محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854259566
زير سايه معنا
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دین - دكترسيد حسين نصر- ترجمه؛ دكتر محمد سوري: اسلام، افزون بر تقسيم به تسنّن و تشيع كه ميتوان گفت نشاندهنده ساختار «افقي» اسلام است، دو بُعد ظاهر و باطن دارد كه ساختار «عمودي» وحي را نشان ميدهند. اگر اين مسئله، تنها بُعد از رابطه فوق بود، تبيين آن به نسبت آسان ميبود؛ اما واقعيت اين است كه بُعد باطني اسلام كه در جهان اهل سنت صرفاً در قالب تصوف وجود دارد، كمابيش بر همه ساختار تشيع هم در بُعد باطني و هم در بعد ظاهري سايه افكنده است. ميتوان گفت كه عرفان يا وجه باطني اسلام، در جهان اهل سنت در قالب تصوف متبلور شد، حال آن كه در جهان تشيع وارد ساختار آن شد، به ويژه در دوره نخستين. از ديدگاه اهل سنت، تصوف با تشيع مشابهتهايي دارد و حتي ابعادي از آن را در خود جذب كرده است، تا حدي كه ابن خلدون (۸۰۸-۸۷۲ق) ميگويد: «رسوخ نظريات شيعي در ديدگاههاي دينيِ تصوف آنچنان ژرف بوده كه صوفيان كار خود را بر مبناي خرقه انجام ميدهند؛ چرا كه امام علي، حسن بصري را چنين خرقهاي پوشاند و از او خواست تا رسماً به طريق عرفا بپيوندد» از ديد صوفيان، اين سنت را كه پايهگذارش امام علي بود، جنيد ادامه داد؛ ولي از ديدگاه شيعي، تشيع ريشه و اساس چيزي است كه بعدها تصوف نام گرفت. البته در اينجا مقصود ما از تشيع، اسرار پيامبر است كه به نظر بسياري از بزرگان شيعه، تعبيري ديگر است از تقيه.هريك از اين دو ديدگاه، جنبهاي از يك واقعيت را نشان ميدهد كه در دو جهان _كه هر دو در آغوش سنت اسلامي جاي دارند- ديده ميشوند. آن واقعيت همان عرفان يا جنبه باطني اسلام است. يكي از دشوارترين پرسشها در باب پيداييِ تصوف، رابطه آن با تشيع است. در بررسيِ اين رابطه ظريف و تا حدي پيچيده، نبايد خود را درگير نقدهاي اغلب تكراري برخي از خاورشناسان كنيم كه در منشأ قرآني و اسلامي تشيع و تصوف تشكيك ميكنند؛ آنها با اين پيشفرض وارد بحث ميشوند كه اسلام، ديني وحياني نيست و اگر هم در طبقه اديان قرار گيرد، از اديان ابتدايي و «دينِ شمشير» است و تنها به كار باديهنشينانِ ساده دل ميآيد. اين ناقدان نسلهاي آينده (!) عرفان را به دليل فقدان متون تاريخي به جامانده از دورههاي اوليه، غيراسلامي ميدانند. گويا نبودن متون، به خودي خود احتمال وجود چيزي را در آن زمان باطل ميكند. اين كه تشيع و تصوف ابعادي از وحي اسلامي هستند، آشكارتر و درخشانتر از آن است كه كسي بتواند آن را ناديده بگيرد و يا بر پايه استدلالهاي تاريخيِ جهتدار تفسير كند. ميوههايي كه در اينجاست، ثابت ميكند كه اين درخت، در خاك ريشهاي ژرف دارد و اين ثمره معنوي را تنها درختي ميتواند به بار بياورد كه در حقيقتِ وحياني غرس شده باشد. انكار اين شواهد راستين مانند اين است كه در قداست مسيحانه قديس فرانچسكوي آسيزي (۱۱۸۱-۱۲۲۶م) ترديد كنيم، تنها به اين دليل كه گزارشهاي تاريخي از سالهاي آغازين «ماموريت تبشيري»،(۱) مطابق معيارهاي آكادميك ثبت نشده است. در واقع، نَفسِ وجود فرانچسكوي قديس خلاف اين را ثابت ميكند، و اين بدان معناست كه ماموريت تبشيري واقعيت دارد، حتي اگر هيچ گزارش تاريخي نيز به دست ما نرسيده باشد. درباره تصوف و تشيع نيز كمابيش همين مسئله صادق است. به هر حال، در اين مقاله، هويت اسلامي تصوف و تشيع را مفروض ميگيريم و بر همين اساس به بررسيِ رابطه اين دو ميپردازيم. در واقع، تشيع و تصوف، ابعادي لاينفك از سنت اسلامي هستند. رابطه تشيع و تصوف پيچيده است؛ زيرا در بحث از اين دو واقعيت معنوي و ديني، با دو سطح يا دو بُعد يكسان از اسلام روبرو نيستيم. اگر تصوف و تشيع را در ظهور تاريخي آن در دورههاي بعد در نظر بگيريم، هيچ يك از ديگري استنتاج نميشود، بلكه هر يك، اعتبار خود را از پيامبر ميگيرد و در وحي اسلامي ريشه دارد. اما اگر مقصود از تشيع، عرفان اسلامي به معناي دقيق كلمه باشد، در اين صورت به يقين نميتوان آن را از تصوف جدا كرد. براي مثال، امامان شيعه، به عنوان نمايندگان عرفان اسلامي نقشي بنيادين در تصوف دارند، اما به عنوان امام در سازمان فكري مذهب شيعه چنين نقشي در تصوف ندارند. در واقع، ميان تاريخنگاران مسلمانِ اين روزگار و محققان جديد، اين گرايش وجود دارد كه تمايز دقيقي را كه بعدها جا افتاد، به دو قرن نخست برگردانند. درست است كه ميتوان عناصر شيعي را حتي در دوره زندگي پيامبر اسلام مشاهده كرد و نيز تشيع و تسنن هر دو در اصول وحي اسلامي ريشه دارند، اما اين دودستگيها و اختلافاتِ سفت و سخت در دورههاي اوليه وجود نداشت. برخي از اهل سنّت آشكارا جهت گيري شيعي دارند و از نظر اجتماعي و معنوي، شيعيان با پارهاي از عناصر سني تماسهايي برقرار كردهاند. در واقع، در پارهاي موارد به ويژه پيش از قرن چهارم تشخيص اين كه نويسندهاي سنّي است يا شيعي بسيار دشوار است؛ هرچند در اين دوره، حياتِ معنوي و دينيِ تشيع و تسنن هركدام عطر و بوي خاص خودش را دارد. در اين جوّ كمتر شكل يافته و بيشتر بي ثبات، عناصري از عرفان اسلامي كه از ديدگاه شيعي، عناصري شيعي به شمار ميآيند، در جهان سني نيز نماينده عرفان اسلامي به معناي دقيق كلمه هستند. در اين باب، هيچ مثالي گوياتر از شخص امام علي بن ابيطالب نيست. ممكن است تشيع را «اسلامِ علي» بخوانند كه از ديد شيعيان، پس از پيامبر تنها مرجع امور دنيوي و اخروي است، اما در ميان اهل سنت نيز تقريباً همه طريقتهاي صوفي به امام علي برميگردند و او را پس از پيامبر يگانه مرجع روحاني ميدانند. حديث مشهور «انا مدينه العلم و علي بابُها» را كه به صراحت نشاندهنده نقش امام علي در عرفان اسلامي است، هم شيعه و هم اهل سنت به يكسان پذيرفتهاند، اما صوفيان خليفه روحاني امام علي را در جهان اهل سنت ميجويند كه طبعاً فردي شيعي نيست، ولي مستقيماً با عرفان اسلامي مرتبط است. احترامي كه تشيع و تصوف به تساوي براي امام علي (ع) قائلند، نشان ميدهد كه چگونه تشيع و تصوف، در نهايت به يكديگر ميپيوندند. تصوف داراي شريعتِ خاص خود نيست، بلكه صرفاً طريقتي است كه به شريعتي خاص، نظير مالكي يا شافعي منضم شده است؛ اما تشيع، هم شريعت دارد و هم طريقت. تشيع در جنبه طريقتي خود در بسياري موارد مانند تصوف است، به همان نحو كه در جهان سنّي وجود دارد؛ ولي افزون بر اين، تشيع حتي در جنبههاي شريعتي و كلامي خود پارهاي عناصر عرفاني دارد كه آن را به تصوف نزديك ميكند. در واقع، ميتوان گفت كه تشيع حتي در جنبه ظاهري خود به سمت مقامات عرفاني پيامبر و امامان جهت داده شده كه هدف حيات معنوي تصوف نيز به شمار ميآيد. با آوردن چند نمونه از رابطه ظريف و گسترده تشيع و تصوف، ميتوان برخي از اين نكتهها را روشنتر كرد. در اسلام عموماً و در تصوف خصوصاً، مرد خدا را وليّ (مخفف وليالله يعني دوست خدا) و مرد خدا بودن را وِلايت (به كسر واو) مينامند؛ ولي در تشيع، همه كاره بودن امام با قدرت وَلايت (به فتح واو) مرتبط است (دو واژه وَلايت و وِلايت، هم ريشه و در معنا نزديكند و برخي، هر دو را به يك معنا ميدانند). به هر حال، مطابق نظر شيعه، پيامبر اسلام مانند ساير پيامبران بزرگِ پيش از خود، افزون بر قدرت نبوت و رسالت، قدرت ولايت نيز داشته كه اين قدرت به امام علي و حضرت فاطمه و از طريق آنها به همه امامان منتقل شده است. از آنجا كه امام هميشه زنده است و زمين هيچگاه از حجّت خدا خالي نيست، قدرت ولايت نيز هميشه در جهان وجود دارد و ميتواند انسانها را به حيات معنوي رهنمون شود. از اين رو، دايره ولايت كه در پي دايره نبوت ميآيد، تا اين روزگار نيز تداوم يافته و حضور هميشه زنده طريق عرفاني را در اسلام تضمين ميكند. اين معنا، با اصطلاح وِلايت نيز تناسب دارد؛ يعني وِلايت نيز در اسلام با حضور روحانيِ هميشه زندهاي سر و كار دارد كه موجب ميشود انسانها بتوانند حيات معنوي داشته باشند و به مقام «وليّ خدا بودن» برسند. به همين سبب است كه بسياري از صوفيان از زمان حكيم تِرمِذي (۲۹۶ق)، نويسنده كتاب خَتمُ الاَولياء، توجه زيادي به اين بُعدِ اصلي تصوف مبذول داشتهاند. البته ميان تشيع و تصوف در اين كه قدرت وِلايت چگونه و از طريق چه كس يا كساني عمل ميكند و در اين كه «خاتم» ولايت كيست، اختلاف وجود دارد؛ ولي مشابهت ميان شيعيان و صوفياني كه به اين نظريه پرداختهاند، شگفتانگيز است و مستقيماً از اين واقعيت ناشي ميشود كه هر دو در عرفان اسلامي به معناي دقيق كلمه كه چيزي جز وِلايت يا ولايت (به همان معنايي كه پيشتر گفتيم) نيست، به هم ميپيوندند. در ميان اعمال صوفيان، عملي وجود دارد كه در معناي نمادينش با وِلايت، و در خاستگاهش با ولايت پيوند دارد. اين عمل، پوشيدن خرقه و انتقال آن از مراد به مريد است، كه نمادي است از انتقال تعاليم روحاني و موهبتي خاص كه با عمل ولايت ربط دارد. هر مرتبهاي از وجود، مانند خرقه يا حجابي است كه مرتبه فوق خود را ميپوشاند؛ زيرا «فوق» به طور نمادين با «باطن» در ارتباط است. خرقه صوفي، نمادي است از انتقال قدرت معنوي كه موجب ميشود مريد بتواند از مرتبه عاديِ آگاهي فراتر رود. مريد به مدد فضيلتِ دربرداشتن اين خرقه يا حجاب، در معناي نمادين آن، ميتواند حجاب دروني كه او را از ذات احديت دور ميكند، رها سازد. همان طور كه از ابن خلدون نقل كرديم، پوشيدن و انتقال خرقه و معناي اين كار، كاملاً با تشيع پيوند دارد. بر اساسِ حديث مشهور «كساء»، پيامبر، دخترش فاطمه و نيز علي و حسن و حسين را فراخواند و خرقهاي (عبايي) روي آنها كشيد به گونهاي كه همه آنها را فراگرفت. اين خرقه، نمادي است از انتقال ولايت كلّيِ پيامبر در شكل ولايت جزئي (ولايت فاطميه) به فاطمه و از طريق او، به امامان كه فرزندان او هستند. در حديثي شيعي و مشهور، اشارهاي آشكار به نمادهاي عرفانيِ خرقه شده است كه به سبب زيبايي و اهميت آن، در اينجا به طور كامل نقل ميشود: (۲) از پيامبر اسلام _كه درود خدا بر او و خاندانش باد- نقل است كه فرمود: «هنگامي كه [در سفر معراج] به آسمان رفتم و وارد بهشت شدم، در ميانه بهشت قصري ديدم از ياقوت سرخ. جبرئيل در را برايم گشود و من وارد قصر شدم. در داخل قصر، خانهاي از مرواريد سفيد ديدم. وارد خانه شدم. در وسط خانه، صندوقي از نور بود كه قفلي از نور داشت. گفتم: اي جبرئيل، اين صندوق چيست و در درون آن چه ميباشد؟. جبرئيل گفت: اي حبيب خدا، در داخل آن، سرّ خداست كه خدا بر هيچ كس جز آنكه دوستش بدارد، برملا نميكند. گفتم: براي من بازش كن. گفت: من فرمانبردار دستور الهيام. از پروردگارت بخواه تا به گشودن آن اذن دهد. آنگاه من از خدا اذن خواستم. از عرش الهي ندايي آمد كه: اي جبرئيل، صندوق را بگشا. جبرئيل آن را گشود. در داخل صندوق، فقر و مرقّعي ديدم. گفتم: اين فقر و مرقّع چيست؟ صدايي كه از آسمان ميآمد، گفت: اي محمد، اين دو را از هنگام آفرينششان براي تو و امّتت برگزيدهام و جز به كسي كه دوستش داشته باشم، نميدهم و هيچ چيز نزد من محبوبتر از اين دو نيست. آنگاه پيامبر افزود: خداوند متعال، فقر و مرقّع را براي من برگزيد و اين دو محبوبترينِ اشيا نزد او هستند. پيامبر اين خرقه را به همين شكل پوشيد و پس از بازگشت از معراج، آن را - به اذن و فرمان خدا- بر علي پوشاند. علي آن را پوشيد و [به مرور زمان] وصلههايي بر آن زد، تا آنجا كه ميفرمود: آنقدر بر اين خرقه وصله زدهام كه ديگر از وصله دوز شرمم ميآيد. علي پس از خود، خرقه را بر فرزندش حسن پوشاند و سپس حسين و سپس فرزندان حسين يكي پس از ديگري آن را پوشيدند تا اين كه به خاتمِ ختم، امام مهدي، _كه درود خدا بر او باد- رسيد و اكنون خرقه نزد اوست.» ابن ابي جمهور (۸۳۸-۹۰۴ق) همچون ديگر شارحان شيعيِ متأخر اين حديث، افزوده است خرقهاي كه صوفيان ميپوشند و از يكي به ديگري منتقل ميشود، غير از خرقه مذكور در حديث است. بله، صوفيان ميكوشند تا همچون پيامبر، شرايط پوشيدن آن خرقه را به دست آورند و از طريق آن، به اندازه توان خود، از اسرار الهي كه خرقه بدان اشاره دارد، آگاه شوند. مساله ولايت و خرقه كه نماد آن است، عنصر مهمِ مشترك ميان تصوف و تشيع را روشن ميكند؛ عنصري كه ظهور صورت باطني علم و تعليم است. كاربرد روش تأويل در فهم قرآن و نيز ديگر «متون آسماني» و ايمان به درجات و مراتب معناي وحي _كه هر دو در تصوف و تشيع امري شايع است- نتيجه ظهور اين صورت عرفاني معرفت است. حضور ولايت، ساختار عرفاني تشيع و تصوف را بالسويه تضمين ميكند. مفهوم امام در تشيع بسيار به مفهوم ولايت نزديك است، چرا كه امام كسي است كه قدرت و عمل ولايت دارد. امام در تشيع نقشي محوري دارد، ولي در اينجا نميتوانيم به اين مسئله از همه ابعاد بپردازيم و تنها به بُعد معنويِ آن اشارهاي گذرا ميكنيم. از بعد معنوي، امام راهبر معنوي است كه تقريباً شبيه عملكرد شيخ و پير در تصوف است. شيعيان ميكوشند با امام خود كه كسي جز رهبر باطني معنوي نيست، روبرو شوند. بنابراين، برخي از صوفيان شيعي، از امامِ تكتك اشخاص سخن به ميان ميآورند. اگر از نقش ديني و آسماني امام چشم پوشي كنيم، نقش و عملكرد ولايي او به عنوان راهنماي معنوي، مانند شيخ و پير در تصوف خواهد بود. در واقع، همانطور كه در تصوف، هر شيخي در ارتباط با قطب عصر خود است، در تشيع نيز همه اعمال معنوي در هر عصري، در خود ارتباطي با امام دارند. آنگونه كه در نوشته سيدحيدر آملي (۷۲۰-۷۸۳ق) به چشم ميخورد، باور به امام به عنوان قطب عالم امكان، با مفهوم قطب در تصوف تقريباً يكسان است. وي ميگويد: «قطب و امام، دو واژهاند با يك معنا كه هر دو به يك شخص دلالت دارند.» آموزه انسان كامل آنچنان كه ابن عربي (۵۷۰-۶۳۸ق) بسط داده و آموزه مهدي كه شيوخ متأخر صوفي مطرح كردهاند، بسيار به آموزه شيعيِ قطب و امام نزديك است. همه اين آموزهها، از اساس و در نهايت از واقعيت عرفانيِ يكساني حكايت دارند؛ يعني حقيقت محمديه كه هم در تصوف و هم در تشيع وجود دارد. تا جايي كه به تدوين اين آموزه مربوط است، تشيع بر مباني صوفيان متأخر، تاثير مستقيم داشته است. آموزه ديگري كه با اندك تفاوت، تشيع و تصوف در آن اشتراك دارند، سلسله و نور محمديه است. شيعه باور دارد كه نوري ازلي از پيامبري به پيامبر ديگر منتقل شده و پس از پيامبر اسلام به امامان رسيده است. اين نور، پيامبران و امامان را از گناه نگاه ميدارد و موجب عصمت ايشان ميشود و معرفت به اسرار الهي را به آنها ميبخشد. براي رسيدن به اين معرفت، بايد از طريق امام _كه پس از پيامبر وظيفه واسطهگري ميان خدا و انسان را دارد- به اين نور پيوست. به همين سان، در تصوف براي دستيابي به روشهايي كه به تنهايي ادراك روحاني را ميسر ميسازد، بايد به سلسلهاي پيوست كه به پيامبر ميرسد و از راه آن، بركت از سرچشمه وحي، به وجود اين سلسله نازل ميشود. بنابراين، اين سلسله بر استمرار حضوري روحاني مبتني است كه بسيار به نور محمديه شيعه مشابهت دارد و البته صوفيان متأخر نيز از نور محمديه ياد كردهاند. در دورههاي نخست، به ويژه در تعاليم امام جعفر صادق، آموزه شيعيِ نور محمديه و آموزه صوفيانه سلسله معنوي به هم پيوستند و همچون ساير موارد، سرچشمه هردوي آنها تعاليم عرفاني اسلام بود. در نهايت، بايد در مقايسه ميان آموزههاي تشيع و تصوف، به مقامات عرفاني و معنوي نيز اشارهاي كنيم. اگر زندگي پيامبر و امامان را مثلاً آنچنان كه در بحارالانوارِ علامه مجلسي (۱۰۳۷-۱۱۱۰ق) آمده، مطالعه كنيم، درمييابيم كه اين شرح حالها بيش از هر چيز بر حالات معنوي و درونيِ اين شخصيتها استوار است. در واقع، هدف حيات ديني در تشيع، آن است كه به سوي زندگي پيامبر و امامان، از يكديگر پيشي بگيريم و به حالات دروني ايشان برسيم. اگرچه براي بيشترين شيعيان، اين مسئله به فعليت نميرسد، ولي خواص همواره كاملاً از آن آگاهند. حالات معنوي پيامبر و امامان را كه به اتحاد با خدا ميانجامد، ميتوان هدفي نهايي دانست كه زهد شيعي بدان نظر دارد و كل ساختار معنوي تشيع بر آن مبتني است. در تصوف نيز هدفِ رسيدن به خدا جز از راه حال و مقام _كه جايگاه مهمي را در متون سنتي صوفيه به خود اختصاص داده- قابل دسترسي نيست. حيات صوفيانه نيز بر پايه رسيدن به اين حالات شكل گرفته، هرچند در نزد صوفي اين حالات به خودي خود ارزشي ندارد، بلكه رسيدن به خدا در ذات رفيعش هدفِ اصليِ اوست. البته در تصوف، همه اعضاي يك طريقت از اين حالات و مقامات آگاه هستند، در حالي كه كلّ جامعه تشيع به دو طبقه ظاهري و باطني تقسيم ميشود و داراي خواص و عوام است. ولي اهميت خاصي كه تشيع در تفسير خود از حيات پيامبر و امامان به مقامات عرفاني ميدهد، بسيار مشابه تصوف است. در اين جا نيز هر دوي اينها به يك واقعيت اشاره دارند كه همان عرفان اسلامي است. جهان تشيع در روزگار ما و به ويژه در ايران، داراي سه گروه از عارفان است: 1.كساني كه به يكي از طريقتهاي مشخص صوفيه مانند نعمت اللهي يا ذهبي وابستهاند و نيز كساني كه طريقتي بسيار مشابه صوفيان اهل سنت دارند. ۲. كساني كه پير روحانيِ معيّني داشتهاند و ولايت مشخصي را دريافت كردهاند، ولي پير ايشان يا پيران پيش از وي طريقت صوفيانه معيني را پايهگذاري نكرده و سلسلهاي آشكار و خانقاه تشكيل ندادهاند. ۳. كساني كه به الهامات عرفاني و مشاهدات و احوال معنوي دست يافته، ولي پيري نداشتهاند. از اين گروه سوم، برخي اويسي هستند و برخي به ريسمان خضر متمسكاند، ولي بيشتر آنها به ارتباطي معنوي با امام ميرسند كه راهبر روحانيِ دروني است. كشيده شدن عرفان در تشيع به ابعاد خارجيتر دين، موجب شده تا اين دسته سوم در ميان شيعيان شايعتر باشد تا در ميان اهل سنت. در واقع، برخي از بزرگترين حكيمان و عارفانِ الهي، عضو دسته اخير هستند و شايد عضو دسته دوم نيز به شمار آيند؛ زيرا در اين دسته نيز به دشواري ميتوان، در ظاهر، تبار و فرقه معنويِ كسي را تشخيص داد. بنابر آن چه گفته شد، تشيع و تصوف خاستگاهي مشترك دارند، بدين معنا كه در بُعد عرفاني اسلام به يكديگر ميپيوندند. اين دو در تاريخ اوليه خود، از سرچشمههاي مشتركي سيراب شدهاند و در دورههاي بعد، تعاملات بسياري با هم داشته و از راههاي بي شمار بر يكديگر تاثير گذاشتهاند. اما اين ظهورات تاريخي، چيزي نيست جز مصاديقي از روابطي اساسي و اصولي كه به واقعيت كامل و ابدي اسلام تعلق دارد و در شكل عرفان اسلامي، خود را در هر دو بال جهان اسلام، شيعه و اهل سنت، به يكسان جلوه گر ميسازد. پي نوشتها: * اين مقاله ترجمهاي است از فصل نهم كتابِ تشيع: آموزهها، انديشه، معنويت (Shi’ism: Doctrines, Thought, and Spirituality.) به كوشش سيدحسين نصر و حميد دَباشي و سيدولي رضا نصر با اين مشخصات كتاب شناختي: چاپ نخست: نيويورك، انتشارات دانشگاه ايالتي نيويورك، ۱۹۸۸م. ۴۰۱ ص. ۱. Apostolic Succession اعتقادي است در فرقه كاتوليك مبني بر اين كه ماموريت تبشير كه از سوي عيسي مسيح به پطروس محوّل شد نسل اندر نسل تا به امروز به پاپها به ارث ميرسد. ۲.اين حديث شريف را كه برخلاف نظر نويسنده از شهرت چنداني در ميان شيعيان برخوردار نيست، ابن ابي جمهور اَحسائي، فقيه و محدث و متكلم صوفي مشربِ شيعي امامي در كتاب المُجلي (تهران: چاپ سنگيِ شيخ احمد شيرازي، ۱۳۲۹ق. ص ۳۷۹) نقل كرده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]
صفحات پیشنهادی
زير سايه معنا
زير سايه معنا-دین - دكترسيد حسين نصر- ترجمه؛ دكتر محمد سوري: اسلام، افزون بر تقسيم به تسنّن و تشيع كه ميتوان گفت نشاندهنده ساختار «افقي» اسلام است، دو بُعد ...
زير سايه معنا-دین - دكترسيد حسين نصر- ترجمه؛ دكتر محمد سوري: اسلام، افزون بر تقسيم به تسنّن و تشيع كه ميتوان گفت نشاندهنده ساختار «افقي» اسلام است، دو بُعد ...
33سال وکالت زیر سایه قرآن
33سال وکالت زیر سایه قرآن-33سال وکالت زیر سایه قرآنصمیمانه با استاد مهکام، ... یعنی به این معنا شما یك موكلی، جایم را با شما عوض میكنم از نظر تجسمی، دوست دارم ...
33سال وکالت زیر سایه قرآن-33سال وکالت زیر سایه قرآنصمیمانه با استاد مهکام، ... یعنی به این معنا شما یك موكلی، جایم را با شما عوض میكنم از نظر تجسمی، دوست دارم ...
بورس زیر سایه سیاست رفت؟/دستکاری بازار، شبهه ای که ...
بورس زیر سایه سیاست رفت؟ ... جمله پیشین زمانی معنا پیدا می کند که خبر "جلسه هیئت دولت بهریاست رئیس جمهور تشکیل میشود" را که راس ساعت 11:45 دقیقه روز ...
بورس زیر سایه سیاست رفت؟ ... جمله پیشین زمانی معنا پیدا می کند که خبر "جلسه هیئت دولت بهریاست رئیس جمهور تشکیل میشود" را که راس ساعت 11:45 دقیقه روز ...
جام جهانی زیر سایه بن لادن
جام جهانی زیر سایه بن لادن-جام جهانی زیر سایه بن لادن تروریسم در فوتبال عصر ایران ... بدین معنا که تهدید مزبور، بیش از آنکه با هدف اجرایی شدن مطرح شده باشد، با هدف ...
جام جهانی زیر سایه بن لادن-جام جهانی زیر سایه بن لادن تروریسم در فوتبال عصر ایران ... بدین معنا که تهدید مزبور، بیش از آنکه با هدف اجرایی شدن مطرح شده باشد، با هدف ...
گفت وگو با فرهاد پيربال شاعر كرد عراقي زيبايي زير سايه ...
3 ا کتبر 2008 – گفت وگو با فرهاد پيربال شاعر كرد عراقي زيبايي زير سايه مصيبت ... آيا اين بدان معنا نيست كه شعر امروز قادر نبوده لذتي تا آن اندازه بزرگ به ما ...
3 ا کتبر 2008 – گفت وگو با فرهاد پيربال شاعر كرد عراقي زيبايي زير سايه مصيبت ... آيا اين بدان معنا نيست كه شعر امروز قادر نبوده لذتي تا آن اندازه بزرگ به ما ...
ابتلا به آلرژي در تيرگي زير چشم ها
دكتر اخوان، متخصص پوست به باشگاه خبرنگاران گفت: بيماري تيرگي زير چشم يك بيماري ايديوپاتيك است به اين معنا كه علت بيشتر آنها ناشناخته است البته. ... اين بيماريهاي پنجگانه به شرح زير هستند: نام بيماري: ميگرن سايه آن: حمله يا ... مبتلا ...
دكتر اخوان، متخصص پوست به باشگاه خبرنگاران گفت: بيماري تيرگي زير چشم يك بيماري ايديوپاتيك است به اين معنا كه علت بيشتر آنها ناشناخته است البته. ... اين بيماريهاي پنجگانه به شرح زير هستند: نام بيماري: ميگرن سايه آن: حمله يا ... مبتلا ...
آرامش جسم و روان در سايه معنويت
آرامش جسم و روان در سايه معنويت معنويت مرحله ي است که در آن معنا ، اميد ، آسايش و آرامش درون را ... شربت سرماخوردگي و پزودوافدرين براي كودكان زير شش سال مضر است ...
آرامش جسم و روان در سايه معنويت معنويت مرحله ي است که در آن معنا ، اميد ، آسايش و آرامش درون را ... شربت سرماخوردگي و پزودوافدرين براي كودكان زير شش سال مضر است ...
سایه بحران روی سر ادبیات ایران
سایه بحران روی سر ادبیات ایران-فرهنگ > ادبیات - در حال حاضر برخی از ... علی باباچاهی - شاعر مخالف به نظرم یک معنی تثبیت شده بحران که معطوف به سکون و رکود هست در شعر وجود ندارد. .... زیر سایه این بزرگان افتادند و نای برخاستن ندارند. ... این روند ...
سایه بحران روی سر ادبیات ایران-فرهنگ > ادبیات - در حال حاضر برخی از ... علی باباچاهی - شاعر مخالف به نظرم یک معنی تثبیت شده بحران که معطوف به سکون و رکود هست در شعر وجود ندارد. .... زیر سایه این بزرگان افتادند و نای برخاستن ندارند. ... این روند ...
«زیر هشت»؛ تصویری از واقعیتهای تلخ اجتماعی
«زیر هشت»؛ تصویری از واقعیتهای تلخ اجتماعی-اما با این همه عطا در مجموعه ... و یخبندان میگذشت زیرا گرمخانه در فصل زمستان معنا پیدا میكند و محل امنی برای كارتن .... در سریالسازی شبیه مسابقه ریتم است تا بیننده خسته نشود و همچنین در سایه ریتم ...
«زیر هشت»؛ تصویری از واقعیتهای تلخ اجتماعی-اما با این همه عطا در مجموعه ... و یخبندان میگذشت زیرا گرمخانه در فصل زمستان معنا پیدا میكند و محل امنی برای كارتن .... در سریالسازی شبیه مسابقه ریتم است تا بیننده خسته نشود و همچنین در سایه ریتم ...
با امام كاظم علیه السلام در سایه قرآن
با امام كاظم علیه السلام در سایه قرآن-با امام كاظم علیه السلام در سایه قرآن آداب تلاوت1- صداى ... حضرت كاظم (ع) مىفرماید: از پیامبراكرم درباره معناى « و رتل القرآن ترتیلا. .... [10] زیر سایه رفتن مُحْرِممناظره امام كاظم(علیه السلام) با ابو يوسفمهدی عباسی .
با امام كاظم علیه السلام در سایه قرآن-با امام كاظم علیه السلام در سایه قرآن آداب تلاوت1- صداى ... حضرت كاظم (ع) مىفرماید: از پیامبراكرم درباره معناى « و رتل القرآن ترتیلا. .... [10] زیر سایه رفتن مُحْرِممناظره امام كاظم(علیه السلام) با ابو يوسفمهدی عباسی .
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها