محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853094432
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها نويسنده: الف.آشوری اشاره ابعاد صلح شجاعانه امام حسن علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان که یگانه عامل بقای اقلیتشیعه در آن عصر بود، چنان با عظمت است که تاکنون محققان زیادی را به تحلیل و تبیین آن واداشته است. بدون اغراق میتوان گفت: اکثر مقالات و تحقیقات پیرامون آن حضرت، در اطراف این رویداد دور میزند. این نوع نگرش هر چند بیانگر عمق و عظمت صلح امام علیه السلام است اما در دوره دیگر (قبل از امامت و بعد از صلح) کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و به تبع آن میزان آگاهی مردم نیز از این دورهها اندک است. بر این اساس و به مناسبتسالگرد شهادت حضرت، در این شماره با دوران امامتحضرت بعد از صلح (9 سال و اندی) آشنا میشویم. نفوذ امویها در حاکمیت دین مهمترین چالشی که امام حسن علیه السلام در طول دوره امامت و بلکه حیات خود با آن رو به رو شد، مساله نفوذ امویها در حاکمیت دینی دورههای قبل و بروز آثار آن در این دوره است. نفوذی که از زمان رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (8 سالگی) شروع و در خلافت عثمان به اوج خود رسید. طبیعی است که باید سابقه نفوذ امویها را از دوره فراگیری حکومت اسلامی (فتح مکه) پی گرفت زیرا به موازات گسترش اسلام، گروههای مختلفی به علل گوناگون به اسلام رو آوردند. منافقان نیز از باب ناچاری نتوانستند در مقابل این سیل خروشان قرار بگیرند و به ناچار با آن بنای همسویی گذاشتند. این همسویی نه از روی میل که از باب اضطرار و بینتیجه بودن مقاومتبود. آنها تنها زمانی که پرچم لا اله الا الله را بر فراز شهر دیدند، لب به شهادتین گشودند و به این ترتیب دوران حیات خود را با تاکتیک همسویی موقت ادامه دادند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله با درایت کامل متوجه این حرکتخزنده بود. لذا اهداف پلید آنان را اینگونه افشا میکرد: «اذا بلغ بنو العاص ثلاثین اتخذوا مال الله دولا و عباد الله خولا و دین الله دخلا; (1) زمانی که فرزندان عاص (بنی امیه) (2) به سی برسند، مال خدا را میان خود دستبه دست میکنند، بندگان خدا را بنده خود و دین خدا را مغشوش میکنند.» امام حسن علیه السلام نیز از سابقه این گروه کاملا آگاه بود. لذا در مجلس معاویه به او خطاب کرد: معاویه! فراموش کردهای که وقتی پدرت تصمیم گرفت اسلام بیاورد، تو اشعاری خواندی و او را از اسلام بازداشتی. و شما ای گروه (حامیان معاویه) به خدا سوگندتان میدهم آیا به یاد نمیآورید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در هفت جا ابوسفیان را لعنت کرد. کسی از شما میتواند آن را انکار کند؟ آنها عبارتند از: 1- روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله قبیله بنی ثقیف را به اسلام دعوت میکرد، پدرت پیش آمد و به پیامبر ناسزا گفت و او را دیوانه و دروغگو خواند... 2- زمانی که کاروان قریش از شام میآمد و پیامبر صلی الله علیه و آله میخواست در برابر اموالی که از مسلمانان گرفته بودند، کاروان را توقیف کند، ابوسفیان کاروان را از بیراهه به سوی مکه برد و جنگ بدر را به راه انداخت... 3- روز جنگ احد آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز کوه بود و فریاد میزد: «الله مولانا ولا مولی لکم.» ابوسفیان هم نعره میزد: «اعل هبل. ان لنا العزی ولا عزی لکم; برافراشته باد بت هبل. ما بت عزی داریم و شما چنین بت عظیمی ندارید.» 4- در جنگ احزاب نیز پیامبر صلی الله علیه و آله بر او لعنت کرد... 5- روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بست و آنان را از انجام فریضه حج محروم نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله به رهبر مشرکین و پیروانش لعنت کرد. به آن حضرت گفتند: آیا امید اسلام به هیچ یک از آنان نداری؟ فرمود: «این لعنتبر مؤمنان از فرزندان آنها نمیرسد، اما زمامدارانشان هرگز رستگار نخواهند شد.» 6- در جنگ حنین ابوسفیان کفار قریش و هوازن را جمع کرد و عیینه قبیله غطفان و عدهای از یهود را گرد آورد. خداوند شر ایشان را دفع کرد. ای معاویه! تو مشرک بودی. پدرت را یاری میکردی و علی علیه السلام بر دین پیامبر ثابت قدم بود. 7- روز ثنیه که یازده نفر به همراهی ابوسفیان کمر به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند (6 نفر از بنیامیه و 5 نفر از دیگر افراد قریش) ... (3) پیامبر صلی الله علیه و آله با نفرین و لعن خویش چهره معاند و حقستیز آنان را معرفی میساخت لیکن انحراف در مسیر حاکمیت دینی (انحراف داخلی) زمینههای رویش مجدد آنها را فراهم ساخت و به محض خروج حاکمیت از دست زمامداران صالح، فضای باز برای حزب نفاق فراهم شد و آنان را از انزوا و مرگ تدریجی رهانید. در دوره حکومت عمر نفوذ حزب ابیسفیان چنان شد که فرزندش معاویه، ولایتشام و سوریه را ربود و چنان بر آن مسلط شد که علیرغم عزل و نصبهای متوالی کارگزاران توسط عمر، او همیشه در منصب خود باقی ماند و به این ترتیب پایگاهی ثابت و مطمئن برای بالندگی حزب منسجم ابیسفیان فراهم شد. در زمان زمامداری عثمان به دلایل متعدد مخصوصا ارتباط نسبی معاویه و عثمان شاخههای شجره ملعونه بنیامیه وانستبخشهای عمده حاکمیت دینی را تسخیر کند و در هر مرکز قدرتی ریشهای بدواند و به این ترتیب در این دوره حتی مروان و پدرش که رانده شده رسول اکرم صلی الله علیه و آله بودند و دو خلیفه قبل شفاعت عثمان را برای بازگرداندن آنها به مدینه نپذیرفته بودند، توسط خود عثمان برگردانده و صاحب پستهای کلیدی شدند. امام حسن علیه السلام در اینباره نیز به یاران معاویه (در مجلس معاویه) فرمود: «شما را به خدا سوگند! آیا میدانید که ابوسفیان بعد از بیعت مردم با عثمان به خانه وی رفت و گفت: برادرزاده! آیا غیر از بنیامیه کسی دیگر در اینجا حضور دارد؟ عثمان جواب داد: نه. او گفت: ای جوانان بنیامیه! خلافت را مالک شوید و همه پستهای اساسی آن را به دستبگیرید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی. ای مردم! آیا نمیدانید بعد از بیعت مردم با عثمان ابوسفیان دستبرادرم حسین علیه السلام را گرفت و به سوی قبرستان بقیع غرقد (4) برد و در آنجا به صدای بلند فریاد زد: ای اهل قبرستان! شما با ما سر حکومت و خلافت جنگیدید و امروز بدنتان زیر خاک پوسیده است و کار حکومت در دست ماست. حسین علیه السلام خطاب به او فرمود: ای ابوسفیان! عمری بر تو گذشته است. صورتت زشتباد. سپس دستخود را کشید و به سوی مدینه آمد. اگر نبود لقمان بن بشیر، چه بسا ابوسفیان حسین علیه السلام را نابود کرده بود. ای معاویه! این است کارنامه ننگین زندگی تو و پدرت... عمر تو را والی شام کرد و تو خیانت کردی. در پی آن عثمان آن حکم را تنفیذ کرد. باز تو او را در دهان مرگ انداختی. از این هر دو بالاتر این که به خود جرات دادی و با جسارت در برابر خدا ایستادی و با علی بن ابی طالب مخالفت کردی... تو مردم نادان را برانگیختی و آنان را به معرکه جنگ آوردی و با مکر و حیله خونشان را بر زمین ریختی و اینها ثمره تلخ بیایمانی تو به معاد و نترسیدن از عقاب الهی است... (5) » به این ترتیب حزب بنیامیه در همان اوایل زمامداری عثمان توانستبه طور شگفتآوری به دو رکن حکومت (ثروت و منصب) نزدیک شده، آنها را قبضه کند و در انتظار دستیابی به رکن سوم حاکمیتیعنی دین بنشیند. این موقعیت نیز با قتل عثمان پیش آمد و معاویه با ادعای خونخواهی خلیفه شهید، در مدتی اندک توانست عواطف دینی مردم را منحرف و سپاه دین را بر ضد دین (علوی) به خیزش درآورد. به عبارت دیگر همانطور که حیات عثمان عامل کسب مناصب حساس برای بنیامیه شد، مرگ وی هم مورد استفاده کامل آنان قرار گرفت و یک پله دیگر آنان را به قدرت نزدیکتر کرد. در اینباره نامه شبثبن ربعی به معاویه قابل تامل است. «تو برای گمراهکردن مردم و جلب آرا و تمایل آنان و برای این که آنان را به زیر فرمان خود درآوری، هیچ وسیلهای نداری جز این که گفتی پیشوای شما به ناحق و مظلومانه کشته شد و ما به خونخواهی او برخاستهایم. در نتیجه فرومایگان و افراد نادان بر گرد تو فراهم آمدهاند... دلت میخواست او کشته شود تا به این جا برسی...» (6) امام علی علیه السلام به زیباترین شیوه استفاده دو منظوره از عثمان را توسط معاویه در نامهای به او یادآور میشود: «انک انما نصرت عثمان حینما کان النصر لک وخذلته حینما کان النصر له; (7) وقتی پشتیبانی از عثمان به نفع تو بود، به یاری اش شتافتی و آنگاه که به نفع او بود، او را خوار گذاشتی.» از همین دوره زمان تعارض بین حاکمیتحق علوی و حاکمیتباطل اموی آغاز شد و تمام دوران حکومت امیرمؤمنان و دوره کوتاه حکومت امام حسن علیه السلام را به خود مشغول ساخت و سرانجام در سال 41 ه به دلایل متعدد داخلی و خارجی این تعارض به نفع جریان اموی پایان یافت و امام حسن علیه السلام را ناچار به صلح کرد. بنابراین باید دقت کرد که تلاشهای بنیامیه از 8 هجری تا 41 هجری (33 سال) برای دستیابی به حاکمیت در این دوره به مرحله نهایی و ثمردهی میرسد و امام حسن علیه السلام که با چنین جریان ریشهداری رو به رو میگردد، ناچار به صلح میشود. (8) امام خود به برخی از دلایل صلح با معاویه بارها اشاره کرد که یک مورد آن چنین است: 1- شیخ طوسی به سند معتبر از امام زینالعابدین علیه السلام نقل میکند: «وقتی امام حسن علیه السلام برای صلح با معاویه راهی شد و با او ملاقات کرد، معاویه بر فراز منبر رفت و گفت: ایهاالناس! حسن فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا مرا اهل خلافت دانست و خود را اهل خلافت ندانست و اینک به رغبت و شوق آمده است تا با من بیعت کند. برخیز یا حسن! سپس حضرت برخاست و فرمود: «... ای جماعت! سخن میگویم; بشنوید و گوش و دل خود را با من همراه سازید و سخنانم را ثبت کنید... اگر سالها بایستم و فضیلتها و کرامتهایی را که خدا ما را به آن مخصوص کرده، بشمارم، تمام نخواهد شد. منم فرزند پیغمبر بشیر و نذیر و سراج منیر که حق تعالی او را رحمت عالمیان گردانیده و پدرم علی ولی مؤمنان و شبیه هارون است. معاویه پسر صخر ادعا میکند من او را اهل خلافت دانستهام و خود را اهل آن ندانستهام! دروغ میگوید. به خدا سوگند که من در کتاب خدا و نتخدا برتر از مردم به خلافت هستم. ولکن ما اهلبیت علیهم السلام روزی که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است تا حال همیشه مظلوم و مقهور بودهایم. پس خدا حکم کند میان ما و آنها که بر ما ظلم کردند و حق ما را غصب کردند و بر گردن ما سوار شدند، مردم را بر ما مسلط کردند و حق ما را که در کتاب خدا برای ما مقرر شده است، از خمس و غنائم، منع کردند و کسی که منع کرد از مادر ما فاطمه، میراث او را از پدرش... امت مرا واگذاشتند، یاری نکردند و با تو بیعت کردند. ای پسر حرب! اگر یاران مخلص مییافتم که با من در مقام فریب نبودند هرگز با تو بیعت نمیکردم، چنانچه حقتعالی هارون را زمانی که قومش او را تضعیف کردند و با او دشمنی نمودند معذور داشت، همچنین من و پدرم وقتی که امت دست از ما برداشتند و متابعت غیر ما کردند و یاوری نیافتیم، نزد خداوند معذور هستیم. احوال این امتبا امتهای گذشته مثل هم است... معاویه گفت: به خدا سوگند که حسن از منبر فرود نیامد تا زمین بر من تیره شد، خواستم به او ضرر برسانم. ولی فهمیدم فروخوردن خشم به عافیت نزدیکتر است.» (9) در این سخنرانی تکاندهنده امام به نکات بسیار حساسی اشاره میکند و با کالبد شکافی اوضاع کنونی، سرنخهای آن را در دوران گذشته نشان میدهد و آن چیزی نیست جز خروج حاکمیت دینی از مسیر اصلی خود، امری که موجب تمام انحرافات بعدی و مظلومیت اهلبیت علیهم السلام شد. علاوه بر این امام به عوامل دیگر مانند همراهی نکردن مردم، غدر و نیرنگبازی آنان، نداشتن همراهان مخلص، تضعیف موقعیت توسط مردم، دشمنی آنان با امام اشاره میکند و در پایان جواز صلح در شرایط این چنینی را یادآور میشود. در هر صورت دوران دستیابی به حاکمیتبرای امویها فرارسید و معاویه با فراخوانی امام علیه السلام به شام و اخذ بیعت، کوشید این پیروزی را به طور رسمی اعلام کند. فضیل غلام محمد بن راشد نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «معاویه به حسن بن علی علیه السلام نامه نوشته و او و حسین علیهما السلام و یاران علی علیه السلام را به شام فراخواند. همه از جمله قیس بن سعد بن عباده انصاری به شام آمدند. معاویه به آنان اذن ورود داد. آنگاه گفت: ای حسن برخیز و بیعت کن. او برخاست و چنین کرد. سپس گفت: ای حسین برخیز و بیعت کن. او نیز برخاست و چنین کرد. سپس گفت: ای قیس تو نیز برخیز و چنین کن. او هم برخاست و متوجه امام حسین علیه السلام شد تا او چه فرمان دهد. حسین علیه السلام فرمود: ای قیس او (امام حسن علیه السلام) امام من است.» (10) بعد از صلح چه گذشت؟ چند روز بعد از امضای قرارداد صلح، امام حسن علیه السلام با مردم کوفه وداع کرد و رهسپار مدینه شد. (11) و به دنبال آن معاویه به طور کامل بر سرنوشت مسلمانان حاکم شد و حکومت تمامعیار اموی را به پیش برد. اما طبیعی بود که ماهیت ضد دینی حکومت معاویه اجازه نمیداد، مصالحه با امام به همان حالتباقی بماند به عبارت دیگر هر چند صلح در ظاهر به وقوع پیوسته بود ولی در حقیقت ماهیت متضاد این دو جریان اجازه مصالحه واقعی به آنان نمیداد و علیرغم زدوده شدن تضادهای ظاهری که موجب حفظ جان شیعیان شد، تضادهای واقعی همچنان باقی بود و جبهه حق و باطل هرگز قابل تفاهم و تصالح نبودند. در مورد جدایی بنیامیه از اسلام و مباین بودن جبهه آنان با جبهه حقیقی دین، شهید مطهریقدس سره اینگونه به بررسی دلایل ضدیت آنان با اسلام اشاره میکند: «مبارزه شدید امویان که در راس آنها ابوسفیان بود، با اسلام و قرآن... دو علت داشت: یکی رقابت نژادی که در سه نسل متوالی متراکم شده بود. دوم تباین قوانین اسلامی با نظام زندگی اجتماعی رؤسای قریش مخصوصا امویها که اسلام بر همزننده آن زندگانی بود... گذشته از اینها مزاج و طینت آنها طینتی منفعتپرست و مادی بود و در اینگونه مزاجهای روحی، تعلیمات الهی و ربانی اثر ندارد و این ربطی به باهوش یا بیهوشی آنها ندارد. کسی به تعلیمات الهی اذعان پیدا میکند که در وجود خودش پرتوی از شرافت و علو نفس و بزرگواری باشد. این مطلب خود یک اصل بزرگی است. داستان ابوسفیان و عباس وگفتن «لقد صار ملک ابن اخیک عظیما...» قصه «بالله غلبتک یا اباسفیان» ایضا قصه «تلقفونها تلقف الکره» همگی دلیل کوری باطنی ابوسفیان است. (12) و بر پایه همین تفسیر است که به طور متوالی شاهد بروز تضادهای درونی به صورت توطئههای متعدد معاویه برای قتل امام هستیم (استفاده از هر وسیله ممکن) و در مقابل امام را نیز میبینیم که (تنها با وسایل مشروع) در صدد تضعیف حکومت معاویه است. البته معاویه بارها میکوشید بر تضادهای حقیقی جبهه باطل و حق سرپوش گذارد و حداقل در منظر عمومی منازعات خود و امام را امری در نهایتحزبی، قبیلهای و طایفهای جلوه دهد و در مقابل امام با درایت کامل اجازه شکلگیری چنین تصوری را نمیداد. بنابراین تمام تلاش معاویه این بود که بر تضادهای حقیقی دو جبهه سرپوش گذارد و جبهه حق را در سایه صلح ظاهری در خود هضم کند و برعکس امام میکوشید در سایه صلح ظاهری بیشترین منافع متصور را نصیب خود و شیعیان کند و در عوض تضادهای درونی را در هر فرصت ممکن بروز دهد. نمونهای تاریخی را در این باره میخوانیم: معاویه برای مروان نامهای نوشت و در آن از مروان خواست دختر عبدالله بن جعفر، برادرزاده امام علی علیه السلام، را برای پسرش یزید خواستگاری کند و افزود: مهریهاش هر قدر باشد، میپذیرم و هر قدر قرض داشته باشد، میدهم. به علاوه این وصلت موجب صلح بین بنیامیه و بنیهاشم خواهد شد. مروان بلافاصله بعد از دریافت نامه با عبدالله بن جعفر ملاقات و موضوع خواستگاری را مطرح کرد. او گفت: اختیار این امور با حسن بن علی علیهما السلام است. از او خواستگاری کن. مروان به ناچار نزد امام رفت و دختر عبدالله را خواستگاری کرد. امام به او فرمود: هر کسی را که میخواهی دعوت کن تا گرد هم آیند. وقتی بزرگان دو طایفه جمع شدند، مروان بلند شد و بعد از خطبه و حمد و ثنای الهی گفت: امیرمؤمنان معاویه به من فرمان داده تا زینب دختر عبدالله بن جعفر (13) را برای یزید خواستگاری کنم به این ترتیب که: هر قدر پدرش خواست مهر تعیین کند. هر قدر پدرش مقروض بود، میدهم. این وصلت موجب صلح بین دو طایفه بنیامیه و بنیهاشم میشود. یزید پسر معاویه کسی است که نظیر ندارد. به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به یزید بیشتر از حسرت و افتخار او به شماست و او کسی است که به برکت چهرهاش از ابرها طلب باران میشود. در پی این سخنان مروان نشست و امام حسن علیه السلام به پاخاست و فرمود: «...اما ما ذکرت من حکم ابیها فی الصداق فانا لمنکن لندعب عن سنة رسول الله فی اهله وبناته ... واما الصلح الحیین فانا عادینا لله و فی الله فلا نصالحکم للدنیا...; 1- در مورد مهریه، ما از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله (840 درهم) تجاوز نمیکنیم. 2- در مورد قرضها، چه وقت زنهای ما قرض پدرانشان رادادهاند؟ 3- در مورد صلح بین دو طایفه دشمنی ما با شما برای خدا و در راه خداست. بنابراین با دنیای شما صلح نمیکنیم. 4- در مورد افتخار ما به وجود یزید... اگر مقام خلافتبالاتر از مقام نبوت است، ما باید به یزید افتخار کنیم و اگر مقام نبوت بالاتر است، او باید به ما افتخار کند. 5- در مورد طلب باران به برکت چهره یزید... تنها از محمد و ال محمد طلب باران میشود. نظر ما این است که دختر عبدالله را به ازدواج پسرعمویش قاسم بن محمد بن جعفر در آوریم...» (14) در ضمن همین رویداد به ظاهر خانوادگی است که امام در جمع بزرگان هر دو گروه مبنای دشمنی آنان را یادآور میشود و نقشه معاویه را که درصدد بود، ابتدا سطح منازعات را به دعواهای حزبی و قبیلهای تقلیل دهد و بعد خود را منادی صلح و آشتی معرفی کند، نقش بر آب میکند و همین نکته کلیدی است که باعث میشود علیرغم مصالحه ظاهری، تعارضات همچنان ادامه یابد و با به اوج رسیدن آن در زمان امام حسین علیه السلام آتش جنگ شعلهور شده، لایههای پنهان منازعات بار دیگر چهره خود را بنمایاند و نشان دهد که حق و باطل هرگز آشتیپذیر نیستند و صلح امام حسن علیه السلام تنها یک حرکت تاکتیکی برای بقای اقلیتشیعه بوده است. (15) با این دیدگاه برای یافتن دلایل شهادت امام حسن علیه السلام باید به تعارض جبهه حق و باطل توجه کرد نه تعارضات قبیلهای و... الف - نسبتبه امام 1- پیمانشکنی: معاویه حتی نتوانستیا نخواستبرای ایامی چند هدف اصلی خود از جنگ با امام را برملا نسازد و به این ترتیب پرده از هدفی برداشت که آشکارترین دلیل بر سازشناپذیری دو جبهه بود. علامه مجلسی در این باره مینویسد: «چون صلح منعقد شد، معاویه متوجه کوفه شد تا آن که روز جمعه به نخیله فرود آمد. در آنجا نماز کرد، خطبهای خواند، در آخر خطبهاش گفت: من با شما قتال نکردم برای آن که نماز کنید یا روزه بگیرید یا زکات بدهید ولیکن با شما قتال کردم که امارت بر شما را به هم رسانم. خدا به من داد، هرچند شما نمیخواستید. شرطی چند با حسن کردهام، همه در زیر پای من است. به هیچیک از آنها وفا نخواهم کرد. پس داخل کوفه شد. بعد از چند روز که در کوفه ماند، به مسجد در آمد. حضرت امام حسن علیه السلام را بر منبر فرستاد و گفت: بگو برای مردم که خلافتحق من است.» (16) 2- تلاش برای جذب امام: معاویه تلاش بسیاری به خرج میداد که امام را به سوی خود جذب کند تا مرزهای روشن جدایی حقیقی بین دو جبهه را بپوشاند. امام نیز با شیوههای مختلف همچنان بر جدا بودن دو جبهه تاکید میکرد. یکی از شیوهها تلاش برای برقراری ارتباطهای سببی و خانوادگی و ائتلاف قبیلهای بود که نمونهای از آن را خواندیم. یکی دیگر از شیوههای معاویه ارسال هدایا و جوایز و در مجموع تحرکات عاطفی بود که البته امام نیز آنها را دریافت و به مصارف لازم میرساند (17) ، اما اجازه نمیداد از اینها به عنوان نزدیکی وی به معاویه تعبیر شود. امام باقر علیه السلام میفرمود: «قد کان الحسن والحسین یتقبلان جوائز المتغلبین مثل معاویة لانهما کانا اهلا لما یصل الیهما من ذلک وما فی ید المتغلبین علیهم حرام وهو للناس واسع اذا وصل الیهم فی خیر واخذوه من حقه; حسن و حسین علیهما السلام عطایای زورمندانی مثل معاویه را میپذیرفتند، زیرا حق آنان بود و آنچه در اختیار زورمداران ستمگر است، برای خود آنان حرام است ولی اگر در راه (اطاعت) و خیر به مردم برسد، برای آنان حلال است و به حق دریافت کردهاند.» قال ابوجعفر بن محمد علیهما السلام: «وجوائزهم لمن یخدمهم فی معصیة الله حرام علیهم وسحت; و عطایای آنان برای کسانی که در نافرمانی خدا به آنان خدمت میکنند، حرام و نارواست.» 3- توهین به امام: از جمله رفتارهایی که دستگاه بنیامیه در برابر امام اتخاذ کرد، توهین به آن حضرت بود که در قالبها و شکلهای مختلفی اجرا میشد و صفحات تاریخ پوشیده از این نوع رفتارهاست. در یک مورد امام به معاویه چنین فرمود: این گروه به من ناسزا نگفتند بلکه تو به من ناسزا گفتی، زیرا، تو با زشتی انس گرفتهای و اخلاق ناپسند در جانت ریشه دوانده. با محمد و خاندان او دشمنی میورزی. سوگند به خدا ای معاویه! اگر من و این جماعت در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله درگیر میشدیم و مهاجرین و انصار اطراف ما بودند، جرات چنین جسارتهایی نسبتبه ما نداشتند...» (18) در جای دیگر پسر عاص به معاویه میگوید: «مردم به دنبالش راه افتادهاند. فرمان داد، اطاعت کردند. سخن گفت تصدیق کردند. این دو کار را به جاهای باریکتری خواهند کشاند. چه خوب بود که کسی را دنبالش میفرستادی تا او و پدرش را لعن میکردیم و دشنام میدادیم و ارزش هر دو را در پیش دیگران پایین میآوردیم. (19) » در همان مجلس معاویه، اطرافیان معاویه اهانتهایی به امام کردند و کوشیدند مقام و منزلت وی را کم کنند از جمله این که: «تو ای حسن! ادعا کردهای خلافتبه تو میرسد تو توان آن را نداری... ما تو را به اینجا دعوت کردهایم که تو و پدرت را دشنام دهیم. اما پدرت را خدا به تنهایی سزایش را داد، ... شما مدعیان چیزهایی بودهاید که حقیقت ندارد...» (20) 4- تهمتها به امام: در این بخش نیز معاویه و امویها نهایت تلاش خود را به خرج دادند تا از منزلت امام بکاهند. از جمله به امام میگفتند: «تو و پدرت در قتل خلفای قبلی شرکت داشتید. با ابوبکر درستبیعت نکردید. در حکومت عمر کارشکنی کردید و عثمان را کشتید و...» (21) 5- توهین و تهمتبه امام علی بن ابیطالب علیه السلام: معاویه برای درهمکوبیدن جبهه امام حسن علیه السلام به امام علی علیه السلام توهین میکرد و به او تهمت میزد و دیگران را هم به این کار تشویق میکرد. این توهینها گاه در مورد شخص حضرت علی علیه السلام بود و گاه در مورد زمامداری و امامت او که در نوع دوم هدف خنثیسازی جایگاه امامت در اذهان مردم بود. در همان مجلس قبل که معاویه یارانش را برای تحقیر امام حسن علیه السلام گردآورد، به آنان اینگونه رهنمود داد: «شما سعی کنید کشتهشدن عثمان را به پدرش علی نسبت دهید و این مطلب را جا بیندازید که وی از سه خلیفه قبل ناخشنود بوده» و در پی آن بود که سیل حملات علیه امام علی علیه السلام سرازیر شود مانند: پدرت علی به خاطر دوستی دنیا و سلطنتبر عثمان عیب جویی کرد وسپس در قتل او مشارکت جست; پدرت ابوبکر را مسموم کرد; در توطئه قتل عمر دست داشت; پدرت با رسول خدا صلی الله علیه و آله دشمن بود; او شمشیری بلند و زبانی گویا داشت; زندهها را میکشت; مردگان را متهم میساخت و... (22) معاویه بعد از شهادت امام حسن علیه السلام نیز به کارگزارانش نوشت: «هرگز اهانتبه علی بن ابی طالب را فراموش نکنید.» گاهی معاویه در حضور امام حسن علیه السلام به ایشان اهانت میکرد از جمله: معاویه در سفری که به مدینه داشت، بالای منبر رفت و با ناسزاگویی، به مقام امام علی علیه السلام توهین کرد. امام حسن علیه السلام در همان مجلس برخاست و فرمود: «... ای مردم! خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر این که مجرمان را دشمن او قرار داد. چنان که قرآن میفرماید: «وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین.» من پسر علی هستم و تو پسر صخر، مادر تو هند است و مادر من فاطمه. مادربزرگ تو نثیله و مادربزرگ من خدیجه است.» (23) و در مجلسی دیگر که به امام علی علیه السلام هتاکی زیادی کرد، امام حسن علیه السلام فرمود: «ای پسر جگرخواره! آیا به امیرمؤمنان ناسزا میگویی؟ با این که پیامبر فرمود هر کس به علی ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته و هر کس به من ناسزا بگوید، به خدا ناسزا گفته و کسی که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را برای همیشه به دوزخ وارد میکند. آنگاه به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد.» (24) 6- برکناری یاران علی علیه السلام: معاویه بعد از اعلام نقض پیمان صلح با امام حسن علیه السلام... دستورالعملی صادر کرد که بر اساس آن تمام یاران و محبان اهلبیت علیهم السلام باید از کارهای حساس و غیرحساس کشور اسلامی شامل (حجاز، عراق، ایران، شامات) برکنار میشدند: «انظروا الی من اقامت علیه البینة. انه یحب علیا واهلبیته فامحوه من الدیوان واسقطوا عطاءه ورزقه و من اتهمتموه بموالاة هؤلاء القوم فنکلوا به و اهدموا داره...; (25) درباره هر کس دلیلی اقامه شد که او علی واهلبیت او را دوست دارد، نامش را از دیوانها محو کنید و حقوق و مزایایش را نپردازید و هر کس را که به دوستداری اهلبیت علیهم السلام متهم کردید، کار را بر او سختبگیرید و خانهاش را خراب کنید.» 7- کشتن شخصیتهای شیعی: معاویه میکوشید از این طریق نیز جبهه حق را تضعیف کند و اجازه نفس کشیدن به آنان ندهد. لذا گاه به طور مستقیم بر دار کشیدن آنان را نظارت میکرد و در مواردی خود فرمان قتل میداد. اشخاصی مانند: حجر بن عدی و فرزندانش در مرج عذرا، رشید هجری، کمیل بن زیاد، میثم تمار، محمد بن اکثم، خالد بن مسعود، جویریه، عمر بن حمق، قنبر، مزرع و... قربانی این شیوه شدند و پیشبینیهای امام علی علیه السلام تحقق یافت. «عمتخطتها وخصتبلیتها» (26) «واصاب البلاء من ابصر فیها واخطا البلاء من عمی عنها» (27) این بلیهای است که همه جا را میگیرد ولی گرفتاریاش به طبقهای معین اختصاص دارد. و فتنه کور و تاریکی است که دامنه آن فراگیر و همگانی و گرفتاری آن ویژه افراد خاص (شیعیان) است. بلای آن به کسی میرسد که بینا باشد و به هر کور و بیتفاوت راه پیدا نمیکند. ب - نسبتبه ارزشها نشانههای تعارض را میتوان در رویکرد جبهه اموی نسبتبه ارزشها نیز جست و جود کرد. این جبهه همواره در تقابل و جنگ با ارزشهای ناب اسلامی بود که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: 1- رویکرد به بدعتها و... حکومت معاویه سرتاسر آکنده از انواع خلافها و ظلمها در ابعاد مختلف آن بود که برخی عبارتند از: در ایام خلافتخود چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله را ترک کرد. وقتی علت را پرسیدند: گفت: «نام پیامبر بر زبان جاری نمیکنم تا اهل بیت او بزرگ نشوند.» (28) معاملات ربوی را تجویز کرد. به طوری که ابودرداء در برابرش ایستاد و گفت: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مردم را از معاملات ربوی نهی کرد، مگر آن که وزن دو جنس با یکدیگر برابر باشد.» و معاویه بیاعتنایی کرد و ابودرداء - با این که قاضی دمشق بود - از کار دست کشید و به مدینه رفت. (29) برخی از احکام حج را عملا تغییر داد. او در هنگام احرام بر خود عطر زد. (30) نسبتبه شعائر هر طور میخواست عمل میکرد. مثلا در نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه اضافه کرد. با این که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود: «لیس فی العیدین الاذان و الاقامة.» (31) خطبه نماز عید را قبل از نماز خواند... (32) آب را در ظرف طلا نوشید، غذا در آن خورد. (33) لباس حریر پوشید (34) و... 2- علنی کردن منکرات: ماهیت ضد دینی حکومتبنیامیه چنان مبتذل بود که منکرات آنان به صورت علنی نیز بروز مییافت. مانند آن که معاویه طی نامهای زیاد بن عبید (ابیه) را به پدر خود، ابوسفیان، نسبت داد: «من امیرالمؤمنین معاویة بن ابی سفیان الی زیاد بن ابی سفیان...» این کار معاویه موجب شد گروههای زیادی مانند امام حسن علیه السلام و حسین علیهما السلام، یونس بن عبید، عبدالرحمان بن حکم، ابوعریان و ابوبکره و حسن بصری و... به این رفتار اعتراض کردند و نوشتند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الولد للفراش وللعاهر الحجر; (35) فرزند مال مادر است و زناکار باید سنگسار شود.» پس باید او را زیاد بن سمیه نامید نه زیاد ابن ابی سفیان. زیرا به شهادت ابی مریم سلولی ابوسفیان از جمله کسانی بود که با سمیه روابط نامشروع داشت و این انتساب معاویه خلاف صریح فرمایش رسول خدا بود و ... 3- مبارزه با مشروعیتحکومت علوی: در کنار تمام خلافهای فوق، آنچه هدف اصلی معاویه بود، ساقط کردن حکومت علوی و فرزندان وی از مشروعیتبود. وی تلاش میکرد برای تثبیتحکومتخود، جبهه مقابل را از مشروعیتبیندازد و برای این کار شیوههای عجیبی نیز به کار برد که برخی عبارتند از: الف - مشروعیتبخشی به خلافتخلفای سه گانه: معاویه برای این هدف از شخصیتهای دینی و روحانی وابسته استفاده کرد تا به خیال خود زمینه کم رنگ شدن احادیث نبوی در مورد علی علیه السلام را فراهم سازد. لذا او بارها از کارگزاران خود میخواست: 1- «با کمال دقت راویانی را که طرفدار عثمان هستند و در فضایل او سخن میگویند، شناسایی کنید و در مجامع شرکت دهید و بزرگ بدارید و نام آنان را به همراه روایات و احادیث آنها درباره عثمان و پدرش برای من بفرستید.» (36) به این ترتیب در مدت زمانی اندک احادیث متنوعی در مورد عثمان خلق شد. 2- او همچنین به کار گزارانش فرمان داد چون روایات درباره عثمان زیاد شده، از این پس به گویندگان و نویسندگان بگویید درباره ابوبکر و عمر و دیگر صحابه حدیثبسازند. هر حدیثی را که درباره ابوتراب شنیدید، آن را رها نکنید، مگر این که حدیثی از صحابه در رد آن برای من نقل کنید. چنین روایاتی چشم مرا روشن و ادله و حجت مربوط به ابوتراب را کم رنگتر میکند و حجتشان را باطل میسازد.» (37) این سیاست چنان پیش رفت که هر کسی حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکرد، دیگر به حدیث او با شک و تردید نگاه میکردند. امام باقر علیه السلام در مجلسی برای آگاهی مردم از این گونه احادیثبیش از صد مورد را خواند و فرمود: «مردم گمان میکنند این گونه احادیث صحیح است. آن گاه فرمود: هی والله کلها کذب و زور; (38) اینها همه به خدا قسم، دروغ و بهتان است.» ابان بن تغلب میگوید: «خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم: بعضی از آن احادیث را بیان فرمایید امام فرمود: رووا ان سیدی کهول اهل الجنة ابوبکر و عمر و ان عمر محدث و ان الملک یلقنه و ان السکینة تنطلق علی لسانه و ان عثمان الملائکة تستحیی منه ...; (39) روایت میکنند که ابوبکر و عمر دو آقای پیران اهل بهشت هستند و میگویند عمر از ملائکه خبر میگرفت و ملائکه مطالب را به وی تلقین میکردند و آرامش و وقار بر زبانش جاری میشد و میگویند عثمان کسی است که ملائکه از او حیا میکنند ... پس امام فرمود: به خدا قسم همه اینها دروغ است.» ب) قداست زدایی از سیمای امیر مؤمنان علیه السلام اقدام دوم معاویه این بود که از سیمای امام قداست زدایی کند و با این ترفند جایگاه او را از دلها بزداید. شهید مطهری رحمه الله مینویسد: «علی علیه السلام از دنیا رفت و معاویه خلیفه شد، بر خلاف انتظار معاویه، علی علیه السلام به صورت نیرویی باقی ماند و معاویه آن طوری که اعمال بیرون از تعادل و متانتش نشان میدهد، از این موضوع خیلی ناراحتبود لهذا تجهیز ستون تبلیغاتی علیه علی علیه السلام کرد.» (40) بخشی از تلاشهای معاویه در این عرصه چنین است: دستور داد در منابر رسما علی علیه السلام را سب کنند و آن را در خطبههای نماز و منابر رواج داد و با تهدید و ارعاب مردم را وادار به این کار میکرد. در موردی از احنف بن قیس خواست که به علی علیه السلام لعن کند و او چون با اصرار معاویه روبهرو شد، بر منبر رفت و گفت: «معاویه مرا به لعن علی امر کرده است، معاویه و علی اختلاف داشتند. به هر کدام ظلم شده است، او را دعا میکنم. لعنتخدا و ملائکه و خلق تو ای خدا بر کسی باد که ظلم کرده است و لعنت تو بر فئه باغیه از اینها باد.» مردم هم گفتند: آمین. صحابه منافق را وادار به جعل حدیث علیه امام میکرد. از جمله سمرة بن جندب را با 400 هزار درهم وادار کرد بگوید آیه «من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ...» (41) که درباره علی علیه السلام در لیلة المبیت است درباره ابن ملجم نازل شده است. در این زمینه کار به جایی رسید که دستبه بدعت در احکام هم زدند. مثلا چون در خطبههای نماز عید علی علیه السلام را سب میکردند و مردم به خاطر این که نشنوند از محل نماز خارج میشدند، خطبهها را مقدم بر نماز کردند. (42) امام باقر علیه السلام در مورد این اقدام بنیامیه میفرمود: «ویروون عن علی علیه السلام اشیاء قبیحة و علی الحسن و الحسین علیهما السلام ما یعلم الله انهم قد رووا فی ذلک الباطل و الکذب و الزور; (43) مطالب زشتی را درباره علی علیه السلام و حسن و حسین علیه السلام نقل میکردند که خدا میداند همهاش باطل و دروغ و بهتان بود.» 4- تلاش برای تشکیل حکومت موروثی آنچه هدف اصلی معاویه بود و تمام اقداماتش بر محور آن دور میزد، قبضه کردن حکومت و تثبیت آن در دستبنیامیه بود; همان هدف پنهانی که امام حسن از آن آگاه بود و برای اتمام حجت در شرایط صلح، آن را گنجاند: «هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن ابی طالب معاویة بن ابی سفیان: صالحه علی ان یسلم الیه ولایة امر المسلمین علی ان یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسوله صلی الله علیه و آله و سیرة الخلفاء الصالحین و لیس لمعاویة بن ابی سفیان ان یعهد الی احد من بعده عهدا بل یکون الامر من بعده شوری بین المسلمین ...; (44) این قرارداد صلحی استبین حسن بن علی بن ابی طالب و معاویة بن ابی سفیان: با او مصالحه کرد به این که ولایت امر مسلمانان را به او واگذارد، به این شرط که بین مسلمانان براساس کتاب خدا و شیوه پیامبر و سیره خلفای صالح عمل کند و معاویه حق ندارد که پس از خود کسی را به جانشینی و خلافت انتخاب کند و تعیین خلیفه براساس شورای بین مسلمانان باشد.» و یا به این صورت که: «المادة الثانیه ان یکون الامر للحسن من بعده فان حدث به حدث فلاخیه الحسین و لیس لمعاویة ان یعهد به الی احد.» (45) اما معاویه در راستای همان هدف اصلی خود، بعد از پانزده سال که موانع سر راه خود را برداشت، تصمیم گرفتیک همه پرسی عمومی به راه اندازد و برای فرزندش یزید از عموم مردم مکه، مدینه، شامات، عراق و ... بیعتبگیرد. برای این کار به تمام مراکز حکومتی بخشنامه کرد و مخالفان را با شدت تمام سرکوب کرد. اما مدتی بعد از طرح گرفتن بیعت عمومی متوجه شد که گروههای خواص همچنان مخالف او هستند و بالاترین خطرها نیز به دو دلیل از جانب امام حسن علیه السلام است: اولا: بسیاری از مخالفان منتظرند ببینند سلاله رسول خدا صلی الله علیه و آله چه میکند چرا که در صلح نامه شرط کرده بود، برای معاویه خلیفه و جانشینی تعیین نشود. ثانیا: امام مجتبی علیه السلام در میان مردم مسلمان از پایگاه بسیار قوی برخوردار است و شایستگی عظمت و لیاقت او برای تصدی خلافت و زمامداری جامعه زبانزد است. از طرفی معاویه میدانست که اگر موضوع ولایتعهدی را به مردم واگذارد، هیچ کس کمترین توجهی به یزید نخواهد کرد. از این رو معاویه به فکر افتاد نظر مخالفان را به سوی خود جلب کند و نامههایی به حسین بن علی، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، عبد الله بن جعفر و ... نوشت. امام حسین علیه السلام در پاسخ نامه او نوشت: «اتق الله یا معاویة! و اعلم ان لله کتابا لایغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها، واعلم ان الله لیس بناس لک قتلک بالظنة و اخذک بالتهمة و امارتک صبیا یشرب الشراب و یلعب بالکلاب ما اراک الا و قد او بقت نفسک و اهلکت و اضعت الرعیة والسلام; (46) ای معاویه! در مورد جانشینی فرزندت یزید و اصرار بر آن از خدا بترس. بدان که برای خداوند منان صحیفهای است که تمام اعمال ریز و درشت را ثبت میکند و هیچ عملی از آن مخفی نخواهد ماند. معاویه! بدان خداوند همانند مردم نیست که بخشی از آنان را با کمترین سوءظنی بکشی و عدهای دیگر را متهم نمایی و دستگیر کنی. فرزندت یزید که آرمان تو است، شراب میآشامد و به سگبازی مشغول است. معاویه! میبینم که تنها با این کارت خودت را متزلزل میسازی و دین خود را نابود میکنی و مردم را از بین میبری.» نشانههای تعارض از سوی جبهه امام حسن علیه السلام تمام اقدامات امام حسن(علیه السلام) در طول دوره بعد از صلح رو در روی اقدامات معاویه قرار داشت. عمده کوششهای امام به دو بخش تقسیم میشود که به اختصار به آن دو میپردازیم. الف - فعالیتهای دینی و نشر فرهنگ اسلام: پس از حضور امام علیه السلام در مدینه، محدثان و دانشمندان گرد وجود حضرت حلقه زدند. این افراد یا از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله، و یاران با سابقه امام علی علیه السلام بودند یا تابعین و دیگر گروهها بودند. از گروه اول میتوان به احنف بن قیس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصاری، جعید همدانی، حبة بن جوین عرفی، حبیب بن مظاهر، حجر بن عدی، رشید هجری، رفاعة بن شداد، زید بن ارقم، سلیمان بن صرد خزاعی، سلیم بن قیس هلالی، عامر بن واثله بن اسقع، عبایة بن عمر و بن رهبی، قیس بن عباد، کمیل بن زیاد، حارث بن اعور بن بنان، مسیب بن نجبه فزاری و میثم بن یحیی تمار اشاره کرد و از گروه دوم ابوالاسود دوئلی، ابواسحاق بن کلیب سبیعی، ابومخنف، جابر بن خلد، جارود بن منذر، حبابه بنت جعفر والبیه، سوید بن غفلة، مسلم بن عقیل و ... را نام برد. اینها کسانی بودند که از شهرهای مختلف گرد آمدند و به واسطه تربیت علمی و معنوی صحیح به عنوان سدهای محکم در مقابل تحرکات معاویه ایستادند. (47) عمق فعالیتهای علمی و تربیتی امام علیه السلام چنان بود که وقتی معاویه از یکی از افرادی که از مدینه به شام آمده بود، از امام حسن علیه السلام پرسید او پاسخ داد: امام حسن علیه السلام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار میکند تا طلوع آفتاب مینشیند و سپس تا به نزدیک ظهر به بیان احکام و تعلیم مردان مشغول است، سپس نماز میخواند و به همین گونه زنان از احادیث و روایات او بعد از ظهر استفاده میکنند و این برنامه هر روز اوست. (48) ابن صباغ مالکی هم مینویسد: «و کان اذا صلی الغداة فی مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله جلس فی مجلسه یذکر الله حتی ترتفع الشمس و یحبس الیه من یجلس من سادات الناس یحدثهم ... و یجتمع الناس حوله فیتکلم بما یشفی غلیل السائلین و یقطع حجج المجادلین ...; (49) نماز صبح را در مسجد النبی برگزار مینماید و تا طلوع آفتاب مینشیند و به ذکر خدا مشغول میشود. روزها مردم گرداگردش حلقه میزنند و او برایشان معارف و احکام الهی را بازگو میکند ... مردم اطراف او گرد میآیند تا سخنانش را بشنوند که دلهای شنوندگان را شفا میبخشد و تشنگان معارف را سیراب میکند. بیانش حجت قاطع است. به طوری که جای احتجاج و مجادله باقی نمیماند.» البته امام علیه السلام برای فعالیتهای این چنینی به سلاح علم مجهز بود. آن هم علمی که از پدرش امیر مؤمنان علیه السلام و جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث برده بود. لذا امام صادق علیه السلام میفرمود: «وقتی حضرت حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد، روزی در نخیله نشسته بودند. معاویه گفت: شنیدهام که حضرت رسول خرما را در درخت تخمین میکرد و درست میآمد. آیا تو آن علم را داری؟ شیعیان ادعا میکنند علم هیچ چیز از شما پنهان نیست. حضرت فرمود: رسول اکرم عدد پیمانههای آن را بیان میکرد. من عدد دانههایش را برای تو میگویم. چهار هزار و چهار دانه است. معاویه دستور داد خرماها را چیدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: یک دانه را پنهان کردهاند و آن را در دست عبدالله بن عامر یافتند. در این لحظه بود که امام به معاویه فرمود: به خدا سوگند ای معاویه! اگر نبود این که تو کافر میشوی و ایمان نمیآوری، به تو از آنچه خواهی کرد، خبر میدادم. پیامبر در زمانی زندگی کرد که او را تصدیق میکردند و تو میگویی که کسی این را از جدش شنید و او کودک بود. به خدا سوگند که زیاد را به پدر خود ملحق خواهی کرد و حجر بن عدی را خواهی کشت و سرهای شیعیان را برای تو خواهند آورد.» (50) علاوه بر این امام در مجالس خود گاه از معجزاتی نیز استفاده میکرد که موجب تعمیق اعتقاد مردم میشد. مانند حکایت جوانی از بنیامیه که به امام علیه السلام در مجلس سخنرانی توهین کرد و به اعجاز امام علیه السلام زن شد و در همان دم موهای ریشش ریخت و ...» (51) ب) اقدامات تقابلی در مواجهه با معاویه بخش دیگر از کارهای امام که پرده از وجود تباین بین دو جبهه برداشت، مربوط به کارهایی بود که امام در برابر اقدامات معاویه انجام میداد و به عنوان مدافعی سرسخت و مقتدر در مقابل انحرافات او میایستاد و سکوت نمیکرد. البته نفس حضور امام خود مانع بسیاری از انحرافات بود و ابهتحضور وی قدرت خیلی از خلافها را سلب کرده بود. لذا شاهد هستیم که بعد از شهادت امام فشار عجیبی بر شیعیان وارد میشود و آنان را تا مرز نابودی پیش میبرد. در هر صورت اقدامات تقابلی امام دقیقا در برابر اقدامات ضد دینی معاویه قرار میگیرد که نمونههایی از آن را تا به حال خواندیم. در این بخش به مواردی از تقابل امام با معاویه اشاره میکنیم: 1- حمایت از شیعیان در مورد این نوع تقابلها، کافی استبه حمایتهای امام از دوستان خود در برابر فشار دستگاه معاویه اشاره شود. در این موارد امام یگانه پناهگاه این اشخاص بود و با جرات تمام در مقابل ظلم معاویه و کارگزاران وی میایستاد. آیا در این زمان استاندار کوفه زیاد بود؟ سعید بن ابی سرح کوفی که از دوستان امام بود، مورد خشم استاندار کوفه (زیاد بن ابیه) قرار گرفت و توسط زیاد جلب شد. او نیز فرار کرد و خود را به مدینه رساند و به امام علیه السلام پناهنده شد. در مقابل، حاکم کوفه، خانواده سعید را زندانی، اموالش را مصادره و خانهاش را ویران کرد. وقتی خبر این اقدامات به گوش امام علیه السلام رسید نامهای خطاب به زیاد بن ابیه نوشت: «اما بعد فانک عمدت الی رجل من المسلمین له ما لهم و علیه ما علیهم فهدمت داره و اخذت ماله و حبست اهله و عیاله فان اتاک کتابی هذا فابن له داره و اردد علیه ماله ...; (52) اما بعد تو یکی از مسلمانان را مورد غضب و خشم قرار دادهای با این که سود و زیان او سود و زیان مسلمانان است. خانهاش را ویران ساخته و مالش را گرفته و خانوادهاش را زندانی کردهای. تا نامه من به تو رسید، خانهاش را بساز و مالش را برگردان ... زیاد ابن ابیه در مقابل نوشت: «از زیاد ابن ابی سفیان به حسن بن فاطمه! اما بعد، نامهات به من رسید. چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودی؟ با این که تو نیازمندی و من قدرتمند! تو که از مردم عادی هستی، چگونه مثل فرمانروای قدرتمند دستور میدهی و از فرد بداندیشی که به تو پناه آورده و تو هم با کمال رضایت پناهش دادهای حمایت میکنی؟ به خدا سوگند اگر او را بین پوست و گوشتخود پنهان کنی، نمیتوانی از او نگهداری کنی و من اگر به تو دسترسی بیابم هیچ مراعات نخواهم کرد و لذیذترین گوشت را برای خوردن، گوشت تو میدانم. سعید را به دیگری واگذار. اگر او را بخشیدم، به خاطر وساطت تو نیست و اگر کشتم، به جرم محبت او با پدر تو است. والسلام.» در پی این عبارت، امام علیه السلام نامهای به معاویه نوشت و نامه فرماندار را هم به آن ضمیمه کرد و برایش فرستاد. معاویه نیز بنابر ملاحظات مختلف نامهای به این صورت برای زیاد نوشت: «... نامهای برای حسن نوشتهای و در آن به پدرش دشنام دادهای و فاسق نامیدهای، در صورتی که �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 537]
صفحات پیشنهادی
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها نويسنده: الف.آشوری اشاره ابعاد صلح شجاعانه امام حسن علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان که یگانه عامل بقای اقلیتشیعه در آن ...
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها نويسنده: الف.آشوری اشاره ابعاد صلح شجاعانه امام حسن علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان که یگانه عامل بقای اقلیتشیعه در آن ...
صبر سرخ - ویژه نامه صلح امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها ابعاد صلح شجاعانه امام حسن علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان که یگانه عامل بقای اقلیتشیعه در آن عصر بود، چنان با عظمت ...
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها ابعاد صلح شجاعانه امام حسن علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان که یگانه عامل بقای اقلیتشیعه در آن عصر بود، چنان با عظمت ...
دلایل شهادت امام حسن (علیه السلام)
اندیشه - درباره دلایل شهادت امام حسن(علیهالسلام) اینگونه نوشت؛ براى یافتن دلایل شهادت امام .... ب - نسبتبه ارزشها نشانههاى تعارض را مىتوان در رویکرد جبهه اموى نسبت به ارزشها نیز جست و جو کرد. این جبهه .... امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها ...
اندیشه - درباره دلایل شهادت امام حسن(علیهالسلام) اینگونه نوشت؛ براى یافتن دلایل شهادت امام .... ب - نسبتبه ارزشها نشانههاى تعارض را مىتوان در رویکرد جبهه اموى نسبت به ارزشها نیز جست و جو کرد. این جبهه .... امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها ...
آغاز به کار سایت امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها - اضافه به علاقمنديها امام حسن علیه السلام در اینباره نیز به یاران معاویه (در مجلس معاویه) فرمود: «شما را به خدا سوگند! ... شما با ما ...
امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها - اضافه به علاقمنديها امام حسن علیه السلام در اینباره نیز به یاران معاویه (در مجلس معاویه) فرمود: «شما را به خدا سوگند! ... شما با ما ...
بایدها و نبایدهای كارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام
بایدها و نبایدهای كارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام اشارهدر این مقاله نویسنده سعی كرده ویژگی های كارگزاران مطلوب را از ... امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها ...
بایدها و نبایدهای كارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام اشارهدر این مقاله نویسنده سعی كرده ویژگی های كارگزاران مطلوب را از ... امام حسن علیه السلام و پاسداری از ارزشها ...
غریب مدینه - ویژه نامه شهادت امام حسن علیه السلام
غریب مدینه - ویژه نامه شهادت امام حسن علیه السلام-غریب مدینه دانلود کتاب چهل ... علل صلح امام حسن (ع) بر ساحل قرآن امام حسن (ع) و پاسداری از ارزشها كتابشناسى امام حسن ...
غریب مدینه - ویژه نامه شهادت امام حسن علیه السلام-غریب مدینه دانلود کتاب چهل ... علل صلح امام حسن (ع) بر ساحل قرآن امام حسن (ع) و پاسداری از ارزشها كتابشناسى امام حسن ...
آسیبشناسی مدینة النبی از دیدگاه امام علیعلیه السلام
آسیبشناسی مدینة النبی از دیدگاه امام علیعلیه السلام-آسیبشناسی مدینة النبی از دیدگاه ... اسلامی و به دنبال آن جامعه اسلامی از ارزشها و ویژگیهای اجتماعی مدینة النبی است. .... آقای دكتر حسن ابراهیم حسن در كتاب تاریخ سیاسی اسلام مینویسد: «ثروتهای ... بدینروی، آیا امام علیعلیه السلام به عنوان پاسدار سیره نبوی و اصول و ارزشهای ...
آسیبشناسی مدینة النبی از دیدگاه امام علیعلیه السلام-آسیبشناسی مدینة النبی از دیدگاه ... اسلامی و به دنبال آن جامعه اسلامی از ارزشها و ویژگیهای اجتماعی مدینة النبی است. .... آقای دكتر حسن ابراهیم حسن در كتاب تاریخ سیاسی اسلام مینویسد: «ثروتهای ... بدینروی، آیا امام علیعلیه السلام به عنوان پاسدار سیره نبوی و اصول و ارزشهای ...
پاسداري از حريم عقايد و سيره امام عسكري (علیه السلام)
پاسداري از حريم عقايد و سيره امام عسكري (علیه السلام)-پاسداري از حريم عقايد و سيره امام ... اشتهاردي(رحمت الله علیه) اشارهبدون ترديد يكي از مسؤوليت ها و وظايف مهمّ بزرگان و ... آگاه باشيد ارزش آن دانشمندان شيعه كه چنين خود را در معرض دفاع قرار داده اند، هزار هزار ... امام حسن عسكري(علیه السلام)با جاذبه و دافعه نيرومند، دوستان خالص و دانشمندان ...
پاسداري از حريم عقايد و سيره امام عسكري (علیه السلام)-پاسداري از حريم عقايد و سيره امام ... اشتهاردي(رحمت الله علیه) اشارهبدون ترديد يكي از مسؤوليت ها و وظايف مهمّ بزرگان و ... آگاه باشيد ارزش آن دانشمندان شيعه كه چنين خود را در معرض دفاع قرار داده اند، هزار هزار ... امام حسن عسكري(علیه السلام)با جاذبه و دافعه نيرومند، دوستان خالص و دانشمندان ...
امام سجاد(علیه السلام) میراث دار قافله عشق و حماسه
امام سجاد(علیه السلام) میراث دار قافله عشق و حماسه-امام سجاد(علیه السلام) میراث دار قافله ... و بجا و با استفاده از مؤثرترین شیوه ها، توانست از فرهنگ عاشورا و دستاوردهای ارزشمند ... در این فرصت با مهمترین فعالیتهای آن یادگار امامت در پاسداری از فرهنگ عزت و .... همچنین نمایاندن عظمت اهل بیت(ع)، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعی ...
امام سجاد(علیه السلام) میراث دار قافله عشق و حماسه-امام سجاد(علیه السلام) میراث دار قافله ... و بجا و با استفاده از مؤثرترین شیوه ها، توانست از فرهنگ عاشورا و دستاوردهای ارزشمند ... در این فرصت با مهمترین فعالیتهای آن یادگار امامت در پاسداری از فرهنگ عزت و .... همچنین نمایاندن عظمت اهل بیت(ع)، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعی ...
امام سجاد علیه السلام و عبادت
امام سجاد علیه السلام و عبادت نويسنده: حسین باقر ترجمه: محمدمهدی رضایی در بررسی ... کیفیت عبادت امام، اختیار از کف حاضران میربود و دل آنها رامیسوزاند. ... عبادترا صرفا یک فضیلت و ارزش قلمداد کردن، یعنی بررسی حیات وشخصیت ائمه .... به بررسی اهداف واقعی و برنامههای تبلیغی امامبپردازیم:اهدافی چون: پاسداری از احکام اسلام و ...
امام سجاد علیه السلام و عبادت نويسنده: حسین باقر ترجمه: محمدمهدی رضایی در بررسی ... کیفیت عبادت امام، اختیار از کف حاضران میربود و دل آنها رامیسوزاند. ... عبادترا صرفا یک فضیلت و ارزش قلمداد کردن، یعنی بررسی حیات وشخصیت ائمه .... به بررسی اهداف واقعی و برنامههای تبلیغی امامبپردازیم:اهدافی چون: پاسداری از احکام اسلام و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها