تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802628755




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حدیث را مولایم نشان داد


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حدیث را مولایم نشان داد
حدیث را مولایم نشان داد مرحوم آیة الله سید محمد مجاهد صاحب « مناهل الفقه » از خط علامه حلی قدس سره که در حواشی بعضی کتبش آورده ، نقل می کند : علامه حلی در شبی از شبهای جمعه به زیارت قبر مولای خود ابی عبدالله الحسین علیه السلام می رفت . ایشان بر مرکبی سوار و تازیانه ای برای راندن آن در دست داشت .اتفاقاً در اثنای راه شخصی پیاده در لباس اعراب به ایشان برخورد کرد و با ایشان همراه شد . در بین راه ، شخص عرب مساله ای را مطرح کرد . علامه حلی قدس سره فهمید که این عرب ، مردی است عالم و با اطلاع بلکه کم مانند و بی نظیر ؛ لذا بعضی از مشکلات خود را از ایشان سوال کرد تا ببیند چه جوابی برای آنها دارد .با کمال تعجب دید ایشان حلال مشکلات و معضلات و کلید معماهاست . باز مسائلی را که برای خود مشکل دیده بود ، سوال نمود و از شخص عرب جواب گرفت و خلاصه متوجه شد که این شخص علامه دهر است . زیرا تا بحال کسی را مثل خود ندیده بود ولی خودش هم در آن مسائل متحیر بود . تا آنکه در اثناء سوالها ، مساله ای مطرح شد که آن شخص در آن مساله به خلاف نظر علامه حلی فتوا داد . ایشان قبول نکرد و گفت : این فتوا برخلاف اصل و قاعده است و دلیل و روایتی را که مستند آن شود ، نداریم . آن جناب فرمود : دلیل این حکم که من گفتم ، حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب نوشته است .علامه گفت : چنین حدیثی در تهذیب نیست و به یاد ندارم که دیده باشم که شیخ طوسی یا غیر او نقل کرده باشند .آن مرد فرمود : آن نسخه از کتاب تهذیب را که تو داری از ابتدایش فلان مقدار ورق بشمار ، در فلان صفحه و فلان سطر حدیث را پیدا می کنی .علامه با خود گفت : شاید این شخص که در رکاب من می آید ، مولای عزیزم حضرت بقیة الله علیه السلام باشد لذا برای این که واقعیت امر برایش معلوم شود در حالی که تازیانه از دستش افتاد ، پرسید : « آیا ملاقات با حضرت صاحب الزمان علیه السلام امکان دارد یا نه ؟» .آن شخص چون این سوال را شنید ، خم شد و تازیانه را برداشت و با دست کفایت خود ، در دست علامه گذاشت و در جواب فرمود : « چطور نمی توان دید و حال آنکه الان دست او در دست تو می باشد ؟» . همین که علامه این کلام را شنید ، بی اختیار خود را از بالای حیوانی که بر آن سوار بود بر پاهای آن امام مهربان ، انداخت تا پای مبارکشان را ببوسد که از کثرت شوق بیهوش شد .وقتی بهوش آمد ، کسی را ندید و افسرده و ملول گشت . بعد از آن که به خانه خود رجوع نمود ، کتاب تهذیب خود را ملاحظه کرد و حدیث را در همان جایی که آن بزرگوار فرموده بود ، مشاهده کرد و در حاشیه کتاب تهذیب خود نوشت : « این حدیثی است که مولای من صاحب الامر علیه السلام مرا به آن خبر دادند و حضرتش به من فرمودند : در فلان ورق و فلان صفحه و فلان سطر می باشد » . مرحوم سید محمد مجاهد صاحب مناهل فرمود : من همان کتاب را دیدم و در حاشیه آن کتاب به خط علامه ، مضمون این جریان را مشاهده کردم . گر قسمتم شود که تماشا کنم تـــــرا                                                         ای نور دیده جان و دل اهدا کنم ترا تو در میان جمعی و من در تفکرم                                                                کانـــــــدر کجا بر آیم و پیدا کنم ترا پی نوشت:1 . سید جواد ، معلم ، برکات حضرت ولی عصر علیه السلام ، ص 131 .
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن