محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828684524
فهم قرآن (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فهم قرآن (قسمت دوم) نويسنده:نويسنده: حميدرضا پرورش جهل و استكبار، دو مانع فهم قرآن خداى سبحان مىفرمايد (سأصرف عن اياتى الذين يتكبرون فى الأرض) (1) كسى كه عمدا كبر طلب باشد و خضوع در برابر حق نداشته باشد، من قلبش را از درك معارف دينى منصرف مىكنم (ثم انصرفوا صرف الله قلوبهم) (2) چون آنها نخست به دليل ضعف درونى خود از آيات الهى روى گردان شدند، خدا نيز قلوب آنان را از ادراك مفاهيم قرآن منصرف كرد و چنين گروهى نه قرآن را مىفهمند و نه بر فرض فهميدن، از آن بهرهمند مىشوند. آنها هميشه در فكر متاع زودگذر دنيا هستند (يأخذون عرض هذا الأدنى) (3) يعنى متاع پست دنيا را مىگيرند و در مقابلش عقل و فطرت پاك و الهى را مىدهند و به كوردلى مبتلا مىشوند. قرآن كريم به همهى انسانها هشدار مىدهد كه اگر غرق در امور مادى باشيد، جان پاك خود را در طبيعت دفن كرده و خسران ديدهايد. اگر كسى عقل و فطرت خود را غرايز و اغراض طبيعى دفن كند، منبع الهام درونى و تشخيص حق و باطل و تقوا و فجور را نيز دفن كرده است (فألهمها فجورها و تقواها) (4) و هيچ گاه نمىتواند معارف فراطبيعى و بلند قرآن كريم را بفهمد. كسانى كه لزوم وحى را نمىفهمند و در برابر انبيا مقاومت مىكنند؛ جاهلان و مستكبرانند. چون جاهلند، ذهن علمى ندارند و اهل تفكر نيستند و به همين جهت قابليت فهم ره آورد انبيا را ندارند و چون مستكبرند، در ساحت حق خضوع و تواضع ندارند و در برابر آن قيام مىكنند. چنين كسانى نه زبانشان به علم و حق گوياست و نه گوش شنوايى براى شنيدن حق دارند؛ و نه تنها خود به آيات احياگر قرآن كريم گوش فرا نمىدهند، بلكه ديگران را نيز از گوش دادن به آن باز مىدارند (و هم ينهون عنه و ينؤن عنه) (5) هم ديگران را از فيض الهى نهى مىكنند و هم خود آنان محرومند (و قال الذين كفروا لاتسمعوا لهذا القران و الغوا فيه) (6) به اين قرآن گوش ندهيد و اين سخنان را نپذيريد و در آشوب گرى و ياوه سرايى و بيهوده گويى بكوشيد و به اين وسيله به مبارزه با قرآن برخيزيد. خداى سبحان اينان را كسانى مىداند كه از درون تهى هستند و جوشش درونى ندارند و از بيرون نيز كانال ورودى قلبشان به منبع حيات بسته است و لذا تهى مغز و درون پوچند (و أفئدتهم هواء) (7) تمام سعى انبياى الهى اين بوده كه با شكوفا ساختن فطرت مردم به آنها دلى عميق، ذهنى علمى، گوشى حق شنوا، و زبانى حق گو اعطا كنند. كافران مىگفتند (و قالوا قلوبنا فى أكنة مما تدعونا اليه و فى اذاننا وقر و من بيننا و بينك حجاب) (8) قلب ما در غلاف و در پوشش است نسبت به آنچه تو ما را بدان مىخوانى و در گوشهايمان وقر و سنگينى وجود دارد و منطق تو را نمىفهميم. بين ما و بين تو حجاب و پردهاى است كه رابطه تفهيم و تفاهيم دو طرفه را قطع مىكند. نوح (سلام الله عليه) نيز از اين استكبار و نفهمى كافران زمان خود به درگاه خداى سبحان شكايت مىكند: (و انى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا أصابعهم فى اذانهم و استغشوا ثيابهم و أصروا و استكبروا استكبارا) (9) عرض مىكند پروردگارا، من قومم را شب و روز دعوت به حق كردم ولى نصيحتم جز بر فرار آنها نيفزود و هر چه آنان را به مغفرت و آمرزش تو فرا خواندم انگشت بر گوش نهادند و جامه بر رخسار كشيدند و بر كفر خود اصرار نمودند و استكبار شديد ورزيدند. خداى سبحان درباره منكران قرآن خطاب به رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد (و اذا قرأت القران جعلنا بينك و بين الذين لا يؤمنون بالاخرة حجابا مستورا) (10) وقتى كه تو قرآن را قرائت مىكنى ما بين تو و بين كسانى كه ايمان به آخرت ندارند حجاب و پرده پنهان و مستورى قرار مىدهيم. اكنون اين پرسش مطرح مىشود كه چگونه ممكن است هنگام قرائت قرآن، كه نور محض است، حجاب و تاريكى رخ بدهد؟ اين حجاب چگونه حجابى است و براى چه ايجاد مىشود؟ حجاب دل، گناه و خودبينى گناه، حجاب است و تار و پودهاى پردهى حجاب، خودبينى است كه هيچ حجابى بدتر از آن نيست. امام موسى بن جعفر (سلام الله عليه) چنين فرمود: «ليس بينه و بين خلقه حجاب غير خلقه أحتجب بغير حجاب محجوب واستتر بغير ستر مستور لا اله الا هو الكبير المتعال» (11) بين خداى سبحان و خلق او غير از خود خلق، حجاب ديگرى نيست. خداوند بدون حجاب محجوب و بدون ساتر، مستور و پنهان است. اگر حجابى در ميان است، همان خودبينى خلق است و اگر پردهاى آويخته باشد، همان غرور مخلوق است وگرنه آن پرى روى، پردهاى ندارد: ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيستتو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيزانسان هر اندازه كه در تار و پود خودبينى واقع شود، از خدا بينى محروم است و با انبياى الهى نيز شهود و حضورى ندارد و از ره آورد آنان و از سخنان وحى به اندازهى خودبينى خود محروم خواهد بود. اگر انسان سخن رسول الله را نمىشنود و قرآن را نمىفهمد بايد بداند كه در حجاب گناه است و ميزان نفهميدنش به مقدار حجابش بستگى دارد. هر چه بيشتر در دنيا و گناهان خود غوطهور باشد، به همان اندازه از فهم قرآن محجوب است و هر اندازه از شهوت حيوانى لذت مىبرد، از لذت قرآنى محروم مىشود؛ زيرا فرمود (فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم) (12)، (ثم انصرفوا صرف الله قلوبهم) (13). بنابراين، قرآن در حجاب نيست و پردهاى ندارد، ابهامى ندارد كه ديگران آياتش را نفهمند، بلكه كافران و دنيا طلبانند كه در حجاب خودبينى گرفتارند و به همين جهت، نمىتوانند بيرون از خود را بفهمند و هر چه را كه با خودبينى و دنيا طلبى و لذت گرايى آنان نسازد، نمىتوانند آن را بفهمند. خداى سبحان دربارهى محرومان از تدبر در قرآن مىفرمايد (أفلا يتدبرون القران أم على قلوب أقفالها) (14) يعنى چرا اينها دربارهى قرآن تدبر نمىكنند. مگر بر قلوب آنان قفلهاى دل، زده شده است؟ معلوم مىشود دل هم قفل دارد و اگر دلى قفل شد، همانند چشمى كه بسته باشد، نه توانايى ديدن نور را دارد و نه مىتواند در پرتو آن نور چيزهاى ديگر را ببيند. قرآن كريم براى فهم آيات خود، قلب باز و صدر مشروح را لازم مىداند (فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام) (15) زيرا در متن قرآن پيچيدگى و ابهام نيست اگر مشكلى هست از ناحيهى قابل يعنى قلب انسانهاست كه قفل و مانع دارد. خداى سبحان به رسول خود مىفرمايد به اينان بگو اگر چه من از جنبه نبوت قرآن را دريافت كردهام، ولى در تلاوت و تفهيم كردن آن، از راه بحث و استدلال و تعقل و برهان و بينه با شما سخن مىگويم و اگر شما فطرت خود را دفن نكرده باشيد و در گناهان غوطهور نشده باشيد، مىتوانيد با ايمان و عمل صالح، آيات الهى را به روشنى دريابيد. (قل انما أنا بشر مثلكم يوحى الى أنما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه أحدا) (16). تقوا و طهارت، شرط فهم قرآن بهرهگيرى عميق علمى از قرآن كريم و فهميدن معارف بلند آن،مشروط است به ارتباط و پيوند با معلم حقيقى قرآن كه همانا خداوند رحمان است (الرحمن - علم القران) (17) علم قرآن همراه با رحمت خداى سبحان است و رحمت خاصه خداوند شامل حال متقين مىگردد. (واتقوا الله و يعلمكم الله) (18) قرآن كريم مىفرمايد شما تقوا را لباس طهارت روح خود كنيد كه بهترين لباس است: (و لباس التقوى ذلك خير) (19) و خداوند نيز به شما علم عطا مىكند. در جاى ديگر به صورت شرط و جزا مىفرمايد (ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا) (20) اگر تقوى را پيشهى خود كنيد و در برابر دستورهاى الهى با تقوى باشيد، خداوند براى شما نورى از علم را قرار مىدهد كه فرقان بين حق و باطل است. قرآن كريم كتابى ساده و معمولى نيست تا انسان بتواند بر اثر آشنايى با قواعد عربى و مانند آن به همهى معارفش دست يابد، كتابى است كه ريشه در اوج آسمان و مقام «لدن» دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درك معارف بىانتهاى آن بدون نردبان تقوا و ارتباط با خدا، امكانپذير نيست، اگر چه چشم و گوش و حواس انسان در بهرهمندى از علم، دخالت دارند ولى جاى علم و مخزن اصلى آن همان قلب است و خداى سبحان علم الهى را به قلب كسى القا و الهام مىكند كه با نيروى تقوا، از سلامت و طهارت لازم برخوردار باشد. تقوا در قرآن كريم، در برابر مقامات ايمانى ديگر نيست، بر خلاف توبه، انابه، صدق، احسان و... كه همه از مقامات ايمانند. تقوا مقول به تشكيك است و با هر درجه از ايمان سازگار است؛ هدايت نيز داراى همين درجات است و هر كس هر مرتبهاى از تقوا را داشته باشد، هدايت معادل همان مرتبه از تقوا نصيب او مىگردد. كريمهى (ان أكرمكم عندالله أتقيكم) (21) نشان مىدهد كه تقوا مقول به تشكيك است و داراى مراتبى است كه هر كس در مرتبهى بالاترى قرار بگيرد نسبت به ديگران، كرامت بيشترى دارد. تقواى عام، تقواى خاص، تقواى اخص قرآن كريم يك درجه از تقوا را به عنوان اصل ايمان معرفى مىكند كه همان انجام واجبات و ترك محرمات است. اين تقوا، تقواى عمومى است و تحصيل آن بر همهى مردم لازم است چنانكه فرمود: (فأنزل الله سكينته على رسوله و على المؤمنين و الزمهم كلمة التقوى) (22) اين نازلترين درجهى تقواست كه «تقواى عام» شمرده مىشود. مرحلهى بالاتر از آن كه «تقواى خاص» ناميده مىشود، آن است كه مستحبات را انجام دهد و مكروهات را ترك كند و بالاخره «تقواى اخص» آن است كه واجد آن جز خدا نمىانديشد و خود را از هر چه غير خداست نگهدارى مىكند كه فرمود: (يا أيها الذين امنا اتقوا الله حق تقاته) (23) اى اهل ايمان تقواى الهى را در بالاترين درجه و آنچنان كه در خور اوست كسب كنيد، گرچه تقواى الهى به مقدارى كه شايستهى خداست مقدور نيست ولى به مقدارى كه مقدور انسان است مطلوب است كه فرمود: (فاتقوا الله ما استطعتم) (24). خداى سبحان براى فهم قرآن، قلب پاك و طاهر را لازم مىداند؛ چنانكه مىفرمايد (انه لقران كريم - فى كتاب مكنون - لا يمسه الا المطهرون) (25) اين قرآن عربى مبين يك ريشه و اصلى دارد به نام كتاب مكنون كه اين قرآن در آن كتاب مكنون و مرتبط با آن است. معانى اوليه الفاظ قرآن را مىتوان با طهارت ظاهرى از قرآن استفاده كرد ولى درك معارف بلند كتاب مكنون امكانپذير نيست مگر با طهارت باطنى و قلبى. اگر كسى بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و غسل يا وضو نمىشود و حتى نمىتواند آيات آن را ببوسد. اما ارتباط با محتواى عميق قرآن و با جان و باطن قرآن، نياز به قلبى سليم و جانى با طهارت دارد. انسان بايد رذايل اخلاقى و نيز جمود و انحراف فكرى و اعتقادى را كه همگى رجس و موجب آلودگى روح هستند، از خود دور كند و دل و جان خويش را صيقل دهد تا آيينهى قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد. سيرهى پيشينيان كه توفيق تدبر و فهم قرآن نصيب آنان مىگرديد، اين بود كه نخست ده آيه را از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تعليم مىديدند و تا آنچه را از معارف علمى و دستورات عملى مربوط به آن ده آيه، به خوبى فرا نمىگرفتند، وارد آيات ديگر نمىشدند: «انهم كانوا يأخذون من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عشر آيات فلا يأخذون فى العشر الآخر حتى يعلموا ما فى هذه من العلم و العمل» (26) و گاهى چنان بارقهاى از سوى خداوند در دل آنان اثر مىكرد كه رسول خدا دربارهى آنان مىفرمود «انصرف الرجل و هو فقيه» (27) و اين سخن را آن حضرت دربارهى شخصى فرمود كه وقتى به آيه (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره - و من يعمل مثقال ذرة شرا يره) (28) رسيد گفت اين كلام مرا كفايت مىكند و به سوى زادگاهش بازگشت؛ در حالى كه به فرمودهى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فقيه شده بود (29)؛ زيرا عصارهاى از دو حكمت نظرى و عملى را آموخت و به آن ملتزم شد. فهم ظاهر و باطن قرآن قرآن كريم حبل الهى است كه از مقام «لدن» آويخته شده و مرحلهى نازلهى آن در كسوت لفظ عربى مبين درآمده تا همگان بتوانند پس از تلاوت يا استماع، با تعقل و تفكر از آن بهرهمند گردند و همراه با قرآن عروج معنوى يابند (حم - والكتاب المبين - انا جعلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون) (30) قرآن كريم مراتبى دارد و بعضى از مراحل بلند آن در دسترس فكر و علمى حصولى صاحب نظران نيست؛ زيرا كه آن مرحله از سنخ مفهوم و ماهيت و تصور و تصديق نيست. اين مراحل، با فكر عادى بشر قابل دريافت نيست مگر آنكه خود انسان عروج كند و به آن موطن رفيع برسد و حقيقت قرآن را در آن مقام شامخ بيابد. اگر گفته مىشود كه «نماز معراج مؤمن است» (31)، به دليل آن است كه انسان را عروج مىدهد و كسى كه عروج پيدا كند زمينهى دريافت آن معناى بلند قرآن را يافته است. شهيدانى كه در راه خدا، شربت شهادت نوشيدهاند و (احياء عند ربهم) (32) هستند، پس از نيل به مقام حيات عنداللهى مىتوانند به قدر معرفت و تجرد روحى خود به معارف و بطون قرآن دست يابند. در روايات شريفه اين نكته بارها تكرار و تأييد شده است كه قرآن كريم علاوه بر ظاهر، بطونى دارد: «ان للقرآن ظاهرا و باطنا» (33) و برخى نصوص براى قرآن هفت بطن (34) و در برخى ديگر هفتاد بطن قائل شده است. البته مقصود از هفتاد بطن و مانند آن، كثرت بطون است نه آنكه عدد مخصوصى در نظر باشد. مرحوم آية الله حكيم (رحمه الله) از برخى اعاظم نقل كرده كه ما به اتفاق مرحوم سيد اسماعيل صدر و مرحوم آخوند و بعضى بزرگان به خدمت مرحوم فتحعلى كه مفسر بزرگى بودند، مىرفتيم و ايشان روز اول، آيهاى را طورى معنا كرد كه به ذهن ما نيامده بود. فرداى آن روز همان آيه را طور ديگرى معنا كرد و پس فردا همان آيه را به گونهاى ديگر و با عمق بيشترى معنا كردند. در مورد آيهى كريمهى (و انه فى أم الكتاب لدينا لعلى حكيم) (35) از حضرت امام صادق (سلام الله عليه) روايتى وارد شده كه فرمود ما باطن قرآنيم و منظور از «على» در اين آيه اميرالمؤمنين (عليهالسلام) است (36) است. اين تفسير، تفسير باطن قرآن است كه آن حضرت ارائه فرموده و مقصودشان آن است كه حقيقت علوى، و نور محمدى صلى الله عليه و آله و سلم در آن مقام بلند «لدن» حضور دارد. از حضرت حسين بن على و نيز از حضرت صادق (عليهم السلام) نقل شده كه فرمودند: «كتاب الله عزوجل على أربعة أشياء: على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للأولياء و الحقائق للانبياء» (37) يعنى، خداى عزوجل معارف خود را در قرآن كريم به چهار گونه بيان فرموده است: به صورت عبارت و لفظ صريح و اشاره و لطايف و حقائق كه عبارات آن براى فهم توده مردم است و اشاراتش براى خواص و لطايف آن براى اوليا و حقايق آن براى انبياى الهى است. تفاوت ظرفيتها در فهم قرآن بنابراين، قرآن كريم كتابى عميق و ذوبطون است و هر كس به حد ظرفيت وجودى خود مىتواند از آن بهرهمند شود و ائمه (عليهم السلام) نيز آيات كريمهى قرآن را براى همه افراد يكسان معنى نمىكردند. براى برخى به ظاهر قرآن معنى مىفرمودند و براى برخى به باطن قرآن؛ و اين بستگى به تحمل آن افراد داشت. «ذيرح محاربى» كه از اصحاب امام صادق (عليهالسلام) است و داراى كتاب روايى است و مكانتى بس تمام دارد، از امام ششم (سلام الله عليه) دربارهى معناى آيهى كريمهى (ثم ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم) (38) مطلبى را مىپرسد و آن حضرت در جواب مىفرمايند: مقصود از (تفثهم) لقاى امام است يعنى پس از حج به حضور امام شرفياب شدن. و مقصود از (وليوفوا نذورهم) يعنى، آن عهدها را، كه همان مناسك حج است، انجام دادن (39) عبدالله بن سنان كه اين روايت را از ذريح محاربى شنيده، مىگويد: اين مطلب براى من تازگى داشت خدمت امام ششم (عليهالسلام) شرفياب شده عرض كردم: آيه را برايم معنا بفرمائيد. آن حضرت فرمودند: «أخذ الشارب وقص الأظفار» يعنى موى شارب را كم كردن و ناخن را چيدن! عبدالله بن سنان عرض مىكند: «جعلت فداك ان ذريح حدثنى عنك بأنك قلت له (ليقضوا تفثهم): لقاء الامام (وليوفوا نذورهم): تلك المناسك» ذريح محاربى از شما نقل مىكند كه فرمودهايد مقصود از آيه لقاى امام و انجام مناسك است ولى شما براى من به گونهى ديگرى تفسير مىكنيد. امام صادق (عليهالسلام) فرمودند: «صدق ذريح و صدقت» هم او صادق و راستگوست و هم اين خبر كه داده است، صادق و درست است. «ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من يحتمل مثل ما يحتمل ذريح؟» (40) قرآن ظاهرى دارد كه (ثم ليقضوا) بر اساس ظاهر به معناى اصلاح ظاهرى بدن است و باطنى دارد كه بر اساس آن، معناى اين عبارت، اصلاح باطن و درون انسان است كه با لقاى امام (عليهالسلام) حاصل مىشود و چون هر سؤال كنندهاى نمىتواند اسرار قرآن و معارف باطن آن را تحمل كند، لذا قرآن را براى هر كس به قدر توانش تفسير مىكنيم و ذريح از حاملان اسرار قرآن است. آنچه در زيارت جامعهى كبيره به امامان (عليهم السلام) عرض مىكنيم: «محتمل لعلمكم» (41) يعنى به شما متوسل مىشوم و از خدا مىخواهم كه بتوانم علم شما را تحمل كنم، ناظر به احاديث معروفى است كه فرمودهاند: «ان أحاديثنا صعب مستصعب لا يحتملها الا نبى مرسل أو ملك مقرب أو عبد امتحن الله قلبه للتقوى» (42) يعنى فهم دقيق احاديث ما، بسيار مشكل است و كسى توان تحمل آن را ندارد جز نبى مرسل يا فرشته مقرب يا بندهاى كه خداوند قلب او را براى تقوا آزمايش كرده است. جابر از حضرت امام باقر (عليهالسلام) تفسير آيهاى را پرسيد و آن حضرت پاسخ دادند. بار ديگر از همان آيه پرسيد و امام به گونهى ديگرى جواب فرمودند. جابر عرض كرد پيش از اين، جواب ديگرى فرموديد. حضرت امام باقر (عليهالسلام) مىفرمايد: «يا جابر ان للقرآن بطنا و للبطن بطن و له ظهر و للظهر ظهر، يا جابر ليس شىء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن، ان الآية يكون أولها فى شىء و آخرها فى شىء و هو كلام متصل متصرف على وجوه» (43)؛اى جابر براى قرآن بطن است و براى آن بطن هم بطن است و براى قرآن ظهر است و براى ظهر آن نيز ظهر است؛اى جابر هيچ چيزى مانند تفسير قرآن از عقول رجال دور نيست به درستى كه اول آيهاى در چيزى سخن مىگويد و آخرش در چيز ديگر و قرآن، كلام متصل و پيوستهاى است كه وجوه فراوان دارد. گفتنى است كه پى بردن به معانى باطنى قرآن - همان طورى كه در آينده نزديك به آن اشاره مىشود - مخصوص مطهرون و معصومين (عليهم السلام) است ليكن پيروان راستين علمى و عملى آن ذوات نورانى به مقدار پيروى از آنان سهمى از ادراك باطن را خواهند داشت؛ البته همان طور كه ظاهر آيات مفسر يكديگر بوده و با هم مرتبطند، باطن آنها نيز مبين همديگر بوده و با هم پيوند ناگسستنى دارند. «مطهرون» و فهم باطن قرآن خداى سبحان فرمود: احاطه به حقيقت و باطن قرآن مقدور غير مطهرون نخواهد بود (لا يمسه الا المطهرون) (44) سپس آنان را چنين معرفى مىكند: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهلالبيت و يطهركم تطهيرا) (45) رسول اكرم، على بن ابىطالب و اهلبيت عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين) را خدا از هر گونه آلودگى منزه و پاك كرده و ايشان كه مطهرند مىتوانند با روح و جان قرآن در ارتباط باشند. اين بزرگان تجلى ذات اقدس اله را در قرآن مىبينند در حالى كه ديگران از شهود چنان جلوهاى بىبهرهاند چنانكه اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) مىفرمايد: «فتجلى لهم سبحانه فى كتابه من غير أن يكونوا رأوه) (46) و نيز فرموده: در قرآن كريم گذشته از مسائل ضرورى و لازم زندگى بشر، معارف و مطالب ديگرى وجود دارد كه قرآن دربارهى آن ساكت است و من سخنگوى قرآنم! «فاستنطقوه ولن ينطق ولكن أخبركم عنه» (47) يعنى، تا پرسش خاص به ساحت مقدس قرآن ارائه نشود، جواب جديد و مناسب دريافت نمىشود، و هر كس توان چنين استنطاقى را ندارد. رسيدن به همهى معارف قرآن، ميسور انسان كاملى است كه اگر نشأه وجودى او مقدم بر قرآن نباشد، لااقل بايد همسان باشد تا بتواند جامع و حافظ همهى مطالب آن باشد. انسان كاملى كه اولين ظهور حق و مظهر اسم اعظم ذات بارى تعالى باشد، به همهى حقايق قرآن تكوينى احاطه پيدا مىكند و نيز انسان كاملى كه به منزلهى جان آن اولين تجلى، تلقى شده، بىشك به معارف قرآن تدوينى راه دارد و همهى معصومين (عليهم السلام) كه نور واحدند، خود، قرآنند. در عالم عقل، قرآن معقول و در عالم مثال، قرآن ممثل و در مرحلهى طبيعت قرآن ناطقند. امامان معصوم (عليهم السلام) اگر چه ممكن است در بعضى از مظاهر با يكديگر تفاوت داشته باشند ولى در علم به قوانين الهى و تفسير قرآن كريم يكسانند چنانكه امام صادق (عليهالسلام) در جواب كسى كه پرسيد آيا امامان برترى علمى نسبت به يكديگر دارند؟ فرمود: «نعم و علمهم بالحلال و الحرام و تفسير القرآن واحد» (48). از اين رو مىتوان ادعا كرد كه «لايبلغ أحد كنه معنى حقيقة تفسير كتاب الله تعالى و تأويله الا نبيه صلى الله عليه و آله و سلم و أوصيائه (عليهم السلام)» (49) يعنى هيچ كس به كنه معناى حقيقت تفسير كتاب خدا و تأويلش نمىرسد مگر رسول اكرم و اوصياى طاهرين ايشان. معناى سخن امام باقر (عليهالسلام) كه فرمودهاند: «انما يعرف القرآن من خوطب به» (50) همين است كه اسرار و بواطن قرآن را تنها مخاطبان اصلى قرآن كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و اهلبيت ايشان مىباشند، مىفهمند و مىدانند و لذا وجود مبارك امام باقر (عليهالسلام) به ابوحنيفه كه يكى از فقهاى معروف اهل سنت است فرمودند: «...فبما تفتيهم؟ قال بكتاب الله و سنة بنية... و ما ورثك الله من القرآن حرفا؟» (51) چگونه به قرآن فتوا مىدهى در حالى كه خداوند يك حرف از آن را به تو ارث نداده است؟ تو «علم الدراسه» را فرا گرفتى و درس تفسير را خواندهاى ولى «علم الوارثه» را خداوند نصيب تو نفرمود. و نيز آن حضرت فرمود: «ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم أفضل الراسخين فى العلم فقد علم جميع ما أنزل الله عليه من التاويل و التنزيل و ما كان الله لينزل عليه شيئا لم يعلمه التاويل و أوصياؤه من بعد يعلمونه كله» (52) يعنى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم افضل راسخين در علم قرآن است كه تحقيقا علم جميع آنچه را كه خداى سبحان بر ايشان نازل فرموده از تأويل و تنزيل، مىداند و خداوند چيزى را بر ايشان نازل نكرده كه تأويل آن را به وى تعليم نداده باشد و پس از ايشان نيز اوصياى آن حضرت، همهى اين علوم را مىدانند. حضرت صادق (سلام الله عليه) مىفرمايد: «قد ولدنى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و أنا أعلم كتاب الله و فيه بدء الخلق و ما هو كائن الى يوم القيامة و فيه خبر السماء و خبر الأرض و خبر الجنه و خبر النار و خبر ما كان و خبر ما هو كائن، أعلم ذلك كأنما أنظر الى كفى ان الله يقول: فيه تبيان كل شىء» (53): من علم به كتاب خدا دارم كه در آن، آغاز خلق و آنچه موجود است تا روز قيامت و نيز خبر آسمان و خبر زمين، و خبر جنت و خبر نار و خبر آنچه در گذشته بوده و آنچه در آينده خواهد بود، همگى آمده است و من اين اخبار را مىدانم مثل اينكه به كف دستم نگاه مىكنم. علم اهلبيت (عليهم السلام) به همهى كتب آسمانى اهلبيت عصمت و طهارت، نه تنها به حقيقت قرآن و تفسير آن علم دارند بلكه به همهى كتب الهى نيز آگاهند؛ زيرا قرآن مهيمن بر كتب انبياى الهى است و كسى كه به كتاب مهيمن علم دارد، همهى كتب الهى را نيز مىشناسد و لذا اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) مىفرمايد: قسم به خداوند كه اگر براى من جايگاهى فراهم شود و بر آن بنشينم مىتوانم براى اهل تورات به تورات و براى اهل انجيل به انجيل و براى اهل قرآن به قرآن فتوا دهم: «اما و الله لو ثنيت لى الوسادة فجلست عليها لأفتيت أهل التوراة بتوراتهم... و أهل الانجيل بانجيلهم... و أهل القرآن بقرآنهم» (54) غزالى از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نقل مىكند كه اگر خداوند سبحان و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مرا اذن دهند، به اندازهى بار چهل شتر «الف» فاتحة الكتاب را شرح مىكنم و لذا ابنعباس، مفسر معروف مىگويد: «و ما علمى و علم أصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم فى علم على (عليهالسلام) الا كقطرة فى سبعة أبحر»: علم من علم اصحاب رسول خدا در مقايسه با علم على (عليهالسلام) نيست جز مانند قطرهاى در هفت دريا! پي نوشت ها:1. سورهى اعراف، آيهى 146.2. سورهى توبه، آيهى 127.3. سورهى اعراف، آيهى 169.4. سورهى شمس، آيهى 8.5. سورهى انعام، آيهى 26.6. سورهى فصلت، آيهى 26.7. سورهى ابراهيم، آيهى 43.8. سورهى فصلت، آيهى 5.9. سورهى نوح، آيهى 7.10. سورهى اسراء، آيهى 45.11. توحيد صدوق، ص 179؛ بحار، ج 3، ص 327.12. سورهى صف، آيهى 5.13. سورهى توبه، آيهى 127.14. سورهى محمد صلى الله عليه و آله و سلم، آيهى 24.15. سورهى انعام، آيهى 125.16. سورهى كهف، آيهى 110.17. سورهى الرحمن، آيات 1 و 2.18. سورهى بقره، آيهى 282.19. سورهى اعراف، آيهى 26.20. سورهى انفال، آيهى 29.21. سورهى حجرات، آيهى 13.22. سورهى فتح، آيهى 26..23. سورهى آل عمران، آيهى 102.24. سورهى تغابن، آيهى 16.25. سورهى واقعه، آيات 79 - 77.26. بحار، ج 89، ص 106.27. بحار، جلد 89، ص 107.28. سورهى زلزله، آيات 7 و 8.29. بحار، ج 89، ص 107.30. سورهى زخرف، آيات 3 - 1.31. بحار، ج 79، ص 303.32. سورهى آل عمران، آيهى 169.33. وسائل الشيعه، ج 27، ص 192.34. تفسير صافى، مقدمه هشتم.35. سورهى زخرف، آيهى 4.36. تفسير برهان، ج 4، ص 135، ح 7.37. بحار، ج 75، ص 278.38. سورهى حج، آيهى 29.39. بحار، ج 47، ص 338.40. بحار، ج 89، ص 84.41. مفاتيح الجنان.42. بحار، ج 2، ص 183، ح 1.43. بحار، ج 89، ص 91.44. سورهى واقعه، آيهى 79.45. سورهى احزاب، آيهى 33.46. نهجالبلاغه، خطبهى 147.47. همان، خطبهى 158.48. بحار، ج 89، ص 95.49. بحار، ج 90، ص 9.50. وسائل، ج 18، ص 136.51. بحار، ج 2، ص 293، ح 13.52. بحار، ج 23، ص 192.53. بحار، ج 89، ص 98.54. بحار، ج 89، ص 78./خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]
صفحات پیشنهادی
فهم قرآن (قسمت دوم)
فهم قرآن (قسمت دوم) نويسنده:نويسنده: حميدرضا پرورش جهل و استكبار، دو مانع فهم قرآن خداى سبحان مىفرمايد (سأصرف عن اياتى الذين يتكبرون فى الأرض) (1) كسى كه ...
فهم قرآن (قسمت دوم) نويسنده:نويسنده: حميدرضا پرورش جهل و استكبار، دو مانع فهم قرآن خداى سبحان مىفرمايد (سأصرف عن اياتى الذين يتكبرون فى الأرض) (1) كسى كه ...
فهم قرآن (قسمت ششم)
فهم قرآن (قسمت ششم) نويسنده: حميدرضا پرورش تفاوت قرآن با كتب عقلى و عرفانى ممكن است كسى كتابى عقلى يا عرفانى را براى خواص بنويسد و در آغاز كتاب، نظير ...
فهم قرآن (قسمت ششم) نويسنده: حميدرضا پرورش تفاوت قرآن با كتب عقلى و عرفانى ممكن است كسى كتابى عقلى يا عرفانى را براى خواص بنويسد و در آغاز كتاب، نظير ...
فهم قرآن (قسمت هشتم)
فهم قرآن (قسمت هشتم) نويسنده: حميدرضا پرورش نقش عقل و علم در فهم قرآن خداى سبحان در زمينهى فهم قرآن مىفرمايد: (تلك الأمثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون) ...
فهم قرآن (قسمت هشتم) نويسنده: حميدرضا پرورش نقش عقل و علم در فهم قرآن خداى سبحان در زمينهى فهم قرآن مىفرمايد: (تلك الأمثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون) ...
فهم قرآن (قسمت چهارم)
فهم قرآن (قسمت چهارم) نويسنده: حميدرضا پرورش تفسير قرآن به قرآن تفسير قرآن به ... دوم: استاد علامه (قدس سره) سيرى طولانى و عميق در سنت مسلمه معصومين (عليهم ...
فهم قرآن (قسمت چهارم) نويسنده: حميدرضا پرورش تفسير قرآن به قرآن تفسير قرآن به ... دوم: استاد علامه (قدس سره) سيرى طولانى و عميق در سنت مسلمه معصومين (عليهم ...
فهم قرآن (قسمت هفتم)
فهم قرآن (قسمت هفتم) نويسنده:حميدرضا پرورش ده ويژگى بيان معارف در قرآن براى فهم ..... دوم آنكه وعيد الهى بر فرض تصريحى باشد قابل تخلف است چون خلف وعده مخالف ...
فهم قرآن (قسمت هفتم) نويسنده:حميدرضا پرورش ده ويژگى بيان معارف در قرآن براى فهم ..... دوم آنكه وعيد الهى بر فرض تصريحى باشد قابل تخلف است چون خلف وعده مخالف ...
تناسب آيات قرآن کريم (قسمت دوم)
تناسب آيات قرآن کريم (قسمت دوم)-تناسب آيات قرآن کريم (قسمت دوم) نويسنده: ... قرآن را مطرح کرده ، تاکيد مي کند که فهم هدف هر سوره کمک شاياني است براي مفسر تا به ...
تناسب آيات قرآن کريم (قسمت دوم)-تناسب آيات قرآن کريم (قسمت دوم) نويسنده: ... قرآن را مطرح کرده ، تاکيد مي کند که فهم هدف هر سوره کمک شاياني است براي مفسر تا به ...
منابع تفسير (قسمت دوم)
منابع تفسير (قسمت دوم) نويسنده:محمد على رضايى اصفهانىدرامدى بر تفسير علمى قران،ص 89 - 74 ششم: مراجعه به لغت و ادبيات عرببراى فهم ظاهر آيه لازم است .
منابع تفسير (قسمت دوم) نويسنده:محمد على رضايى اصفهانىدرامدى بر تفسير علمى قران،ص 89 - 74 ششم: مراجعه به لغت و ادبيات عرببراى فهم ظاهر آيه لازم است .
مقدمه اي بر تفسير قرآن (قسمت دوم)
مقدمه اي بر تفسير قرآن (قسمت دوم)-مقدمه اي بر تفسير قرآن (قسمت دوم) نويسنده: علامه ... دانستن اسباب نزول کمک مؤثري است به فهم صحيح قرآن تا آن جا که با ندانستن ...
مقدمه اي بر تفسير قرآن (قسمت دوم)-مقدمه اي بر تفسير قرآن (قسمت دوم) نويسنده: علامه ... دانستن اسباب نزول کمک مؤثري است به فهم صحيح قرآن تا آن جا که با ندانستن ...
استقلال قرآن از امور انساني (قسمت دوم و پاياني)
استقلال قرآن از امور انساني (قسمت دوم و پاياني)-استقلال قرآن از امور انساني (قسمت ... مراد اين نيست که وحي نازل شده به پيامبران طبق فهم مردم از حقايق سخن مي گويد، ...
استقلال قرآن از امور انساني (قسمت دوم و پاياني)-استقلال قرآن از امور انساني (قسمت ... مراد اين نيست که وحي نازل شده به پيامبران طبق فهم مردم از حقايق سخن مي گويد، ...
قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)
قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)-قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني) ... نيز پيوندهاي ديگري نيز وجود دارد که به فهم و تفسير آيات قرآن کمک مي کند.
قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)-قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني) ... نيز پيوندهاي ديگري نيز وجود دارد که به فهم و تفسير آيات قرآن کمک مي کند.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها