محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845368939
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) نويسنده: سید عباس رفیعی علویجه 1 . در کوفه اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با ابن زیاد در کوفه، هنگامی بود که عبیدالله در آنجا مجلسی را آراستند و اسرای کربلا را در آن مجلس وارد کردند . بعد از سخنانی که بین حضرت زینب علیها السلام و ابن زیاد رد و بدل شد، یک دفعه چشم عبیدالله به حضرت سجاد علیه السلام افتاد . پرسید: این کیست؟ گفتند: علی بن الحسین است . گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام زینالعابدین فرمودند: من برادری داشتم که نام او نیز علی بن الحسین بود که مردم او را کشتند . ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت . امام علیه السلام فرمودند: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» ; «خداوند جانها را به هنگام مرگ آنها و نیز آن را که نمرده است، در خوابش میگیرد .» آن ملعون گفت: تو جرات میکنی جواب مرا بدهی؟ ببرید گردنش را بزنید . حضرت زینب علیها السلام تا سخن ابن زیاد را شنید، چنین گفت: ای ابن زیاد! تو احدی از مردان ما را باقی نگذاشتهای! اگر میخواهی او را بکشی، مرا هم بکش! سپس خود را به امام سجاد علیه السلام رسانید و گفت: ای پسر زیاد! خونهایی که از ما ریختی، بس نیست؟! و دستبه گردن برادرزادهاش انداخت و گفت: به خدا قسم! از او جدا نمیشوم مگر اینکه در کنار هم کشته شویم . عبیدالله لحظاتی به آنها نگریست; سپس گفت: عجب! علاقه و محبتخویشاوندی را ببین! به خدا سوگند! متوجه شدم که زینب میخواهد با او کشته شود . رهایش کنید! (1) همان بیماری; علی بن الحسین را بس است . امام سجاد علیه السلام به عمهاش گفت: عمه جان! آرام باش تا جوابش را بدهم . آنگاه خطاب به ابن زیاد فرمودند: آیا مرا به کشته شدن تهدید میکنی؟ آیا نمیدانی که کشته شدن، عادت ما و شهادت، کرامت و بزرگواری ما است؟ (2) 2 . در شام اولین سخن حضرت سجاد علیه السلام بعد از اسارت، در شهر شام، آن هنگامی بود که اسرا روی پلههای مسجد دمشق ایستاده بودند . پیرمردی از اهالی شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خدای را که شما را کشت و هلاک کرد . شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید . سید الساجدین علیه السلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: بلی! فرمودند: آیا این آیه را میشناسی: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» ; (3) بگو ای پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدی از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوستبدارید؟ گفت: آری خواندهام . امام علیه السلام فرمودند: ای پیرمرد! ما همان «قربی» هستیم . سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کردهای که خدای سبحان فرمودنده است: «و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی» (4) ; و بدانید هر چیزی که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟ گفت: بلی! امام فرمودند: ای پیرمرد ما همان «ذی القربی» هستیم ای پیرمرد! امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کردهای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (5) ; همانا خدا میخواهد آلودگی را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند . ؟ پیرمرد پاسخ داد: آری این آیه را هم خواندهام . حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: ای پیرمرد! ما همان اهلبیتی هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد . پیرمرد ساکتشد و از سخنانی که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهایید؟ سپس علی بن الحسین علیهما السلام فرمودند: بدون هیچ شکی به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهاییم! با سخنان امام سجاد علیه السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامهاش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم . سپس به امام زینالعابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهی برای توبه من هست؟ امام فرمودند: بله! اگر بازگردی، خداوند توبه تو را میپذیرد و تو با ما خواهی بود . پیرمرد گفت: من توبه میکنم . هنگامی که خبر گفتگوی امام علیه السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند . (6) در بارگاه یزید هنگامی که سر مبارک امام حسین علیه السلام را همراه با امام سجاد علیه السلام و دیگر اسرای اهلبیت در بارگاه یزید وارد کردند، غل و زنجیر بر گردن حضرت بود . یزید خطاب به امام زینالعابدین علیه السلام گفت: سپاس خدایی را که پدرت را کشت! حضرت فرمودند: لعنتخدا بر کسانی که پدرم را کشتند . یزید تا این سخنان را شنید; تاب نیاورد و با عصبانیت دستور قتل حضرت را صادر کرد . امام سجاد علیه السلام فرمودند: اگر مرا بکشی چه کسی دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به منازل آنها برساند; در حالی که اینها محرمی جز من ندارند؟! یزید با سخنان قاطع امام زینالعابدین علیه السلام دستور توقف قتل را صادر کرد و به حضرت گفت: تو آنان را به جایگاه خودشان برمیگردانی . سپس ارهای خواست و شروع کرد به بریدن غل و زنجیر از گردن امام علیه السلام و هنگام بریدن غل به امام سجاد علیه السلام گفت: ای علی بن الحسین! آیا میدانی با این کار چه تصمیمی دارم؟ حضرت فرمودند: بلی! میخواهی غیر از تو دیگری را بر من منت نباشد! یزید گفت: به خدا آنچه را اراده کرده بودم، همین است که گفتی . و این آیه را خواند: «ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر» (7) ; مصیبتهایی که به شما میرسد، به سبب کارهایی است که خودتان انجام میدهید! امام فرمودند: چنین نیست که تصور کردهای! این آیه درباره ما نازل نشده است; بلکه درباره ما این آیه فرود آمده است: «ما اصاب من مصیبة فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (8) ; «نرسد مصیبتی به شما در زمین و نه در جانهای شما مگر آنکه در کتب آسمانی به آن اشاره شده است پیش از آنکه خلق کنیم انسانها را تا افسوس نخورید بر آنچه از دستشما رفته و شاد نشوید برای آنچه شما را در برگرفته .» (9) و ماییم کسانی که چنین هستند . (10) در جای دیگر، مورخان نوشتهاند: هنگامی که امام سجاد علیه السلام را نزد یزید بردند، تصمیم به کشتن حضرت گرفت . لذا امام را در مقابل خودش سرپا نگهداشت و با او سخن میگفت و منتظر این بود که امام زینالعابدین علیه السلام مطلبی بگوید که بهانه به دستیزید بدهد و زمینه قتلش فراهم شود . امام سجاد علیه السلام با دقت پاسخ یزید را میداد و این در حالی بود که تسبیح کوچکی در دست داشت و آن را با انگشتانش میچرخاند . یزید گفت: من دارم با تو سخن میگویم و تو تسبیح میچرخانی و جواب مرا میدهی! این چه کاری است؟! امام در پاسخ فرمودند: پدرم از جدم خبر داد که آن بزرگوار هنگامی که نماز صبح را به پایان میرسانید سخنی نمیگفت تا اینکه تسبیحی به دست میگرفت و این دعا را میخواند: «اللهم انی اصبحت اسبحک و امجدک و احمدک و اهللک بعدد ما ادیر به سبحتی; خدایا! صبح کردم در حالی که به تعداد گرداندن دانههای تسبیحم تو را ستایش و تمجید میکنم، حمد تو را گفته و لا اله الا الله میگویم .» و دانههای تسبیح را میچرخاند و درباره آنچه میخواست، سخن میگفتبدون اینکه تسبیح بگوید . و تذکر داد که این کار برای آن حضرت - بدون اینکه ذکر بگوید - تسبیح حساب میشود . و فرمودند: برای من چرخاندن تسبیح، حرز و پناه است . و این کار را تا هنگامی که برای استراحتبه بستر میرفت، تکرار میکرد . سپس تسبیح را زیر سرش میگذاشت و میخوابید و تا هنگام صبح برای حضرت ثواب نوشته میشد . امام سجاد علیه السلام فرمودند: من هم با تاسی به جدم این تسبیح را در دست گرفتهام . یزید گفت: به هیچ کدام از شما سخن نگفتم مگر اینکه جواب مرا میدهد با چیزی که وسیله تبرئه اوست . در این هنگام از کشتن امام زینالعابدین علیه السلام منصرف شد و به حضرت صله داد و دستور آزادی امام را صادر کرد (11) و قول داد سه درخواست ایشان را برآورده کند . امام علیه السلام فرمودند: اولین حاجتم; دیدن چهره پدرم است تا با او وداع کنم . دومین درخواستم; این است که آنچه از ما غارت کردهاند، به ما برگردانی . سومین خواستهام; این است که اگر اراده قتل مرا داری، شخصی را همراه این زنها و بچهها بفرستی تا آنان را به حرم جدشان برگرداند . یزید گفت: اما رخساره پدرت را هرگز نخواهی دید; و از کشتن تو صرف نظر کردم و زنها را جز تو کسی به مدینه نخواهد برد . اما آنچه از شما به غارت بردهاند، من چند برابر قیمتش را میدهم . امام سجاد علیه السلام فرمودند: مال تو ارزانی خودت باد! ما از تو مالی نمیخواهیم، اموال به غارت رفتهمان را میخواهیم; چرا که دوک نخریسی فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و مقنعه و گلوبند و پیراهن او در میان آنها بوده است . یزید دستور داد آن اموال را برگردانند، دویست دینار هم افزونتر داد که حضرت سجاد علیه السلام آن را گرفت و بین فقرا تقسیم کرد . (12) با منهال بن عمرو یکی از روزهایی که امام سجاد علیه السلام در شام حضور داشت، از بازار دمشق عبور میکرد; منهال بن عمرو (یکی از اصحاب علی بن الحسین علیهما السلام) را ملاقات کرد . منهال پرسید: در چه حالی ای فرزند رسول خدا؟ امام زینالعابدین علیه السلام فرمودند: حال ما مثل حال بنی اسرائیل است در زمان فرعون; که پسرانشان را سر میبریدند و زنان آنها را باقی میگذاشتند . ای منهال! عرب بر عجم افتخار پیدا کرد به سبب اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله از عرب است و قریش بر دیگر عربها برتری پیدا کرد به این جهت که محمد صلی الله علیه و آله از قریش است . و اکنون ما اهلبیت و خاندان پیامبر به این حال و روز افتادهایم که حق ما را غصب کردهاند; جمعی از ما را کشته، و تعدادی دیگر را اسیر و آواره کردهاند . سپس فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون» ; «ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم .» و این، حالی است که ما داریم . امام علیه السلام بلافاصله به شعر مهیار دیلمی (شاعر اهلبیت علیهم السلام) تمسک جست که چنین سروده بود: یعظمون له اعواد منبره و تحت ارجلهم اولاده وضعوا بای حکم بنوه یتبعونکم و فخرکم انکم صحب له تبع (13) چوب منبر پیامبر را بزرگ میشمارند; در حالی که حق فرزندان آن حضرت را پایمال میکنند! به چه قانونی فرزندان او از شما پیروی کنند; در حالی که افتخار شما این است که صحابه اویید؟! با منهال در مدینه منهال بن عمرو گفته است: هنگامی که قصد بازگشت از مکه به وطنم را داشتم، محضر امام سجاد علیه السلام شرفیاب شدم . حضرت پرسید: منهال! حرملة بن کاهل چه کرد؟ بشر بن غالب اسدی همراه من بود، به امام عرض کرد: در کوفه زنده است . حضرت دو دستخود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: اللهم اذقه حر النار، اللهم اذقه حر الحدید; خدایا! حرارت آتش را به او بچشان . خدایا! حرارت آهن را به او بچشان . منهال روایت میکند: هنگامی که وارد کوفه شدم، به ملاقات مختار رفتم; او را بیرون منزلش دیدار کردم . از من پرسید: چرا ما را همراهی نمیکنی؟ به او گفتم: مکه بودم . با هم راه افتادیم تا به محله «کناسه» رسیدیم . در آنجا توقف کرد و منتظر چیزی بود، اندکی نگذشته بود که عدهای آمدند و گفتند: بشارت ای امیر! حرمله دستگیر شد . او را نزد مختار آوردند . مختار به حرمله گفت: خدا تو را لعنت کند . شکر خدای سبحان را که مرا بر تو مسلط کرد . سپس دستور داد قصابی را احضار کردند . به او فرمان داد تا دست و پای حرمله را به فجیعترین شکل قطع کند . بعد صدا زد: آتش! آتش . تلی از نی و چوب را آتش زدند و حرمله را در وسط شعلههای آتش سوزاندند . منهال میگوید: با مشاهده این قضیه گفتم: سبحان الله! سبحان الله! مختار پرسید: تسبیح خدا خوب است اما برای چه سبحان الله گفتی؟! سخنانی را که در مکه با امام سجاد علیه السلام رد و بدل شده بود و همچنین نفرین حضرت درباره حرمله را بازگو کردم . مختار از مرکبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده طولانی انجام داد . سپس سوار شد و با هم حرکت کردیم . هنگامی که جلو خانهام رسیدیم، از او دعوت کردم که برای غذا خوردن مهمان من باشد . در جوابم گفت: علی بن الحسین علیهما السلام دعا کرده و خداوند آنها را به دست من به اجابت رسانده است; تو مرا به خوردن دعوت میکنی؟! امروز، روزی است که باید «روزه شکر» گرفت . گفتم: خدا توفیقت را افزون گرداند . (14) سخنان امام سجاد علیه السلام با پسر طلحه علامه مجلسی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: بعد از شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام و بازگشت امام سجاد علیه السلام به شهر مدینه، ابراهیم فرزند طلحة بن عبیدالله حضرت را ملاقات کرد . وی از امام پرسید: چه کسی پیروز شد؟ امام زینالعابدین علیه السلام در حالی که در محمل نشسته بود و سر خود را پوشانده بود; فرمودند: اگر خواستی بدانی چه کسی پیروز میدان بوده است - هنگام نماز - اذان و سپس اقامه بگو . (15) سخنان امام زینالعابدین علیه السلام با خادمشان یکی از خدام سید الساجدین علیه السلام روایت میکند: روزی حضرت به سوی بیابان راهی شدند; من به دنبال ایشان رفتم . دیدم امام علیه السلام بر سنگ ناهمواری سر به سجده نهاد و من صدای گریهاش را میشنیدم که با تضرع این دعا را میخواند: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا; نیستخدایی الا خدایی که حق است، نیستخدایی به غیر از خدایی که عبادت میشود و ما بنده اوییم، نیستخدایی الا خدایی که به او ایمان داریم و او را تصدیق میکنیم .» سپس امام زینالعابدین علیه السلام سر از سجده برداشت و من مشاهده کردم از محاسن امام علیه السلام قطرات اشک میچکد . به آن حضرت عرض کردم: سرورم! هنگام آن نرسیده که غم و اندوه شما تمام شود و سرشک ماتم از چهره شما زدوده شود؟! امام فرمودند: چه میگویی؟! حضرت یعقوب علیه السلام با وجود اینکه پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده فرزند پسر داشت; خداوند یکی از فرزندانش را از نظر او غایب کرد، از غم جدایی او موی سرش سپید شد و پشتش خمید و در اثر گریه زیاد، فروغ دیدگانش را از دست داد و حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود . اما من پدر و هفده نفر از خاندانم را از دست دادهام و شهادت آنها را به چشم دیدهام، پس چگونه حزن و اندوهم پایان یابد و اشک دیدگانم خشک شود؟! (16) پینوشتها: 1 . ارشاد، ج 2، ص 116 . 2 . بحارالانوار، ج 45، ص 117 . 3 . شوری/23 . 4 . انفال/41 . 5 . احزاب/33 . 6 . بحارالانوار، ج 45، ص 129 . 7 . شوری/30 . 8 . حدید/22 . 9 . بحارالانوار، ج 45، ص 168 . 10 . منتهی الآمال، ص 517، انتشارات جاودان، چاپ سوم، سال 1367ش; بحارالانوار، ج 45، ص 169 . 11 . دعوات راوندی، ص 61 . 12 . بحارالانوار، ج 45، ص 144 . 13 . همان، ص 143 . 14 . امالی، طوسی ص 238 و 239 . 15 . بحارالانوار، ج 45، ص 177 . 16 . لهوف، ص 92; بحارالانوار، ج 45، ص 149 . منبع:ماهنامه کوثر
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 455]
صفحات پیشنهادی
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام)
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) نويسنده: سید عباس رفیعی علویجه 1 . در کوفه اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با ابن زیاد در کوفه، هنگامی بود که عبیدالله ...
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) نويسنده: سید عباس رفیعی علویجه 1 . در کوفه اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با ابن زیاد در کوفه، هنگامی بود که عبیدالله ...
دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار
دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار-دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختاروقتی كه ابراهیم پسر مالك اشتر، عبیدالله بن ... جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) ...
دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار-دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختاروقتی كه ابراهیم پسر مالك اشتر، عبیدالله بن ... جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) ...
حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) در کوفه اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با ابن زیاد در کوفه، هنگامی بود که. ... امام زینالعابدین علیه السلام فرمودند: حال ما ...
جلوههایی از سخنان امام سجاد (علیه السلام) در کوفه اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با ابن زیاد در کوفه، هنگامی بود که. ... امام زینالعابدین علیه السلام فرمودند: حال ما ...
سیره امام رضا علیه السلام در متن زندگی
سیره امام رضا علیه السلام در متن زندگی-سیره امام رضا علیه السلام در متن زندگیدر ... با حوصله تمام، سخنان ما را شنید و بر سوالهای ما جامه پاسخ پوشاند. ... بدون استثناء هرگاه به زیارت قبر امام رضا علیه السلام رفتم، از جلوههای برکت او، معجزهای دیدم.
سیره امام رضا علیه السلام در متن زندگی-سیره امام رضا علیه السلام در متن زندگیدر ... با حوصله تمام، سخنان ما را شنید و بر سوالهای ما جامه پاسخ پوشاند. ... بدون استثناء هرگاه به زیارت قبر امام رضا علیه السلام رفتم، از جلوههای برکت او، معجزهای دیدم.
فروغ قرآن در نگاه امام سجاد(علیه السلام)
فروغ قرآن در نگاه امام سجاد(علیه السلام) نويسنده: عباس کوثری سخنان امام سجاد علیه ... هر قدر انسانها از صفای روحی و طهارت معنوی بهرهمند باشند، میتوانند جلوههایی از ...
فروغ قرآن در نگاه امام سجاد(علیه السلام) نويسنده: عباس کوثری سخنان امام سجاد علیه ... هر قدر انسانها از صفای روحی و طهارت معنوی بهرهمند باشند، میتوانند جلوههایی از ...
موعظه ای از امام باقر علیه السلام
موعظه ای از امام باقر علیه السلام-موعظهای از امام باقر علیه السلاممحمد بن منکدر، از دانشمندان اهل تسنن میگوید: روزی در هوای بسیار گرم به حومه شهر مدینه رفتم، در بین راه ...
موعظه ای از امام باقر علیه السلام-موعظهای از امام باقر علیه السلاممحمد بن منکدر، از دانشمندان اهل تسنن میگوید: روزی در هوای بسیار گرم به حومه شهر مدینه رفتم، در بین راه ...
سیره امام سجاد (علیه السلام) از منظر ولایت
سیره امام سجاد (علیه السلام) از منظر ولایت-سیره امام سجاد (علیه السلام) از منظر ولایت ... این مطلب به روشنی در زندگی و سخنان امام مجتبی علیه السلام دیده میشود. .... در هرحال شكی نیست كه امام سجاد علیه السلام برخورد خصمانهای با مسرف بن عقبه نكردند و ..... كه تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات» جلوه دادی، نتوانستند به آنها كمك كنند!
سیره امام سجاد (علیه السلام) از منظر ولایت-سیره امام سجاد (علیه السلام) از منظر ولایت ... این مطلب به روشنی در زندگی و سخنان امام مجتبی علیه السلام دیده میشود. .... در هرحال شكی نیست كه امام سجاد علیه السلام برخورد خصمانهای با مسرف بن عقبه نكردند و ..... كه تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات» جلوه دادی، نتوانستند به آنها كمك كنند!
دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیهالسلام(1)
دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیهالسلام(1)-دانستنی هایی درباره امام حسن ... دل عابدان، گوارا و دوستداشتنی است؛ زیرا جلوهای از جمال پروردگار در آن میبینند و مشام جان .... مرد شامى از شنيدن اين سخنان به گريه افتاد، سپس گفت: گواهى مىدهم كه تو ...
دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیهالسلام(1)-دانستنی هایی درباره امام حسن ... دل عابدان، گوارا و دوستداشتنی است؛ زیرا جلوهای از جمال پروردگار در آن میبینند و مشام جان .... مرد شامى از شنيدن اين سخنان به گريه افتاد، سپس گفت: گواهى مىدهم كه تو ...
رهنمودهاى اخلاقى امام رضا(علیه السلام)
اين سخنان سنجيده امام رضا عليه السلام يكى از نكات دقيق تربيتى و اخلاقى .... به آن كسى كه سرزمين خراسان به بركت وجود او به سان خورشيدِ تابان جلوه گر گشته است. ..... آيا نشنيده اي كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: المستتر بالحسنة تعدل ...
اين سخنان سنجيده امام رضا عليه السلام يكى از نكات دقيق تربيتى و اخلاقى .... به آن كسى كه سرزمين خراسان به بركت وجود او به سان خورشيدِ تابان جلوه گر گشته است. ..... آيا نشنيده اي كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: المستتر بالحسنة تعدل ...
درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام)
درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام)-درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام) ... (11) آن حضرت در مورد پيروي از قرآن ميفرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن ... عليهالسلام ) چندين بار شنيدم كه ميفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك ميكردم. ... ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليهالسلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوههاي ...
درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام)-درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام) ... (11) آن حضرت در مورد پيروي از قرآن ميفرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن ... عليهالسلام ) چندين بار شنيدم كه ميفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك ميكردم. ... ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليهالسلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوههاي ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها