تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812672332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتگوي ابليس با يحيي پيغمبر (ع)


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: آيا مي دانيد در گفتگوي ابليس با يحيي پيغمبر(ع) چه سخناني رد و بدل شده؟ در مجالس ابن الشيخ از حضرت رضا از پدران بزرگوارش نقل شده که فرموده اند: ابليس از زمان ادم تا زمان حضرت مسيح به سراغ انبياء مي امد و با انان به گفتگو مي پر داخت، و از ايشان پرسش مي نمود، و با هيچ کدام بقدر حضرت يحييي مأنوس نبود، روزي يحيي بن زکريا به وي گفت:اي أبامره *! مرا بتو حاجتي است، گفت: تو بزرگتر از اني که از من چيزي بخواهي و ترا رد کنم، مطمئن باش که هر چه بخواهي دست رد به سينه ات نمي زنم ، يحيي گفت: دلم مي خواهد دامهائي را که با ان بني نوع بشر را صيد مي کني به من نشان دهي،گفت: با کمال افتخار اطاعت مي کنم، و فردا انها را بنظرت مي رسانم، صبح فرداي ان روز يحيي در خانه ي خود نشسته در انتظار وعده ي ابليس بود و درب خانه را محکم به روي خود بسته بود: که نا گاه ابيلس از سوراخي که در خانه ي او بود، درامد در برارش قرار گرفت ، يحيي ديد که ابليس از صورت ميمون و از بدن خوک است، شکاف چشمها و لبهايش بر خلاف معمول از بالا به پايين و فواصل دندانهايش زياد و استخوان فک بالا و پايين او بهم چسبيده است، و ديد که چهار دست در سينه و دو دست در شانه ي اوست، قوزک پاهايش در جلو و انگشتان ان در عقب است، و در دست او زنگي بزرگ و بر سرش خودي است که اهني شبيه يه قلاب از ان اويزان است. يحيي پس از تماشاي اين منظره پرسيد: اين کمر بند چيست که بر کمر داري؟ اين کيش مجوسيت است که من خود ان را درست کرده و در نظر مجوسيان زينتش دادم، پرسيد: چرا تار هاي ان رنگارنگ است: گفت اين رنگ انواع ارايش زنان است، زنان خود را به انواع مختلفي مي ارايند تا يکي از اين انواع با رنگ و جلوه طبيعيشان جور در ايد ان وقت است که فريبندگي خاصي بخود مي گيرند، و من مردم را با ان جلوه فريب مي دهم. پرسيد: اين زنگ چيست که به دست گرفته اي ؟ گفت: اين مجمع تمامي لذات از طنبور و چنگ و ساز و طبل و ني و سرنا است ، مردم در مجلس شراب حاضر مي شوند و شراب مي خورند، ولي انطور که بايد لذت نمي برند، من اين زنگ را بين انان بحرکت در مي اورم، به محض اينکه صدايش بگوششان خورد شرم از انان زايل گشته، يکي برقص در مي ايد و يکي چغامه* مي زند و يکي جامه مي درد. پرسيد : چه چيزي بيشتر خوشنودي ترا فراهم مي کند؟ گفت زنان بهترين تله و دام منند، وقتي ببينم پارسايان زياد مرا لعنت مي کنند، دست بدامن زنان مي زنم و از راه غريزه ي جنسي کارشان را ساخته ، بهمين وسيله خاطر خود را اسوده مي سازم. پرسيد: اين کلاه خود چيست که بر سر نهاده اي؟ گفت: با اين خود را از شر نفرين مؤمنين حفظ مي کنم، پرسيد: اين اهن چيست که در کلاه خود مي بينم؟ گفت: با اين دلهاي صالحين را زير و رو مي کنم. در اينجا يحيي به ياد خود افتاده و پرسيد: ايا تا کنون هيچ به من دست يافته اي ؟ گفت: نه، وليکن در تو خصلتي است که من انرا دوست دارم، پرسيد : ان چيست؟ گفت: تو مرد پور خوري هستي و وقتي که افطار مي کني سنگين ميشوي و همين سنگيني، تو را مقداري از نماز و شب زنده داري باز مي دارد ، و من بهمين خوشحال مي شوم ، يحيي گفت: حال که چنين است من هم با خدا عهد مي بندم تا وقتي زنده ام هيچ وقت خود را به طعام سير نکنم ، ابليس گفت: من نيزبا خدا عهد مي بندم تا چندي که زنده ام نسبت بأحدي خير خواهي نکنم، اين بگفت و از نزد يحيي بيرون رفت ، و ديگر بسراغ او نيامد. *أبامره : يکي از نامهاي شيطان. *چغانه : از الات موسيقي مي باشد. http://www.parsakhbar.com/




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 873]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن