واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مباني و شيوه هاي تربيت اخلاقي در قرآن کريم (2) نويسندگان: زينب کبيري حسن معلمي از ديدگاه علامه طباطبايي ب) فطرت دومين مبناي قرآن در تربيت اخلاقي، پذيرش «فطريات» در انسان است. «فطرت» در لغت به معني «خلق»، «ايجاد» و «سرشت و طبيعت» آمده است.(18) فطرت در اصطلاح، به گونه اي خاص از آفرينش اطلاق مي شود که مخصوص انسان و غير تقليدي است. بدين صورت که نيازمند تمرين، و استاد نبوده، در همه زمان ها، مکان ها و براي همه ثابت مي باشد؛ قابل شدت و ضعف است و مبدأ همه ي فضايل انساني است.(19) يک سلسله ميل ها و جاذبه هاي معنوي در انسان وجود دارد که در ساير موجودات نيست. اين جاذبه ها به انسان امکان مي دهد دايره ي فعاليت هايش را از مادّيات توسعه دهد و تا افق عالي معنويات بکشاند. برخي از گرايش هاي فطري انسان عبارت است از: ميل به حقيقت جويي و کمال يابي، ميل به کرامت نفس و احترام، ميل به آرامش، زيبايي دوستي، حبّ ذات وصيانت از نفس (جلب منفعت و دفع ضرر)، ميل به خير و فضيلت، تقديس و پرستش موجود برتر، شکر و سپاس منعم که نوعي منفعت از او شامل انسان مي شود.(20) پرسش مهم در اينجا آن است که آيا انسان داراي ويژگي اي به نام فطرت است؟ و آيا قبول فطرت تأثيري بر تربيت اخلاقي انسان دارد؟ قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: «وَ نَفسٍ وَ ما سَوَّاها فَألهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها»(شمس: 7 و 8)؛ «سوگند به نفس آدمي و آنکه آن را منظم ساخت. سپس خير و شر را به او الهام کرد.» استاد مرتضي مطهري در اين زمينه مي گويد: «اگر انسان داراي يک سلسله فطريات باشد، قطعاً تربيت او بايد با در نظر گرفتن همان فطريات صورت گيرد».(21) استادان تعليم و تربيت به اين نکته اذعان دارند که تعليم و تربيتي شايسته ي انسان است که در همه ي مراحل نوعي و فردي، با شناخت صحيح انسان و وضعيت او، همراه باشد.(22) بنابراين، شناخت فطريات انسان، به يقين در تربيت اخلاقي او لازم است تا بتوان شيوه هاي تربيتي متناسب با آن اتخاذ کرد. علامه طباطبايي معتقد است عقل عملي که خاستگاه رفتارهاي اخلاقي است، مقدمات احکام خود را از فطرت و غريزه ي انساني مي گيرد. ايشان ضمن پذيرش مبناي فطرت در تربيت اخلاقي، آن را نيازمند شکوفايي مي داند: نکته مهم آن است که انسان ها فطرتاً خواهان علم، قدرت و صيانت از نفس هستند و به بقا و جاودانگي خويش مي انديشند. ميل به کسب اعتبار و احترام دارند؛ ميل به لذت جويي و زيبايي دوستي دارند و در مقابل ولي نعمت خود خاضع اند. براي مثال، احترام به پدر و مادر به مثابه يک وليّ نعمت در همه ي جوامع ديده مي شود. روشن است که نوع ديد افراد به زندگي و شناخت آنان از خويش، خداوند و جهان، جهت اميال فطري را مشخص کرده و در شدّت يا ضعف آن مؤثر است. براي نمونه، اگر انساني باور داشته باشد دنيا تمام زندگي اوست و با مرگ، نابود مي شود يا اينکه همواره در دنيا جاودانه خواهد بود؛ در اين صورت او حريص ترين افراد به کسب قدرت و منفعت و لذت جويي است؛ در مقابل، انساني که به شناخت عميق از خداوند و هستي رسيده باشد و بداند که حيات آخرت، اصل زندگي او را تشکيل مي دهد؛ با همان انگيزه هاي فطري يعني ميل به کمال، قدرت، عزّت، صيانت نفس و... در صدد رسيدن به سعادت ابدي و اخروي است و البته راه آن را بندگي خداوند مي داند؛ زيرا موحّد حقيقي، خداوند را جوابگوي همه ي اميال و خواهش هاي خود مي شناسد. از اين روي، تمام همّ و غم خود را صرف جلب رضايت او مي کند؛ قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: «فَأقِم وَجهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيها(روم: 30)؛ پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن، اين فطرتي است که خداوند، انسان ها را بر آن آفريده است. نکته اي که بايد به آن توجه کرد اين است که براي شکوفايي استعدادهاي فطري، نيازمند برطرف کردن موانع آنها و هدايت صحيح شان براي رسيدن به کمال هستيم. بر مبناي فطرت، روش هاي تذکّر، موعظه، پرسش و پاسخ، امر به معروف و نهي از منکر، براي تربيت اخلاقي اتخاذ مي شود. ج)هدفدار بودن انسان يکي ديگر از مباني تربيت اخلاقي در قرآن، هدفدار بودن انسان يا داشتن مطلوب نهايي است و آن عبارت است از رسيدن به سعادت و کمال. کمال يعني شکوفايي استعدادهاي دروني انسان، و سعادت به لذت پايداري گفته مي شود که از جهت کمّي و کيفي داراي برتري و دوام نسبت به ساير لذت هاست.(23) قرآن، هدف و کمال انسان را در آگاهي کامل و علم شهودي و حضوري او به خداي متعال مي داند که همان قريب حقيقي نسبت به پروردگار است و با تلاش و تهذيب نفس به دست مي آيد.(24) از نظر قرآن، سعادت انسان که موجودي مرکب از روح و بدن مي باشد، عبارت است از رسيدن به خيرات جسماني و روحاني و متنعم شدن به آن.(25) مي فرمايد: «يا أيُّهَا الإنسانُ إنَّکَ کادِحٌ إلي رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقِيهِ(انشقاق: 6)؛ «اي انسان قطعاً تو به سوي پروردگارت در حرکت هستي پس او را ملاقات خواهي کرد». بديهي است که انسان داراي اميال و گرايش هاي گوناگوني است که نمي تواند به همه آنها پاسخ دهد. در تربيت اخلاقي حول محور توحيد، همه خواسته ها و اميال فرد به سمت يک هدف ارزشمند جمع مي شود و آن، رسيدن به رضايت و قرب خداوند است. نکته اي که علامه طباطبايي در بحث کمال مطرح مي کند آن است که کمال انسان، در متن زندگي اجتماعي او به وقوع مي پيوندد و اجتماع استوار نمي شود مگر در پرتو قوانين. قوانين نيز هر چقدر عادلانه تنظيم شده باشد، راه تخلّف را نمي بندد؛ مگر اينکه فضايل اخلاقي در آن جامعه حکمفرما باشد. فضايل اخلاقي نيز وقتي انسان و جامعه را به انجام اعمال صالح و سعادت سوق مي دهد که بر اساس توحيد باشد؛ يعني مردم معتقد باشند جهان پروردگاري ازلي و سرمدي دارد که هيچ چيز از علم و احاطه او بيرون نيست و هيچ قدرتي فوق آن وجود ندارد؛ او همه را آفريده و به زودي به حساب همه رسيدگي خواهد کرد. در اين صورت هم و غمّ آدميان، مراقبت از اعمالشان جهت رضايت حق خواهد بود.(26) برخي از دانشمندان تربيتي، اجتماعي بودن انسان را مبناي جداگانه اي براي تربيت انسان مي دانند. د)اختيار اختيار در لغت به معناي «توانايي انتخاب درست از نادرست» است؛(27) در اصطلاح نيز به معناي آزادي در انجام افعال، به همراه آگاهي و توانايي بر انجام آن مي باشد.(28) براي انجام يک فعل، اراده انجام دادن آن لازم است و براي اراده کردن بايد ابتدا به تصور فعل، سپس تصديق به نوعي فايده در آن پرداخت و اعتقاد به قدرت بر انجام آن فعل داشت تا شوق و ميل به انجام آن در ما ايجاد شود. ارزش تمام کارهاي اخلاقي انسان به وجود اختيار اوست؛ زيرا هرگز موجودي را بر آنچه استعداد و توانايي انجام آن را ندارد بازخواست نخواهند کرد. معمولاً انسان هايي که تنبل هستند و نمي خواهند خود را به زحمت بيندازند و به تزکيه نفس بپردازند، مي کوشند رفتارهاي نادرست خود را به عوامل قهري نظير خواست خداوند، جبر محيط يا ارثي بودن صفتي نسبت دهند تا از زير بار سنگين مسئوليت شانه خالي کنند. قرآن براي مبارزه با اين تصوّر غلط، مرتب گوشزد مي کند که انسان موجودي مختار و در قبال کارهاي خود مسئول است: «وَ أن لَيسَ لَلإنسان ِ إلاَّ ما سَعي» «وَ سَعيَهُ سَوفَ يُري» «ثُمَّ يُجزاهُ الجَزاءَ الأوفي»(نجم: 39 تا 41)؛ و براي انسان بهره اي جز سعي و کوشش او نيست، به زودي جزاي کافي سعيش را مي بيند. بر مبناي اختيار، روش هاي بشارت و انذار (وعده ي بهشت و جهنم)، عفو و صفح از خطا و روش ابتلا براي تربيت اخلاقي اتخاذ مي شود. هـ)معرفت پذيري انسان معرفت پذيري يکي از استعدادهاي ويژه ي انساني واز مباني تربيت اخلاقي به شمارمي آيد. يکي ازمسائل مهم در تربيت اخلاقي، وجود محرّک اصلي، به منظور حرکت براي خودسازي يا ديگرسازي اخلاقي است. آنچه مي تواند براي شناسايي شکوفايي استعدادهاي اخلاقي محرک باشد، شناخت نياز انسان و ميل به رفع آن است. بنابراين، انسان نيازمند معرفت به نفس خويش است. متأسفانه انسان در اثر توجه و پرداختن بيش از اندازه به امور مادي، خود را فراموش کرده به سمت هلاکت مي رود. معرفت نفس يعني شناخت ويژگي هاي انسان، ضعف ها، اهداف و راه تکامل؛ همه اينها انسان را به سوي معرفت خداوند مي کشاند؛ زيرا تنها خداوند است که مي تواند همه ي ميل ها، ظرفيت ها، و ضعفهاي انسان را با کمالات نامحدود خود ارضاء کند. کسب معرفت مي تواند حصولي (با استفاده از برهان و استدلال) يا حضوري و شهودي باشد. بدين شکل که وقتي انسان با برهان دريافت سراسر نياز است و تنها خداوند رفع کننده ي نيازهاي اوست، هر لحظه درعبوديت خويش کامل تر شده و شايسته دريافت فيض الهي مي گردد؛ به طوري که راه را به او نشان بدهد «إن تَتَّقوا اللَّهَ يَجعَل لَکُم فُرقاناً»(انفال: 29). قرآن کريم با خطاب هايي نظير «يَتَدَبَّرُونَ»، «يَتَفَکَّرُون»، «اولُوا الألبابِ» و...قوه ي معرفت پذيري و تعقل انسان را به رسميت شناخته است. مرحوم علامه مي فرمايد: «خداوند کريم در هيچ آيه اي دستور نداده است که مردم کورکورانه ايمان بياورند. حتي گاهي در ميان آيات، علت احکام و شرايع را نيز بيان مي کند. به عبارتي، قرآن، مبناي دعوت خود را بر ادراک عقلي انسان نهاده و او را به کسب بينش دعوت مي کند تا با شناخت نيازهاي خود و قدم در وادي تهذيب نفس به سعادت برسد».(29) قرآن کريم همچنين انسان را خليفه خداوند،(30) امانتدار او،(31) داراي بزرگ ترين ظرفيت علمي،(32) معرفي کرده است و در مقابل، ضعف جسمي،(33) عجول بودن(34) و جهل اضطراري نسبت به آينده (نظير مرگ) را از جمله ويژگي هايي مي داند که او را به کسب کمالات و فضايل براي نزديک تر شدن خداوند سوق مي دهد. در قسمت بعد، به روش هاي تربيت اخلاقي که از اين مباني نشئت مي گيرد؛ مي پردازيم. منبع:معرفت اخلاقي (1) ادامه دارد... /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 514]