پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850992950
اجداد پیامبر همگى موحد بودند
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اجداد پیامبر همگى موحد بودند ملا محمد باقر مجلسى(ره)در بحار الانوار فرموده: «اتفقت الامامیة رضوان الله علیهم على ان والدى الرسول و کلاجداده الى آدم علیه السلام کانوا مسلمین بل کانوا من الصدیقین،اما انبیاء مرسلین او اوصیاء معصومین،و لعل بعضهم لم یظهر الاسلاملتقیة او لمصلحة دینیة» (1)یعنى-شیعه امامیه متفقا گفتهاند که پدر و مادر رسولخدا و همهاجداد آن بزرگوار تا به آدم ابو البشر همگى مسلمان(و معتقدبخداى یکتا)بوده و بلکه از«صدیقین»بودهاند که یا پیامبرمرسل و یا از اوصیاء معصومین بودهاند،و شاید برخى از ایشانبخاطر تقیه یا مصالح دینى دیگرى اسلام خود را اظهارنکردهاند.و شیخ طبرسى(ره)در مجمع البیان در مورد«آزر»که درقرآن بعنوان پدر ابراهیم نامش ذکر گردیده گوید:«ان آزر کان جد ابراهیم علیه السلام لامه،او کان عمه من حیث صح عندهم ان آباء النبی-صلى الله علیه و آله-الى آدم کلهم کانواموحدین،و اجمعت الطائفة على ذلک...» (2)یعنى-اصحاب ما-علماء شیعه-گفتهاند که«آزر» جدمادرى ابراهیم علیه السلام و یا عموى آنحضرت بوده چون اینمطلب نزد آنها ثابتشده که پدران رسول خدا-صلى اللهعلیه و آله-تا آدم همه شان موحد بودهاند،و طائفه شیعه بر اینمطلباجماع دارند...و چنانچه مشاهده مىکنید در گفتار این دو عالم بزرگوار شیعهادعاى اجماع و اتفاق بر اینمطلب شده و بلکه اینمطلب نزددانشمندان اهل سنت نیز معروف بوده که فخر رازى در تفسیر خودگوید:«...و قالت الشیعه:ان احدا من آباء الرسول-صلى الله علیه و آلهو اجداده ما کان کافرا...» (3)یعنى-شیعه گفتهاند که احدى از پدران رسول خدا و اجدادآنحضرت کافر نبودهاند...و از اینکه بطور عموم اینمطلب را به شیعه نسبت میدهد چنیناستفاده میشود،که این مطلب از مسائل مورد اتفاق و اجماع شیعهبوده همانگونه که از مرحوم مجلسى و شیخ طبرسى نقل کردیم.و اما دانشمندان اهل سنتولى در میان علماء اهل سنت در این باره اختلاف زیادىاست،و جمعى از آنها مانند سیوطى و برخى دیگر همانند شیعهعقیده دارند که پدر و مادر رسولخدا و اجداد آنحضرت همگىموحد بودهاند،و بخصوص سیوطى در اینباره بطور تفصیل سخنگفته و این مطلب را از نظر عقل و نقل به اثبات رسانده (4) ،و جمعىنیز آنها را و حتى عبد الله پدر آنحضرت را کافر و مشرکدانستهاند (5)برخى از دلیلهاى نقلى بر این مطلبو گاهى دیده مىشود که براى اینمطلب به این آیه شریفه نیزاستدلال شده که خداى تعالى فرموده:«و توکل على العزیز الرحیم،الذی یراک حین تقوم،و تقلبک فیالساجدین...» (6)و بر خداى مقتدر و مهربان توکل کن،آن خدائى که تو رادر هنگامى که به نماز مىایستى مىبیند،و به کشتنت در میان سجده کنندگان،که بر طبق پارهاى روایات و استدلال برخى ازاهل تفسیر آمده که منظور از«تقلب در میان ساجدان»دورانتحول رسول خدا از صلبهاى شامخ و رحمهاى پاک است،و از اینآیه استفاده میشود که اجداد آنبزرگوار همگى موحد و ساجد درپیشگاه خداى تعالى بودهاند.و روایتى هم در اینباره از رسول خدا-صلى الله علیه و آله-نقلشده که فرمود:«لم ازل انقل من اصلاب الطاهرین الى ارحام الطاهرات» (7)یعنى پیوسته من منتقل شدم از صلبهاى مردان پاک بهرحمهاى زنان پاک...و در روایتى نیز که در مجمع البیان طبرسى(ره)پس ازعبارتى که قبلا ذکر شد آمده اینگونه است که رسول خدا(صلی الله علیه واله)فرمود:«...لم یزل ینقلنى الله من اصلاب الطاهرین الى ارحامالمطهرات،حتى اخرجنى فی عالمکم هذا،لم یدنسنى بدنسالجاهلیة».یعنى پیوسته خداوند مرا از صلبهاى مردان پاک به رحمهاى زنان پاک منتقل کرد تا وقتى که در این عالم شما وارد کرد و بهچرکیهاى جاهلیت آلودهام نکرد.و در زیارت وارث در باره امام حسین علیه السلام نوهرسولخدا(صلی الله علیه واله) نظیر همین عبارت را میخوانیم:«اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخة و الارحامالمطهرة،لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهماتثیابها»ولى باید گفت:اثبات این مطلب از روى این تفسیرو روایت کار دشوارى است زیرا این اثبات،فرع بر صحتروایاتى است که در تفسیر این آیات وارد شده و هم چنین فرع برصحت این روایت نبوى است که اثبات آن نیز مشکل و قابلخدشه است چنانچه منظور از صلبهاى طاهر و رحمهاى مطهره نیزممکن است پاکى و طهارت مولد در برابر ازدواجهاى ناصحیحو شبههناک و سفاح زمان جاهلیتباشد،و از تعبیر«دنسجاهلیت»نیز ظاهرا همین معنى استفاده مىشود (8) ،و بنابر اینمهم براى ما در اینجا،همان اجماع و اتفاقى است که در گفتارعلماى اعلام و دانشمندان بزرگوار ما آمده است.پارهاى اشکالات بر این مطلبیکى از اشکالهائى که بر اینمطلب شده این اشکال است کهچگونه مردان موحدى مانند عبد المطلب و قصى بن کلاب نامفرزندان خود را عبد مناف،و عبد العزى گذاردهاند... (9)و چنانچه میدانیم«مناف»و«عزى»نام دو بتبوده است؟ولى با توجه به اینکه مسئله نامگذارى در گذشته و بلکههم اکنون نیز غالبا بدست مادران و یا مادر بزرگان و یا بزرگقبیله و یا دیگران انجام میشده و در بسیارى از موارد پدران چنداندخالتى نداشتهاند،و یا زیاد دیده شده که پدر و مادر براى فرزندنامى انتخاب کردهاند ولى همان فرزند در میان مردم به نامدیگرى مشهور شده و همان نام مشهور روى او مانده است،چنانچه در باره خود عبد المطلب آمده است که نامش«شیبة الحمد»بود (10) ولى چون در وقت ورود به مکه پشتسر عمویشمطلب بر شتر سوار بود مردم خیال کردند او بنده مطلب است کهاو را از یثرب خریدارى کرده و به مکه آورده است-بشرحى کهدر زندگانى رسولخدا(صلی الله علیه واله)نوشتهایم- (11)و یا در باره خود عبد مناف در تاریخ آمده که نام اصلى او«مغیرة»بوده ولى مادر و یا کسان او نامش را«عبد مناف»گذاردهاند.و ما هم اکنون پس از گذشت قرنها از ظهور اسلام،و با همهسفارشهائى که در باره نام گذارى و اهمیت آن از طریق ائمهبزرگوار و رهبران الهى شده است مىبینیم هنوز در مسئلهنام گذارى دقت نمىشود،و روى چشم و هم چشمى و رسومو سنتهاى محلى،و به تعبیر ساده نامهاى«من درآورى»نامهاىبى معنى و غلطى مثل«شمس على» و «چراغعلى» و«زلفعلى»و امثال آنها روى فرزندان خود مىگذارند که بدون توجه بهمعنى آنها این نامها را روى بچهها نهادهاند...اشکالى دیگربارى این سئوال و اشکال چندان مهم نیست که ما وقتخودو شما را روى جواب آن زیاد بگیریم،و در اینجا اشکال دیگرىاست که لازم است قدرى روى آن بحث و تحقیق شود و آن ایناشکال است که ظاهر قرآن کریم مخالف با این اجماع و اتفاقاست.زیرا در قرآن نام پدر ابراهیم-که یکى از اجدادرسولخدا(صلی الله علیه واله)است-«آزر»ذکر شده و او به صریح آیات قرآنىمرد بت پرستى بوده که ابراهیم پیوسته با او در اینباره محاجه میکرد.بحث در باره «آزر» و ارتباط او با ابراهیم خلیل علیه السلاماین اشکال را با توضیح بیشترى اینگونه طرح کردهاند کهدر قرآن کریم در چند جا نام«آزر»بت پرست و طرفدار بعنوانپدر ابراهیم ، و در برخى از جاها نام پدر ابراهیم بعنوان شخصبت پرست و مدافع بت پرستى که ابراهیم را در مبارزهاش با اینمرام مورد تهدید و مؤاخذه قرار داده است آمده مانند این آیات:« و اذ قال ابراهیم لابیه آزر اتتخذ اصناما آلهة،انی اراک و قومک فیضلال مبین» (12)« و اذکر فی الکتاب ابراهیم انه کان صدیقا نبیا ، اذ قال لابیهیا ابت لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر و لا یغنى عنک شیئا» (13)«و اتل علیهم نبا ابراهیم،اذ قال لابیه و قومه ما تعبدون،قالوا نعبداصناما فنظل لها عاکفین...» (14)و آیات دیگرى نظیر آیات فوق (15) که پدر ابراهیم علیه السلامرا-که در یکجا یعنى در همان سوره انعام نامش را« آزر»ذکر کردهاست-بعنوان مردى بت پرست،و طرفدار بت نام برده،و بلکهدر سوره مریم بدنبال آیات فوق از زبان پدر ابراهیم نقل شده کهبا او بمحاجه پرداخته و در پایان ابراهیم علیه السلام را سرزنشو تهدید کرده و میگوید:«...قال اراغب انت عن الهتى یا ابراهیم.لئن لم تنتهلارجمنک و اهجرنی ملیا» (16)اکنون گفته میشود با توجه به اینکه ابراهیم علیه السلام ازاجداد رسول خدا است و پدرش آزر بت پرست و حامى بت پرستىبوده چگونه پاسخ میدهید؟جواب این اشکال هم آنست که در لغت عرب و بلکهزبانهاى دیگر که یکى از آنها هم زبان فارسى خودمان است لفظ«اب»و«پدر»همانگونه که به پدر صلبى گفته میشود،بهسر پرست و عمو و پدر مادر و معلم و شوهر مادر انسان و بهر کس کهنوعى حق تربیت و سرپرستى انسان را داشته باشد اطلاقمىشود،چنانچه از آنطرف لفظ«ابن»و«پسر»نیز هم بر پسرصلبى گفته مىشود،و هم بر پسر دختر و شاگرد و هر کس کهبنوعى تحت تکفل و تربیت انسان باشد.در قرآن کریم در سوره بقره آنجا که حضرت یعقوب در وقتمرگ به پسرانش وصیت میکند آمده است که به آنها گفت:پس از من چه چیز را مىپرستید؟«قالوا نعبد الهک و اله آبائک ابراهیم و اسماعیل و اسحق...» (17)گفتند:ما معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاقرا مىپرستیم که اطلاق پدر بر اسماعیل شده در صورتیکه اسماعیل عموى یعقوب بود و پدرش اسحاق بوده.و از آنطرف نیز در سوره انعام عیسى علیه السلام را از ذریهو پسران ابراهیم علیه السلام شمرده در صورتیکه نسبت آنحضرتاز طرف مادرش مریم به ابراهیم میرسد،آنجا که فرماید:« و من ذریته داود و سلیمان...» تا آنجا که فرماید«...و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس» (18)و بدانچه گفته شد باید اینمطلب را نیز اضافه کرد که بنابگفته اهل تاریخ میان اهل انساب اختلافى نیست در اینکه نامپدر ابراهیم«تارخ»به خاء معجمة ، و یا« تارح»به حاء مهملةبوده است (19) ،چنانچه از تورات نیز نقل شده که نام پدر ابراهیم را«تارخ»ذکر کرده (20) و از اثبات الوصیة مسعودى نقل شده کهگفته است:آزر جد مادرى ابراهیم و منجم نمرود بود،و پدر ابراهیمنامش تارخ بود که در هنگام کودکى ابراهیم،وى از دنیا رفت و ابراهیم تحتسرپرستى«آزر»جد مادرى خود قرار گرفت (21) .و مرحوم استاد علامه طباطبائى در این باره استدلال جالبى ازروى خود آیات کریمه قرآن آورده و از آنها استفاده کرده استکه طبق آیات قرآن کریم«آزر»پدر صلبى ابراهیم نبوده و پدرصلبى او شخص دیگرى بوده که از او تعبیر به«والد»شده است،و خلاصه گفتار ایشان در تفسیر آیه 74 سوره انعام اینگونه است کهفرموده:دقت و تدبر در آیات کریمهاى که در باره حضرت ابراهیمعلیه السلام و داستانهاى آنحضرت در قرآن آمده انسانرا به این مطلبراهنمائى مىکند که ابراهیم علیه السلام در آغاز با مردى روبرومیشود که قرآن میگوید وى پدر ابراهیم و نامش آزر بوده و اصرارداشته که او دست از بت پرستى بردارد و از مرام توحید پیروىکند،و آن مرد نیز ابراهیم را تهدید کرده و طرد نموده و بدو دستورهجرت و دورى از وى را داده است. (22)ابراهیم علیه السلام که چنان مىبیند به او درود فرستادهو وعده آمرزشخواهى و استغفار از درگاه حق را بدو میدهد،و بدنبال آن از آزر و قوم او اعتزال جسته و دورى مىگزیند،زیرا که بدنبال همان آیات فوق(سوره مریم)است که میفرماید:...قال سلام علیک ساستغفر لک ربی انه کان بى حفیا،و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله و ادعو ربی عسى ان لا اکونبدعاء ربی شقیا (23)و آیه دوم بهترین شاهد و قرینه استبر اینکه این وعده استغفاردر دنیا بوده نه وعده شفاعت در قیامت اگر چه بحال کفر از دنیابرودآنگاه خداى تعالى در سوره شعراء(آیه 89)حکایت میکندکه ابراهیم علیه السلام به این وعده خود عمل کرده و براى آزراستغفار کرده آنجا که در مقام دعاى بدرگاه پروردگار متعال ازجمله گوید:«...و اغفر لابی انه کان من الضالین...»و پدرم را بیامرز که او از گمراهان بود...و از لفظ«کان»که در این آیه است معلوم مىشود که ایندعا پس از مرگ پدرش و یا پس از دورى گزیدن و هجرت از وىانجام گرفته،و این هم بخاطر وفاى به وعدهاى بوده که داده بود،چنانچه خداى تعالى نیز در سوره توبه از این حقیقت پرده برداشته و چنین گوید:ما کان للنبی و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولىقربى من بعد ما تبین لهم انهم اصحاب الجحیم،و ما کاناستغفار ابراهیم لابیه الا عن موعدة وعدها ایاه فلما تبین لهانه عدو لله تبرا منه... (24)که خلاصه ترجمه آن است که پیغمبر و مؤمنین نمىتوانندبراى مشرکان اگر چه نزدیکانشان باشند استغفار کنند...و استغفار ابراهیم نیز براى پدرش بخاطر وعدهاى بود که بدو دادهبود،و چون براى او معلوم شد که وى دشمن خدا است از اوبیزارى جست...و سیاق آیه گواهى دهد که این دعاء و بیزارى جستن همه دردنیا و عالم تکلیف بوده نه در آینده و در قیامت...و همه این جریانات پیش از مهاجرت ابراهیم علیه السلام بهسرزمین مقدس بوده،و سپس خداى تعالى عزم ابراهیم علیه السلامرا بر مهاجرت به سرزمین مقدس(بیت المقدس)نقل فرموده کهگوید:فارادوا به کیدا فجعلناهم الاسفلین،و قال انی ذاهب الى ربی سیهدین،رب هب لى من الصالحین (25)که داستان هجرت ابراهیم علیه السلام و بدنبال آن دعاىآنحضرت را براى روزى فرزندان صالح و شایسته نقل فرموده...و سپس در جاى دیگر داستان ورود آنحضرت را به سرزمینمقدس و دارا شدن وى فرزندان صالحى را همچون اسحاقو یعقوب نقل فرموده و گوید:...و ارادوا به کیدا فجعلناهم الاخسرین،و نجیناه و لوطا الىالارض التى بارکنا فیها للعالمین،و وهبنا له اسحاق و یعقوبنافلة و کلا جعلنا صالحین (26) و در جاى دیگر گوید:فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحاق و یعقوبو کلا جعلنا نبیا (27)و پس از همه این ماجراها و دارا شدن فرزندان صالحو سکونت وى در سرزمین مقدس و تعمیر خانه کعبه دعاىآنحضرت را در مکه و در پایان عمر اینگونه نقل مىکند:و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا... (28) تا آنجا که گوید: الحمد لله الذى وهب لى على الکبر اسماعیلو اسحاق... -و در پایان همین آیات بالاخره فرماید: ربنا اغفر لىو لوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب (29)که در اینجا مىبینیم بعد از آن بیزارى جستن و تبرى از پدرش«آزر»باز هم براى پدر و مادرش که در اینجا تعبیر به«والدى»شده استبراى روز جزا طلب آمرزش و استغفار مىکند،و ازرویهمرفته همه آیاتى که ذکر شد«والد»در این آیه با قرائنىکه در کار است پدر صلبى و واقعى ابراهیم علیه السلام بوده و اوشخص دیگرى غیر از«آزر»بوده،و لطف مطلب در همان تعبیر به«والد»است که معمولا به پدر صلبى اطلاق میشود،بر خلاف«اب»که همانگونه که گفته شد بر پدر و سرپرست و عموو پدر مادر و شوهر مادر نیز اطلاق میگردد...و این بود خلاصهاى از گفتار مرحوم استاد علامه طباطبائى درکتاب شریف المیزان (30) که چون براى بحث ما جالب بوددر اینجا آوردیم،و خلاصه این بود که در اطلاق و استعمال لفظ«اب»و«والد»فرق است،استعمال و اطلاق لفظ«اب» و مشتقات آن دائره وسیعى دارد که بر پدر و دیگران همانگونه کهگفته شد اطلاق مىگردد،ولى لفظ«والد»و مشتقات آن مانند«ولد»و«والده»و«مولود»اینگونه نیست،و«والد»معمولابر پدر صلبى اطلاق میگردد،چنانچه«ولد»بر فرزند صلبى، و«والده»بر مادر حقیقى اطلاق میگردد.به عقیده بسیارى از دانشمندان شیعه و اهل سنت عبد المطلب درمکه معظمه منادى توحید و یکتا پرستى و مخالف با هر نوع شرک و بت پرستى بوده است،اگر چه برخى معتقدند که از اظهارعقیده خویش تقیه مىکرد و روى مصالحى در اجتماعات ومراسم بت پرستان شرکت مىنمود.چنانچه شیخ صدوق(ره)گوید:«و کان عبد المطلب و ابو طالب من اعرف العلماء و اعلمهمبشان النبی-صلى الله علیه و آله-و کانا یکتمان ذلک عنالجهال و اهل الکفر و الضلال» (31)عبد المطلب و ابو طالب از جمله دانشمندانى بودند که بیش ازدیگران دانائى و معرفت در حق رسول خدا(ص)داشتند و چنانبودند که معرفتخود را نسبتبه آنحضرت از نادانان و کافران وگمراهان کتمان مىکردند.و از اصبغ بن نباته روایت کرده که گوید:ازامیر المؤمنین(ع)شنیدم که مىفرمود:بخدا سوگند نه پدرم و نهجدم عبد المطلب و نه هاشم و نه عبد مناف هیچکدام هرگز بتىرا پرستش نکردند،بدانحضرت عرض شد:پس آنها چه چیزى راپرستش مىکردند؟فرمود:«کانوا یصلون على البیت على دین ابراهیم علیه السلاممتمسکین به».آنها بر طبق آئین ابراهیم(علیه السلام)بسوى خانه کعبه نماز گذارده و بردین او تمسک مىجستند (32) و یعقوبى در تاریخ خود درباره عبد المطلب گوید:-و رفض عبادة الاصنام،و وحد الله عز و جل و وفى بالنذرو سن سننا نزل القرآن باکثرها...او کسى بود که پرستش بتها را ترک کرد و خداى عز و جل را به یکتائىشناخت،و وفاى بنذر کرد و سنتهائى را مقرر داشت که بیشتر آنها را قرآنامضاء کرد...و سپس سنتهاى او را ذکر کرده آنگاه گوید:-فکانت قریش تقول عبد المطلب ابراهیم الثانی یعنى چنان شد که قرشیان عبد المطلب را ابراهیم دوم مىگفتند.و در پایان،داستان خشک سالى مکه و قحطى زدگى قریش وبدنبال آن دعاى عبد المطلب و آمدن باران به دعاى او را به تفصیل ذکر کرده و اشعار برخى از قرشیان را در این باره بیانداشته که گوید:بشیبة الحمد اسقى الله بلدتنا و قد فقدنا الکرى و اجلوز المطر منا من الله بالمیمون طائرة و خیر من بشرت یوما به مضر مبارک الامر یستسقى الغمام به ما فی الانام له عدل و لا خطرو ثقة الاسلام کلینى(ره)در اصول کافى بسند خود از زراره ازامام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:«یحشر عبد المطلب یوم القیامة امة واحدة علیه سیماءالانبیاء و هیبة الملوک» (33)-عبد المطلب در روز قیامتبصورت یک امت تنها (34) محشور مىشود درحالى که سیماى پیمبران و هیبت پادشاهان را دارد.و در حدیث دیگرى که از مقرن و محمد بن سنان و مفضل بنعمر از امام صادق(علیه السلام)روایت کرده با مختصر اختلافى اینگونهاست:«یبعث عبد المطلب امة وحدة علیه بهاء الملوک و سیماءالانبیاء...» (35)-عبد المطلب بصورت یک امت مبعوث شود،و درخشندگى پادشاهان وسیماى پیمبران را داراست...و از فخر رازى در کتاب«اسرار التنزیل»و شهرستانى در کتاب«الملل و النحل»نیز دلیلهائى درباره ایمان و اسلام عبد المطلبسخنانى نقل شده و تا جائى که شهرستانى گوید:عبد المطلببه برکت نور نبوت سخنان حکمت آمیز و بزرگى اظهار کرد کهحکایت از ایمان او به روز جزا و اسلام او مىکند مانند اینکه دروصایاى خود مىگفت:هرگز از دنیا ستمکارى بیرون نخواهدرفت جز آنکه کیفر ستم و ظلم خود را خواهد دید،تا آنکههنگامى مرد ستمکارى از دنیا رفتبى آنکه کیفر ببیند،و چونبه عبد المطلب جریان را گفتند او در پاسخ گفت:«و الله ان وراء هذه الدار دار یجزى فیها المحسن باحسانهو یعاقب فیها المسىء باساءته»-بخدا سوگند از پس این خانه خانه دیگرى است که نیکوکار پاداشنیکو کارى خود را دریافت کند و بد کار در برابر عمل بد خود کیفر بیند.و به برکت همان نور مقدس بود که به ابرهه گفت:«ان لهذا البیت ربا یحفظه».براستى که این خانه را پروردگارى است که او را نگهبانى خواهدکرد... (36)و شیخ صدوق(ره)در کتاب خصال بسند خود از امیر المؤمنین(علیه السلام)روایت کرده که در وصیت رسول خدا(صلی الله علیه واله)به آنحضرت آمده که بدو فرمود:اى على براستى که عبد المطلب پنجسنت را در جاهلیتمقرر داشت که خداى تعالى آنها را در اسلام امضاء فرمود.آنگاه آن سنتهاى پنجگانه را به تفصیل ذکر فرموده که بطورخلاصه اینگونه است:1-حرمت زن پدر بر پسران 2-خمس گنجها و غنائم3-سقایتحاجیان 4-دیه قتل به صد شتر 5-عدد طواف به هفتشوط.و سپس فرمود: «یا على ان عبد المطلب کان لا یستقسم بالازلام.و لا یعبد الاصنام و لا یاکل ما ذبح على النصب،و یقول:انا على دین ابراهیم» (37)اى على، براستى که شیوه عبد المطلب چنان بود که(مانند مردم زمانجاهلیت)بوسیله ازلام(تیرهاى مخصوص آن زمان) قرعه نمىزد و قسمتنمىکرد ، و بتها را پرستش نمىکرد ، و از آنچه براى بتان مىکشتند(طبقرسوم مردم جاهلیت) نمىخورد،و مىگفت:من بر دین و آئین ابراهیم هستم.پی نوشت:1-بحار الانوار ج 15 ص 117.2-مجمع البیان ج 4 ص 322.3-مفاتیح الغیب ج 4 ص 103.4-به کتاب مسالک الحنفاء ص 17 سیوطى به بعد مراجعه شود.5-به تفسیر فخر رازى مراجعه شود.6-سوره شعراء 217-219.7-بحار الانوار ج 15 ص 118(متن)و 119(پاورقى)8-چنانچه در روایتى نیز که از دلائل النبوة بیهقى نقل شده(پاورقى ج 15 بحار الانوار ص (119)اینگونه است که فرمود: «ما افترق الناس فرقتین الا جعلنى الله فی خیرهما،فاخرجت من بین ابوى فلم یصبنىشیء من عهد الجاهلیة،و خرجت من نکاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم حتى انتهیتالى ابی و امی...»که تصریح به این مطلب شده است و با تامل و دقت منظور روشن است.9-بر طبق گفته اهل تاریخ نام ابو لهب عبد العزى بوده،و نام ابو طالب هم مطابق روایتىعبد مناف بوده که عبد المطلب در هنگام مرگ خود سفارش رسول خدا-و یتیم عبد الله-را بدوکرده و میگوید:اوصیک یا عبد مناف بعدى بموحد بعد ابیه فرد10-معناى«شیبة الحمد»را ما در زندگانى رسولخدا ص 13-در پاورقى-نقل کردهایم.11-زندگانى رسول خدا صفحة 14.12-سوره انعام آیه 74 یعنى و هنگامى که ابراهیم به پدرش آزر گفت:آیا بتان را براى خود خدا و معبود گرفتهاى،براستى که من تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مىبینیم.13-سوره مریم آیه 41-42،یعنى ابراهیم را در کتاب یاد کن که بسیار راستگو و پیغمبر بود،آنگاه که بپدرش گفت چرا مىپرستى چیزى را که نمىشنود و نمىبیند و بىنیاز نمىکندتو را چیزى.14-سوره شعراء آیه 69-71 یعنى بخوان برایشان خبر ابراهیم را هنگامى که بپدرش و قوم اوگفت چه مىپرستید؟گفتند: بتها را مىپرستیم و در برابر آنها پیوسته پرستش کرده و هستیم.15-مانند آیه 52 سوره انبیاء،و صافات آیه 85 و زخرف آیه 26.16-سوره مریم آیه 46 یعنى گفت:اى ابراهیم آیا از معبودان من روگردانى؟اگر دستبرندارى تو را سنگسار کرده و سالهاى بسیار از من دورى کن.17-سوره بقره آیه 13318-سوره انعام آیه 83-84.یعنى و از فرزندان ابراهیم است داود و سلیمان...و زکریاو یحیى و عیسى و الیاس.19-بحار الانوار ج 12 ص 48.20-المیزان ج 7 ص 168.21-پاورقى بحار الانوار ج 12 ص 49.22-آیات سوره مریم(45-49)23- سوره مریم آیه 2448-سوره توبه آیه 114.25-سوره صافات آیه 10026-سوره انبیاء آیه 72.27-سوره مریم آیه 49.28-سوره بقره آیه 126.29-سوره ابراهیم آیات 31-41.30-المیزان ج 7 ص 168-171.31-اکمال الدین ج 1 ص 171.32-اکمال الدین ج 1 ص 174.33-اصول کافى ج 1 ص 446.34-معناى«امه واحدة»یا«وحدة»چنانچه مفسران در تفسیر آیه«ان ابراهیم کان امة قانتالله»(سوره نحل آیه 120)گفتهاند این است که او به تنهائى بجاى یک امت محشورمىشود چون در دنیا نیز در برابر مرام کفر و شرک تنها بود و شخص دیگرى با او هم عقیده وهم آهنگ نبود.35-اصول کافى ج 1 ص 447.36-بحار الانوار ج 15 ص 118-122 و الملل و النحل ج 3 ص 282.37- خصال ج 1 ص 150منبع: درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام رسولى محلاتى
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
اجداد پیامبر همگى موحد بودند-اجداد پیامبر همگى موحد بودند ملا محمد باقر مجلسى(ره)در بحار الانوار فرموده: «اتفقت الامامیة رضوان الله علیهم على ان والدى الرسول و کلاجداده ...
ملا محمد باقر مجلسى(ره)در بحار الانوار فرموده: «اتفقت الامامية رضوان اللهعليهم على ان والدى الرسول و كلاجداده الى آدم عليه السلام كانوا مسلمين بل كانوامن الصديقين،اما ...
آيين پيامبر(ص) پيش از بعثت رسولى محلاتى اجداد پیامبر همگى موحد بودند رسولى محلاتى از مدينه تا غدير محمدهادى يوسفى غروى «التراتیب الاداریة»اثری ناشناخته در ...
دلیل این كه پدران حضرت على(علیهالسلام) همگى موحد بودند اینست كه پدران على غیر ... از مردم عالم نبوده غیر از پیغمبر اکرم که اجدادش همان اجداد حضرت على(علیهالسلام) ...
خدا را! ... اجداد پیامبر همگى موحد بودند و قالت الشیعه:ان احدا من آباء الرسول-صلى الله علیه و آلهو اجداده ما کان کافرا...» (3)یعنى-شیعه گفتهاند که احدى از پدران رسول خدا و ...
اجداد پیامبر همگى موحد بودند و در زیارت وارث در باره امام حسین علیه السلام نوهرسولخدا(صلی الله علیه واله) نظیر ... محلى،و به تعبیر ساده نامهاى«من درآورى»نامهاىبى ...
خانه كعبه كه بناى نخستين آن توسط آدم آغاز شده بود، اينك بدست ابراهيم و اسماعيل .... اين تيره ها همگى در شبه جزيره عربستان مى زيسته اند و تا چهار هزار سال قبل از ميلاد ... قريش كه لقب اجداد پيامبر اسلام است ، معرب همان ((كورش )) بوده كه در عصر جاهليت با ... و موحد بوده اند و از خرافات و شرك و بت پرستى اعراب سخت آزرده خاطر مى گشته اند.
احادیث و روایات: امام صادق (ع):سخاوت از اخلاق پيامبران و ستون ايمان است . .... كرده بود تا آنان به دين اجداد اوليهشان (دين ابراهيم حنيفعليه السلام) برگردند و انحرافاتى .... اولين موحد (خداپرست) از ميان عرب (موجود آن زمان)بوده، به معاد وحساب قيامتيقين داشت. ... ايمان ناپايدار، چراغ هدايتبىنور، ديدهى حقيقتبينى كور، همگى به خدا نافرمان، ...
-