واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پايانبندي فيلمنامه «درباره الي...» نويسنده:مازيار فكري ارشاد فيلمنامة درباره الي را از چند منظر ميتوان بررسي كرد. از جمله نكات قابل ذكر و تحليل فيلمنامه اين فيلم، پايانبندي آن است. پيشتر گفته ميشد يكي از شرطهاي اكران فيلم، حذف سكانس پاياني آن است. اما خوشبختانه چنين اتفاقي نيفتاد و فيلم به طور كامل و بيهيچ لطمهاي بر پيكره منسجم و ساختار ارگانيك آن به نمايش درآمد. اما بياييد ببينيم اگر سكانس سرنوشتساز و تعيينكننده پاياني از شاكله فيلم حذف ميشد، در معناي غايي و برداشت تماشاگر درباره الي از داستان چه تغييري بوجود ميآمد. در سكانس پاياني عليرضا (صابر ابر) پس از درگير شدن با احمد (شهاب حسيني) و پرسو جو از سپيده (گلشيفته فراهاني) درباره اين كه الي از نوع و ميزان رابطة عاطفي با او چه مقدار اطلاعات داده، به پزشكي قانوني ميرود تا جنازه را شناسايي كند. عليرضا صورت جنازه را ميبيند و بيآنكه حرفي به زبان آورد، به تلخي ميگريد. سپس به سالن انتظار ميآيد و به جمع همراهان الي خيره و خاموش نگاه ميكند. همراهان از او ميپرسند: «خودش بود؟» پاسخ عليرضا تنها نگاهي از سر استيصال است. همراهان كه پاسخ خود را گرفتهاند، از او ميخواهند خبر مرگ الي را به خانوادهاش برساند. عليرضا تنها ميگويد: «خودتان اين خبر را بدهيد» و ميرود. خب، با اين پايانبندي گرههاي نهايي قصه هم باز ميشوند و تكليف مخاطب را با قصه روشن ميكنند. در اين پيرنگ روايتي بيآنكه كلامي بر زبان آورده شود، تماشاگر درمييابد الي در دريا غرق شده است. از سوي ديگر روشن ميشود كه رابطة عليرضا با الي در چه حد بوده و شايد حتي خانواده الي اطلاعي از حضور او در زندگي دخترشان نداشته باشند. عاشق دلشكسته پس از شناسايي جسد، به سوي سرنوشت خود ميرود و با خروج از پزشكي قانوني و پايان فيلم، قصه را ميبندد. در اين وضعيت تنها يك گره ناگشوده داستان باقي ميماند، كه به جوهره اصلي و غايي فيلم درباره الي... تبديل ميشود. انگيزه الي از خودكشي و فراتر از آن اين نكته كه آيا الي واقعاً به خودكشي دست زده يا بر اثر تصادف غرق شده، تنها پرسش بيپاسخي است كه در پايان فيلم، ذهن بيننده را به خود مشغول ساخته و به مشغلة فكري او تا مدّتها پس از تماشاي فيلم بدل ميشود. حال بياييد ببينيم كه اگر اين سكانس پاياني از پيكره فيلم حذف ميشد، چه اتفاقي ميافتاد؟ در اغلب فيلمهاي وابسته به جريان غيرتجاري (به عمد از واژه هنري استفاده نميكنم) پايانبندي باز و سرشار از ابهام محبوبيت بسياري دارد. پايانبندي باز و نيافتن عمدي پاسخهايي براي پرسشهاي طرح شده در فيلمنامه، براي برخي از فيلمهاي منتسب به جريان ياد شده (فيلمهايي كه خود و مخاطب خود را جديتر ميگيرند) خواه ناخواه ايجاد اعتبار افزوده و درگيري ذهني بيشتر مخاطب با اثر ميكند. اما گاه اين شيوه پايانبندي باز به ادايي روشنفكرنمايانه و نشانهاي از ناتواني فيلمساز و نويسنده فيلمنامه در به پايان رساندن قصه تعبير ميشود. آفتي كه بسياري از فيلمهاي به اصطلاح روشنفكرانه و هنرينماي سينماي ايران با آن دست به گريباناند. با حذف سكانس سرنوشتساز و روشنگر پاياني، درباره الي... به فيلمي ابتر و فاقد تأثيرگذاري لازم بدل ميشد. در اين شيوه، پايانبندي فيلم در نقطهاي به پايان ميرسيد كه عليرضا به شمال و آن ويلاي شوم ميرود، از گم شدن الي باخبر ميشود و با شنيدن حرف پيرزن شمالي كه به او گفته براي عروس و داماد رختخواب برده برميآشوبد و با احمد درگير ميشود. سپس با طرح يكي از پرسشهاي اساسي فيلم از سپيده، به فراموش شدنش از سوي الي پي ميبرد و فيلم به پايان ميرسد. در پايانبندي اين چنيني بسياري از گرهافكنيهاي اولية فيلمنامه و پيرنگ روايي، نيمهكاره رها ميشود. تماشاگر در انتهاي فيلم، به قطعيتي درباره اينكه الي واقعاً در دريا غرق شده و يا بيخبر جمع همراهان را ترك كرده نمي رسد. اين پايان باز ميتوانست به راحتي ساختار ظريف و به دقت بافته شده فيلمنامه از نماي آغازين تا پايان را نابود و درباره الي را به فيلمي معمولي و قابل فراموش كردن تبديل كند. در اين پايانبندي مخاطب به قطعيتي درباره نوع و ميزان رابطة ميان عليرضا و الي هم نميرسيد. به ويژه آنكه نماهاي قبلي و حضور كوتاه عليرضا در نيمة دوم فيلم، همدلي چنداني را در ذهن تماشاگر برنميانگيخت. اما سكانس پاياني نه تنها احساس مثبت و غمخوارانهاي را نسبت به عليرضا در تماشاگر بوجود ميآورد، كه برخي گرههاي افكنده شده در نيمة نخست فيلم را نيز ميگشايد. منبع: نشريه فيلم نگار؛ شماره82
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]