واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روش هاي تربيت در داستان حضرت موسي (ع) در قرآن(2) نويسنده:مصطفي مصباح الهدي روش موعظه موعظه در سه معنا به کار مي رود: 1-معناي لغوي: منع و بازدارندگي از راه ترساندن و بيم دادن. (راغب اصفهاني، /527) 2- معناي اصطلاحي آن در متون اسلامي: بازداشتن ازمعصيت و گناه و فراخواندن به اطاعت و دستورهاي الهي از راه بيم دادن ازعذاب هاي الهي و اميدوار کردن به پاداش هاي الهي. 3- معناي اصطلاحي دوم: ارشاد و راهنمايي به اطاعت خدا و بازداشتن از معصيت و گناه؛ خواه از راه بيم دادن و اميدوار کردن و يا از راه آگاهي دادن يا از هر راه ديگر. (ر.ک: حسيني زاده، 187/2-191) نقش موعظه در تربيت موعظه نقش بسزايي در امر تربيت دارد؛ زيرا انسان به واسطه ارتباط وسيعي که با امورمادي پيرامون خود دارد، به تدريج غبار غفلت بر قلب او مي نشيند و از طريق موعظه مي توان راه را براي زدودن آن هموار کرد. اين مسئله تا بدانجا حائز اهميت است که در جريان موسي نيز صراحتاً به اين مسئله اشاره شده است؛ (و کتبنا له في الألواح من کل شيء موعظة و تفصيلاً لکل شيء فخذها بقوة و امر قومک يأخذوا بأحسنها سأريکم دار الفاسقين) (اعراف/145) براساس اين آيه، پند و موعظه از تعاليم اساسي و مورد تأکيد بوده است. (هاشمي رفسنجاني، 243/6) اين تأکيد نشان از اهميت موعظه در هدايت و تربيت آدمي است و مربي مي بايست آن را به عنوان يکي از روش هاي مهم در امر تربيت مدنظر قرار دهد. البته مسئله اي که در اينجا بايد مورد توجه قرار داد، اين است که با رعايت اين شرايط، نتايج موردنظر محقق خواهد شد و اگر موعظه با رعايت شرايط به کار نرود، نه تنها تأثيري نخواهد داشت، بلکه گاه در مستمع مقاومت و لجاجت را بر مي انگيزاند؛ (ادع الي سبيل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن ان ربک هو أعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين) (نحل/125) «(اي رسول ما) به حکمت و موعظه نيکو به راه خدايت دعوت کن و با بهترين طريق با اهل جدل مناظره کن که البته خداي تو (عاقبت حال) کساني را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدايت يافته اند، بهتر مي داند.» براساس آنچه که در داستان حضرت موسي مي توان به دست آورد، مي توان گفت موعظه برسه رکن استوار است 1-موعظه کننده 2-موعظه شونده 3- موعظه. 1. موعظه کننده: مهم ترين موعظه کننده ايمان و عمل است. به عبارت ديگر انساني که موعظه مي کند، خود بايد نمونه اي عملي از موعظه خويش باشد تا موعظه به درستي اثرگذار باشد (شکوهي، /86؛ فائضي، /97) از اين رو در همان آيه 145 سوره اعراف بعد از بيان اين مطلب که هر چند موعظه و تفصيل در تورات نگاشته شده، در مرحله اول به موسي امر مي کند «فخذ بقوه». اين امر نشان از لزوم پيشگام بودن مربي در عمل و به کارگيري تعاليمي است که به مردم مي آموزد. 2. موعظه شونده: علاوه بر اينکه واعظ خود بايد درقبال آنچه مي گويد عامل به آن باشد، موعظه شونده نيز بايد روحيه پذيرش موعظه را داشته باشد و به گونه اي باشد که مواعظ ديگران را شنيده و به خاطر بسپارد. از اين رو همان طور که در داستان حضرت موسي ملاحظه مي شود، در جريان مواجهه او با فرعون و ساحران دو نوع برخورد مشاهده مي شود؛ شخص فرعون که با ديدن معجزه الهي و به رغم آشکارشدن حق باز نمي خواهد حق را بپذيرد و به مواعظ حضرت موسي تن در نمي دهد. و نقطه مقابل آن (يعني ساحران) به محض آشکار شدن حق، در موعظه پذيري را بر خود نمي بندند و با ديدن معجزه الهي، سخنان موسي را پذيرفته و به سجده مي افتند. مي بينيم که در يک جريان واحد دو نوع برخورد مشاهده مي شود که درست نقطه مقابل يکديگرند و نتيجه اين مي شود که يکي به صراط مستقيم هدايت و ديگري جحيم قرار مي گيرد. بنابراين تا زماني که واعظ دروني انسان بيدار نباشد، موعظه در او اثر نمي گذارد. 3. موعظه: علاوه بر شرايطي که براي موعظه کننده و موعظه شونده بيان شد، خود موعظه نيز داراي شرايطي است که در صورت عدم رعايت آن شرايط، موعظه مؤثر نخواهد افتاد که به برخي از آنها اشاره مي گردد: الف) فصاحت و بلاغت: اولين و مهم ترين ويژگي اين است که موعظه فصيح و بليغ باشد، يعني سنجيده و بجا و متناسب با وضعيت فکري و حساسيت هاي روحي شنونده باشد. (آشتياني، /328) در واقع بيان روان از عوامل مؤثر در جذب افراد است. از اين رو آن هنگام که خداوند موسي را به پيامبري بر مي گزيند، از جمله درخواست هاي او از خداوند اين است که اولاً گره از زبانش بازگشايد و سخنش را روان گرداند تا مردم سخنان او را بفهمند؛ (و احلل عقدة من لساني*يفقهوا قولي) (طه/27-28). ثانياً برادرش هارون را معاون و وزير او قرار دهد؛ چرا که او در گفتار و سخن گفتن از او فصيح تر بود و موسي بسان برادرش از چنان فصاحت و رواني سخن برخوردار نبود و اين مسئله ايجاب مي کرد تا به نوعي ضعف موسي در اين مسئله با همراهي هارون برطرف گردد؛ (و اجعل لي وزيراً من أهلي*هارون أخي) (طه/30-29). «و وزيري از خاندانم براي من قرار ده، برادرم هارون را!.» (وأخي هارون هو أفصح مني لسنا فأرسله معي ردءا يصدقني اني أخاف أن يکذبون) (قصص/34) «و برادرم که ناطقه اش فصيح تر از من است، با من يار و شريک در کار رسالت فرما تا مرا تصديق و ترويج کند که مي ترسم اين فرعونيان سخت تکذيب رسالتم کنند.» ازاين رو مشاهده مي شود که بعد از چنين درخواستي، خداوند با آن موافقت کرده که اين نشان از اهميت مسئله است؛ (قال قد أوتيت سؤلک يا موسي) (طه/36) «اي موسي! آنچه از ما خواستي، همه به تو عطا گرديد.» ب)نرمي و لطافت به همراه قاطعيت: يعني لازم است موعظه به همراه لحني عاطفي، لطيف و نرم باشد تا بتواند دل افراد را نرم کند. ازاين رو قرآن، نرمش در گفتار را حتي با سرکشاني چون فرعون از شيوه هاي پسنديده در موعظه و تربيت مي داند. (هاشمي رفسنجاني، 86/20) البته همان طور که بيان شد، اين نوع از گفتار بايد با صراحت و قاطعيت همراه باشد. به عبارتي ديگر، نرمي و لطافت در گفتار منافاتي با صراحت و قاطعيت ندارد. به همين خاطر آن گاه که خداوند به موسي و هارون دستور سخن گفتن با لحني نرم و لين را مي دهد، در عين حال قاطعيت در گفتار را نيز به آنان گوشزد مي کند (قرائتي، 350/7)؛ (فأتياه فقولاً انا رسولاً ربک فارسل معنا بني اسرائيل و لا تعذبهم قد جئناک بأية من ربک و السلام علي من اتبع الهدي*انا قد اوحي الينا ان العذاب علي من کذب و تولي) (طه/47-48) «به سراغ او برويد و بگوييد: ما فرستادگان پروردگارتوايم! بني اسرائيل را با ما بفرست و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشني از سوي پروردگارت براي تو آورده ايم! و درود بر آن کس باد که از هدايت پيروي مي کند! به ما وحي شده که عذاب بر کسي است که (آيات الهي را) تکذيب کند و سرپيچي نمايد.» دراين آيات در عين اينکه با فرعون با زباني لين و نرم سخن مي گويد، صراحت در گفتار نيز کاملاً مشهود است که از ظلم و ستم عليه بني اسرائيل دست بردارد و آنان را به همراه او بفرستد و در نهايت او را از عذاب الهي بيم مي دهد. از مجموع آنچه بيان شد، روشن مي شود موعظه و رعايت شرايط آن مي تواند در امر تربيت بسيار کارساز و مثمر ثمر باشد و از جمله روش هايي است که بايد مربي آن را در نظر داشته باشد. منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59. ادامه دارد... /ج
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1874]