تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرى‏اش از جوانى، توشه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816710627




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

33سال وکالت زیر سایه قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: 33سال وکالت زیر سایه قرآن
استاد مهکام، پیشکسوت قرآنی
صمیمانه با استاد مهکام، پیشکسوت و داور بین المللی قرآن کریماگر چه دقایقی زودتر از قرارمان رسیدیم اما به علت حساسیت به وقت و زمان‌شناسی كه در او سراغ داشتم جرئت نكردم زنگ در را زودتر از ساعت 15/ 9 بزنم و همین بهانه‌ای برای دوستان عكاس و تصویربردارمان شد تا تصاویری از كوچه و نمای بیرونی منزل ایشان بگیرند، پس از دقایقی وقتی زنگ در را زدم مانند همیشه خوش برخورد و خندان در را باز می‌كند و با این بیت شعر« اولم رام نمودی به دل‌آرامی‌ها/ آخرم سوختی از حسرت ناكامی‌ها» ما را به طبقه سوم منزل و دفتر وكالتش راهنمایی می‌كند. دفتری كه پر است از تابلوهای مزین به آیات قرآنی، تقدیرنامه‌های قرآنی و كتاب‌های حقوقی و دینی و یك دوره تفسیر كامل المیزان. در كنار اینها عكس استاد با محمدحسین طباطبایی(علم‌الهدی)، حافظ معروف و مشهور قرآن، عكسی از استاد فرشچیان و بیش از همه عكسی از برادرزاده شهیدش، فرید مهكام جلوه‌گری می‌كرد. وی كه علاوه بر سابقه بیش از 30 سال در وكالت و قضاوت كمابیش به همین اندازه دستی از نزدیك بر شعله پرفروغ قضاوت مسابقات قرآن و اجرای محافل قرآنی دارد آنقدر صمیمی و خوش برخورد است كه به سختی می‌توان فهمید سنی از او گذشته و پا را از 60 سال فراتر گذاشته است. دائما و در طول گفت و گو با شوخ‌طبعی و استفاده از اشعار شاعران مختلف طراوت و نشاط را در كلامش حفظ می‌كند و خنده بر لب همه نقش ‌می‌بندد.  ماحصل گفت و گوی ما با استاد «حبیب مهكام» وكیل پایه یك دادگستری، داور و استاد پیشكسوت مسابقات قرآنی را در زیر بخوانید. *استاد در ابتدا مختصری از زندگینامه، سال تولد و محل تولد خودتون بفرمائید: الحمد لله رب العالمین. از اینكه قدم رنجه فرموده‌اید و تشریف آوردید به منزل خودتان و دفتر كار اینجانب تشكر و سپاسگزاری می‌كنم. راجع به سئوالی كه پرسیدید من در مراغه در سال 1323 متولد شدم. دیپلم را در رشته ادبی در همان شهر گرفتم و در سال 1344 در دانشكده ادبیات دانشگاه تبریز درس می‌خواندم . در سال 1345 به تهران آمدم و در دانشكده حقوق دانشگاه تهران الحمدلله در رشته حقوق قضایی قبول شدم و آن یك‌سال دانشكده ادبیات تبریز را هم ندیده گرفتم و در سال 1349 فارغ‌التحصیل رشته حقوق قضایی شدم. من نمی‌دانم منظور از جسارت چیست ولی صراحت در بیان و شجاعت بیانی كه انسان در بیان حق‌گویی با حفظ ادب برگرفته از آیه 83 سوره بقره كه می‌فرماید« و قولوا للناس حسنا» رودربایستی نكند. گاهی شده كه موكل می‌خواهد زرنگ‌بازی در بیاورد و به اصطلاح سرم كلاه بگذارد، صریح گفته‌ام كه آقای عزیز من از شما خیلی زرنگ‌ترم. با حفظ احترام حقیقت را گفته‌ام. *شما علاقه زیادی به ادبیات دارید و دائما از شعر در كلامتون استفاده می‌كنید چی شد كه عطای ادبیات را به لقایش بخشیدید؟ تعدادی از همكلاسی‌های من در دانشكده ادبیات تبریز آماده شدند بیایند در رشته حقوق قضایی شركت كنند و من هم با اینكه شرایطم جور نبود و مشكلاتی داشتم اما با زحمت زیادی كه كشیدم توانستم در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول بشوم و به تهران آمدم و بعد از اینكه دو سال خدمت نظام وظیفه رفتم كار وكالت را شروع كردم و از سال 1354 تا حالا مشغولم. * از اینكه اومدید تهران الان بعد از گذشت چند دهه راضی هستید؟ بله. من از اول هم عاشق تهران بودم و هنوز هم هستم. من از اولی كه اومدم تهران هیئتی صد در صد شدم و این هیئتی شدن در سرنوشت من خیلی كاربرد داشت یعنی اگه هیئتی نمی‌شدم معلوم نبود زندگی من در دانشگاه و بعد از آن چه شكلی به خودش می‌گرفت. خدا رحمت كند آن‌‌هایی كه این هیئت‌ها را پایه‌گذاری كردند. * چه سالی ازدواج كردید و حاصل این ازدواج چند فرزند است؟ من در هیئتی كه شركت می‌كردم همانجا قرآن را هم یاد گرفتم و بعد از مدتی مسئول قرآن و تفسیر همان هیئت شدم. در سال 52، شب بیست و پنجم ماه مبارك رمضان بود كه دلم هوای ازدواج كرد و به خدا گفتم می‌خواهم ازدواج كنم و خدا هم حرفم را شنید و در سن 29 سالگی در همان سال ازدواج كردم. ازدواج خیلی ساده و مختصر، شاید كل میهمانانی كه ما دعوت كردیم به 30 نفر نمی‌رسید. * و اما حاصل ازدواج؟ دو فرزند پسر. حسین آقا و مهدی.(مصاحبه كه به اینجا می‌رسد حسین آقا با یك ظرف بستنی و چند لیوان شیر كه برای پذیرایی از ما آورده به جمع ما می‌پیوندد و استاد مهكام هم با این مصرع شعر به شوخی به او خوشامد می‌گوید: «ما بسته تو هستیم حاجت به بستنی نیست») *شغلی كه خودتون را با آن معرفی می‌كنید؟ شغل اصلی كه برای من به عنوان منبع درآمد از طرف خداوند باشد وكیل دادگستری است اما مشغولیت اصلی من، مسایل قرآنی، مسابقات قرآن و انس با قرآن و سخنرانی در محافل و مجالس. * در كار وكالت بیشتر چه پرونده‌هایی را قبول می‌كنید؟ پرونده‌هایی كه اولا مشروعیت داشته باشد یعنی خدا راضی باشد ثانیا خیلی پر پیچ و خم نباشد چون اگه پر پیچ و خم باشد با این وضعیت دادگستری نتیجه را نمیشه به دست آورد و آن وقت موكل همه مسایل را از چشم وكیل می‌بیند و انتظار دارد كه وكیل همه قوانین و آئین دادرسی را حل بكند و زود نتیجه بگیرد . این است كه با توجه به مقتضیات هر پرونده اگر خدا راضی باشد كه شرط اصلی من است قبول می‌كنم البته به شرطی كه به فعالیت‌های قرآنی و برنامه‌های قرآنی من لطمه نزند. این خیلی مهمه خودش. * ارتباطتون با موكل‌هایتون چطوره؟ این را باید از موكلانم بپرسید. آن عزیزان باید بگویند كه مهكام برخوردش، ارتباطش و یا كارش خوبه یا نه.ولی من سعی می‌كنم كه... خدا رحمت كند اموات شما را این عكس پدر مرحوم منه(اشاره به عكس پدرش كه در محل كارش نصب شده است). ایشان قناد بودند و بی‌سواد اما فكر خیلی بازی داشتند، خیلی باز و متدین درجه یك. نانی كه آن مرحوم در زندگی به ما داده آثار و بركاتش را من به عینه در زندگی دیده‌ام. این مقدمه را گفتم كه بگویم من با موكل به گونه‌ای برخورد می‌كنم كه خدا راضی باشه. یعنی به این معنا شما یك موكلی، جایم را با شما عوض می‌كنم از نظر تجسمی، دوست دارم موكل مرضیا لله چگونه با من حرف بزند و مشكلات را بازگو كند طوری حرف می‌زنم كه خدا راضیه و این اثر نانی است كه عرض كردم پدر به ما داده. * آیا شده به سطح اقتصادی موكل توجه كنید و اگه دیدید نون و آب داره پرونده را قبول كنید؟ بارها شده یكی از دوستان زنگ زده یك موكل می‌فرستم برایت از دست ندی، خیلی پولداره. ووقتی فرد مراجعه كرده است آنچه رضای خدا بوده برایش توضیح داده‌ام و اغلب هم حق وكالت نداده و رفته و به حق‌المشاوره اكتفا كرده و این حق‌المشاوره برای من خیلی شیرین‌تر از حق‌الوكاله‌ای است كه غیر مرضی خدا به دستم برسد، آن بركت ندارد. تائید قرآنیش را هم بگویم شما آیه 124 سوره طه را بخوانید می‌فرماید: «و من اعرض عن ذكری فان له معیشتا ضنكا» هر كس از یاد خدا غافل شود زندگی او دچار تنگی و سختی می‌شود ولو اینكه پول زیادی هم داشته باشد. باور كنید من كسانی را می‌شناسم كه پول خیلی زیاد و كلان دارند اما زندگی خوشی ندارند. انسان زمانی زندگی خوش دارد كه زندگی او رنگ الهی و ایمانی داشته باشد، آیه 138 سوره بقره را بخوانید «صبغة الله و من احسن من الله صبغة» زندگی كه رنگ الهی داشته باشد مطمئن باشید خوشی درش هست البته انكار نمی‌كنم پول و ثروت مشكل‌گشا نیست اما دلیل بر سعادت نیست. * پرونده‌های سفارشی را هم قبول می‌كنید؟ سفارشی یعنی چی؟ * به همان معنای مصطلحی كه در جامعه به كار می‌رود؟ نه من الحمدلله پرونده‌های سفارشی را به آن معنایی كه فرمودید هرگز حاشا و كلا. چون عرض كردم آن چه كه خدا راضی باشد. * از روی اجبار چی؟ نه هرگز چنین چیزی نداشتم. * می‌گویند شما از جسارت خاصی در كلام برخورد است، درسته؟ اگه درسته آن را نتیجه چه چیزی می‌دانید؟ من نمی‌دانم منظور از جسارت چیست ولی صراحت در بیان و شجاعت بیانی كه انسان در بیان حق‌گویی با حفظ ادب برگرفته از آیه 83 سوره بقره كه می‌فرماید« و قولوا للناس حسنا» رودربایستی نكند. گاهی شده كه موكل می‌خواهد زرنگ‌بازی در بیاورد و به اصطلاح سرم كلاه بگذارد، صریح گفته‌ام كه آقای عزیز من از شما خیلی زرنگ‌ترم. با حفظ احترام حقیقت را گفته‌ام. * رابطتون با مطالعه چطوره؟ الحمدلله رابطه بسیار خوبی با مطالعه دارم و خیلی با مطالعه انس و الفت دارم و می‌توانم بگویم همیشه در حال مطالعه هستم بعضی‌ها تعجب می‌كنند، چطور من با تلویزیون خیلی سر و كار ندارم. این طور جواب داده‌ام همیشه در مطالعه‌ام اما اینكه بنشینم برای یك سریال حتی كاملا وقت بگذارم اینكار ار اصلا نمی‌كنم، اصلا و ابدا من از تلویزیون به قدری كه لازم هست استفاده می‌كنم خیلی كم. بارها شده یكی از دوستان زنگ زده یك موكل می‌فرستم برایت از دست ندی، خیلی پولداره. ووقتی فرد مراجعه كرده است آنچه رضای خدا بوده برایش توضیح داده‌ام و اغلب هم حق وكالت نداده و رفته و به حق‌المشاوره اكتفا كرده و این حق‌المشاوره برای من خیلی شیرین‌تر از حق‌الوكاله‌ای است كه غیر مرضی خدا به دستم برسد، آن بركت ندارد*چقدر مثلا؟ خیلی كم. در شبانه‌روز یك ساعت هم نه. چیزهایی كه خوبه می‌بینم ولی چیزهایی كه وقت منو می‌گیرد هرگز. اینجاست كه مهكام جدی است و جسارت دارد. یكی از ویژگی‌های مومن(البته از روی خودپسندی نمی‌گویم، خودپسندی جان من برهان نادانی بود) در قرآن كریم برگرفته از آیه دوم سوره مباركه نور این است كه قاطعیت داشته باشد. من همیشه میزی دارم كه پر است از كتاب و دفتر و قلم. خیلی هم كارایی دارد چون من از سال 1349 در امر تبلیغات دینی سخنرانی می‌كنم و خدا تفضل كرده است كه سخنرانی‌هایم پر است از مستندات آیات قرآنی و ...با نشانی. * شما با این صحبت‌ها اشاره‌ای به سئوال بعدی من داشتید. سئوالی كه می‌خواستم بپرسم نظم در زندگی شما چه جایگاهی دارد و چقدر به آن پایبندید؟ بهترین ارثی كه از مرحوم پدر به من رسیده منظم بودن در زندگی است، چه در مراغه بودم و چه در تهران. و چقدر آثار خوبی دارد منظم بودن. یعنی فرض كنید من اگه به همسرم بگویم می‌روم بیرون ساعت 10 می‌آیم واقعا مقیدم كه بیایم البته بعضی‌ها به من می‌گویند زن ذلیل ولی من می‌گویم زن امین. خانم‌ها خیلی قابل احترام‌اند. البته بقیه اعضای خانواده‌ام هم منظم هستند چه همسرم و چه فرزندان. در نهج‌البلاغه هم داریم كه حضرت امیر(ع) در حالی كه در بستر آرمیده و تا عالم برزخ گامی بیش فاصله ندارد با تلاوت آیه 55 سوره طه«منها خلقناكم و فیها نعیدكم و منها نخرجكم تارة اخری» كه این آخرین كلام حضرت بود قبل از آنكه جان به جان آفرین تسلیم كند قبل از این، وصیت مفصلی می‌كند و روش بهزیستی در جامعه را تبیین فرمودند. آنجا می‌فرمایند، فراز دومش این است: «اوصیكما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه كتابی بتقوی الله و نظم امركم» اول تقوای الهی و دوم نظم در كارها. این هم دلیل از نهج‌البلاغه.  ادامه دارد...  منبع:برنا، مصاحبه از علی فرج‌زاده 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن