تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدبخت‏ترين مردم پادشاهانند و خوشبخت‏ترين مردم كسى است كه با مردم بزرگوار معاشرت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828692843




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به درون مايه فيلمنامه(مارمولک)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به درون مايه فيلمنامه(مارمولک)
نگاهي به درون مايه فيلمنامه(مارمولک)   نويسنده:اشکان راد   1.مقوله شر و به طور اخص چرايي ارتکاب گناه توسط آدمي،همواره معرکه فيلسوفان و متکلمان بوده است.اين که چرا انسان،اشرف مخلوقات ـ که خداوند از روح خود در کالبد وي دميده ـ گناه مي کند؟پاسخ به اين سؤال پايه،همواره جلوه اي چون يک راز داشته است.شايد به اين دليل که انسان درمورد خودش هيچ گاه نمي تواند موضع يک ناظر لَخت را داشته باشد و بي پيش فرض قضاوت نمايد.بسياري ازمذاهب پيدايش گناه را مرتبط به گناه اوليه آدم مي دانند.از نگاه آنان اين گناه همواره با نژاد بشرخواهد بود.جالب آن که حتي در بعضي ازنحله هاي مسيحي که معتقدند خداوند مسيحا را فديه گناهان آدميان قرارداده،باز هم با چنين نگرشي رو به روييم.اين جمله نيچه که(گناه وسيله ارتزاق کشيش است)،درنقد چنين ديدگاهي است که گناه را جوهر آدمي مي شمارد و نه عرض آن. در مقابل بسياري ازمذاهب آدمي را درهنگام تولد چونان لوح سفيدي مي دانند که هيچ سياهي اي برآن شکل نگرفته است و اين ويژگي اکثرنحله هاي اسلامي است.از نگاه اينان دميده شدن روح خدا که مظهر پاکي مطلق است در کالبد انسان،خود دليلي متقن براي دور بودن ذات او از پليدي است.گناه مقوله اي عرضي است که جوهر وجودي انسان را تحت تأثيرخود قرارمي دهد و مي دانيم عرض آن چيزي است که مي تواند به صورت ديگري هم باشد حال آن که جوهر و ذات تغييرپذير نيست. 2.فيلمنامه مارمولک نوشته پيمان قاسم خاني را مي توان ازچنين منظري تأويل کرد.داستان مارمولک به خوبي نمايشگرهمين ايدئولوژي است.رضا مثقالي معروف به مارمولک به جرم سرقت مسلحانه به زندان مي افتد.پس از زخمي شدن درحادثه اي در بيمارستان بستري مي شود.آشنايي وي با يک روحاني امکان فرار وي را با استفاده از لباس روحانيت فراهم مي سازد.او که قصد خارج شدن از کشور را دارد،با روحاني اي که قراراست امام جماعت يک مسجد باشد،اشتباه گرفته مي شود.قرار گرفتن درموقعيت جديد امکان تجربه زندگي جديدي را براي او فراهم مي سازد.رضا در لباس تازه بالاجبار از گناه دوري کرده،به اموراخلاقي مي پردازد و... همان طورکه مشاهده شد،درون مايه اصلي فيلمنامه تأکيد بر جوهر پاک آدمي است،اين که کرامت خداوند آن قدر زياد است که راه را براي رسيدن بنده اش به او سد ننمايد،اين که حتي يک دزد هم درصورت قرارگرفتن در شرايط مناسب مي تواند نيکي کندو...قاسم خاني هوشمندانه ژانر کمدي را براي بيان داستانش انتخاب مي کند.لحن طنازانه اثر،فيلمنامه را از ورطه شعارگويي که اصلي ترين آفت چنين آثاري است نجات مي دهد.حتي در سکانسي که حاج رضاـ روحاني گچبرـ از رضا مي خواهد که به خدا توکل کند،واکنش تند و کميک رضا امکان شعارگويي را از بين مي برد و يا آنجايي که مجاورايده خودش را در مورد خوب بودن فطري آدم ها بيان مي کند،در آخر با گفتن تتمه طنزآميز(حتي تو سارق مسلح)بازهم ازسقوط به چنين ورطه اي خودداري مي شود. 3.(من معتقدم تو خوبي،همه خوب اند،فطرت همه پاکه،حتي اون قاتل،حتي تو سارق مسلح)اين جمله که از زبان مجاورـ رئيس زندان ـ خطاب به رضا گفته مي شود،به خوبي شيوه نگاه قاسم خاني به درون مايه اصلي ژانر را نشان مي دهد.نکته جالب آن است که در فيلمنامه آگاهانه هيچ شخصيت منفي اي وجود ندارد.شوهرخلافکار و بي اخلاق فائزه نياز به يک تلنگردارد تا از منشي قبلي اش دوري کند.عذرا که يک جاعل حرفه اي است،با شنيدن يک جمله،ديدن قرآن و آوردن نان و خرما به درخانه اش به جهت خيربازمي گردد.حتي مجاور هم که اراده اش درتقابل با قهرمان داستان قرارگرفته،درآخربا امتناع ازدستبند زدن به رضا،پاکي دروني خود را نشان مي دهد.تغييرات آني شخصيت ها هم درچنين چارچوبي است که معنا مي يابد.در واقع مارمولک نشان مي دهد براي انساني که ذاتش برگرفته از روح کردگاراست،حتي کوچک ترين اتفاقات هم مي تواند امکان توبه را فراهم سازد و انسان را به فطرت خود باز گرداند. 4.محورقراردادن شخصيت رضا اين موقعيت را به فيلمنامه نويس مي دهد تا با فرصت بيشتري دگرديسي شخصيت را تبيين نمايد.رضا مثقالي دزد سابقه داري است که به روايت پرونده اش چندين باربه زندان افتاده،وي آن قدر در بالا رفتن ازديواربه قصد دزدي مهارت دارد که به مارمولک معروف شده است!به قول مجاور:(نامه اعمالت(پرونده)هم که حسابي سياهه...اين پرونده به من مي گه شما آدم ناراحتي هستي.مي گه شما چندين بار براي جرايم مختلف به زندان رفتي،ولي هيچ وقت اصلاح نشدي،يک کلام مي گه شما وجودت براي جامعه مضره.)جالب آن که خود رضا هم به حرف هاي مجاورمعتقد است.او هم تمام راه ها را براي اصلاح شدن خود بسته مي داند،تا آنجايي که مي گويد:(اگر جهنمي هم در کار باشد،ما تو موتورخونه شيم.)او آشکارا هيچ عقيده مذهبي ندارد.نمازخواندن بلد نيست،وضو گرفتن نمي داند و...اما(الله الذي يهدي من يشاء).فيلمنامه درکنارتمام مسائل منفي اي که از رضا به نمايش مي گذارد،جزئياتي را هم مورد اشاره قرارمي دهد تا نشان دهد جوهر وي کاملاً از پاکي ها نگسسته است.تلاش رضا براي نجات کبوتر و يا اين که وي هيچ گاه اهل سرقت مسلحانه نبوده ازجمله اين نشانه هاست.اگرتمام راه هايي که ازانسان به خدا مي رسد هم مسدود باشد،اين خداست که انسان ها را مي يابد و زمينه رهايي را براي آنان فراهم مي آورد.حاج رضا روحاني نوگرايي که شازده کوچولو مي خواند و معتقد است:(آخوندام البته آدمن،خوب و بد دارن)و بايد(انسان ها را اهلي کرد)آن انسان مرتبط با منشأ فيضي است که شرايط را براي رستگاري رضا هموارمي سازد.اوست که امکان فرار را براي رضا فراهم مي کند.لباس تازه اي را بر تن وي مي کند و در واقع يک عرض نيک را جايگزين عرض بد رضا مي گرداند.جوهر وجود رضا با همين تغييراعراض است که امکان بازيابي دوباره را مي يابد.لباس روحانيت جايگزين آن خالکوبي مارمولک درجوهررضا مي شود و ما مي دانيم که جوهربدون عرض هيچ گاه نمي تواند موجود باشد،همان طورکه عرض بي جوهرحياتي ندارد.اگر آن صورت مارمولک،سيرت رضا را ناگزيربه خطامي ساخت،صورت روحاني،سيرت وي را به سمت اخلاق مي کشاند.به اين ترتيب حرکت رضا براي بازيابي فطرت آغازمي شود.اگر درآغازحرکت اين ويژگي فيزيکي لباس روحانيت است که دست رضا را براي نزديک شدن به آن دخترمي بندد،در انتها اين فطرت اوست که اجازه چنين کاري را به وي نمي دهد.اين لباس تازه است که وي را وادار به نمازخواندن هرچند دروغين مي نمايد و در ادامه به يادگرفتن وضو و نماز وا مي دارد.به همين واسطه است که رضا محرم راز ديگران مي شود،به آدم ها کمک مي کند.ايمان مذهبي مردم را تقويت نموده راه هاي تازه اي را به آنان نشان مي دهد و حتي موجبات رستگاري عده اي را فراهم مي سازد.بازگشت به فطرت است که به شکلي ناخودآگاه به مردم مبارزه برعليه ظالم را مي آموزدو دستگيري ازمستمندان را به يادشان مي آورد و در واقع خون تازه اي مي شود در رگ هاي سنت.و اين همان چيزي است که ما به عنوان(فيض)مي شناسيم که ربطي هم به قابليت هاي يک فرد مشخص ندارد و تنها و تنها مرتبط با اراده خداوند است.مارمولک مصداق سينمايي اين بيت مولاناست که: تو مگو ما را بدان شه بارنيست با کريمان کارها دشوارنيست 5.حس ديني يک بعد اساسي و پيشيني درسرشت انسان هاست.آدميان طبعاً در جست وجوي معبودند.قاسم خاني در مارمولک اين سؤال را طرح مي کند که چرا علي رغم سرشت ديني انسان،در روزگارما ديانت مهجوراست؟اين که چرا(در قطار با اين همه جمعيت پانزده تا آدم نمازخوان هست؟!)و يا مسجدي که نام اميرالمؤمنين را برخود دارد،پذيراي آن تعداد اندک است.درفيلمنامه اين آفت،قشري گري بسياري از متدينين و عدم توجه آنان به جوهره دين است.اين که کسي رضاي ملبس به عمامه و عبا را سوار نمي کند و وي مورد اذيت و تمسخرديگران به خصوص جوانان قرارمي گيرد،ريشه درهمين موضوع دارد.توجه آن عده اندک نمازگزار به مسائل شرعي اي که به واقع کارکرد عملي اي درجوهره دين ندارد،مثل نمازخواندن مسلمين در قطبين و يا احکام غسل درفضا و...درتقابل با نکاتي قرارمي گيرد که به واقع ذات دين است و مورد غفلت هم قرارگرفته؛مفاهيمي چون ظلم ستيزي،کمک به مستمندان و...دراين بعد هم مارمولک ما را متوجه بطن دين مي نمايد و نه ظواهر آن.نکته ديگراستفاده ابزاري است که ازدين مي شود و مردم را از دين دلسرد مي نمايد.آن پسري که رضاي مصمم را تنها براي ورود به محدوده طرح ترافيک سوارماشين خود مي نمايد،يا آن بازاري که تنها از رضا تبصره اي براي صيغه کردن زنان اهل کتاب مي خواهد و يا آن کانديدايي که ارتباطش با روحانيت تنها به واسطه يک تبليغ انتخاباتي است،مصاديق اين نگاه ابزاري به دين هستند.اما حتي درچنين شرايطي هم مردم به دليل نياز ذاتيشان به معبود از کسي که فکرمي کنند مرتبط با اوست،استقبال مي نمايند.اين که ازهمان آغاز رضا را به عنوان کسي که(اصلاً قيافه اش مثل نظرکرده هاست)تصوير مي کنند و در ادامه از وي شخصيتي عارف مي سازند که(بيمارارو شفا مي ده)ريشه درچنين نيازي دارد.و همين نيازاست که در آخرمسجد کم رونق ابتدايي را ميعادگاه تمام مردم شهرقرارمي دهد. (راه هاي رسيدن به خدا به تعداد آدم هاست)اين جمله علي(ع)که درفيلمنامه بارها مورد اشاره قرار مي گيرد،شايد رساترين گزاره در باب حقانيت پلورالسيم ديني باشد.موضع فيلمنامه نويس هم در تأييد اين کثرت گرايي است.شخصيت رضا با استناد به جمله ياد شده بدل به انساني روا دارمي شود که معتقد است راه يکه اي براي رسيدن مردم به سعادت وجود ندارد.در يک دين واحد هم مي شود شاهد تغييرهاي متفاوتي بود که هر يک مي تواند وافي به مقصود باشد.چنين نگاهي در تقابل با تفکراشخاصي چون مجاور و حاج فضلي قرارمي گيرد که به نوعي انحصارگرايي معتقدند.آنها راه رستگاري،بهشت و کمال را منحصراً در يک نگرش خاص مي دانند.نگرشي ارتودوکسي که هيچ جايي براي نگاه دوباره به سنت ها باقي نمي گذارد.مجاور معتقد است همه خوب اند اما اين تنها اوست که توان درست کردن آدم ها را دارد:(من گوهرشما رو از آلودگي ها پاک مي کنم و شما رو مي فرستم به بهشت ولو به زور!)حال آن که اگر اختيار وجود نداشته باشد،ديگربهشت و جهنم معنايي ندارند.ديکتاتوري حاکم برنگرش او،براي وي آن قدرمجاب کننده است که راه خود را تنها راه ممکن براي رسيدن به بهشت تلقي نمايد.وقتي او رضا را راهي انفرادي مي کند،مي گويد:(انفرادي جاي خوبيه،به آدم فرصت فکرکردن مي ده...تو از دست من عصباني هستي،ولي نمي فهمي که من فقط مي خوام آدمت کنم.)اين نگرش مستبدانه البته جواب نمي دهد و آنجايي که مجاور پي مي برد رضا دور از زندان وي بدل به انساني ديگر شده،تازه پي به امکان وجود راه هاي ديگري مي برد.حاج فضلي هم چنين کارکردي در فيلمنامه دارد.او علي رغم نيت خيرش مردم را از مسجد فراري داده است.شيوه خشک اوست که پسر دوستدار دين و قرآنش را ازاين مقولات جدا مي سازد.براي وي مسجد فقط مکان عزاداري،گريه و استغاثه است و هر آن چه با شادي مرتبط است جايي در دين ندارد.اگر رضا به رحمانيت خدا توسل مي جويد،امثال فضلي و مجاور جباريت وي را در نظر دارند.و دين را به همين جباريت فرو مي کاهند.حال آن که اسلام به گفته پيامبر(ص)سهله سمحه است.آنها نمي انديشند که کثرت گرايي ديني در واقع مرکز گراست و تمام آن راه هاي به سمت خدا در واقع به مرکزي به نام خدا مي رسند و در آخر اين که: هرکسي از ظن خود شد يارمن وز درون من نجست اسرار من سرمن ازناله من دورنيست ليک چشم و گوش را آن نورنيست منبع:فيلم نگار ش 20  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن