محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829408105
عرفان در ارتباط چهارگانه انسان
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عرفان در ارتباط چهارگانه انسان نويسنده : استاد محمد تقي جعفري انسان با خويشتنانسان با خداانسان با جهان هستيانسان با همنوعان1ـ تعريف عرفان مثبتعرفان مثبت گسترش و اشراف نوراني "من انساني" بر جهان هستي است به جهت قرار گرفتن من در جاذبة كمال مطلق كه به لقأاللّه منتهي ميگردد.منظور ما از عرفان مثبت در اين مبحث، همان عرفان حقيقي است كه آغاز حركتش بيداري انسان از خواب و روياي حيات طبيعي محض است و آگاهي از اينكه وجود او در حال تكاپو در مسير خير و كمال در متن هدف خلقت عالم هستي قرار ميگيرد. اين عرفان كه مسيرش "حيات معقول" و مقصدش قرار گرفتن در جاذبة كمال مطلق است، به لقأاللّه منتهي ميگردد. اين عرفان مثبت است كه هيچ حقيقتي را از عالم هستي اعم از آنكه مربوط به انسان باشد يا غير انسان، حذف نميكند، بلكه همة عالم را با يك عامل رباني دروني صيقلي مينمايد و شفافش ميسازد و انعكاس نور الهي را در تمامي ذرات و روابط اجزاي اين عالم نشان ميدهد1.اين عرفان است كه خط نوراني آن به وسيلة انبياي عظام الهي در جاده تكامل كشيده شده است، نه آن تخيلات رويايي در مهتاب فضاي دروني كه سايههايي از مفاهيم بسيار وسيع، مانند وجود، واقعيت، كمال، حقيقت، تجلي و غير ذلك را به جاي اصل آنها گرفته و با مقداري بارقههاي زودگذر مغزي آنها را روشن ساخته و از آنها حالي و مقامي براي خود تلقين مينمايد و دل به آنها خوش ميدارد، در صورتي كه ممكن است مدعي چنين عرفاني براي چند لحظه هم از روزنههاي قفس مادي، نظارهاي به بيرون از خود مجازي خويشتن نكرده باشد. اين همان عرفان منفي است كه انبوهي از كاروان جويندگان معرفت را از لب درياي درون خود به سرابهاي آبنما رهنمون گشته است2.آدمي در راهيابي به عرفان مثبت همان اندازه كه بر همة عوامل لذت محسوس و به همة امتيازات دنيا در صورت قانوني بودن آنها با نظر وسيله مينگرد نه هدف، همچنان لذايذ معقول و اطلاع از درون مردم و پيشگويي حوادث آينده و حتي تصرف در عالم ماده را وسايلي براي بيدار ساختن مردم و تصعيد ارواح آنان به قلههاي كمال، تلقي مينمايد نه هدف از رياضت و تخلق به اخلاق اللّه و تادب به آداب اللّه.اين تقسيم كه عرفان را به دو قسمت جداگانه معرفي مينمايد: عرفان منفي و عرفان مثبت، ميتوان گفت مورد قبول هر سالك راستين است كه در هر دو حوزة نظري و علمي عرفاني آگاهانه و با كمال خلوص حركت نموده است. در كتاب "پرواز در ملكوت" حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ در ص 65 اين عبارات را ميبينيم:"چنانكه در بعض اهل عرفان اصطلاحي ديديم اشخاصي را كه اين اصطلاحات و غور در آن، آنها را به ضلالت... منتهي نموده و قلوب آنها را منكوس و باطن آنها را ظلماني نموده و ممارست در معارف موجب قوت انانيت و انيت آنها شده و دعاوي ناشايسته و شطحيات ناهنجار از آنها صادر گرديده است و نيز در ارباب رياضات و سلوك اشخاصي هستند كه رياضت و اشتغال آنها به تصفية نفس، قلوب آنها را منكدرتر و باطن آنها را ظلمانيتر نموده و اينها از آن است كه به سلوك معنوي الهي و مهاجرت الي اللّه محافظت ننموده و سلوك علمي و ارتياضي آنها با تصرف شيطان و نفس، بسوي شيطان و نفس بوده".سالكان راه عرفان مثبت در حركت تكاملي خود، تلاشي بس صميمانه دارند تا بتوانند گمشده حقيقي همة تلاشگران راه حقيقت حتي آنان را كه در وادي عرفان منفي دور خود طواف ميكنند، ارائه نمايند.با اطمينان بايد گفت كه هر انسان آگاه و داراي مغز و وجدان فعال درمييابد كه گمشدهاي ماوراي آن چيزها كه براي حيات طبيعي محض خوديافته است، دارد. در اين دنيا تنها كساني گمشدهاي ندارند كه با انواعي از تخدير و ناهشياريها خود را گم كردهاند. حقيقت اين است كه درك اينكه من گمشدهاي در اين زندگاني دارم، دركي است بس والا كه بر مغز بردگان شهوات و اسيران ثروت و مقام و شهرت طلبي راه ندارد. كاروان عرفان منفي راهها ميپيمايد، جستجوها ميكند و تلاشها راه مياندازد، ولي آخر كار به لذايذي از حال دروني و مقام رواني قناعت ميورزد و همانگونه كه اشاره شد به پاداشهايي از اطلاعات غيرمعمولي، تصرفاتي غيرمادي در طبيعت و جملات حيرتانگيز كفايت ميكند و از حركت بازميايستد. افسوس كه اين تلاشگران نميدانند كه گمشدة حقيقي روح آدمي، اينگونه موضوعهاي جزئي كه از عللي معين سرچشمه ميگيرد، نيست.چنين احساس ميشود كه نخست آگاهان بشري در تكاپوي عرفان مثبت به رهبري انبياي عظام و تحريك و تشويق آنان به بيداري از خواب و روياي طبيعت توفيق يافتند و با گام گذاشتن به اين درجة سازنده، اولين حقيقتي كه براي آنان مطرح شده، اين بود كه گمشدهاي دارند. در تعقيب و جستجوي اين گمشده از لذايذ و خودمحوريها و كامجوييها دست برداشتند و كشتي وجود خود را با قطبنماي وجدان الهي و كشتيباني عقل سليم در اقيانوس هستي به حركت درآوردند. عرفان مثبت در اين كوشش و تلاش به امتيازات مزبور در بالا در سر راه خود دست يافت كه هرگز به آنها به عنوان هدف ننگريست و راه خود را به سوي مقصد و هدف نهايي كه لقأاللّه بود، ادامه داد. در اين ميان جمعي به گمان اينكه آن امتيازات مقصد اصلي سالكان عرفان مثبت است، به دنبال آنها رفتند.كه بلي من هم شتر گم كردهامهر كه يابد اجرتش آوردهامولي گمشدة آن كاروان، آنها نبود كه گمان ميكردند، زيرا آن امتيازها همانند كاههايي بود كه به پيروي خرمن گندم نصيب كشاورزان ميگردد. آري، تلاش بزرگي وجود داشت، ولي هدف ناچيز بود، لذا سالكان راه عرفان مثبت تلاشي بس صميمانه به راه انداختند كه بلكه بتوانند گمشدة حقيقي آن كاروان را به آنان بشناسانند. اين هدف اصلي حركت در جاذبة كمال رو به لقأاللّه بود كه بيداري و گسترش و اشراف "من" بر جهان هستي مقدمة آن بود.2ـ عرفان مثبت و مندر عرفان مثبت نفي من به هيچ وجه معنايي ندارد، بلكه آنچه واقعيت دارد اين است كه من آدمي به جهت تخلق به اخلاق اللّه و تادب به آداب اللّه ميتواند به مرحلهاي از كمال برسد كه مانند شعاعي از اشعة نور روح الهي گردد، همانگونه كه در روايتي در كتاب اصول كافي (ج 2، ص 164) از ابوبصير نقل شده است كه ميگويد: از امام صادق ـ عليهالسلام ـ شنيدم كه فرمود: المومن اخوالمومن كالجسد الواحد اذا اشتكي شيئاً منه وجد الم ذلك في سائر جسده و ارواحهما من روح واحد و ان روح المومن لاشد اتصالاً بروح اللّه من اتصال شعاع الشمس بها (مومن برادر مومن است. مانند اعضاي يك پيكر كه اگر از يك عضو نالهاي داشته باشد، درد آن را در ديگر اعضاي جسد درمييابد و ارواح آنان از يك روح است و قطعي است كه روح مومن به روح الهي متصلتر است از شعاع خورشيد به خورشيد) اين است معناي "اناللّه و انا اليه راجعون" (سورة بقره آيه 156) (ما از آن خداييم و به سوي او بر ميگرديم) من انسان به وسيله تكامل عقلي و قلبي از خود طبيعي ميگذرد و به من ملكوتي راه مييابد. اين من ملكوتي است كه شايستگي اشراف واقعي به جهان هستي را نصيب او ميسازد. همانگونه كه غوره پس از عبور از مراحل غوره بودن انگور ميگردد و شيرة همين انگور موجب تقويت استعدادها و نيروهاي مغزي آدمي ميگردد و انسان به وسيلة آنها بر جهان هستي اشراف علمي و حكمي و عرفاني پيدا ميكند. تفاوتي كه مابين جريان غوره به انگور و انگور به شيره و شيره به تقويت استعدادها و نيروهاي مغزي آدمي، با حركت خودطبيعي آدمي به من انساني و من انساني به من ملكوتي وجود دارد، آگاهي انسان از مبدا و مقصد حركت و قدرت او بر تشخيص و تشديد خود حركت است كه در جريان غوره وجود ندارد. اين حركت را مولوي چنين مطرح ميكند:از جمادي مردم و نامي شدموزنما مردم ز حيوان سرزدممُردم از حيواني و آدم شدمپس چه ترسم كي ز مُردن كم شدمحملة ديگر بميرم از بشرتا بر آرم از ملايك بال و پراز ملك هم بايدم جستن زجوكل شي هالك الا وجههبار ديگر از ملك پران شومآنچه آن در وهم نايد آن شومپس عدم گردم عدم چون ارغنونگويدم انا اليه راجعونبديهي است كه منظور مولوي از عدم، نيستي مطلق نيست، بلكه غروب از جهان طبيعت است و طلوع در جهان ابديت.او ميگويد:اي خدا جان را تو بنما آن مقامكاندر آن بيحرف ميرويد كلامتا كه سازد جان پاك از سر قدمسوي عرصه دور پهناي عدمعرصهاي بس با گشاد و با فضاكاين خيال و هست زو يابد نواملاحظه ميشود كه منظور از عدم عالم فوق طبيعت است. وانگهي در خود بيت، عدم ارغنوني را مطرح نموده است كه با دقت لازم معلوم ميشود كه نمايش عدم در نهايت كمال ممكن مانند عدمنمايي آهنگي است كه از وسيلة موسيقي برميآيد، اگرچه در عرصة فيزيكي با چشم ديده نميشود و مانند معدوم است، ولي اين آهنگ حقيقتي است كه در مرحلة كمال وسيلة موسيقي و نوازندة آن به وجود آمده و در وراي محسوس به وجود خود ادامه ميدهد. اما آن وحدتي كه در عرفان منفي مابين من، خدا و جهان هستي مطرح ميگردد، بدين ترتيب كه خدا حقيقت اجمالي من و جهان هستي و آن دو صورت تفصيلي خدا هستند، نه تنها به جهت داشتن نتايج غيرقابل قبول صحيح نيست، بلكه في نفسه هم قابل اثبات و دريافت شهودي نيز نميباشد.3- عرفان و جهان هستيجهان هستي از دو طريق انسان عارف را به ملكوت خود رهنمون ميگردد و در پرتو اشعة ملكوتي كه بر جهان هستي ميتابد، به بارگاه ربوبي رهسپار مينمايد. اين دو طريق عبارتند از:1ـ شكوه جمال هستي،2ـ جلال قانونمندي هستي.براي آشنايي با هر دو طريق گسترش و اشرافي از "من آدمي" لازم است كه هرگونه ابهام را از ديدگاه وي برطرف سازد. دريافت شكوه جمال و عظمت جلال هستي چنان انبساطي در روح انساني ايجاد ميكند كه آشنايي با خويشتن پس از گم كردن آن. اين انبساط بدانجهت كه ناشي از برقرار گشتن ارتباط صحيح با خدا و خويشتن است، سرور و انبساط آن، هرگز آلوده به انقباض و اندوه فقدان نميگردد.به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوستعاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست (سعدي)با همين اشراف و گسترش دروني است كه نمايش قفسگونهاي عالم هستي از ديدگاه عارف محو ميشود و فروغ الهي كه از پشت پرده بر آن ميتابد او را در ابتهاج فوق شاديها و اندوههاي معمولي قرار ميدهد.روز و شب با ديدن صياد مستم در قفسبس كه مستم نيست معلومم كه هستم در قفساين گسترش و اشراف من مختص ديگري دارد كه حتي آن دو راه (شكوه جمال هستي و جلال قانونمندي هستي) نيز به مقصد نميرساند. اين من مختص عبارت است از يقين انسان به اينكه اين دنيا ميداني است براي تكاپو و مسابقه در خيرات و فقط با اين ديد عرفاني است كه ميتوان گفت: ما نه جهان هستي را از حد خود بالاتر ميبريم و نه ـ العياذ باللّه ـ خدا را از مقام شامخ خود تنزل ميدهيم كه آن دو را كه قضايي از ذهن متحد بسازيم!طريق ديگر احساس حيات در عالم طبيعت استبا يك دقتنظر و شهود عرفاني اعلا، چهرهاي ديگر از جهان طبيعت كه عبارت است از حيات لطيف آن، براي انسان عارف نمودار ميگردد. بعيد شمردن زنده بودن طبيعت و اجزاي آن، با توجه به جريانهاي زير، كاملاً بياساس است:1ـ مادة جامد ناآگاه و ناآزاد2ـ موجود زنده3ـ درك و شعور4ـ عقل و وجدان اخلاقي و اختيار كه آدمي به وسيلة آن در عليت علل و انگيزگي انگيزهها تصرف مينمايد.5ـ شهود والاي روحي6ـ اكتشافات و الهامات7ـ نفس انساني كه از كانال مادة جامد عبور ميكند در مسير تكامل قرار ميگيرد و بر هستي مشرف ميشود و در جاذبة شعاع ربوبي قرار ميگيرد و به آرامش نهايي ميرسد.قرآن مجيد در مواردي متعدد تسبيح و سجدة موجودات عالم طبيعت را گوشزد فرموده است. مانند "يسبح للّه ما في السموات و ما في الارض" (سورة جمعه، آية 1) (به خداوند تسبيح ميكند آنچه در آسمانها و زمين است) و سورة تغابن، آية 1 و سورة انبيأ، آيه 79 و سورة ص، آيه 18 و 5 مورد ديگر: "وللّه بسجد ما في السموات و ما في الارض" (سوره نحل، آيه 49) و سورة رعد، آيه 15، و سورة حج، آيه 18 و سورة رحمن، آيه 6 (و براي خدا سجده ميكند هرچه كه در آسمانها و زمين است).جلالالدين محمد مولوي اين حقيقت را چنين بيان نموده است:جملة ذرات عالم در نهانبا تو ميگويند روزان و شبانما سميعيم و بصيريم و هُشيمبا شما نامحرمان ما خامشيمخامشيم و نعرة تكرارمانميرود تا پاي تخت يارمانچون شما سوي جمادي ميرويدآگه از جان جمادي كي شويداز جمادي در جهان جان رويدغلغل اجزاي عالم بشنويدفاش تسبيح جمادات آيدتوسوسة تاويلها بزدايدت4ـ عرفان و زندگي و مرگزندگي كه زمينة بروز جان (روان و روح) انساني در عرصه هستي است، حقيقتي است شفافتر از جمادات و نباتات براي نشان دادن كمال خداوند هستيبخش كه با بروز جان انساني در آن، بر شفافيتش افزوده ميگردد، مگر اينكه اين حقيقت شفاف به دست خود انسان چنان تيره و تار شود كه به ضد حيات و جان مبدل گردد. در اين صورت حتي مبارزه با چنين جان ضدجان لازم ميگردد. با نيل به عرفان مثبت كه از تهذب و تخلق به اخلاق اللّه و تادب به آداب اللّه حاصل ميگردد، جان آدمي براي پذيرش فروغ الهي آمادهتر ميشود. مرگ از همين ديدگاه نيست مگر پاشيده شدن اجزايي از آب (كه حباب كالبد مادي آدمي را تشكيل ميدهد) و برگشت وي به درياي عظمت خداوندي.حبابوار براي زيارت رخ يارسري كشيم و نگاهي كنيم و آب شويمزندگي و مرگ آن كسي كه شخصيت انساني خود را در ميدان مسابقه در خيرات به ثمر رسانيده است از آن خدا ميگردد."قل ان صلوتي و نسكي و محياي و مماتي للّه رب العالمين" (سورة انعام، آيه 162)(بگو به آنان قطعاً، نماز من و عبادات من و زندگي و مرگ من از آن خداوند، ربالعالمين است) و با همين ديد عرفاني مثبت است كه دين اسلام از جان گرايي در برابر كساني كه زندگي را يك پديده طبيعي محض ميدانند، دفاع ميكند. اگر فلاسفه و حكما و ديگر صاحبنظران اهميتي را كه اسلام به پديده حيات و جان ابراز مينمايد، قائل بودند، تاريخ انسانها مسير معقولتري ميپيمود. ولي چه بايد كرد كه تكرار مشاهده جان و جاندار از يك طرف و بروز صفات رذل و پست از انسانها از طرف ديگر، حقيقت و ارزش واقعي زندگي را از انسان مخفي داشته است.5ـ عرفان و كاراساسي ترين مختص زندگاني عرفاني (كه مطابق آية شريفة فوق از آن خداست) كار و تلاش پيگير در اين دنياست كه ميداني براي مسابقه در خيرات است. "و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات" (سورة بقره، آيه 248) (و براي هر كسي طريقي يا هدفي است كه روي او به سوي آن است و شما براي خيرات مسابقه كنيد).از ديدگاه عرفان مثبت، ركود و جمود انساني در اين دنيا از نظر ارزش بدتر از نيستي است. بيرون از منطقة ارزشها است و اينكه بعضي از شعرا ميگويند:موجيم كه آرامش ما در عدم ماستما زنده از آنيم كه آرام نگيريماگر منظورشان اين است كه حيات و جان ما در زمينة تلاش و تكاپو است؛ لذا اگر از تلاش و تكاپو بازبمانيم زمينة حيات ما و جان ما نابود گشته است، مطلبي بسيار متين است، زيرا:گرچه رخنه نيست در عالم پديدخيره يوسفوار ميبايد دويدخداوند عز و جل فرموده است: "يسئله من في السموات والارض كل يوم هو في شان" (سورة الرحمان، آيه 39) (هر چه كه در آسمانها و زمين است فيض هستي خود را از او مسالت مينمايد. او هر روز در كاري است)."يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحاً فملا قيه" (سورة انشقاق، آيه 6) (اي انسان، تو در نهايت تلاش و تكاپو به ديدار خدايت نايل خواهي آمد). "و ان ليس للانسان الا ما سعي و ان سعيه سوف يري" (سورة نجم، آيه 39 و 40) (و قطعي است كه براي انسان هيچ چيزي وجود ندارد مگر كوششي كه انجام داده و قطعاً كوشش او به زودي ديده خواهد شد).پس عرفان مثبت هم دنبال گنج گرانمايه ميرود و اين گنج را فقط در كار و كوشش در راه تنظيم امور مادي و معنوي انسانها در مييابد، انسانهايي كه اشعهاي از خورشيد با عظمت خداوندي در عرصة طبيعت ميباشند. اين عرفان پرداختن به مرهم گذاشتن به زخم يك انسان را همانند ذكر يا حيّ يا حيّ در تاريكيهاي شب تلقي مينمايد.آري قرار دادن يك پيچ و يا مهره در جايگاه مناسب خود در ماشين مفيد بر حيات بشري را عبادتي مقبول درگاه ايزدي ميداند.ولي اگر مقصود اين باشد كه آرامش و ركود در زندگي از همه جهات مساوي عدم ميباشد، پذيرش آن بسيار دشوار است، زيرا همانگونه كه در بالا اشاره كرديم، نيستي بيرون از منطقة ارزشهاست، در صورتي كه موجودي كه از مسير قانوني خود منحرف گردد، در منطقة زشتيها قرار خواهد گرفت. انساني كه ميداند وجودش وابستة خدايي است كه او خود در هر لحظه در كاري است، چنين انساني نميتواند حتي يك لحظه هم از تاثير و تاثر با جهان هستي، كه نتيجهاش همان گسترش و اشراف من عارف بر جهان است، آرامش بگيرد. با نظر به اصل وابستگي آدمي به خداوند فعال و فياض مطلق و قراردهندة نظم هستي بر كار معلوم ميشود كه كار و حركت در متن اصلي قانون هستي است، بنابراين كسي كه بخواهد من او از مسير عرفان مثبت، بر جهان هستي گسترش و اشراف پيدا كند و در جاذبة كمال مطلق كه فعال و فياض مطلق است قرار بگيرد كه به لقأاللّه منتهي ميگردد، حتماً بايد يك لحظه هم از تلاش و كوشش نماند حتي اگرچه مقصدهاي جزئي زندگي مطلوب در عين حال ناپديد باشد.كل يوم هو في شان بخوانمر، ورا بيكار و بيفعلي مدانكمترين كارش به هر روز آن بودكاوسه لشكر را روانه ميكندلشكري ز اصلاب سوي امهاتبهر آن تا در رحم رويد نباتلشكري زار حام سوي خاكدانتا زنر و ماده پر گردد جهانلشكري از خاكدان سوي اجلتا ببيند هر كسي عكسالعملباز بيشك بيش از آنها ميرسدآنچه از حق سوي جانها ميرسدو آنچه از جانها به دلها ميرسدآنچه از دلها به گلها ميرسداينت لشكريهاي حق بي حد و مربهر اين فرمود ذكري للبشرعرفان و وسيله و هدفاز هنگامي كه فروغ عرفان مثبت در دل آدمي درخشيدن ميگيرد، همانگونه كه هدفهاي مربوط به حيات معقول وي مطلوب و توجه و اشتياق و حركت آدمي را به خود جلب ميكنند، وسيلهها نيز به اضافة اينكه داراي مطلوبيت وابسته به هدفها ميباشند، از همان موقع كه اشتياق انساني براي وصول به هدف در ميدان مسابقه در خيرات در درونش موج زد، ارزش ذاتي هدف فروغي بر وسيله ميتاباند و در نتيجه به اضافه مطلوبيت جنبة وسيلهاي آن، مطلوبيت خاصي هم از فروغ اشتياق به هدف درمييابد. به طوري كه حتي اگر انسان پس از تلاش در مرحلة وسايل به هدف نايل نگردد، باز در مسابقة عرفاني برنده محسوب خواهد گشت. از همين جا روشن ميشود كه هيچ مكتب سياسي و اجتماعي و اخلاقي و عرفاني منفي نميتواند مانند عرفان مثبت كه در اسلام مطرح شده است، ياس و نوميدي را كه همواره مانند آفتي مهلك جانهاي آدميان را از پاي درميآورد، ريشهكن بسازد. اين به آن معني نيست كه كار و هر وسيلهاي كه براي وصول به يك نتيجة مورد توجه و عمل قرار ميگيرد، ذاتاً داراي آن ارزشي است كه انسان را از تكاپو براي وصول به هدف بينياز بسازد، بلكه مقصود اين است كه اصل اساسي ورود وسيله در منطقة ارزشها از موقعي شروع ميشود كه انسان با نيت وصول به هدف صحيح كه آن را در مسير حيات معقول مورد بهرهبرداري قرار خواهد داد، اقدام به فعاليت در تنظيم وسيله براي آن هدف نمايد، اقدام با نيت مزبور و تكاپويي كه مستند بر آن، انجام ميگيرد، وارد منطقة ارزشهاست، خواه به هدف منظور برسد يا نه، كه البته اگر به هدف منظور نيز نايل گردد، انبساط نيل به هدف، خود به وجود آورندة يك حالت روحي بسيار عالي است. براي مثال داستاني مختصر از جلال محمد مولوي را در اينجا ميآوريم:آن يكي اللّه ميگفتي شبيتا كه شيرين گردد از ذكرش لبيگفت شيطانش خمش اي سخت روچند گويي آخر اي بسيار گواين همه اللّه گفتي از عتوخود يكي اللّه را لبيك كو؟مينيايد يك جواب از پيش تختچند اللّه ميزني از روي سخت!او شكسته دل شد و بنهاد سرديد در خواب او خضر را در حضرگفت: هين از ذكر چون واماندهايچه پشيماني از آن كش خواندهايگفت: لبيكم نميآيد جوابزان همي ترسم كه باشم ردبابپىنوشتها: 1ـ با اين تعريف كه براي عرفان مثبت گفتيم، كمترين تفاوتي ميان مذهب و عرفان باقي نميماند و شريعت و طريقت و حقيقت، اشكال يك حقيقت مينمايد كه انبياي عظام و اوصيا و حكما و عرفاي راستين همگي مبلغان و مفسران آن ميباشند. 2ـ اگر اين ارباب تخيلات رويايي در مهتاب فضاي دروني توانسته بودند از خود مجازي بيرون آمده و وارد حوزة خود حقيقي گردند، نه در انديشه و گفتار و كردار خود تناقضهايي داشتند و نه اعتراضي به يكديگر در مسير و در مقصد. در صورتيكه اختلافات تند در انديشهها و گفتار در باب تخيلات مزبور و اعتراض آنان به يكديگر در كتب عرفاني به طور روزافزون نقل شده است؛ ولي همانگونه كه در بيان پيامبران الهي هيچگونه اختلافي وجود ندارد و همة آنان در تبليغ متن كلي دين انساني ـ الهي مشتركند، همچنان سالكاني كه با فروغ عرفان مثبت به سوي كمال مطلق در حركتند، كمترين اختلافي با يكديگر نميتوانند داشته باشند. برگرفته از : نشريه حضور - صفحه : 8-11 و 142-150 ( نوشته : محمد تقي جعفري تبريزي (تولد :1304 وفات : 1378)منبع: www.seraj.ir/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1467]
صفحات پیشنهادی
عرفان در ارتباط چهارگانه انسان
عرفان در ارتباط چهارگانه انسان نويسنده : استاد محمد تقي جعفري انسان با خويشتنانسان با خداانسان با جهان هستيانسان با همنوعان1ـ تعريف عرفان مثبتعرفان مثبت ...
عرفان در ارتباط چهارگانه انسان نويسنده : استاد محمد تقي جعفري انسان با خويشتنانسان با خداانسان با جهان هستيانسان با همنوعان1ـ تعريف عرفان مثبتعرفان مثبت ...
سفر به سرزمين جومونگ به همراه مقالات دیگر
غدیر در جلوه گاه احادیث آموزههاي وحي در سيره اهلبيت ع اسماعيليان اصفهان فرق شيعه عرفان در ارتباط چهارگانه انسان عرفان امام و منازل چهارگانه پراكندگي جغرافيايي ...
غدیر در جلوه گاه احادیث آموزههاي وحي در سيره اهلبيت ع اسماعيليان اصفهان فرق شيعه عرفان در ارتباط چهارگانه انسان عرفان امام و منازل چهارگانه پراكندگي جغرافيايي ...
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(1)
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(1)-قرآن و بازتاب تربيتي روابط ... در اين اواخر در حوزه هاي عرفان، اخلاق، فرهنگ و تربيت به صورت چشم گير خودنمايي دارد.
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(1)-قرآن و بازتاب تربيتي روابط ... در اين اواخر در حوزه هاي عرفان، اخلاق، فرهنگ و تربيت به صورت چشم گير خودنمايي دارد.
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(5)
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(5)-قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(5) نويسنده:سيد ابراهيم سجادي ج)ارتباط انسان با انسان جامعه ... به عنوان نمونه موارد ذيل قابل مطالعه اند: «فقط به وسيله پرتويي از فروغ عرفان مثبت است که ...
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(5)-قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(5) نويسنده:سيد ابراهيم سجادي ج)ارتباط انسان با انسان جامعه ... به عنوان نمونه موارد ذيل قابل مطالعه اند: «فقط به وسيله پرتويي از فروغ عرفان مثبت است که ...
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)-ر قرآن و بازتاب تربيتي روابط ... اندازه مطلوبيت حيات معقول که زمينه را براي عرفان مثبت آماده مي کند، مطلوبيت دارد.
قرآن و بازتاب تربيتي روابط چهارگانه انسان(6)-ر قرآن و بازتاب تربيتي روابط ... اندازه مطلوبيت حيات معقول که زمينه را براي عرفان مثبت آماده مي کند، مطلوبيت دارد.
عرفان جاودان
به نام خداوند بخشنده مهربان عرفان جاودان قيام حضرت اباعبدالله الحسين (ع) آنچنان قيام ... امام توصيف می شود خدايی است که در اتصال خالق و مخلوق و ارتباط چهارگانه انسان ...
به نام خداوند بخشنده مهربان عرفان جاودان قيام حضرت اباعبدالله الحسين (ع) آنچنان قيام ... امام توصيف می شود خدايی است که در اتصال خالق و مخلوق و ارتباط چهارگانه انسان ...
رابطه اخلاق و عرفان اسلامي
رابطه اخلاق و عرفان اسلامي-پس از تصويب درس عرفان عملي در اسلام به عنوان يكي ... 2ـ اخلاق عرفاني، هدف اين مكتب تربيت انسان كامل يا كون جامع است كه عصاره .... براي نمونه يكي از محورهاي چهارگانه طريقت اكبريه منسوب به شيخ اكبر ابن عربي، جوع است.
رابطه اخلاق و عرفان اسلامي-پس از تصويب درس عرفان عملي در اسلام به عنوان يكي ... 2ـ اخلاق عرفاني، هدف اين مكتب تربيت انسان كامل يا كون جامع است كه عصاره .... براي نمونه يكي از محورهاي چهارگانه طريقت اكبريه منسوب به شيخ اكبر ابن عربي، جوع است.
رابطه عرفان و سیاست در صحیفه سجادیه
رابطه عرفان و سیاست در صحیفه سجادیه نويسنده:دکتر ابراهیم برزگر در این مقاله ... گویی اسفار اربعه و سیر و سلوک چهارگانه عرفانی که عارف در جهان درون طی میکند، در ... به نظر وی دیدگاه یاد شده بر «نظریة خلافت و حکومت الهی انسان کامل» مبتنی است.
رابطه عرفان و سیاست در صحیفه سجادیه نويسنده:دکتر ابراهیم برزگر در این مقاله ... گویی اسفار اربعه و سیر و سلوک چهارگانه عرفانی که عارف در جهان درون طی میکند، در ... به نظر وی دیدگاه یاد شده بر «نظریة خلافت و حکومت الهی انسان کامل» مبتنی است.
آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى
آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى-آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى نويسندگان: ... وجه جمع اهداف اهداف چهارگانه ى اخير را مى توان در يك هدف جمع كرد؛ به اين بيان كه خداوند به انسان اختيار داده و او را .... دعا مجالی برای ارتباط با خداوند ...
آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى-آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى نويسندگان: ... وجه جمع اهداف اهداف چهارگانه ى اخير را مى توان در يك هدف جمع كرد؛ به اين بيان كه خداوند به انسان اختيار داده و او را .... دعا مجالی برای ارتباط با خداوند ...
تحول گرايي عرفان و سياست در حكمت متعاليه
واژههاي كليدي: حكمت متعاليه، انسان كامل، امام خميني، سياست، عرفان. .... برخي ديگر نحوه ي ارتباط فرد با خدا را هدف و مسئله ي غايي برميشمارند؛ و گروهي ديگر ..... انسانها بعنوان سالك الي الله باز است و براي او سفرهاي چهارگانه عرفاني لازم است كه انسان را ...
واژههاي كليدي: حكمت متعاليه، انسان كامل، امام خميني، سياست، عرفان. .... برخي ديگر نحوه ي ارتباط فرد با خدا را هدف و مسئله ي غايي برميشمارند؛ و گروهي ديگر ..... انسانها بعنوان سالك الي الله باز است و براي او سفرهاي چهارگانه عرفاني لازم است كه انسان را ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها