واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: منظور دقيق از اين كه حتي يك آيه مثل قرآن را نميتوان آورد چيست ؟ درحالي كه قرآن تشكيل يافته از آيه و جملات ساده وكلمات وساختن يك جمله شايد كار چندان سختي نباشد ، چه تفاوتي ميان جملات قرآن و جملات ساختگي ناباوران ميتواند وجود داشته باشد . پاسخ : با سلام دوست محترم قرآن مجید، معجزه جاویدان رسول گرامی اسلام است و معنای معجزه بودن این است که دیگران از انجام دادن آن، عاجز و ناتوان باشند. بنابراین قرآن به روشنی تحدّی (مبارزطلبی) کرده میفرماید: اگر شکّ دارید که این کتاب الهی است و معجزه نیست، مانند آن را انجام دهید؛(یونس،38) آیا آنها میگویند او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست میگویید، یک سوره همانند آن بیاورید، و غیر از خدا هر کس را میتوانید به یاری طلبید." اما تشخیص همآوردی در هر زمینهای، بر عهده متخصّصان آن رشته است؛ این یک نکته عقلی است که مردم در مسائلی که صاحب نظر نیستند، باید به متخصّص مراجعه کرده نظر او را بپذیرند، یعنی برای تشخیص معجزه بودن عبارت های قرآن نیاز به نظر کارشناسی داریم. بسیار پیش میآید که انسان خود نمیتواند قضاوت کند و باید به قضاوتهای کارشناسان اعتماد نماید: برای مثال، اگر تعدادی پزشک متخصص بر این مسئله اتفاق کنند که فلانی در فلان رشته پزشکی سرآمد همگان است، بیمار به گفته آنان اعتماد میکند و برای معالجه نزد او میرود و... از این گونه مثالها بسیار است و بسیار رخ میدهد که ما ناگزیر میشویم از این راه به اهداف خود نزدیک شویم. انسان میتواند به اعجاز بیانی قرآن از این راه پی ببرد و یقین حاصل نماید، هرچند خود توانایی درک آن را نداشته باشد، یعنی تبیین اعجاز را از متخصصین قرآن بدست آوریم. از زمان نزول قرآن تاکنون صدها هزار زبان شناس ادیب، شاعر و گوینده به این مسئله اعتراف کرده و صدها کتاب درباره اعجاز بیانی قرآن نگارش شده است؛ این اعترافها به فرابشری بودن قرآن، نسبت به کارشناسان زمان نزول قرآن، از اهمیت بیشتری برخوردار است، چه این که بسیاری از آنها از دشمنان سرسخت پیامبر(ص) بودند و اگر می توانستند اعجاز بیانی قرآن را به گونهای زیر سؤال ببرند، بیتردید این کار را میکردند و زحمت پیکار و لشکرکشی و کشته و زخمی شدن و اسیر دادن و مانند اینها را به خود هموار نمیکردند؛ برای نمونه "ولید بن مغیره مخزومی" که از سخندانان برجسته عرب بود. وقتی برای قضاوت درباره قرآن انتخاب میشود، آن را این گونه ارزیابی میکند: ".. والله انّ له لحلاوة و انّ علیه لحلاوة وانّ اعلاهُ لمثمر و اسفله لمعذق و انّه یعلو ولایعلی علیه؛ به خدا قسم؛ سخن او شیرینی خاص و زیبایی مخصوص دارد، شاخسار آن پرمیوه و ریشههای آن پربرکت است؛ سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجستهتر نیست وی این سخنان را پس از آن که از مخاطبانش بر برتری خود در شعر و نثرشناسی اقرار میگیرد، بیان کرده است...( التمهید، محمدهادی معرفت، ج 4، ص 191 ـ 193) به گزارش تاریخ، این اقرارها تا آن جا پیش میرود که شاعری توانمند و نامور چون "لبید بن زیاد" وقتی با آیین اسلام و کلام خدا آشنا میگردد، مسلمان و آن چنان مجذوب زیبایی آیات الهی میشود که اساساً شعر گفتن را رها میکند! به او گفتند: چرا حالا که مسلمان شدی، از هنرت در دنیای اسلام استفاده نمیکنی و شعر نمیگویی؟ گفت: دیگر نمیتوانم شعر بگویم؛ اگر سخن این است، دیگر آن حرفهای ما همه هجو است و من آن قدر از قرآن لذت میبرم که هیچ لذتی برای من بهتر از آن نیست.(دانستنیهای علوم قرآن، ص 110.) اما در مورد مقایسه، آیات قرآن با موارد مشابه در عرب... مثلا قرآن میفرماید: "ولَکُم فِی القِصاصِ حَیوَةٌ یـَاُولِی الاَلبـَبِ لَعَلَّکُم تَتَّقون؛ (بقره، 179) و ای خردمندان در اجرای قانون قصاص، زندگانی است، باشد که به تقوا گرایید." عرب را عادت بر این بود که برای سهولت در حفظ قوانین مدنی و اجتماعی و کیفری خود، آنها را در قالب جملههای کوتاه و ظریف و ادبی در میآورد؛ از این رو برای تدوین قوانین و بهتر محفوظ ماندن، از شیوههای ادبی کمک میگرفتند و ادبا و فصحای عرب در کنار قانون دانان و حکمایشان گرد میآمدند. برای تنظیم قانون قصاص از فصیحان برجسته خود کمک گرفته تا کوتاهترین و شیواترین جمله را بسازند و پس از کنکاش و نشست و برخاست ها بر عبارت "القتل انفی للقتل" اتفاق کردند؛ یعنی کشتن قاتل بهترین باز دارنده از ارتکاب جنایت قتل است، ولی در این انتخاب از چند نکته غفلت ورزیدند؛ اول: هیچ چیز خود را نفی نمیکند؛ زیرا قتل را مطلق آوردهاند، در حالی که قتلی میتواند مانع قتلهای بعدی شود که به عنوان قصاص باشد. این غفلت در حالی است که واژه "قصاص" که خدا به جا از آن بهره جست، در واژگان عرب موجود بود و مورد استفاده قرار میگرفت. دوم: در مقابله قصاص با حیات در آیه، فن "طباق" به کار رفته که جمع بین دو ضد و گردهم آوردن دو متنافر است؛ زیرا قصاص که نوعی قتل است، ضد حیات میباشد که در آیه موجب و خواهان حیات است. سوم: در عبارت یاد شده، افعل تفضیل به کار رفته که از نظر ادبی گرفتار حذف "مفضّل علیه" (= آنچه برآن برتری داده شده) گردیده و موجب ابهام شده است؛ زیرا معلوم نیست که قتل از چه چیزی باز دارندهتر میباشد. (اگر تقدیر "من کل شیء" باشد، کاملاً نادرست است و اگر "من بعض الاشیأ" باشد، حالت ابهام دارد که در متن قانون نباید هیچ گونه ابهامی وجود داشته باشد.) در صورتی که در آیه این مشکل وجود ندارد و صرفاً ضمانت حیات را در قصاص بر عهده گرفته است. چهارم: از نظر ادبی، آیه دیدگاهی مثبت دارد، ولی عبارت "القتل انفی للقتل" با دیدگاهی منفی شکل گرفته؛ بنابراین، آیه بر عبارت یاد شده برتری دارد. پنجم: در به کار بردن لفظ "قصاص" جنبه عدالت قانونی تداعی میشود و القا میکند که این قانون از منشأ عدالت برخاسته است، در صورتی که به کار بردن لفظ "قتل" خشونت را القا میکند و از ظرافت نهفته در آیه بیبهره است. گفتنی است جلال الدین سیوطی تا بیست وجه در ترجیح آیه بر عبارت یاد شده برشمرده و زمخشری ـ مفسر نامی اهل سنت ـ عبارت یاد شده را به شدت نکوهش کرده و از غفلت عرب در ساختن یک چنین جمله پر اشکال اظهار تعجب کرده است.( التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج 5، ص 9 ـ 130) دوست محترم، شاید در نگاه اول برای مردم عادی فرقی بین آیات قران و ساخته های بشری نباشد... اما برای تمییز بین آن نیاز به تحقیق متخصصان و نظر ایشان است، در حالی که تا به این روز غیر از جاهلین کسی ادعای این همانندی را نداشته است. موق باشید. 056 مشاور : احمدي http://www.emammahdi.com/?
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]