تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833048172
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) نويسنده:سیدمحمود مدنی در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به عنوان یکی از نصوص امامت و خلافت بلافصل علی(ع) را بررسی کنیم و منصفانه به قضاوت بنشینیم که آیا این حدیث چنانکه شیعه مدعی است دلیل خلافت علی(ع) است یا نه؟در ابتدای بحث شایسته است این نکته را یادآور شویم که اگر دانشمندان همه فِرق با پذیرفتن اصل اساسی وحدت، درباره مسائل اصلی یا فرعی، اعتقادی یا فقهی به بحث علمی بپردازند، نه تنها دلها از یکدیگر گریزان نمی شود، بلکه به همدیگر نزدیک خواهد شد و این یکی از راههای صحیح تقریب بین مذاهب اسلامی است.اینک گزارش کوتاهی از چند کتاب روایی درباره حدیث غدیر بیان می کنیم و سپس به بحث درباره حدیث و بیان نظریات و نقد آنها می پردازیم. امام احمد حنبل در «مسند»ش آورده است:حدثنا عبداللّه، حدثنی ابی، ثنا عفان، ثنا حماد بن سلمه، أنا علی بن زید، عن عدی بن ثابت، عن البراء بن عازب، قال: کنّا مع رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه وآله ـ فی سفر فنزلنا بغدیر خم فنودی فینا: الصلاة جامعة، وکسح لرسول اللّه ـ صلی اللّه علیه وآله ـ تحت شجرتین فصلی الظهر واخذ بید علیٍ ـ رضی اللّه عنه ـ فقال: ألستم تعلمون انی اولی بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی، قال فأخذ بید علی فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللّهم وال من والاه وعاد من عاداه. قال فلقیه عمر بعد ذلک فقال له: هنیئاً یا ابن ابی طالب اصبحت وأمسیت مولی کل مؤمن و مؤمنة؛1براء بن عازب می گوید:با رسول خدا(ص) در سفری همراه بودیم. در غدیرخم توقف کردیم. ندا در داده شد: الصلاة جامعه (کلمه ای که برای گردآمدن مسلمانان فریاد می شد). زیر دو درخت برای رسول خدا(ص) تمیز شد، نماز ظهر را خواند و دست علی را گرفت و گفت: آیا نمی دانید من سزاوارتر هستم بر هر مؤمنی از خود او؟ همگی گفتند: آری . پس دست علی را گرفت و گفت: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خدایا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن دار آنکه علی را دشمن دارد. سپس عمر با علی ملاقات کرد و به او گفت: گوارایت ای پسر ابوطالب! صبح و شام کردی در حالی که مولای هر مرد و زن مؤمنی هستی.این روایت در «مسند احمد» در موارد مختلف2 و با سندهای بسیار نقل شده است.حافظ ابن عبداللّه حاکم نیشابوری نیز در «مستدرک» با الفاظ مختلف و در موارد گوناگون حدیث غدیر را بیان کرده از جمله می گوید:حدثنا ابوالحسین محمد بن احمد بن تمیم الحنظلی ببغداد، ثنا ابوقلابة عبدالملک بن محمد الرقاشی، ثنا یحیی بن حماد، وحدثنی ابوبکر محمد بن احمد بن بالویه وابوبکر احمد بن جعفر البزاز، قالا ثنا عبدالله بن احمد بن حنبل، حدثنی ابی، ثنا یحیی بن حماد و ثنا ابونصر احمد بن سهل الفقیه ببخاری، ثنا صالح بن محمد الحافظ البغدادی، ثنا خلف بن سالم المخرمی، ثنا یحیی بن حماد، ثنا ابوعوانة، عن سلیمان الاعمش، قال ثنا حبیب بن ابی ثابت عن ابی الطفیل، عن زید بن ارقم ـ رضی اللّه عنه ـ قال: لمّا رجع رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه وآله وسلم ـ من حجة الوداع ونزل غدیرخم امر بدوحات فقممن فقال: کانّی قد دعیت فاجبت. انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر: کتاب اللّه تعالی وعترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض. ثم قال: ان اللّه ـ عزّ وجلّ ـ مولای وانا مولی کل مؤمن. ثم اخذ بید علی ـ رضی اللّه عنه ـ فقال: من کنت مولاه فهذا ولیّه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. و ذکر الحدیث بطوله. هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله.3در همین کتاب پس از این حدیث با اسناد دیگری همین روایت را تکرار می کند با این تفاوت که قبل از جمله «من کنت مولاه» می گوید:ثم قال: أن تعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم ثلاث مرات قالوا: نعم فقال: رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه وآله ـ من کنت مولاه فعلی مولاه.4ابن ماجه می نویسد:حدثنا علی بن محمد، ثنا ابوالحسین، اخبرنی حماد بن سلمه، عن علی ابن زید بن جدعان، عن عدیّ بن ثابت، عن البراء بن عازب، قال: اقبلنا مع رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه وآله ـ فی حجّته التی حجّ فنزل فی بعض الطریق فامر الصلاة جامعة فأخذ بید علی فقال: ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: بلی قال: الست اولی بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال: فهذا ولیّ من أنا مولاه، اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه.5ترمذی نیز در «سنن» خود چنین مضمونی را آورده است.6در این مقاله هیچ گاه از جوامع روایی شیعه چیزی نقل نمی کنیم تا آنچه بدان استدلال می شود مورد قبول طرف مقابل در بحث باشد والاّ حدیث غدیر از طریق شیعه به صورت متواتر نقل شده است.رأی شیعهشیعه معتقد است:مسئله بسیار مهم رهبری دینی و دنیایی مردم پس از ارتحال پیامبر(ص) مهمل و بدون تکلیفِ مشخص رها نشده است بلکه رسول اکرم(ص) از اولین روز دعوت خویش (یوم الدار) تا پایان عمر، این مسئله مهم را بیان کرد و امیرالمؤمنین علی(ع) را به خلافت بلافصل بعد از خویش معرفی نمود و حدیث غدیر یکی از بسیار روایاتی است که بر این امر دلالت دارد.آرای دیگرانمذاهب دیگر اسلامی در مقابل این سخن شیعه، استدلالاتی آورده اند و معتقد شده اند که این روایت نمی تواند دلیل خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی(ع) باشد. ما اکنون نظرات آنان را در ده قسمت بررسی می کنیم.1ـ اولین شرط استدلال به یک روایت، صحت سندی آن روایت است؛ به عبارت دیگر تنها روایتی را می توان در این بحث، به عنوان دلیل اقامه کرد که قبلاً صدور آن از پیامبر اکرم(ص) ثابت شده باشد، بخصوص بنا به نظریه شیعه که مدعی است در مسائل اعتقادی نظیر امامت، خبر واحد کافی نیست و دلیل باید متواتر باشد. از این روی برخی از دانشمندان عامه خبر غدیر را برای استدلال شایسته ندیده اند، چنانکه قاضی عضدالدین ایجی در «مواقف» گفته است:ما صحت این روایت را انکار می کنیم و ادعای ضرورت داشتن (متواتر بودن) آن سخنی گزافه و بدون دلیل است. چگونه این روایت متواتر است در حالی که اکثر اصحاب حدیث آن را نقل نکرده اند؟7ابن حجر هیتمی نیز می گوید:فرقه های شیعه اتفاق نظر دارند که آنچه به عنوان دلیل بر امامت آورده می شود باید متواتر باشد، در حالی که متواتر نبودن این روایت معلوم است؛ چرا که اختلاف درباره صحت این حدیث قبلاً گذشت، بلکه آنانکه در صحت این حدیث اشکال کرده اند برخی از پیشوایان علم حدیث همانند ابوداود سجستانی و ابوحاتم رازی و غیر ایشان هستند.پس این، خبر واحدی است که در صحت آن نیز اختلاف است.8نظیر این سخن را ابن حزم و تفتازانی نیز بیان کرده اند.9پاسخاین اشکال در نظر هر فرد آگاه به تاریخ و روایت، سخنی از سر تعصب و پیشداوری است، وگرنه انکار حدیث غدیر همانند انکار حسیات توسط سوفسطائیان و یا چون انکار واقعه جنگ بدر و احد و سایر قضایای مسلّم صدر اسلام است.ما برای پرهیز از اطاله کلام تنها به فهرستی از اصول و مصادر این روایت بسنده می کنیم و آن را که سر تحقیق بیشتری است به سه کتاب مفصّل: «الغدیر» علامه امینی، «عبقات الانوار» علامه میرحامد حسین، و«احقاق الحق و ملحقاته» شهید قاضی نوراللّه شوشتری ارجاع می دهیم.در کتاب «احقاق الحق» فهرستی از چهارده نفر از علمای عامه (از جمله: سیوطی، جزری، جلال الدین نیشابوری، ترکمانی ذهبی)نقل می شود که همگی به تواتر حدیث غدیر اعتراف نموده اند.10ابن حزم در «منهاج السنة» نیز چنین گفته است.11علامه امینی در «الغدیر» عبارت چهل و سه نفر از اعاظم علمای اهل سنت را (از جمله: ثعلبی، واحدی، فخر رازی، سیوطی، قاضی شوکانی) نقل می کند که به صحت سند و طرق حدیث غدیر تصریح نموده اند12. و نیز اسامی و عبارات سی نفر از مفسّران بزرگ اهل سنت را (از جمله: ترمذی، طحاوی، حاکم نیشابوری، قرطبی، ابن حجر عسقلانی، ابن کثیر، ترکمانی)می نگارد که همگی آنان در ذیل آیه شریفه: یاایها الرسول بلّغ ما انزل الیک وان لم تفعل…(مائده،67) به نزول این آیه در ارتباط با حدیث غدیر تصریح نموده اند.13در کتاب «احقاق الحق» نیز حدیث غدیر از پنجاه مصدر معتبر عامه (از جمله: سنن المصطفی، مسند احمد، خصائص نسائی، عقدالفرید، حلیة الاولیاء) نقل می شود.14اکنون نظر برخی از اعاظم اهل سنت درباره حدیث غدیر را به نقل از علامه امینی می آوریم:ضیاء الدین مقبلی می گوید: اگر حدیث غدیر قطعی نیست پس هیچ چیز قطعی در دین وجود ندارد.غزالی گفته است: جمهور مسلمین اجماع دارند بر متن حدیث غدیر.بدخشی می گوید: حدیث غدیر، حدیث صحیحی است که کسی درباره صحت آن اشکال نمی کند مگر متعصب انکارگر که به سخن او اعتنایی نمی شود.آلوسی می نویسد: حدیث غدیر، حدیث صحیحی است که نزد ما ثابت شده است و هیچ مشکلی در آن نیست و هم از رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و هم از خود امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ به صورت متواتر نقل شده است.حافظ اصفهانی گفته است: حدیث غدیر، حدیث صحیحی است که صد نفر از صحابه آن را نقل کرده اند که «عشره مبشّره» از جمله این صد نفرند.15حافظ سجستانی حدیث غدیر را از صدوبیست نفر از صحابه نقل نموده است و حافظ ابن العلاء همدانی آن را از صدوپنجاه طریق روایت نموده است.16حافظ ابن حجر عسقلانی در «تهذیب التهذیب» ضمن بیان برخی از راویان حدیث غدیر و برخی طرق آن می گوید:ابن جریر طبری اسناد حدیثِ غدیر را در یک کتاب گردآورده و آن را صحیح شمرده است، و ابوالعباس ابن عقده نیز آن را از طریق هفتاد نفر از صحابه یا بیشتر روایت نموده است.17نیز در کتاب «فتح الباری بشرح صحیح البخاری» آمده است:حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را ترمذی و نسائی نقل نموده اند و طرق و سندهای آن بسیار است جدّاً، که همه آنها را ابن عقده در کتابی مستقل آورده است و بسیاری از سندهای آن صحیح و حسن است و برای ما از امام احمد حنبل روایت کرده اند که گفته است: آنچه درباره فضایل علی ـ علیه السلام ـ به ما رسیده است درباره هیچ یک از صحابه نرسیده است.18قندوزی حنفی پس از نقل حدیث غدیر از طرق بسیار و از کتب مختلف می نویسد:محمد بن جریر الطبری صاحب تاریخ، حدیث غدیرخم را از هفتاد و پنج طریق نقل کرده است و کتاب مستقلی به نام «الولایة» درباره آن تألیف نموده است. نیز ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده در تألیف مستقلی آن را از یکصدوپنجاه طریق نقل نموده است.19حافظ محمد بن محمد بن محمد الجزری الدمشقی به هنگام نقل احتجاج و مناشده امیرالمؤمنین(ع)، درباره حدیث غدیر چنین می نگارد:این حدیث حسن است و این روایت (مناشده) به صورت متواتر از علی(ع) نقل شده است، همان گونه که آن (حدیث غدیر) نیز از رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ متواتراً نقل شده است و گروه بسیاری از گروه بسیاری دیگر آن را نقل کرده اند، پس اعتنایی به سخن آنان که قصد تضعیف این روایت را دارند نمی شود؛ زیرا آنان از علم حدیث اطلاعی ندارند.20حدیث غدیر را بخاری و مسلم در صحیحشان نیاورده اند، ولی این مسئله به هیچ وجه موجب اشکالی در سند روایت غدیر نمی شود؛ زیرا تعداد روایاتی که حتی به نظر خود بخاری و مسلم نیز صحیح است (صحیح علی شرط الشیخین) وهیچ شکی در آنها نیست ولی در «صحیح بخاری و مسلم» نیامده است، اندک نیست، و از همین روی چندین مستدرک بر آنها نگاشته شده است. اگر تمامی روایات صحیحه در «صحیح بخاری» گرد آمده بود، به صحاح دیگر نیازی نبود، در حالی که همه می دانند هیچ دانشمند محقق و منصفی نیست که خود را با داشتن «صحیح بخاری» یا «صحیح بخاری و مسلم»، از دیگر کتب صحاح بی نیاز بداند.از طرفی دیگر خود بخاری و مسلم نیز بیان کرده اند که آنچه را در این کتاب آورده ایم صحیح است، نه اینکه تمام روایات صحیح را بیان کرده ایم، بلکه بسیاری از احادیث صحیح را بنا به عللی نیاورده ایم.21اضافه بر تمام این مطالب، علاّمه امینی(ره) روایت غدیر را از بیست و نه نفر از مشایخ بخاری و مسلم نقل می کند.22در پایان این قسمت، عبارت یکی از کسانی که همین اشکال را مطرح کرده اند می آوریم: ابن حجر می نویسد:حدیث غدیر، حدیث صحیحی است که هیچ شبهه ای در آن نیست و آن را گروهی نظیر ترمذی، نسائی و احمد حنبل نقل کرده اند و دارای طرق بسیاری است، از جمله شانزده نفر از صحابه آن را نقل نموده اند و در روایت احمد بن حنبل آمده است که آن را سی نفر از صحابه از رسول ـ صلی اللّه علیه وآله ـ شنیدند و هنگامی که در خلافت امیرالمؤمنین [علی] ـ علیه السلام ـ اختلاف پیش آمد بدان شهادت دادند.23دوباره تکرار می کند:روایت غدیر را سی نفر از صحابه از رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ نقل کرده اند و بسیاری از طرق آن صحیح یا حسن است.24پس حتی به نظر خود اشکال کنندگان، نباید به سخن ابن حجر و امثال او که در صحت این حدیث اشکال کرده اند اعتنا نمود؛ چرا که ابن حجر، خود می نویسد: ولاالتفات لمن قدح فی صحته.25استاد محمدرضا حکیمی در کتاب «حماسه غدیر» از پانزده نفر از علمای معاصر عامّه (از جمله: احمد زینی دحلان، محمد عبده مصری، عبدالحمید آلوسی، احمدفرید رفاعی، عمر فروخ) که روایت غدیر را در کتب خویش آورده اند نام می برد و محل بیان آن را ذکر می کند.26شایان توجه است که شیعه در روایات مربوط به اثبات امامت، تواتر و قطعی بودن را شرط می داند و روایت غدیر از نظر جوامع روایی شیعه متواتر و قطعی است، چنانکه در بسیاری از مصادر اهل سنت نیز نقل شد، ولی بنا به عقیده برادران اهل سنت برای اثبات امامت همانند سایر فروع دین، صحیح بودن سند کافی است و هیچ نیازی به اثبات متواتر بودن حدیث نیست با توجه به این نکته بی پایگی این اشکال بدیهی است.دومین اشکال نکته ای ست که قاضی عضد الدین ایجی در «مواقف» بیان کرده است؛ وی می نویسد:علی[ع] در روز غدیر(حجة الوداع) همراه پیامبر نبود زیرا علی[ع] در یمن بود.27بهتر است در پاسخ این اشکال ابتدا سخن شارح «مواقف» را بیان کنیم: سید شریف جرجانی شارح «مواقف» پس از این سخن ایجی می نگارد:این اشکال ردّ شده است؛ زیرا غایب بودن علی[ع] منافات با صحیح بودن حدیث غدیر ندارد، مگر اینکه در روایتی آمده باشد که به هنگام نقل حدیث غدیر پیامبر علی را نزد خود خواند یا دست او را گرفت که در بسیاری روایات این جملات نقل نشده است.28ابن حجر هیتمی در جواب این شبهه می نویسد:به سخن کسی که حدیث غدیر را صحیح نداند و یا ایراد کند که علی(ع) در یمن بوده است اعتنایی نمی شود زیرا ثابت شده است که او از یمن برگشت و حج را با پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وسلم ـ گذارد.29اگرچه از نظر تاریخی برگشت امیرمؤمنان(ع) از یمن و گذاردن حج با پیامبر اکرم(ص) در حجة الوداع مسلّم است ولی به عنوان نمونه از برخی از کسانی که به این نکته اشاره کرده اند نام می بریم:طبری (تاریخ طبری، ج2، 205)؛ ابن کثیر (البدایة والنهایة، ج2، ص184 و نیز در ص132 همین جلد به طور مفصل رجوع امیرالمؤمنین ـ ع ـ از سفر یمن را به نقل از منابع متعدد بیان می نماید؛ ابن اثیر (الکامل، ج2، ص302).3 ـ اشکال سوم که پردامنه تر و مهمتر است درباره معنی کلمه «مولی» است. این کلمه دارای معانی مختلفی نظیر: «اولی»، «پسر عمو»، «آزاد کننده برده»، «همسایه»، «هم قَسم»، و… است. شیعه با توجه به شواهد بسیار که به آنها خواهیم پرداخت مدعی است معنای این کلمه در این حدیث همان «اولی» و یا به عبارت دیگر «سرپرست» و «ولی» است، ولی برخی عالمان سنی در معنای کلمه مولی شبهه ای را مطرح کرده اند که به نظر می رسد اصل این شبهه از فخر رازی در کتاب «نهایة العقول» باشد که دیگران نظیر قاضی عضد الدین ایجی30 و ابن حجر31 و فضل بن روزبهان32 آن را نقل کرده اند.قاضی عضد الدین ایجی در «مواقف» می گوید:مراد از کلمه «مولی» در روایت غدیر «ناصر» است؛ زیرا جمله دعایی پس از آن «اللّهم وال من والاه» به همین معناست و مقصود از «مولی»، «اولی» نیست، چرا که هرگز وزن مفعل به معنای افعل نیامده است.33ابن حجر هیتمی نیز می گوید:ما نمی پذیریم که معنی «مولی» همان باشد که آنان (شیعه) ذکر کرده اند، بلکه معنای آن «ناصر» است؛ زیرا حکم «مولی» مشترک بین معانی متعددی نظیر: «آزاد کننده برده»، «برده آزاد شده»، «متصرف در امور»، «ناصر» «محبوب» است… ما و شیعه هر دو معترفیم که اگر منظور از این روایت، «محبوب» باشد، معنی آن صحیح خواهد بود زیرا علی(ع) محبوب ما و آنها است، اما اینکه «مولی» به معنی «امام» باشد نه در شرع و نه در لغت، معهود نیست، اما اینکه در شرع این گونه نیست نیازی به بحث ندارد و واضح است، امّا اینکه در لغت این گونه نیست، زیرا هیچ یک از پیشوایان لغت عرب نگفته است که مفعل به معنی افعل می آید.34سخن برخی دیگر هم تکرار همین عبارتهاست.اکنون به پاسخ شیعه به این اشکال می پردازیم: شیعه معتقد است اگر فرضاً بپذیریم که معنای کلمه «مولی» مشترک بین این چند معنا است و فرضاً پیشوایان لغت عرب در دورانهای بعدی کلمه «مولی» را «اولی» معنا نکرده اند،ولی در عصر رسول خدا(ص) و به هنگام بیان این حدیث شریف، تمامی حاضران از این کلمه معنی «اولی» را فهمیده اند. اکنون برای این نکته چند شاهد بیان می کنیم:1ـ حسان بن ثابت که در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبی او منکری ندارد،35 از رسول خدا(ص) اجازه خواست تا این واقعه مهم را بسراید و از جمله اشعار او در این رابطه این بیت است: فقـال لـه قـم یـا علـیّ فـاننـی رضیتک من بعدی اماماً وهادیاً علامه امینی این اشعار را از دوازده مصدر از عامه و بیست و شش مصدر از خاصه نقل کرده است. 35قیس بن سعد بن عبادة نیز سروده است: وعـلــیّ امــامــنــا وامــام لســوانـا اتـی بـه التـنـزیــلیوم قال النبی من کنت مولاه فهـذا مـولاه خطـب جـلیـل که علامه جلیل القدر امینی آن را از دوازده منبع نقل می کند.37عمرو عاص نیز می سراید: وفی یوم خمّ رقی منبراً یبلغ والرکب لم یرحل ألست بکم منکم فی النفوس باولی؟ فقالوا: بلی فافعل فانحله امرة المؤمنین من الله مستخلف المنحل وقال فمن کنت مولی له فهذا له الیوم نعم الولی این اشعار را نیز علامه امینی از هشت مصدر عامه و خاصه نقل کرده است.38افزون بر اینها علامه امینی در «الغدیر» عبارت تعداد زیادی از شعرا و ادیبان عرب را که همین معنای امامت و ولایت را از کلمه «مولی» در حدیث غدیر فهمیده اند بیان می کند.39خود مولا علی(ع) در شعری که به معاویه می نویسد همین مطلب را تایید می کند آنجا که می گوید: واوجب لی ولایته علیکم رسول اللّه یـوم غدیـرخم که علامه امینی آن را از یازده مصدر شیعی وبیست وشش مصدر از اهل سنت بیان می کند.40و نیز از بهترین شاهدها بر فهم همین معنا از حدیث، سخن ابوبکر و عمر است که پس از پایان خطبه رسول اکرم(ص) در غدیر دست در دست علی(ع) گذاشتند و او را با این خطاب و یا تعابیری نزدیک به این ستودند: «بخٍّ بخِّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای ومولی کل مؤمن ومؤمنة».علامه امینی تبریک شیخین را از شصت مصدر از اهل سنت (از جمله: مسند احمد، تاریخ الامم والملوک، تاریخ بغداد، مصنف ابن ابی شیبه) نقل می کند.41براستی اگر پیامبر اکرم(ص) با بیان جمله «فعلیه مولاه»، چنین در نظر داشت که علی(ع) «ناصر» یا «محبوب» همه مؤمنان باشد، جای این گونه تهنیت و تبریک بود؟ از دیگر شواهد این معنا، انکار و اعتراض شدید برخی از حاضران در صحنه غدیر (حارث بن نعمان فهری) است تا آنجا که از خداوند خواست اگر این مسئله حقیقت دارد عذابی بر وی نازل شود.علامه امینی این ماجرا را از سی مصدر اهل سنت (از جمله: الکشف والبیان، دعاة الهداة، احکام القرآن) نقل کرده است.42آیا اگر معنای حدیث غدیر «ناصر» و یا «محبوب» بود جای این گونه غضب و انکار بود یا آنکه حارث و امثال او را به غضب آورد؟ غیر از آیات و روایاتی که به محبت به مؤمنان دعوت می کند، روایات بسیار دیگری نیز در محبت امیرالمؤمنین و نیز سایر صحابه هست؛ چرا آنها این چنین خشم و غضبی را برنینگیخت؟شاهد دیگر آنکه روایات بسیاری نیز بیانگر این معناست که رسول خدا(ص) چون زمینه پذیرش حدیث غدیر را در مردم نمی دید از بیان آن پرهیز می کرد تا آنجا که آیه نازل شد: واللّه یعصمک من الناس(مائده،67).آیا بیان محبوبیت و ناصریت علی(ع) بود که به مذاق منافقان خوش نمی آمد و پیامبر(ص) از نپذیرفتن آنها توسط مردم واهمه داشت؟ بسیار آشکار است که به هیچ روی ممکن نیست بیان محبوبیت و یا ناصر بودن علی(ع) زمینه پذیرش نداشته باشد و عکس العملی را برانگیزد که پیامبر(ص) از آن واهمه داشته باشد. بنابراین پس از نفی امکان اراده معنای «ناصر» یا «محبوب» در حدیث غدیر، معنای «اولویت» معنایی صحیح خواهد بود.علامه امینی درباره نزول آیه شریفه واللّه یعصمک من الناس (مائده، 67) درباره حادثه غدیر و نیز بیمناکی رسول خدا(ص) از بیان این مطلب، سی مصدر از اهل سنت را نام می برد.43امّا روایاتی که بیانگر بیم رسول خدا(ص) از بیان این حدیث است، مناشده و احتجاج امیرالمؤمنین(ع) به هنگام خلافت عثمان است که آن را جوینی در «فرائد السمطین» آورده است.44 و نیز علامه امینی آن را از سیوطی در «تاریخ الخلفاء» و بدخشی در «نزل الابرار» و حافظ حسکانی در «شواهد التنزیل» و حافظ ابن مردویه و برخی دیگر نقل می کند.45این نکته البته آشکار است که این بیم موجب نقص و ایراد (معاذ اللّه) بر حضرت نبی اکرم(ص) نمی شود، زیرا آن حضرت نه بر خویش که از اختلاف امت و ایجاد و آشوب توسط منافقان ترسید. خداوند درباره حضرت موسی(ع) نیز فرمود: فاوجس فی نفسه خیفةً موسی (طه، 67)»اضافه برآنچه گذشت. علامه میرحامد حسین، حدیث غدیر را از طرق مختلف دیگری نقل می کند که در آن نقلها به جای جمله «من کنت مولاه …» عبارت دیگری آمده است که به خوبی نشانگر فهم راویان از عبارت رسول خدا(ص) است و برای مخالفان چاره ای جز پذیرش معنای«اولی» باقی نمی گذارد. در این نقلها، حدیث غدیر این گونه آمده است: «من کنت اولی به من نفسه فعلیّ ولیّه»46 در یکی از نقلهای حموینی در «فرائد السطین» نیز آمده است: «من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه. فانزل اللّه تعالی ذکره: الیوم اکملت لکم دینکم».46اکنون بد نیست به برخی ادّعاها که به وجه ادبی حدیث غدیر اشاره دارند، نظری بیفکنیم تا معلوم شود که آیا در زبان عربی کلمه «مولی» به معنای «اولی» استعمال می شود یا چنانکه ادعا کرده اند هیچ کس چنین استعمالی را مجاز نمی داند. بی پایگی این اشکال آن قدر واضح است که «چلبی» در حاشیه اش بر «مواقف» در این قسمت از سخن قاضی عضد الدین ایجی می نگارد:از این اشکال جواب داده شده است که «مولی» به معنای «متولی» و «صاحب امر» و «اولی به تصرف» در لغت عرب شایع است واز پیشوایان لغت عرب نقل شده است. ابوعبیده گفته است: «هی مولاکم ای اولی بکم» و پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «ایما امرأة نکحت بغیر اذن مولاها… یعنی اولی به آن زن و مالک تدبیر امر او». مراد از اینکه «مولی» به معنای «اولی» است، این است که «مولی» اسمی است که به معنای صفت «اولی» می آید نه اینکه کلمه «مولی» صفت است. پس این اعتراض که اگر مولی به معنای «اولی» است چرا نمی توان آن را به جای «اولی» استعمال نمود، صحیح نخواهد بود.48علامه میرحامد حسین یک جلد کامل و بخشی از جلد دیگر کتاب «عبقات» را به همین نکته اختصاص داده است و سخنان کسانی که «مولی» را به معانی «اولی» صحیح دانسته اند با شرح حال آنان و موضع سخن آنها بیان کرده است.49علامه امینی از گروه بسیاری ـ که از پیشوایان ادبیات عربی شمرده می شوند ـ اعتراف به این نکته را نقل نموده است؛ از جمله: فرّاء، سجستانی، جوهری، قرطبی، ابن اثیر.50در احادیث دیگر نیز مولی به معنای اولی آمده است، از جمله روایتی است، که بسیاری از اهل لغت به آن استشهاد جسته اند که پیامبر اکرم(ص) فرمود:ایها امرأة نکحت بغیر اذن مولاها فنکاحها باطل.51علامه امینی پس از بحث و بررسی در تمامی بیست و هفت معنایی که برای کلمه مولی ذکر شده است، تمامی آنها را به معنای اولی برمی گرداند و ادعا می کند که در تمام آنها جهت اولویتی بوده است که کلمه مولی به آنها اطلاق شده است و چون از کلمه مولی معنای اولی تبادر می کرده است، مسلم در «صحیح» خود از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است که:عبد به سیّد وآقای خویش، مولی نگوید چرا که مولی خداوند است.52برای روشن شدن این مطلب کافی است که به سخن شیخ سلیم البشری، شیخ جامع الازهر مصر توجه کنیم که پس از بیان استدلالی سید شرف الدین درباره اینکه مولی در حدیث غدیر به معنای اولی هست می نویسد:من یقین دارم که حدیث بر همان معنا که شما می گویید (اولی) دلالت دارد.53این نکته نیز قابل یادآوری است که مولی به معنای محبوب چنانکه ابن حجر و برخی دیگر مدعی شدند و روایات غدیر را بر آن حمل کردند، در ادبیات عرب جایی ندارد، چنانکه علامه میرحامد حسین می نویسد:هیچ یک از منابع لغوی زیر «محبوب» را یکی از معانی «مولی» ندانسته است:صحاح اللغة، قاموس اللغة، فائق، النهایة، مجمع البحار، تاج المصادر، مفردات القرآن، اساس البلاغة،المغرب، مصباح المنیر.54پایان این بخش از سخن را قسمتی از گفتار خود ابن حجر قرار می دهیم. او با اینکه به شدت مخالف است که کلمه مولی به معنای اولی باشد، ولی خود در چند سطر بعد سخن خود را فراموش می کند و می گوید: ابوبکر و عمر همین معنای اولی را از حدیث غدیر فهمیدند. ابن حجر می نویسد:اگر بپذیریم که مراد از حدیث غدیر، اولی است، باید گفت که منظور، اولی به امامت نیست، بلکه اولی به اطاعت است و همین معنا صحیح است، زیرا ابوبکر و عمر همین معنا (اولی به اطاعت) را فهمیدند و از این روی گفتند: امسیت یابن ابی طالب مولی کل مؤمن و مؤمنة.55همچنین بنا به نقل میرحامد حسین، شهاب الدین احمد بن عبدالقادر شافعی در «ذخیرة المآل» مدعی همین مطلب شده است و گفته است:والمراد بالتّولی، الولایة وهو الصدیق الناصر او اولی بالاتّباع والقرب منه وهذا الذی فهمه عمر من الحدیث فانه لما سمعه قال: یهنک یابن ابن طالب…564ـ چهارمین اشکال، انکار یکی از شواهدی است که شیعه با آن برخلافت امیرالمؤمنین علی(ع) استدلال می کند، و آن جملات پیامبر(ص) در صدر حدیث است که فرمود: «ألست اولی بکم من انفسکم؛ آیا من نسبت به شما از خود شما اولی و سزاوارتر نیستم؟»، سپس فرمود: «هر که من اولی به اویم علی اولی به اوست».برخی از علمای اهل تسنن جملات صدر حدیث را منکر شده اند؛ از جمله قاضی عضدالدین ایجی می نویسد:بر فرض که بپذیریم این حدیث صحیح است، ولی باید گفت راویان، قسمت اول حدیث را نقل نکرده اند، پس ممکن نیست که به این جملات (الست اولی بکم) برای اثبات اینکه مولی در حدیث غدیر به معنای اولی است استدلال نمود.57در پاسخ بدین اشکال باید گفت اگر هم فرضاً صدر روایت نمی بود، با استدلالهای گذشته جای شبهه ای باقی نماند که مراد از کلمه مولی، همان اولی است. اکنون ببینیم این ادعا تا چه حد با واقعیتهای تاریخی سازگار است. قبلاً در متنی که نقل کردیم دیدیم که جملات اوّلیه حدیث در مصادر معتبر اهل سنت آمده است.علامه امینی جملات صدر روایت را از شصت و چهار نفر از بزرگان اهل حدیث از عامه، از جمله : احمد بن حنبل، طبری، ذهبی، بیهقی، ابن ماجه، ترمذی، طبرانی، نسائی، حاکم نیشابوری، دارقطنی و… نقل میکند.58علامه میرحامد حسین نیز همین اشکال را از «نهایة العقول» فخر رازی نقل کرده و سپس در پاسخ، مصادر بسیار متعددی از اهل سنّت را که صدر حدیث را روایت کرده اند معرفی می کند؛ از جمله: احمد بن حنبل، ابن کثیر، نسائی، سمهودی، هندی در «کنزالعمال»، طبرانی و سمعانی و بسیار دیگر.59ابن حجر در «صواعق المحرقة» چون به بی پایگی این اشکال پی برده است آن را مطرح نمی کند و وجود صدر حدیث را در روایات صحیحه می پذیرد.605ـ عذر تقصیر دیگری که برخی در پیشگاه حدیث غدیر آورده اند این است که پس از پذیرش معنای اولی در حدیث غدیر، اولویت در تصرف را نمی پذیرند، بلکه می گویند علی(ع) اولی است، ولی در اطاعت و تقرب جستن به وی نه اینکه اولی به تصرف باشد تا دلالت برخلافت وی کند.این، سخن قاضی ایجی است.61 ابن حجر نیز ضمن بیان همین اشکال مدعی شده است که منظور از حدیث به طور قطع همان اولویت است، ولی اولویت در اطاعت و قربت. همین معنا را نیز ابوبکر و عمر از حدیث غدیر فهمیده اند و از این روی در تبریک به علی(ع) گفتند: «امسیت یابن ابی طالب مولی کل مؤمن ومؤمنة»، و نیز گفتار عمر که به علی(ع) می گفت: «انّه مولای؛ او مولای من است» به همین معناست.62نظیر همین سخن قبلاً از شهاب الدین احمد بن عبدالقادر شافعی گذشت.پاسخ به این اشکال با نگاهی به صورت کامل روایت ـ که قبلاً مصادر متعدد آن بیان شد ـ کاملاً آشکار و بدیهی است. پیامبر اکرم(ص) در ابتدا جمعیت را مخاطب قرار داده و از آنان می پرسد: «ألست اولی بکم من انفسکم» و پس از پاسخ مثبتِ جمعیت می فرماید: «هرکس من اولی به او هستم علی نیز اولی به اوست». در حقیقت صدر سخن نوعی استدلال و زمینه سازی برای سخن بعدی است. اگر کلمه «اولی» در قسمت اوّل سخن به یک معنا باشد و کلمه «مولی» در قسمت دوم به معنای دیگری باشد، در سخن مغالطه صورت گرفته است. درست بدان می ماند که شخصی گروهی را مخاطب قرار دهد و از آنان بپرسد: آیا عین (به معنی طلا) فلزی گرانبها نیست؟ و پس از اعتراف مخاطب به درستی این سخن بگوید: پس عین (به معنی چشم) از فلز ساخته شده است.در اینجا زیبنده است که قسمتی از نوشتار زیبای ابن بطریق را بیاوریم، وی می نویسد:اگر کسی بگوید: آیا فلان خانه من در فلان مکان را می شناسید؟ و مخاطبان اعتراف کنند که خانه او را می شناسند، سپس بگوید: خانه ام را وقف نمودم، در این صورت اگر شخص دارای خانه های متعددی باشد، هیچ کس شک نمی کند که این صیغه وقف مربوط به همان خانه ای است که قبلاً درباره آن سخن گفت و از مخاطبان اعتراف گرفت.و نیز اگر بپرسد: آیا برده من فلانی را می شناسید و قبول دارید که او برده من است؟ و مخاطبان اعتراف کنند، سپس بدون فاصله بگوید: برده ام آزاد است، بدون هیچ تردیدی هر انسان عاقلی می گوید این آزاد سازی مربوط به همان برده ای است که قبلاً از او سخن رفت، و معنی ندارد که این آزاد سازی را مربوط به برده دیگری بداند که سخن از او نرفته و مورد بحث و صحبت نبوده.63بنابراین اولویت بکار رفته در جمله دوّم رسول خدا(ص) به همان اولویتی است که در جمله اوّل بکار رفته است و پیامبر(ص) دامنه همان اولویتی که برای خداوند و خویش بر مؤمنان اثبات کرد، به علی(ع) نیز توسعه داد و او را بدان مقام منصوب نمود و این همان مقام با عظمتی بود که پیامبر(ص) آن را اکمال دین خواند و فرمود: «این عظمت را که خداوند به اهل بیتم ارزانی داشت به من تبریک بگویید». و ابوبکر و عمر و سپس همه مسلمانانِ حاضر به علی(ع) تبریک گفتند.64 حسان بن ثابت درباره این ماجرا شعر سرود. برخی منافقان آن را برنتابیدند و بر خویش نفرین فرستادند (سئل سائل بعذاب واقع).علاوه بر این بر فرض که مقصود از اولویت،اولویت در اطاعت و قرب باشد، آیا پس از رسول خدا(ص) در جریان خلافت، علی(ع) مطیع بود یا مطاع؟ آیا با وی مشورت کردند و نظر او را مقدم داشتند و یا به اعتراف همه مورّخان او از بیعت کردن کناره گیری نمود و به عمل ایشان رضایت نداد؟ بنا به اعتراف برخی مورخان او را تهدید به کشتن و آتش زدن خانه اش نمودند و در نهایت پس از شهادت همسر بزرگوارش بیعت نمود.اصولاً اطاعت کامل وقتی میسر می شود که شخص حاکم جامعه باشد،والاّ مطاع نخواهد بود، بلکه خواسته یا ناخواسته فرمانبر دیگران خواهد بود، پس حتی اگر معنای روایت، اولی به اطاعت و قرب باشد نیز دلیل بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) است.پینوشتها:1. مسند احمد بن حنبل، ج4، ص2812. در پانزده مورد و گاه با چند سند، اصل کلام رسول خدا(ص) آورده شده است.3و4. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، تصحیح: مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ج3، ص109و1105. سنن ابن ماجه، تصحیح: محمد فواد الباقی، بیروت، دارالفکر، ج1، ص43، ح1166. الجامع الصحیح وهو السنن الترمذی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ج5، ص591،ح37137. شرح المواقف، جرجانی، مصر، مطبعة السعادة ـ قم، منشورات رضی، ج8، ص3618. الصواعق المحرقة، ابن حجر هیتمی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1405هـ،ص649. الفصل فی الملل والاهواد والنحل، ابن حزم، ج4، ص22410. احقاق الحق، ج2، ص42311. الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، علامه امینی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1387هـ، ج1، ص32012. همان، ج1، ص29413. همان، ص 22214. احقاق الحق، ج2، ص42615. عشره مبشره: ده نفرند که بنا به عقیده اهل سنت، پیامبر به طور قطع آنان را اهل بهشت دانسته و بدانان بشارت بهشت داده است.16. الغدیر، ج1، ص31417. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415هـ، ج7، ص28818. فتح الباری،ابن حجر عسقلانی،بیروت، داراحیاء التراث، 1405هـ،ج7، ص6119.ینابیع المودة،قندوزی، کاظمیة، دارالکتب العراقیة، 1385هـ، ج1، ص3520. اسمی المناقب فی تهذیب اسنی المطالب، جزری دمشقی، ص2221. ر.ک: صحیح المسلم بشرح النوری، بیروت، داراحیاء التراث، ج1، ص24؛ المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، ج1، ص322. الغدیر، ج1، ص32023. الصواعق المحرقة، ص6424. همان، ص 18825 . همان، ص6426 . حماسه غدیر، ص 3527و28 . شرح المواقف، ج8، ص36129 . الصواعق المحرقة، ص6430 . شرح المواقف، ج8، ص36131 . الصواعق المحرقة، ص6532 . دلائل الصدوق، ج2، ص8333 . شرح المواقف، ج8، ص36134 . الصواعق المحرقة، ص6535 . الاغانی، ابوفرج اصفهانی،ج4، ص143: تمامی عرب اجماع و اتفاق کرده اند که شاعرترین مردمان ،مردم مدینه اند و شاعرترین آنان حسان بن ثابت است.36 . الغدیر، ج2، ص3437 . همان، ص6738 . همان، ص11439 . الغدیر، ج1، ص342: تعداد 28 نفر را و در سایر مجلدات تعداد بسیار زیاد دیگری را نام می برد و عبارت و اشعار آنها را بیان می کند.40 . همان، ج2، ص2541 . همان، ج1، ص272ـ28342 . همان، ص24643 . همان، ج1،ص21444 . فرائد السمطین، جوینی، بیروت، مؤسسة المحمودی، 1398هـ، ج1،ص31545 . الغدیر، ج1، ص 52، 217و 21846 . عبقات الانوار، میرحامد حسین هندی، قم، انتشارات سید الشهداء، 1410هـ، ج8، ص22647 . فرائد السمطین، ج1، ص31548 . شرح المواقف، ج8، ص26149 . عبقات الانوار، تمام جلد 8 و هشتاد صفحه از جلد 9 و برخی از موارد متفرقه دیگر.50 . الغدیر، ج1، ص36151 . النهایة، ابن اثیر، قم، اسماعیلیان، ج5، ص22852 . الغدیر، ج1، ص37053 . المراجعات، علامه سید شرف الدین ـ شیخ سلیم البشری، قاهره، مطبوعات النجاح، 1399هـ، ص14154 . عبقات الانوار، ج10، ص41055 . الصواعق المحرقة، ص6756 . عبقات الانوار، ج8، ص22157 . شرح المواقف، ج8، ص36158 . الغدیر، ج1، ص37159 . عبقات الانوار، ج10، ص28860 . الصواعق المحرقة، ص6561 . شرح المواقف، ج8، ص36262 . همان، ص6763 . العمدة، ص11664 . الغدیر، ج1، ص274 (به نقل از شرف المصطفی، ابوسعید النیشابوری و…)منبع: فصلنامه علوم حدیث
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]
صفحات پیشنهادی
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1)
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1)-نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) نويسنده:سیدمحمود مدنی در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت ...
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1)-نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) نويسنده:سیدمحمود مدنی در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت ...
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(2)
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(2)-نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث ... برده است از مصادر عامه بیان می کنیم:1ـ تاریخ الامم والملکوک، حافظ ابن جریر الطبری، ...
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(2)-نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث ... برده است از مصادر عامه بیان می کنیم:1ـ تاریخ الامم والملکوک، حافظ ابن جریر الطبری، ...
غدير از ديدگاه اهل سنت
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) نويسنده:سیدمحمود مدنی در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به عنوان یکی از .
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) نويسنده:سیدمحمود مدنی در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به عنوان یکی از .
دانشمندان اهل تسنن و معنای حدیث غدیر
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1)-نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث ... این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به ...
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1)-نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث ... این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به ...
سند حدیث غدیر
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) ... ثعلبی، واحدی، فخر رازی، سیوطی، قاضی شوکانی) نقل می کند که به صحت سند و طرق حدیث غدیر تصریح نموده اند12.
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) ... ثعلبی، واحدی، فخر رازی، سیوطی، قاضی شوکانی) نقل می کند که به صحت سند و طرق حدیث غدیر تصریح نموده اند12.
چشمه جوشان - ویژه نامه عید غدیر
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به عنوان یکی از نصوص امامت و خلافت ...
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) در این نوشته در پی آنیم که تمامی توجیهات و عذرهای اهل سنت در نپذیرفتن حدیث غدیر به عنوان یکی از نصوص امامت و خلافت ...
7 حقیقت درباره کفش ها
7 حقیقت درباره کفش ها-1- اگر هميشه کفش شماره 39 ميپوشيد، سايز 37 نخريد. شايد مخصوصا در زمان ... نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(2) ... نیستند تا علی(ع) ...
7 حقیقت درباره کفش ها-1- اگر هميشه کفش شماره 39 ميپوشيد، سايز 37 نخريد. شايد مخصوصا در زمان ... نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(2) ... نیستند تا علی(ع) ...
اشکالات غامدی در مورد حدیث غدیر پاسخ داده شد
وی در جزوه درسی خود به نام «حوارات العقلیة مع الطائفة الشیعیة الاثنی عشریة فی الاصول» (1428ه) در سه صفحه به نقد دیدگاه شیعه در مورد استدلال به حدیث غدیر بر امامت ...
وی در جزوه درسی خود به نام «حوارات العقلیة مع الطائفة الشیعیة الاثنی عشریة فی الاصول» (1428ه) در سه صفحه به نقد دیدگاه شیعه در مورد استدلال به حدیث غدیر بر امامت ...
غدير در آينه قلم
وي در پايان نيز به ديدگاههاي علماي غير شيعه درباره شخصيت آن حضرت اشاره كرده است. ... نويسنده نخست، به بررسي ديدگاه اهل سنت در انعقاد امت با قيام مسلحانه و يا انتخاب امت ... نويسنده اين تعداد طريق را درباره حديث غدير يقينآور دانسته و معتقد است حجت بر ... نقد عملكرد عثمان در دوران حكومت و رفتاري كه وي با برخي از صحابه برجسته ...
وي در پايان نيز به ديدگاههاي علماي غير شيعه درباره شخصيت آن حضرت اشاره كرده است. ... نويسنده نخست، به بررسي ديدگاه اهل سنت در انعقاد امت با قيام مسلحانه و يا انتخاب امت ... نويسنده اين تعداد طريق را درباره حديث غدير يقينآور دانسته و معتقد است حجت بر ... نقد عملكرد عثمان در دوران حكومت و رفتاري كه وي با برخي از صحابه برجسته ...
فضایل اهل بیت (ع) به روایت احمد بن حنبل
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) - اضافه به علاقمنديها امام احمد حنبل در «مسند»ش آورده است:حدثنا عبداللّه، حدثنی ابی، ثنا عفان، ثنا حماد بن ... احمد بن بالویه ...
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر(1) - اضافه به علاقمنديها امام احمد حنبل در «مسند»ش آورده است:حدثنا عبداللّه، حدثنی ابی، ثنا عفان، ثنا حماد بن ... احمد بن بالویه ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها