محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830559233
در سوگ اسوه حسنه(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در سوگ اسوه حسنه(1) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع : راسخون حضرت محمد بن عبد اللهصلیاللهعلیهوآله وسلم ، آخرين سفير الهى و بزرگ رهبر جهان اسلام، در سحرگاه روز جمعه 17 ربيع الاول سال 571 ميلادى در مكه مكرمه و در دامن پاك حضرت آمنه، ديده به جهان گشود . آن حضرت كه قبل از تولد، پدر گراميش را از دست داده بود، در شش سالگى شاهد درگذشت مادرش گرديد . حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله وسلم در 8 سالگى از وجود بزرگ حامى خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرستخويش ابوطالب، دوران نوجوانى خود را سپرى كرد . پيامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله وسلم در 25 سالگى در حالى كه به خردمندى، پاكدامنى، امانت و دانايى در ميان مردم شهرت داشتبا حضرت خديجه ازدواج نمود، و در 40 سالگى با نزول آياتى در غار حراء به رسالت الهى مبعوث گرديد . 13 سال بعد از بعثت، در حالى كه منزل آن حضرت با تدبير سران لجوج 0و كوتهانديش قريش به محاصره در آمده بود، با هجرت به يثرب زندگى نوينى را آغاز كرد . بعد از اينكه رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله وسلم به يارى خداوند متعال توطئهها و نقشههاى كافران را يكى پس از ديگرى خنثى كرده و موانع را از سر راه برداشت و مكتب حياتبخش خود را در اقصى نقاط جهان گسترش داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعيتخود را تثبيت نموده و در غدير خم از طرف پروردگار متعال، امير مؤمنان علىعليه السلام را به جانشينى خويش برگزيد . و سرانجام در 63 سالگى و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجرى قمرى، مطابق سال 633 ميلادى، در منزل خود در مدينه به ملاقات معبود شتافت . حضرت علىعليه السلام پيامبر را غسل داد و كفن نمود و به همراه ساير مسلمانان بر آن گرامى نماز گزارده و پيكر مقدس حضرت خاتم الانبياءصلیاللهعلیهوآله وسلم را در منزل مسكونىاش به خاك سپرد . با رحلت پيامبر خاتمصلیاللهعلیهوآله وسلم ، مصيبتبزرگى در اسلام و انحراف عميقى در ميان مسلمانان پديد آمد، كه تا امروز اثر آن ضربه سهمگين پيكر اسلام و مسلمانان را مىآزارد . در اين فرصتبا نقل فرازهايى حساس، از واپسين روزهاى حيات آن بزرگوار به برخى از حوادث آموزنده آخرين لحظات حيات پيامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله وسلم اشاره خواهيم كرد، به اميد اينكه بتوانيم، با بكارگيرى رهنمودهاى راهگشاى آن بزرگوار در رديف پيروان واقعىاش قرار گرفته و با عبرتاندوزى از حوادث آن دوران، در اعتلاى آيين نجاتبخش اسلام سهيم باشيم . بزرگترين نگرانى پيامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم پيامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله وسلم تا آخرين روزهاى رحلتخويش از يك نگرانى و ناراحتى درونى شديدا رنج مىبرد . اساسا براى يك شخصيت والاى آسمانى كه نتيجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبرى آينده اسلام بوسيله فردى شايسته مىانديشيد، مسئله امامت و رهبرى امت اسلام، مهمترين دغدغه خاطر به شمار مىآمد . حضرت رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله وسلم كه از انديشه برخى افراد فرصتجو و رياست طلب در انحراف مسئله جانشينى، آگاهى داشت و از سرنوشت آن شديدا بيمناك بود، بارها بر اين مهم تصريح نموده و به جانشينى علىعليه السلام بعد از رحلتخويش تاكيد كرده بود . اوج اين رهنمودها در حادثه غدير بود كه 70 روز قبل از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد . در آن روز تاريخى كه با حضور يكصد هزار تن از مسلمانان و بعد از نزول آيه بلاغ ، وصايت و ولايتحضرت امير مؤمنان علىعليه السلام رسما اعلام گرديد و با نزول آيه اكمال ، اين مراسم سرنوشتساز پايان پذيرفت، باز هم نگرانى حضرت رسولصلیاللهعلیهوآله وسلم رفع نشد . پيامبر دورانديش اسلامصلیاللهعلیهوآله وسلم پيش بينى مىكرد كه در آيندهاى نزديك رهبرى حكومت اسلامى را عدهاى از محور خارج كرده و افراد جاه طلب، علىعليه السلام را از خلافت دور نموده و مسلمانان را از رهبرى آن يگانه دوران محروم كنند . بدين جهت گاهى اين نگرانى خود را اظهار نموده و به علىعليه السلام مىفرمود: «من مىترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبرى پافشارى كرده و به نزاع برخيزى، تو را به قتل برسانند .» آخرین وداع با یارانپیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم. در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.(1) در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم. درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛ بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را كه هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین كند. پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص كند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار و گردنهای كشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد میشود؟ ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شكم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت.(2) راز انكار رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) رسول اكرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) در آخرین سفرحج (در عرفه)؛ در مكه؛ در غدیرخم؛ در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنانكه قرآن، رهروان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) را آگاه ساخته بود كه پیامبر هم در نیاز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مُرد. در حجة الوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: مناسك خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم. هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. هنگام بازگشت نیز در اجتماع بزرگ حاجیان فرمود: نزدیك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم. عبدالله بن مسعود گوید: پیامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) یك ماه قبل از رحلت، ما را از وفات خود آگاه نمود... عرض كردیم: اى رسول خدا! رحلت شما در چه موقع خواهد بود؟ فرمود: فراق نزدیك شده و بازگشت به سوى خداوند است. زمانى نیز فرمود: نزدیك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مىگذارم و مىروم: كتاب خدا و عترتم؛ اهلبیتم... و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد كه این دو هرگز از یكدیگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود. روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بنابىطالب(علیه السلام) تكیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: به من خبر دادهاند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است كه جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد... . در فرصتى دیگر مردم را به رعایت حقوق انصار سفارش و در خطاب به انصار فرمود: اى گروه انصار، زمان فراق و هجران نزدیك است، من دعوت شده و دعوت را پذیرفتهام... بدانید دو چیز است كه از نظر من بین آن دو هیچ تفاوتى نیست. اگر بین آن دو مقایسه شود به اندازه تار مویى بین آن دو فرقى نمىگذارم. هر كس یكى را ترك كند مثل این است كه آن دیگرى را هم ترك كرده است... آن دو كتاب آسمانى و اهلبیت رسالت هستند... سفارش مرا در مورد اهلبیت من رعایت كنید و ... (نیز فرمود:) آیا شما را به چیزى راهنمایى نكنم كه اگر بدان چنگ زنید، پس از آن هرگز به ضلالت نیفتید؟ گفتند: بلى، اى رسول خدا. فرمود: آن(چیز) على است. با دوستى من دوستش بدارید و به احترام و بزرگداشت من، او را محترم و بزرگ بدارید. آنچه گفتم جبرئیل از طرف خداوند به من دستور داده بود. ابن حجر هیثمى گوید: پیامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) در بیمارى خود كه به رحلتش انجامید، فرمود: مرگ من به همین زودى فرا مىرسد و من سخن خود را به شما رساندم و راه بهانه و عذر را بر شما بستم. آگاه باشید، من كتاب پروردگارم و اهلبیت خود را در میان شما مىگذارم و مىروم. (سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود:) این شخص على بن ابى طالب است كه همراه با قرآن است و قرآن با على است و از یكدیگر جدا نشوند تا روز قیامت كه با من ملاقات نمایند. در روز دوشنبه آخرین روز از زندگى رسول اكرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: اى مردم! آتش فتنهها شعلهور گردیده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاریك شب، روى آورده است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) در حالى جان سپرد كه سر در دامن على بنابىطالب(علیه السلام) داشت. على(علیه السلام) شیونكنان، رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) را به اطرافیان خبر داد. در این زمان ابوبكر به محل سكونت خود در «سنح» رفته بود و عایشه به دنبال وى فرستاد تا بىدرنگ به شهر آید. انكار رحلت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) چون خبر وفات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) زمزمه شد، عمر به نهیب فریاد برآورد: هرگز چنین نیست. این بعضى از منافقانند كه مىپندارند پیامبر مرده است! مردم بدانید، به خدا سوگند، رسول خدا نمرده است بلكه به سوى پروردگار خود رفته، به همان گونه كه موسى به سوى پروردگار خود رفت، او چهل روز از پیروان خود غایب بود و پس از این كه گفته شد او مرده است به نزد ایشان بازگشت. به خدا سوگند، رسول خدا باز مىگردد و دست و پاى كسانى را كه گمان بردهاند او مرده است، قطع خواهد كرد. او بى وقفه مردم را بیم مىداد و در هراس و تردید مىگذارد و آن كلمات را به قدرى تكرار كرد كه دهانش كف نمود. مىگفت: هر كس بگوید او مرده است با این شمشیر سرش را از تن جدا خواهم كرد. خداوند تا وعدههایش را به دست او عملى نسازد، وى را نزد خود نمىبرد. در آن هنگامه از خانواده حضرت كسى تردید در رحلت رسول گرامى(صلیاللهعلیهوآله وسلم) نداشت و از همین رو جز عباس، شنیده نشد كه كسى با عمر سخن گفته و به او توجهى كرده باشد. جز این كه برخى چون آشوب آفرینى عمر را دیدند، گفتند: او چه مىگوید!! از وى بپرسید مگر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) در این باره به تو چیزى فرموده كه این گونه سراسیمه و آشفته سخن مىگویى! و او در پاسخ گفت: نه، اصلا. موضوع رحلت براى خاندان پیامبر و مردم چنان قطعى و بدیهى بود كه ابن ام مكتومِ نابینا نیز كه جسد مطهر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) را نمىدید همانند عباس در اعتراض به عمر گفت: تو از خود چه مىگویى؟! مگر قرآن نیست كه مىفرمایند: "و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزى الله الشاكرین". محمد جز فرستادهاى كه پیش از او هم پیامبرانى(آمده و) گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا كشته شود از عقیده خود، (به شیوه جاهلیت) بر مىگردید! هر كس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانى به خدا نمىرساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مىدهد. عباس مىافزود: تردید نیست كه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) مرده است. بیایید او را دفن كنیم. (با فرض قطعى كه وى مرده است.) آیا خداوند شما را یك بار طعم مرگ مىچشاند و رسولش را دو بار؟! او بزرگوارتر از آن است كه دو بار بمیرد. بیایید او را دفن كنیم. اگر راست باشد كه او نمرده بر خداوند دشوار نیست كه خاك را از روى او به یك سو زند و ... . با این حال، عمر بدون كمترین توجه به اعتراض آنان، بر نظر خود پافشارى مىكرد تا آن كه چند ساعتى بعد ابوبكر از محل سكونت خود در سنح رسید. و چون چشم به جسد مطهر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) دوخت، همان آیه را كه پیشتر دیگران خوانده بودند خواند و عمر را به سكوت فراخواند و او نیز ساكت بر زمین نشست و گفت: گویا این آیه را پیش از این نشنیده بودم. آیا این از قرآن است؟! انگیزه انكار رحلت محققان و مورخان اهل تسنن بر پایه اعتراف عمر انگیزه او را زمینه سازى براى رسیدن ابوبكر به مدینه یاد كردهاند. ابن ابىالحدید مىنویسد: عمر با این اقدام مىخواست فرصتى براى رسیدن ابوبكر به محل فراهم آورده باشد؛ زیرا او در فرداى «سقیفه» قبل از سخنرانى ابوبكر در مسجد، ضمن عذرخواهى از اظهارات روز گذشته در انكار وفات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) ، گفت: وقتى فهمیدم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) از دنیا رفته است، ترسیدم بر سر زمامدارى، جنجال و آشوب به پا شود و انصار و دیگران، زمامدارى را به دست گیرند یا از اسلام برگردند. در حقیقت اظهارات عمر، به منظور حفاظت از دین و دولت بود.(!) تا ابوبكر برسد ... چنین دروغ مصلحت آمیز در هر آیینى مشروع مىباشد. او مردم را در مورد مرگ حضرت تا حدى به شك انداخت و آنها را از فكر در مورد اوضاع بعد از پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) و حوادثى كه انتظار وقوع آن مىرود، غافل نمود. عمر هر چند براى اندیشیدن و چارهجویى به منظور توفیق در تصمیم خود فرصت نداشت، طرح وى جوانب فراوانى را در برداشت: 1- طرح او براى مردم دوستدار پیامبر امیدوار كننده بود. آنها آرزو مىكردند این سخن راست در آید و رهبر خود را بدین زودى از دست ندهند. 2- آن طرح با خود شاهدى از قرآن داشت و نوید مىداد كه محمد خاتم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) نیز چون موسى به ملاقات خدا شتافته و به زودى باز مىگردد. 3- بر پایه آن ادعا چون پیامبر زنده است نیازى به كوشش براى تعیین جانشین او نیست. 4- فرد معتقد به مرگ پیامبر، منافق است و اقدام به بیعت با جانشین او علامت نفاق و تلاش براى ایجاد اختلاف میان مسلمانان است. 5- با آن كه به مرگ پیامبر اعتقاد یابد و با كسى به عنوان جانشین پیامبر بیعت كند باید دست و پایش را قطع كرد. 6- این كه عمر تا پیش از ورود ابوبكر به سخن هیچ كس توجه نكرد و چون ابوبكر رسید و جملهاى مىگوید و عمر آرام مىگیرد؛ زیركانه نقش ابوبكر را بزرگ مىنمایاند. این واقعه حتى اگر صحنه سازى از پیش طراحى شده نبود، تا همین جا مىتوانست مردم را به نقش ابوبكر در رهبرى جامعه مسلمانان و آرام ساختن اوضاع متوجه سازد. بسى جاى تعجب و تاسف است كه برخى نویسندگان غیر شیعه، گاه در دفاع و توجیه واكنش عمر مىنویسند: این رفتار عمر از شدت علاقهاش به پیامبر و به موجب دهشت زدگى او از رحلت حضرت بود! حال آنكه عمر خود در فرداى آن روز در حضور مردم در مسجد پیرامون رفتار دیروزش مطالبى گفته است كه هیچ این توجیه و جانبدارى را تایید نمىكند. ابن ابىالحدید عذرخواهى عمر را چنین نقل كرده است: وقتىفهمیدم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) از دنیا رفته است، ترسیدم بر سر زمامدارى، جنجال و آشوبى به پا شود و انصار و دیگران، زمامدارى را به دست گیرند یا از اسلام بازگردند. افزون بر این، باید پرسید: 1- اگر رفتار او از دهشت وى از مرگ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) بود، مىبایست پس از اعلام قطعى ابوبكر، بر دهشت وى افزوده مىشد نه این كه آرام گیرد و بر زمین نشیند! 2- پس از اطلاع چرا در مراسم عزادارى و تغسیل و تشییع پیامبر شركت نجست و بىدرنگ به سقیفه شتافت؟ 3- چرا جز او كسی چنین هراسان و دهشت زده نشد؟ آیا اندوه وى از دختر گرامى پیامبر بیشتر بود؟ 4- آیا آن رفتار نیز از علاقه به پیامبر بود كه در حال حیات حضرت به وى نسبت هذیان و بیهودهگویى داد و به دیگران نیز نهیب زد كه گوش به حرف او ندهید، درك و حواس درستى ندارد كه چه مىگوید؟! 5- چرا شبهه وفات نكردن پیامبر تنها براى عمربن خطاب پیش آمد؟ او از كجا و به كدام آیه و روایت چنین حدس زد كه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) نمرده است و چون موسى به میقات رفته و به زودى باز مىگردد و دست و پا قطع مىكند؟! 6- هنگامى كه اسامه براى تاخیر در حركت سپاه خود عذر مىآورد كه نخواستم از مسافران حال تو را جویا شوم، خوب بود عمر مىگفت: این بیتابى چرا؟! خداوند بر شما منت نهاده است كه تا وعدههایش محقق نشود، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) از دنیا نخواهد رفت. این كه عمر خود عذر مىآورد كه در این روزهاى حساس نباید پیامبر را بدین حال تنها گذاشت دلیل آن است كه آنها همه مىدانستند كه به زودى رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله وسلم) رحلت خواهد كرد. 7- چرا او پیش از تحقیق و اطمینان، این گونه جنجال برانگیخت؟ 8- چه حكمتی داشت كه تنها با تایید ابوبكر آرام گرفت نه با سخن دیگران؟ «آیاتى كه ابوبكر خواند، نباید سبب شود كه او تغییر عقیده دهد، زیرا مفاد آیات جز این نیست كه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله وسلم) نیز بسان مردم مىمیرد، در صورتى كه خلیفه منكر امكان مرگ او نبود بلكه مىگفت: هنوز وقت مرگ وى فرا نرسیده است، زیرا هنوز كارهایى ناتمام مانده و رسالتهایى انجام نگرفته است.» به اعتراف ابنابىالحدید آن جنجال همه بهانه اتلاف وقت براى رسیدن ابوبكر بود و جز این، علتى نداشت.پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) در نگاه شاهد آن ایامرحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) براى حكومت اسلامى و امت اسلام حادثهاى سخت و جانسوز بود . چنانكه امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرمایند: « بابی انت و امی یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآله وسلم) لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموت غیرك من النبوة والانباء و اخبارالسماء . خصصت حتى صرت مسلیا عمن سواك و عممت حتى صار الناس فیك سواء و لولا انك امرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لانفدنا علیك ماءالشؤون . و لكان الداء مماطلا و الكمد محالفا و قلالك . . . (3) ؛ پدر و مادرم فدایت اى پیامبر خدا، با مرگ تو رشتهاى پاره شد كه در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یك مصیبت همگانى است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود كه امر به صبر و شكیبایى فرمودهاى و از بىتابى نهى نمودهاى آنقدر گریه مىكردم كه اشك هایم تمام شود . و این درد جانكاه همیشه در من مىماند و حزن و اندوهم دائمى مىشد. كه همه اینها در مصیبت تو كم و ناچیز است.» سختى مصیبت رحلت پیامبر به قدرى بود كه امام على مىفرمایند: « فضجت الدار الافنیة(4)؛ گویا در و دیوار خانه فریاد مىزد.» علل موفقیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) در زمان حکومتشاید تصور آن روز براى خیلىها امرى مشكل به نظر مىرسید، چرا كه پیامبر توانسته بود در مدت كمى علاوه بر ایجاد الفت و اخوت و صفا و صمیمیت بین مردم، حكومتى عدل گستر و نظامى قانونمند را پى ریزى كند كه مردم خصوصا طبقه عامه از آن بهره مند باشند. چنانكه حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) مىفرمایند: « فانظروا الى مواقع نعم الله علیهم حین بعث الیهم رسولا . فعقد بملته طاعتهم . و جمع على دعوته الفتهم، كیف نشرت النعمة علیهم جناح كرامتها و اسالت لهم جداول نعمتها والتفت الملة بهم فى عوائد بركتها فاصبحوا فى نعمتها غرقین . و فى خصرة عیشها فكهین . قد تربعت الامور بهم فى ظل سلطان قاهر . و آوتهم الحال الى كنف عز غالب، و تعطفت الامور علیهم فى ذرى ملك ثابت . فهم حكام على العالمین و ملوك فى اطراف الارضین یملكون الامور على من كان یملكها علیهم، و یمضون الاحكام فیمن كان یمضیها فیهم لاتغمزلهم قناة ولا تقرع لهم صفاة (5) ؛ حال به نعمت هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله وسلم) بر آنان فرو ریخت بنگرید . كه چگونه اطاعت آنان را دین خود پیوند داد . و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمتهاى الهى بال هاى كرامت خود را بر آنان گستراند و جویبارهاى آسایش و رفاه برایشان روان ساخت و تمام بركات آیین حق، آنها را در بر گرفت در میان نعمتها غرق شدند و در خرمى زندگانى شادمان . امور اجتماعى آنان در سایه حكومت اسلام استوار شد . در پرتو عزتى پایدار آرام یافتند و به حكومتى پایدار رسیدند . آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند و سلاطین روى زمین گردیدند و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند و قوانین الهى را بر كسانى اجرا مىكردند كه مجریان احكام بودند و در گذشته كسى قدرت درهم شكستن نیروى آنان را نداشت و هیچ كس خیال مبارزه با آنان را در سر نمىپروراند .»شمهاى از حالات فرصت طلبان عصر پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) شرایط قبل از اسلام و حتى بعد از حكومت اسلامى پیامبر به گونهاى نبود كه تمام كسانى كه در جزیرة العرب آن روز مىزیستند از جان و دل تسلیم اوامر حكومت نبوى شوند و چه بسا بودند كسانى كه نه از سر تسلیم بلكه از ناچارى به بیعت حكومت حضرتش درآمده بودند . و حتى كسانى كه در حیات حضرت نتوانستند كارى كنند . چنانكه امام على (علیه السلام) مىفرمایند: « فاراد قومنا قتل نبینا واجتیاح اصلنا و هموا بنا الهموم و فعلوا بنا الافاعیل و منعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الى جبل وعر واوقدوا لنا نارالحرب فعزم الله لنا على الذب عن حوزته والرمى من وراء حرمته (6) ؛ خویشاوندان ما از قریش مىخواستند پیامبرمان (صلیاللهعلیهوآله وسلم) را بكشند و ریشه ما را درآورند و در این راه اندیشهها از سر گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند. و زندگى خوش را از ما سلب كردند . و با ترس و وحشت به هم آمیختند و ما را به پیمودن كوههاى صعب العبور مجبور كردند و براى ما آتش جنگ افروختند . اما خدا خواست كه ما پاسدار دین او باشیم و شر آنان را از حریم دین بازداریم . آنان منتظر رحلت پیامبر بودند تا بتوانند به مطامع نفسانى خود دست یازند . چنانكه امام على (علیه السلام) خطاب به برادرش عقیل نوشتند: « فدع عنك قریشا و تركاضهم فی الضلال و تجوالهم فى الشقاق و جماحهم فی التیه، فانهم قد اجمعوا على حربی كاجماعهم على حرب رسول الله (صلیاللهعلیهوآله وسلم) قبلی ... (7) ؛ قریش را بگذار تا در گمراهى بتازند و در جدایى سرگردان باشند . و با سركشى و دشمنى زندگى كنند همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه كه پیش از من در نبرد با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله وسلم) هماهنگ بودند.» البته بیانات پیامبراكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) در حق امیرالمؤمنین و در راس آنها در غدیر خم توانسته بود از شدت و حدت آن بكاهد . چنانكه حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «... كانكم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خم، والله لقد عقد له (على علیهالسلام) یومئذ الولاء لیقطع منكم بذلك منها الرجاء ... (8) ؛ گویا از آن چه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله وسلم) در روز غدیر خم فرمود، آگاهى ندارید؟ سوگند به خدا كه ایشان در آن روز ولایت و رهبرى امام على (علیه السلام) را مطرح كرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نماید.» گروهى نیز توان و توفیق معرفت پیامبر و حكومت حضرتش را پیدا نكرده بودند . چنانكه خداوند متعال مىفرمایند: « قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبكم.» (9) شرایط حاد و تاسف بار بعد از رحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) این عوامل و عواملى دیگر دست به دست هم داده بود تا بعد از رحلت پیامبر اكرم جامعه آن روز با مشكلات خاصى مواجه شود. چنانكه امام على (علیه السلام) مىفرمایند: «... حتى رایت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام، یدعون الى محق دین محمد (صلیاللهعلیهوآله وسلم) فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان ارى فیه ثلما او هدما تكون المصیبة به اعظم من ولایتكم ... (10) ؛ تا آنجا كه دیدم گروهى از اسلام بازگشته، مىخواهند دین محمد (صلیاللهعلیهوآله وسلم) را نابود سازند. پس ترسیدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را یارى نكنم، رخنهاى در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم كه مصیبت آن بر من سختتر از رها كردن حكومت بر شماست.»پیامدهاى رحلت از لسان مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها)در اینجا پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها كه بضعة الرسول است (11) و به تعبیر امام على (علیه السلام) بقیة النبوة (12) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است. (13)، بیان می شود. او كه خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة و ركن الدین و عین الحجة است. (14) و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا كان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یكون الذی ولدها. » (15) او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(علیه السلام) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم: آن حضرت در خطبه فدكیه (16) و خطبهاى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (17) ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىكنند از جمله آنها عبارتند از: 1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم . استومع وهنه « یا وهیه.» (18) حضرت در خطبهاى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند: « فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة (19) ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .» 2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد . «استنهر فتقه وانفتق رتقه (20) ؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.» استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است . در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما (21) ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .» 3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد. آنان كه به پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت . « واكدت الامال.» (22) 4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد . « اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته (21)؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه (22) بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىكنند . چنانكه حضرت على(علیه السلام) مىفرماید:" فوالله ما كان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (صلیاللهعلیهوآله وسلم) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده" (24) ؛ به خدا سوگند نه در فكرم مىگذشت و نه در خاطرم مىآمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند.» و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى كه قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى كردند و نداى " فانه یهجر" سر دادند. (26) و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هكذا كان یفعل بحبیبتك وابنتك ... . (27) یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة (28) ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد. (29) 5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد . « ظهر فیكم حسكة النفاق.» (30) حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است: « تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء (31) ؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مىنوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مىشود كه در واقع خلاف آن است (32) و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مىكنیم .» 6 . دین و معنویت كم رنگ شد . « و سمل جلباب الدین.» (33) «جلباب» چادر یا عبایى كه بدن انسان را مىپوشاند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مىگیرد، همانگونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مىگیرد. (34) و در عبارتى دیگر فرمودهاند: «... اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى (35) ؛ به خاموش كردن انوار درخشان دین و بىاهمیت كردن و مهمل گذاردن سنتهاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.» 7 . مردم دچار بىتفاوتى شدند . حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند: « یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى (36) ؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟» 8 . مردم پیمان شكنى كردند . فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام (37) ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.» حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىكند كه پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (علیه السلام) بیعت كردند . اما اكنون بیعت خود را شكستند . 9 . مردم دچار وسوسههاى شیطانى شدند . « تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى (38) ؛ به شیطان گمراه كننده پاسخ مثبت دادید.» و در جاى دیگر از خطبه فرمودهاند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجیبین (39) ؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید كه پاسخگوى دعوت باطل او هستید... .» «مغزر» یعنى مخفى گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مىبیند، سرش را در لاك خود فرو مىبرد. اما وقتى كه محیط را بدون خطر احساس كرد، سر خود را بیرون مىآورد. شیطان نیز تا وقتى كه پیامبراكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) زنده بودند، سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرات نمىكرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریك مردم پرداخت. (40) 10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس . « معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر (41) ؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.» 11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت . در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود: « اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا(42) ؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار كشید تا كى مرض فساد پیكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد كه پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است . 12. فرصت طلبان به سر كار آمدند . حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است .گروه هاى فرصت طلبالف: گمراهان ساكت و منتظر . « نطق كاظم الغاوین (43) ؛ گمراهان خاموش به سخن درآمدند.» اینان كه در حیات پیامبر جرات حرف زدن هم نداشتند با رحلت ایشان وارد میدان شدند . كسانى مانند ابوسفیان را مىتوان جزو این گروه نام برد. ب: فرومایگان بى نام و نشان . « و نبغ خامل الاقلین (44) ؛ آدم هاى پست و بىارزش با قدر و منزلت شدند .» كسانى كه نه از سابقه در دین و نه فداكارى در جنگهاى پیامبر برخوردار بودند . به بهانه ترس از فتنه در حالى كه بدن پیامبر بر زمین بود در تعیین خلیفه پیامبر مردم را تحریص مىكردند . ج . شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل . « و هدر فنیق المبطلین (45) ؛ شتر اهل باطل بانگ برآورد و در میدانهاى شما به جولان درآمد.» ویژگىهاى فرصت طلبانحضرت در جاى دیگرى از همین خطبه ویژگىهاى آنان را چنین بیان مىكند . 1 . در ظاهر ساكت و آرام بودند،" وادعون" فروگذاران . 2. اهل خوشگذرانى بودند، " فاكهون" . 3. راحت طلب و رفاه زده بودند، " انتم فی رفاهیة من العیش" . 4. منتظر پیش آمد حوادث براى پیامبر و اهل بیت بودند، " تتربصون بنا الدوائر" . 5 . اخبار و رویدادها را دنبال مىكردند، " تتولفون الاخبار" . 6 . در جنگها عقب نشینى و یا فرار مىكردند، " تنكصون عند النزال و تفرون من القتال." (46) مىتوان با مطالعه تاریخ به عنوان نمونه ملاحظه كرد كه در جنگ احد چه كسانى عقب نشینى كردند و یا فرار كردند و چه كسانى تا آخرین لحظات در كنار پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) باقى بودند . (47) هر چند ممكن است با قدرى دقت و تامل موارد دیگرى از این پیامدهاى تاسف بار را از بیانات حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دست آورد، اما در این نوشتار به همین دوازده مورد اكتفا مىشود . متاسفانه جامعه امروز نیز با بعضى از این پیامدها گریبان گیر است . امید است با بهره گیرى از اسلام ناب و مكتب اهل بیت علیهم السلام در پیرایش این آفات كوشا باشیم .پی نوشتها:1- القصاص فی دار الدنیا احب الی من القصاص فی دار الاخرة. 2- مناقب آل ابیطالب ج1، ص164 .3 . نهج البلاغه (صبحى صالح) خطبه 235 . 4. همان، خ 197 . 5 . همان، خ192، بندهاى 98 - 102 . 6 . همان، نامه 9 . 7 . همان، نامه 36 . 8 . نهج الحیاة فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، 138، حدیث 59 . 9 . حجرات (49) آیه14 . 10 . نهج البلاغه، نامه 62 . 11 . بحارالانوار، ج43، ص23، حدیث17 . 12 . الاحتجاج، (اسوه) ج1، ص282 . 13 . همان، 270 . 14 . همان، 277 . 15 . الغدیر (دارالكتب آخوندى) ج2، ص312 . 16 . این خطبه در منابع متعددى آمده است . از جمله: الاحتجاج طبرسى (چاپ اسوه) ج1، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید معتزلى، ج16، ص211 به بعد . و در كتاب هاى مستقلى نیز ترجمه و شرح آن نوشته شده است از جمله: درس هایى از خطبه حضرت زهرا، حسینعلى منتظرى . شرح خطبه حضرت زهرا در دو جلد . عزالدین حسینى زنجانى، قطرهاى از دریا . على ربانى گلپایگانى . 17 . ر . ك به الاحتجاج، ج1، بحارالانوار، ج43، ص158 به بعد . 18 . الاحتجاج، ج1، ص270 . 19 . همان، ص287 . 20 . همان، ص270 . 21 . انبیاء، 30 . 22 . الاحتجاج، ج1، ص270 . 21 . همان . 24 . درباره سقیفه از جمله ر . ك به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج2، ص20 - 60 و ج6، صص 5 - 50 . 25 . نهج البلاغه، نامه62 . 24 . الارشاد شیخ مفید، ترجمه آقاى رسولى محلاتى چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ج1، ص250 . 27 . نهج الحیاة فرهنگ سخنان فاطمه سلام الله علیها، 147 . 28 . همان، 250 . 29 . امام على، عبدالفتاح عبدالمقصود، (ترجمه به فارسى) ج1، ص328 . 30 . الاحتجاج، ج1، صص263 و 264 . 31 . همان، 266 . 32 . ر . ك به قطرهاى از دریا، شرح خطبه حضرت زهرا، 126 . 33 . الاحتجاج، ج1، ص264 . 34 . درس هایى از خطبه حضرت زهرا، ص 118 . 33 . الاحتجاج، ج1، ص266 . 36 . همان، 269 . 37 . همان، 272 . 38 . همان 266 . 39 . همان 264 . 40 . درس هایى از خطبه حضرت زهرا، ص120 . 41 . الاحتجاج، ج1، ص278 . 42 . همان، ص 290 . 43 . همان، ص 264 . 44 . همان . 45 . همان . 46 . همان، ص 263 . 47 . ر . ك شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج15، صص20 - 25 .منابع:1.فروغ ابدیت، آیت الله جعفر سبحانی، جلد22. سیری گذرا در سیرهی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ، آیت الله کریمی جهرمی3.آموزههايى از واپسين روزهاى حيات پيامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم وسلم، عبدالكريم پاكنيا4.راز انكار رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، یوسف بوشهرىwww.payambarazam.ir.5.www.hawzah.net.6.7. www.porseman.net
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]
صفحات پیشنهادی
در سوگ اسوه حسنه(1)
در سوگ اسوه حسنه(1) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع : راسخون حضرت محمد بن عبد اللهصلیاللهعلیهوآله وسلم ، آخرين سفير الهى و بزرگ رهبر جهان اسلام، ...
در سوگ اسوه حسنه(1) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع : راسخون حضرت محمد بن عبد اللهصلیاللهعلیهوآله وسلم ، آخرين سفير الهى و بزرگ رهبر جهان اسلام، ...
اسوه اخلاق حسنه(1)
اسوه اخلاق حسنه(1)-اسوه اخلاق حسنه(1) تواضع و فروتنى آن حضرت انس با قرآن و خوف و خشیت آن حضرت در راه زیارت ... (1)و مرحوم ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از كتاب محمد بن اسحاق روایت كرده كه گوید:"ما بلغ احد من الشرف بعد رسول ..... در سوگ اسوه حسنه(1) ...
اسوه اخلاق حسنه(1)-اسوه اخلاق حسنه(1) تواضع و فروتنى آن حضرت انس با قرآن و خوف و خشیت آن حضرت در راه زیارت ... (1)و مرحوم ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از كتاب محمد بن اسحاق روایت كرده كه گوید:"ما بلغ احد من الشرف بعد رسول ..... در سوگ اسوه حسنه(1) ...
اسوه اخلاق حسنه(2)
در سوگ اسوه حسنه(1) ... 2- پس از اطلاع چرا در مراسم عزادارى و تغسیل و تشییع پیامبر شركت نجست و بىدرنگ به سقیفه شتافت؟ 3- چرا جز او كسی چنین هراسان و دهشت .
در سوگ اسوه حسنه(1) ... 2- پس از اطلاع چرا در مراسم عزادارى و تغسیل و تشییع پیامبر شركت نجست و بىدرنگ به سقیفه شتافت؟ 3- چرا جز او كسی چنین هراسان و دهشت .
در سوگ اسوه حسنه(2)
در سوگ اسوه حسنه(2) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع : راسخون رسول نور ... علیه و آله و سلم فرازهایی وجود دارد كه بخشهایی از آن را در ذیل آورده ایم:1- پروردگارا!
در سوگ اسوه حسنه(2) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع : راسخون رسول نور ... علیه و آله و سلم فرازهایی وجود دارد كه بخشهایی از آن را در ذیل آورده ایم:1- پروردگارا!
همت در سوگ برادر روی صحنه رفت
عشقى از جنس برادر و برادرى در لباس عشق، در ادبستان «حيدر»، پروانگى آموخته. در سوگ اسوه حسنه(1) در سوگ اسوه حسنه(1) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع ...
عشقى از جنس برادر و برادرى در لباس عشق، در ادبستان «حيدر»، پروانگى آموخته. در سوگ اسوه حسنه(1) در سوگ اسوه حسنه(1) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع ...
ايران غرق در سوگ رئيس مذهب تشيع
در سوگ اسوه حسنه(1) ... 2- پس از اطلاع چرا در مراسم عزادارى و تغسیل و تشییع پیامبر شركت نجست و ... و تمام بركات آیین حق، آنها را در بر گرفت در میان نعمتها غرق ...
در سوگ اسوه حسنه(1) ... 2- پس از اطلاع چرا در مراسم عزادارى و تغسیل و تشییع پیامبر شركت نجست و ... و تمام بركات آیین حق، آنها را در بر گرفت در میان نعمتها غرق ...
ایران اسلامی در سوگ پیامبر اعظم
در سوگ اسوه حسنه(1) پيامبر دورانديش اسلامصلیاللهعلیهوآله وسلم پيش بينى مىكرد كه در آيندهاى نزديك رهبرى حكومت ... آخرین وداع با یارانپیامبر اعظم(صلی الله ...
در سوگ اسوه حسنه(1) پيامبر دورانديش اسلامصلیاللهعلیهوآله وسلم پيش بينى مىكرد كه در آيندهاى نزديك رهبرى حكومت ... آخرین وداع با یارانپیامبر اعظم(صلی الله ...
غروب خورشید - ویژه نامه وفات نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم)
در سوگ أسوه حسنه (1) حضرت محمد بن عبد اللهصلیاللهعلیهوآله وسلم ، آخرين ... در سوگ اسوه حسنه (2) او] دفع كننده لشگرهاى باطل و درهم كوبنده شوكت گمراهان است؛ آن ...
در سوگ أسوه حسنه (1) حضرت محمد بن عبد اللهصلیاللهعلیهوآله وسلم ، آخرين ... در سوگ اسوه حسنه (2) او] دفع كننده لشگرهاى باطل و درهم كوبنده شوكت گمراهان است؛ آن ...
پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص)در نگاه شاهد آن ایام
در سوگ اسوه حسنه(1) پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) در نگاه شاهد آن ایامرحلت پیامبر .... ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و ...
در سوگ اسوه حسنه(1) پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) در نگاه شاهد آن ایامرحلت پیامبر .... ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و ...
پیامبر خاتم (ص) برترین الگوی قرآنی
2 -لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذكر اللَّه ... از آن جمله: 1 - آیه با دو حرف «لام» و «قد» شروع شده است، و این حروف در ادبیات عرب، ... که این روزها به سوگ او نشسته ایم، به تصدیق قرآن از هر نظر الگو و دارای خُلق عظیم است.
2 -لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذكر اللَّه ... از آن جمله: 1 - آیه با دو حرف «لام» و «قد» شروع شده است، و این حروف در ادبیات عرب، ... که این روزها به سوگ او نشسته ایم، به تصدیق قرآن از هر نظر الگو و دارای خُلق عظیم است.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها