تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسول خدا؟ فرمود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821130163




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از شكنجه تا بالين


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: نخستين ديدگاه درباره اختلالات و بيماري‌هاي رواني به 2100 سال قبل از ميلاد باز مي‌گردد. در آن زمان بابلي‌ها، تسخير روح آدمي توسط شياطين را علت بروز بيماري‌هاي رواني مي‌دانستند و براي درمان آن از جادو و دعا كمك مي‌گرفتند. گاهي نيز با سوراخ كردن جمجمه سر افراد، درصدد خارج كردن شياطين برمي‌آمدند. كشف جمجمه‌‌هاي سوراخ شده در حفاري‌‌هاي باستاني مويد اين مطلب است. در فرهنگ‌هاي قديم عبري، اختلالات رواني به عنوان تنبيهي براي فرد گناهكار به واسطه انجام گناهش بود. از قرن 4 ميلادي به بعد كه مقارن با استقرار مسيحيت رسمي است نگاه بابليان به بيماري‌هاي رواني دوباره احياء شد. با اين تفاوت كه اين بار اربابان كليسا براي دفع اين بيماري به سرزنش، شكنجه و انجام اعمال خشونت‌آميز روي مي‌آوردند. شدت اين برخوردها تا بدانجا بود كه بسياري از اين افراد به مرگ محكوم مي‌شدند. در قرن هجدهم هر چند بيماران رواني محكوم به مرگ نمي‌شدند، ولي نگهداري آنها در موسساتي كه بيش از هر چيز شبيه زندان بود، سرنوشتي بدتر از مرگ را براي آنها رقم مي‌زد. اين افراد بدون اين‌كه در روند درمان قرار بگيرند با غل و زنجير به ديوار بسته مي‌شدند و گاهي نيز همچون حيوانات باغ‌وحش در معرض تماشاگران قرار مي‌گرفتند. با آغاز قرن نوزدهم نگاه به بيماران رواني تغيير شگرفي كرد. اين عقيده كه رفتار با بيماران رواني و ديوانگان بايد همچون رفتار با حيوانات باشد بشدت مورد حمله و نقد واقع شد. بسياري از دانشمندان و روان‌شناسان در كنار مصلحان اجتماعي به شيوه زنجير كشيدن و نگهداري بيماران و ديوانگان در سياهچال‌ها اعتراض كردند. در واقع برخورد انساني و منطقي جايگزين نگاه خشونت‌آميز قرون پيشين شد. در تغيير چنين نگرشي، نقش پزشك فرانسوي فيليپ پينل بسيار برجسته‌ است. وي معتقد بود نگاه ما به بيماران رواني بايد همچون نگاه به يك پديده طبيعي باشد و به همين دليل نيز در درمان آنها بايد صرفاً از شيوه‌هاي علوم طبيعي استفاده كرد. ثمره تلاش‌ها و پژوهش‌هاي وي كه با مخالفت‌هاي بسياري نيز مواجه شده بود، منجر به برداشته شدن غل و زنجيرها از دست و پاي بيماران رواني و ديوانگان شد و مقدمات بازگشت آنها را به زندگي طبيعي فراهم كرد. به اهميت كار پينل آن گاه مي‌توان پي برد كه بدانيم در آن زمان ديدگاه هيات حاكم در فرانسه اين بود كه ديوانگان مانند حيوانات درنده‌خويي هستند كه براي مصون ماندن از آسيب بايد به غل و زنجير كشيده شوند. در كنار تغييرات و اصلاحات اجتماعي پينل بايد از بنيامين راش نيز نام برد. او نخستين روانپزشكي است كه به درمان بيماران رواني پرداخته است. وي اعتقاد داشت رفتارهاي نابهنجار افراد، معلول تغييرات مقدار خون افراد است. به همين دليل از شوك درماني براي رفع مشكلات بيمارانش استفاده مي‌كرد. علاوه بر اين‌كه وي بنيانگذار نخستين بيمارستان ويژه درمان اختلال‌هاي هيجاني در ايالات آمريكاست. همزمان با تغيير نگرش نسبت به بيماران رواني، 2‌‌مكتب فكري، تني(somatic) و رواني(psychic) در روانپزشكي شكل گرفت. مكتب تني علت ناهنجاري‌هاي رفتاري را در علل بدني جستجو مي‌كرد، در حالي كه مكتب رواني براي توجيه اختلالات رواني به علل رواني روي مي‌آورد. با گسترش مكتب تني، برخي به مخالفت با اين ديدگاه پرداختند كه در ميان آنها بنيانگذاران مكتب روانكاوي ‌از اهميتي خاص برخوردارند. هيپنوتيزم، نخستين بازتاب كاربرد روانكاوي بدون شك در فرآيند بررسي علل رواني رفتار نابهنجار و درمان آن نمي‌توان نقش هيپنوتيزم را به عنوان نخستين بازتاب كاربرد روانكاوي ناديده گرفت. هيپنوتيزم «يك پديده‌ رواني پيچيده است كه آن را حالت افزايش تمركز موضعي و حساسيت و پذيرايي نسبت به تلقينات يك شخص ديگر تعريف كرده‌اند..... [در عين حال] هيپنوتيزم را حالت تغيير يافته هشياري، حالت تجزيه‌اي و مرحله‌اي از واپس‌زدن ناميده‌اند.( »پورافكاري ،1386،ص 702) هيپنوتيزم نوين توسط پزشك اتريشي فرانتس آنتون مسمر مطرح شده است. وي وان بزرگي را طراحي كرده بود كه دور آن شيشه‌هاي پر از آب مغناطيسي بود. بيماران اطراف وان مي‌نشستند و رشته‌هاي فلزي عبور داده شده از سرپوش وان را به نقاط دردناك بدن خود مي‌چسباندند تا از بيماري خود خلاص شوند. مسمر معتقد بود هيپنوتيزم پديده‌اي است كه حاصل «يك جذبه حيواني يا يك مايع نامرئي است كه بين هيپنوتيزم شونده و هيپنوتيزم‌كننده رد و بدل مي‌شود.( »همان منبع)‌ شيوه‌اي كه مسمر براي درمان انتخاب كرده بود پيش از آن كه به هيپنوتيزم مشهور شود به عنوان مسمريسم(mesmerism) شناخته مي‌شد. مسمر شخصيتي فوق‌العاده عجيب در تاريخ روان‌شناسي نوين به حساب مي‌آيد، زيرا از يك سو برخي از او به عنوان يكي از نوابغ اين رشته ياد مي‌كنند و از سوي ديگر برخي ديگر، او را يك شياد مي‌دانند. فارغ از بررسي قضاوت درباره شخصيت مسمر بايد به اين نكته اشاره كرد كه وي سهم بسزايي در رواج شيوه‌اي كه امروزه به عنوان هيپنوتيزم‌(hypnotism ) نام گرفته و در درمان برخي بيماري‌هاي رواني به كار مي‌رود، داشته است. وي سخن از نوعي جوهر ناديدني و نامحسوس با عنوان مغناطيسم حيواني به ميان مي‌آورد كه انسداد آن مايع موجب بروز بيماري‌هايي چون صرع و هيستيري مي‌شد. بديهي است روح زمان و كشفيات انجام شده در زمينه الكتريسته تأثير زيادي در طرح مغناطيسم حيواني داشته است. مسمر با طرح چنين ديدگاهي به تأسيس كلينيك پرداخت و براي ساليان متمادي مشغول درمان بيماران رواني از جمله هيستري شد. از جمله افرادي كه شيفته كارهاي مسمر شدند مي‌توان به برجسته‌ترين عصب‌شناس قرن نوزدهم، ژان مارتين شاركو اشاره كرد. وي كه رئيس يك كلينيك بيماري‌هاي عصبي بود براي درمان بيماران هيستريكي از هيپنوتيزم استفاده مي‌كرد. تا پيش از شاركو جامعه پزشكي رغبت چنداني به اين فن نشان نمي‌داد، ولي شاركو تلاش كرد علايم هيستري و كاربرد هيپنوتيزم را در قالب اصطلاحات پزشكي بيان ‌كند و همين مساله پذيرش آن را آسان كرد. نكته جالب توجه اين است كه شاركو هرگز خود از هيپنوتيزم براي درمان استفاده نكرد، بلكه فنون هيپنوتيزم را به شاگردانش آموزش مي‌داد تا آنها را روي بيماران به كار برند. اختلال فيزيولوژي دانستن بيماري هيستري، تلقي غالب آن زمان بود، ولي با پژوهش‌هاي شاگرد شاركو، پيرژانه اين ديدگاه تغيير و پديده‌هاي رواني همچون نقص حافظه به عنوان علت اين بيماري ذكر شد. آغاز فعاليت‌هاي فرويد در حوزه روانكاوي، همزمان با گسترش و نفوذ ادبيات ژانه درباره هيپنوتيزم و هيستيري بود كه بشدت فرويد را تحت تاثير قرار داد. در واقع تلاش افرادي چون مسمر، شاركو و ژانه باعث شد منشأ اختلالات رواني به جاي عوامل بدني در عوامل رواني جستجو شود. به همين دليل مدت‌ها پيش از آن‌كه فرويد به طرح آراء و ديدگاه‌هاي خود بپردازد اصطلاح روان‌درماني(psychotherapy ) مفهومي آشنا در اذهان روانپزشكان و روان‌شناسان باليني بود. ذكر اين نكته نيز ضروري است كه در تاريخ روان‌شناسي نوين از ژوزف بروئر به عنوان نخستين روانپزشكي ياد شده است كه از هيپنوتيزم به عنوان يك روش علمي براي درمان بيماران رواني استفاده مي‌كرد. كارها و پژوهش‌هاي برونر موجب شد فرويد در مقام همكار وي به انتشار كتابي با عنوان «پژوهش‌هايي درباره هيستري(studies on hysteria)» به طور مشترك بپردازند. هر چند دلبستگي فرويد به هيپنوتيزم در درمان هيستيري چندان طول نكشيد و وي شيوه تداعي آزاد را جايگزين آن كرد. تاثيرات داروينيسم و ماشين‌گرايي بر فرويد يكي از پژوهش‌هاي قابل تأمل و جالب درباره زندگي فرويد مربوط به كتابي با عنوان «فرويد: زيست‌شناس ذهن‌» (Freud: Biologist of the mind) است كه سال 1979 توسط فرانك، جي، سالووي نوشته‌ شده است. سالووي با بررسي‌هايي كه در آثار فرويد و كتابخانه وي انجام داده است به اين نتيجه رسيد كه داروين بيشترين تاثير را در فراهم آوردن مقدمات انقلاب روانكاوي فرويد داشته است. طرح مسائلي درباره فرآيندهاي رواني ناهشيار، رشد كودكي، جايگاه و اهميت رويا، جنبه‌هاي غيرمنطقي تفكر و رفتار و اهميت تهييج جنسي از جمله مباحثي است كه داروين در آثار خود پيش از فرويد مطرح كرده است. به عنوان نمونه داروين در يكي از آثار خود درباره تداوم رفتار هيجاني در فواصل دوران كودكي و بزرگسالي سخن گفته و به كشش‌ جنسي نوزاد پس از هفته هفتم اشاره كرده است؛ مباحثي كه بعدها اساس روانكاوي فرويد را تشكيل دادند. از قرن چهارم ميلادي به بعد، اربابان كليسا براي دفع بيماري رواني بيمار را سرزنش و شكنجه و حتي گاهي او را محكوم به مرگ مي كردنددر كنار منابعي كه پيش از اين به عنوان منابع تأثيرگذار بر انديشه‌هاي فرويد از آنان سخن به ميان آمد بايد از ماشين‌گرايي نيز ياد كنيم. ماشين‌گرايي كه تفكري غالب در عصر مدرن است براين مطلب تأكيد مي‌كند كه تنها نيرو‌هاي فعال در ارگانيسم انسان نيروهاي فيزيكي و شيميايي هستند. به دليل تسلط اين انديشه بر فرويد بود كه وي به طرح جبرگرايي رواني (psychic determinism) پرداخت. در پايان اين مقاله به طرح مساله‌اي مي‌پردازيم كه فهم و درك درست آن، برخي ابهامات درباره انديشه فرويد و روانكاوي را خواهد زدود. طرح مفاهيم مربوط به مسائل جنسي در نظام انديشه فرويد موجب برداشت‌هاي نادرست و در برخي مواقع كاملا غلط از آراي وي شده است. براي رفع اين سوء‌تفاهم‌ها و برداشت‌هاي غلط بايد به بررسي نگاه جامعه عصر فرويد به مسائل جنسي بپردازيم. برخي بر اين باورند كه عصر فرويد عصر سركوبي جنسي و بازداري بوده است. اين گمان هر چند ممكن است تا حدودي درست باشد، ولي به عنوان يك نتيجه‌گيري كلي، تصوري غلط است. در واقع جز در موارد معدودي، ما با انفجار تصورات ذهني شهواني در عصر فرويد مواجه هستيم. در وين ادبيات علمي بشدت از مسائل جنسي تأثير پذيرفته بود و همين مساله موجب مطرح‌‌شدن مباحثي همچون آسيب‌شناسي جنسي، مسائل جنسي كودك، تكانه‌هاي جنسي و نقش آن بر بهداشت رواني شد. از سوي ديگر بسياري از مفاهيمي كه فرويد از آنها به عنوان مفاهيم اصلي نظام روانكاوي ياد مي‌كند در ميان دانشمندان و حتي اديبان هم عصر فرويد به كار مي‌رفت. به عنوان مثال اديبان، فيلسوفان و فيزيولوژيست‌هاي هم عصر فرويد بكرات به مساله رويا پرداخته و ديدگاه‌هاي مختلفي را درباره آن مطرح كرده‌اند كه فرويد نيز در شاكله بندي نظام انديشه خويش از آنها متاثر بوده است. سخن آخر اين‌كه گستردگي منابعي كه فرويد از آنها متأثر بوده و بسياري از آنها را نيز به كار برده، نشان مي‌دهد افكار وي پيش از آن‌كه مديون يك نبوغ شگفت‌انگيز باشد، وامدار ميراث غني دانشمندان همعصر فرويد است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن