تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان ، در عالِمِ بى‏بهره از ادب بيشتر طمع مى‏كند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پس ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837733104




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارشات لحظه به لحظه از شهادت امام علی علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گزارشات لحظه به لحظه از شهادت امام علی علیه السلام
گزارشات لحظه به لحظه از شهادت امام علی علیه السلام نويسنده: سید محمد حسین حسینی 1. منزل ام کلثوم در شب نوزدهم، مولا حال عجیب و غیر توصیفی داشت. برای دلجویی بیشتر از دختر کوچکش، آخرین افطار خود را (با توجه به اطلاع قبلی از شهادت خویش) در منزل دخترش ام کلثوم قرار می‌دهد. سر سفرة افطاری که غذای موجود در آن دو قرص نان جو و مقداری شیر و نمک است، می‌نشیند. رو می‌کند به دخترش و می‌فرماید: دخترم! تاکنون نشده که پدرت با دو خورشت افطار کند. دخترم! شیر را بردار! من با همان نان و نمک افطار می‌کنم. بیش از سه لقمه میل نمی‌کند و وقتی با پرسش دخترش رو به رو می‌شود که پدر! مگر روزه‌دار نبودی! چرا غذا کم میل فرمودی؟ پاسخ می‌دهد که دوست دارم خدایم را با شکم گرسنه ملاقات کنم.[1]2. انتظار در طول شب نوزدهم در شب نوزدهم، مولا آرام و قرار نداشت؛ هر لحظه بیرون می‌رفت، به آسمان نگاه می‌کرد و می‌گفت: به من دروغ گفته نشده و من نیز دروغ نمی‌گویم. این شب همان شب وصال است. این همان شبی است که حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وعده داده است؛ چنان که ابن حجر می‌گوید: «فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ اَکْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ اِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ مَا کُذِّبْتُ وَ اَنَّهَا هِیَ الَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ.» و گاهی یس می‌خواند و آن گاه عرضه می‌داشت: «اَللَّهُمَّ بَارِکْ فِی الْمَوْتِ اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُونَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِِیمِ؛[2] خدایا! مرگ را مبارک گردان! ما از خدائیم و به سوی او می‌رویم. هیچ یاری و قدرتی نیست، مگر از خدای بلند مرتبه با عظمت. »لحظه به لحظه بر اشتیاق مولا افزوده می‌شد و عرضه می‌داشت: «اَللَّهُمَّ قَدْ وَعَدَنِی نَبِیُّکَ اَنْ تَتَوَفَّانِی اِلَیْکَ اِذَا سَئَلْتُکَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ رَغِبْتُ اِلَیْکَ فِی ذَلِکَ؛[3] خدایا! پیامبرت به من وعده داد که به سوی خودت مرا دریافت می‌کنی، هنگامی که درخواست کنم. خدایا! و من ‌‌[اکنون] مشتاق آمدن به سوی تو هستم. » هیجان و اشتیاق به شهادت و ملاقات الهی حضرت آن قدر زیاد بود که خود می‌فرماید: هر کاری کردم راز مطلب را بفهمم نفهمیدم؛ «مَا زِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْاَمْرِ وَ اَبَی اللَّهُ اِلَّا اَخْفَاهُ؛[4] پیوسته از سرّ و باطن این امر تفحص و جستجو کردم، ولی خدا ابا کرد، جز اینکه آن را پنهان کرد. » آری، مولا در آن شب حال عجیبی داشت.آن شب علی در سینه سودای دگر داشت تنها خدا از سوز و حال او خبر داشتگام زمان آهسته بر روی زمین بود قلب زمین در اضطرابی آتشین بودآن شب علی را حال و روز دیگری بوددر جان مولا ساز و سوز دیگری بودآن شب علی عزم سفر کردن به سر داشتزهرا سرشک غم به چشمان زین سفر داشتآن شب محمد سخت دلتنگ علی بود مشتاق دیدار دل آرای علی بودآن شب حسن را سینه اقیانوس غم بودجان حسین آن شب پر از درد و الم بود چشم علی، چشم انتظار اختران بودجان علی مشتاق رضوان و جنان بود[5]3. در خواب دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و تقاضای شهادت شب نوزدهم، بچه‌ها تا پاسی از شب خدمت پدر بودند و آن گاه به منزل خویش رفتند. امام حسن مجتبی علیه السلام هنوز صبح نشده بود، نزد بابا برگشت و مستقیم به مصلای پدر رفت. علی علیه السلام با احترام خاصی از حسنش استقبال کرد. آن گاه فرمودند: « پسرم! لحظه‌ای خواب به سراغ چشمانم آمد، در حالی که نشسته بودم. ناگهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را [در عالم رؤیا] دیدم، عرض کردم: یا رسول الله! من از دست امت تو چه رنجها و خون دلها خوردم! پس حضرت فرمود: علیه آنها نفرین کن! پس [نفرین کردم و] گفتم: «اَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً وَ اَبْدَلَهُمْ شَرّاً؛[6] [خدایا! مرا از آنها بگیر و] به جای آنها بهتری برای من قرار ده و بر آنان [نیز] به جای من [آدم نالایق] شری را مسلط گردان! »الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردمنما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشبدر نقل دیگری آمده که صدای گریة علی علیه السلام بلند شد؛ به گونه‌ای که تا آن روز آن گونه گریه نکرده بود. عرض کردند: چه شده است که این گونه گریه می‌کنید؟ حضرت فرمود: در سجده دعا می¬کردم که لحظه‌ای خواب به چشمم آمد، دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «یَا اَبَا الْحَسَنْ طَالَتْ غَیْبَتُکَ فَقَدْ اِشْتَقْتُ اِلَی رُؤْیَاکَ فَقَدْ اَنْجَزَلِی رَبِّی مَا وَعَدَنِی فِیْکَ...؛[7] ای اباالحسن! دوری تو طولانی شده است. به راستی مشتاق دیدار تو هستم، پس به راستی پروردگارم برای من آنچه را در بارة تو وعده داده بود، حتمی کرد. »4. به سوی محراب شهادت نزدیک اذان صبح شد و وقت رفتن به مسجد. حضرت آماده مسجد رفتن شد. مرغابیها سر راه مولا را گرفته، صدا و ناله می‌کردند. حضرت فرمود: «دَعُوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوَانِحُ تَتْبَعُهَا نَوَایِحُ؛ آنها را به حال خود واگذارید؛ زیرا آنها صیحه می‌زنند [و طولی نمی‌کشد] که به دنبال آن نوحه‌گریها بلند می‌شود.» ام کلثوم و حسن علیهما السلام عرض کردند: «چرا فال بد می‌زنید؟» فرمودند: «فال بد نیست، دل گواهی می‌دهد که به شهادت می‌رسم.»[8]ناله‌های مرغان و اشک فرزندان، مانع علی علیه السلام نگشت، به راه خویش ادامه داد تا به درب خانه رسید، کمربند حضرت به قلاب در گیر کرد و باز شد. گویا با زبان بی‌زبانیش می‌خواست مولارا از تصمیم رفتن به سوی دوست باز دارد؛ اما بر عکس، فریاد آن عاشق شهادت بلند شد که خطاب به خود می‌‍‌گفت: ای علی!اُشْدُدْ حَیَازِیمَکَ لِلْمَوْتِ فَاِنَّ الْمَوْتَ لَا قِیکَا وَلَا تَجْزَعْ عَنِ الْمَوْتِ اِذَا حَلَّ بِنَادِیکَاوَلَا تَغْتَرَّ بِالدَّهْرِ وَ اِنْ یُوَافِیکَا کَمَا اَضْحَکَکَ الدَّهْرُ کَذَاکَ الدَّهْرُ یُبْکِیکَا؛[9]کمربندت را برای مرگ محکم ببند؛ زیرا مرگ تو را ملاقات می‌کند و از مرگ هنگامی که می‌آید جزع و ناله مکن و به دنیا مغرور نشو هر چند با تو همراهی کند؛ [زیرا] روزگار همچنان که تو را بخنده می‌آورد، همین طور می‌گریاند. »بعد از رسیدن به مسجد، اول با سپیده سحر خداحافظی کرد: ای طلوع فجر! از روزی که علی به دنیا آمده، نشده تو بیدار باشی و چشمان علی در خواب؛ اما این شب، آخرین شبی است که چشم علی را بیدار می‌یابی.فجر تا سینه آفاق شکافتچشم بیدارِ علی خفته نیافتآن گاه شروع کرد به گفتن آخرین اذان؛آمد خطاب ارجعی از سوی جانان بر خاست تا بانک اذان از کوی جانانتکبیر گفت آن شیر روز و عابد شببگشود بر حمد خداوندی علی شب وقتی از بام مسجد پایین می‌آمد، افتخار همیشگی خویش را به زبان جاری ساخت و فرمود:«خَلُّوا سَبِیلَ الْمُؤْمِنِ الْمُجَاهِدِ فِی اللَّهِ لَا یَعْبُدُ غَیْرَ الْوَاحِدِ؛[10]راه مؤمن مجاهد در راه خدا را باز کنید؛ که [افتخار همیشگی‌اش آن است که] جز خدای واحد را نپرستیده است.» آری، علی هنوز افتخارش این است که رزمندة مؤمن طالب شهادت است.5. نماز عشق یا سکوی پرواز آن گاه وارد مسجد شد و خفتگان همیشه در خواب و از جمله قاتلش را برای نماز بیدار کرد، نماز را بست و سر به سجده گذاشت.در سجده بانگ یا علی جان زود بشتابگویی خدا در انتظارش بود بی‌تاب نامردی از کین تیغ بر فرق علی زدتیغ ستم بر فرق انوار جلی زد آه از نهاد خاک تا عرش خدا رفتسوز دل افلاک تا عرش خدا رفتپای زمین روی زمین خشکیده بر جای گویا قیامت ناگهان گردید بر پایدیگر علی بود و خداوند جلی بود «فُزتُ و ربِّ الکعبه» فریاد علی بودبشکست پشت دین حق یکباره بشکست ابر عزا بر چهرة خورشید بنشستدیگر علی تنها‌ترین مرد زمان نیستای وای بی‌حیدر چگونه می‌توان زیست؟[11]هنوز سر از سجده بر نداشته بود که شمشیر ابن ملجم مرادی بر فرق مولا نشست. در آن لحظه حساس، دو صدا به گوش رسید: یکی بین زمین و آسمان، جبرئیل امین علیه السلام بود که خبر شهادت علی علیه السلام را داد؛ به این صورت که «به خدا قسم! ارکان هدایت فرو ریخت و نشانه‌ها و عَلَمهای پرهیز کاری سرنگون گشت و ریسمان محکم الهی گسست.» و ادامه داد: «قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفَی قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَی قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیَاءُ؛[12] پسر عموی مصطفی کشته شد. وصی برگزیده به قتل رسید. علی مرتضی کشته شد. او را شقی‌ترین افراد به قتل (شهادت) رساند. »و صدایی هم از عاشق شهادت، علی علیه السلام شنیده شد که می‌فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَْهُ وَ رَسُولُهُ؛[13] به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا [از دنیا می‌روم] قسم به پروردگار کعبه! رستگار شدم. این[شهادت] چیزی بود که خدا و رسولش به ما وعده داده بود. »ای تیغ زهرآلوده مجنون تو هستمچشم انتظارت هر شب اینجا می‌نشستمای تیغ من لب تشنة دیدار بودمشبها برای دیدنت بیدار بودم عمری به راهت چشم حسرت دوختم من با آتش دل ساختم من سوختم منهر نیمه شب من گفتگو با ماه کردمفریادهای سینه را در چاه کردمای تیغ زهرآگین مرا دل‌گیر کردیچون دیر کردی تو علی را پیر کردیبعد از آن که زخم سر را بستند و حضرت به هوش آمدند، در حالی که خون از سر و روی حضرت می¬ریخت، عرضه داشتند: « اِلهِی اَسْئَلُکَ مُرَافَقَةُ الْاَنْبِیَاءِ وَ الْاَوْصِیَاءِ وَ اَعْلَی دَرَجَاتِ جَنَّةِ الْمَاْوی؛[14] خدای من! از تو همراه بودن با انبیاء و اوصیاء و بالاترین درجة بهشت را درخواست می‌کنم. »6. و سرانجام جایگاه آن حضرت آن شب به داغ مولا مهتاب گریه می‌کرد تصویر ماه در آب بی‌تاب گریه می‌کردشد چهرة عدالت گلگون ز تیغ فتنهپیش نگاه مسجد محراب گریه می‌کردهمچون برادرانش زینب به چشم خون داشتآن آیه صبوری بی‌تاب گریه می‌کرداصبغ بن نباته می‌گوید: وارد خانة علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچة زردی را به سر مبارکشان بسته‌اند و خون هم مرتب از سر مولا می‌ریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه‌ای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را می‌بوسیدم و اشک می‌ریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛[15] گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که می‌بینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است. » و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه می‌کرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمودند: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر می‌دیدی آنچه را که پدرت می‌بیند، گریه نمی‌کردی.» عرض کرد: شما چه می‌بینید؟ فرمودند: «می‌بینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیده‌اند و همه منتظرند که من بروم ... .»[16]و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه السلام صعصعة بن صوحان قرار می‌دهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر می‌پاشید، می‌گفت: « مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیبایی‌ات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشه‌ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفریننده‌ات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکه‌اش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جای‌گزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»[17]میسر نگردد به کس این سعادت به کعبه ولادت به مسجد شهادتپي نوشت : [1]. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، کتابفروشی اسلامی، چاپ افست، ج 1، ص 125.[2]. همان.[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42، ص 252، ح 54.[4]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 7.[5]. منصور کریمیان، روزنامه رسالت، 18 رمضان، 1414، ص 2.[6]. نهج البلاغه، ص 99.[7]. بحارالانوار، ج 42، ص 194، ح 11.[8] . منتهی الآمال، ص 125؛ بحارالانوار، ج 42، ص 198.[9]. منتهی الآمال، ص 126؛ بحارالانوار، ج 42، ص 192.[10]. منتهی الآمال، ص 126.[11]. ادامه شعر کریمیان.[12]. منتهی الآمال، ص 127.[13]. بحارالانوار، ج 41، ص 2؛ منتهی الآمال، ص 127.[14]. همان مدارک.[15]. اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، نشراسراء، ص 265؛ بحارالانوار، ج 42؛ ص 204، ح 8 .[16]. بحارالانوار، همان، ج 42، ص 201 ـ 202 ؛ انوار البهیه، همان، ص 31 ؛ خصال شیخ صدوق، ج 1، ص 268.[17]. بحارالانوار، ج 42، ص 295.منبع: ماه نامه مبلغان
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن