واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مادري براي همه خوبان
ستايشگران فاطمه - قسمت 4 اشاره:حضرت صديقه طاهره، دخت پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله ستايشگران بي شمار دارد و از فضايل، مناقب و مقامات عاليه او ستايش هاي فراواني شده است. دوست و دشمن، به کمال و عظمت او اعترافات کرده و جلالت شأن وي را ستودهاند. در اين مجموعه قصد آن داريم تا ستايشها و ستايشگران بانوي آب و آيينه را به منظر چشم شما آوريم. امام حسن در ستايش فاطمه عليهما السلامدومين امام معصوم و صاحب مقام والاي خلافت اللهي، حضرت امام حسن مجتبي، اولين و بزرگترين فرزند حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها است. آن بزرگوار به داشتن چنين مادر گرانقدري مباهات ميکرد، ياد وي را بر زبان ميداشت و اوصاف الهام بخش او را به عنوان سرمشق براي ديگران ذکر ميفرمود. چنان که گاهي مظلوميت بي نظير و غيرقابل توصيف مادر گرانقدر خود را وصف مينمود و چون خود ناظر آن صحنههاي دردناک بود قهراً با سوز و گداز از آن ياد ميفرمود. به هر حال ما براي هر يک از اين دو نوع، نمونهاي را ارايه ميکنيم: هميشه در قلب منيقال الحسين عليه السلام: مَا کان فِي الدنيا اَعبَدُ مِن فَاطِمة عَليها السلام کانَت تَقومُ حَتي تَتَورّمَ قَدماها(1)در دنيا عابدتر از فاطمه عليها السلام نبود؛ او همواره به عبادت ميايستاد تا جايي که قدمهايش ورم ميکرد.شيخ صدوق رضوان الله عليه از امام مجتبي عليه السلام نقل ميکند که فرمود: رأيتُ اُمّي فاطمة عَليها السلام قامَت فِي مِحرابها لَيلَةً جمعتها. فلم تزل راکعةً ساجدة حتي اتّضح عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنين و المؤمنات تسمّيهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشيء فقلت لها: يا امّاه! لم لا تدعونّ لنفسک کما تدعونّ لغيرک؟ فقالت: يا بنيّ البحار ثم الدار(2)مادرم فاطمه سلام الله عليها را ديدم که در شب جمعه در محراب عبادت خويش به پا خاسته و نيايش ميکرد. او همواره و بدون انقطاع، رکوع و سجود ميکرد تا سپيدهي صبح آشکار گرديد و من خود ميشنيدم که براي اهل ايمان از مرد و زن دعا ميکرد و هر کدام را اسم ميبرد و براي آنان بسيار دعا مينمود اما براي خودش دعا نميکرد و چيزي از خداوند درخواست نمينمود. من به حضور مادر عرضه داشتم: «اي مادر! چرا براي خويشتن دعا نميکني همان گونه که براي ديگران دعا ميکني؟» در پاسخ فرمود: «اي فرزند عزيزم! نخست بايد همسايه را ديد آن گاه خانه را.»يعني همسايه برخانه و اهل خانه مقدم است. اکنون سزاوار است که در اين نقل جالب از فرزند برومند زهرا عليها السلام در مورد او تامل و انديشه کرد. به راستي که اين کودک چند سالهي فاطمه سلام الله عليها چه نقل زيبا و روح بخشي دارد و چه خاطرهي جالب و پرباري را از مادر خود براي امت اسلامي و علاقه مندان اهل بيت و امامت بيان ميکند.امام حسن عليه السلام منظرهي بيداري و شب زنده داري فاطمه را بازگو ميکند که اين امر خود، حاکي از عزم راسخ ارادهي جازم در راه بندگي و عبوديت است و آن گاه از نمازهاي مداوم و پي در پي ايشان سخت ميگويد و رکوع و سجود مستمر او را يادآوري ميکند.در دنيا عابدتر از فاطمه عليها السلام نبود؛ او همواره به عبادت ميايستاد تا جايي که قدمهايش ورم ميکرد.همچنين از دعاي مادر سخن ميگويد آن هم دعا براي ديگران، براي اهل ايمان، نه براي يک گروه خاص به طور مثال براي خصوص زنان يا در محدودهي مردان، بلکه دعا براي مردان و زنان با ايمان.و شگفت انگيز است دعا نکردن براي خود و خويشتن را به فراموشي سپردن، که اين موضوع براي امام حسن عليه السلام سؤال برانگيز شده و ايشان را بر آن داشته تا علت دعا نکردن مادر براي خود را از او بپرسد و مادر در جواب فرزند آن سخن پر محتوا را تا ابد يادگار بگذارد که نخست بايد به ياد ديگران بود، خود را فراموش کردن در اين مواقع شايد ولي ديگران را از ياد بردن نشايد. در فراق مامامام مجتبي مظلوميت فوق العادهي مادر را به چشم خود ديده و ظلمها و آزارها و وحشي گريهاي اکابر مجرمين و سران اشرار و مفسدين نسبت به بانوي دو جهان را کاملاً نظاره گر بوده و در حساس ترين مجالس، آنها را بازگو کرده و مجرم و يا مجرمين را براي ابد شرمسار ساخته است.گروهي نزد معاويه بودند. عمروعاص به معاويه گفت: «خوب است کسي را به دنبال حسن بن علي بفرستي تا به اينجا بيايد و او را مورد اعتراض و اهانت قرار دهيم؛ زيرا او سنت پدر را احيا کرده و مردم اوامرش را اطاعت کرده و سخنانش را تصديق اش مينمايند و اين موجب ميشود که به مقام و جايگاهي عظيم برسد.کسي را فرستادند و از حضرت خواستند که در مجلس حاضر شود. حضرت فرمود: «چه کساني يا معاويه هستند؟» فرستاده، اسامي آنان را ذکر کرد.امام مجتبي عليه السلام فرمود: ما لهم خرّ عليهم السقف من فوقهم و اتاهم العذاب من حيث لا يشعرونچه خبر و مطلبي براي آنان است؟ خدا کند که سقف بر سرشان فرو ريزد و عذاب الهي از رجايي که خود ندانند بر آنان نازل گردد.مغيره از جمله، کساني بود که در آن مجلس به امام جسارت کرد و خطاب به ايشان گفت: «پدرت در خون عثمان شرکت داشت و معاويه، وليّ مقتول است و حق آن است که تو و برادرت را به قتل برساند.»حضرت در جواب او فرمود: و امّا انت يا مغيرة بن شعبه فانّک لله عدوّ و لکتابه نابذ و لنبيّه مکذّبو اما تو اي مغيره بن شعبه! پس تو دشمن خدا و کسي هستي که کتاب خدا را به دور افکندي و پيامبر او را تکذيب کردي. و همچنان ادامه داد تا اينجا که: وانت الذي ضربتَ فاطمة بنت رسول الله صلّي الله عليه و آله حتّي ادميتها القت ما في بطنها استذلالاً منک لرسول الله صلّي الله عليه و آله و مخالفة منک لامره و انتهاکاً لحرمتة و قد قال لها رسول الله صلّي الله عيه وآله يا فاطمة انت سيّدة نساء اله الجنّة(3) تو هماني که به [پهلوي] فاطمه، دختر رسول خا صلّي الله عليه وآله ضربه زدي آن گونه که او را خون آلود کردي و باعث سقط جنين نورس او شدي هدف از اين عمل جنايت بار، خوار و ذليل گرداندن رسول خدا و مخالفت و نافرماني امر آن بزرگوار و هتک حرمت او بود. آري! فاطمه را بدين نحو ضربه زدي حال آن که پيامبر به او فرموده بود: «اي فاطمه! تو سيده، رأس و سَرور زنان اهل بهشت ميباشي.»فرزند عزيزم! نخست بايد همسايه را ديد آن گاه خانه رانکتهي جالب توجه در اين ماجرا اين است که بعد از شهادت حضرت صديقهي کبري، فاطمهي زهرا براي هيچ يک از امامان معصوم چنين عرصهاي پيش نيامد تا از ظلم و جنايتي که بر آن بانوي دو جهان به دست اين جنايتکاران سنگدل واقع شد، آشکارا پرده بردارند و از ضربه زدن به فاطمه آن هم تا اين حد که جنين بي گناه و نارسش را سقط کند، به صراحت سخن بگويند و اين راز جگر خراش را – که کسي قادر به بيان آن نبود – را فاش کنند.
آيت الله کريمي جهرميتنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه - حسين عسگري1- بحارالانوار، ج 43، ص 76.2- علل الشرايع، ص 71، چاپ الخير، ص 244.3- احتجاج طبرسي، ص 401.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]