تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى آيد و آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835339471




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شب‌نشيني با خدا


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دین - منصوره مصطفي‌زاده: تا همين چند سال پيش، خبري از اين شور و استقبال عمومي‌ براي «اعتكاف» نبود. اعتكاف هم مثل خيلي از مستحبات ديگر، لاي برگ‌هاي مفاتيح خوابيده بود. برگ‌هايي كه گاه‌گاهي تورقي مي‌شد و فقط بعضي آدم‌هاي خيلي خاص سراغ آنها مي‌رفتند. حالا ديگر چند سالي است كه ماه رجب كه مي‌آيد، اين صفحه‌ها ورق مي‌خورند و بيدار مي‌شوند. اعتكاف حالا خيلي طرفدار پيدا كرده. قبل‌ترها جوان‌پسند‌ترين اعتكاف در مسجد اعظم قم برگزار مي‌شد؛ جايي كه اغلب طلبه‌ها مي‌رفتند. سال 74، اولين اعتكاف دانشجويي در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد. آن موقع جمعيت معتكفين 120 نفر بيشتر نبود. حالا بعد از 12 سال در همين مسجد، نزديك به 1000 نفر معتكف مي‌شوند. دانشگاه تهران امسال از10ارديبهشت ثبت نامش را شروع كرده و ثبت‌نام خواهرانش هم12-10 روز بيشتر طول نكشيده و ظرفيت، تكميل شد. بعد از اين تاريخ، هركس ديگري رفته، به ديوار خورده. با اين همه تا آخرين روزها هم كلي آدم براي ثبت نام مي‌آمدند. اينها در حالي است كه ظرفيت مسجد هم چندان كم نيست؛ 480 نفر خانم و 500 نفر آقا؛ يعني نزديك به 1000 نفر. وقتي استقبال اين‌قدر زياد باشد، مسئولان ثبت نام مجبورند اولويت‌بندي كنند. در همه دانشگاه‌ها اولويت ثبت نام با دانشجويان همان دانشگاه است. اگر اين هم كفايت نكند، اولويت با كساني است كه كمتر در اعتكاف‌هاي آنها شركت كرده‌اند. اين طوري مي‌شود كه در دانشگاه تهران، ظرفيت ثبت نام خواهران با كساني كه بار اولشان است پر مي‌شود و به چند باره‌ها نوبت نمي‌رسد. خانم‌ها خيلي بيشتر از آقايان از اعتكاف استقبال مي‌كنند. اگر گفتيد چرا؟ يك نظريه مي‌گويد خانم‌ها گرفتاري‌هاي كمتري دارند و آقايان بيشتر درگير كار و بارند؛ براي همين آقايان 3 روز همه‌چيز را ول نمي‌كنند بروند اعتكاف. نتيجه‌اش هم اين است كه ظرفيت قسمت خواهران فوراً پر مي‌شود و تازه كلي هم پشت در مي‌مانند، در حالي كه آقايان حالا حالا‌ها جا براي ثبت نام دارند. اين نظريه را آقاي عبدالحسيني هم تأييد مي‌كند. او 17 سال است در دفتر مسجد دانشگاه تهران كار مي‌‌كند. او در مورد اينكه چرا از اعتكاف دانشگاه تهران اين‌قدر استقبال مي‌شود، مي‌گويد:«خب، خيلي چيزها هست؛ سخنران‌ها، مداح‌ها، جو دانشجويي حاكم و البته فضاي خاصي كه هست. اينجا يك شور و حال ديگري دارد». خيلي‌هاي ديگر هم همين را مي‌گويند. اما آقاي برزگر- مسئول كانون قرآن نهاد- عوامل ديگري را هم مؤثر مي داند؛ «اولي‌اش تلويزيون است؛ البته نه اينكه كسي بخواهد توي تلويزيون نشانش بدهند، براي اينكه تلويزيون هر وقت مي‌خواهد از اعتكاف بگويد دانشگاه تهران را نشان مي‌دهد. بعدي‌اش هم سعيد حداديان است كه تا امسال مداح اعتكاف دانشگاه تهران بود. يكي ديگر هم همان قضيه است كه دانشگاه تهران نماد آموزش عالي ايران است. براي همين هنوز هم وقتي مي‌گويند اعتكاف دانشجويي، دانشگاه تهران توي ذهن آدم مي‌آيد». ماجراهاي ثبت‌نام داوطلبان هم شنيدني (و ديدني) است. بعد از اينكه ظرفيت پر شد، جلوي دفتر خيلي از مسجدها بساط اصرار و خواهش و التماس برپا مي‌شود. مسئولان ثبت‌نام آن‌قدر از اين چيزها ديده‌اند كه برايشان عادي شده؛ «خيلي‌ها هستند كه مي‌آيند يا زنگ مي‌زنند و كلي اصرار و التماس مي‌كنند، گريه و زاري مي‌كنند و قسم مي‌دهند. گاهي هم كار به نفرين و ناله مي‌كشد! باور هم نمي‌كنند كه واقعا ديگر جا نداريم». كافي است چند دقيقه در دفتر ثبت‌نام يكي از دانشگاه‌ها بنشينيد تا تعداد متقاضي‌ها دست‌تان بيايد. بعضي‌ها حضوري مي‌آيند و بعضي‌ها تلفني. دختري زنگ زده و اصرار مي‌كند كه ما فقط 2 نفريم؛ انگار نه انگار كه مسئول ثبت‌نام دارد حلق خودش را پاره مي‌كند كه براي يك نفر هم جا نيست. بعضي‌ها هم به هر قيمتي حاضرند بيايند. در مسجد دانشگاه تهران هستند كساني كه قبلا هم آمده‌اند اما خالي مي‌بندند كه بار اولشان است؛ يعني به خاطر اعتكاف كه مستحب است، دروغي مي‌گويند كه قاعدتا حرام است! عده‌اي هم هستند كه همان شب آخر مي‌آيند و با كلي ترفند مثل كارت جا به جا كردن، از درهاي اصلي دانشگاه داخل مي‌شوند و بعد مي‌خواهند بيايند داخل مسجد. خيلي‌ها هم تا نزديكي‌هاي اذان صبح به ميله‌ها مي‌چسبند و نمي‌روند؛ شايد آخرش دل يكي سوخت و راهشان داد. بعضي‌ها هم مي‌آيند و مي‌گويند ما نذر كرده‌ايم كه اعتكاف بياييم اينجا. اما از همه بامزه‌تر موردي است كه خانم مولايي – مسئول خواهران دانشگاه تهران – تعريف مي‌كند؛ «يك بار خانمي آمده بود توي دفتر مي‌گفت يا ثبت‌نامم مي‌كنيد يا از اينجا بيرون نمي‌روم. هر كاري هم كرديم نرفت. ما رفتيم بيرون و درها را بستيم. اما او مانده بود آن تو! آخرش هم به زور متوسل شديم تا رفت». در اعتكاف‌هاي دانشجويي براي خادم شدن هم متقاضي زياد است. خادم‌ها كساني هستند كه در دوره اعتكاف، پذيرايي از معتكفين و كارهايي مثل انتظامات را به عهده دارند. براي انتخاب خادم‌ها، اولويت با كساني است كه قبلا هم در كارهاي مسجد بوده‌اند و فعاليت كرده‌اند. اما نزديكي‌هاي اعتكاف كه مي‌شود، خيلي‌ها كه جا گيرشان نيامده، مي‌آيند سراغ خادم شدن كه البته اينجا هم پر است. جالب اينجاست كه خادم‌ها اصلا نمي‌توانند معتكف بشوند چون دائم بايد بين بيرون و درون مسجد در رفت‌وآمد باشند. اما كساني هم بوده‌اند كه به عنوان خادم آمده‌اند و بعد رفته‌اند داخل مسجد نشسته‌اند و معتكف شده‌اند. براي همين هم حالا باتجربه‌ترها نمي‌گذارند هر كسي خادم بشود. 60درصد معتكفان جوان‌هاهستند از استقبال راضي‌اند. مي‌گويند كه در روزهاي مانده به ايام اعتكاف، روزانه شايد 500 نفر مي‌آمدند و اصرار پشت اصرار كه جايي برايشان پيدا كنيم يا اينكه 3-2 ماه مانده به مراسم، زنگ مي‌زدند و مكان‌هايش را مي‌پرسيدند. استقبال هم هر سال، 15 تا 20 درصد زيادتر مي‌شود. خلاصه اينكه متقاضي زياد است و مسجد كم. هر مسجدي را هم نمي‌شود انتخاب كرد؛ بايد جامعيت داشته باشد و حداقل امكانات رفاهي و ... اعتكاف را سازمان تبليغات اسلامي با همكاري ائمه جماعات و هيأت امناي مساجد برگزار مي‌كند و البته در شهرستان‌هاي استان تهران، با همكاري ائمه جمعه و نهادها و سازمان‌هاي مختلف، ستادي تشكيل مي‌دهند تا كارها را رتق و فتق كند. افطاري و سحري‌ها را هم افراد خير متقبل مي‌شوند. سر وقت حجت‌الاسلام نصير نيك نژاد – معاون فرهنگي سازمان تبليغات استان تهران – رفتيم و پاي حرف‌هايش درباره چند و چون اعتكاف نشستيم. نكته كنكوري: همه آمارها مربوط به استان تهران‌اند، نه سراسر كشور. دقيقا از چه سالي اين جريان جدي‌تر شد؟ اين قضيه مربوط مي‌شود به بيشتر از 10 سال پيش. اين عمل يك سنت نبوي است كه فراموش شده بود و حالا احيا شده. البته اين سنت در مساجدي مثل مسجد اعظم قم و مشهد و ... انجام مي‌شد اما عمومي نبود. لابد آمار اين چند سال را داريد، نه؟ طبق آماري كه ما داريم، تعداد معتكفان هر سال بين 15 تا 20 درصد افزايش داشته. از اين 60هزار نفري كه براي امسال پيش‌بيني كرده‌ايد، چند درصدشان جوانند؟ بيش از 60درصد. خوشبختانه در چند سال اخير، مراكز دانشجويي ما هم – مثل مسجد دانشگاه تهران، شريف، امام حسين و همچنين حوزه‌هاي علميه – از اين طرح استقبال كرده‌اند. درصد دانشجويان معتكف را هم داريد؟ تقريبا 20درصد معتكفان را دانشجويان تشكيل مي‌دهند. مثل اينكه در سال‌هاي گذشته جا كم آورده بوديد. بله، اعتكاف قبلا در مساجد جامع انجام مي‌شد. مساجد جامع استان هم كم‌اند. استفتا كرديم از مراجع قم، گفتند مساجدي كه به نوعي 3 وعده نماز جماعت صبح و ظهر و مغرب را برگزار مي‌كنند، جامعيت پيدا مي‌كنند؛ يعني مسجد جامع نمي‌شوند اما مي‌شود اعتكاف در آنها برگزار كرد. بعضي‌ها مي‌گويند اعتكاف عبادتي خاص است كه شما مي‌خواهيد عامش كنيد؛ اين به خاص بودن‌اش ضربه نمي‌زند؟ يك عمل مستحبي است اما مردم در آن شركت مي‌كنند؛ حالا يا به خاطر نذري كه دارند يا به خاطر اعتقاد قلبي‌شان. خيلي‌ها نگاه جالبي به جوانان امروز ما ندارند. فكر مي‌كنيد پس چرا بيشتر شركت‌كنندگان اعتكاف جوان هستند؟ همه جوانان ما اعتقاد قلبي به دين و مسائل معنوي دارند؛ حالا اگر به نوعي جواني كردند، دليلش فرار آنها از دين نيست. پس شما زياد منفي نگاه نمي‌‌كنيد؟ اين جوانان ما هستند كه در هيات‌ها و عاشوراها و تاسوعاها و شهادت‌ها و ميلادها در مساجد و حسينيه‌ها و تكيه‌ها جمع مي‌شوند. شايد افراط كنند در بعضي موارد ولي اين دليل دوري آنها از معنويات نيست. نه، جوانان ما انصافا جوانان خوبي هستند. در نحوه اجراي مراسمي از اين قبيل، چه نوعي از تغييرات و نوآوري‌ها را خواهيم ديد؟ برخي مواقع تبليغات سنتي بسيار تأثيرگذارتر از روش‌هاي نوين است. وظيفه ما به‌عنوان سازمان تبليغات، فرهنگ‌سازي و تبليغ است. به عبارتي مردم را با اين‌گونه برنامه‌ها آشنا مي‌كنيم و تداوم آن با خود مردم و با هدايت و نظارت اين سازمان انجام مي‌شود. در اين 10 سالي كه درگير اين بحث‌ها بوده‌ايد، خاطراتي داشته‌ايد كه حسابي رويتان اثر گذاشته باشد؟ به دليل برنامه‌ریزي و سامان‌دهي، توفيق شركت در آن را نداشتم اما از مراكز اعتكاف بازديد مي‌كنم و با معتكفين همنشين مي‌شوم. فرم‌هايي مي‌دهيم كه نظرسنجي كنيم و خاطرات و نظرات‌شان را در آنها بنويسند. بعضي‌هاشان داخل اين فرم‌ها اشاره مي‌كردند كه اين اولين برنامه‌اي بوده كه در آن شركت كرده‌اند اما همين برنامه موجب شده كه نسبت به ديگر برنامه‌هاي مذهبي هم اشتياق نشان بدهند يا اينكه قبلش هيچ شناختي ندارند و بعد شركت مي‌كنند و روحانيتي دست مي‌‌دهد. نامه مي‌نويسند يا مراجعه مي‌كنند و تشكري مي‌كنند. 60هزار نفر پيش‌بيني رقم معتكفان امسال شماست؛ آمار آنهايي كه آمدند و جا گيرشان نيامد را داريد؟ شايد نزديك 50 درصد اين جمعيت؛ 30هزار نفر. يعني 90 هزار نفر متقاضي بوده‌اند كه 30 هزار نفرشان پشت درهاي بسته مانده‌اند؟ البته يك بحثي هم هست؛ بعضي مردم تهران در مسجد اعظم قم يا مشهد يا جاهاي ديگر مي‌روند معتكف مي‌شوند. معتكفان شايد بيشتر از اين باشند اما بعضا جاهاي ديگري هم مي‌روند. راستي شمال تهران بيشتر استقبال مي‌كنند يا جنوب آن؟ نمي‌شود گفت. الان در شميران 25 تا مسجد داريم كه قرار است اعتكاف داشته باشند يا در شمال غرب تهران، بيش از 20 تا مسجد. پاداش سكوت در «شمايل النبي» نوشته شده است كه حضرت به‌اعتكاف كه مي‌رفت، همان ابتدا غذايش را با خودش مي‌برد تا حتي براي افطار و سحر هم با كسي نخواهد ارتباط داشته باشد؛ خودش بود و خدا. سال گذشته خواستم بروم مسجد دانشگاه و ساعتي را ميان معتكف‌ها بگذرانم. فكر مي‌كردم حال و هوا هنوز همان حال و هواي سال‌هاي اول است. اما رفتن به مسجد و ديدن حال و هواي جديد، تنها فايده‌اش اين بود كه بفهمم من چقدر «دايناسور» هستم! يكي لپ‌تاپش را آورده بود و داشت با لپ‌تاپ كارهاي خارج از اعتكافش را دنبال مي‌كرد، آن يكي اس‌ام‌اس مي‌فرستاد و گروهي هم توي آن شلوغي داشتند با هم گپ مي‌زدند. آن دو تكه بالايي را براي اين نياورده‌ام كه با هم جمع بزنم و نتيجه‌گيري بكنم، نه. حتما آن كسي كه با لپ‌تاپ به اعتكاف آمده بود، مي‌تواند بهره‌اي از حضورش در مسجد ببرد و حتما آن رفقاي در حال خنده، حال و روز معنوي بهتري از من دارند. توي اين هيچ شكي نيست، حرف من چيز ديگري است؛ اينكه هر سنتي فلسفه‌اي دارد. فلسفه اعتكاف هم تنهايي است؛ اينكه براي مدتي كوتاه و معين، آدم رابطه‌اش را با ديگران قطع كند و فقط به خدا بپردازد تا بتواند رابطه‌اش با خود، خدا و ديگران را دوباره تعريف كند؛ همان‌طور كه مراسم و عبادت‌هاي جمعي‌اي هم داريم كه فلسفه‌شان چيز ديگري است؛ رسيدن به خدا به واسطه حضور جمع. راه‌هاي رسيدن به خدا بسيار است. اعتكاف راهي است كه از ميان سكوت و تنهايي مي‌گذرد. ماه عسل سه روزه خادم 3 ساعت از اذان مغرب گذشته بود. رنگ به چهره نداشت؛ سفيد شده بود مثل گچ. گوشه مسجد نشست. رفتم سراغش. خرما به او تعارف كردم. تشكر كرد و برداشت. پيش از آنكه در دهانش بگذارد، گفت: اللهم لك صمت... گفتم: خادم‌ها كه نمي‌توانند معتكف شوند. گفت: روزه كه مي‌توانند بگيرند؛ فقط ممكن است سر اذان، وقت افطار نداشته باشند كه فوقش كمي ديرتر افطار مي‌كنند. تاريخ سنگ قبر از مسجد بيرون آمده بودم. چشم‌هايم پر از اشك بود. به عكسش نگاه مي‌كردم. توي دلم مي‌گفتم: چه تاريخ قشنگي روي سنگ قبرش مي‌نويسند؛ 13 رجب. از بهشت زهرا(س) يك اتوبوس مستقيما به سمت مسجد برگشت. آخر معتكفين فقط به اندازه تشييع مي‌توانستند از مسجد خارج شوند و بلافاصله پس از تدفين بايد برمي‌گشتند. پتوي ما خيلي روي لوازم شخصي‌اش حساس بود. لوازم شخصي كه چه عرض كنم، روي تمام وسايلش. بچه‌ها به او مي‌گفتند وسواسي. نصف شب بود. پيرمردي گوشه مسجد خوابش برده بود. پتوي شخصي‌اش را برداشت و جوري كه پيرمرد از خواب بيدارنشود، رويش انداخت. همه‌رقم سي‌دي چنجرش را هم با خودش آورده بود اعتكاف. گفتم: حتما سي‌دي قرآن و دعا با خودش آورده. خواستم دستش بيندازم. ازش پرسيدم: «شب، سكوت، كوير» شجريان را هم داري؟ كمي توي سي‌دي‌هايش گشت و بعد يك سي‌دي با سي‌دي چنجرش به من داد و گفت: بفرما. كفاره آمده بود پيش حاج‌آقا و با يك حالت مضطربي مي‌گفت: حاج‌آقا! اعتكافم باطل شد. روحاني مسجد از او پرسيد مگر چه كار كرده‌اي؟ انگار توي عالم خودش بود و اصلا سؤال را نشنيد. دوباره پرسيد: بايد كفاره بدهم؟ روحاني گفت: اول بگو چي كار كردي تا حكمش را به تو بگويم. گفت: حاج‌آقا به خدا دست خودم نبود. از دهنم در رفت. خودم هم نفهميدم چي شد ولي خيلي عصباني بودم، دو‌سه تا فحش بد دادم! قرآن همراه موبايلش را گرفته بود جلوي رويش و هي دكمه مي‌زد. پيرمردي سراغش آمد و شروع كرد به نصيحت كردن: «جوون! اين موبايل رو كه كسي ازت نمي‌گيره. بعد از اعتكاف اين‌قدر وقت داري كه بازي كني و اس‌ام‌اس بزني كه نگو. حيفه پسرم! از اين فرصت استفاده كن و بيشتر دعا و قرآن بخوان». جوان سرش را انداخت پايين و گفت: «حاج‌آقا! هرچي دنبال قرآن گشتم تموم شده بود، مجبور شدم از قرآن موبايلم استفاده كنم». مثل عسل تازه عروس و داماد بودند؛ هنوز چند روزي از ازدواجشان نمي‌گذشت. كلي توي سروكله هم زدند و فكر كردند كه ماه عسل كجا بروند. هر كدام ساك‌هايشان را بستند و از فك و فاميل هم خداحافظي كردند. يك ماشين دربست گرفتند و راهي شدند سمت مسجد




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 605]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن