تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 21 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس براى خدا دانش بياموزد و به آن عمل كند و به ديگران آموزش دهد، در ملكوت آسمانها ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814864356




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسى ابعاد تربيتى انتظار محور


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسى ابعاد تربيتى انتظار محور
بررسى ابعاد تربيتى انتظار محور نويسنده: آيت الله محمد صادق (محيى الدين) حائرى شيرازى بسم الله الرحمـن الرحيم قال الكاظم(علیه السلام): ((... ان لله على الناس حجتين حجه ظاهره و حجه باطنه فإما الظاهره فالرسل و الانبيإ و الائمه(عليهم السلام) و إما الباطنه فالعقول ... ;(2) خدا بر مردم داراى دو حجت است: حجتى نمايان و حجتى پنهان. حجت نمايان پيامبران و انبيا و ائمه(عليهم السلام) است وحجت پنهان خردها است ...)).رابطه ى حجت ظاهرى با حجت باطنى عقل و خرد انسان حجت باطنى است و آن چه كه در انتظارش هستيم, حجت ظاهرى. پس رابطه ى انسان با حجت ظاهرى مربوط مى شود به مسافت حجت باطنى بين انسان و حجت ظاهرى. در اين رابطه, حجت باطنى پل ارتباطى بين انسان و حجت ظاهرى است. ميزان ارتباط انسان باحجت ظاهرى مربوط مى شود به شيوه ى ارتباط او با حجت باطنى خودش. هر چه انسان با حجت باطنى خودش صميمى تر باشد, زمينه ى صميميت او را با حجت ظاهرى فراهم تر مى كند. هرچه انسان نسبت به حجت باطنى خودش بى مهر و كم توجه تر باشد و احساس مسئوليت كم ترى داشته باشد, آثار آن در رابطه با روح انسان و حجت ظاهرى آشكار مى شود. كسانى كه جرإت و گستاخى پيدا كردند كه بر حجت هاى ظاهرى شورش كنند و به او اهانت و جسارت كنند, قبلا با حجت باطنى خودشان اين كار را كرده بودند.حجت باطنى هيچ انسانى با حجت ظاهرى مقاومت نمى كند و نكرده است. هر كس مى خواهد ارتباط خودش را با حجت ظاهرى خودش ببيند, در آينه ى حجت باطنى خويش نگاه كند; ببيند با حجت باطنى اش چه كرده است. آن هايى كه خيلى ادعا مى كنند اگر آقا را ببينيم, خيلى مشتاقانه با او برخورد خواهيم كرد و سر و جان را فداى او خواهيم كرد, بايد ببينند با حجت باطنى خودشان چه كار كرده اند; وقتى آقا را ببينند, همان كار را خواهند كرد. انسان وقتى چيزى را مضر مى بيند و انجام مى دهد, با حجت باطنى خودش لج بازى مى كند. شخصى كه كار بدى انجام مى دهد و با حجت باطنى خودش لج بازى مى كند, نمى تواند با حجت ظاهرى, صميمى و جدى باشد. همه ى اين حجج در يك ارتباط مساوى با يك ديگرند. هر كس با حجت باطنى, خوش ارتباط باشد, با حجت ظاهرىاش نيز خوش ارتباط است. اين جمله را جبرييل(علیه السلام) به پيامبر(صلی الله علیه واله) خبر داد: ((... إنهما لن يفترقا ... . ))(3) مطلب بسيار جالبى است; يعنى اين دو (قرآن و اهل بيت(عليهم السلام)) از هم جدا نمى شوند; يعنى هيچ كس گمان نكند كه توانسته اهل بيت را رها كند و قرآن را محكم بگيرد. خير, در اين صورت, قرآن نيز از دست او خارج شده است. آن چه او بدان عمل مى كند, قرآن نيست; چرا كه اين دو از هم جدايى ناپذيرند. حجت باطنى و حجت ظاهرى نيز چنين رابطه اى با هم دارند.تفسير يك روايت از روايت معروف ((... و يملا به الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا ... . ))(4) چنين بر نمى آيد كه پر شدن عالم از عدل و داد, مقطع آغاز ظهور آن حضرت باشد; بلكه اين گونه مى فهميم كه نهايت ظلم و جور در هنگام ظهور آن حضرت است, نه مبادى شروعش. جريان پر شدن عالم از ظلم و پر شدن از عدل و داد, دو جريان موازى هم اند, نه در امتداد يك ديگر. اين طور نيست كه وقتى عالم پر از ظلم و جور شد, آقا شروع به قلع و قمع مى كند. منتها اين دو جريان با هم ديگر درگير مى شوند و به موازات هم حركت مى كنند; مثل دو ابر كه يكى بالا دست و ديگرى زير آن حركت مى كند. در حالى كه عالم پر از ظلم و جور مى شود و اين ظلم و جور عالم را فرا مى گيرد, در زير اين ابر مسلط, ابر ديگرى هست; يكى فرار مى كند و ديگرى فراگير مى شود.(أنزل من السمآء مآء فسالت إوديه م بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا و مما يوقدون عليه فى النار ابتغآء حليه أو متـع زبد مثله كذ لك يضرب الله الحق و البـطـل فأما الزبد فيذهب جفآء وإما ما ينفع الناس فيمكث فى الارض كذلك يضرب الله الامثال);(5)(خداوند) از آسمان آبى فرستاد; و از هر دره و رودخانه اى به اندازه ى آن ها سيلابى جارى شد; سپس سيل بر روى خود كفى حمل كرد; و از آن چه (در كوره ها) براى به دست آوردن زينت آلات يا وسايل زندگى, آتش روى آن روشن مى كنند نيز كف هايى مانند آن به وجود مى آيد. خداوند, حق و باطل را چنين مثل مى زند! اما كف ها به بيرون پرتاب مى شوند, ولى آن چه به مردم سود مى رساند[ = آب يا فلز خالص] در زمين مى ماند; خداوند اين چنين مثال مى زند.اين آيه, جريان پر شدن عالم از عدل و داد است. جريان حركت براى پر شدن از عدل و داد, يك جريان مستمر در طول تاريخ بوده است. در لحظه ى انفجار, بخش زيرين مى شكافد. آن وقت مى بينيد كه چگونه اين ابرها كنار مى روند و استيلا حاصل مى شود. اين گونه نيست كه عدل و داد از يك نقطه آغاز شود; آن هم بعد از سيطره ى بزرگ.(... ليظهره على الدين كله ...);(6)... تا آن را بر همه ى آيين ها غالب گرداند ... .آيه ى بالا نيز نمايان گر پر شدن عالم از عدل و داد است. رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) براى اين كار آمده است. اين حركت, دقيقا ادامه ى نداى ابراهيم(علیه السلام) است و نداى ابراهيم(علیه السلام), ادامه ى نداى آدم(علیه السلام) است. حقيقت اين است. ظلم و نور, در طول تاريخ هميشه با هم بوده اند و هميشه خواهند بود. عينا همان جريانى كه در خود انسان هست. در خود انسان نيز جريان ظلم و جور و جريان عدل و داد كاملا در مقابل هم فعال اند; فطرت و طبيعت. طبيعت انسانى ميل به سركشى دارد و فطرت انسان ميل به بندگى. اين دو هميشه با هم درگيرند و انسان بين اين دو كشش عقل و جهل, هرگز ممكن نيست بتواند حجت باطن را انتخاب كند. ظاهر را انتخاب كند قبل از اين كه مراسم بيعتش با حجت باطنى يعنى فطرت پايان يافته باشد و به جايى رسيده باشد.(... لم تكن آمنت من قبل او كسبت فى ايمانها خيرا ...);(7)... ايمان آوردن افرادى كه قبلا ايمان نياورده اند, يا در ايمانشان عمل نيكى انجام نداده اند, سودى به حالشان نخواهد داشت ... .انسان بايد قبلا با فطرتش كار كرده باشد. به او اقتدا كرده, سر سپرده ى او باشد.(قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون);(8)بگوييد: ما به خدا ايمان آورديم; ... و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم.ايمان به حجت ظاهره بعيد است; ايمان به حجت باطنه قريب است. كسى كه به حجت باطنى خودش وفادار نبوده, هرگز به حجت ظاهرى وفا نخواهد كرد. قبل از اين كه مراسم بيعتش با فطرت پايان يافته باشد, ادعاى ايمان او سوال برانگيز است.چرا مسئله ى انسان قبل از اديان, مهم تر از انسان بعد از اديان است؟تمام سرنوشت انسان در رابطه با بعد از مطرح شدن حجت ظاهرى و ارتباط با او درگرو ارتباط انسان با حجت باطنى اش است.(ان الذين كفروا سوإ عليهم ا انذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون ختم الله على قلوبهم و على سمعهم ...);(9)كسانى كه كافر شدند, براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده ... .اين آيات درباره ى حجت باطنى انسان است. اين ها قبلا روح و وجدان خودشان را ضايع كرده اند و نمى توانند با حجت ظاهرى ارتباط برقرار كنند.(انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا فهى الى الا ذقان فهم مقمحون);(10)ما در گردنهاى آنان غلهايى قرار داديم كه تا چانه ها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است.(و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا ...);(11)و در پيش روى آنان سدى قرار داديم, و در پشت سرشان سدى ... .اين ها نسبت به حجت باطنى راه ارتباط را بسته اند و پل هاى ارتباطى را از بين برده اند. جاده ى بازگشت براى خودشان نگذاشته اند;(... فهم لا يومنون);(12)... به همين جهت ايمان نمى آورند.پس آن هايى كه به حجت ظاهرى ايمان مى آورند, كسانى هستند كه قبلا با حجت باطنى شان خوب كار كرده اند.حال, از كجا بفهميم كه انسان به حجت باطنى اش وفادار بوده است;لا تنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده ... ولكن انظروا الى صدق حديثه و ادإ امانته;(13)به طولانى بودن يا نبودن ركوع و سجود طرف توجه نكنيد ... بلكه به راستگويى و اداى امانت او توجه كنيد.اين علامت ارتباط با حجت باطنى است. اگر ديديد در جهان, راست گويى فراگير شده, اين علامت ظهور است. حمران, برادر زراره از حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) سوال كرد: زمان ظهور(فرج) شما كى واقع مى شود؟ حضرت فرمودند: هر وقت كه در مردم وفادارى ببينيم. وفادارى علامت ارتباط واتحاد با حجت ظاهرى است.بسيارى از انسان ها حتى نام آن حضرت را نشنيده اند; اما انسان پيش بينى مى كند وقتى آن حضرت را ديدند, به او مشتاق اند; و بسيارى از انسان ها هستند كه براى غيبت آن حضرت گريه مى كنند و ... .همين انتظارى كه امروز ما نسبت به آن حضرت داريم, يهود نسبت به حضرت خاتم(صلی الله علیه واله) داشتند. يهوديان براى همين انتظار, حركت كردند و به مدينه آمدند. در خيبر و در اطراف مدينه ساكن شدند تا وقتى پيامبر آخر الزمان ظهور مى كند, با او بيعت كنند; اما رابطه ى خوبى با حجت باطنى شان نداشتند. اين ها گمان كردند فاصله شان با حضرت, فاصله ى مكانى است; در حالى كه فاصله, فاصله ى معنوى بود. وقتى پيامبر(صلی الله علیه واله) مبعوث شدند, همين ها كه اين فاصله ى مكانى را براى ايمان آوردن به او طى كرده بودند, با او بيعت نكردند. چرا كه با حجت باطنى خودشان مشكل داشتند.(... و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جإهم ما عرفوا كفروا به فلعنه الله على الكافرين);(14)... و پيش از اين, به خود نويد پيروزى بر كافران مى دادند (كه با كمك آن, بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه, هنگامى كه اين (كتاب و پيامبرى) را كه (از قبل) شناخته بودند نزد آن ها آمد, به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد!وقتى من در مدرسه ى حجتيه(15) بودم, مسئله ى ظهور, تاثير زيادى بر من گذاشت با خود انديشيدم كه امام را خدا براى ما خلق كرده و ما را براى امام; چه طور ممكن است ما او را در عمرمان نبينيم!مدتى گذشت; در كنار خط آهن نشسته بودم كه ديدم بنده ى خدايى با خداى خودش مناجات مى كند و همين طور روى خط آهن راه مى رود. سابقه ى آشنايى با او نداشتم. به او گفتم: (سلـم عليكم بما صبرتم ...)!(16) در حالى كه اصلا من اهل اين حرف ها نبودم و اين كلمات را به كار نمى بردم. نگاهى به من كرد و مرا برانداز كرد و گفت: كارى به كسى نداشته باش. كار خودت را بكن. تو چه كار به ديگران دارى. سپس هفت صفت را براى من شمرد: حسود نباش; حسود مثل كسى است كه دستش را در آتش كند و بسوزاند و بخواهد ديگرى را بسوزاند; يعنى قبل از اين كه او داغ شود, تو سوختى; قبل از اين كه محسود را آزرده كنى, خودت آتش گرفتى. متكبر نباش; نرم ديگران براى متكبر, خشن است و خشن خودش براى ديگران, نرم. پنج صفت ديگر ذكر كرد. بعد يك بيت شعر در رابطه با اهميت رعايت حقوق پدر و مادر گفت و من نوشتم. خداحافظى كرد و رفت. يك سال گذشت. با خود انديشيدم: فاصله, فاصله ى اخلاقى است. فاصله ى صفات است. اين فاصله را بايد كم كرد.بشريت اگر به ظهور نزديك مى شود, معنايش اين است كه فاصله ى اخلاقى اش با آن حضرت كم مى شود.شما ممكن است در اروپا چندين سال از كسى دروغ و خيانت و تكبر و ... نشنويد و نبينيد; در حالى كه اينان بى خبران از ظهورند و از نظر ظاهرى بسيار دورند.اما در معنا به دليل خودسازى و پاك بودن و آگاه بودن, ممكن است به حجت ظاهرى نزديك تر باشند.يهوديان مدينه, به مشركين به عنوان محرومين و بى خبران نگاه مى كردند. مشركين نزديكان دور بودند و يهود, دوران نزديك.سجده ى شكر سجده الشكر من الزم السنن و اوجبها;سجده ى شكر از لازم ترين و بايسته ترين مستحبات است.از فرموده هاى امام زمان (عج) بحار الانوار, ج 53, ص 161 و ج 83, ص 194.پي نوشت : 1. استاد حوزه, نماينده ى ولى فقيه و امام جمعه ى شيراز.2. محمد بن يعقوب كلينى, الكافى, ج 1, ص 15.3. پيشين, ج 2, ص 414.4. بحار الانوار, ج 98, ص :264 ... به وسيله ى او زمين را پر از داد و عدل مى كند همينطورى كه از ظلم و ستم پر شده است ... .5. سوره ى رعد (13), آيه ى 17.6. سوره ى توبه (9), آيه ى 33.7. سوره ى انعام(6), آيه ى 158.8. سوره ى بقره(2), آيه ى 136.9. همان, آيه هاى 6 ـ 7.10. سوره ى يس(36), آيه ى 8 .11. همان, آيه ى 9.12. همان, آيه ى 7.13. كلينى, الكافى, ج 2, ص 105.14. سوره ى بقره(2), آيه ى 89 .15. يكى از مدارس حوزه ى علميه ى قم.16. سوره ى رعد(13), آيه ى :24 (و به آنان مى گويند:) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! ... . منبع: گنجینه معرفت
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن