واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام مهدي عليه السلام در قرآن،چهار نكته حايز اهميت نويسنده:احمدی-فرزانه فردمنبع: تنهاراه السَّلامُ عليک يا تالي کتابِ اللهِ و ترجُمانَه ... امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در قرآنمعرفت و شناخت، از موضوعات اساسي حيات بشري است و پس از معرفت خداوند به عنوان مبدأ همه ي موجودات، معرفت به حجّت هاي پروردگار که مظهر اسماء و صفات و آيينه ي جمال و جلال الهي هستند، بر همه ي معارف مقدّم است و حيات معنوي بشر به همين معرفت وابسته است.براي معرفت امام منابع گوناگوني وجود دارد که قرآن اساسي ترين آنهاست. قرآن منبع مطمئني است که چون از وحي سرچشمه گرفته، هيچگونه انحراف و نادرستي در آن راه ندارد و مورد اتّفاق همه ي فِرَق مسلمين است. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: «وَإعْلَمُوا أنَّهُ لَيسَ عَلَی أحَدٍ بَعدَ القُرآنِ مِن فاقَةٍ و لا لأِحَدٍ قبلَ القرآنِ مِن غَنيٍ، فاسْتَشْفُوهُ مِن أدوائِکمُ وَ اسْتَعينوا بهِ عَلی لَأوائِکُم »؛1 «بدانيد که هيچ کس را پس از آموختن قرآن، نيازمندي نيست و هيچ کس را پيش از آموختن قرآن توانگري و بينيازي نيست، پس شفاي دردهاي خود را از قرآن بخواهيد و در گرفتاريهايتان، از آن کمک بخواهيد.» بنابراين بايسته است مسأله ي معرفت امام از نگاه قرآن کريم مورد بررسي قرار گيرد. پيش از پرداختن به بحث امام مهدي (عليه السلام) در قرآن، به نکاتي چند اشاره مي کنيم: الف) جامعيّت قرآناين نکته بسيار روشن است که اگر بنا باشد ديني جاودانه باقي بماند، بايد کتاب قانون آن در همهي عصر-ها، جامع و کامل باشد تا بتواند حضور خود را در تمام دوره هاي حيات بشري حفظ کند. لذا با توجّه به اينکه دين اسلام جاودانه و هميشگي است، بايد کتاب وحي و قانون از جامعيتي بي نظير برخوردار باشد: وَ نَزَّلنا عَلَيکَ الکِتابَ تِبياناً لِکُلِّ شَيءٍ؛2 و بر تو (اي پيامبر) نازل کرديم کتابي را که در آن تبيان هر چيزي که در هدايت انسان نقش دارد، صورت گرفته است. قرآن خود را اين گونه معرفي مي کند که کتاب «تبيان» و «هدايت» است. «تبيان» صفت عام و فراگير قرآن است و کتابي که براي هدايت همه ي انسآنها در همه ي زمآنها نازل شده، شأنش اين است که بيان «کلِّ شَيء» را عهده دار باشد. البته واضح است که مراد از «کلِّ شَيء» همه ي چيزهايي است که به امر هدايت بشري که رسالت قرآن است بر ميگردد و در اين مورد، قرآن مسأله اي را در حوزه ي هدايت بشري فروگذار نکرده است.ب) تفسير و تأويل1- تفسيريکي از راه هايي که مي توان به واسطه ي آن به درک واقعي و عميق مضامين و مفاهيم آيات الهي نايل شد و از معارف ارزشمند آن بهره مند گرديد، تفسير است. تفسير در کتب علوم قرآني چنين معني شده است: «التَّفسيرُ کَشفُ القِناعِ عَنِ المُشکِلِ»؛3 «تفسير نقاب برداشتن از چهره ي الفاظ مشکل است.» به عبارت ديگر مراد از تفسير، مطالبي است که از الفاظ و ظواهر کلام الهي و با انديشه و ژرف نگري در آنها به دست مي آيد و نشانگر مراد و منظور آيات قرآني است.2- تأويلگاهي آيات الهي حاوي حقايقي وراي الفاظ و ظواهر آن است که در مطالعه ي ابتدايي و اوليه به دست نمي آيد و تأمل و دقّت آدمي در آنها نيز کارساز نيست؛ قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: وما يعلم تأويله الّا الله والراسخونَفي العلمِ يقولونَ ءامنّا به ...4 «وتأويل آن راکسي جز خداوند نمي داندو راسخان در علم مي گويند به آن ايمان آورديم...» بلکه تنها روايات و گفتار معصومين(عليهم السلام) است که از آنها پرده برمي دارد و اسرار آنها را آشکار مي سازد. به اين مرحله از فهم آيات که دلالت به باطن قرآن دارد، تأويل مي گويند. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) در اينباره مي-فرمايند: «ما فِي القُرآنِ آيَةٌ الاّ وَ لَها ظَهرٌ وَ بَطنٌ»؛5 «هيچ آيه-اي در قرآن نيست جز اينکه داراي ظاهر و باطن است.» بنابراين براي بهره مندي جامع و شايسته، هم بايد به ظاهر قرآن «تفسير» آن توجّه کرد و هم از باطن آن «تأويل» استمداد جست.ج) جايگاه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و ائمهي اطهار(عليهم السلام)شکّي نيست که کلام وحي و معارف بي کران الهي، اقيانوسي است که عقل و دانش ناقص و محدود بشري، توانايي درک و تحليل تعاليم و مفاهيم بلند و آسماني آن را به تنهايي، و به صورت کامل و صحيح ندارد و ناگزير از ياري افرادي است که خود از سرچشمة وحي و علم الهي بهره مند شده و توانايي لازم براي بيان حقايق آن را داشته باشند. اين فضيلت در وجود پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهلبيت معصومين(عليهم السلام) جلوه گر و متبلور شده است.خداوند در اين رابطه خطاب به رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) مي فرمايد: وَ اَنزَلنا اِلَيکَ الذِّکرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِليهِم؛6 و ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کرديم تا آنچه را که به سوي مردم نازل شده است براي آنها تبيين کني. نبي گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) نيز پس از خود، خاندان و اهلبيت عصمت خويش را عهده دار اين وظيفه سنگين و امر خطير معرفي مي فرمايند؛ چنان که در حديث معروف ثقلين آمده است: «اِنّي تارِکٌ فيکُمُ الثِّقلَينِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتي أَهلَ بيَتي ...»؛7 «من در ميان شما دو چيز گران بها و ارزشمند باقي مي گذارم، کتاب خدا و عترت و اهلبيتم. و اگر به اين دو ثقل چنگ بزنيد و تمسک بجوييد هرگز گمراه نمي شويد و اين دو هيچ گاه از هم جدا نمي شوند تا در روز قيامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» راز و رمز حيات و جامعيت قرآن، در هم گامي و همراهي آن، با عترت است. قرآن در کنار معصوم، عامل هدايت و مانع از گمراهي است. اين کتاب الهي در کنار تبيين معصوم، براي هميشه «هادي» است.بنابراين توجّه به ديدگاه و بيانات امامان معصوم(عليهم السلام) در فهم و کشف مقصود آيات نقش کليدي ايفا مي کند.اين مطلب از آيات ديگر قرآن نيز قابل استفاده است:فَاسألوا أهلَ الذِّکرِ إن کُنتُم لا تَعلَمونَ؛8 اگر چيزي را نمي دانيد از اهل ذکر بپرسيد. در تفسير اين آيه آمده است: «نَحنُ أهلُ الذّکرِ وَ نَحنُ المَسئولُونَ»؛9 «منظور از اهل ذکر ماييم و ما کساني هستيم که مورد سؤال قرار مي گيريم.»همچنين در تفاسير اهل سنت از ابن عباس نقل شده است: «هُوَ مُحَمَّدُ وَ علي وَ فاطمة وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ هُم أهلُ الذِّکرِ وَ العَقل وَ البَيانِ»؛10 «مراد از اهل ذکر، حضرت رسول(صلي الله عليه و آله وسلم)، امام علي (عليه السلام)، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) است. ايشان اهل ذکر و عقل و بيان مي باشند.»د) آيا نام امام مهدي (عليه السلام) در قرآن آمده است؟در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: قرآن براي معرفي شخصيت ها از دو راه استفاده کرده است: 1- معرفي با اسمنخستين راه اين است که شخصيت مورد نظر را با اسم معرفي و مطرح مي کند مانند: وَ ما مُحَمَّدٌ الاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُل11«و محمد نيست مگر پيغمبري از طرف خدا که پيش از او نيز پيغمبراني بودند...»2- معرفي با صفت و ويژگيشيوه ي دوّم، معرفي با صفت و ويژگي است که در قرآن نمونههايي دارد، از جمله اين که در مورد پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) آمده است: الّذينَ يتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبیِّ الامّیِّ ... يَأمُرُهُم بِالمَعروف و يَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ وَ يحِلُّ لَهُمُ الطَّيبِّاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِث ...؛12 کساني که از پيامبر تبعيت مي-کنند ... که پيامبر، ايشان را به کارهاي پسنديده دستور مي دهد و از کارهاي زشت و ناپسند، باز مي دارد و به ايشان امور پاکيزه را حلال و امور ناپسند را حرام کرده است. در معرفي ولي مؤمنان (عليه السلام) نيز از اين شيوه استفاده کرده است:انَّما وَليُّکمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذينَ ءامَنوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعونَ؛13 صاحب امر شما خدا و رسول او و کساني اند که نماز را بر پا مي دارند و زکات مي پردازند درحالي که در رکوع باشند. شناساندن با صفت بهترين راه معرفي است. اين نوع معرفي راه را بر سودجويان مي بندد؛ در معرفي با اسم ميتوان نام جعلي درست کرد؛ امّا بهره برداري از صفات کار آساني نبوده و قابل جعل نيست. از اين رو ميبينيم در جريان حضرت طالوت (عليه السلام)، خداوند متعال در آيهي 248 سوره ي بقره، بعد از آن که ايشان را به اسم معرفي مي-کند، بلافاصله ايشان را با صفت و نشانه ي «تابوتٌ فيه سَکِينة» «صندوقي که داراي آرامش است»، معرفي مي کند تا جلوي هرگونه اشتباه احتمالي گرفته شود.پس روشن شد که:1- تنها راه معرفي، ذکر نام امام مهدي (عليه السلام) نيست، و حضرت از راه هاي ديگر (صفات) معرفي شدهاند و قرآن به طرق ديگر به وجود ايشان و حکومت جهانيشان اشاره کرده است.2- مصالحي در کار بوده که نام اهلبيت(عليهم السلام) در قرآن ذکر نشود که مهمترين آنها محفوظ ماندن قرآن از تحريف است.پي نوشت ها:1. نهج البلاغه، خ 176 .2. نحل(16)، 89. .3. علوم قرآني، ص 274 .4. آل عمران (3)،7 .5. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 94 .6. نحل(16)، 44 .7. ر.ک: کلينی، کافی، ج 1، ص 293، ح 3/ شيخ مفيد، الارشاد، ج 1، ص 231/ شيخ صدوق، امالی، ص 415، ح 15 .8. نحل(16)،43 .9. کلينی، کافی، ج 1، ص 210، ح 3 .10. مکارم شيرازی، تفسير نمونه، ج 11، ص 244 .11. آل عمران(3)، 144 .12. اعراف (7)، 157 .13. مائده (5)، 55 .
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]