تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802729455




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درباره عدالت و وظايف دولت ديني(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درباره عدالت و وظايف دولت ديني(1)
درباره عدالت و وظايف دولت ديني(1)   نويسنده :مسعود راعي   چکيده   عدالت مقدس ترين آرمان بشري در طول زندگي اجتماعي اوست. نيم نگاهي به تلاش مصلحان و انديشه هاي فرهيختگان جوامع انساني ، به خوبي ترسيم گر اين آرمان شهر است . در فراز و فرود هاي تاريخي ، هيچ گاه نمي توان به تعريف و تبيين واحدي از عدالت دست پيدا کرد . اين اختلاف ، پيامدهاي متعددي در زندگي اجتماعي و نهادهاي مدني داشته است، و علي رغم وحدت نظر اوليه ، شاهد اختلافات بسياري در نهادهاي اجتماعي هستيم . يکي از اين اختلافات ، مربوط به وظايف دولت و مبناي کارکردي آن وظايف است. ايجاد صلح ، تحقق جامعه مدني ، ايجاد حق و آزادي و تحقق مردم سالاري ديني ، از جمله پاسخ هاي ارائه شده به سؤال مزبور است. اين مقاله در صدد است با تکيه بر ماهيت عدالت ، به عنوان اصلي ترين وظيفه دولت ديني، به تعيين مصاديق آن بپردازد و با تکيه بر آموزه هاي ديني در خصوص عدالت اجتماعي و با ملاحظه عنصر انصاف ، وظايف دولت را ترسيم نمايد. کليد واژه ها : دولت ، دولت ديني ، عدالت ، انصاف ، تلازم حق ، تکليف. مقدمه   سخن از عدالت ، سخن از مفهومي است که قدمتي به طول هستي دارد. برخورداري از چنين سابقه اي ، عدالت را با فراز و فرود هايي ، هم در مباحث آکادميکي و هم در مباحث اجرايي ، همراه کرده است ، به گونه اي که به جرئت مي توان گفت ، هيچ مفهومي از چنين وضعيتي برخوردار نمي باشد. آنچه بيت الغزل اين مسير طولاني را شکل مي دهد ، پذيرفتن اجتماعي عدالت و ارائه آن به عنوان مطلوب همه انسان ها است ، اما در خصوص اينکه ماهيت چنين واژه اي کدام مطلوب است ، نمي توان به مرز مشترکي رسيد ، به گونه اي که بايد گفت : اين پذيرش کلي و همگاني ، تنها در حد واژه است و آنگاه که از اين مرز عبور مي کنيم ، سؤالات متعددي خود نمايي مي کند. محور تمام سؤالات ، به ماهيت عدالت بر مي گردد؟ در رويکردي جزئي نگر ، در خصوص عدالت وانصاف ، چگونه تعيين مي شود ؟ در نسبت عدالت و تساوي و نسبت عدالت و انصاف ، چگونه تعيين مي شود؟ در نگاه ديني ، عدالت چگونه تعريف شده و معيار اجرايي آن کدام است ؟ اينها و سؤالات متعدد ديگر ، همگي عوامل بر هم خوردن وحدت نظر در رابطه با تبيين ماهيت عدالت است . از بين سؤالات قابل پژوهش و تحقيق در رابطه با عدالت ، نوشتار فعلي قصد دارد تا با تکيه بر آموزه هاي ديني و استمداد از تعاليم آسماني ، ضمن تعريف و تبيين ماهيت عدالت ، به اثبات دو موضوع مرتبط و مکمل ، يعني اثبات اين نکته که وظيفه اصلي دولت ، ايجاد عدالت در جامعه و در قبال شهروندان است و تعيين مصاديق رفتار عادلانه ، بپردازد. ارزش عدالت   ضرورت هر واژه را مي توان از نوع آثار وجودي آن و نيز تعدد کاربرد چنين واژه اي شناخت ؛ عدالت حقيقتي است ماندگار در تاريخ و رمز ماندگاري دولت ها، ميزان کار آمدي دولت ها به ميزان پاي بند آنها به عدالت بستگي دارد، التزام عملي دولت ها به اجراي تعهدات عدالت خيز ،به ميزان عدالت گرايي و عدالت محوري آنها وابسته است و عدالت ، سمت و سوي فعاليت دولت در جهت ايجاد مدينه فاضله را نشان مي دهد. با رجوع به آموزه هاي آسماني ، اهميت عدالت نمايان خواهد شد. قرآن کريم از مؤمنان مي خواهد ، نگه دار عدالت باشند و در دعاوي و اختلافات ، بر مبناي عدالت شهادت دهند ، هر چند نتبجه چنين رفتاري ،بر ضرر فرد و يا بستگان درجه يک او باشد(نساء : 135) در جاي ديگر ، خداوند به مؤمنان دستور اجراي عدالت را صادر مي کند(نحل : 9) و در سوره «شوري » از نمونه عيني اجراي عدالت سخن به ميان مي آورند (شوري :15) اين آيه از قول پيامبر اکرم (ص) بيان مي کند که مأموريت انجام و تحقق عدالت را بر عهده دارد. علامه طباطبايي در تفسير الميزان در خصوص اين آيه مي فرمايد:«يعني همه شما را به يک چشم ببينم ؛ قوي را بر ضعيف ، ثروتمند را بر فقير ، سفيد را بر سياه ترجيح ندهيم. پس حقيقت دعوت ، متوجه همه و عموم مردم در برابر دعوت مساوي هستند».(1) امام علي (ع) در راستاي اهميت عدالت مي فرمايد:«برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است که خود هدايت شده و ديگران را هدايت مي کند، سنت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بميراند».(2) در نامه ، 53 امام (ع) خطاب به مالک مي فرمايد:«دوست داشتني ترين امور در نزد تو ، در حق ميانه ترين و در عدل فراگيرترين و در جلب خشنودي مردم گسترده ترين باشد». امام در خطاب اتمام حجت گونه خويش ،عدم رعايت عدالت و انصاف را به مثابه ظلم بر بندگان خدا تلقي کرده و آن را مساوي دشمني با خدا تعريف مي کند که در نتيجه ، خدا خصم او خواهد شد.(3) امام در خطبه 126 ، خطبه 5 ونيز نامه 45 ، کاملاًً به اهميت اين موضوع توجه کرده و آن را تبيين کرده اند. در يک جمله بايد گفت : به دليل اينکه ظلم و جور ، محو کننده همه ارزش ها است(الجور ممحاء شيء) ، در مقابل ، عدالت بنياد دين و بنياد حکومت است. با لحاظ آنچه در کلمات آسماني بيان شده است ، (4) مي توان گفت : عدالت زيربناي همه حوزه هاي اجتماعي است البته مهم تر از خود عدالت ، اجراي آن و نهراسيدن در انجام اين وظيفه است . امام با درک صحيح از اين موضوع ، در نامه 53 به مالک اشترگوشزد مي کند که شجاعانه در راه عدالت اقدام کند ، از هيچ پيشنهادي نهراسد، همه مشکلات را تحمل کند ، تنها به عاقبت نيک و فرجام بايسته آن توجه کند . امام علي (ع) ، آرامش حاکم را در اين نکته خلاصه مي کند که عدالت در حيطه او حاکميت پيدا کرده باشد. نکته قابل ذکرآنکه ، پر رنگ بودن عدالت ، منافات با ارزشمند بودن اصل محبت و اخوت حاکمان و مردم ، و تلاش براي حل مشکلات از طريق محبت ندارد ، چرا که عدالت يک اصل حقوقي و محبت يک اصل اخلاقي است ؛ در نتيجه ، همه آزادي ها و حقوق در پرتو عدالت شکل مي گيرند و جهت خود را پيدا مي کنند.(5) ناگفته نماند ، اصل عدالت در بسياري از مکاتب حقوقي هم مطرح است ، اما ريشه اصلي اختلافات ، معيار عدالت و عامل پيدايش حق در جامعه و درنهايت ، نوع وظايف حکومت ناشي از معيار پذيرفته شده در خصوص عدالت مي باشد، براي مثال ليبراليسم عدالت را به معناي برتري هاي طبيعي و توجه به اميال و مکتب مارکسيسم ، عدالت را به معناي کار و تلاش اقتصادي تعريف مي کند.(6) مفهوم شناسي عدل   ضرورت تعريف عدالت و شناخت ماهيت آن، به دليل وجود ابهام هايي متعددي است که در اين حوزه ، خودنمايي مي کند . اشاره به برخي از اين موارد، بيانگر ضرورت تعريف مي باشد، براي مثال ، آيا عدالت يک امر ذهني فاقد ملاک ومعيار است ، يا امري است، عيني و داراي ملاک؟ آيا عدالت قابل تقسيم به عدالت مثبت و منفي مي باشد؟ آيا عدالت همين توافقات جمعي است؟ و بالاخره ،آيا انجام رفتار عادلانه در هر حالي مطلوب است؟ و سؤالات متعدد ديگري که همگي از ضرورت تعريف و شناخت ماهيت عدالت ، حکايت دارند. در نگاه سقراط، عدالت همسازي بين اصالت فرد و اصالت جامعه است؛ بدين معنا که با بهتر ساختن خويش، مي توان ديگران را بهتر کرد، بدون اينکه نيازي به از پاي درآوردن ديگران باشد. اتخاذ روش مدارا و اقناع افکار، راه کار عملي اجراي عدالت در حوزه فلسفه سياسي است.(7) در انديشه سياسي افلاطون، عدالت سپردن امور به دست فيلسوف شايسته است و نه داشتن دموکراسي، که شيوه اي بيخردانه و لاابالي گرانه مي باشد. (8) از نظر ارسطو، فلسفه سياسي در تحقق خير کثير است که از طريق حاکميت قانون شکل مي گيرد و اين روش موجب مي شود فرمانروا به جاي تبعيت از هوا و هوس، به تبعيت از قانون وادار شود و قانون خردي است پيراسته از همه هوا و هوس ها. (9) در نگاه سيسرون (106-43 ق.م) عدالت، حاکميت قانون و آزادي است. قانون محصول قدرت فائقه پادشاه و اختيار طبقه ممتاز است. (11) در باور انديشمندان مسيحي قرون وسطي، از جمله سنت اوگستين و سن توماداکن عدالت آن است که وفق خواسته هاي يزداني عمل شود و قوانين طبيعي نيز در صورت هماهنگي با مشيت الهي، معتبر مي باشند.(11) در نگاه فارابي مدينه فاضله بر اساس عدالت و تعاون اجتماعي شکل مي گيرد و عدالت به معناي تقسيم مساوي خيرات عمومي است و وظيفه دولت، تصويب قانوني براي اجرايي شدن اين توزيع است. خيرات عمومي از نظر فارابي شامل: امنيت، سلامت، کرامت، آبرو و مانند اينها مي باشد. در نگاه فارابي، توزيع مساوي به معناي ناديده گرفتن شايستگي فردي نيست که وجود اين شايستگي ها خود عاملي در راستاي تحقق توزيع مساوي است. (12) بنابراين، مي توان درباره ماهيت عدالت، اين موارد را با در نظر گرفتن انديشه هاي گوناگون اشاره کرد: الف -عدالت به معناي قواعد موجود در طبيعت است که از اراده حاکم با قرارداد اجتماعي؛ ب- عدالت به معناي دريافت هاي عقلي؛ ج- عدالت به معناي زندگي آرام؛ د- عدالت به معناي فراهم شدن خير و صلاح عموم؛ ه- عدالت يعني مطابقت با نظم؛ و- عدالت به معناي مشيت الهي؛ ز- عدالت به معناي برخورداري از توسعه پايدار؛ اکنون اين سؤال مطرح است: از منظر گاه ديني چه تعريفي از عدالت مي توان ارائه کرد؟ با رجوع به آموزه هاي وحياني، مي توان گفت: عدالت به معناي ايجاد فرصت مناسب در راستاي تحقق شايستگي هاي افراد است. (14) رسيدن به اين هدف منوط، بسته به ايجاد رقابت سالم بين شهروندان، توسط دولت است. افراد جامعه از استعدادها و توانمندي هاي متفاوتي برخوردار هستند و عدالت، يعني بروز اين استعدادها از طريق فراهم ساختن شرايط يک مسابقه سالم با توزيع امکانات لازم و مناسب و مدنظر قرار دادن وضعيت افراد؛(15) از اين رو، برخي به دليل شايستگي و برخي به دليل نياز، مستحق برخورداري از عدالت مي شوند. بنابراين هم بايد زمينه عدالت معاوضي و هم عدالت توزيعي توسط دولت فراهم آيد. مقتضاي عدالت، تساوي در شرايط يکسان و تفاوت در شرايط متفاوت است. با رجوع به نامه 53 امام علي (ع) در خصوص نحوه توزيع عدالت، دو معيار«شايستگي» و«نياز» خودنمايي مي کند. امام علي (ع) در اين نامه، در رابطه با خويشان حاکم، رفتار خاصي را عادلانه مي داند و در مورد نظاميان و قضات، به گونه ي ديگري رفتار عادلانه را براي مالک اشتر (استاندار خويش) ترسيم مي کند و آن گاه که به قشرآسيب پذير نظر مي اندازد، معيار سومي را در تحقق عدالت تعيين مي کند. پس بايد گفت: عدالت قرار گرفتن هر چيزي در جايگاه خود است. توجه به هدف خلقت و مد نظر قراردادن توانمندي افراد، توجه به سطح نيازمندي افراد جامعه، نگاه منصفانه داشتن و در نهايت، کمک گرفتن از دستاوردهاي وحياني، همگي کليدهايي هستند که جايگاه افراد را از نمايان کرده و دست حاکم را اعمال سليقه، انحراف، استبداد و هر رفتار غيرعادلانه فرو مي کاهد. وجود چنين شاخصه هايي موجب مي شود، عدالت اجتماعي در اسلام، کاملاً يک امر عيني - و نه ذهني - گردد و کارآمدي خود را براي اداره جامعه، در همه شرايط و اوضاع و احوال، با تکيه بر عدالت فردي حاکم به اثبات برساند. چنين تعريفي از عدالت، نمي تواند از مفهوم انصاف جدا باشد. با نگاهي به کلمات نهج البلاغه، که حضرت در نامه خود به مالک بيان کرده اند و در آن نامه از مالک مي خواهد که انصاف را در مورد خدا، مردم، خود و نزديکان رعايت کند، مي توان استنباط کرد، نمي توان به عدالت اجتماعي، بدون لحاظ انصاف نايل شد. يادآوري اين نکته ضروري است که واژه«انصاف» با سه کاربرد همراه شده است. در مواردي، انصاف همان خودمعياري است؛ به دين معنا که فرد در هنگام قضاوت و داوري در مورد ديگران خود را به جاي آنها قرار داده و اين گونه تصور کند که اگر در موقعيت ديگري بود، دوست داشت با او چه رفتاري صورت گيرد. (16) در مواردي انصاف همان معناي عدالت را مي دهد (17 )و در مواردي، انصاف به معناي متفاوت عمل کردن و توجه ويژه داشتن و حتي عطاکردن بهره بيشتري از بيت المال مي باشد، چنانچه امام علي (ع) در خصوص رفتار با قشر آسيب پذير در نامه 53 به مالک، آنجا که با عنوان«و اما الطبقه اسلفي..» سخن مي گويد، و مي فرمايد« اين گروه از ساير رعايا، به نگاه انصاف دار تو محتاج تر هستند»، چنين موضوعي را گوشزد مي کند. (18) پی نوشت ها :   1-محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 11، ص 33. 2- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 164، ص 311. 3- همان. 4- چنانچه امام صادق (ع) در روايتي فرمودند:«ثلاثه اشياء يحتاج الناس طرا ايها، الامن و العدل و الخطب» (ابن شعبه حراين، تحف العقول عن آل الرسول، ص 334) و امام علي (ع) نيز در موارد چندي، مانند آنچه در خطبه 64 نهج البلاغه بيان شده و يا همانند آنکه فرمودند: به هيچ چيزي چون عدالت، سرزمين ها آباد نمي شوند (عبدالواحد بن محمد بن تميمي آمدي، غررالحکم و درر الکلم، ج 2، ص 264) به اين موضوع اشاره کردند. 5- محمد ابراهيمي و همکاران، اسلام و حقوق بين الملل عمومي، ج 1، 1372، ص 123-125. 6- همان. 7- برتراند راسل، تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريابند ري، ص 146-174. 8- ر. ک: فردريک کاپلستون، تاريخ فلسفه، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، ج1. 9- ارسطو، سياست، ترجمه حميد عنايت، ص 120-150. 10- سيد محمد هاشمي، حقوق بشر و آزادي هاي اساسي، تهران، ص 27-28. 11- مايکل (ب) فاستر، خداوندان انديشه سياسي، ترجمه جواد شيخ الاسلامي، ج 1، ص 340-425. 12- سيد محمد هاشمي، حقوق بشر و آزادي هاي اساسي، ص 37-40. 13- براي ديدن تفضيل مطلب، مسعود راعي،«از عدالت تا انصاف راهي به عدالت توزيعي»، در: مجموعه مقالات، همايش مالک اشتر، ص 396-401. 14- نهج البلاغه، ترجمه صبحي صالح«... العدل يضع الامور مواضعها...» 15- مرتضي مطهري، بررسي اجمالي اقتصاد اسلامي، ص 152 / مرتضي مطهري، بيست گفتار، ص 89. 16- محمد بن کليني، اصول کافي، ج 2، ص 146، ح 10 / محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 93، ص 151/ نهج البلاغه، نامه 53. 17- نهج البلاغه حکمت 231. 18- در اين خصوص نظرات متفاوتي وجود دارد؛ غزالي نسبت عدالت و انصاف را عام و خاص مي داند (محمد غزالي، نصيحه الملوک، تحقيق، جلال الدين همايي، ص 149-150). ايشان انصاف را يکي از اصول عدالت اجتماعي مي داند. جان راولز در کتاب عدالت به مثابه انصاف، انصاف را عين عدالت نمي داند؛ انصاف را الگويي از عدالت مي داند که مبتني بر اخلاق است. از ديد ايشان، منصف کسي است که دو قوه حس عدالت اخلاقي و قابليت برداشت از امر خير را داشته باشد (جان راولز، عدالت به مثابه انصاف، ترجمه عرفان ثابتي، ص 37).   منبع:نشريه معرفت سياسي،شماره2. ادامه دارد...  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 548]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن