واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گسترش قدرت خداوند در مورد امامت کودک در پاسخ کساني که امامت و رهبري کودک را محال مي دانند مي گوييم : امور «محال» يا «ممتنع»، از يک جهت به سه دسته تقسيم مي شوند : 1 ـ محال ذاتي ؛ امري که في نفسه و ذاتاً محال و ناشدني است ، بدون در نظر گرفتن امر ديگري؛ اجتماع يا ارتفاع نقيضين از روشن ترين مصداق هاي محال ذاتي است . 2 ـ محال وقوعي : امري که ذاتاً محال نيست، ليکن وقوع آن مستلزم محال ذاتي است . براي مثال ، وجود معلول بدون علت محال وقوعي است، زيرا تحقق آن مستلزم تناقض ( اجتماع نقيضين ) است . محال ذاتي و وقوعي را « محال عقلي » نيز مي گويند . 3 ـ محال عادي : امري که وقوع آن با توجه به قوانين شناخته شده ي طبيعت ناممکن است، اما ذاتا نه ممتنع است و نه مستلزم محال ذاتي است . با توجه به اقسام و تعريف ها ي محال، پي مي بريم که آنچه قدرت خداوند بر آن تعلق نمي گيرد محال ذاتي و وقوعي است، نه عادي و مي دانيم که خداوند متعال قادر است در يک کودک، تمام شرايط رسالت و امامت را قرار دهد، زيرا عقلا بعيد نيست که خداوند مقام رسالت، نبوت و يا امامت را به کودک نابالغ بدهد، زيرا خداوند از انجام اين عمل عاجز نيست و قضيه ي حضرت يحيي و عيسي عليهماالسلام بهترين گواه درستي اين مدعا است . محمد بن حسن صفار در کتاب « بصائر الدرجات » از علي بن اسباط نقل کرده که فرمود : « رأيت أباجعفر عليه السلام و قد خرج علي ، فاحددت النظر اليه و الي رأسه و رجله لأصف قامته لأصحابنا بمصر، فخر ساجداً و قال: ان الله احتج في الامامه ما احتج في النبوه، قال الله تعالي : ( و آتيناه الحکم صبيا ) و قال الله ( اذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنه ) فقد يجوز أن يعطي الحکمه و هو صبي، و يجوز أن يعطي الحکمه و هو ابن أربعين سنه»؛(1) « اباجعفر را ديدم . در حالي که بر من وارد شد، من خوب به دست و پاي مبارک او نگاه کردم تا بتوانم براي اصحاب خود در مصر، آن حضرت را توصيف کنم . ناگهان ديدم آن حضرت به سجده افتاد و فرمود : خداوند، احتجاج نموده در امر امامت به آنچه که در امر نبوت احتجاج کرده است و مي فرمايد : (و آتيناه الحکم صبيا) و نيز مي فرمايد : (اذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنه) پس ممکن است که خداوند به کسي حکمت عطا کند، در حالي که کودکي بيش نيست، همان طور که جايز است به ديگري در چهل سالگي، حکمت عنايت فرمايد . » مسعودي از اسماعيل بن بزيع نقل مي کند که امام جواد عليه السلام به من فرمود : « امر امامت به ابوالحسن تفويض مي شود ، در حالي که او فرزندي هفت ساله است، سپس فرمود : آري و کمتر از هفت سال، همان طوري که در عيسي عليه السلام چنين بود . » (2)پی نوشت:1-صدرالدين صدر، المهدي، ص 114-115 به نقل از بصائر الدرجات.2- اثبات الوصيه، ص 193.منبع:کتاب امامت در سنين کودکي
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]