واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«اخلاق مخاصمه» و قاعده طلايي نويسنده:شيدا اميني گاهي «اخلاق» به معناي معرفتي است كه به بررسي هنجارهاي اخلاقي مي پردازد و گاهي منظور از آن، هنجارها و اصول اخلاقي است. هنگامي كه از اخلاق مخاصمه و دشمني ورزيدن سخن به ميان مي آيد، معنا و مفهوم دوم مورد توجه است. نوشتار حاضر، مي كوشد اصول و هنجارهايي را كه بايد در دشمني كردن مورد توجه قرار گيرند، مورد بررسي قرار دهد. هر كار و حرفه اي بايد هنجارها و اصولي داشته باشد كه اين هنجارها يا به وسيله حقوق و يا به وسيله اصول و هنجارهاي اخلاقي مشخص مي شوند. اينكه ما در هنگام كار كردن چه موازين و مقررارتي را رعايت كنيم، بحثي است كه معمولاً حقوق كارمندي بدان توجه دارد. حقوق همچنين در زمينه مسائل خانوادگي، روابط بين فردي و روابط افراد و حكومت نيز بسيار موضوعيت پيدا مي كند. اما حقوق ذاتاً و في نفسه نمي تواند همه روابط انسان با ديگر افراد را تنظيم كند و به همين دليل، ضرورت تأمل بر هنجارهايي اخلاقي كه سامان دهنده ارتباط افراد و اجتماعات باشند، احساس مي شود. اگر در جايي به عنوان يك خريدار و يا فروشنده ايفاي نقش مي كنيم، در نشريه اي كار مطبوعاتي مي كنيم و يا به عنوان شهروندي در يك جامعه حضور داريم، بايد نسبت به اخلاق خريد و فروش، اخلاق مطبوعاتي و عاقبت اخلاق شهروندي، حساس باشيم. در اين ميان، همانطور كه دوستي بايد داراي هنجارهايي اخلاقي باشد، دشمني كردن هم نمي تواند از اين امر بي بهره باشد. در دوستي كردن، انسان نبايد دوستش را به مثابه وسيله در نظر بگيرد، بلكه وي بايد كانت وار هر دوست را به مثابه يك غايت مفروض گيرد. دوست آماده است بخشي از زندگي خود را با كسي كه با وي دوستي مي كند به اشتراك گذارد و در مواقع سختي و مرارت، مددرسان باشد. در اين ميان، مي توان قايل به اخلاقياتي براي دشمني كردن هم شد. سعدي در گلستان اشاره اي دارد به اينكه «نه با كسي چنان دوست شو كه در مواقع دشمني براي تو مشكل ايجاد كند و نه با دشمن چنان رفتار كن كه هنگامي كه وي دوست شد، تو را شرمناك نمايد.» به تعبير ديگر، اخلاق دشمني ورزي هم مبتني بر همان قاعده طلايي است؛ قاعده اي كه مي گويد «با ديگران چنان رفتار كن كه مي خواهي با تو رفتار كنند». اخلاق دشمني ورزي مي تواند مبتني بر اين قاعده، تعريف شود. همه ما در زندگي خود شاهد درگيريها و كشمكشهايي با اطرافيانمان هستيم. همه افرادي كه در كنار ما زندگي مي كنند، نمي توانند به عنوان دوستانمان به شمار آيند. برخي از آنها نه دوست هستند و نه دشمن. برخي از آنها دوست هستند و برخي ديگر با ما خصومت دارند و ما ناگزيريم وارد رابطه اي جز دوستي با آنها شويم. در اين ميان، تعدادي از رويكردهاي اخلاقي معتقدند در رابطه خصم گونه، اخلاق نمي تواند حضور داشته باشد. يعني همان طور كه در هنگام جنگ و كشمكش دو كشور، اخلاق جايي ندارد ( به نظر اين افراد) در مواجهه خصمانه دو فرد هم نمي توان اخلاقي را تعريف كرد. اما همان طور كه بيان گرديد، هر كاري و از جمله دشمني كردن، نيازمند گونه اي اخلاق و هنجارهاست. رويكردهاي هنجاري تصريح مي كنند، در هنگام دشمني كردن انسان نبايد با دشمن خود آنگونه رفتار كند كه براي خانواده دشمن مشكلي ايجاد شود. مثلاً او نبايد كاري كند كه دشمن كارش را از دست بدهد، زيرا با اين كار، خانواده وي در مخمصه قرار مي گيرند. او همچنين نبايد چنان در دشمني كردن پيش رود كه آبروي رقيب خود را بريزد و سعي كند تا آنجا كه امكان دارد از دشمن خود دوري گزيند. اين موارد و مواردي ديگر، به عنوان كدهايي اخلاقي در نظر گرفته مي شوند كه انسان بايد در رابطه خصمانه با ديگران مورد توجه خود قرار دهد. بيت معروف حافظ كه «آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا» هم به گونه اي از اخلاق خصم گونه اشاره دارد. بسياري از افرادي كه درمورد اخلاق دشمني سخن گفته اند، با تكيه بر مفهوم جنگ عادلانه به اين موضوع جالب اخلاقي پرداخته اند. يكي از پرسشهاي مهمي كه در اين زمينه وجود دارد، اين است كه آيا جنگ اجتناب ناپذير است؟ آيا مي توان از برخي روابط خصمانه پرهيز كرد؟ چنين پرسشي در روابط ميان انسانها هم برقرار است. آيا مي توان جهاني داشت كه در آن تعارضي وجود نداشته باشد؟ نظريه پردازان اخلاق جنگ و دشمني عموماً تأكيد مي كنند كه نمي توان چنين جامعه اي را در مقام واقع تجسم كرد. دليلي كه آنها براي مدعاي خود ارائه مي كنند، بيشتر بر شواهد تاريخي استوار است. بنابراين، از خصومت گريز و گزيري نيست و نمي توان با مكانيسمهايي آن را تحت هدايت خود قرار داد. اين يك موضع است كه تعدادي از نظريه پردازان آن را قبول ندارند و معتقدند، نمي توان براي جنگ قاعده اي اخلاقي تدوين كرد و جنگ عرصه عرضه جنبه هاي حيواني و نيازهاي اوليه آدميان است. البته در اين گستره انتظار عقلانيت، اميدي واهي و پوچ است. هرچند عده اي ديگر با وجود اعتراف به دشوار بودن وضع، قواعدي اخلاقي براي جنگ و مخاصمه، اين اميد را از بين نمي برند كه انسان به جايگاهي برسد كه جنگ را نيز مانند بسياري از موضوعات ديگر از دريچه اخلاق ببيند و براي آن هم منش و هنجارهايي قايل شود. اگر جهان ما جهان مطرح شدن هويتهاي متفاوت است و اگر در اين جهان، تفاوت مؤلفه اي مهم به شمار مي آيد، بايد انتظار داشت كه رابطه اين افراد و حوزه هاي متفاوت موضوعي مهم و حياتي باشد و يكي از انواع بي شمار رابطه، البته رابطه خصمانه است كه بشر بايد بدان بينديشد و قواعد و ضوابطي را براي آن در نظر بگيرد. جهان ما، جهاني است كه از انديشمندان و نخبگان خود اين گونه انتظار دارد كه موضوعي را از قلم نيندازند و شعار تخصص نيز چيزي جز اين نيست. براي آنكه چيزي را از قلم نيندازيم، بايد متخصص باشيم.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]