تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در هر جمعه، اندكى از سبيل و ناخن‏هاى خود را بگير، و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853251012




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روان شناسي فهم مسئله آزادي در انديشه سياسي اسلام (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روان شناسي فهم مسئله آزادي در انديشه سياسي اسلام (2)
روان شناسي فهم مسئله آزادي در انديشه سياسي اسلام (2) نويسنده:شريف لك زايي رويكرد روان شناسانه طرح مشكل در بعد جامعه شناختي مفهوم آزادي ، اين مدعا را نيز به دنبال دارد كه مشكل اين بخش به نوعي توسط بعد روان شناختي حل مي شود. به اين معنا كه نهادينه شدن آزادي ، مي تواند محصول اتخاذالگوي خاص رواني و تربيتي ، به خصوص تربيت ديني ، در جامعه باشد. بااذعان به تاثير اساسي و مهم آزادي و با عنايت به مباحث پيش گفته ،بحث در سطح رويكرد روان شناسانه پي گرفته مي شود.به طور كلي از پنج الگو يا تيپ شخصيتي و رفتاري نام برده شده است كه الگوي آزادي در هر كدام از آنها متمايز از ديگري است . طبيعي است كه الگو و مفهوم آزادي در هر يك از اين موارد پنج گانه متفاوت و متمايزاز ديگري است كه مي بايست در انواع تيپ هاي شخصيتي و رواني لحاظشود. اين پنج نوع به اين قرار است : الگوي بدني ، الگوي اجتماعي ،الگوي فردي ، الگوي عقلي و الگوي قلبي . آزادي از سوي هر كدام از اين الگوها تفسير خاصي مي يابد و هر يك از اين الگوها تلقي خاصي ازآزادي در ذهن خود دارند. اين الگوها به ترتيب از سطوح پايين شروع شده و تا بالاترين لايه ، كه والاترين و عالي ترين مرتبه است ، امتدادمي يابد. از اين رو در پايين ترين سطح ، الگوي بدني و پس از آن الگوي اجتماعي قرار دارد و در اوج آن از الگوي قلبي و با نسبتي كم تر از الگوي عقلي مي توان ياد كرد. الگوي فردي ، در ميانه اين الگوها، ديدگاهي نسبتا متوسط از آزادي را ارائه مي دهند البته با تفاوت هايي در درجه اهميت نسبت به ساير الگوها.(1)يكي از دلايلي كه آزادي در جامعه ما همواره مبهم و نهادينه نشده باقي مانده اين است كه تلقي و تفسير از آزادي در جامعه در پايين ترين سطح رواني و رفتاري خود، يعني تيپ بدني ، تداوم داشته است ومتاسفانه به لايه هاي بالاتر و والاتر رواني ، شخصيتي و رفتاري آدمي راه نيافته است . از اين رو ترسيم چهره آزادي ، در حوزه عمل و نظر، همواره متفاوت و مبهم بوده است . در ايران غالبا به دليل حضور نهادها ونظام هاي استبدادي و نيز تكيه و تاكيد بر تربيت تنبيهي و مستبدانه ،صرفا الگوي بدني و رفتاري مورد توجه قرار گرفته است و از ديگر انواع الگوهاي شخصيتي كم تر اثري يافت مي شود. حتي در برخي مواقع ،نخبگان ، كه مي بايست با توجه به جايگاه و منزلت خود در تيپ ها والگوهاي رفتاري بالاتري نسبت به الگوي بدني قرار داشته باشند، نيزآزادي را بيشتر در جنبه هاي سلبي آن در سطح الگوي رفتاري بدني تعريف مي كنند.مي توان گفت از آن جا كه نهاد و نظام استبدادي در پايين ترين الگوي رواني ، رفتاري و شخصيتي است از اين رو صرفا به اين بحث و اين سطح از آزادي توجه شده است و لايه هاي ديگر، به هر دليل ، مورد توجه قرارنگرفته است . اين وضعيت به مرور و بعضا ذهن جامعه علمي را نيز به خود مشغول داشته و كم تر بر الگوي هاي رفتاري ديگر تاكيد و توجه شده است .انديشمندان مسلمان نبايست صرفا از ديد الگو و تيپ شخصيتي ورفتاري بدني به آزادي نگاه كنند، بلكه ضمن توجه به اين سطح ازآزادي ، مي بايست ابعاد متعالي و والاتر آزادي را لحاظ و مشاهده كنند.ديدگاه غالب انديشمندان مسلمان در باب آزادي ، كه داراي بعدي فقهي بوده اند، نشان مي دهد آنان نگاهي همه جانبه و متعالي به آزادي ندارند وبرداشت آنان از آزادي صرفا در ديدگاه تيپ هاي رفتاري بدني قابل تحليل و تفسير است و نه همه سطوح و لايه هاي آزادي در همه انواع تيپ هاي رفتاري مورد نظر. از اين رو توصيه مي شود براي گريز از يك سويه نگري و خطاي در فهم مسئله آزادي به اين مفهوم نگاهي همه جانبه و متعالي داشته باشند و همه سطوح رواني و رفتاري و شخصيتي رادر تعريف خود از آزادي لحاظ و آن گاه حكم صادر كنند.مايلم اشاره نمايم كه در الگوي رفتاري و تربيتي صرفا استبدادي وخودكامانه بيش از هر چيز به الگو و تيپ بدني بها داده مي شود. در همين الگو تنبيه بدني و نيز هرج و مرج جلوه مي كند. آنچه كه به گفته برخي ازانديشمندان مسلمان ساده ترين و البته ضعيف ترين راه حل براي پاك كردن صورت مسئله است .(2) الگوي تربيتي خانواده و جامعه اي كه داراي بنيه هاي قوي علمي و ديني است ، از مرحله برداشت آزادي در الگوي رفتاري بدني ، كه در شمار ابتدايي ترين الگو است ، عبور كرده و كودك وفرد را به مراحل تربيتي اجتماعي و فردي و در ادامه عقلي و قلبي هدايت مي كند.مشكل خانواده ها، نهادها و نظام هايي كه از الگوي صرفا تنبيهي و به ديگر سخن استبدادي بهره مي گيرند اين است كه در همان مراحل پايين الگوي تربيتي باقي مي مانند و افراد را به رشد درخوري نمي رسانند. از اين رو درك و فهم آزادي در چنين جامعه اي مبهم باقي مي ماند و همواره مبتني بر الگوي رفتاري بدني است . در چنين وضعيتي اگر كساني از منظر الگوي رفتاري سطح بالاتري با جامعه سخن بگويند،در جامعه به سطح بدني ، محدود و تفسير مي شود. حتي اگر جامعه ازدرك و فهم ديگر لايه ها نيز آگاه باشد، اما باز هم نتيجه مطلوب حاصل نخواهد شد; زيرا افراد با ساير الگوها پرورش نيافته اند. به عبارت ديگر، ازآنجا كه شيوه تربيتي مبتني بر الگوي رفتاري بدني بوده است و افراد باديگر الگوهاي تربيتي رشد نكرده اند، از اين رو در عمل آمادگي براي تحقق نقش هاي مربوط به ديگر حوزه هاي رفتاري و شخصيتي وجودندارد; زيرا افراد چنين وضعيتي را تمرين نكرده و براي آنان نهادينه وملكه نشده است خلاف وضعيت فوق هم قابل تصور است ; زيرا در پاره اي از موارد باانديشمندان و نخبگان با زباني سخن گفته مي شود كه گويا آنان درهمان سطح الگوي بدني قرار دارند و از مراحل بالاتر رفتاري وشخصيتي فارغ هستند. اين نوع نگاه همانند نگاه فوق الذكر يك سويه ويك جانبه است . بديهي است هنگامي كه يك متفكر و انديشمند وصاحب نظر در حوزه هاي انديشگي و فكري و فرهنگي سخن مي گويدمراد و منظور وي را نبايست به سطح الگوي رواني بدني تقليل داد، بلكه بيش از هر چيز مراد و منظور آنان حوزه هايي فراتر از الگوي فيزيكي وتيپ بدني قرار مي گيرد و عرصه هاي ديگري را درمي نوردد. به نظرمي رسد نگاه به آزادي در اين بخش نيز در جامعه ما با اعتدال و توازن همراه نيست و تفسير از آزادي در جاي خود مورد توجه قرار نمي گيرد وحمل بر شيوه ها و الگوهاي ناهمگون مي شود.خانواده و نظام سياسي و اجتماعي مستبد و تربيت تنبيهي ، آدمي رابراي زيستن در الگوي رفتاري بدني آموزش مي دهد و از اين رو اگرروزنه اي باز شود و نسيم آزادي در چنين خانواده و جامعه و نظام سياسي اي وزيدن گيرد، به هرج و مرج و تحقق خواسته ها و اميال دروني تعبير و تفسير مي شود. كه البته آن هم پس از اندكي به دليل اين كه زندگي را با دشواري مواجه مي نمايد به طور طبيعي به سمت نظم خشن واستبدادي كشيده مي شود و آزادي ، به دليل عدم درك درست از آن ، ازجامعه رخت برمي بندد. درك آزادي مطلوب و متعالي كه در الگوهاي شخصيتي غير بدني يعني اجتماعي ، فردي ، عقلي و قلبي مطرح است ،كم تر مورد توجه واقع مي شود و آزادي دائما در معنا و رفتار مبهم مي ماندو كم تر به سمت نهادينگي و دريافت هاي متعالي و والا حركت مي كند.بنابراين جامعه در سطوح رواني و رفتاري همواره گرفتار استبداد و ياهرج و مرج است . تعادل و توازن در چنين جامعه اي دشوار حاصل مي شود. با توجه به مباحث گذشته به نظر مي رسد با دريافت اين مشكله ،بتوان براي حل آن و حركت به سمت جامعه مطلوب و متعادل ، الگوي رواني و تربيتي آزادانه را مطرح كرد. بنابراين لازم است خانواده ها،نهادهاي مدني و نهادهاي آموزشي همه در راستاي نهادينه كردن آزادي گام بردارند و به اين مشكله و دشواره پايان دهند. البته در اين ميان نمي توان از نهاد خانواده غفلت كرد. چه بسا كه بسياري از امور درخانواده ها نهادينه مي شوند، از جمله آزادي و تربيت در سطوح چندگانه رواني رفتاري و شخصيتي .رويكرد فقيهانه افزون بر مباحثي كه در مقدمه نوشته حاضر ذكر شد، بايد اشاره نمايم كه نگاه فقهي به آزادي ، همواره در بحث آزادي در قالب تكاليف انسان ،انتخاب دين و مسئله ارتداد، كتب ضاله ، احكام فقهي امر به معروف ونهي از منكر و ... قابل اشاره است . مايلم بحث را با نظرات دو فقيه صاحب نام و برجسته و تاثيرگذار نهضت مشروطيت پي گيرم كه چگونه رويكرد آنان ، به ويژه در بحث انسان شناسي ، در فهم و تلقي از آزادي تاثير گذاشته است . با نگاهي كوتاه به نوشته هاي اين دو فقيه برجسته عصر مشروطيت مي توان دريافت كه فهم اين دو در ارتباط با بحث آزادي با يكديگر متفاوت است . در واقع شايد بتوان گفت با توجه به مباحث انسان شناسي و نيز استنباط شرايط و اوضاع و احوال جامعه ايراني ، رفتار و احكامي متفاوت از اين دو فقيه را شاهد هستيم كه ديدگاه هاي آنان در فهم آزادي را ناهمگون ساخته است .به نظر مي رسد موضوع اساسي در اختلاف و تمايز انديشه اين دو فقيه بزرگ عصر مشروطيت افزون بر نوع نگاه انسان شناسي و مباني موردتوجه خاص هر كدام در اين بخش ، به دغدغه و مسئله فكري اين دوعالم شيعي نيز مرتبط است . اگر به اين پرسش پاسخ داده شود كه دغدغه فكري نائيني و نوري چه بوده است و هريك از چه منظر انسان شناختي و فقهي درباره مشروطيت و پيرو آن مفهوم آزادي تامل كرده است ،مي توان به پاسخ دست يافت .نائيني ، نظريه پردازي است كه با اتخاذ مباني خاصي ، به آزادي و خلع استبداد مي انديشد. در واقع وي به گونه اي به دنبال تبيين دين ودموكراسي است و مسئله Problem)) وي پاسخ به اين دغدغه درجهان اسلام و ايران است . اما نوري ، با توجه به مباني متخذه ، ديدگاهش را در راستاي برقراري امنيت ، ثبات و نظم در گفتمان موجود ارايه مي كندو به گونه اي سعي دارد مسئله را با نفي مفاهيم وارد شده به جامعه ، و به ويژه در انتهاي نهضت مشروطيت با انكار آزادي ، حل و فصل كند. درنتيجه نائيني به موافق و نوري به مخالف مشروطيت ، و به تبع ، آزادي ،شهره مي شود.با نگاهي به مباحث آيت الله نائيني در كتاب (تنبيه الامه و تنزيه المله )(3) مي توان دريافت كه با توجه به نوع نگاه انسان شناسانه وي ،آزادي عنصر اساسي حيات بشري است . وي آزادي را خدادادي ومرتبه اي از شوون توحيد و از لوازم ايمان به وحدانيت خداوند مي داند. ازاين رو انبياي الاهي در جهت بسط آزادي آدميان تلاش كرده اند و رهايي ملل از استبداد از مقاصد اصلي آنان بوده است . آزادي علاوه بر اين كه انسان را از جنبه نباتي و حيواني خارج مي سازد بر شرافت و مجد وعظمت انسان نيز مي افزايد.(4) هنگامي كه شخص به آزادي دست مي يابد، در واقع از رقيت و بندگي ديگران رهايي يافته و بنده پاك وخالص خدا شده است . در اين صورت اطاعت از مستبدين ، شرك به خداوند به شمار مي رود.(5)دعوت به حريت در انديشه نائيني در ابتدا گرايش به توحيد ناب وخالص و آن گاه گسستن و رستن از بند ظالمان است .(6)بنابراين با دريافت دقيق مفهوم آزادي در انديشه نائيني در مي يابيم كه وي انديشمندي است كه به آزادي در پرتو شريعت مي نگرد و از اين رو ازوضعيت موجود نيز ناراضي است و نسبت به برخي امور انتقاد مي كند ومعتقد است برخي جرايد، اهل منبر، دوستان نادان و دشمنان دانا بهانه ودستاويزي براي استبداد فراهم مي كنند و به جاي اين كه به مردم درباره آزادي و حقوقشان آگاهي بدهند آنان را از مقصد اصلي به كلي دورمي كنند.آزادي در نگاه وي بي بندوباري و ترويج ابتذال نيست ، بلكه عنصري است كه براي پيشرفت و توسعه جامعه لازم و ضروري است . از اين رونائيني براي اثبات سخن خود به بحث هاي تاريخي استناد مي جويد و براين باور است مادامي كه دو اصل حريت و مساوات و فروع اين دو -همان گونه كه شارع آن ها را جعل كرده بود - به استبداد تحول نيافته بود:(سرعت سير ترقي و نفوذ اسلام محير العقول عالم شد. پس از استيلاي معاويه و بني العاص و انقلاب و تبدل اصول و فروع مذكوره و كيفيت سلطنت اسلاميه به اضداد آن ها وضع دگرگون گرديد).(7)يادآوري اين نكته ، اساسي است كه نائيني در بحث هاي خود به تاريخ اسلام رجوع مي كند و بر اين اساس مدعي است ، آزادي - كه خدادادي است - در صدر اسلام و حكومت اصيل اسلامي امكان و وجود داشته است اما بعدا حكومت ها به انحراف كشيده شده اند و حريت به عنوان يك عنصر اساسي و پيش برنده مسلمانان از جوامع اسلامي رخت بربسته است . بدين ترتيب در انديشه وي آزادي چيزي نيست كه از غرب وارد جهان اسلام شده باشد، بلكه انديشه آزادي در اسلام مسبوق به سابقه است ، و در هيچ يك از اديان و مذاهب اصيل نيز استبداد وجودنداشته است .(8)در مقابل ديدگاه منتسب به نائيني ، به نظر مي رسد با توجه به مباني مورد توجه آيت الله شيخ فضل الله نوري ، بحث امنيت و نظم و ثبات وانسجام فكري ، اعتقادي و ملي جامعه ايران ، عنصر مهم و اولويت انديشه وي به شمار مي رود. از اين رو شايد بتوان گفت همراهي نخستين او با نهضت مشروطيت نيز به اين سبب بود كه انتظار داشت به وسيله آن نظم و امنيت در جامعه بسط و گسترش يافت . اما پس از مدتي دريافت آن چه كه منظور نظر او است تامين و برقرار نخواهد شد.نوري به صراحت از امتناع آزادي در متون ديني سخن مي گويد ومعتقد است : (بناي قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است ). وي از سويي منكر وجود آزادي در مهم ترين متن ديني مي گردد(9) و از سوي ديگر براين باور است كه اعتقاد به آزادي مطلق حرف اشتباهي است و حتي (اين سخن در اسلام كليتا كفر است ).(10) وي نه تنها با آزادي مطلق ،كه با آزادي هاي مضاف نيز مخالف است و پيشنهاد مي كند واژه آزادي ازبحث هاي موجود حذف شود: (اگر از من مي شنويد، لفظ آزادي را برداريدكه عاقبت اين حرف ما را مفتضح خواهد كرد).(11)براي تاييد مطلب مي توان از قطعه اي كه در فوق ذكر شد نيز بهره جست ; زيرا در آن جا به فقدان برخي آزادي هاي مضاف به قرآن استنادمي جويد. البته از اين سخن نمي توان نتيجه گرفت كه نوري قائل به استبداد است ، بلكه وي نيز در بحث هايش همانند مشروطه طلبان به تحديد سلطنت مي انديشد و آن را تاييد مي كند: (اين كه بيان گرديدحدودي براي پادشاه و وزرا معين خواهد شد خيلي خوب و به جا است .كسي نمي تواند تكذيب كند).(12) اما در هر صورت وي به دليل مباني متخذه خود بر آزادي تكيه نمي كند و حتي آن را موجب رخنه و آشفتگي در دين اسلام و ايجاد ناامني در جامعه مي داند.شايد بتوان تاثير نگاه انسان شناسانه آيت الله نوري را كه در مباحث فقيهانه وي نيز موثر واقع شده است در كلماتي كه درباره مردم بيان نموده است به خوبي تحليل و ارزيابي كرد. نوري در مواردي مردم را به بي باكي و ناپاكي متصف مي كند. به باور وي مشروطه طلبان در ابتداي كار اهداف خود را به اجمال برگزار كرده اما پس از مدتي پرده از اغراض خودبرداشتند و آنان را متهم مي كند به (برداشتن كند و زنجير شريعت ازمردم بي باك ناپاك كه هرچه بتوانند (در)اعلانات و روزنامه جات ، نسبت به هر محترمي از (بزرگان )دين و پيشوايان دين و علماي عاملين متدينين بگويند و بنويسند و به طبع برسانند).(13) در اين قطعه ، تلقي نوري از مردم اين است كه بي باك و ناپاك اند و شريعت ، چونان زنجيري آن ها را در بند كشيده تا از انحراف مصون مانند.موضوع امنيت و نظم و به ويژه امنيت مذهبي و اعتقادي ، عنصرمحوري در انديشه نوري است . از اين رو وي معتقد است آزادي به تضعيف عقايد مسلمانان و به تبع آن شريعت منتهي مي شود و به صورت جدي به وضعيت موجود ايراد وارد مي كند: (چرا اين همه درجرايدشان تكريمات از فرقه زردشتي و سلاطين كيان مي كردند و آن هارا كه اخبث طوايف اند، طايفه نجيبه مي خواندند؟ و چرا اين همه جرايدپر از كفر را كه سبب تضعيف عقايد مسلمين بود منع نمي كردند؟)(14)هرج و مرج و ناامني اجتماعي از نتايج آزادي در انديشه نوري است .(15) در رساله (تذكره الغافل و ارشاد الجاهل ) سه ويژگي عمده ايران عبارت است از وجود مذاهب گوناگون ، قلت نظاميان و كثرت ايلات . اين سه ويژگي آسيب پذيرهاي ايران است كه با استقرار واستيلاي مشروطيت در هر سه بخش مشكل ايجاد مي شود. و در اين صورت ديگر از اسلام جز نامي باقي نخواهد ماند و قلت نيروهاي نظامي نخواهد توانست امنيت اجتماعي را تامين كند و كثرت ايلات نيز منجربه طغيان و قتل و غارت و هرج و مرج و ناامني خواهد شد.(16) از اين رومحدودسازي و نفي آزادي چاره كار پنداشته مي شود.به هر حال در جمع بندي اين دو ديدگاه فقهي ، كه به نظر مي رسد متاثراز مباني انسان شناسي است بايد گفت همان قدر كه نائيني سعي مي كندامكان و وجود آزادي در اسلام و تاريخ صدر اسلام را اثبات كند، نوري برخلاف او در تلاش است تا با استناد به متون ديني و به ويژه قرآن به امتناع آزادي در شريعت اسلام و قرآن حكم كند. نيز نائيني به رهايي ازاستبداد و كسب آزادي هاي سياسي و اجتماعي و نه رهايي از خدا و دين مي انديشد و نوري از سوي ديگر در پي اثبات اين است كه در پرتو آزادي ،شريعت و مسلمانان تضعيف و هرج و مرج و ناامني ترويج و قتل و غارت بر كشور مستولي خواهد گشت .نائيني در مباحث خود به نقش و جايگاه مردم در حكومت اشاره مي كندو راي اكثريت را پذيرفته و معتبر مي داند نوري در مقابل بر اين اعتقاداست كه مردم ، نفهم و جامعه ايران عقب مانده است و به آن مرحله ازرشد نرسيده است كه بتواند به حكومت مشروطه تن دهد. وي راي اكثريت را نيز معتبر نمي داند و حتي آن را با مذهب شيعه در تضادمي بيند.نائيني يكي از مقاصد انبيا را تلاش براي رهايي ملل از استبدادمي داند و ضمن تاييد مشروطيت و شعارهاي آزادي گرايانه آن به فوايدآزادي بيان و قلم اشاره مي كند. نوري معتقد است مشروطه طلبان با طرح شعار مشروطيت و به ويژه آزادي به دنبال تغيير شريعت و جايگزيني قانون هستند.با توجه به بحث هاي ارايه شده و نيز نكات فوق مي توان به طور كلي نتيجه گرفت كه دغدغه و مشكله نائيني ، تبيين فقيهانه ديدگاه هاي اسلامي درباره مهم ترين بحث هاي روز يعني آزادي و تبيين نسبت آن با مباحث ديني بوده است . از اين رو صرف نظر از همه مسائل مي توان نائيني را انديشمند طرفدار آزادي و نوري را انديشمند طرفدار امنيت دانست . تاكيد نوري بر محافظت از شريعت و نظم اجتماعي و جلوگيري از هرج و مرج از چنين ديدگاهي حكايت مي كند. ضمن اين كه دربحث هاي نوري هيچ گونه تاييدي نسبت به آزادي مشاهده نمي شود.به نظر مي رسد شكست نهضت مشروطيت در فقدان سازگاري امنيت و آزادي ، كه متاثر از نوع نگاه به انسان و برخاسته از نگاه فقهي است ، رخ نمود. گرچه مي توان دلايل ديگري نيز براي اين شكست اشاره نمود امافقدان تعريف روشن و شفاف و كاربست آن در مشروطيت توانست درشكست آن كارساز و تاثيرگذار باشد. مردم از بند رهيده و آزادي طلب درتعارض آزادي و امنيت ، آزادي را ترجيح دادند اما بعدها به دليل نهادينه نشدن آزادي در جامعه تن به سلطه استبداد سپردند كه امنيت را براي آنان به ارمغان آورد. اين بود كه با توجه به دلسردي و خستگي بيش از حدمردم كه در دام تنش ها و كشمكش ها افتاده بودند، استبداد توانست باتامين امنيت آنان خود را بر آنان تحميل كند و بدون كم ترين مقاومت ازسوي مردم قدرت سياسي را از آن خود نمايد.(17)خاتمه افزون بر رويكردهاي مورد اشاره نبايست از ديگر رويكردها غفلت كرد.به ويژه در اين زمينه مي توان به رويكرد اقتصادي ، كه به مباحثي درباره عرضه و تقاضا، مباحثات سرمايه داري و سوسياليسم و... اشاره داردتوجه نمود. نيز بايد رويكرد ادبي را با توجه به اين كه در تاريخ معاصرنقش قابل توجهي داشته است مورد اشاره و توجه قرار داد و در فهم آزادي از آن بهره جست . رويكرد حقوقي ـ قانوني و ساختاري نيز در شمارمباحث ديگري است كه مي توان به آن اشاره كرد. مباحثي درباره مباحثات حقوقي و قانون اساسي ، مباحث تفكيك قوا و نهادهاي حكومتي و نسبت آنها با قبض و بسط آزادي و... در اين بخش مي توانددر فهم مسئله آزادي مورد توجه قرار گيرد.نوشته حاضر را بايد به مثابه درآمدي بر روش فهم آزادي تلقي كرد.زيرا آنچه ذكر شد بخشي از مباحثي است كه مي توان حول روش شناسي فهم مسئله آزادي مورد اشاره قرار داد. از آنجا كه بحث حاضر بسيارگسترده بود بيشتر به مباحث انديشه سياسي اسلام و ديدگاه انديشمندان مسلمان پرداخته شد. افزون بر اين كه مي توان از نسبت نگره هاي اسلامي با يكديگر در هر يك از رويكردها سخن گفت ،مي توان از مباحثي ياد كرد كه در مجموعه انديشه غرب قرار مي گيرد وجاي طرح و بحث بسيار دارد. گو اين كه برخي از مباحث طرح شده درذيل انديشه سياسي اسلامي را مي بايست با نگاهي به نگره غربي وتاثيرات آن بر انديشه هاي اسلامي آن مورد توجه قرار داد. در غير اين صورت فهم آزادي و نظريه هاي مطرح با توجه به خاستگاه آن مقام وموقعيتي نخواهد يافت .به نظر مي رسد بتوان از مجموع مباحث گذشته به اين نتيجه دست يافت كه مسئله روش شناسي فهم آزادي در حوزه هاي دانشي بسيارگسترده و متنوعي قابل طرح است . از اين رو نيازمند بحث هاي مبسوطي در اين زمينه است تا بتوان بحثي منسجم و استوارتر ارائه داد.در مجموع با توجه به مباحث پيش گفته شايد بتوان گفت دو حوزه دانشي در روش شناسي مفهوم آزادي ، يعني رويكرد فقهي و رويكرد فلسفي ، درحوزه نظري و طرح مباحث آسيب شناسي فهم آزادي ظرفيت بيشتري دارد. يكي از عللي كه جامعه ما نتوانسته به ثبات و توازن در فهم آزادي دست يابد تاكيد بر يكي از حوزه هاي دانشي و تعميم و تحميل آن برديگر حوزه هاي دانشي بوده است . از اين رو در دوره هايي خاص مباحث فلسفي رونق گرفته و تاكيد بسياري بر حق بودن آزادي و اهميت وضرورت و حضور و ظهور آن شده و محدوديت ها و موانع آن ناديده انگاشته شده است . از سوي ديگر در پاره اي از مواقع نيز محدوديت هابرجسته شده و ساير مباحث و از جمله اهميت و ضرورت و حق بودن آزادي به فراموشي سپرده شده است . قبض و بسط مباحث نظري مسئله آزادي در اين دو حوزه تمهيد مي شود.راه برون رفت از چنين پيچيدگي ها و چالش ها و فقدان توازن و ثبات مداوم ، همانا تاكيد بر جامعيت فهم آزادي است . در واقع هم مي بايست بربعد فلسفي و بسط آزادي تاكيد و توجه شود و هم بر بعد فقهي و قبض آزادي . در چنين صورتي مي توان در تدارك ساز و كارهايي بود كه بتوانداين هر دو را به صورت توامان در جامعه محقق سازد و جامعه را به تعادلي درخور رهنمون شود.در اين زمينه به نظر مي رسد از دو رويكرد ديگر مي بايست بيشتر درحوزه ساز و كارهاي تحقق آزادي بهره گرفته و سعي در تحقق و تضمين آزادي از طريق رويكردهاي عيني مورد اشاره داشته باشيم . تاسيس ،تصحيح و تكميل نهادهايي كه وفادار به انديشه آزادي باشند و تضعيف نهادها و سازمان هايي كه داراي مشي اقتدارگرا هستند در رويكردجامعه شناختي مي تواند موثر و مفيد تلقي شود. از سوي ديگر تاكيد برتمهيد ساز و كارهاي تربيتي مناسب و مطلوب و پرورش نسلي بامعيارهاي درست و مبتني بر آزادانديشي و پرسش گري در رويكردروان شناختي مي تواند ملاحظه و به كار گرفته شود.پی نوشت:1. براي مطالعه بحث تيپ ها و الگوهاي شخصيتي و رفتاري و نگاهي كه هر يك به مسئله آزادي دارد نگاه كنيد به : علي اصغر احمدي ،(شخصيت ، رفتارها و گفتارها)، ماهنامه پيوند، شماره 266، آذر 1380،ص 28 ـ 35.2. بنگريد به مباحث آيت الله دكتر سيد محمد حسيني بهشتي در:نقش آزادي در تربيت كودكان ، تهيه و تنظيم بنياد نشر و آثار وانديشه هاي شهيد آيت الله بهشتي ، تهران : بقعه ، چاپ دوم ، 1380. 3. مشخصات كتاب شناختي اين اثر عبارت است از: محمدحسين نائيني ، تنبيه الامه و تنزيه المله ، با مقدمه و توضيحات آيت الله سيدمحمود طالقاني ، چاپ هشتم ، تهران : شركت سهامي انتشار، 1361.4. همان ، ص 28.5. همان ، ص 27.6. همان ، ص 121.7. همان ، ص 17. به نظر نائيني وضعيت مسلمانان از صدر اسلام تاكنون به سه دروه تقسيم مي شود: يكم دوره تفوق و سيادت مسلمانان كه معلول آزادي و مساوات و نتيجه اجراي اصول اجتماعي و سياسي اسلام است . از اين منظر آزادي و مساوات از اصول اساس اجتماعي وسياسي بشريت به شمار مي رود. دوره دوم ، دوره توقف مسلمانان ، كه معلول تبديل خلافت به سلطنت و سيطره استبداد بر جوامع مسلمان بوده است . در اين دوره به باور نائيني از آن جا كه آزادي و مساوات ازجوامع اسلامي رخت برمي بندد، زمينه هاي توقف و ركود مسلمانان فراهم مي شود. و سرانجام سومين دوره ، تنزل و انحطاط مسلمانان است كه نتيجه بيداري و هوشياري غرب و نهضت هاي آزادي طلبانه آنان است .8. همان .9. غلامحسين زرگري نژاد، رسائل مشروطيت (18 رساله و لايحه درباره مشروطيت )، چاپ نخست ، تهران : كوير، 1374، ص 182. گفتني است دو رساله از شيخ فضل الله نوري در اين مجموعه احيا و منتشر شده است . رساله (حريت مشروطيت ) به طور قطع از نوري است اما رساله (تذكره الغافل و ارشاد الجاهل ) منصوب به نوري است و پژوهشگران معتقدند كه اين رساله به رغم ترديدي كه وجود دارد از نوري است .10. همان ، ص 18.11. همان .12. همان .13. همان ، ص 158.14. همان ، ص 181.15. حسين آباديان ، مباني نظري حكومت مشروطه و مشروعه ، چاپ نخست ، تهران : نشر ني ، 1374، ص 41.16. غلام حسين زرگري نژاد، رسائل مشروطيت (18 رساله و لايحه درباره مشروطيت )، پيشين ، ص 188 و 189.17. در زمينه نگاه فقهي به مباحث آزادي و براي مطالعه مبسوطبنگريد به : محمد حسن قدردان قراملكي ، آزادي در فقه و حدود آن ، چاپ نخست ، قم : بوستان كتاب ، 1382.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 506]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن