تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815289854




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درباره نسبت الهيات و فيلم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دین - سيداحمدميراحسان: پرسش سينماي ديني امروز، ديري است از الگوي كلاسيك نسبت ميان سينما و دين و مباحث كهنه شده گذشته پيروي نمي‌كند. اما در ميان ما هنوز سئوال‌هايي مانند: فيلم ديني از نظر تئوريك چگونه فيلمي است؟ آيا وجود مضمون، شخصيت و يا قهرمان ديني، فيلم ديني به وجود مي‌آورد؟ و آيا اين زبان و ساختار ويژه است كه فيلمي را شايسته عنوان «سينماي ديني» مي‌كند؟ تر و تازه به نظر مي‌رسد. اين مقاله با ارجاع به تجربه‌ها ي ايراني و جهاني در باب سينما به پرسش هاي فوق پاسخ مي‌دهد. پيش از پرداختن به پرسش‌هاي رايج در فضاي مطبوعاتي ما، لازم است اندكي با منظر تازه‌تر در پرسش از سينماي ديني امروز آشنا شويم. اين پرسش‌هاي نو محصول كاربرد الهيات جديد در سينماست. اما بايد پرسيد الهيات جديد و نيز كاربرد جديد آن در سينما به چه معناست. بايد دقت كنيم كه در اين جا فاصله‌اي وجود دارد كه منبعث از تاثير علوم مدرن بر مباحث بنيادين و الهيات سنتي است؛ مباحثي كه مستقيماً تحت تاثير زبان‌شناسي نوين، نشانه‌شناسي و معناشناسي و نيز هرمنوتيك جديد شكل گرفته است و در عين حال با علوم مجرّدي نظير منطق جديد ارتباط بسيار نزديكي دارد. اين ديدگاه جديد، فهم ديني را به پيشگاه مدرنيته عرضه مي‌دارد و قرآن را با عقل مدرن محك مي‌زند. تحولات حاضر در حوزه تلقي مدرن از دين و در مسير تغيير و تحول نگرش‌هاي نو و نگاه مدرن قابل فهم است. احياي پرسش از مذهب در سينما در جهان مدرن، تنها به اعتبار واردشدن در اين مباحث است؛ چيزي كه گاه از نظر كليساي كاتوليك، قابل تحريم و نفي به نظر رسيده است؛ نظير «آخرين وسوسه مسيح» اسكورسيزي كه مي‌كوشد با تأويل اومانيستي و يا ساحت شكني قداست، تصوير تازه‌اي از عيسي بن مريم(ع) ارائه دهد. سينماي ديني در گفتمان‌هاي نو، نه لزوماً در زبان سنگين مواعظ برپرده و نه در سخن انتزاعي خاص بر منابر، بلكه در صورت‌هاي محسوس و رخدادهاي زندگي قابل تعريف است. نياز به الهيات تصوير، همان نكته‌اي است كه در رويكردهاي نقد فيلم [ديني] بدان اشاره مي‌شود. نياز به توسعه و ارتقاي نظام‌مندتر فرهنگ تصويري در الهيات در اينجا به ويژگي‌هاي ساختاري و زيبايي شناختي مربوط مي‌شود. دست يافتن به حس تعالي در سينما در اين جا مي‌تواند از طريق يك نور خاص در لحظه مناسبي از تجربه زندگي يا آوا و موسيقي و گفتگو و حركت به ما انتقال يابد. نيز روايت‌گريِ هوشمندانه، استعاره‌ها و كنايه‌هاي فيلميك و تصويري، و روايتي كه با دستگاه و زبان و نمادهاي يك فرهنگ مذهبي خاص (مثلاً فرهنگ شيعي) ارتباط دارد، مي‌تواند مايه مكاشفه مخاطب شود و در فضايي نو ما را با مفاهيم ماورايي مواجه كند. من به «تولد يك پروانه» راعي و «فرشتگان مريم» ويم وندرس اشاره مي‌كنم. نكته نوي مهم ديگر در ادراك فيلم ديني، همان نكته‌اي است كه در نگره مخاطب‌گرا شكل مي‌گيرد. از اين منظر ما نبايد از «فهم فيلم ديني» حرف بزنيم. بهتر است از «فهم ديني فيلم» صحبت كنيم. «جان.ر. مي» موكداً از تفسير ديني فيلم به اين اعتبار سخن مي‌گويد كه ديني بودن فيلم‌ها را نه فيلمنامه‌نويس و كارگردان، بلكه مخاطب و منتقد فيلم تعيين مي‌كند. او مي‌گويد: «عبارت «تفسير ديني فيلم» دقيقاً به اين دليل موجه است كه هم بر عمل تفسير تأكيد مي‌ورزد و هم به همان اندازه منشأ غير مذهبي فيلم را به عنوان صورتي هنري در سده فناوري حفظ مي‌كند.» البته ما مي‌توانيم درباره اين كه منشأ فيلم مذهبي است يا غيرمذهبي بحث كنيم. اگر از منظر مدرنيت به پديده فيلم بنگريم، آن را نقطه‌اي از تحول تكنولوژيك جامعه مدرن و محصول اختراعات و اكتشافات بسيار مي‌يابيم و مشخص است كه اين، فرآيندي غيرمذهبي بوده است. اما اگر با ديدگاهي الهي نگاه كنيم، ظاهر شدن اسماء و صورت‌گري و سرريز تصوير از غيب‌الغيوب معمايي ذات و از كتم عدم پا به عرصه وجود نهادن اشياء و جهان، خود نخستين فيلم است و تصاوير روياها، تصاوير شهود، تصاوير ذهني، تصاوير برزخي، تصاوير درون آب، تصاوير عالم مثال و تصاوير غار افلاطوني، تجربه‌هايي بشري از تصوير است كه سر چشمه‌هاي تصوير سينمايي است. تصوير ساخته و پرداخته فيلميك به دست انسان در ادامه اين تجربه آفرينشي و الهي قرار دارد. بدين ترتيب نمي‌توان فيلم را ذاتاً غيرمذهبي دانست. از نظر وجودي، پيوستگي تصاوير آفريده شده در سينما با تصاوير هستي بخشي اسماء الهي بر پرده وجود، مسجّل خواهد بود. *** اكنون كه شمايي از گفتمان‌هاي تازه درباره تفسير ديني فيلم يا تفسير فيلم ديني را در غرب مرور كرديم، به خود بازگرديم. بايد بگويم وضعيت ما در ايران، حتي در قلمرو مباحث تئوريك، اندكي متفاوت است: زماني كه ما از سينماي ديني سخن به ميان مي‌آوريم، فوراً اذهان ما متوجه سياست‌هايي مي‌شوند كه در دوران حاكميت ربع قرني آن، مدام گفتگوي سينماي ديني در كانون گفتگوهاي سينمايي قرار داشته است. بايد بگويم اين امر از سويي خود به خود به ضرر پژوهش عميق درباره اين موضوع است. چه حكومت‌ها حكومت‌هاي مطلوب و موافق مطالبات مردم خود باشند (بهترين حالت) و چه مخالف خواست مردم باشند (بدترين حالت)، در هر دو حالت، هنر دلخواه حكومت و دستوري، مطبوع طبع آفرينش‌گران اصيل همه رشته‌ها و از جمله سينما نيست. زماني كه نظامي رسمي، به مقتضاي نيازهاي ايدئولوژيك خود، به رشد گل خانه‌اي نوعي سينما به نام «سينماي ديني» مي‌پردازد كه با تمايلات مديران و مسئولان هم‌نواست بديهي است كه در برداشتي روشنفكرانه در اين نوع سينما ترديد خواهد شد. دومين نكته منفي، متعلق به چالش ماهويِ مدرنيت و سنّت است. سينما هنر مدرن و تكنولوژيك است. منتقدان سينما غالباً پرورش يافتگان نگاه مدرن به جهان هستند و به هيچ وجه با سنت تفسير الهياتي همدلي ندارند. از منظر ليبرالي و مدرن، تحميل دين بر سينما گونه‌اي تحميل ايدئولوژيك است كه سينما ذاتاً با آن هماوايي نمي‌كند. مهمتر از همه اين كه تركيبي به نام «سينماي ديني»، تركيبي جعلي است. دين متعلق به جهان ما قبل مدرن است كه پيشنهادهاي اخلاقي و رفتار و معتقدات مبرهن و تخطي‌ناپذيري را عرضه مي‌دارد، و سينما هنر- صنعت مدرني است كه به عصر تكنولوژي و نگرش مدرن وابسته است و نمي‌تواند در خدمت دين قرار گيرد. «سينماي ديني» دور از ذهن‌تر و مجعول‌تر از«فيزيك هسته‌اي ديني»، يا«سرمايه‌داري ديني » است. البته در مقابل مدرن‌ها، دسته‌اي از بنيادگرايان هم باور دارند كه سينما ذاتاً پيام‌آور مدرنيته و نه تنها يك ابزار، بلكه عصاره عصر جديد است. در نظر اين گروه، تكنولوژي خنثي نيست و سايه خود را بر همه جا مي‌گسترد و جمع دين و سينما ناممكن است و سينما دين را از معنايش تهي مي‌كند. اين، فشرده نگرش‌هايي است كه معتقدند سينماي ديني مفهومي نادرست است و بايد از آن چشم پوشيد. اگر از كنش‌ها و واكنش‌هاي سياسي بر حذر باشيم، و نيز اگر ارتباط ما با زبان از حوزه مباحث تجريدي و جدال‌هاي سفسطه‌آميز فراتر رود، در آن صورت مي‌توانيم توافق كنيم مجموعه اصطلاحاتي كه بر استعلا، تعالي، تجربه باطني، امرقدسي، معنويت و دين در سينما اشاره مي‌كنند، در پي آنند كه بپرسند آيا امر متعال، كه ما را از مناسبات دنيايي و مادي به تجربه روحي عالي تر متوجه مي‌كند، در سينما ممكن است يا نه؟ درست در همين جا مي‌توان از ماهيت فرمي/ محتوايي و چگونگي تحقق و امكان اين تجربه متعال در جهان تصوير متحرك سخن گفت و سپس پرسيد: آيا انواع فيلم‌هايي كه زندگي انبيا و اوليا و ماجراهاي ديني را مستمسك قرارداده‌اند، فيلم‌هايي ديني به شمار مي‌آيند، بدون آن كه در فضاي سرگرم‌كننده‌شان اثري از تجربه معنوي و تقدس و متعال، امكان تولد يافته باشد؟ هريك از اين محورها، يعني ماهيت هنر مدرن و تكنولوژيك و نسبت آن با دين و مرزهايي كه فيلم اصيل ديني را از آثار سرگرم‌كننده و فاقد حس تعالي جدا مي‌كند، مي‌تواند موضوع يك مقاله جداگانه باشد. اما همچنان به نظر من پرسش امكان حضور حقيقي دين در سينما، پرسشي مقدماتي است كه در گام نخست مي‌توان به آن پرداخت. من مايلم سؤالاتي را كه در زمينه مورد بحث سال‌هاست مطرح است، پيش بكشم: ۱. وجوه ارتباط دين با سينما چيست؟ سينماي ديني يعني چه؟ ۲. آيا سينما با ذات دين هم خواني دارد و همنشيني اين دو ممكن است؟ ۳. آيا دين و هنر و سينما مي‌توانند مكمل يكديگر باشند يا مكمل بودن بي معني است؟ ۴. آيا ژانرهاي سينمايي مي‌توانند ديني شوند (مثل ژانر جنايي، وسترن، ملودرام عاشقانه) ۵. آيا مي‌توان از كمك دين به سينما و كمك سينما به دين سخن راند؟ ۶. آيا سينماي ديني، سينماي پيام است؟ ۷. آيا سينماي ديني، ضدسينماي سرگرم كننده است؟ ۸. آيا همگان مي‌توانند مخاطب سينماي ديني باشند يا مخاطبان آن در جهان مدرن محدودند؟ ۹. آيا جاذبه‌هاي موجود سينما مي‌تواند در خدمت سينماي ديني قرار گيرد؟ جاذبه‌هاي ويژه سينماي ديني كدام‌اند؟ پرسش‌هايي كه بعد از اين پرسش‌ها در ذهن نقش مي‌بندد، آن است كه آيا بدون آنكه فيلمنامه نويس، كارگردان، بازيگر و... و خلاصه عوامل فيلم، خود، غرق تجربه ديني باشند، مي‌توانند اثر ديني بيافرينند؟ آيا هنرمند بي‌اعتقاد به دين قادر است سينمايي بيافريند كه ديني لقب گيرد، اگرچه خود دين يا مظاهر ديني و يا حتي زندگي پيامبري موضوع اثر باشد؟ همچنين ما با برخي ممنوعيت‌هاي فقهي روبروييم. اگر سينما هنر مدرني است كه اخلاق و روابط و ماجراهاي خاص خود را دنبال مي‌كند، در آن صورت تكليف حلال و حرام ديني و فقهي در سينما چه مي‌شود؟ تكليف مرد و زني كه همسر يكديگر نيستند، اما نقش زن و شوهر را ايفا مي‌كنند چيست؟ باورپذيري نقش، مستلزم رفتار، تصوير بازيگرانه و روابطي است كه فقه آن را نمي‌پذيرد. در اين صورت آيا راه حلي وجود دارد؟ پاسخ منفي به اين پرسش‌ها در اساس مبتني است بر عدم پذيرش تفسير ديني از سينما. از اين منظر بر واقعيت نسبت ميان سينما و مدرنيته تأكيد مي‌شود. واقعيت اين است كه سينما جزئي از جهان مدرن است. تاروپود وجود، ساختار و هستي معنوي و فكري و اخلاقي فيلم، روابط توليدي و اقتصادي آن، همه و همه، با جهان نو درآميخته است. چنين پديده‌اي بر جامعه‌اي با علايق مادي و معنوي ماقبل مدرن فرود مي‌آيد. همين امر سبب مي‌شود بدون درك ماهوي از اين پديده سعي كنيم با زبان و چشم و فرهنگِ شديداً آغشته به سنت، آن را با جهان خود آشتي دهيم. چنين دوپارگيِ سينما و فرهنگ سنتي ما حقيقتي انكارناپذير است. چنين تلاشي منجر به بحراني شدت يابنده شده است. ما تلاش مي‌كنيم با زبان ماوراء‌الطبيعه، عرفان و زبان مطنطن حكمت كهن از سينما سخن بگوييم، بدون آن كه متوجه فاصله اين دو باشيم. مي‌كوشيم دين و اسطوره شناسي مدرن را، در پيوند با هم، شالوده بحث سينماي ديني قرار دهيم، بدون آنكه بدانيم اسطوره شناسي مدرن تنها به تفسيري عرفي از دين و بالاتر از آن، به تفسيري مدرن از دين مي‌پردازد و عميقاً با ژرف ساخت‌هاي الهيات سنتي در تعارض است؛ زيرا اساساً اسطوره شناسي جديد، به اسطوره‌هاي ديني همچون محصولات خيال، تجربه و نيازهاي ذهن بشري مي‌نگرد. با همه اينها، مايلم علناً بگويم ناممكن دانستن نسبت سينما و دين و بازتاب تجربه ديني، معنوي، قدسي و ... در سينما، بيش از آنكه يك واقعيت تجربه شده باشد يك پيش داوري روشنفكرانه است؛ زيرا به نظر من، دين ديدگاه خاص براي ديدن جهان و هستي به انسان ارائه مي‌دهد. انساني كه داراي اين ديدگاه است، وقتي فيلمي مي‌سازد، اثر او سرشار از نگاهي ديني خواهد بود. واقعيت به همين اندازه عريان و زنده است. حقيقت آن است كه ما مي‌توانيم به يك درخت، به كودك و به رابطه‌اي ظالمانه، با ديدي اسلامي بنگريم. انسان داراي ايمان اسلامي وقتي فيلم مي‌سازد، نمي‌تواند خود را از اين نگاه منفك كند. پس سينما ضمن آن كه يك پيام است، در عين حال اين پيام مدرنيته مي‌تواند مورد بازانديشي قرار گيرد و در متني ديگر به آفرينش نو بدل شود كه ذاتاً مشحون از نگاه الوهي است. بررسي فيلم هم، همان طور كه براساس پوزيتيويسم، فرماليسم، اومانيسم و رويكردهاي روانشناسانه و جامعه‌شناسانه مي‌تواند صورت گيرد، مي‌تواند با رويكرد ديني همراه باشد. با همه تمايز وضعيت ما و غرب، اولين برخورد دين با سينما در جهان مسيحي آميخته با تصوير منفي دين از فيلم بود. سينماي غرب اما از آغاز تلاش كرد داستان‌هاي انجيلي را به موضوع‌هاي جذابي براي فيلم‌هاي سينمايي بدل سازد. با رويكرد سينما به مضامين ديني، دو گروه اصلي فيلم‌هاي سينمايي شكل گرفت: دسته‌اي از آثار، مضمون‌هاي مربوط به قهرمانان كتاب مقدس (داوود و سليمان، موسي و عيسي- ع-) را براي ساختن آثاري جذاب و پر از كشمكش و قواعد داستان پردازي‌هاليوودي به كار گرفتند. پاره‌اي از اين آثار از سوي كليسا مورد انتقاد تند قرار گرفت و به‌رغم پرفروش بودن فيلم‌هايي چون «ده فرمان»، همواره عدم رعايت قواعد و اخلاق ديني در تصاوير آن مورد بحث باقي ماند. در هرحال نمي‌توان پنهان كرد كه تصوير زندگي مستقيم پيامبران در سينماي غرب هم بسيار با سابقه است و هم داراي تنوع. سابقه از اين جهت كه به دهه دوم قرن بيستم باز مي‌گردد و هنوز آثاري همچون «ده فرمان» ديده مي‌شود و طرفداراني در جهان دارد. از نظر تنوع بايد گفت كه در سينماي ناظر بر زندگي پيامبران، هم پازوليني ماركسيست فيلم ساخته (انجيل به روايت متي) و هم «گيبسون» كه تازه‌ترين اثر او در گونه سينماي مذهبي (مصائب مسيح) از منظر يك مسيحي ارتدوكس به پيامبر خدا مي‌نگرد. و هم« اسكور سيزي »كه از منظر اومانيسم، پرسش‌ها و ترديدهاي يك«انسان- پيامبر» را تصوير كرده و هم يك اثر‌هاليوودي (شاه و شاهان) به زندگي پيامبر نگريسته و هم نوعي رمانتيسم پايبند به كتاب مقدس (زفيرلي) در اين عرصه تجربه شده است. در سينماي غرب، زندگي اولياء‌الله و عارفان مسيحي (نظير فرانچسكو آسيزي) بارها روايت سينمايي شده است. همچنين كشيشان كليسا از سوژه‌هاي مورد علاقه سينماگران بوده‌اند. آثاري چون فيلم صامت «سرخ» (سيدني الكات ۱۹۱۷)، از آخور تا صليب (الكات- گونتير) گوژپشت نتردام، ابله، غزال‌هاي خياباني، حرف سرخ (ويكتور مشريستروم)، پل سن لوئيس (چارلز برابين) صدف و كشيش (ژرمن پولاك)، مصائب ژاندارك (دراير)، كشيش در ميان مردان (وان دايك)، در شهر پسرها (توردگ)، فرشتگان با صورت‌هاي كثيف (كورتيس)، كلام (دراير)، كشيش آوازخوان، راه خود را مي‌روم (مك كاري)، رم شهر بي‌دفاع (روسليني)، كليدهاي پادشاهي (استال)، سمفوني پاستورال (ژان دلانوا)، آقاي ونسان (موريس كلوش) و مردي براي تمام فصول ..... و انبوهي از آثار ديگر سينماي اروپا و‌هاليوود را بايد نام برد كه در آنها يك شخصيت روحاني مسيحي، يك كشيش يا اسقف، كانون ماجراهاي فيلم است. بسياري از اين آثار با ديدگاهي اومانيستي به مقام ديني نگريسته، آن را در كشاكش بحران‌هاي انساني به نمايش نهاده‌اند. پاره‌اي از بهترين آثار نظير آثار «برسون» و «دراير» سرشار از يك روح متعال و ماوراءالطبيعي و تجربه قدسي‌اند كه عليه نگره اومانيستي قد عَلَم كرده‌اند. *** اكنون به جاي هر جدل تئوريك بي‌حاصل، متوجه شده‌ايم كه در عمل هم بخش مهمي از سينماي سرگرم‌كننده و هم سينماي هنرورانه و خلاق و انديشگون، درگير پرسش مذهب بوده، از زندگي پيامبران و اولياء‌الله و تا انسان‌هاي معمولي براي ساختن روايتي جذاب استفاده كرده‌ است. همچنين با مرور اين آثار مي‌توان دانست كه مضامين مذهبي، خودبخود، آثاري با نيروي انتقال تجربه قدسي به وجود نمي‌آورند، و آثار اصيل ديني نيازمند حس و حال و تجربه‌اند. در آثاري نظير «آينه»، «ايثار»، «سولاريس»، «استاكر» و «ده فرمان» ما از حسي ماوراءالطبيعي سرشار مي‌شويم، درحالي كه از ديدن آثار مذهبي «سيسيل ب دو ميل» جز نشاط و سرگرمي حاصل از اغواي تصوير چيزي نصيب ما نمي‌شود. *** به نظرم اين تجربه، پيشينه خوبي براي شناخت پرسش‌هاي سينماي ديني ميان ماست. پيش از انقلاب آثاري در زمرة فيلم فارسي به موضوعات ديني روي كردند؛ فيلم‌هايي نظير «شب‌نشيني در جهنم». در آن دوران آثاري با پيام‌هاي اخلاقي كه برخاسته از جهان‌بيني ديني درباره درست و نادرست رفتار انسان و گناه و عقوبت و پاداش و خوش فرجامي بود ساخته مي‌شدند كه، نظير همان سينماي تجاري‌هاليوودي، مقصود فيلم نه به وجود آوردن تجربه‌اي متعال و لذت تجربه‌اي قدسي، بلكه تاثير و سرگرمي بود. در آن سال‌ها بسيار نادر بودند آثاري چون «چشمه» يا «گاو» كه با نگرشي مذهبي يا عرفاني به موقعيت انسان براساس موازين زيبايي شناختي، بنگرند. سينماي ديني بعد از انقلاب به مسئله مهم نظام اسلامي بدل شد و فراز و نشيب‌هاي بسياري را پشت سر گذاشت. ديدگاه‌هاي ظاهرنگر، از سينماگران تقاضا داشت كه بدون توجه به واقعيت حس و نگاه و شعور و باور كارگردانان و نويسندگان، آثاري مبلّغ دين بسازند، و با صوري‌ترين نشانه‌ها چون نماز و تسبيح و ريش بر آثار مبتذل خود مهر ديني بزنند. چنين سياستي به شدت به ضرر سينماي ديني تمام شد. اما در اين ميان آفرينش گراني كه داراي تجربه عيني و زيسته شده ديني بودند، آثاري به وجود آوردند كه سرشار از والايي و نگاه ماورايي بود: ديده‌بان، مهاجر، از كرخه تا راين، خاك سبز، عروسي خوبان، ليلي با من است، مارمولك، روز واقعه، مزرعه پدري، كيميا، سرزمين خورشيد، جزيره مينو و بوي پيراهن يوسف، از جمله اين آثارند. آثاري كه داراي روحي معنوي و موثرند (نظير: خانه دوست كجاست، بادكنك سفيد و زير درختان زيتون) نيز در گروه سينماي رويكردگراي ايران، گونه‌اي نو از سينماي متعال را تصوير كرده‌اند. با توجه به واقعيت‌هاي موجود مي‌توان گفت كه سينماي معنوي، سينمايي است كه چالش‌هاي انساني را در حوزه روحي، فردي، اجتماعي، با ديدگاهي استعلايي و به زبان زيبايي شناسانه و با ساختار مناسب، آن چنان بيان مي‌كند كه در ما حسي از تعالي خواهي به وجود مي‌آورد. در اينجا چه روحيه ملايم سينماگري چون «اوزو»، چه روحيه سينماگري چون «برسون»، و چه روحيه پرسشگر و بحران‌زده سينمايي شبيه سينماي «برگمن» و چه روحيه تا حدي اكسپرسيونيستي سينماي «دراير»، هريك، به گونه‌اي ما را متوجه پرسش قدسي مي‌نمايند؛ همان گونه كه در ايران سينماي آوانسيان، حاتمي، مهرجويي و حاتمي‌كيا ما را در معرض پرسش، ترديد و يا اعتلاي ژرف تجربه ديني قرار مي‌دهند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن