واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: اشاره
خداوند متعال در چند آيه از قرآن، مخالفان وحياني بودن قرآن را به تحدّي فراخوانده است. اين دعوت در همان عصر نزول كه خداوندگاران شعر و ادب و فصاحت و بلاغت در مهيط وحي جشنوارههاي ادبي برگزار ميكردند و سرودههاي خويش را به پردة كعبه ميآويختند، به صداي رسا به گوش همگان رسيد؛ امّا هيچ كس بدان پاسخي درخور نداد و بدين سان معجزة آخرين پيامبر بنيانهاي خويش را استوار ساخت. با اين حال، گوناگوني آراي قرآن شناسان و قرآن پژوهان در وجه اعجاز قرآن بسي شگفتانگيز است، تا جايي كه عدّهاي به اين ديدگاه رسيدهاند كه اعجاز قرآن فراتر از آن است كه بتوان چند و چون آن را با زبان آدمي بيان كرد.
در اين مقاله ضمن بيان معاني لغوي و اصطلاحي اعجاز و انعكاس اختلاف نظرها و حيرت افزاييهاي دانشمندان در وجوه اعجاز، به ريشهيابي اين گوناگوني در بيان وجوه پرداخته شده است.
1. مقدمه
قرآن كريم، پناهگاهي آسماني و مأمني آرامبخش و جاوداني است كه پناهجويانش را از هر بيم و گزندي در امان ميدارد. در كلام پيشوايان معصوم ما ـ به خصوص اميرمؤمنان حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ـ به ويژگيهايي از اين گنجنامة الاهي اشاره شده است كه نشان ميدهد چرا از ميان ميليونها و ميلياردها صفحه و صحيفه كه در گذرِ زمان، پا به عالمِ انديشة انسان نهادهاند، تنها اين نبشتار بيهيچ رقيبي بر صدر نشسته است و سروري ميكند؛ بر هر تيرگي و تاريكي ميتازد و بيدريغ بر همة عالم ميتابد؛ هيچ كس در تلألؤ آن نميآسايد مگر آنكه به فهم حقيقتي نايل ميآيد يا از خطا و نقصي رهايي مييابد.[1]
قرآن كريم جلوهگاه خداوند[2] و مظهر اسم حكيم حضرت حق است[3] و رشتهي محكمي است[4] كه آدميان، خود را به مدد آن تا به عرش برشكند و از چاه طبيعت برهند. پاك و صافي شو و از چاه طبيعت به درآي كه صفايي ندهد آب تراب آلوده. امام خميني مينويسد:
اين كتاب بزرگ الاهي كه از عالم غيب الاهي و قرب ربوبي نازل شده و براي استفادة ما مهجوران و خلاصي ما زندانيان سجن طبيعت و مغلولان زنجيرهاي پيچ در پيچ هواي نفس و آمال به صورت لفظ و كلام درآمده، از بزرگترين مظاهر رحمت مطلقة الاهيه است.[5]
هيچ جا بهتر از قرآن نيست، هيچ مكتبي بالاتر از قرآن نيست، اين قرآن است كه هدايت ميكند ما را به مقاصد عاليهاي كه در باطن ذات ما توجّه به او هست و خود نميدانيم.[6]
گسترش پيام اين سروش هدايت در عرصة جهان و مواجهة استوار با مهاجمة كژانديشان از هر تبار و ديار، مستلزم توجّه جدي به مبحث بنيادين و زيرساز اعجاز است. در اين ميان، مسئلة مهمي شايان توجّه است كه آيا تمامي آيات قرآن حاوي ويژگي اعجاز است يا برخي از آنها؟ آيا هر يك از آيات از جنبهاي خاص، حايز صفت اعجاز است يا ميتوان به وجوهي از اعجاز دست يافت كه بر تمامي آيات شريفة قرآن نقش بسته باشد و پرتو آن بر تارك تك تك اجزاي قرآن بدرخشد؟
پژوهش حاضر، افزون بر پرداختن به پرسش بالا، نگاهي به تنوعِ حيرتانگيز وجوه اعجاز قرآن در آراي دانشمندان و قرآنپژوهان ميافكند و ميكوشد موجبات اين اختلاف را مورد كاوش قرار دهد.
2. اعجاز و هماوردطلبي
خليل بن احمد (م 170 ق) صاحب كهنترين كتاب لغت عرب، العين، «عجز» را به معناي ضعف و ناتواني دانسته است.[7] لسان العرب نيز بر همين پايه، صورتهاي ديگر ساخته شده از اين واژه را توضيح ميدهد و مينويسد: «عجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ؛[8] رفت و به او نرسيد.» پس استمرار در ناتواني در معناي اين لغت نهفته است و در همين معناست اين آية شريفه:
«وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ»[9]؛ آنان كه عاجزانه در ابطلال آيات ما تلاش ميكنند. (يا اينكه در فكر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم كوشش هر يك از دو طرف در عاجز كردن طرف مقابل است.)
أعجاز به معناي عاجز و ناتوان و درمانده ساختن ديگري است و از همين باب است:
«وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ»[10] و ما دانستيم كه هرگز خدا را عاجز نتوانيم كرد.
امّا در معناي اصطلاحي اعجاز، دانشمندان علم كلام و قرآنشناسان، فراوان و موشكافانه سخن راندهاند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سيوري در شرح خود بر باب حادي عشر آورده است كه:
«المعجز هوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادةِ المطابِقُ لِلدَّعْوي الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّي المُتَعَذَّرُ عَلَي الْخَلْقِ الإتْيانُ بِمِثلِهِ؛[11] معجزه امري است خارق عادت و مطابق ادعا كه همراه با تحدّي و همانندطلبي بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند.»
شيخ طوسي، همچنين بر اختصاص معجره به شخص آورندة آن تصريح ميكند تا ترديدي در دل مردم واقع نشود و صدق دعويِ آورنده، به روشني ثابت شود.[12]
علامة طباطبايي در تعريف اعجاز مينويسد:
«الأمرُ الْخارقُ لِلْعَادَةِ الدّالُّ عَلي تَصَرُّفِ ماوَراءِ الطَّبيعَهِ في عالَمِ الطَّبيعَةِ و نَشْأَةِ المادَّةِ لا بِمَعنَي الاَْمرِ الْمُبْطِلِ لِضَرُورَةِ الْعَقلِ؛[13] معجزه امري است خارق عادت كه بر دخالت و تصرف نيروي ماوراي طبيعت در عالم طبيعت و جهان مادي دلالت ميكند، نه انكه به معناي امري باشد كه ضروريات عقلي (مانند قانون عليّت) را ابطلال كند.»
در قرآن كريم، «اعجاز» در معناي اصطلاحي ياد شده به كار نرفته است، بكله معمولاً از واژههاي آيه و بيّنه (آيات و بيّنات) استفاده شده است.
بنابر تعريف راغب اصفهاني، «آيه» به معناي نشانه و علامتِ آشكار، و «بيّنه» به معناي دليل روشن و واضح است، اعمّ از آنكه دليل عقلي باشد يا حسي.[14]
«لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»[15] تا هر كه هلاك ميشود از روي دليل به هلاكت رسد و هر كه زنده ميشود از روي دليل زندگي يابد.
2 ـ 1 ـ چگونگي اتمام حجت قرآن بر غير عرب
وجوه اعجاز قرآن به طور كلي به دو قسمت قابل تقسيماند: نخست، وجوهي كه براي پي بردن به آنها تسلط و تخصص در زبان عربي ضرورت دارد؛ دوّم، وجوهي كه تنها به معاني و مفاهيم قرآن ارتباط مييابند و آگاهي از آنها براي ناآشنايان با دقايق و ظريف ادبي زبان عربي نيز مقدور و ميسور است.
امّا به هر حال، مشهور ميان قرآنشناسان آن است كه مهمترين وجه اعجاز در عصر نزول، فصاحت و بلاغت قرآن بوده و اين را عرب به روشني درمييافت و بدين معرفت معترف بود و از اين جهت، حجّت بر اعجاز، علاوه بر فصحا و بلغاي عرب، بر دو گروه ديگر نيز تامّ و تمام است:
1. اعرابي كه معاصر نزول و معاشر رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ بودند امّا در حد استادان ممتاز و مبرّز بلاغت آن عصر كه بعضاً سرودههايشان بر پردة كعبه آويخته ميشد. معلّقات ـ نبودند بلكه داوري در ترجيح سخنهاي بليغ را به آنها وامينهادند و هر كه اندكي در احوال عرب آن روزگار تأمّل كند اين تفاوت چشمگير مراتب بلاغت را در ميان آنها به طور كامل تشخيص ميدهد. اين گروه، پس از خضوع و تسليم استادان برجسته و داوران فراتر نشستة ادب عرب به غير بشري بودن قرآن، عذري در عدم ايمان نخواهند داشت، همچنان كه معاصران حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ حتي اگر نابينا بودند و امكان مشاهدة عيني معجزات آن پيامبر بزرگ را نداشتند، با وجود گواهي آن همه انسان، بينا، عذر بيخبري از ايشان پذيرفته نبود.
2. گروه دوّم، كلية عربهاي پس از عصر نزول قرآن و نيز همة مردمان غير عرب در هر زماني هستند كه گرچه ممكن است با ادبيات عرب آشنايي نداشته باشند و با علم تفصيلي، وجوه اعجاز ادبي و بياني قرآن را در نيابند، ولي به يقين دريافتهاند آنها كه اهل عربيّت بودهاند و فصاحت تمام داشتهاند در پيشگاه قرآن زانوي فروتني زدند و پيشاني خضوع بر خاك ساييدند.
علامه شعراني در اين مورد بيان جالبي دارد، وي مينويسد:
خداوندِ عالم نفرمود يك تن مانند قرآن نميتواند آورد، بلكه فرمود اگر همة جهان به يكديگر ياري برسانند باز مانند قرآن نياورند. يك تن عالِم است و فصيح نيست و ديگر فصيح است و عالم نيست و يكي تاريخ داند و ديگري از علوم اجتماعي باخبر است و ديگري از حساب آگاه است و يكي از رموز جنگ و يكي تجارب آموخته، اگر همه با هم يار شوند و بخواهند به ياري يكديگر قرآني بسازند باز عاجز شوند و فرو مانند و اگر قرآن تأليف يك تن بشر باشد آيا ممكن است تمام مردم جهان از معارضة با او و نوشتن يك فصل مانند فصلي از كتاب او عاجز شوند و همه گونه كوشش نمايند و رنج به خود دهند و راضي به كشته شدن و اسيري شوند و مال خويش را به تاراج دهند و يك آيت (سوره) مانند قرآن نياورند؟!... پس از آن حضرت تا امروز هم كه هزار (و چند صد) سال ميگذرد، اين همه دشمنان اسلام نتوانستند يك سوره مانند قرآن بياورند با آن (همه) حرص و ولع كه به اضمحلال اين دين حنيف دارند![16]
2 ـ 2 ـ مخاطب تحدّي در انديشة باقلاني
آيا هماوردجويي قرآن در خطاب با عموم انسانها در همة اعصار است يا صرفاً با قهرمانهاي فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مكرم اسلام؟
دكتر بنت الشاطي در گزارشي كه از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدّي بنابر نظرگاههاي باقلاني به دست داده است مدعي وجود تعارض در انديشة اين دانشمند شده است با اين بيان كه باقلاني در يك جا گفته است:
اين آيت ـ يعني معجزة قرآن ـ علمي است كه بر همگان لازم است آن را بپذيرند و سر تسليم در برابرش فرود آورند. [1] . امام علي ـ عليه السّلام ـ : نهجالبلاغه، خطبة 176 و نيز: محمد محمدي ري شهري: ميزان الحكمة، نشر دارالحديث، قم، 1379 ش، ج 10، ذيل كلمة قرآن.
[2] . امام علي ـ عليه السّلام ـ : نهجالبلاغه، خطبة 147.
[3] . عبدالله جوادي آملي: حكمت نظري و عملي در نهجالبلاغه، چاپ اوّل، قم، نشر اسراء 1376 ش، ص 9.
[4] . بقره (2)، 256.
[5] . (امام) روح الله موسوي خميني: قرآن كتاب هدايت (فراهم آمده از آثار حضرت امام)، مؤسسة تنظيم و نشر آثار حضرت امام، چاپ اوّل، تهران، 1375 ش، ص 16.
[6] . همان، ص 27.
[7] . خليل بن احمد فراهيدي: العين، نشر اسوه، تهران، 1414 ق، ج 2، ص 1143 و 1144.
[8] . ابن منظور: لسان العرب، دار احياء التراث العربي، چاپ اوّل، بيروت، 1408 ق، ج 9، ص 57 تا 60.
[9] . حج، (22)، 53.
[10] . جن (72)، 12.
[11] . مقداد بن عبدالله سيوري: الباب الحادي عشر للعلامة الحلي مع شرحيه، چاپ اوّل، دانشگاه تهران، با همكاري دانشگاه مك گيل، 1365 ش، ص 36.
[12] . ابوجعفر محمد بن حسن طوسي: تمهيد الأصول في علم الكلام، چاپ اوّل، دانشگاه تهران، ص 315.
[13] . سيد محمد حسين طباطبايي: الميزان في تفسير القرآن، مؤسسة اعلمي، بيروت، 1411 ق، ج 1، ص 75.
[14] . راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، بيروت، 1412 ق، ص 175.
[15] . انفال (8)، 42.
[16] . ابوالحسن شعراني: ردّ شبهات اثبات نبوت، كتابخانة صدوق چاپ سوم، تهران، 1363 ش، ص 30 و 31.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]