پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850022532
نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) نويسنده:پيمان قاسم خاني(براساس طرحي از منوچهر محمدي)،کارگردان:کمال تبريزي،بازيگران:پرويز پرستويي،رعنا آزادي ور،مهران رجبي،شاهرخ فروتنيان و...،تهيه کننده:منوچهرمحمدي،محصول1382. رضا،سارق سابقه دار،که به خاطر مهارت در بالا رفتن از ديوار به رضا مارمولک شهرت يافته،ناخواسته شريک يک دزدي مسلحانه و محکوم به حبس ابد مي شود.شرايط زندان و رفتار رئيس زندان براي او دو راه باقي مي گذارد:فرار يا خودکشي.وقتي اولين راه با سهل انگاري رضا در نمايش مهارتش مقابل رئيس زندان از دست مي رود،او به فکرخودکشي مي افتد.اين راه با کش و قوس بسيار،موقعيتي نامعلوم را براي فرار در اختيارش قرار مي دهد.يعني استفاده از لباس روحانيت.رضا سعي مي کند از موقعيت جديد هر چه بيشتر در جهت هدف اوليه اش يعني فرار از مرز استفاده کند،در حالي که ناخودآگاه هر چه بيشتر در جهت تثبيت چهره روحاني اش گام بر مي دارد. نخستين وظيفه اي که در برابر فيلمنامه نويس مارمولک قرار داشته است،ساختن زباني براي شخصيت اصلي فيلم بوده که ترکيبي باشد از زبان عاميانه و لاتي از يک سو وز بان آخوندي از سوي ديگر و تغيير تدريجي اين زبان بينابيني از چيزي نامتجانس و ناجور به کلامي نسبتاً منسجم.اين کار به شيوه اي قابل قبول و بيش از هر چيز به قصد اخذ تأثيرات خنده آورناشي ازعدم تناسب کسوت روحاني و شيوه حرف زدن يک خلافکار انجام گرفته است.شگرد هاي به کار گرفته شده را مي توان چنين دسته بندي کرد: ـ به کارگيري نادرست واژهاي زبان روحانيت توسط رضا،مانند"معين باشيد"به جاي"مؤيد باشيد"يا اصطلاحاتي مانند"مزين فرموديد ما را"،"آقازاده بسيار وجيه است"و"عندالمطالبه"يا استفاده نابجا از عبارت"اشهد ان لاالله الاالله"وغيره. ـ نفهميدن معني اصطلاحات مربوط به حوزه روحانيت و موقعيت هاي کميکي که به اين علت به وجود مي آيد.مانند نفهميدن اصطلاح"ببنديد"يا"درس خارج"(که بادرس خواندن درخارجه اشتباه مي گيرد)يا اصطلاح"به فيض برسانيد"براي روي منبر رفتن. ـ فحش دادن با تغييرعبارات به زباني که درحوزه زبان روحانيت پذيرفتني باشد.مانند"سلام مرا به مادرتان برسانيد"يا"خواهرشما ما را باهاش به وصلت مي رساند"يا"شيطان شخصاً دهانش را مورد عنايت قرار مي دهد." ـ صراحت در به کارگيري اين زبان مانند صحبت از"برادران اراذل و اوباش که به آغوش اسلام بازگشتند"يا"اسلام دست ما را بسته است"و...که کاربرد هاي نادرستي نيستند،اما گوينده اهميتي به ناجوري همنشيني واژگان در جمله نداده است. رضا براي خلق زبان جديد خود از منابعي بهره مي گيرد مانند زباني که روحانيون در فيلم ها و مجموعه هاي تلويزيوني به آن سخن مي گويند و همين طور مصاحبت خود با روحاني اي که در بيمارستان با او هم اتاق بوده است.از اين دومي به خصوص اصطلاح"عزيزبرادر"را به وام گرفته که بيشتر براي خنداندن تماشاگر مورد استفاده قرارمي گيرد و عبارت"راه هاي مختلف براي رسيدن به خدا"را که وجه محتوايي اش نيرومند تراست،اما در ابتدا تنها به عنوان لفظ به ياد رضا مي ماند و او در جريان تجربه است که به تدريج به معناي آن پي مي برد. اتخاذ زباني که براي آن تسلط ندارد،جزئي از نقش بازي کردن رضاست و بخشي از فشاري که به سبب فرو رفتن در جلد ديگري بر او وارد مي شود،همان فشار ناشي از تکلم به زباني است که برايش نامأنوس است.در دنياي فيلم،رضا در واقع کاري شبيه ديالوگ نويسي به عهده دارد.او بايد براي شخصيتي که دارد نقش بازي کند و ديالوگ هايي بگويد که طبيعي به نظر برسند و با موقعيت او بخوانند.قاسم خاني نه تنها ديالوگ هايي براي يک دزد فراري نوشته،بلکه همچنين کوشش هاي نيمه موفق رضا جهت ابداع ديالوگ هايي براي يک شخصيت ديگر را در قالب کلام ريخته است. اما خلق زبان مناسب براي شخصيت ها هنوز ديالوگ نيست.تا اينجا با مونولوگ(تک گويي)سر و کار داريم.و حالا که صحبت مونولوگ شد،بگذاريد يکي از بهترين مونولوگ هاي فيلم را که نخستين منبر رضاست مرورکنيم: ((...امروز که براي اولين بار درخدمت دوستان محترم هستيم،خيلي خوشحال و مسرت بخش هستيم،از حضور در اين محفل نوراني.بنده خدمتتان عرضه بدارم که بحث امروز ما در مورد چيست؟در خصوص راه هاي رسيدن به خدا که به تعداد آدم هاست،حالا اين يعني چه؟اين جمله يعني اين که مثلاًشما(به يک نفر در جمع اشاره مي کند)بله،براي شما يک راه هست براي رسيدن به خدا.براي نفر بغل دستي،يک راه هست براي رسيدن به خدا،براي شما،نخيرشما نه،نفرپشتي،که پيراهن راه راه تنتونه،بله شما،يک راه هست براي رسيدن به خدا،براي آقاي فضلي يک راه هست،براي نانوا يک راه هست براي رسيدن به خدا،براي قصاب هم يک راه هست براي رسيدن به خدا.براي زنداني،دقت بفرماييد روي اين کلمه،براي آدم خلافکار بي پدر و مادر هم يک راه هست براي رسيدن به خدا.عرض به خدمت شما،حالا که صحبت زنداني شد يک مثال به خاطرم آمد.شما فرض بفرماييد که مي خواهيم وارد يک خانه بشويم.راه هاي متعددي وجود دارد.يک وقت با کليد در را بازمي کنيم وارد مي شويم،اگرکليد نباشد،راه ديگرش شاه کليد است!شاه کليد نبود با سنجاقي،سيمي،چيزي...الي ماشاءالله!بالا رفتن از در و ديوار يا طناب انداختن و قلاب گرفتن و غيره...يعني هيچ آدمي توي اين دنيا نيست که راهي نداشته باشد براي رسيدن به خدا.يعني خدا چيزي که زياد گذاشته براي آدم ها،راه است،همه اش هم مي رسه به کي؟به خدا.جالب نيست؟...)) اين تک گويي از بلاتکليفي شروع مي شود.رضا نمي داند چه بگويد و همين طور که مطلب را کش مي دهد،در تقليد زبان منبراشتباهاتي هم مي کند که موجب خنده هستند،اما چيزي که جملات نخست را جذاب مي کند انتظار است،اين است که مي خواهيم بدانيم او سرانجام چه مي گويد و چگونه گليم خود را از آب بيرون مي کشد.بالاخره او موضوعي پيدا مي کند،موضوعي که از روحاني هم اتاقي اش در بيمارستان وام گرفته است؛راه هاي رسيدن به خدا به تعداد آدم هاست.بعدمي گويد:((اين يعني چه؟))اين عبارت در اينجا بسيار بجاست.از يک سو انگار رضا براي خودش هم سؤال است که معني اين حرف چيست.از سوي ديگر با اين جمله ناگهان در موضع موعظه و آموزش قرار مي گيرد.در تکرار جملات بعدي باز شاهد کش دادن ماجرا هستيم،تا جايي که رضا انگار اتفاقي،بعد از شمردن مشاغلي مانند نانوا و قصاب،مي رسد به زنداني.و اين انگارفرجي است براي او که اکنون در حوزه اي سخن بگويد که بر آن احاطه دارد.از سوي ديگر،صحبتش وجه شخصي و حديث نفس پيدا مي کند.تفهيم حرف خود با استفاده از مثال دزدي هم خنده داراست و هم با تم فيلم خوانايي دارد.(اين که هرکس به شيوه خود خدا را مي فهمد.به ياد بياورد((موسي و شبان))را.)جمع بندي او به شيوه صحبت آخوند ها همه چيز را جمع و جور و روشن و عامه فهم مي کند و عبارت بجاي (جالب نيست؟)تأکيدي است دوباره بر اين که انگار خودش هم تازه متوجه شده است که معني جمله اي که گفته چيست و از سوي ديگر شادي او را از اين که از پس منبر برآمده و از اين مهلکه جسته است،بيان مي کند.تأثير اين مونولوگ و شگرد هايي که در نگارش آن به کار رفته،با موقعيت دراماتيک اين تگ گويي،در ارتباط است و با آن معني پيدا مي کند.کش دادن،در قالب جملات و الفاظ تکراري و آسوده شدن خيال در قالب عبارت"جالب نيست؟"بازتاب پيدا کرده است. اما مونولوگ هنوز ديالوگ نيست.ديالوگ به گفت و گويي دست کم بين دو نفر اشاره دارد.معمولاً نوعي هماوردي کلامي بين دو سوي گفت و گو است.گفت و گوي خوب معمولاً با موقعيت دراماتيک در ارتباط است و تنش دراماتيک در آن منعکس مي شود.براي نمونه به اين گفت و گو توجه کنيد: (تماشاگرمي داند که غلامعلي و مجتبي رضا را ديده اند که براي گرفتن پاسپورت جعلي به چند خانه سر زده است،اما خود رضا اين را نمي داند.در واقع آنها اين طور برداشت کرده اند که رضا شبانه به مستمندان سر مي زند و از سر تواضع نمي خواهد کسي اين موضوع را بداند.اين را ما(تماشاگران)هم نمي دانيم.حالا فائزه و ديگران پيش رضا آمده اند.) رضا:...چه خبراست اينجا؟ [کوشش رضابراي صحبت کردن به همان لحن لفظ قلم حتي درموقعيت خطيري مثل اين] فائزه:خيلي ببخشيد ها.ما اومديم کمک کنيم. [بيننده در اينجا گمان مي برد موضوع لو رفته،اما اهالي مي خواهند به او کمک کنند] رضا:کمک؟کمک به کي؟ [انعکاس دستپاچگي رضا در کلام او] مرد يک:ما مي دونيم حاج آقا... رضا:مي دونيد؟چي را مي دونيد؟(جا مي خورد) [بد گماني بيننده تقويت مي شود] غلامعلي:من و مجتبي ديشب تعقيبتون کرديم. رضا:عجب،پس اين طور!(دستپاچه)... مرد دو:ما خيلي متأثرشديم.(اشک مي ريزد) [هنوزهم بيننده گمان مي کند موضوع لو رفته است] رضا:خب حالا.توچرا گريه مي کني؟ مرد دو:به خاطربزرگواري شما حاج آقا.(دستش را مي بوسد) رضا(جا مي خورد.نمي فهمد جريان چيست):جان؟! [تماشاگر هم جا مي خورد] فائزه:حاج آقا ما قول مي ديم اين رازشما بين خودمون بمونه. [تماشاگر و رضا ديگر قاعدتاً مطمئن مي شوند که رضا لو رفته است] رضا(گيج):ببخشيد،کدوم راز و مي گيد؟ فائزه:همين که شب ها با لباس مبدل مي ريد به محله هاي فقيرنشين... گفت و گو طوري تنظيم شده است که بيننده را در اضطراب رضا شريک مي کند و در نهايت با روشن کردن ماجرا کاري مي کند او نفس را حتي بکشد.به عبارت ديگر،در گفت و گونويسي خوب تنها مسئله زبان و تناسب آن با شخصيت ها مطرح نيست،بلکه گفت و گو بايد متناسب با موقعيت دراماتيک باشد و خود در پيش بردن قصه و تقويت تنش دراماتيک نقش بازي کند.کاري که تکه بالا به خوبي از پس آن برآمده است. ازسوي ديگرزبان گفت و گو و استراتژي هاي کلامي(اين که گوينده چگونه براي زدن حرفش مقدمه چيني مي کند و حرفش را غيرمستقيم و در پوشش تعارفات و غيره بيان مي کند)،جزئي از فرهنگ جامعه است.گفت و گوهايي که از اين گونه محتواي فرهنگي برخوردار باشند،غني ترند.بخشي ازگفت و گوي رضا و مهندسي که نامزد نمايندگي مجلس شده است چنين است: مهندس:سعادتي نصيب ما شد حاج آقا.واقعاً خانه محقر ما را منور فرمودين. [مهندس برخلاف رضا راحت و مسلط از زبان تعارف استفاده مي کند] رضا:استدعا دارم. مهندس:بنده عذر تقصير دارم که دير خدمت شما شرفياب شدم.مدت ها بود مي خواستم خدمت برسم ولي به خاطر ضيق وقت ميسر نمي شد. رضا:لطف داريد شما. مهندس:ولي حالا که شما را پيداکردم ولتون نمي کنم. رضا:من به خدمت دوستان هم عرض کردم،من امروز کمي گرفتارهستم،اگر اجازه بفرماييد،بنده ناهار فردا در خدمتتان باشم که امروز بروم... [عدم اطمينان و عدم تسلط از کلام رضا مي بارد] مهندس:اصلاً راه نداره.من کلي با شما کار دارم. رضا:آخه بنده... مهندس او را ساکت مي کند. مهندس:من صاحبخانه ام،شما هم مهمان.از قديم گفتن مهمان چيه صاحبخونه است...سرورصاحبخونه!(ازشوخي اي که کرده غش غش مي خندد.رضا هم به ناچار الکي مي خندد) حرف زدن مهندس هم از فرهنگ و زبان عمومي جامعه تغذيه و از اعتماد به نفس و زيرکي و حتي تحکم او حکايت مي کند؛زيرکي اي که در پس کلامي مؤدبانه و زيبا پنهان شده است.و اين کيفيات درست همان هايي هستند که در کلام و ديالوگ هاي طرف ديگر ماجرا،نيروهاي انتظامي،پليس و زندانبان مجاوري وجود ندارد. به اين ديالوگ توجه کنيد: سرهنگ:استوارنعمتي.(سلام و عليک مي کنند)نعمتي به قول معروف نفوذي ماست توي باند مواد مخدر(به نعمتي)خودت بگو. [عبارت(به قول معروف)ضربه مهلکي به اين ديالوگ مي زند.چرا به قول معروف؟انگار سرهنگ خودش هم(مانند ديالوگ نويس)به درستي و بجا بودن اصطلاحاتي که به کارمي برد اطمينان ندارد.(خودت بگو)هم زايد است] نعمتي:خدمتتون عرض کنم که بنده در قهوه خانه مظفري نشسته بودم مأموريتمومي کردم که اين آقا اومد داخل. [عبارت آگاهانه نادرست(مأموريتمومي کردم)آن قدرناشيانه است که از نعمتي آدمي کاملاً پخمه مي سازد که معلوم نيست قرار است در خدمت چه چيزي باشد]کمي بعد نعمتي مي گويد:(صحبت گذرنامه و اين حرفا بود.)(اين حرفا)هم در اينجا جز کاستن از قوت کلام و القاي عدم اعتماد به نفس درحرف زدن،کارکردي ندارد.ديالوگ سرهنگ درباره عذرا که شوهرش به قول خود او(آدم پرون درجه يک)بوده:(الانم قهوه خونه اش پاتوق آدم هاي خلافه.ما گذاشتيم باز بشه که بزنيم به ريشه شون.)جمله دوم فقط توجيه اخلاقي تماشاگر و مسئولان است.اما پرسش افسر ديگر بلافاصله بعد از اين حرف،جالب تراست: (يعني ممکنه خود اين خانوم هم آدم پرون باشه؟) با حرف هايي که تا حالا زده شده است،بچه چند ساله هم نتيجه گيري مي کند که اين خانوم خودش هم آدم پرون است.آن وقت يک مأمورپليس تازه مي پرسد:"يعني ممکنه اين خانم هم آدم پرون باشه؟" اين پرسش هاي ساده لوحانه کجا و آن زيرکي و احاطه مهندس برکلام کجا.موضوع اينجاست که نويسنده آن فرهنگ را مي شناخته،اما فرهنگ و شيوه رفتارمأموران پليس را خير.در نتيجه پليس هايش کم هوش و کلام آنها فاقد جذابيت از آب درآمده اند.اين دو نمونه خوب و بد از گفت و گوهاي مارمولک قابل تعميم هستند.بيشتر گفت و گوهاي زندانبان ها با رضا مشکلات مشابهي دارند که ريشه اش قاعدتاً بايد در ناآشنايي فيلمنامه نويس با کلام اين قشربوده باشد. منبع:فيلم نگار ش 20
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک)-نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) نويسنده:پيمان قاسم خاني(براساس طرحي از منوچهر محمدي)،کارگردان:کمال ...
نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) نويسنده:پيمان قاسم خاني(براساس طرحي از منوچهر محمدي)،کارگردان:کمال تبريزي،بازيگران:پرويز پرستويي،رعنا آزادي .
نگاهي به درون مايه فيلمنامه(مارمولک)-نگاهي به درون مايه فيلمنامه(مارمولک) نويسنده:اشکان راد 1. ... محورقراردادن شخصيت رضا اين موقعيت را به فيلمنامه نويس مي دهد تا با فرصت بيشتري دگرديسي شخصيت .... نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
بنابراين ماجرا و شخصيت در اين فيلمنامه به موازات يکديگر پيش مي روند و به تنهايي محور فيلمنامه نيستند.شخصيت .... نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
بررسي موقعيت داستاني فيلمنامه(مارمولک)-بررسي موقعيت داستاني فيلمنامه(مارمولک) نويسنده:سحرعصرآزاد درميان پلات ... نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
همان طور که قبلاً هم گفتم،فيلمنامه نويسي نوشتن ازانتها به ابتداست.و بالاخره اين که بعد از اين ..... مايه فيلمنامه(مارمولک) · نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
از جمله نكات قابل ذكر و تحليل فيلمنامه اين فيلم، پايانبندي آن است. پيشتر گفته ميشد يكي از .... مايه فيلمنامه(مارمولک) · نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
شايد در نگاه نخست اينطور به نظر برسد كه فيلمنامه درباره الي... حال و هواي آثار سينماي مدرن ... به درون مايه فيلمنامه(مارمولک) · نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
چنين ايدهاي نشان از آن دارد كه قائلان به آن، احتمالاً نه ماجراي آنتونيوني را به درستي درك كردهاند و نه درباره الي... را درست .... نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) ...
مردم از مرد و زن و پير و جوان،گرداگرد به تماشا ايستاده يا نشسته اند.بچه ها برشاخه هاي درختان بلند مازوـ ... نگاهي به ديالوگ نويسي در فيلمنامه(مارمولک) · نگاهي به درون مايه ...
-