محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828710235
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت نويسنده: مهدي زارع، عبدالصمد دولاح چكيده :آنچه بر پايه محكمي استوار نباشد دوام نخواهد آورد، فرو خواهد ريخت و در هم خواهد شكست بدون ترديد براي نيل جامعه عدل و تصوير فرهنگ عدل مدار گريزي از پژوهش در كتاب عدل و ترسيم امام عدل نيست. عدالت آرمان بلند و دلربايي است كه حتي ستمگران آن را ميستايند. مردم همگي دل در گروي آن دارند و سر به طاعت صاحبان آن ميگذارند . هنگامي كه حكومت و اجتماع از آن فاصله ميگيرد، دغدغه و اشتياق به آن فزوني مييابد و آرزوي ظهور منجي عادل در دلهاي ستمديدگان جوانه ميزند.تلقي قرآن از عدل و عدالت به كيفيتي است كه فرهنگ معاصر آن را درك نكرده و جامعه عدل مهدوي آرمان شهري است كه آدمي هنوز ضرورتش را در نيافته است به همين دليل رسالت اين نوشتار كاوش از فرآيند فرهنگ عدالت در منظر وحي و پرداختن به محورهاي كليدي براي ايجاد تصويري روشن از عدل مهدوي از كانال عدل قرآني است.مقدمه : واژة عدالت را هالهاي از تقدس و نورانيت احاطه کرده است؛ چنانکه نام مهدي(ع) نيز در هالهاي از زيبايي، نور و قدسيت قرار گرفته است. آن گاه که ارتباط نام مهدي(ع) با واژه عدالت لحاظ ميشود، قدسيت آنها دو چندان مينمايد. مهمترين ثمره و ويژگي حکومت مهدوي عدالت است؛ يعني همان آروزي بشر که دست نايافتني مي نمود. عدالت مهدوي جلوههاي گوناگوني دارد و از اين ميان، عدالت در عرصه حکومت به وسيله نصب کارگزاران صالح، عادل و شايسته از مهم ترين نمودهاي آن عدالت موعود است. اين واژه در لغت به معناي مساوات و در اصطلاح فقها به دوري از گناه و حرام و انجام واجبات و وظايف تعريف شده است. در روايات نيز آن را وسيلة نهادن هرچيز در جاي خود معرفي کردهاند.در اين مختصر، نخست بحث كوتاهي دربارة مفهوم عدالت اجتماعي خواهيم داشت؛ چرا كه ابهام و اجمال اين مفهوم، خود در بيسروساماني و آشفتگي مطالب مطرح شده در اين مقوله، نقشي شايان توجه دارد. سپس به بررسي زمينههاي تحقق عدالت اجتماعي و موانعي كه بر سر تولد و شكوفايي آن است ميپردازيم.با روشن شدن مفهوم و زمينههاي تحقق، به مباني عدالت اجتماعي خواهيم پرداخت و ريشههاي عقيدتي آن را ترسيم خواهيم كرد. در بحث بعد، ابزارهاي لازم براي رسيدن به اين هدف را بر ميشماريم. در پايان نيز جايگاه اين آرمان و رابطه آن با ساير آرمانها را نشان ميدهيم؛ باشد كه اين گام كوچك، حركتي به سوي نگاهي جامع به اين مبحث اساسي باشد و زمينهساز مطالعات عميقتر گردد.مفهوم عدلواژهها و اصطلاحات خاص يك مكتب يا يك نظام جامع فكري به عنوان جزئي از ساختار زباني آن مكتب يا نظام تلقي ميشود. از همين رو، با بررسي و تحقيق در واژههاي اساسي آن مكتب است كه ميتوان به شناخت بنيادهاي نظري و فكري آن مكتب دست يافت.واژه عدالت مترادفهايي دارد مانند: قسط، قصد، استقامت ، وسط، نصيب، ميزان، انصاف و غيره كه در فرهنگ قرآني و احاديث به كار گرفته شده است. هر چند با نگاه دقيق، مفهوم هر يك از آنها با يكديگر متفاوت است.از ميان واژههاي فوق، دو واژه عدل و قسط در فرهنگ قرآني بيشتر به كار گرفته شده است. متضاد كلمه عدل، جور است.[1] راغب اصفهاني ميگويد: عدل، عدالت و معادله واژههايي است كه معناي مساوات را در بر دارد. پس عدل تقسيم مساوي است و بر اين اصل روايت شده[2] است: بالعدل قامت السموات و الارض؛ بر اصل عدل آسمانها و زمين بر پا شده است.[3]وي در تفسير معناي قسط ميگويد: القسط هو النصيب بالعدل؛ دست يافتن به سهم و نصيب از روي عدالت قسط است.[4] از بررسي فوق ميتوان نتيجه گرفت كه در تعريف عدالت، رعايت تساوي و نفي هر گونه تبعيض، رعايت حقوق افراد و دادن حق به حق دار و قرار گرفتن هر چيزي در جاي خودش، از بهترين تعريفهاست كه شامل جمله معروف «العدل اعطاء كل ذي حق حقه» و جمله اميرالمؤمنين «وضع كل شي في موضعه» [5] هم ميشود.يكي از اساتيد در اين مورد تعريفي ارائه داده كه علاوه بر در بر گرفتن معناي فوق، دقت و عمق قابل توجهي دارد. با طرح آيه شريفه: «ان الله يأمر بالعدل و الاحسان...» [6] چنين ميگويد: عدل يك مرحله آسانتر از احسان است و گاهي به معناي حد وسط و حد اعتدال و ميانه افراط و تفريط ميآيد. و اين معنايي است كه در اخلاق بر آن تأكيد دارند و اين معناي يوناني اين كلمه به حساب ميآيد و اما گاهي عدل، برابري بازده و هماهنگي تكليف با طاقت و امكان است كه در واقع، معناي اين آيه است: «لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها» [7]يا «الا وسعها»[8] تكليف برابر با وسعت (توان و طاقت) و برابر با داده است و اين معناي دقيقتري است؛ چون اعتدال و ميانه افراط و تفريط و ميانه روي در تمامي صفات انساني و در تمامي حوزههاي اخلاق، سياست، اقتصاد و در تمامي موارد به كارگيري اين كلمه، مثل صفات خداوند، تصور ندارد يا تكلف و سختي دارد.... . [9]قطعاً ميان دو واژه عدل و قسط تفاوتهايي وجود دارد. قسط از واژههايي است كه داراي دو معناي كاملا متضاد است. قسط آن است كه حق و حقوق ديگران رعايت گردد و تجاوزي صورت نگيرد؛ در حالي كه عدل، رعايت اعتدال و تعادل و برابري در تمامي امور به مقتضاي احوال آنهاست و علاوه بر رفتار، به گرايشها، توجهات، علايق و احساسات و تمايلات دروني افراد نيز توجه دارد.بنابراين شايد بتوان گفت كه قسط بيشتر به روابط انسان با ديگران و اشيا و طبيعت توجه دارد؛ در حالي كه عدل علاوه بر آن، مشتمل بر روابط انسان با خود و خدا نيز هست.اين است كه در قرآن قسط بيشتر در موارد رعايت حقوق افراد در اجتماع و پاداش و كيفر و اقامه اوامر و اساس آن به كار رفته است. [10]ارزش عدلاز اصول و سنتهاي تغيير ناپذير الهي كه بر آسمان و زمين حاكم است، اصل عدالت است. در سيره وتاريخ رهبران ديني، اين موضوع به طور كاملاً آشكاري تبيين شده است. علي(ع) حكيم سخن، راجع به آن ميفرمايد: «العدل اساس به قوام العالم»؛ [11] عدل پايه و ستوني است كه هستي بدان پا برجا و استوار است. در انديشه علي(ع) حتي پايه هاي آباداني و عمران شهرها نيز منوط به اجراي عدالت است. « ما عُمّرت البلدان بمثل العدل»؛ [12]هيچ چيز مانند عدل، باعث آباداني شهرها نيست.در اصل، عدالت عامل بقاي دولتها و ضامن استمرار ملتهاست. به همين دليل، اميرالمؤمنين علي(ع) به دولتمردان چنين توصيه ميكند: «اجعل العدل سيفك»[13] ؛ عدالت را شمشير كار خود قرار ده.اگر جامعه و ملتي خويش را با اين اصل هماهنگ سازد و حركت خود را در راستا و جهت عدالت قرار دهد، با كل هستي هماهنگ و همآوا شده است و ماندگار و پايدار خواهد بود و هر كس بر خلاف جريان حركت كند، به ضرورت، آسيبپذير و نابود شدني است: «ولن تجد لسنة الله تبديلا»[14]. در توجه اسلام به عدالت، همين بس كه قرآن مجيد رعايت عدالت را حتي نسبت به كافران لازم دانسته [15] و اقامه قسط و عدل را از اهداف پيامبران بر شمرده است. [16] البته با توجه به اينكه هدف از خلقت، به رشد رساندن انسان در تمامي ابعاد است، [17]نتيجه ميگيريم كه عدالت، هدف نهايي پيامبران نيست. عدالت از آن جهت كه زمينهساز رشد و رستگاري آدمي است، مورد توجه شريعت واقع شده است.از طرفي، قرآن نه تنها اقامه عدالت را در دستور كار همه پيامبران به طور عام قرار ميدهد كه به صورت خاص نيز آن را مأموريت مهم پيامبر ختمي مرتبت به شمار ميآورد: «و امرت لاعدل بينكم» [18]،« قل امر ربّي بالقسط»[19] . افزون بر اين، خطاب جامع و فراگير الهي در آيه نود سوره نحل[20] فرماني عمومي در رعايت عدالت در تعاملات اجتماعي است كه اهميت و ارزش موضوع مورد بحث را پر رنگتر مينمايد.مفهوم عدالت «عدل» را در لغت به تقويم، تسويه، موازنه، استقامت، نظير و مثل معني كردهاند و آن را ضد ظلم و جور دانستهاند. البته عدل از آن دسته واژگاني است كه معاني متقابل دارد؛ هم دلالت بر استواء، اذن و همانندي ميتواند داشته باشد و هم اعوجاج و انحراف . معاني ياد شده نيز همگي به همين معاني استواء و يا اعوجاج باز ميگردند. عدل در قضاوت يعني حكم بالاستواء، يعني بهدور از انحراف و تمايل به يكي از دو طرف. فردي را «عدل» ميگويند كه پسنديده و داراي راه و روشي مستقيم، متعادل و بهدور از انحراف باشد.الفاظ عدل و عدالت هم در مورد فرد و هم در مورد اجتماع بهكار ميروند؛ عدالت اجتماعي و عدالت فردي. در مورد دوم، از پسنديدگي و هماهنگي و توازن روحي و اخلاقي فرد خبر ميدهيم كه نتيجة اين استواء و اعتدال نفساني، دوري از انحرافات بزرگ و عدم استمرار خطا و اصرار نكردن بر خطاها و انحرافهاي كوچك است؛ چرا كه حالت طبيعي نفس، اعتدال و استواء است و اگر كمي هم از اين حالت فاصله گرفت، طبعاً به اين وضع باز ميگردد. امّا مورد اوّل، يعني عدالت اجتماعي از وضعيتي در اجتماع خبر ميدهد نه در فرد؛ يعني استواء و اعتدال و در جامعه مساوات و نبود ظلم در آن. اين روابط اجتماعي و نهادهاي مجتمع هستند كه وجود ويژگيهايي در آنها، ميزان تحقق عدالت اجتماعي را نشان ميدهد.مروري بر تعاريفي كه براي عدالت اجتماعي از سوي متفكران مطرح شده است، نشان ميدهد كه تفاوت اين تعاريف نه در معناي عدالت اجتماعي، بلكه در مصاديق آن است. منشأ اين اختلاف در تطبيق مسائلي مانند جهانبيني خاص متفكر و برش خاص تحقيق اوست. چرا كه جهانبيني و آرمانهاي هر متفكر ترسيم كننده جامعة ايدهآل اوست و عدالت اجتماعي را از ديدگاه او نشان ميدهد. همچنين زاوية نگاه محقق باعث ميشود كه او به بخش خاصي از اين هدف توجه كند؛ مثلاً عدالت اجتماعي را در بعد سياسي يا اقتصادي مورد توجه قرار دهد.جامعه عدل پذيرتحقق عدالت علاوه بر عنصر عدالت حاكم و عدالت كارگزار، به جامعهاي نيازمند است كه عدالت محور باشد و روابط اجتماعي و تعاملات افراد با يكديگر بر اساس عدل و احسان مبتني باشد.قرآن كريم به عنوان يك كتاب جامع كه دربرگيرنده همه آنچه بشر بدان نياز دارد ميباشد، به اين امر اساسي توجه كرده، ميفرمايد: «انّ الله يأمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذيالقربي و ينهي عن الفحشاء و المنكر و البغي»[21]در اينكه عوامل فحشا و منكر و ستم چيست و چرا جامعه دچار چنان ناهنجاريهايي ميشود، متخصصان امور و آگاهان آسيبهاي اجتماعي بر اين باورند كه عناصر اضطراب، ترس، فقر و حرص، آدمي را به ناهنجاريهاي اجتماعي ميكشاند و در نقطه مقابل، سه عنصر امن، ظرفيت و استغنا، حاصل روابط عادلانه و محسنانه ميباشد.به همين جهت، قرآن چه زيبا با توجه به نكات پيش گفته، با طرح خدا محوري و عبوديت: «...لا تعبدون الا الله» [22] راه حل برون رفت از اين معضل را ارائه ميدهد و عبوديت به معناي بندگي كردن، كنترل محركها و نظارت بر حركتها را ميخواهد. زيرا عبوديت بر انگيزههاي طبيعي و غريزي و جمعي اثر ميگذارد و عادتها را كنترل ميكند و عادتها و كارهاي تازه را پايه ميريزد.گذشته از انگيزههاي دروني، عبوديت، آرمانها و ارزشها و اهداف جديدي ميسازد. چون به هنگام مقايسه بتها و معبودهاي گوناگون با خويش و با خدا، تلقي انسان از خودش و توقع و خواسته انسان از كارهايش دگرگون ميشود و حقارت بتها و معبودها در انسان نقش ميگيرد و تعلق و وابستگيها شكسته ميشود. تعلق به لذت، به قدرت، به رياست، به ثروت و ... تمامي اينها وضع جديدي به خود ميگيرد.اين يك اصل طبيعي است كه شرك، پراكندگي ميآورد و نتيجة پراكندگي، اضطراب و نگراني است و توحيد، وحدت و اطمينان و امنيت را به ارمغان ميآورد. و باز هم طبيعي است اگر علايق آدمي به دنيا و جلوههاي آن و غايتِ همت وي متاعهاي زودگذر شد، نتيجة اين نوع زيست، ناامني، بيظرفيتي، شتاب و بردگي است. زيرا رسيدن به همه آنها مقدور نيست و هميشه غصه و غم نرسيدن به آنها، همراه آدمي است و بر فرض وصال هم، ترس از دست دادن و وحشت از جدايي، آرامش آدمي را به هم ميزند.ولي در طرف ديگر، آنان كه در صراط عبوديت گام ميزنند، چون با ذكر و يادآوري همراه شدهاند، چون با دنياهاي گستردهتري آشنا شدهاند، آنها را باور كردهاند و به دنيا نگاه استقلالي ندارند، رفت و آمد دنيا در آنان طوفان به پا نميكند؛ دنيا را كلاس و راه ميبينند؛ پس در جايگاههاي قدرت و ثروت و مقام متوقف نميشوند. آنان با چنين زاويه ديدي به ظرفيت، به وسعت سينه و به حلم و بردباري و به تحول مستمر دست مييابند.اگر علي(ع) ميگويد: دنياي شما در نظر من از آب بيني بز يا استخوان ليسيده در دست جزامي يا يك لنگه كفش كهنه كمتر است مگر آنكه« اقيم حقا او ادفع باطلا» [23]؛ حقي را به پا كنم و باطلي را كنار بزنم؛ از همين ديدگاه مايه ميگيرد.به راستي وابستگي به دنيا، حلقه بندگي و نيازمندي و بردگي را بر گردن انسان مياندازد و آدمي را به زيستني مذلتبار ميكشاند. ولي آنان كه به عبوديت و خدامحوري رسيدهاند، به بصيرت و بيداري و واقعنگري دست يافتهاند. در نتيجه، با مركب استغنا و غناي نفساني همراه شدهاند و زيستني عزت مدار و سلوكي بر پايه اقتدار دارند؛ چون كسي كه دو پاي شكر و صبر را دارد، كسي كه در تمامي شرايط و در تمامي موقعيتها موضعگيري مناسب دارد، ديگر جايي براي اضطراب و تزلزل و حزن و خوف نميگذارد و معنايي به ذلت نميدهد كه امن و اقتدار و اطمينان اين وجودها، ديدني و يافتني و دوست داشتني است. كساني ذليلاند كه در متن و اوج برخورداري از دنيا، دگرگوني نعمتها و مرگ آگاهي، سرزمين وجودشان را مضطرب و متزلزل ميسازد.به هر تقدير، براي دستيابي جامعه به عدالت، نياز به سه عنصر است:«امنيت»،«ظرفيت» و «استغنا» و اين عناصر جز از كانال عبوديت و از بزرگراه بندگي فراهم نمي شود.به جهت تأمين اين عناصر است كه ظهور آن يگانه غايب از نظر به تأخير افتاده و دوران غيبت شكل گرفته است.فقدان جامعه عدالتمحور، نقيصهاي است كه شيعة منتظر بايد در پي ايجاد آن باشد؛ چون عدالت مهدوي نيازمند چنين جامعهاي است و فرهنگ شيعه بر پايه همين تفكر برنامهريزي شده است. بر پايه همين بينش است كه پيامبران الهي در مأموريت آسماني خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسانها بودهاند و ميخواستند مردم را طوري تربيت كنند كه آنان خود قسط و عدل را به پا دارند، نه آنكه به زور و قدرت حاكم به عدالت تن دهند. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»[24]. در آخر اين آيه شريفه فرمود: «ليقوم الناس بالقسط و نفرمود: ليقام الناس بالقسط». فعل «يقوم» به صورت معلوم به كار رفته، يعني با آگاهي و اراده و اختيار، قسط و عدالت را اقامه كنند، نه فعل مجهول «يقام» كه يعني آنها را به پا دارند؛ زيرا فرق است بين اين كه حاكمي خود عادل باشد و بخواهد در حكومت او عدل اجرا شود و به كسي ستم نگردد و آن كه مردم در جامعه، از نظر كمالات و درك عقلاني به جايي برسند كه خود اقامه عدل نمايند.اين عاليترين و پيشرفته ترين مدل نظام عدالتمحور است كه بر عنصر آگاهي و آزادي جامعه تكيه دارد؛ آنهم جامعهاي كه از نقطه عبوديت عبور كرده و در فضاي بندگي سير ميكند.به هر حال، امام عدالت، مأموم عدالتمدار ميخواهد و دولت عدالت، ملت عدالتخواه. در همين رابطه، حديث تأملبرانگيزي از امام باقر(ع) نقل شده است: حمران از امام باقر(ع) مي پرسد: اي كاش ميفرموديد قيام حضرت چه زماني اتفاق خواهد افتاد تا دل ما شاد گردد! امام(ع) در قالب يك حكايت پر معنا، زمان را به سه دوره تقسيم ميكند: زمان گرگ، زمان ميش، و زمان ترازو. بدين سان، حمران را متوجه اين نكته ميكنند كه تا زمان ترازو فرا نرسد، زمان حاكميت امام عدالتگستر نيز فرا نخواهد رسيد.[25] امام باقر(ع) به خوبي روشن ميسازد كه اگر مردم گرگصفت باشند، پديده غصب خلافت رخ خواهد داد. و اگر ميشصفت باشند، هرچند تمايل به بازگرداندن خلافت غصب شده دارند، عملا چنين اتفاقي نخواهد افتاد. و بالاخره اينكه اگر مردم ترازوصفت و عدالتمدار باشند، حق غصب شده امامت را به صاحب اصلي آن باز ميگردانند.در مدينه قرآني مهدوي، همه جا امنيت بر قرار ميشود.امام صادق(ع) در تفسير آية:« و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا» [26]مي فرمايد: اين آيه شريفه در باره امام زمان است. در آن زمان، چندان امنيت بر سراسر گيتي گسترده ميشود كه از هيچ چيز به چيز ديگر زيان نميرسد؛ ترس و وحشتي به چشم نميخورد؛ حتي جانوران و حيوانات در ميان مردم رفت و آمد ميكنند و به يكديگر آزاري ندارند. [27]زمينههاي تحقق عدالت اجتماعي گفتيم كه عدالت اجتماعي با عدالت افراد متفاوت است و جامعه با تحقق ويژگيهايي در روابط و نهادهاي خود، ميتواند به چنين كمالي دست يابد و اين تاج را بر تارك خود لمس نمايد. حال، سخن در اين است كه در كداميك از حوزههاي روابط اجتماعي و چگونه اين كمال جلوه ميكند؟عدالت در رفتار هر فرد جامعه با افراد ديگر و در رفتار حكومت و قوانين و برنامههاي اجتماعي با افراد جامعه، همچنين در قراردادها و رسوم اجتماعي حاكم بر روابط افراد بروز مييابد. در همة اين موارد، عدالت با يكساني رفتار در شرايط همانند، تحقق مييابد و در فرض تفاوت شرايط، تناسب رفتار، با توجه به توانايي، استحقاق و نيازها لازم است. روشن است كه با توجه به وجود چهار حوزة متفاوت براي تحقق عدالت در روابط اجتماعي، تحقق كامل عدالت اجتماعي به معناي تبلور آن در تمام اين حوزههاست. به عبارت ديگر، براي وصول به اين هدف بايد رفتار نهادها، روابط و قواعد برخاسته از متن اجتماع، يعني حكومت، قانون و برنامهها، قراردادها و رسوم اجتماعي با افراد آن جامعه عادلانه و بهدور از تبعيض باشد. رفتار عادلانه با افراد بدين معني است كه در صورتي كه دو فرد شرايط همساني دارند، به يك چشم نگريسته شوند و يكسان با ايشان برخورد شود. در صورت تفاوت شرايط، با افراد به نسبت تواناييها، استحقاق و نيازهايشان، رفتاري متناسب انجام پذيرد.عدالت در روابط ميان حكومت و مردم، رسوم و قراردادهاي اجتماعي، قانونها و برنامهها و همچنين در برخورد افراد با يكديگر تبلور مييابد. همچنين گفتيم عدالت آن است كه در شرايط همسان، رفتار يكسان باشد و در شرايط متفاوت، به تناسب تواناييها، استحقاق و نيازهاي افراد. روشن است كه ما با دو گونه رفتار مواجهيم: يكي رفتار حكومت و برنامهريزان آن با شهروندان و ديگري رفتار شهروندان با يكديگر. هر يك از اينها نقشي اساسي در تحقق يا عدم تحقق عدالت اجتماعي ايفا ميكنند و تا هنگامي كه ذهنيت، اعتقاد و عمل اينان هماهنگ با هدف ياد شده نباشد، به عينيت در آمدن آرمان عدالت ناممكن خواهد بود.از ميان رفتن رفتارهاي ناعادلانه، چه از سوي حكومت و چه از طرف مردم، به تغيير نگرش حاكمان، برنامهريزان، مديران اقتصادي و تك تك افراد جامعه بستگي دارد. اين شرايط زماني محقق ميشود كه افراد جامعه به دور از تعصبات و تبعيضها و براساس معتقدات ديني يا دست كم براساس ملاحظات انساني و عقلايي، روابط اقتصادي جامعه را براساس عدالت شكل دهند. آنچه دستگاه رهبري و هدايت جامعه براي انجام اين امر بدان نياز دارد، زدودن فساد از دستگاه اداري و داشتن توان مديريت و برنامهريزي در فعاليتهاي اقتصادي است.در صورت وجود اين شرايط، حكومت بايد امكانات توليد و فعاليت اقتصادي را در اختيار عموم قرار دهد و با برقرار كردن سياستهاي پولي و مالياتي صحيح، به هدايت و راهبري اين فعاليتها بپردازد. همچنين با ايجاد برخي سيستمها، به كنترل و تصحيح روندها و شناسايي، تغيير و جايگزيني افراد همت گمارد.امكانات توليد و فعاليت اقتصادي در سرمايه، پول و اعتبار، كالاهاي سرمايهاي و زمين منحصر نميشود؛ بلكه آموزش عمومي علوم و فنون و ايجاد امكان بهرهگيري عمومي از تكنولوژي، امنيت قضايي و تجاري، ايجاد بازارهاي مناسب براي فروش توليدات، ايجاد و كنترل روندهاي مطمئن براي توليد و توزيع و در پايان، تنظيم قواعد و قوانين مناسب براي زدودن تبعيض و بيعدالتي در توليد و تجارت و توزيع را در برميگيرد.امّا اگر آنچه گفتيم تحقق پذيرد، هنوز از عدالت اجتماعي فاصلهاي بسيار داريم؛ چرا كه توجهي به تفاوت توانايي افراد براي شركت در فعاليتهاي اقتصادي نداشتهايم. بخش وسيعي از جامعه به سبب ضعف استعدادهاي طبيعي، شرايط تحميل شدة اجتماعي، عارضهها و حوادث و يا نبودن در سن فعاليت اقتصادي، از فعاليت اقتصادي سالم ناتواناند و جمع برنامهريزي براي تحقق عدالت اجتماعي بدون توجه به اين اقشار راه به جايي نميبرد. بگذر از ما كه چنان در انديشه توسعه و دچار وسوسة قدرتيم كه بهراحتي از اين آرمان ميگذريم و استدلال ميكنيم كه توسعه، ارز و دلار لازم دارد و دلار با صادرات بهدست ميآيد و توجه و استقبال از صادرات نيز تنها با سقوط ريال ممكن است. پس براي توسعه، بايد ارزش ريال را پايين آورد، حتي اگر قيمتها افزايش يابد.همچنين براي صادرات بايد با كنترلكنندگان بازار جهاني هماهنگ بود. پس بايد با آنان كنار آمد و نان قرض داد و سخت نگرفت، حتي اگر به قيمت چشم پوشيدن از شعارها و اهداف باشد. عجيب است كه چه راحت به افزايش قيمتها حكم ميكنيم و از كنار فشار توانفرسا و خردكنندهاي كه بر اقشار ضعيف وارد ميشود، عبور ميكنيم. درست است كه با افزايش توليد ملي، امكانات كل جامعه بيشتر ميشود، ولي اين در فرض درستي سيستم توزيع، صحيح است. آيا در متن غناي كشورهاي پرقدرت غربي، فقر و فلاكت و نكبت را نميبينيم؟ مگر هميشه بايد رفت تا ديد؟ مگر نميتوان از حال و روز رفتهها درس گرفت؟ نقش نظام قضايي در تحقق عدل عدالت مهمترين نياز بشر و بزرگترين گمشده او است و راه تحقق عدالت آن است كه اركان ظلم و ستم از قلمرو حاكم و قانون دور شود. يكي از محورهاي مهم و اساسي در اين راه، پالايش نظام قضايي از ظلم و بيداد است. قاضي عادل، سيستم قضايي عدالتمدار و قانون عدل، تضمين كننده عدالت است.به همين خاطر، راه دستيابي به نظام قضايي عدالتمدار، نظارت بر سه محور پيشگفته است. اين قرآن است كه به هر سه محور توجه ويژهاي مبذول داشته و با يادآوريهاي مكرر خود به رهبران ديني، آنان را به داوري عادلانه دعوت كرده است: «واذا حكمتم بين الناس أن تحكموا بالعدل» [28]؛ «چون ميان مردم داوري كنيد، به عدالت داوري كنيد» قرآن در زمينه قانون عدل نيز آنگاه كه از اهداف رسالت سخن ميگويد، همراهي كتاب و ميزان را به عنوان قانون عدل و رمز برپايي قسط و عدل معرفي ميفرمايد.[29]در نهايت، از رسولان خود به عنوان حاكماني كه بر مدار عدل قضاوت ميكنند نام برده، چنين ميفرمايد: «فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط وهم لايظلمون».[30]بدين ترتيب، قرآن كريم برپايه عدل در حوزه قانون و شخص قاضي، ظلم و ستم را از حوزه نظام قضايي دور ساخته است.حساسيت قرآن در ايجاد نظام قضايي عدلمحور به حدي است كه به كوچكترين مسئلهاي كه منجر به برقراري عدالت در امر قضاوت شود توجه ميكند. حتي براي شهادت و گواهي، شرايطي وضع كرده و تنها گواهي صاحبان عدل را ميپذيرد: «واشهدوا ذوي عدل منكم».[31]و بر همين اساس، مؤمنان را به گواهي و شهادت عادلانه دعوت ميكند: «يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط» [32]يكي از منابع مهم كه رويّه امام مهدي را در ايجاد عدالت تبيين ميكند، نهجالبلاغه اميرمؤمنان علي(ع) است. در جاي جاي نهج البلاغه، اصل مساوات و برادري به چشم ميخورد. اين را كه همه در برابر قانون مساوياند و وابستگان به حكومت نيز مانند ديگر افراد بايد تابع قانون باشند، ميتوان از ماجراي زير به دست آورد:روزي اميرالمؤمنين به سبب تخلف يكي از جنگجويان لشكرش به نام نجاشي يمني بر وي حد جاري ساخت. يمنيها خشمگين شدند و طارق بن عبدالله را نزد حضرت علي فرستادند. پس طارق نزد او آمد و گفت: يا اميرالمؤمنين! ما تصور نمي كرديم كه اهل نافرماني و فرمانبرداري و اهل پراكندگي و اجتماع از لحاظ كيفر و مجازات در نزد واليان عادل و مردان با فضيلت برابر باشند، تا آنكه عملي را كه در حق نجاشي انجام دادي مشاهده كرديم. سينههاي ما را از كينه شعلور كردي و كار ما را پراكنده ساختي و ما را بر راهي انداختي كه تصور ميكرديم هر كس از آن راه برود، به دوزخ خواهد رسيد. علي(ع) فرمود: وانها لكبيرة الا علي الخاشعين [33]؛«آن كاري دشوار است مگر بر خاشعان». اي طارق! مگر او فردي غير از مسلمانان است؟! حرمت آنچه خدا حرام كرده بود دريد، ما هم حدي كه كفاره آن بود جاري ساختيم.خداي متعال فرموده است: «ولا يجرمنكم شنآن قوم علي ألاّ تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي»[34] ؛«دشمني قومي شما را بر آن ندارد كه به عدل رفتار نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است». پس چون شب فرا رسيد، طارق و نجاشي شبانه به جانب معاويه به راه افتادند [تا از مساوات و عدالت فرار كرده باشند].[35]در دوران امام مهدي نيز چنين سيرهاي دنبال خواهد شد. قضات ستمگر از كار معزول و رشوهگيران و سياسيكاران از دستگاه قضايي حضرت بركنار ميشوند: « . . . لينزعن عنكم قضاة السوء و ليقبضن منكم المراضين» [36]امام صادق(ع) ميفرمايد: هنگامي كه قائم آل محمد(ص) قيام كند، از پشت كعبه هفده نفر را بيرون ميآورد: پنج نفر از قوم موسي هستند كه به حق قضاوت ميكنند... و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع وصي موسي و... در عصر حضرت براي سرپرستي امر قضا از افرادي استفاده ميشود كه علاوه بر تسلط كامل بر مباني فقهي و امور قضايي، عدالتگستر نيز باشند. ابو بصير از امام صادق(ع) پرسيد: آيا جز اين گروه، افراد ديگري در پشت كعبه نيستند؟حضرت فرمود: آري، مؤمنان ديگري نيز هستند، ولي اين گروه فقها، نخبگان، حاكمان خواهند بود كه پيش رو و پشت سرشان را حضرت دست ميگذارد و مسح ميكند و در پس آن، هيچ قضاوتي بر آنان دشوار نخواهد بود.[37]مباني عدالت اجتماعيشايد بحث از حسن عدل و لزوم تحقق آن در همة روابط، به نظر غيرضروري برسد؛ ولي توجه به زاويه ورود كلام معصومين(ع) به اين بحث و شكل طرح مباني بحث عدالت اجتماعي، فضايي وسيع و ديدي عميق و جامع نسبت به مسئله به وجود ميآورد و تفاوت بحث عدالت اجتماعي در مكاتب ديگر با نگاه اسلام را نشان ميدهد.عدل يكي از پايههاي ايمان مؤمن است؛ پايهاي كه ايمان بر آن و بر صبر و جهاد و يقين استقرار مييابد و بدون هر يك از اين پايهها، پايداري و قراري نخواهد يافت. اين عدالت، خود، برخاسته از فهم، علم عميق، بهرهگيري از حكمت و برخورداري از حلم است.عدالت با چنين پايهها و ريشههايي در همة روابط انساني اثر ميگذارد و همه را بر اين اساس شكل ميدهد و اين استواء و اعتدالي كه در نفس مؤمن و روابط او تجلي ميكند، زيبايي ويژهاي به او ميبخشد و او را محبوب اهل آسمان ميكرده، در قلب اهل زمين جاي ميدهد. در اين نگاه، عدل نه صرفا دستوري اخلاقي و نه حتي يك ضرورت خشك اجتماعي، بلكه لازمة پايداري اعتقاد و ايمان و موجب محبوبيت در ميان اهل آسمان و قرب به خدا و باعث نزول رحمت حق بر فرد عادل است. ببينيد كه چه فاصلهاي است ميان ديد خشك و ملالآور مادي به عدالت اجتماعي و تصوير و شهود اين فضاي دلانگيز و معطر. جايگاهي كه نه براي بوروكراتها و قدرتطلبان، بلكه براي عارفان جذاب است؛ چرا كه ميعاد حضور است و مركب سلوك.زاوية ديگر توجه روايات به اين مسئله، اشاره به نيازهاي اساسي و همگانياست. در روايت تحفالعقول، امام صادق(ع) سه امر را نياز همة مردم ميدانند: امنيت، عدل و رفاه زندگي. تأمين اين نياز همگاني در تشريعات خداوند ملحوظ بوده است و بسياري از دستورات خداوند، در واقع، بيان چگونگي زندگي عادلانه در اجتماع است.در روايات، بيان ديگري در اين زمينه آمده است كه اشاره ميكند لازمة اصلاح مردم برخورد عادلانه با آنهاست و جز با رعايت عدل و دوري از ستم و تجاوز، نميتوان در پي تغيير و اصلاح و تربيت مردم بر آمد. پس براي رسيدن به هدف اساسي دين، يعني اصلاح و تربيت مردم، بايد سيره و روشي عادلانه داشت.در نهايت، ميتوان به آيات و رواياتي استناد كرد كه به طور مطلق و عام، ما را به رعايت عدالت امر ميكند. در برخي از اين ادله، صريحاً رعايت عدالت را ميان دوست و دشمن ، غني و فقير ، پدر و مادر و نزديكان و ديگر افراد ، در مورد كسي كه به ما ظلم كرده است و حتي حكم كردن به ضرر خودمان را لازم ميداند. تا اينجا به ادلهاي اشاره كرديم كه بر ضرورت و لزوم برقراري عدل در روابط اجتماعي دلالت داشت و همة عرصههاي روابط اجتماعي را شامل ميشد. حال به رواياتي ميپردازيم كه به اهميت و آثار عدل در هر يك از حوزههاي چهارگانة روابط اجتماعي پرداختهاند.بحث از عدالت در ((رفتار حكومت با مردم)) در روايات بسياري مورد توجه قرار گرفته است. از يكسو امام عادل در اين روايات به عظمت ياد شده است و از سوي ديگر، زشتي حكومت جائر و آثار سوء آن تصوير شده است. علي(ع) در خطبه 216 نهجالبلاغه ميفرمايد: «فليكن اميرالناس عندك في الحق سواء ... فانه ليس في الجور عوض عن العدل»؛ پس بايد در اجراي حق، امير مردم در نزد تو يكسان باشد. بهراستي عِوَضي بهجاي عدل نيست. چرا كه اگر عرصه عدل بر ما تنگ است و از آن رو به جور پناه ميبريم، بايد در انتظار تنگي بيشتري باشيم: «من ضاق عليه العدل فالجور عليه أضيق» (خطبه 15) آنكه عرصه هماهنگ و مودتزاي عدل بر او تنگ است. در جور كه درگيري، بدبيني و سياهي نفساني را بهدنبال دارد، چه خواهد يافت؟ در روايتي از رسول خدا نقل شده است كه:«اوّل من يدخل النار امير (متسلّط)لم يعدل» آنكه آتش ظلم ميافروزد، اوّل خود به سياهي آن دچار شده، در آتش آن خواهد سوخت. ابزار عدلابزار عدالت در قرآن به شكلي كاملا روشن تبيين شده است. خداوند متعال در آية بيست و پنج سوره حديد از اين ابزار سخن ميگويد. حربه اوليه تمامي پيامبران براي ايجاد قسط و عدل را كار فرهنگي، يعني ايجاد بينات و روشنگري به شمار آورده، ميفرمايد:« لقد ارسلنا رسلنا بالبينات». آنگاه با توجه به اهميت قانون عدل، از كتاب و ميزان سخن به ميان ميآورد: «وانزلنا معهم الكتاب و الميزان» و در مرحله سوم، از قدرت سلاح و نيروي نظامي با تعبير وانزلنا الحديد فيه بأس شديد ياد كرده است.[38]امام باقر(ع) با توجه به اهميت سه عنصر فوق براي ايجاد عدالت ميفرمايد: «امامي كه قرآن، دانش و سلاح نزد اوست از ماست»[39]در اين روايت، از اجراي عدالت بحث شده است؛ زيرا پيشوايي ميتواند به طور كامل قسط و عدل را در جامعه اجرا و جامعه را به سوي كمال رهبري كند كه سه نيروي: «دانش» ، «قانون »و «قدرت» را داشته باشد. دانشي كه بتواند به وسيله آن فرهنگ سازي كند. قانوني كه عموم انسانها آن را نصب العين خود قرار دهند و قدرت و اسلحهاي كه معاندان و موانع رشد آدمي را از سر راه بردارد.چگونگي سرايت بيعدالتينكتة مهمي كه در اين بحث بايد بدان توجه كنيم، ارتباط حوزههاي مختلف روابط اجتماعي است. اين ارتباط موجب گسترش بيعدالتي از يك حوزه به حوزة ديگر ميشود و فساد را در يك جا راكد نميگذارد.شايد اشاره به برخي نمونهها در اين خصوص، بحث را واضحتر كند:جامعة مسلمانان پس از پيامبر نمونة مناسبي در اين مورد است. رفتار حكومت پيامبر با مردم، بهترين نمونة عدالت اجتماعي در حوزة برخورد حكومت با مردم است. برنامهها و قوانين از سرچشمه عدل صادر شده است و روابط مردم با يكديگر و روابط هر فرد با ديگران تا حد زيادي تغيير يافته و تعديل شده است. امّا برخوردهاي تبعيض آميز و ناعادلانة شيخين و عثمان با مردم بهتدريج در همة روابط اجتماعي اثر گذاشت و شكل اين روابط را همسان روابط جاهلي نمود . اين بدان سبب بود كه بيعدالتي از يك حوزه به حوزههاي ديگر منتقل گرديد. بهگونهاي كه حتي پس از تغيير حكومت و بازگشت آن به جايگاه اصلياش، امام علي(ع) با جامعهاي روبهرو بود كه تاب عدل حكومت را نداشتند و چنان با روابط تازه خو كرده بودند كه در برابر شيوة عادلانه امام ميايستادند و حتي ميجنگيدند.گاهي منشأ شيوع بيعدالتي در قوانين و يا حتي قراردادهاي اجتماعي و عرف است؛ مثلاً در جوامعي كه همه يا بخشي از مناصب مهم حكومتي با انتخاب مردم به افراد تفويض ميگردد، اگر امكانات مادي برخي داوطلبان بتواند دخالت مؤثري در تصميمگيري مردم داشته باشد و با تبليغات، موفق به جلب آرا گردند، بايد منتظر بود تا به تدريج، قدرتهاي اقتصادي آن جامعه به قدرتهاي سياسي بدل گردند و اهداف و برنامههاي حكومت را تحت تأثير مطامع خويش قرار دهند، آنها حتي ميتوانند حكومتهاي عدل را ساقط كنند و حكومتي متناسبتر با مقاصد خود را بر سر كار آورند.عزت مسلمانان و عدالت اجتماعيپيام رسول(ص) تحفهاي از سرچشمة نور است. تحفهاي از نور كه آدمي را از ظلمتها بيرون ميبرد و با خود و جايگاهش در هستي و با هستيآفرين آشنا ميكند و او را از خسارت جهل ميرهاند. اين هدايت براي همة انسانها به سوي رشد است. دعوت رسول(ص) همة مخاطبان را بر سر دو راهي انتخاب قرار ميدهد اجابت دعوت او، يا همراهي با شيطان و پذيرش دعوتش اينگونه است كه ايمان و كفر شكل ميگيرد و دستهبندي آغاز ميشود.كفر پس از هدايت تحقق مييابد و ناآگاه و جاهل كافر نيست. كفر به معناي انكار و عدم پذيرش، پس از علم به حقانيت دعوت است. در روايات آمده است كه «انّما يكفر اذا جحد » با ححود، يعني با انكار و عدم پذيرش پس از آگاهي است كه كفر محقق ميگردد و نميتوان مردم را بدون وصول دعوت و اتمام حجت، به مؤمن و كافر تقسيم كرد. اهل كتاب نيز در شمار مخاطبان دعوت رسول خدا(ص) هستند و مشمول هدايت او. تا بينات عرضه نشده و حرفها بيان نگرديده باشد، تقسيم و جداسازي صورت نميگيرد. رفتار رهبري و مسلمانان با اهل كتاب در شروع دعوت و پس از اتمام حجت، متفاوت خواهد بود.خداوند متعال فرمود: «وقولوا للناس حسنا». اين آيه در مورد اهل كتاب نازل شده است. رفتار با اهل كتاب، همانند رفتار با ديگر مردم، جز به نيكي و خير نيست؛ امّا اين رفتار آرام، دائمي نخواهد بود. پس از آنكه بينات عرضه شد، راهها مشخص گرديد و چيزي جز لجاجت و عناد باقي نماند، شكل رفتار تغيير مييابد. آري، اين آيه كه بر نرمش با اهل كتاب دلالت ميكرد، با اين گفتة خداوند متعال كه: «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله...» نسخ گرديد.نسخ در اينجا به معناي الغاي تشريع و قانون اوّل نيست؛ بلكه به معناي منتفي شدن شرايط زماني اجراي حكم اوّل است. حكم اوّل مخصوص ابتداي دعوت است و پس از اتمام حجت و تن ندادن گروهي از مردم به نداي دعوت، حكم متفاوتي براي شرايط تازه قرار داده شده است. حال بايد با اين گروه كه به دشمنان و مخالفان داخلي بدل شدهاند، برخوردي تازه كرد. اينان بايد در جايگاه پستتر اجتماعي جاي بگيرند و بدان تن در دهند. تحت فشار اقتصادي قرار بگيرند و توانايي و تسلط مؤمنان را احساس كنند. در آية 29 سورة توبه آمده است: «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله ولاباليوم الاخر ولايحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لايدينون دين الحق من الذين اوتواالكتاب حتي يؤتوا الجزية عن يدٍ و هم صاغرون» آناني از اهل كتاب كه نه به خدا ايمان ميآورند و نه به روز آخرت و نه به محدوديتها و منبعهاي خدا و رسول تن ميدهند و نه اطاعت از دين حق ميكنند، قتال كن تا هنگاميكه با احساس تسلط و قدرت برتر شما تن به پرداخت جزيه دهند و به منزلت پست اجتماعي راضي شوند.اين روحهاي سركش و معاند، هنگامي كه در موضع ضعف و تحت فشار قرار بگيرند، از اين ذلت رنج ميبرند و شكسته ميشوند. در اين حالت، آمادگي بيشتري براي تأمل در آنچه با غرور و گردنفرازي و عناد از آن روبرگردانده بودند، مييابند.گرامي داشتن اهل حق و ذليل كردن دشمنان از نظر آثار اجتماعي و تربيتي نيز قابل توجه و تأمّل است. روشن است كه تشويق و تكريم مؤمنان، يعني آن كساني كه با درك حقانيت رسول با او همراه شدند، هم تقويت و دلگرمي بيشتر آنان را بهدنبال دارد و هم در ساير افراد، تأثير مثبتي بهجاي ميگذارد. از سوي ديگر، تحميل منزلت پست اجتماعي و خوار كردن آگاهان سركش، زمينة خوبي براي بازگشت آنهاست. در روايت زراره به اين نكته ظريف اشاره شده است. زرارة از امام صادق(ع) از ميزان جزيهاي كه بر اهل كتاب بسته ميشود سؤال ميكند و اينكه آيا اندازه و مقداري بهعنوان حداكثر مبلغ جزيه تعيين شده است يا خير.امام در پاسخ ميفرمايد اين امر به دست امام است كه از هر فرد ذمي با توجه به ميزان اموال او تا حدي كه امكان تحمّل آن را دارد جزيه بگيرد؛ چرا كه اينان مردماني هستند كه اين مال را در عوض اينكه كشته نشوند و يا به قيد بردگي در نيايند ميپردازند. پس جزيه تا حدي كه تاب تحمّل آن را دارند، از ايشان گرفته ميشود تا آنكه مسلمان شوند. خداوند تبارك و تعالي فرموده است: «حتي يعطوا الجزية عن يدوهم صاغرون». چگونه كسي را كه بهراحتي و بدون احساس فشار جزيه را ميپردازد ميتوان «صاغر» دانست يا گرفتن جزيه بايد بهگونهاي باشد كه او از اين تحميل، احساس ذلت كند و از آن رنج ببرد و در نتيجه، مسلمان شود.نتيجه گيري :در حكومت امام زمان(ع) همه حقوق حقه و طبيعي موجود و در حال اجرا ابقا خواهد شد و نقص آن مقررات ملي و جهاني با وضع مقررات جديد الهي كامل خواهد گرديد. ما نميدانيم مرزهاي حقوقي و سياسي ملتها چه وضعي خواهند داشت و آيا معناي حكومت جهاني واحد آن است كه تمام پهنه عالم مانند يك استان خواهد شد يا اينكه با حفظ اصول مقررات از طرف امام(ع) ـ كه رهبري جهان را خواهد داشت ـ ملل كنوني عالم ميتوانند ويژگيهاي اجتماعي مفيد خود را حفظ كنند. مثلاً به اصطلاح به صورت فدراتيو (يا استاني) زير سايه امام زندگي نمايند.قدر مسلم آن است كه عدالت اجتماعي ـچه در سطح كوچك شهري و ملي و چه در سطح جهاني و منطقهاي ـ به خوبي به مرحله عمل و اجرا خواهد رسيد. ممكن است تكامل فكري و فرهنگي مردم جهان ـ كه در حديث از آن به كمال عقول بشر (و نه تنها مسلمانان )تعبير شده ـ سبب شود كه خود مردم جهان داوطلبانه و خودبهخود، مرزهاي سياسي، فرهنگي و نژادي را بردارند. حكومت الهي امام زمان مسلماً با اين درخواست مردم موافقت خواهد داشت.ميدانيم اصولي مانند اصل همزيستي برادرانه، اصل احترام به ارادة انسان و اصل مصلحت، در اسلام و حكومت مهدي(ع) پذيرفتني خواهد بود. از اينرو، اگر خير و مصلحت خود مردم به سبب اختلافات طبيعي و جغرافيايي ـ نه نژادي و عقيدتي ـ در نوعي استقلال بهصورت حكومت يا دولتي تابع اصول عام اسلامي باشد، شايد بتوان گفت كه بعضي از انواع دولتها ممكن است باقي بمانند، ولي آنچه كه به نظر نزديكتر به واقعيت ميرسد، هماناست كه پيش از اين گفتيم؛ بر حسب ظاهر روايات، بشر در يك تحول و تجربه در آن دوران به جايي خواهد رسيد كه زير بار هيچ حكومتي ـ به هر شكل ـ جز حكومت حضرت مهدي(ع) نخواهد رفت.از اين جا ميتوان پاسخ پرسش ششم را هم دانست.«مصلحت» ابعاد مشترك معنوي بسيار و اقسام فراواني دارد. همين تعدد معنا اين خطر را دارد كه ميتوان از آن در مغالطات استفاده كرد. يكبار مصلحت، بهمعناي نفع يا خير يا دفع ضروري شخصي است كه به شخص يا اشخاص مربوط ميشود و گاهي همين خواص براي جامعه و مصلحت عام است. گاهي كوتاه مدت و گاهي دراز مدت است. گاهي مصلحت، بااصول شريعت يا قوانين اساسي و مهم تباين كلي دارد و گاهي به صورت عناوين ثانويه و اضطرار و نظم آن، در ميآيد. هر يك از اين اقسام حكم و موقعيتي دارد.از مجموعه آثار و روايات مربوط به دوران قيام حضرت مهدي(ع)، چنين بر ميآيد كه محظورات و موانع اجتماعي و سياسي كه معمولاً بهسبب انصراف از قوانين و اصول به اموري تحت عنوان مصلحت ميشود، در آن دوران وجود نخواهد داشت. بنابراين، بهانهاي براي عدول از قوانين اجراي عدالت به دليل مصلحتهاي اتفاقي و موقعي موجود نخواهد بود. مصلحت و كل المصلحه همان اجراي قانون عام الهي؛ يعني عدل و قسط است و رودربايستي در آن روزگار وجود نخواهد داشت.از قضايايي كه درباره برخورد امام(ع) بادشمنان بشر و مانعان عدالت در آثار و روايات آمده، چنين بر ميآيد كه بخشي از دوران آن امام به درگيري و نابودي پايگاه هاي ستم و فساد خواهد گذشت. بديهي است، بشري كه خداوند در سوره عصر قسم ميخورد كه در خسران است، به اين سادگيها اصلاح و تسليم حكومت عدل الهي نخواهد شد، امّا چگونگي و طول مدت و اندازه آن براي ما معلوم نيست. والعلم عندالله.پي نوشت : [1] . كاظمي، عدالت در انديشه سياسي اسلام، ص 27.[2] . تفسير صافي، ذيل آيه 7 الرحمن.[3] . المفردات في غريب القرآن، المكتبة المرتضوي، تهران، ص 325 .[4] . همان. براي مطالعه بيشتر ر.ك: سجادي، فرهنگ علوم فلسفي و كلامي، ص 470 ؛ عدل الهي، صص 59 – 63.[5] . «العدل يضع الامور مواضعها...» نهج البلاغه، حكمت437.[6] . نحل، 90.[7] . طلاق، 7.[8] . بقره، 286.[9] . علي صفائي حائري، از معرفت ديني تا حكومت ديني، صص 53 و 54.[10] . جمشيدي، نظريه عدالت، ص 124.[11] . بحار، ج 78 ، ص 83.[12] . غرر الحكم، ص407 . [13] . همان ص 67 .[14] . فاطر، 43.[15] . لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم.[16] . لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط، حديد،25. [17] . انا سمعنا قرآناَ عجباَ يهدي الي الرشد، جن، 1 .[18] . شوري، 15.[19] . اعراف، 29.[20] . « ان الله يأمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي...» نكته قابل توجه در اين آيه، اين است كه فردي از مؤمنان يا انسانها مورد خطاب قرار نگرفته و اين، نشان دهنده جامعيت و فراگيري و وسعت افق خطاب اين آيه است.[21] . نحل،90.[22] . قرآن كريم در آيه 83 سوره بقره قبل از دستور به عدل و احسان، مسئله عبوديت را مطرح ميكند و بدين ترتيب، رابطه منطقي و عقلاني بين عبوديت و عدل و احسان را به تصوير ميكشد.[23] . نهج البلاغه، خطبه33.[24] . حديد، 25.[25] . ماهنامه موعود، ش 35، ص 30، به نقل از كافي، ج 8 ، ص 362.[26] . ثلاثة يحتاج الناس طرا اليها: الأمن و العدل و الخصب؛ سه چيز است كه همه مردم به آن نياز دارند: امنيت، عدالت و رفاه ؛ حراني، تحفالعقول، ص 236.[27] . علي(ع): «الفقر الموت الاكبر» [نهج البلاغة، حكمت 163] و درجايي ديگر: «يا بني، اني اخاف عليك الفقر فاستعذ بالله منه فانّ الفقر منقصة للدين مدهشة للعقل داعية للمقت»، همان، حكمت 319.[28] . نساء، 58؛ و در سوره مائده،42 نيز بدين مضمون آمده است: وان حكمت فاحكم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين.[29] . لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط ؛حديد، 25.[30] . يونس، 47.[31] . طلاق، 2؛ و در سوره مائده، 95 نيز بدين مضمون آمده است: فجزاء مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم.[32] . مائدة، 8.[33] . بقرة45.[34] . مائدة، 8.[35] . مجله گل نرگس، ص 53، مهرماه 81.[36] . بحار ، ج 51، ص 120.[37] . ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 202. امام باقر(ع) در همين زمينه ميفرمايد: ((در روزگار مهدي(ع) به اندازهاي به شما حكمت و فهم داده خواهد شد كه يك زن در خانهاش، بر طبق كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) قضاوت ميكند))، بحار، ج52، ص352.[38] . حديد، 25.[39] . طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 178.منابع :قرآن كريم نهج البلاغهالمفردات في غريب القرآن، المكتبة المرتضوي، تهران.بحار ، ج 51.بحار، ج 78 ..تفسير صافي.جمشيدي، نظريه عدالت.سجادي، فرهنگ علوم فلسفي و كلامي.صفائي حائري، علي، از معرفت ديني تا حكومت ديني.طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 178.غرر الحكم كاظمي، عدالت در انديشه سياسي اسلام.ماهنامه موعود، ش 35.مجله گل نرگس، مهرماه 81.منبع: کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویتتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 614]
صفحات پیشنهادی
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت نويسنده: مهدي زارع، عبدالصمد دولاح چكيده :آنچه بر پايه محكمي استوار نباشد دوام نخواهد آورد، فرو خواهد ريخت و در هم خواهد شكست بدون ...
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت نويسنده: مهدي زارع، عبدالصمد دولاح چكيده :آنچه بر پايه محكمي استوار نباشد دوام نخواهد آورد، فرو خواهد ريخت و در هم خواهد شكست بدون ...
توجه به مباني ديني موجب تحقق عدالت مي شود
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت - اضافه به علاقمنديها با روشن شدن مفهوم و زمينههاي تحقق، به مباني عدالت اجتماعي خواهيم پرداخت و ريشههاي ... در سيره وتاريخ رهبران ...
تحقق و تجلي عدالت در حضور مهدويت - اضافه به علاقمنديها با روشن شدن مفهوم و زمينههاي تحقق، به مباني عدالت اجتماعي خواهيم پرداخت و ريشههاي ... در سيره وتاريخ رهبران ...
مهدویت و عدالت
مهدویت و عدالت نويسنده: اعظم بطیاری، زهرا ملک چکيده:مهدويت مكتبي است كه ... کرده و به حضور او رسيده است پس در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي بکوشيد تا ... و اين خود حکايت از نقش چنين مردمي و چنين اصحابي در تحقق عدالت مهدوي دارد. ... اما در صدها روايت، سخن از عدالتگستري او مطرح شده و از آن بزرگوار به عنوان مظهر و تجلي كامل عدالت ...
مهدویت و عدالت نويسنده: اعظم بطیاری، زهرا ملک چکيده:مهدويت مكتبي است كه ... کرده و به حضور او رسيده است پس در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي بکوشيد تا ... و اين خود حکايت از نقش چنين مردمي و چنين اصحابي در تحقق عدالت مهدوي دارد. ... اما در صدها روايت، سخن از عدالتگستري او مطرح شده و از آن بزرگوار به عنوان مظهر و تجلي كامل عدالت ...
احمدي نژاد در همايش دكترين مهدويت: تحقق حاكميت منجي موعود در ...
14 آگوست 2008 – احمدي نژاد در همايش دكترين مهدويت: تحقق حاكميت منجي موعود در گرو ... براي رفع ظلم و برپايي عدالت مجاهدت كنيم و اگر دلها و ارادهها تغيير كنند، ظهور آخرين ولي خدا تحقق خواهد يافت. ... وي افزود:تجلي اسماءالهي در انسان حركت او به سوي قلههاي كمال است و اين .... مهدويت گزارشي در خصوص برپايي همايش مذكور ارايه كرد و با حضور ...
14 آگوست 2008 – احمدي نژاد در همايش دكترين مهدويت: تحقق حاكميت منجي موعود در گرو ... براي رفع ظلم و برپايي عدالت مجاهدت كنيم و اگر دلها و ارادهها تغيير كنند، ظهور آخرين ولي خدا تحقق خواهد يافت. ... وي افزود:تجلي اسماءالهي در انسان حركت او به سوي قلههاي كمال است و اين .... مهدويت گزارشي در خصوص برپايي همايش مذكور ارايه كرد و با حضور ...
احمدي نژاد در همايش دكترين مهدويت: تحقق حاكميت «منجي موعود» در ...
16 آگوست 2008 – و برپايي عدالت مجاهدت كنيم و اگر دلها و اراده ها تغيير كنند، ظهور آخرين ولي خدا تحقق مي يابد. ... را بر عهده دارد و همه خوبيها به واسطه وجود نازنين آن حضرت تجلي مي يابد. ... مهدويت گزارشي در خصوص برپايي همايش مذكور ارائه كرد و با حضور ...
16 آگوست 2008 – و برپايي عدالت مجاهدت كنيم و اگر دلها و اراده ها تغيير كنند، ظهور آخرين ولي خدا تحقق مي يابد. ... را بر عهده دارد و همه خوبيها به واسطه وجود نازنين آن حضرت تجلي مي يابد. ... مهدويت گزارشي در خصوص برپايي همايش مذكور ارائه كرد و با حضور ...
در آيين افتتاحيه همايش «دكترين مهدويت»رئيس جمهور در آيين ...
سنت الهي اين است كه اگر ملتها امري را بخواهند، محقق ميشود و تحقق اين امر نيازمند ... تشكيل حكومتي جهاني با يك قانون كه براساس عدالت روابط بين انسان ها را تنظيم كند، يك ... احمدي نژاد يادآورشد: تجلي كامل اسماء الهي در همه انسانها فقط و فقط در حاكميت انسان ... رئيس جمهور درباره زمان حضور نيز ابراز كرد: اين اتفاق مبارك زماني خواهد افتاد كه ...
سنت الهي اين است كه اگر ملتها امري را بخواهند، محقق ميشود و تحقق اين امر نيازمند ... تشكيل حكومتي جهاني با يك قانون كه براساس عدالت روابط بين انسان ها را تنظيم كند، يك ... احمدي نژاد يادآورشد: تجلي كامل اسماء الهي در همه انسانها فقط و فقط در حاكميت انسان ... رئيس جمهور درباره زمان حضور نيز ابراز كرد: اين اتفاق مبارك زماني خواهد افتاد كه ...
ابعاد عرفاني و سياسي مهدويت در انديشه امام خميني(رحمت الله علیه)
ابعاد عرفاني و سياسي مهدويت در انديشه امام خميني(رحمت الله علیه)-ابعاد عرفاني و ... در نظر امام تجلي تام حقيقت اسم اعظم بر پيامبر و اهل بيت او بوده است زيرا تنها آنها .... از اين در خصوص تداوم راه انبياء براي تحقق عدالت توسط حضرت مهدي ميگويد:«هر ..... بالاخص دينداران خود اشراف دارد، و ما از حضور مستقيم و بهرهمندي از فيض حضوري آن ...
ابعاد عرفاني و سياسي مهدويت در انديشه امام خميني(رحمت الله علیه)-ابعاد عرفاني و ... در نظر امام تجلي تام حقيقت اسم اعظم بر پيامبر و اهل بيت او بوده است زيرا تنها آنها .... از اين در خصوص تداوم راه انبياء براي تحقق عدالت توسط حضرت مهدي ميگويد:«هر ..... بالاخص دينداران خود اشراف دارد، و ما از حضور مستقيم و بهرهمندي از فيض حضوري آن ...
دکترین مهدویت و فلسفه تاریخ هگل
دکترین مهدویت و فلسفه تاریخ هگل نويسنده:محمد پزشکی ایده مهدویت در اندیشه ... تحقق چنین مدینهای، قطعی و سنتی الهی محسوب میشود که وضعیت جدیدی دارد؛ جامعه ... و جهان، طبیعت، سیاست، حکومت، اقتصاد، رفاه، عدالت، ادراک، آموزش و طعم زندگی، ... به این ترتیب، غایت و مراد خلقت انسان، در ساحت وجودی انسان کامل شکل میبندد و حضور او ...
دکترین مهدویت و فلسفه تاریخ هگل نويسنده:محمد پزشکی ایده مهدویت در اندیشه ... تحقق چنین مدینهای، قطعی و سنتی الهی محسوب میشود که وضعیت جدیدی دارد؛ جامعه ... و جهان، طبیعت، سیاست، حکومت، اقتصاد، رفاه، عدالت، ادراک، آموزش و طعم زندگی، ... به این ترتیب، غایت و مراد خلقت انسان، در ساحت وجودی انسان کامل شکل میبندد و حضور او ...
چهارمين همايش بين المللي دكترين مهدويت برگزار شد
15 آگوست 2008 – چهارمين همايش بين المللي دكترين مهدويت برگزار شد-چهارمين همايش بين المللي دكترين ... جمهور گفت: براي تحقق حكومت مهدوي در جهان، نيازمند تغيير و اصلاح هستيم و ... متعال انسان را ظرف تجلي اسماء خود قرار داده است، اظهار داشت: خداوند اسماءحسني خود ... قانون و عدالت روابط انسان ها را تنظيم كند ضرورتي قطعي و حتمي است.
15 آگوست 2008 – چهارمين همايش بين المللي دكترين مهدويت برگزار شد-چهارمين همايش بين المللي دكترين ... جمهور گفت: براي تحقق حكومت مهدوي در جهان، نيازمند تغيير و اصلاح هستيم و ... متعال انسان را ظرف تجلي اسماء خود قرار داده است، اظهار داشت: خداوند اسماءحسني خود ... قانون و عدالت روابط انسان ها را تنظيم كند ضرورتي قطعي و حتمي است.
مهدويت در رسانه ي ملي
مهدويت در رسانه ي ملي نويسنده: نغمه خليل بيگي درآمد انتظار امام عصر (عج) را در جامه ي ... با توجه به يافتههاي اين تحقيق پيشنهاد ميگردد برنامههايي از اين دست با سود جستن از ... در جامعه تجلي يابد. ... نمادي كه عامل عدالت خواهي و ظلم ستيزي جوامع شيعه در طول تاريخ بوده است. ..... مراسم عزاداری شام غریبان در حضور رهبر انقلاب+تصاویر.
مهدويت در رسانه ي ملي نويسنده: نغمه خليل بيگي درآمد انتظار امام عصر (عج) را در جامه ي ... با توجه به يافتههاي اين تحقيق پيشنهاد ميگردد برنامههايي از اين دست با سود جستن از ... در جامعه تجلي يابد. ... نمادي كه عامل عدالت خواهي و ظلم ستيزي جوامع شيعه در طول تاريخ بوده است. ..... مراسم عزاداری شام غریبان در حضور رهبر انقلاب+تصاویر.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها