تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا به تو پناه مى برم از اين كه باطل را بر حق ترجيح دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837441875




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سه صفت مهم و سرنوشت ساز در برنامه هاى انسان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سه صفت مهم و سرنوشت ساز در برنامه هاى انسان
سه صفت مهم و سرنوشت ساز در برنامه هاى انسان درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) متن حديث: «يَاعَلِىّ،ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَتُمَّ عَمَلُه: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِىِ اللّه- عَزَّوَجَلَّ-;وَ خُلْقٌ يُدارى بِهِ النّاس; وَ حِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ» ترجمه:اى على، اگر سه چيز در كسى نباشد عمل او كامل نيست: تقوايى كه او را از گناهان باز دارد; اخلاقى كه با آن با مردم مدارا نمايد; بردباريى كه با آن نادانىِ نادان را ردّ گرداند.شرح حديث:اين حديث مخصوص كسانى است كه با مردم سر و كار دارند. حضرت(صلى الله عليه وآله)در ابتداى اين حديث مى فرمايد: اگر اين سه صفت در كسى نباشد، كارهاى او به سامان نمى رسد و نتيجه نمى گيرد; برنامه هايش با شكست مواجه مى شود، در واقع در اين سه صفت، سه مسأله را بررسى كرده است: 1- رابطه انسان با خدا;2- رابطه انسان با دوستان;3- رابطه انسان با دشمنان;الف)رابطه بين انسان و خدا: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِىِ اللّه عَزَّوَجَلَّ -...; ورع حالتى است كه باعث بازدارى از ارتكاب گناهان مى شود و همين حالت را ملكه عدالت مى ناميم كه بعضى در تفسير آن به زحمت مى افتند. اين ملكه باعث ايمنى انسان به طور صدر در صد نمى شود، چون اگر صد در صد باشد، عصمت است. مى توان اين مسأله را به اين صورت تشبيه كرد، جادّه معصيت، براى بعضى صاف و هموار است و بى هيچ مانعى آن را طى مى كنند، امّا عدّه اى در اين مسير با موانعى مواجه مى شوند; مثلا سيم خاردار، درّه،سنگلاخ و...مى بينند كه طى طريق را براى آنان مشكل مى گرداند و مانع سير آنان مى شود، ورع نيز نظير همين موانع، آدمى را از گناه باز مى دارد.و به عبارت ديگر، جادّه معصيت را به سادگى نپيمودن و خود را مواجه با موانع ديدن و نيرويى او را به عقب كشيدن ، به اين حالت، حالت ورع و عدالت گفته مى شود.سوال: انسان چگونه بداند كه ملكه عدالت دارد يا خير؟جواب: دانستن اين مسأله بسيار آسان است; چون «اِنَّ الانْسانَ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ وَ لَوْ اَلْقى مَعاذِيرَه; و هر چند عذر برخود بيفكنند»(1) اگر انسان در مقابل دروغ، غيبت، مال حرام و... نيروى بازدارنده اى در او بود كه او را به عقب كشاند، همين نيروى بازدارنده ورع و تقوى است، ولى اگر بى پروا بود، چشم و گوش و زبان و ساير جوارحش قيد و بندى نداشت، معلوم مى شود كه ورع و تقوا ندارد و كسى كه داراى تقوا نيست، هيچ كارش به سامان نمى رسد. اگر چه ممكن است به طور موقّت پيشرفتهايى عايد انسان شود، سرانجام سرش به زمين مى خورد. لذا بايد همراه علم، تقوا كسب كنيم و اين اوّلين وظيفه است.مرحوم آية الله حكيم«قده» در مستمسك مى گويد: تقوايى كه بايد مرجع تقليد داشته باشد با تقواى فرد عادى فرق مى كند، عدالت در او بايد در مرتبه عالى باشد وگرنه زود آلوده مى شود; چون هر قدر علميّت و موقعيّت اجتماعى انسان بالاتر برود به همان نسبت، خطر آلودگى او بيشتر مى شود. خلاصه به نسبت كششهاى معصيت بايد نيروهاى بازدارنده قوى تر باشد. ب) رابطه بين انسان و دوستان: وَخُلْقٌ يُدارى بِهِ النّاس; و اخلاقى داشته باشد كه با مردم مدارا كند; مردم داراى سليقه هاى مختلفى هستند و معمولا مشمول اين كلامند كه «صاحبُ الحاجةِ لايرى إلاّ حاحته» يعنى زمانى كه مشكل و حاجتى داشته باشد، غير از مشكل خودش هيچ چيز ديگرى را نمى بيند و انتظار هم دارد همه كس و همه چيز مطلقا در اختيار او باشند.كسى كه مى خواهد جزء رهبران جامعه باشد رسالت الهيى دارد كه ادا نمى شود، مگر اين كه داراى اخلاق نيكويى باشد، به عبارت ديگر، بايد با مردم مدارا كند، در مقابل دوستان و توقّعات و مزاحمتهاى آنها تحمّل و حوصله داشته باشد; چون چاره اى جز صبر و تحمّل نيست. هركس در اجتماع موقعيّت بالاترى داشته باشد، اين گونه مسائل براى او بيشتر است. مانند آن كسى كه دست يكى از علما و بزرگان را مى كشيد تا بر آن بوسه بزند. وقتى به او گفتند: دست آقا را نكشد گفت: مى خواهم ببوسم، به او گفتند: دست آقا مى شكند، گفت بشكند به جهنّم! مى خواست آقا نشود!بايد مخصوصا مدارا نمودن با بندگان خدا را از معصومين(عليهم السلام) آموخت كه در مقابل بدى ها، نيكى و طرف مقابل را با حسن خلق منفعل و شرمنده مى كردند.بايد برخورد با مردم را از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) آموخت:نمونه اى از اخلاق پيامبر(صلى الله عليه وآله):پيروزى حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) هر چند با تأييد و امداد الهى بود، ولى عوامل زيادى از نظر ظاهر داشت كه يكى از مهمترين آنها جاذبه اخلاقى پيامبر(صلى الله عليه وآله)بود. آن چنان صفات عالى انسانى و مكارم اخلاق در او جمع بود كه دشمنان سرسخت را تحت تأثير قرار مى داد و به تسليم وادار مى كرد و دوستان را سخت مجذوب مى ساخت. بلكه اگر اين را معجزه اخلاقى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بناميم اغراق نگفته ايم، چنان كه نمونه اى از اين معجزه اخلاقى در فتح مكّه نمايان گشت: هنگامى كه مشركان خونخوار و جنايت پيشه، كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضدّ اسلام و شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) به كار گرفتند در چنگال مسلمين گرفتار شدند، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر خلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى را صادر كرد و تمام جنايات آنها را به دست فراموشى سپرد و همين سبب شد به مصداق «يدخلون فى دين الله افواجا» گروه گروه مسلمان شوند.درباره حسن خلق پيامبر(صلى الله عليه وآله)، گذشت، مهربانى، ايثار، فداكارى و تقواى آن حضرت(صلى الله عليه وآله) داستانهاى زيادى در كتب تفسير و تاريخ آمده است، از جمله در معانى الاخبار ص 83: از حسين بن على(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «از پدرم اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره ويژگيهاى زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اخلاق او سؤال كردم. پدرم مشروحا به من پاسخ فرمود: در بخشى از اين حديث آمده است:رفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) با همنشينانش چنين بود كه دايما خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملايم بود، هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بد زبان و عيبجو و مديحه گر نبود، هيچ كس از او مأيوس نمى شد و هركس به در خانه او مى آمد، نوميد بازنمى گشت. سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگويى و دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و سه چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسى را سرزنش نمى فرمود. از لغزشها و عيوب پنهانى مردم جستجو نمى كرد. هرگز سخن نمى گفت مگر در مورد امورى كه ثواب الهى را اميد داشت، در موقع سخن گفتن به قدرى نافذالكلمه بود كه همه سكوت اختيار مى كردند و تكان نمى خوردند و به هنگامى كه ساكت مى شد آنها به سخن درمى آمدند، امّا نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى كردند... هرگاه فرد غريب و ناآگاهى با خشونت سخن مى گفت و درخواستى مى كرد تحمّل مى نمود، و به يارانش مى فرمود: هرگاه كسى را ديديد كه حاجتى دارد به او عطا كنيد، و هرگز كلام كسى را قطع نمى كرد تا سخنش پايان گيرد»آرى، اگر اين اخلاق كريمه و اين ملكات فاضله نبود، آن ملّت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذير، در آغوش اسلام قرار نمى گرفتند، و به مصداق «لانفضّوا من حولك» همه پراكنده مى شدند. و چه خوب است كه اين اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى پرتوى از خُلق و خوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد.* روايات اسلامى در اين زمينه، چه درباره شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) و چه درباره وظيفه همه مسلمين فراوان است كه در اينجا به چند روايت به نقل از مجمع البيان(2) اشاره مى كنيم:1ـ در حديثى آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاق; من براى اين مبعوث شده ام كه فضايل اخلاقى را تكميل كنم»، به اين ترتيب، يكى از اهداف اصلى پيامبر(صلى الله عليه وآله) همين تكميل فضايل اخلاقى است.2ـ در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «اِنَّما الْمُؤْمِنُ لِيُدْرِكَ بِحُسْنِ خُلْقِهِ دَرَجةَ قائِمِ اللَّيْلِ وَ صائِمِ النَّهارِ; مؤمن با حسن خلق خود به درجه كسى مى رسد كه شبها به عبادت مى ايستد و روزها روزه دار است.3ـ و باز از همان حضرت آمده است كه فرمود: «مامِنْ شَىء أَثْقَلَ فِى الْميزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ; چيزى در ميزان عمل در روز قيامت سنگين تر از حسن خلق نيست»4ـ نيز از آن حضرت (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «أحبُّكم اِلى اللّهِ أَحْسَنَكم أَخْلاقا الموطؤن اكنافا، يألَفونو يُؤلَفون، وأبغضكم الى الله المشّاؤن بالنميمة، المفرّقون بين الاخوان، الملتمسون للبراء العثرات; از همه شما محبوبتر نزد خدا كسى است كه اخلاقش از همه بهتر باشد، همان كسانى كه متواضعند، با ديگران مى جوشند و مردم نيز با آنها مى جوشند. از همه شما مبغوض تر نزد خدا افراد سخن چينى هستند كه در ميان برادران جدايى مى افكنند، و براى افراد بى گناه در جستجوى لغزشند»(3)5 ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ما مِنْ شَىء فِى الْميزانِ أَثْقَلَ مِنْ حُسْن الْخُلْقِ; هيچ چيز در ميزان (عمل) سنگين تر از خوشخويى نيست»(4)6ـ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود:«انَّكم لَنْ تَسعُوا النّاسَ بِأَمْوالِكُم فَسَعُوهم ببَسطِ الْوُجُوه و حُسْنِ الخُلقِ; شما هرگز نمى توانيد با اموال خود پاسخگوى نياز همه مردم باشيد، پس با گشاده رويى و خوشخويى آنان را از خود خوشنود سازيد»(5)7ـ از امام صادق(عليه السلام) از پدرانش نقل شده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «عَلَيْكُم بِحُسْنِ الْخُلْقِ، فَاِنَّ حُسْنِ الْخُلْقِ فِى الْجَنَّةِ لامَحالَةَ، وَ اِيّاكُمْ وَ سُوءُ الْخُلقُ، فاِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ فِى النّارِ لا مَحالَةً; بر شما باد به خوشخويى; زيرا خوشخويى به ناچار در بهشت است و بپرهيزيد از بدخويى كه بدخويى به ناچار در دوزخ است»8 ـ جابربن عبدالله انصارى از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: «تبسُّمُ الرَّجُلِ فى وجهِ أخيه حسنة...; لبخند آدمى به صورت برادرش از حسنات است...(6)9ـ على فرمود: «التّبسُّمُ فى وجهِ المؤمنِ الغريبِ مِنْ كفّارةِ الذّنوب; برخود متبسّمانه با مؤمن غريب، گناهان را مى پوشاند»(7)10ـ از على(عليه السلام) نقل شده است: «بشاشَةُ الوجهِ عطيَّةٌ ثانيةٌ; گشاده رويى، بخشش دوّمى است»(8)ج) رابطه بين انسان و دشمنان: حلمٌ يرُدُّ به جهلَ الجاهلِ; در مقابل جاهلان هم نبايد انسان خشونت كند، چون در اسلام خشونت جنبه استثنايى دارد. ما بايد از قرآن ياد بگيريم كه يك صد و چهارده سوره دارد كه همه آنها را با لفظ «رحمن» و «رحيم» شروع كرده است، جز در يك مورد (سوره توبه). لذا بايد در مقابل دشمنان هم تا جايى كه از آن سوء استفاده نشود و آنان جسور نگردند و مسلّط نشوند، بنابراين بايد حليم بود.حليم كيست؟در تفسير«حليم» گفته اند: كسى است كه در عين توانايى در هيچ كارى قبل از وقتش شتاب نمى كند و در كيفر مجرمان عجله اى به خرج نمى دهد، روحى بزرگ دارد و بر احساسات خويش مسلّط است.راغب در مفردات مى گويد: حلم به معنى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب است و از آن جاكه اين حالت از عقل و خرد ناشى مى شود گاه به معنى عقل و خرد نيز به كار رفته است.(9)حليم و بردبار در روايات اسلامى:1ـ رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) گذر كرد بر جمعيتّى كه بين آنها مرد پرقدرت و نيرومندى بود كه سنگ بزرگى را از زمين بر مى داشت و مردم آن را سنگ زورمندان، يعنى وزنه قهرمانان مى ناميدند و همه از عمل آن ورزشكار قوى در شگفتى بودند. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)پرسيد: اين اجتماع براى چيست؟ مردم عمل وزنه بردارى آن قهرمان را به عرض رساندند. فرمود: آيا به شما نگويم قويتر از اين مرد كيست؟ سپس فرمود: «رجلٌ سبُّهُ فحلُمَ عنه ، فغلَبَ نفسَهُ ، و غَلَبَ شيطانهُ و شيطانَ صاحبه; قويتر از او كسى است كه به او دشنام گويند و تحمّل نمايد و بر نفس سركش و انتفامجوى خود غلبه كند و بر شيطان دشنام گو پيروز گرد»2ـ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «لا تمارينَّ حليما و لا سفيها فانَّ الحليمَ يقليك َ والسّفيهَ يؤذيك; نه با بردبار دانا مراء و جدال كن و نه با سفيه نادان، چه انسان بردبار كينه شما را در دل مى گيرد و سفيه نادان به آزارت دست مى زند»(10)حلم و حليم در كلام امام صادق(عليه السلام):قال الصادق(عليه السلام): الْحِلْمُ سِراجُ اللّه يَسْتَضيىءُبِهِ صاحِبُه الى جَوارِهِ، وَ لا يَكونُ حَليماً اِلا المُؤَيَّدُ بِأَنْوارِالْمَعْرَفِةِ والتَّوحيد وَالْحِلْمُ يَدورُ على خَمْسِ أوْجُه: أَنْ يَكونَ عَزيزاً فَيَذلّ،أَوْ يكون صادقاًفَيُتَّهَم،أَوْيَدْعُوا الى الْحَقِّ فَيَسْتَخَفَّ بِهِ ، أَوْ أَنْ يُؤذى بلاجُرم،أَوْأَنْ يُطالِب بِالْحَقِّ فَيُخالفوه،فاذا أَتَيْتَ كلاّ منها حَقَّه فَقَدْ أَصبتَ. و قابل السفيهَ بالاِعراضِ عنه وتركِ الجواب يكن النّاسُ أنصارك، لأَنَّ مَنْ جاوَبَ السَّفيهَ: فَكَأَنَّهُ قَدْوَضَعَ على النّارِ; حلم چراغ خداست كه انسان به وسيله نور آن به مجاورت و قرب پروردگار متعال نزديك مى شود. انسان، حليم نمى شود مگر آن كه با انوار توحيد و معارف الهى تأييد شود.حلم در پنج حالت صورت مى گيرد: در موردى كه عزّت و بزرگى داشته و خوار و كوچك شده است; و در حالتى كه راست مى گفته و متهّم به دروغ گشته است، و در جايى كه دعوت به سوى حق مى كرده است و مردم او را اهانت كرده و سبك شمرده اند، و چون بى آن كه جرم و گناهى را مرتكب شود اذيّت و آزارش كنند، و يا مطالبه و درخواست حق نمايد و او را در آن حق مخالفت كنند. پس شخص حليم در اين پنج حالت با مال، وقار و حوصله، حلم ورزيده و كوچكترين تزلزل و حالت ناراحتى پيدا نمى كند و حليم بودن مرد از حلم ورزيدن در اين موارد معلوم مى شود. و سزاوار است كه، با شخص بى خرد و سفيه به سؤال و جواب نپردازد و بلكه از او رو برگرداند و چون اعتراض او را پاسخ نگويد، ديگران با او موافقت كرده و يارى خواهند نمود. ولى جواب دادن و بحث كردن با او مانند هيزم گذاردن در آتش است كه شعله آتش را افروخته و بيشتر خواهد كرد.توضيح:صفت حلم در مقابل غضب است و در اثر صبر و تواضع و خضوع حاصل مى شود و خضوع و فروتنى حاصل نمى شود، مگر پس از تحقّق حقيقت توحيد و معرفت به عظمت و جلال و قدرت پروردگار متعال; و چون انسان خداوندِ توانا را مؤثّر و محيط و حامى مطلق و سلطان حقيقى بر همه موجودات ديد، قهراً از خودبينى و خودپسندى و خودخواهى دور گشته و پيوسته با حالت بندگى و خضوع و خشوع و اطاعت و ذلّت و تسليم و تفويض و رضا و صبر، زندگى خواهد كرد. اين است كه در روايات شريفه، علم همراه با حلم ذكر مى شود; يعنى علمى كه توأم با خضوع و خشوع بوده و از خودپسندى و خودخواهى و خودبينى دور باشد.صد هزاران حلم دارند اين گروه هر يكى حلمى از آنها چو كوهحلمشان بيدار را ابله كند زيرك صد چشم را گمره كند.(11)پي نوشت : 1. سوره قيامت، آيه 15.2. ج 10،ص333.3. تفسير نمونه،ج377ـ380.4. بحارالانوار،ج71،ص386.5. بحارالانوار، ج 71، ص 394.6. كافى، ج 2، ص 188.7. جامع الاخبار، ص 101.8. الاثناعشرية، ص 20.9. تفسير نمونه، ج 19، ص 110.10. كافى، ج 2، ص 301.11. «مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، ص 237ـ238.منبع: پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن