تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سجده شكر برهرمسلمانى واجب است،با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805475155




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فراز و فرودهاي فلسفه اخلاق جهان قديم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فراز و فرودهاي فلسفه اخلاق جهان قديم
فراز و فرودهاي فلسفه اخلاق جهان قديم منبع:روزنامه قدس نظريه اخلاقي، خالق اخلاقيات و حتي منعكس كننده آنها نيست، بلكه تلاشي براي تفكر مدون براي تحت تأثير قرار دادن پديده اي به نام "اخلاق" است. نظريه اخلاق جهان قديم تلاشي براي تبيين جامع همه پديده هايي كه ذيل عنوان اخلاقيات قرار مي گيرند، قلمداد نمي شود. اين نظريه عقايد و اعمال مجزايي را مفروض مي گيرد و بنا دارد سرشت بنيادين آنها را به دست آورد. ماهيت اين تلاش ايجاب مي كند كه برخي از اين عقايد و اعمال ارزيابي و نقد شوند، اما اين هدف اصلي به شمار نمي رود. نظريه اخلاقي جهان قديم تلاش مي كند تا تبيين متفكرانه اي از فعاليت جوهري انسان ارايه كند تا فرد بتواند آنچه را اهميت بنيادين براي پي جويي دارد، به دست آورد. به تعبير ديگر فرد در پرتو اين فعاليت مي تواند دركي نزديك به واقع از خير و سعادت فراهم كند. فيلسوفان جهان قديم در نظريه هاي اخلاقي خود به چندين مفهوم مهم متكي هستند. اين مفاهيم فضيلت و فضايل، خوشبختي ( آديمونيا) و نفس هستند. در اين مقال البته ما با فضيلت آغاز مي كنيم: "فضيلت" اصطلاحي كلي است كه ترجمه واژه يوناني "آرته" است. اين واژه يوناني همچنين به عنوان مزيت هم ترجمه مي شود. در اين ميان اشياي زيادي هستند - چه طبيعي و چه مصنوعي - كه آرته يا مزيت مخصوص خود را واجدند. براي اسب و چاقو مزيتهاي خاصي موجودند. البته براي انسان هم مزيتي موجود است. مثالهاي عيني چنين فضايلي، چهره هاي متفرقي مانند فرمانده سربازان هومري و سياستمدار آتني در دوره گسترش اين امپراتوري به شمار مي آيند. شخصيت مورد علاقه افلاطون يعني "منو" هم سر جمع مهمي از اين تفكر است. هنگامي كه وي مي گويد: "مزيت انسان مديريت فعاليت شهر است به گونه اي كه او از دوستانش سود ببرد و از دشمنانش آسيب نبيند و آسيبي به خودش وارد نشود، به حساب مي آيد" از اين توصيف مي توانيم ببينيم كه اقسامي از مزيت انساني نسبت مهمي با فضايل اخلاقي برقرار مي كنند. در جهان قديم، شجاعت، اعتدال و عدالت انواع مقدم فضيلت اخلاقي به شمار مي آمدند. يك فضيلت، گرايشي ثابت براي عمل به طريقي خاص به شمار مي آمد. عدالت هم به طور مثال گرايشي ثابت براي عمل به گونه اي است كه هر چيزي حق خود را به دست آورد. اين گرايش ثابت شامل معرفتي عملي در باب چگونگي تحقق اين نكته است كه در هر موقعيت هر امري به حق خود دست يازد. اين گرايش همچنين شامل يك رويكرد جدي مثبت در اين باب كه هر كسي به حق خود برسد، به شمار مي رود. بنابراين، افراد عادل افرادي نيستند كه به صورت گهگاهي عادلانه رفتار مي كنند يا حتي آن افرادي نيستند كه به صورت مرتب عادلانه رفتار مي كنند؛ اما اين كار را به جهت انگيزه هاي ديگري صورت مي دهند. جداي از اينها، آنها افرادي هستند كه با اطمينان آن گونه رفتار مي كنند، چون ارزش مثبت و بسيار نابي را براي اجراي هر يك از وظايفشان دارا هستند و به جهت اين رفتار، خوب هستند. شجاعت، گرايشي ثابت است كه به فرد اجازه مي دهد تا به صورت قابل اعتمادي براي پي جويي غايات درست در موقعيتهاي ترسناك رفتار كند، چون فرد براي چنين عملي ارزش ذاتي قايل است. اعتدال هم فضيلتي است كه به صورت يكساني با خواستها و احساسات پيوند برقرار مي كند. خير انساني مي تواند به طريقي فهم شود كه شامل فضايل اخلاقي نباشد. به طور مثال، فردي كه فكر مي كند خير عبارت از سود رساندن به دوستان و ضرر رساندن به دشمنان است، مي تواند سنگدل، دمدمي، چپاولگر و حريص باشد. با اين همه، بيشتر فيلسوفان جهان قديم از اين بحث مي كنند كه خير انساني بايد فضايل انساني را نيز شامل شود و بدين طريق اين خير فراتر از هر چيز شامل شجاعت، اعتدال و عدالت خواهد بود. اين بحث، مبتني بر پيوندي ميان فضايل اخلاقي و خوشبختي است. در حالي كه بيشتر فيلسوفان جهان قديم اذعان مي كنند كه خوشبختي غايت يا هدف زندگي بشري است. اين تصور آن گونه كه ارسطو مي گويد هم ساده و هم پيچيده است. آسان است كه بگوييم هر فردي مي خواهد خوشبخت باشد و دشوار است كه بگوييم اين خوشبختي چيست. ما در ابتدا مي توانيم به اين مسأله از بحث در باب نسبت خوشبختي و خير انساني و سپس نسبت خير انساني و فضايل اخلاقي، نزديك شويم. اشاره به اين امر نكته مهمي است كه مترادفهاي سعادت (آديمونيا)، زندگي خوب و رفتار خوب هستند. فيلسوفان جهان قديم از اين بحث مي كردند كه فرد با همه فعاليتهايي كه زندگي بشري را مي سازند پيوندي حتي به صورت معتدل و متوسط برقرار سازد. انسان مي تواند احساس ترس كند و نسبت به موقعيتهاي خطرناك، گاهي به صورت مناسب و گاهي به صورت نامناسب واكنش نشان مي دهد؛ يا فرد ممكن است هميشه به صورت خجالت گونه و غيرصادقانه رفتار كند. با اين همه، اجراي فعاليتهايي كه زندگي انساني را در تمام مدت زندگي خوب مي سازند - يا در طول زيادي از كل زندگي- زندگي و رفتار خوب به شمار مي روند. از اين جنبه نسبت خوشبختي و خير بايد صريح و شفاف باشد. خير انساني، مباني روان شناختي براي انجام درست فعاليتهاي زندگي انساني است. در آن گستره، خير نيز خوشبختي به حساب مي آيد. در حالي كه فرد غيرخوشبخت با احساسي چون ترس به يك روش غيرمناسب درگير است، فرد خوشبخت به صورت ماهرانه اي با ترس مواجه مي شود و بدين وسيله خير انساني را عرضه مي كند. اين گونه كه شرح داده مي شود، خير انساني عام است و فعاليتهاي زيادي را در مورد يك زندگي انساني پوشش مي دهد. با اين همه، فرد مي تواند دريابد كه چگونه خير انساني حداقل شامل فضايل اخلاقي مي شود. به طور مثال، فضيلت اخلاقي مناسب ترس شجاعت است. شجاعت گرايشي مناسب در واكنش با ترس به روشي درست و مناسب است. آنچه ضرورتهاي مناسب قلمداد مي شوند، ترس را براي غايات درست يا ارزشمند مقيد مي كنند. چنين غاياتي به رفاه خود فرد از جمله رفاه شهري كه فرد در آن زيست مي كند، مقيد نمي شوند. از اين جنبه، فضايل اخلاقي نوعي خير انساني هستند كه به ديگران توجه و نظر دارند. بنابراين، فضايل اخلاقي كيفيات خوب شخصيتي به شمار مي روند كه به صورت ذاتي براي فرد واجد آنها ارزشمند هستند، اما اينها همچنين براي ديگران هم ارزشمندند. در يك چشم انداز تقريبي، روش مهمي را مي بينيم كه با آن نظريه اخلاقي جهان قديم تلاش مي كند تا خوشبختي را با فضايل اخلاقي از طريق خير انساني پيوند دهد. خوشبختي از خير انساني ناشي مي شود و خير انساني فضايل اخلاقي را در بر مي گيرد و اين فضايل به صورت تلويحي يا تصريحي، به ديگران نظر دارند. از آنجا كه خوشبختي چنين نقش حياتي در نظريه اخلاقي جهان قديم ايفا مي كند، بايد به تفاوت ميان آديمونياي جهان يوناني و ترجمه رايج آن تحت عنوان "خوشبختي" اشاره كنيم. هرچند كاربرد اين واژه بسيار متفاوت است، اغلب واژه پارسي "خوشبختي" به يك احساس اشاره مي كند. ما به طور مثال مي گوييم كه "شما مي توانيد بگوييد او الان احساس خوشحالي مي كند و اين از نوع رفتارش و وضع ظاهرش عيان است". اين احساس به عنوان يك رضايت يا خشنودي شرح داده مي شود كه شايد بدين شيوه در كل زندگي فرد جريان مي يابد. در حالي كه پاره اي از افراد فكر مي كنند تمايزي ميان احساس شادي و احساس رضايت وجود دارد خوشبختي هنوز احساس خوب و لذت بخش معنا مي دهد. با اين همه، "خوشبختي" معنايي ثانوي دارد كه بر احساسات تأكيد نمي كند، بلكه بيشتر بر فعاليتها و اعمال تأكيد مي كند. به طور مثال، كسي ممكن است بگويد: "آن لحظه زمان شادي من بود؛ كار من خوب سپري شد". نيازي بدان ندارد كه به احساسي كه او تجربه كرده اشاره كند، بلكه صرفاً به اين حقيقت اشاره مي كند كه فعاليت مهمي به خوبي سپري شد. البته، اگر كار آنها بخوبي سپري شود آنها احساس رضايت مي كنند. اما هنگام سخن گفتن از خوشبختي، ممكن است به درستي به جذبشان به فعاليتي موفقيت آميز اشاره كنند. براي فيلسوفان جهان قديم "آديمونيا" به معناي ثانوي اصطلاحات ما نزديكتر است. خوشبختي زياد به معناي احساس كردن به طريق خاصي نيست، يا احساس به نوعي خاص در اين باره كه چگونه كل زندگي فرد جريان مي يابد و سپري مي شود؛ بلكه بيشتر به معناي اجراي فعاليتهاي خاص يا عمل به شيوه اي خاص است. از اين جهت، فيلسوفان جهان قديم نوعاً "فضيلت اخلاقي" را توجيه مي كنند. شجاع بودن، عدالت و تعادل براي فرد فضيلت مند ارزشمند هستند، چون اين فضايل به صورت همبسته اي با خوشبختي پيوند برقرار مي كنند. هر فردي خواهان خوشبخت شدن است، بنابراين هر فردي كه پيوند ميان فضيلت و خوشبختي را تشخيص مي دهد، خواهان كسب فضيلت است. اين بحث به دو ايده بنيادين، وابسته و متكي است. اول اينكه خير انساني، خير نفس است و نه خير مادي يا جسمي نظير ثروت يا قدرت سياسي. راه ديگر ابراز اين ايده اين است كه خوشبختي چيزي بيروني نظير ثروت و قدرت سياسي نيست، بلكه خيري دروني و روان شناختي است. ايده بنيادين دوم اين است كه مهمترين خير، نفس فضيلت اخلاقي است. با فضيلت مند بودن، فرد از حالتي روان شناختي لذت مي برد كه ارزش آن بر انواع ديگر خيرها كه در آنها انسان بد مي شود، مي چربد. نهايتاً اين كه مفاهيمي كه در باب نفس به كار مي روند منظم هستند، چون فيلسوفان نوعاً از اين بحث مي كنند كه فضيلت، يك خير براي نفس به حساب مي آيد. با روشهايي، اين مدعا در سنتهاي بسياري يافت مي شود. فيلسوفان زيادي از اين بحث مي كنند كه اخلاقي بودن ضرورتاً زيبايي فيزيكي، سلامتي يا ثروت به وجود نمي آورد. به عبارت ديگر، فضيلت به عنوان امري خير با عنوان تعلق داشتن به نفس گره مي خورد. اين يك خير روان شناختي به شمار مي رود. با اين همه، به منظور تبيين فضيلت به عنوان خير، نفس فرد نبايد اذعان كند كه نفس جاوداني است. در حالي كه افلاطون به طور مثال تصريح مي كند كه نفس جاوداني و فضيلت آن هم اين است كه فراتر از مرگ مي رود. استدلال او در مورد فضيلت به عنوان خير روان شناختي به جاودانگي نفس متكي نيست. او از اين بحث مي كند كه فضيلت در اين زندگي يك خير روان شناختي است. خود زندگي كردن يك انسان، با اين خير يك خوشبختي محسوب مي شود. اين موضع كه ميان خوشبختي و فضيلت پلي ايجاد مي كند "سعادت" ناميده مي شود و اين واژه بر اين كلمه بنيادين در زبان يوناني يعني "آديمونيا" متكي است. از اين واژه، چندين نظريه را مراد مي گيريم:الف) فضيلت همراه با فعاليت فعالانه اش، با خوشبختي رابطه اي اين هماني دارد.ب) فضيلت به همراه فعاليتش مهمترين و اساسي ترين جزء خوشبختي است. ج) فضيلت تنها ابزار خوشبختي است.با وجود اين، انسان بايد محتاط باشد تا اين نتيجه را اتخاذ نكند كه نظريه هاي جهان قديم در كل در صددند تا ارزش فضيلت را صرفاً به عنوان ابزارهاي تحقق خوشبختي در نظر بگيرند. بايد اين گونه در نظر بگيريم كه هر نظريه اي رويكرد خاص خود را نسبت به سرشت پيوند ميان فضيلت و خوشبختي واجد است. نظريه هاي جهان قديم به چنين مضامين معاصري چون اينكه بحث اخلاقي - يعني بحث در باب آنچه فرد بايد انجام دهد- مي تواند يا بايد به بحث غير اخلاقي فرو كاسته شوند، پيوند نمي خورند. اين تأملات در باب فضيلت مي توانند موقعيتي را براي تقابل افكندن ميان نظريه اخلاقي جهان قديم و جهان جديد فراهم آورند. يك روش براي ابراز اين تقابل اذعان به اين نكته است كه نظريه اخلاقي جهان قديم "عامل محور" است، در حالي كه نظريه اخلاقي جهان جديد "عمل محور" است. اذعان به اينكه اين نظريه اخلاقي "عمل محور" است، بدان معناست كه اين نظريه اخلاقيات را بر حسب اعمال و شرايطشان و روشهايي كه در آن اعمال اخلاقي يا غيراخلاقي هستند، تبيين مي كند. ما به صورت تقريبي مي توانيم متفكران اخلاقي مدرن را به دو گروه تقسيم كنيم: آنهايي كه اخلاقيات يك عمل را بر مبناي نتايج شناخته شده يا انتظار داشته مدنظر قرار مي دهند كه به عنوان "نتيجه گرايان" مطرح هستند و آنها كه اخلاقيات يك عمل را بر حسب تطابق آنها بر حسب انواع مشخصي از قوانين، نهي ها يا توصيه هاي ايجابي مورد توجه قرار مي دهند كه به "وظيفه گرايان" مطرح هستند. مورد اولي شامل فايده گراياني مي شود كه اذعان مي كنند يك عمل وقتي اخلاقي است كه بيشترين خير را براي بيشترين تعداد افراد به همراه داشته باشد. وظيفه گرايان اذعان مي كنند يك عمل در صورتي اخلاقي است كه با اصلي اخلاقي چون الزام براي راست گفتن، تطابق داشته باشد. در مقابل، نظريه اخلاقي جهان قديم، اخلاقيات را برحسب تأكيد بر عامل اخلاقي تبيين مي كند. اين متفكران به طور مثال به آنچه فردي را عادل مي سازد، عطف توجه نشان مي دهند. آنها به حالت ذهن، شخصيت، مجموعه ارزشها و حالات نسبت به خود و ديگران علاقه مندند. آنها همچنين به تصور جايگاه خود فرد در زندگي اجتماعي، تعلق خاطر دارند. يك انسان مدرن ممكن است اعتراض كند كه اين شيوه از ابراز بحث، حركتي رو به عقب است. اعمال عادلانه از جهت منطقي بر افراد عادلانه مقدم هستند و بايد با بسط هر تبييني از آنچه فرد را فردي عادل مي سازد، تعريف شوند. افراد جهان قديم البته تصور تقريبي از چيزي كه عمل عادلانه است داشتند و اين تصور تقريبي مطمئناً با تصور فرد عادل و انگيزه و نظام ارزشهاي فرد، اشتراكهايي داشت. با اين همه، اين تصور از فرد عادل با تبييني از نتايج اعمال عادلانه و اصلي براي تعيين اينكه كدام اعمال عادلانه هستند و كدام عادلانه نيستند از بين نمي رود. براي يك فرد جهان قديم، انسان عادل با يك صنعتگر يا يك جراح مقايسه مي شود. عمل كردن يك جراح صرفاً مجموعه اي از اعمال مؤثر پزشكي نيست. اين عمل هنگامي كه فعاليتهاي مناسبي صورت مي گيرند شناخته مي شود و اين نوع از دانش البته هميشه قابل تعريف نيست. براي فهم اينكه جراح بودن به چه معناست، فرد بايد به قضاوت اين جراح توجه كند و حتي انگيزه او را مدنظر داشته باشد. اينها به صورت خاص به عنوان اعمال ابراز مي شوند، اما قابل فرو كاستن به آن اعمال نيستند. با روشي مشابه، آنچه فردي عادل را شكل مي دهد با اعمالي كه او انجام مي دهد و همچنين با فهرستي از اعمال عادلانه درست بيرون كشيده نمي شود. به عبارت ديگر، عادل بودن مستلزم كيفيات شخصيتي مناسب اين شخص عادل است و در ذيل نور آن در مي يابيم كدام عدالت اعمال آنها را به وجود مي آورد.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن