نکن، خيانت نکن و ... تقوا مي گويد: «بايد اين اجتماع زنده و مصون بماند و لازمه اين زنده ماندن، دعايت حقوق اجتماعي است. اگر حقوق رعايت نشود و قانون جنگل حکم فرما شود، حيات باقي نخواهد ماند و قدر و منزلت جامعه و افراد جامعه از بين مي رود.اگر بخواهيم جامعه ما سالم باشد و حيات ابدي داشته باشد، بايد حقوق اجتماعي رعايت شود و رعايت حقوق اجتماع، همان تقوا است؛ بنابراين، تقوا مخالف آزادي نيست و مانند نماز و روزه و مانند آن نيست که از فروعات مذهب باشد؛ بکله تقوا حالتي است که سبب بقاء حيات اجتماع مي شود؛ زيرا تقوا رعايت حقوق اجتماعي و دادن حق هر کس را دستور مي دهد. مثلا شما راننده هستيد و به چراغ قرمز مي رسيد و مي ايستيد. اگر کسي بگويد: «چرا ايستاده اي، ايستادن شما محدوديت است»، مي گوييد: «خير؛ اگر بروم، تجاوز به حقوق ديگران است. ممکن است تصادف کنم و ماشين خودم و ديگران را از بين ببرم»؛ پس ايستادن پشت چراغ قرمز، محدوديت نيست؛ بلکه رعايت حقوق اجتماعي است و اين، معناي تقوا است.وصف خوبانيا اين که فرض کنيد که پاي من از من بپرسد، «چرا مرا محبوس کردي و کفش پوشيدي؟ مي خواهم آزاد و برهنه باشم.» در جواب گفته مي شود: «شما بايد محفوظ بمانيد، ظريف و تميز بمانيد. اذيت نشويد. اين کار من براي شما مصونيت است نه محدوديت، حفظ از کثيفي است؛ بنابراين شرع مقدس اسلام، در قرآن و نهج البلاغه اين همه درباره ي تقوا سفارش کرده، مي خواهد مصونيت اجتماعي درست کند؛ نه اين که محدوديت مذهبي باشد. بسياري از بزرگان هم اين مطلب را فرموده اند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: لا يفقدک الله حيث أمرک و لا يراک حيث نهاک».(6) تقوا آن است که حضرت حق، تو را آن جا که دستور داده، ببيند. (جايي که خداوند خوشش مي آيد، تو را ببيند) و آن جايي که ناراحت مي شود، تو را نبيند. يعني واجبات و مستحبات را بياور و محرمات و مکروهات را ترک کن.در روايت است که امام صادق عليه السلام در مجلسي وارد شدند و نشستند. کسي آب خواست، براي او شراب آوردند - همان طور که مرسوم آن زمنان بوده و وضع جلسه اين گونه بوده است - حضرت تا شراب را ديدند، بلند شدند و فرمودند: «مجلسي که معصيت خدا باشد، جاي ما نيست». اين دستورالعمل است براي ما. اين مجالس و جشن ها که ما حضور پيدا مي کنيم و در آن معصيت مي شود، خدا شاهد است تمام اين ها، مجلس ها براي روحمان ظلماني است. لحظه به لحظه از خدا دور مي شويم. نبايد شرکت کنيم. مجلسي که رضاي حق در آن نيست، به هر عنوان که باشد، بلند شو و بيرون برو. ماندن شما وزر و وبال است. اگر عذاب براي اين شخص نازل شود، شما هم جزء آن خواهي بود؛ اگر چه به آنچه در مجلس مي گذرد، راضي نباشي. اگر رضايت نداري، مجلس را ترک کن.اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: «من ملک شهوته کان تقيا»(7)؛ هر کس جلوي شهوت خود را بگيرد، متقي است. شهوت، مراتب و اقسامي دارد: شهوت در خوراک، شهوت در لباس، شهوت در مقام و عنوان و رياست. يعني فقط براي رضاي خدا قدم برداريد و انيت و منيت و خودبيني درکار نباشد.والسلام عليکم و رحمه الله و برکاتهپي نوشت : 1- سوره مبارکه ي نحل: 128.2- سوره احزاب، آيه 1 و 37.3- سوره بقره، آيه 24؛ سوره ي آل عمران، آيه 131.4- «منزه است خدايي که بنده اش را در شبي سير داد». سوره اسراء، آيه 1.5- هر کس تقواي الهي پيشه کند، خدا برايش راه گريز از [گرفتاريها] قرار مي دهد و از جايي که گمان نمي کند، به او روزي مي دهد». سوره طلاق، آيه 2.6- وسائل الشيعه، ج 15، ص 240.7- غرر الحکم، ح 5997، ص273.منبع:مجله ي خلق پيش شماره سوم/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 870]